دیروز برای هیچ را خواستن، سرگردان شدم
امروز برای تو باریدم
گویی می آیی و می روی که متعهدانه هیچ بخواهم و هیچ نخواهم و تو را بخواهم
بدوَم و مکث کنم و پرسه بزنم
و این یعنی آزادی...
اما تو
به همین راحتی
به همین راحتی مرا رد نکن
من از وجود توأم
از وجود تو ...
#هیچ_نخواستن
🖊#یا_زهرا
@gharare_andishe
سرآغاز کارهنری..MP3
19.65M
🎙متن خوانی و گفتگو با محوریت کتاب
📚 سرآغاز کار هنری
📆شنبه ٢٥ تير ١٤٠١
@gharare_andishe
"کار بودن یعنی عالمی را برافراشتن. اما آن چیست که یک عالم است؟... ذات عالم را از راهی که باید بسپریم، فقط میتوان نمود. "
٠مارتین هایدگر٠
🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر
🔹شنبه ١مرداد ١٤٠١
🔹ساعت ١٥
@gharare_andishe
قرار اندیشه
"کار بودن یعنی عالمی را برافراشتن. اما آن چیست که یک عالم است؟... ذات عالم را از راهی که باید بسپر
🔹جهان امروز، جهان درد است. درد هم به معنای نتیجه و کارکرد و نفع بیشتر، که این خود دردیست بزرگتر، که تنها تفکر است که یارای به دوش کشیدن این رنج را دارد.
شايد بتوان گفت امروز هنر به امر سرگرم كننده بدلشده و براي پر كردن اوقات فراغت به كار ميرود و البته براي فرار از فرسايندگي روزمره نیز امري التيامبخش است؛ و یا در نگاهی روشنفکرمآبانه اثر هنري، وسیلهای براي انتقال حس هنرمند به مخاطب دانسته ميشود، جملهاي كه امروزه هم بسيار ميشنويم : آثار هنري تجربه زيستنهای متفاوت را براي ما مقدور ميكند به طوریکه هنر چیزی نیست جز دریافتهای قوهی فاهمهی انسان و حالات متغیر او در مواجهه با این امر. اين نگاه شكلدهندهي عالم كنوني و البته موجب وهن هر چه بيشتر جايگاه حقيقي هنر شده و ميداني است براي فربه كردن وجود سرمايهمدارانه انساني و اثر هنري نيز كارزاریست برای مصرف ابزار و اشياء که هنرمند با تكنيكورزي ماهرانهتر از ابزار مدد ميگيرد تا معنايي را منتقل نمايند.
🔹اما منظر هايدگر قصهی هنر را به نحو ديگري ميگويد. او هنر را بسیار متفاوتتر از منظر کانتی، مینگرد. چشمانداز او حقیقت است و اثر هنری را حقیقتِ به ظهور آمده میداند. در نگاه او هنر مقولهای جدا از حقیقت نیست. بلکه وجودِ آشکار شدهایست که با آن انسان میتواند عالَمی را به نظاره بنشیند. به عبارت دیگر هنر سنگبنای عالمی را میگذارد و هر آنچه هست را معنا میبخشد. مانند شاعر که در شعر اوست که تلفظ و جای حقیقی کلمات نمایان میشود نه با مصرف کلمات در محاورات روزمره؛ گویا در تابلوی نقاشیست تلالو رنگ مشخص میشود و ستبری و سختیِ سنگ در بنا و معبدی هنری نمایان میشود و اینگونه میتوان گفت هنر است که عالمی را میعالمد و پیرامون اثر را نیز معنا و هویتی میبخشد.
🔹شاید بتوان گفت هنر، همچون مادرست که اگر چه در کارِ مراقبت از فرزند است، اما در عالَمی با کودک بهسر میبرد و در مئوایی با او زندگی میکند، به او تعلق دارد و تعلق میبخشد، به خلاف پرستار که در کارِ رتق و فتق امور است و صرفا به رسیدگی امور مشغول است.
#سرآغاز_کار_هنری
@gharare_andishe
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
.
🔹حجاب و آزادی
در فهم همگانی، حجاب در برابر آزادی و آزادی در برابر حجاب است. در این فهم حجاب از رسومات گذشته و آزادی پدیدهای امروزی است. معمولا اینگونه فهمیده میشود که زن در گذشته حجاب داشته و در امروز آزادی دارد.
در این فهم، حجاب تکلیف و آزادی حق است. با این نوع نگاه ما در یک تنگنای تاریخی نسبت به این مسأله هستیم. به عبارت بهتر این فهم همان تنگنای تاریخی ماست که باید منتظر غلبه یکی بر دیگری بود؛ تکلیف بر حق یا حق بر تکلیف. بیشتر اوقاتمان به جنگ و نزاع میگذرد و زمانی که از جنگ خسته شدیم از در صلح وارد میشویم و میگوییم باید عقاید یکدیگر را محترم بشماریم. اما کمی بعد دوباره...
تفکر تاریخی درک تنگناهای تاریخی و پیدا کردن چشم اندازی برای فهم و درک مسائل است. تا وحدت خود را بیابیم و بجای نزاع و جدال با مهر و دوستی جهانی برای زندگی بیابیم.
شاید بگوییم: تفکر تاریخی نظرش در مورد این مسأله چیست؟ و چه راه حلی ارائه می کند؟
تفکر تاریخی به ما کمک می کند تا مسائل، از نو طرح شوند به تعبیر بهتر اگر امروز خود را در یک نزاع میبینیم هنوز نتوانستهایم مسأله را بیابیم. پس بجای آنکه اصرار بر نظر و نگاه خود داشته باشیم، باید دوباره به مسأله حجاب و آزادی بیندیشیم شاید فهم دیگری از مسأله پیش آید.
#مدرسه_سیاست
#دولت_مردم_آزادی
@soha_sima
تو همیشه هستی
اینجا، با سادگی ات، در کنار من
من آنچنان که باید، ندیدمت
می دانی؟
این روز ها کسی جرات دیدن سادگی را ندارد
واژه ها رنگ باخته اند
بودنت و همه ی سادگی ها رنگ باخته اند
و تماشای قطره ای شبنم روی بنفشه های حاشیه خیابان
و بوی شاخه های باران خورده
در هیاهوی عبور سالهاست دست نخورده مانده اند
#به_سادگی_مادری
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
چند صباحی است جملاتی چون عالم داشتن و وجود داشتن را می شنوم و شاید بارها و بارها تکرار کرده ام و به همین تکرارها دلخوش که عالم دار شده ام و وجود یافته ام... غافل از اینکه فرسنگها فاصله.. نه بهتر بگویم عالمی ندارم که به تکرارها اینگونه دلخوش شده ام.
آری عالم داشتن، گام نهادن در زمین محبت است و تلاش برای مَحرمیت، تا یار رخ نمایاند ودر لحظه ی انکشاف خود را در هزاران پرده مستور کند تا به جانم بنوشاند که دست نایافتنی است.
اینجاست که پیکار صمیمانه معنی پیدا می کند؛ جنگی که صلح ندارد، زیرا به دنبال حقیقت بودن یعنی هستی و وجود رام تو نمی شود و با رام نشدنش بی نهایتی راه را به ظهور می رساند.
خون می بارد در عین خون نباریدن، به راستی اینجا کجاست؟
ندایی گوش جانم را می نوازد با آوازی دلنشین که اینجا کربلاست...
هو الظاهر و هو الباطن
مسیری است که با خون دل خوردن، لعل وجودت را به ظهور می رساند و لازمه اش سپردن خود به دریای متلاطم کرب و بلاست.
#عالم
🖊#هستی
@gharare_andishe
"فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ"
"فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب كينه مى گردد"(حکمت ۳۱۹)
زیر آفتاب سوزان عرق می ریخت نان خشک می خورد و لباس وصله دار به تن می کرد، نخلستان ها را آباد میکرد و وقف میکرد،تا با روح مرده ای که بر مردم سایه انداخته بود و پویایی دلهای دریایی شان را زیر سلطه مغز های قالب خورده قرار داده بود مبارزه کند.
و فقر مذمت شده در اسلام یعنی همین روح مرده حاکم بر قلب انسان که اجازه تماشای افق های آینده را از انسان میگیرد.
وقتی روحیه کار و تلاش از جامعه انسانی رخت بربندد دیگر سخن حق شنیداری ندارد. البته بهتر است کار و تلاش را بازخوانی کنیم؛ چرا کار جزء لاینفک زندگی بشر امروز است از آن رو که خوردن و آسایش تن تمام زندگی بشر شده، در حالی که همه
می دانیم این کار تنها یک امر تکلف آور است و بعضا از سر ناچاری گریبان گیرمان شده، هیچ کدام حیات بخش دیگری نیستیم، نه ما به کار و نه کار به ما.
افق به حقی که وَلّی امروز با دانش بنیان در برابر دیدگان قرار داده را می توان و شاید باید چنین دید.
درواقع دانش بنیان اگر در جایگاه حقیقی خود قرار گیرد آن حیاتی است که بستر پذیرش حق را برای انسان که وسعت انسانی اش را سلطه تکنولوژی به فراموشی کشانده آسان میکند.
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
🔹گویا راه آینده را میتوان در روضه جستوجو کرد. از این جهتکه روضه روایتیست از موجودیت انسانها که میتواند نمی از یمِ وجودشان را به چشم آورد.
🔹کلماتِ روضه، اصیل و صیقلخوردهاند و بنابراین در استعارهای پنهان، حقیقتی را آشکار میکنند، چنین روضهای نمیتواند مکشوف باشد، چون در صدد فراچنگآوردن غایت یا هدفی نیست. به عبارت بهتر کلمات روضه هنرمندانه کنار هم مینشینند تا از وجود کسی که برای آزادی قیام کرد، بگویند و حکایت کنند و اینچنین چراغ راه آینده را روشن کنند.
🔹روضهی کلماتی این چنین؛ به مصائب، حوادث، افراد و شخصیتها و روایتِ تراژیک واقعهای جانگداز، مشغول نمیشود، تا در بنبست اهدافِ غَرَضمندانه، گم شود؛ بلکه میخواهد به آینده رنگ امید بزند و اشارتی به وجود تاریخی انسان داشته باشد و در عین نشان دادن تنگناها، ادامه و بسط زندگی باشد و اینگونه عهد و مسئولیت افراد را در راهی پرقصه نمایان کند.
🔹آری! این روضهاست که میتواند امیدِ بنیان نهادن جهانی دیگر را در دلها برویاند و در کارِ برافشاندن عالمی باشد که تدبیر امور انسان فراتر از سوبژکتیویته است و تمنای سیاستی را داشتهباشد که در آن انسانها با اباحهگری به دنبال تصرف یکدیگر نیستند بلکه با نسبتی مادرانه، حیاتی شاعرانه را تمهید میکنند.
#روضه_کلمات
#امید
✍#مصیر
@gharare_andishe
مینشینم گوشه ی خرابات دلم...
که بنویسم قلبم، روحم، چشم های آلوده ام اماده ی محرمت نیست...!
که بنویسم غم دارم از لحظاتی که تو را حبس کرده باشم در تاریخ و بنشینم به روضه خوانی و اشک و ماتم...!
که بنویسم...
به وقت اول محرم الحرام
🖊#سیاره_رنج
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊 رهبر انقلاب: در هیئتها تبیینِ مکتب میشود. اینکه عرض میکنیم «میشود»، یعنی باید بشود.
طبیعت هیئت این است: هیئت محلّ تبیین است، محلّ بیان است، محلّ بیان مهمترین مفاهیم معارف اسلامی و معارف علوی است، محلّ پاسخ به سؤالها است.
قرار اندیشه
🖊 رهبر انقلاب: در هیئتها تبیینِ مکتب میشود. اینکه عرض میکنیم «میشود»، یعنی باید بشود. طبیعت هیئت ای
▫️در تبیین هر چیز، آنچه مهم است، توان شنیدن است. گویا تا وقتی مردمان طلب گوشفرادادن به سخنی را نداشته باشند، بیان یا تبیین امری بیوجه است، مسئله نداشتن مخاطبِ سخن، تبیین و روایت آن را عبث و بیهوده میکند؛ چرا که وقتی مردم پرسشی از نحوهی زندگی خود ندارند، تبیین قرار است به چه پرسشی بپردازد؟
▫️اما شاید بتوان گفت، هیئت مجالی برای نسبت پدیدارشناسانه است. فضایی است که میتوان در آن به "شرح" و "توصیف وضعیت" پرداخت و قصه را از آغاز تا پایان بار دیگر گفت.
▫️اگر زمان را موجودی زنده بدانیم که ظهور و بروزات متفاوتی دارد پس میتواند، امکانهای ویژهای را هم در برابر ما قرار دهد.
هئیت و نسبت آن با حرارت عشق اباعبدالله میتواند، صحنهای را بگشاید و رقم بزند که بار دیگر مردم به وجود خود نظر بیندازند و در تمنای امری فراتر از زندگی با مشهورات باشند و اینجاست که تبیین و روشنکردنِ چراغ خرد، معنا مییابد و کاری متفاوت از تصور متعارف از روشنگری و بصیرتافزاییهای کمسو و بیفرجام رخمیدهد.
تبیین آشکاراندن حقیقتی است که در آن و با آن زندگی شکل میگیرد و آن چیزی جز تاریخ نیست؛ امری که احیاء امر دین در گرو آنست.
#هیئت
#تبیین
#احیوا_امرنا
#روضه_کلمات
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشهی ویرانه را
عرش معلا میکنم
تا بیایی ای پدر...
@gharare_andishe
شاید توبه و بازگشت با آینده نسبت وثیقی دارد. گویی وقتی آینده مقابل انسان روشن می شود، او به خود و به آینده بازمیگردد و آیا بازگشت به گذشته است یا به آینده؟
ما همواره بازگشت را در نسبت با گذشته میشناسیم و آن را نوعی ارتجاع و یا گاهی بازگشت به اصالت خود میشناسیم، ولی شاید بازگشت در نسبت با آینده است که معنا دارد. انسان به گذشته باز نمیگردد، گویی بازگشت هنگامی است که آینده را مییابد و افقی مقابل خویش نظاره میکند. آینده ای که در جایی آن را گم کرده و چیزهایی او را از آن آینده منصرف کرده و آن را مقابل خود نمییابد. اگر چشم به امکان خود بتواند بگشاید، می تواند به آینده خود بازگردد.
مقتل عاشورا گویی تجلی کامل توبه است؛ تجلی گاهی فراتر از زمان که علاوه بر اصحاب کربلا، در هر زمانی در توجه به آن راه گشوده میگردد.
حر و زهیر در آینه زلال کربلا خود را مییابند و در این نسبت است که حر به راستی حر میشود آنچنان که جان خود را آزاد میکند و بال میگشاید در رکاب امام و خود را در آینده کربلا مییابد.
و مگر میشود تو را دید و به خود باز نگشت؟
کدام راه نزریکتر از دیدن تو برای بازگشت به خود و توبه به انسانیت؟
و کربلای تو راهی گشوده تا ابدیت است
و گویی چنین است که آنان که در جستجوی آینده اند، کربلا را مییابند و خود را به کربلا میرسانند...
#اصحاب_کربلا
#شهید_عبدالله_اسکندری
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حب الحسین يجمعنا... 🏴🏴🏴
@gharare_andishe
قرار اندیشه
حب الحسین يجمعنا... 🏴🏴🏴 @gharare_andishe
🔹دستها
گویی آزادی نحوه ای از بودن است که آدمی بی هیچ قدرت سیاسی و نظامی ظاهری خود را میانه میدان میآورد و افقی از عمل مقابل او پدیدار میشود که خود را میابد. آنجا که از بسیاری از راه هایی که به ظاهر آزادی را مقابل او میگذارد، رها شده و میتواند خود و وجود خود را در صحنه عمل بیابد.
گویی آدمی در مواجهه با حقیقت، خود را در وسعتی میابد که میتواند تصورات و مفاهیم پیش ساخته خود را متلاشی کند و از آن بیرون جهد. شوریدگی را تجربه کند اما نه آن شوریدگی که او را به ضد خود تبدیل کند بلکه در میدان دید وسیع او تنها آسمان پرستاره خودش نیست بلکه وسعت آسمان بیکرانه در نظرش پدیدار می شود و تاب میآورد بار امانتی بیرون از توان زمین و آسمان را؛
اینجا جایی است که وجود آدمیان به کار میآید نه سلاح و اسب و شمشیر آنان؛ و شاید از این روست که دستها بهم میرسد و در هم گره میخورد چراکه همگی با خودشان آمده اند نه با سلاحشان...
اینجا از دست هاست که کار می آید، دست کودکی در سخت ترین لحظات تاریخ، دست سرداری در میانه کارزار و دست بانویی بی سلاح است که به کار دفاع از حقیقت میآیند و گویی مولد نیروی حقیقی همینجاست و این همان نیروی حقیقی حقیقت است.
#آزادی
#مسئولیت
#به_وقت_پنجم_محرم
@gharare_andishe
.
▪️بنیان سیاست بر عشق و دوستی است...
سیاست عرصه تصمیم است و تصمیم بیشتر از آنکه با محاسبه سروکار داشته باشد با عزم و همت و رو کردن به آینده نسبت دارد.
این عزم و همت است که معنای انسانها را آشکار میکند و این عزم و همت هاست که انسانها را جاودانه میسازد.
کوفه شهری است انقلابی اما با حیلههای معاویه عزم و همت خود را از دست داده است و لذا عبیدالله با تطمیع و تهدید به سرعت شهر را بدست میگیرد.
وقتی به کوفه نگاه میکنی بیعت کنندگان با امام حسین(ع) در یک قدمی پیروزی بودهاند، اما این یک قدم برداشته نشد و کوفه کوفه شد.
وقتی از سیاست میگوییم ذهنمان بیشتر به سمت روشها و فنون پیچیده میرود و خیال میکنیم باید از دوز و کلکهای سیاسی بدانیم وکمتر به عزم و همت هایمان نگاه میکنیم.
کوفه آینه خوبی است که فریب خوردنهایمان را ریشه در سست همتی و بدعهدیمان پیدا کنیم.
آنکس که عزم و همت والا دارد راحتی و آسایش را بلا میداند و فریب نمیخورد.
عزم و همت بیشتر از آنکه خواستن چیزی باشد، نخواستن است و در پی دوست بودن...
شاید تفاوت هانی بنعروه با دیگر کوفیان درک دوستی است. آنجا که حتی در اکرام و مهمان نوازیِ مسلم بن عقیل بدنبال چیزی نیست که اگر او را تهدید یا تطمیع کنند مسلم را تحویل عبیدالله دهد. و یا آنجا که مسلم تنها در کوچههای کوفه راه میرود تنها به حسین(ع) میاندیشد و بس...
آری اگر هانی بن عروه کربلایی شد راز آن را باید در این عزم و همت جستجو کرد. عزم و همتی که با دوستی و عشق بنا میشود.
جهان اسلام دوستی و عشق را فراموش کرد و با این فراموشی بنیان این جهان سست شد و سیاست از میان رفت.
بنیان سیاست بر عشق و دوستی است و مگر اجر رسالت که شرط ادامه اسلام بود، چیزی جز مودت است.
کربلا بنیاد عشق و محبت است. آنجاست که انسان، آزاد از همه خواستنها میشود و قلبش مالامال از عشق به حسین(ع) و صاحب عزم و همتی می شود که حیلهها و فریب ها دستگیرهای در وجود او پیدا نمی کنند.
#روضه_سها
@soha_sima
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
.
.
.
هرکجای خاک من بوی شهادت میدهد
عشقم ایران است ایران حسین بن علی
#احلی_من_العسل
@gharare_andishe
.
فرزدق به امام حسین(ع) در وصف اهل کوفه میگوید قلوبهم معک و سیوفهم علیک...
شاید از یک نظر این وصف وصف همه امتها در نسبت با رسولان الهی است. آری انسانها در نسبت با رسولان الهی قلبهایشان در انکار حق نبوده، بلکه دستها در افق قلبها حرکت نداشته است.
آیا این نحوه از حضور همان بی تاریخی یا جدایی نظر از عمل نیست؟
گویا انسان نمیداند برای آنکه با رسولان الهی زندگی کند باید خود را وارد تاریخ آنان کند.
کوفه نشان داد که اگر در قلب خود در تصدیق امام باشی اما نتوانی جای خود را در تاریخ و عهد با او پیدا کنی در مقابل امام دست به شمشیر خواهی شد.
بیتاریخی دردی ناپیداست که در قصه کربلا برای انسان آشکار خواهد شد و با اشک بر سیدالشهدا گویا انسان خود را در عهد رسولان الهی می یابد و با شعف یگانگی نظر و عمل در جهانی که آسمان و زمین یگانهاند خود را مییابد. در این عالم انسان در میانه دنیا و آخرت سرگردان نیست که گاهی اهل آخرت باشد و گاهی اهل دنیا...
درود خدا بر شیخ مفید و عالمان بزرگی که با روایت قصه کربلا راه حضور در تاریخ را برایمان گشودند.
#روضه_سها
@soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویی هریک از اصحاب کربلا روضة خود را سروده اند و آهنگ رزم نوجوان کربلا احلي من العسل است.
نوجوان رو به آینده و پیش به سوی فرداهاست؛ خود را در کدام افق میبیند که آنچنان شیرین است؟ افقی که عمو برای او گشوده و او را که جان عموست، وارد این تاریخ میکند تاریخی که متعلق به اوست.
این شیرینی اما برای عمو سخت و سنگین و تلخ است...
و چنین دلی با چنین توانی است که راه آینده را تا ابدیت میگشاید...
#احلی_من_العسل
@gharare_andishe
🔹درود بر چنین مادرانی....
شاید امروز بیش از آنکه، قصهی شهادت علی اصغر باشد، قصهی مادری است. وجود شدید و بیرنگی که همیشه ملجا و پناه است و حتی اگر در دوردستها قرار گیرد بازهم مسکن انسان است و باز هم پرِ چادرش کافیست تا بیکرانهی وجود را در پیش چشم بیاورد.
مادری که همه را در برِ خود میگیرد و حیات میبخشد، بدون آنکه برای خود هیچ بخواهد همچون پیامبران که مزدی برای رسالت خود نمیخواهند.
وقتی در هنگامهی شب نفس به نفس فرزند برای او لالایی میخواند، وقتی پا به پای او گویی قد میکشد، با هر غم فرزند، رنج میکشد و با هر لبخندی نفسی راحت میکشد، همان هنگام است که با فرزندش یگانه میشود و شاید همانوقت تقدیر به گونهای رقم میخورد که مادر باز هم باید هیچ نخواهد، شاید فرزند در دامان مادر آمدهاست، تا او را هم نخواهد. چه کسی میفهمد آن لحظه را که تکهای از وجود مادر که همهی بودنش را از او گرفته حال باید او را نخواهد و تشخیص دهد که باید نفی خود کند و پارهی تن را فدای بیتاریخی فراگیر زمانه کند؛ چه لحظهایست؟ آری! لحظه امتزاج عشق و عقل، در همآمیختن نظر و عمل، شکوه فهمِ تنگنای تاریخ، که فقط امکان ظهور و بروز در وجود حریرگونهی مادر را دارد. درود بر چنین مادرانی....
#مادری
#روضه_کلمات
@gharare_andishe
"جوان"
کربلا لغتنامه ای ست که به هر کلمه و حروفی معنا می دهد...
امشب که من مانده ام و جوان ِ حسین...
امشب که من مانده ام ندای غریب جوانان بنی هاشم بیایید
امشب که من مانده ام و حسرت بزرگ زندگی ام " گذرکردن جوانی "...
بعد از روضه ها، بعد از سینه زنی...
بعد از شورِ شیرین و آه جانسوز غربت امام...
مینشینم به فکر کردن...
به این جوانی در حال گذر...
به این سرمایه ی رو به اتمام...
به این بیست و چند سالی که گذشت...
به وقت شب هشتم محرم الحرام
✍#سیاره_رنج
@gharare_andishe
🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر
🔹شنبه ١٥ مرداد ١٤٠١
🔹ساعت ١٥
@gharare_andishe
▪️در زمانه بیزمانی چیزها وقت خاص ندارند. به ظاهر قاعده و قانون دارند اما گویی نظم و قاعده ای ندارند و وقت خاصی ندارند. مکانها همه یکسانند و تنها طول و عرض جغرافیایی متفاوت دارند. به عبارتی فرق بین مکانها و چیزها و حتی انسانها گم است.
در چنین وضعیتی که زمان روزمره است و تفاوت ماه و سال به اعتبار ظاهر. محاسبه میشود، گویی دیگر صدایی از زمان و مکان به گوش آدمی نمیرسد. طبیعت خاموش میشود و صدای پرنده و کوه و درخت و ابر به گوش نمیرسد. گویا نسبتی با انسان ندارند و سخنی با او ندارند و این چنین لحظات و ایام در روزمرگی طی میشود و این انسان است که در این میان معنای خود را گم میکند و وقتی برای خود نمی یابد.
چراکه بودن او زمانی است و اگر وقت از دست برود، آشکار نمیشود که او کیست و چیست!!
گویی وقایعی که انسان را به ظهور آورده، لحظه لحظه در وقت خود انجام شده و گویا انسان معنای زمان را آشکار کرده است.
لحظه لحظه کربلا چنین است؛ هرچه در آن است، حیات دارد و حیات بخش است و حسین علیه السلام چنین زندگی ای در افق زمان و حیاتی لم يزل به پا میکند...
و این بانگ اذان از افق کربلاست که میتواند زمان را از غربت به درآورد که آن همان زنده شدن همه دین است و گویا این بانگ الله اکبر جوان کربلاست که در گوش زمان میپیچد....
#اذان_به_وقت_کربلا
@gharare_andishe