تقلید در دو حوزه جریان می یابد یکی حوزه اندیشیدن و دیگری حوزه صرفا الگو برداری در رفتار و گفتار.
حوزه اول باعث می شود که انسان به مبانی و اصول طرف مقابل که یا شخص است یا فرهنگ رجوع کند و با گذر زمان شخص صاحب اصول و مبانی می شود و شاخص در دست میگیرد و جلو میرود.
اما در حوزه دوم صرفا تقلید کورکورانه ای است که با گذر زمان هیچ تحولی در شخص رخ نمی دهد جز توقف و اینکه در عین جهالت خود را عالم دهر می پندارد.
اگر به تقلید در حوزه اندیشیدن توجه کنیم شاید راهی باز شود که در مسیری قرار گیریم که بیابیم زمانه مستعد شکوفاشدن استعدادهایمان است و حال زمان به صحنه آمدن تعهد و مسئولیت پذیری ماست.
✍#هستی
@gharare_andishe
.
حاج قاسم فرمود من پیرو آن آزادهام که فرمود ای برادر عربی اگر مرا شهید کنی شفاعتت میکنم.
براستی اگر خوب به نزاعهای جهانمان نگاه کنیم: آیا کسی درجانب بهشت است و کسی در جانب جهنم؟
بهشت و جهنم حاصل عمل است و جهان جدید عمل را از انسان گرفته. شاید تعجب کنیم پس این شهرها و تکنولوژیهای بی سابقه مگر محصول کار انسان نیست؟
آری اما کار، تقلیل عمل انسانی است به یک نیرو. در واقع جهان ما جهان تکنیک است و تکنیک برای پیشرفت خود نیروی انسان را به خدمت گرفته و از همین روست که در این جهان دیگر انسانها معنای بودن خود را گم کردهاند و تفاوتها و تمایزات روحی انسانها نادیده گرفته می شود و خللی به کارجهان وارد شده بطوریکه دیگر در فضای مجازی نه زن بودن و نه مرد بودن نه هیچ خصوصیت دیگری اهمیت ندارد.
انسان در این جهان بی عمل است و شاید مرگ او نیز تلف شدن باشد و چندان مصیبتی نباشد. آری در این جهان این اسلحهها هستند که فرمان میرانند تا انسانها...
در جهان فضای مجازی چه سهمی از عمل برای انسان میماند و اگر فرزندانمان در این جهان حجاب از سر برداشتند آیا فاسق و فاجرند؟
آری حجاب حکمِ الله است و باید تا آخرین نفس برای حفظ آن تلاش کرد اما یادمان باشد که فتح نهایی شفاعت انسانهاست تا مجال عمل بیابند و بهشت و جهنم ساخته شود.
جهان تکنیک جهان قهر و غلبه است و این انسان است که با مقهورشدن در برابر تکنیک بیآینده و بی عاقبت است.
انقلاب اسلامی آزاد شدن از قهر و غلبه تکنیک است و پیدا کردن روحی است که به جنگ دشمنیها میرود تا مرزها برداشته شود. همانگونه که در رویداد اربعین سالهای اخیر میبینیم دو ملتی که سالها با یکدیگر جنگیدهاند امروز بزرگترین صحنه ایثار و برادری را به نمایش درآوردهاند.
آری همانگونه که شهدا در مقابل تهاجم نظامی ایستادند اما خود را از قهر و غلبه تکنیک رها کردند و درخت دوستی کاشتند و بیشتر از آنکه به کار با تکنیک توانا باشند، جان خود را از سیطره تکنیک رها کردند تا چشمههای محبت در میان انسانها جاری شود.
در جنگ فرهنگی نیز تفکر همان مقام شهادت است که به مدد آن میتوان بجای قهر و غلبه راه همدلی و همبستگی را نشان داد...
زبان مشهور جهان ما زبان تکنیک و قهر و غلبه است و تفکر زبان را از این مشهورات آزاد میکند و زبان دوستی و هنر را باز می کند.
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
🔹حجاب، چرا؟
دبیر عربی دبیرستانم بانویی خوش پوش و البته چادری بود، با خط اتوی لباسش میشد به اصطلاح خربزه قاچ زد، تمیزی مانتو و مقنعه او حتی بعد از درس آن هم با گچ و تخته سیاه همیشه مرا حیران میکرد، ایشان در ذهن من سمبل بانویی محجبه، تمیز و شیک پوش است. استدلال او برای حجاب این بود که جسم ارزشمند و قیمتی را مثل طلا و جواهر در گاوصندوق نگهداری میکنند اما جسم بدل و تقلبی بدون هیچ ملاحظه ای همه جا آویزان و در دسترس است.
در این ماجراهای دل آزار اخیر که به بهانه حجاب به سوگ عزیزانمان نشستیم و قلب ها آکنده از اندوه گشت، با مرور استدلالات و بیان هایی از حجاب که برای توجیه بانوان خصوصا دختران جوان و نوجوان آورده میشود، به یاد دبیر باشخصیت و بیان ایشان از حجاب افتادم. این بیان و روایت از حجاب شاید مانند روایت ضعف محور قبلی که حجاب را عاملی برای به هوس نیفتادن مردان می دانست، بویی از کرامت زنان بدهد اما وقتی کمی در آن تأمل می کنیم گویی یک تضادی در دل دارد که نشان از نشناختن جایگاه زن و زنانگی اوست.
در این بیان هویت زن چیزی ست که باید پنهان بماند تا جایی و موقعیت خاصی نمایان شود، اشکال این روایت این است که تنها، معنای زن را خلاصه میکند در آن موقعیت خاص و برای شرایط و موقعیت های دیگر معنایی به او نمی دهد جز نظر به هویتی که باید پنهان بماند! گویی زن با این بیان باید در یک حسرت همیشگی اوقات خود را سپری کند.
تعارض پنهان در این بیان از آن جاست که گرچه به نوعی والامقامی اشاره دارد اما به اصطلاح متافیزیک زده و انتزاعی ست، تمامی زندگی یک خانم را تهی میکند و در تمنای موقعیتی که بتواند زنانگی اش را آشکار کند نگه میدارد، خاطرم هست که این اشکال را با زبان بی زبانی با دبیرمان مطرح می کردیم، به ایشان میگفتیم آخر چیزی که همیشه باید پنهان نگه داشته شود به چه درد می خورد؟ ایشان می گفتند در منزل و در مراسم هایی که ملاحظات مربوطه رعایت میشود مثلا مجلس عروسی که مردی در جلسه حضور ندارد می توانید آن را به نمایش گذارید. اما هم او و هم بچه ها می فهمیدند که این جواب وجود آنان را راضی نمیکند، ما دوست نداشتیم هویتمان صرفا به مجالس عروسی یا مهمانی های خاص خلاصه شود؛ این عدم رضایت که از تمنای معنایی گسترده تر برخاسته بود بی وجه نبود و نشان از وجودی فراگیرتر می داد. اما ناتوانی در جواب به این سوال که از عدم درک حقیقت سوال و ضرورت پاسخگویی به آن بر می آمد به اینجا رسید که رسید؛ جایی که نباید می رسید. کم کم همه جا و حتی کف خیابان شد آن مجلس عروسی که که گاه می توانستی با آرایش و خودنمایی هویت پنهانی خود را به نمایش گذاری و خود را بروز دهی.
آری این بیان با این که متوجه ارزشمندی بانوان شده است اما در تعمیم این معنا ناتوان است. حجاب را شاید نباید صرفا در وجه پنهان کنندگی اش خلاصه کرد، حجاب پوششی ست برای نمایان شدن، وجهی را می پوشاند تا وجوه دیگر نمایان شود، زن با حجاب خود در واقع میگوید من صرفا ظرافت و لطافت جسمی ام نیستم، من عالمی لطیف و ظریفم که در تمامی امور جلوه و تحقق دارم، بانوان به واسطه حجاب می توانند قابلیت ها و ظرافت های وجودی خود را در تمامی شئونی که هستند تسری دهند و عالمی زیبا و لطیف را به عالمیان بنمایانند.
🖊#و_ب
@gharare_andishe
پابرهنه به دنبال کودکی ام....
جایی که امن ترین پناه جهان
چادر مادرم بود!!!!
@gharare_andishe
🏴 یاأَبا مُحَمَّدٍ، يا حَسَنَ بْنَ عَلِي، أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا
یا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
@gharare_andishe
چرا نمینویسم؟
مینویسم
چرا منتشر نمی کنم؟
در بین تمام مخاطبانم، مخصوصا آن هایی که هنوز نیستند، به دنبال خودم گشتم.
به دنبال شما هم گشتم.
خودم در برابر خودم حاضر شدم و رنج کلمات را از دو طرف به جان خریدم.
خودم را اما بین شما ندیدم.
شما چه؟ مرا دیدید؟
بین تمام دارایی هایتان جای چیزی (کسی) خالی نبود؟
پایِ سیاست و هنر و مذهب و فکرتان لنگ نبود؟
پایِ زندگیتان چطور؟
✍#سکرات
@gharare_andishe
باید که هر لحظه از این ظواهر عبور کرد
و جلوه گری حق را
در پس پرده ها به تماشا نشست.
جلوه هایی رنگ رنگ و پرشور؛
زنده و پویا؛
این یگانگی با حق است که این چنین
برق رنگارنگش چشم را مینوازد
و آن چشم که نامحرم است را پس میزند.
یگانگی جز در پس پردهی کثرت ها ممکن نیست.
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
🔹اربعین
ندا آمد: وَ مَا تِلکَ بِیَمِینکَ؟
شمردیم
خروارها مفهوم برایِ سوالهایِ بیجوابمان
کرور کرور معنا و تمنا و جستوجویش برایِ حسِ نابهنگامِ پوچیمان
پروژههای به اتمام رسیده و نرسیده برایِ اوقات ِ بیکاریمان
میزِ مباحثه برایِ به حرف و به نطق و به افق رسیدنمان
و ...
و ...
گفت: اَلقِهَا
بیچون و چرا
دار و ندارمان را رو به رویمان به زمین انداختیم.
عریان شدیم.
عجزِ عریانیمان را به معجزهاش متصل کرد.
معجزه را دیدیم.
بعد از آن:
عریان رفتیم و عریانتر برگشتیم.
شاید برای دیدن معجزه باید دستمان را خالی میکردیم.
بعد از آن بلندتر میخوانیم:
اَلقِهَا
اَلقِهَا
اَلقِهَا
#اربعین
#معجزه
#ندار
✍#سکرات
@gharare_andishe
#باز_نشر
همیشه در فیلمها و داستانها کسی هست که نقش مکمل را بازی میکند، اگر چه به اندازهی شخصیت اصلی مورد توجه نیست، اما تاثیر عملکردش به اندازهی شخصیت اصلی مهم است. جاهایی که قهرمان کارش پیش نمیرود و گیر میکند، این شخصیت مکمل است که باید کار را پیش ببرد، گاهی با صبوری، گاهی با برداشتن موانع از جلوی پای او، گاهی با همدلی و همدردی و مونس و غمخوار بودن.
خدیجه"س" به گمانم یکی از همان شخصیتهاست. مکملی که در کنار شخصیت اصلی خلقت ایستاد و پناه غم و رنج او شد. تمام داراییاش را به محمد"ص" بخشید، همانگونه قبلتر وجودش را به او بخشیده بود: " یا محمد! من تمام وجود خودم را به تو تزویج کردم. تمام وجود من، هبه ای برای توست..."
شاید بتوان خدیجه"س" را یکی از مصادیق اتم نسبت با وجود دانست. کسی که در پناه "عشق" ، از سایهی سنگین نسبتِ تعلقات و داراییهایش رها میشود، از ضرورتهای از پیش تعیینشده و مرسوم خارج میشود و مطلق و رها خود را میسپارد به اسطورهی زندگیاش و نقطهی محوری حقیقت:محمد(ص)
به قلم: #مصیر
@gharare_andishe
چگونه میتوان به زمان و زندگی راه جست و انسان را به نظاره نشست که به کجا و از کدام سمت میرود؟ دوري و نزدیکی چگونه در نظر او تنظیم میشود؟
در شرایط روزمره شاید امری نزدیک را بسیار دور ببینیم و امیدی به آن نداشته باشیم. اما تفکر گویا چشمی است که توان دیدن حقیقی امر را در ما زنده کرده و در نسبت عاقلانه تری با آن امرِ پیش رو مواجه میشویم. اینگونه شاید اهمیت امور در نزد ما جای خود را بازیابند و مسیر و راه برای ما گشوده گردد و عمل انسان تاریخی شود. عملی که اثر آن نه در امروز و اکنون و حال
خلاصه شود، بلکه صورت ساز و راهگشا گردد و چشم بگشاید به تاریخی که در پیش است.
چگونه میتوان از پس هزار سال، فرج نزدیک را امید داشت و از خود و شرایط و زمان ناامید نگردید و با او به تاریخ نظر کرد؟
«إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَنَرَاهُ قَرِیبًا»
#تفکر
#امید
✍#صهبا
@gharare_andishe
تو نوحِ نوحی اما قصهات شوری دگر دارد
که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد
#یا_رحمه_للعالمین
@gharare_andishe
انسان امروز در پی زندگی است؛ در میان سیل مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، شاید این معنای زندگی و حیات است که مسئله جدی بشر است. گویی آدمی امروزه با بحران حقیقت مواجه است. حیات و زندگی مسئلهاي مفهومی نیست، بلکه حضور در تجربه حقیقت است. در این بین برخی نامها کمتر اسیر معنا هستند و گویی با زندگی عجین اند، زن اینگونه است. همچنان که وطن و ملت؛ ما را در بر گرفته اند و گویی حیات از آنها میآید. حکم سرچشمه و هویت را دارند. وطن و ملت تنها ناحیهای جغرافیایی نیست بلکه این واژه ها از آن جهت که تاریخی اند، به حضور مرتبط اند و گویی وجود و حضور از آنها به وجود آمده است.
باطنی هستند که به دور نظر میکند و ناامیدی نمیشناسد. جایی است که نمیتوان آن را تخریب کرد. فاعلیت و اثر دارند اما تحریکپذیری نه. در واقع اینجاست که محل آزادی است، نقش جان آدمی است که میتوان گفت فرم حیات بشر است.
#در_پی_وطن_زن_زندگی
@gharare_andishe
🔹 "در پی وطن، زن، زندگی"
🔹گفتگو با محوریت زن و مسائل اخیر
📆 شنبه ٢٣ مهرماه ۱۴۰۱
ساعت ١٥
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@gharare_andishe
در پی وطن، زن، زندگی...
〽️شاید بتوان گفت ایجاد رابطهی میان مردم و دولت از طریق قانون است. چارچوبها و ضوابط میتوانند حدود و ثغور زندگی مردم را تعیین کنند و چه بسا موجبات آزادی آنها را فراهم کنند؛ بدینگونه که قانون با اعمال بازدارندگی، تزاحم منافع و خواستهها را در جامعه کاهش میدهد و هر جا که افراد با عملکرد خود آزادی دیگری را محدود میکنند، وارد عمل میشود و راهِ تجاوز به حقوق یکدیگر را مسدود میکند.
〽️از اینرو قانون میتواند پایهگذار و برپاکنندهی عالَمی باشد که در آن مردم در مجاورت هم دیگر مأمنی برمیگزینند و با خاطری آسوده از اینکه حقوقشان پاس داشته میشود زندگی میکنند. به بیان دیگر قانون میتواند عامل بقای همدلی و مهر در جامعه باشد.
〽️در این مواجه قانون و مجری آن، برای مردم راهی میگشاید تا هر کس در جای خود و در راه متناسب با شخصیت خود قرار گیرد و آنچه در وجودش به ودیعه نهادهشده در عرصهی سازندگی و پویایی جامعه، شکوفا شود به تعبیر دیگر قانون امکان وجود است؛ انسانها را مهیای حاضر شدن بر سر وجود خویش کرده و عزمِ مسئولیت در روح افراد را زنده میکند.
〽️ آنچه امروز شاهد آن هستیم نوعی تقلیل قانون به بایدها و نبایدهاست و بیشتر سنجهایست برای تشخیص هنجارشکنیهای عرفی و شرعی و مجری آن نیز با تحکم تلاش میکند نظم و امنیتی حداقلی ایجاد کند و در زمان بحرانها و بر هم خوردن شرایط عادی به جای راهگشایی و تفهیم مسأله، به فیصله دادن آن میاندیشد و همت خود را صرف برگرداندن شهر و شهروندانش به حالت عادی میکند و به جای همدلی و همنوائی با مردم به اسکات خصم روی میآورد.
〽️در روزهای ملتهب اخیر نیز به نوعی شاهد اثرگذاری قانون بودیم. شاید این روزها که زنها و دختران جوان طالب چیزی هستند و آن را در خیابانها بر زبان میآورند، پیش از آنکه آنها را فریب خوردگانی محتاج وعظ و موعظه بدانیم باید به دنبال حقیقت آنچه رخداده است، باشیم و جای خالی مطالبهی آنان را در تلاشهای فرهنگی خود ببینیم تا وضعیت خود را دریابیم و طرحی دیگر در نسبت با «زن»، در اندازیم. گویا آنچه زنان را به جوشش درآوردهاست، طلب وجود از آنهاست. زنی که میخواهد خودش باشد و جهان خودش را بسازد، ارادهای در او ظهور کردهاست و روایتهای کهنهی امروز از زن جوابگوی طلب او نیستند. چه بسا زن امروز طالب آزادی از چنین روایتهاییست هر چند که اشتباهاً آن را در رهایی از پوشش میداند.
〽️راهگشایی امروز ما در حوادث اخیر نه نیازمند طرح راهکارهای درونیسازی باورهاست و نه از نوع تحکیم مبانی معرفتی حجاب است، بلکه نیازمند دیدن ارادهی زنانیست که طالب ساختن جهان خود و در تمنای راهی برای استقلال وجودیشان هستند.
✍#مصیر
@gharare_andishe
گاهی دنیا برایم غریب میشود
آنچنان که تصور نمیکنی،
وحشت میکنم
از هر صدایی
صداهای آشنای مناسبات این زندگی
اما غریبه اند!
به دنبال آن آشنا میگردم
آنکه انگار گم شده
و سکوتی که سنگینی اش مرا پس میزند...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
در پی وطن، زن، زندگی..mp3
34.53M
🎙در پی وطن، زن،زندگی
🔹گفتگو با محوریت زن و مسائل اخیر
📆 شنبه ٢٣ مهرماه ۱۴۰۱
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@gharare_andishe
نه مرگ چنان حیات بخش است که باید،
نه تولد...
در پی کدامین لحظه این چنین شتابانیم؟
چنان که لحظه ها می گذرند،
بی آنکه لحظه ای باشند!
باید که دوباره به یاد آوریم
خود را
در پس هیاهوی شتاب...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
سلام بر اصحاب کهف آن هنگام که چشمانشان به معجزهی حق منور شد
و دیدند
و نوشیدند
سلام بر آغاز مرگ
بر آن زمانی که سایهی پناه هم رخت برمیبندد
سلام بر بیداران عالم
که شلاق هوشیاری بر گردهشان است و ایستاده دست عجز بالا گرفته اند
و هوشیارانه معجزه طلب میکنند
و طلب میکنند
سلام بر چشمان باز این دیار
و رنج دیدنشان
سلام بر بیپناهان عالم
و سلام بر تمامی آنان که جانانه مسلمان زمان شدند و تسلیم تقدیر
که خستگی بینهایتشان و غم بی پایانشان و فراغ هزاران سالهاشان آنان را به خواب نزد و
سرکشانه بنای کهف خودساخته ننهادند
و سلام بر کهف غایب این زمان
✍#سکرات
@gharare_andishe
.
جمهوری اسلامی مظلوم.
این عبارتی است که این روزها باحضور در جلسات دوستانه مدام از ذهنم عبور میکند. کسانی که همه بودنشان جمهوری اسلامی است، این روزها مشغول نقد و تحلیل وضعیت فعلی هستند و با ژستهای طرفداری از مردم و سخن مردم، مسائل پیش آمده را برسر این مظلوم میریزند و دست آخر هم همه باهم دوستانه از جلسه بیرون میروند و یک نفر هم نیست که شرمسار باشد چرا که مقصر مشخص شده است. همه ما خوبیم و جمهوری اسلامی مسبب مشکلات.
گویی هیچکدام از ما مسئولیتی نداشته و نداریم که یکبار بگوییم آری ما شرمسار این وضعیت اقتصاد و فرهنگ و سیاستیم.
حاج قاسم یادت بخیر که چهره توچهره شرمساری بود و همه چیز را برعهده خود می دانستی. آنقدر که یکبار کسی نگاه تو را چند ثانیه هم ندید و سرت همیشه پایین بود در مقابل مردم در مقابل امام و شهدا و در مقابل آقا که هیچ شاید آقا یکبار هم چشمان تو را ندیده بود.
خدایا بحق حاج قاسم ما را از این همه تبختر و غرور بیرون بکش...
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر
🔹شنبه ٣٠ مهر ١٤٠١
🔹ساعت ١٥
#سرآغاز_کار_هنری
@gharare_andishe
در زمانه ای به سر میبریم که گویی آدمی طریق زندهگی را گم کرده است! امور، روابط، مناسبات، خود، دیگری، آنچنان جدی انگاشته میشوند که جا برای زندگی نیست. آدمی گویی همه امور خود و حتی خود را آنچنان جدی میانگارد که مرز بین مهم و غیر مهم در نظر او گم میشود و اینگونه شاید این خود اوست که گم میشود.
شاید بتوان گفت این امر ناشی از این است که نظام جدید زمانه بر قوانین ریاضی استوار میگردد و ماهیت قوانین جامعه با قوانین ریاضی یکسان انگاشته میشود.
دو بعلاوه دو حتماً و همیشه مساوی چهار است و چنین قانونی گویی آنقدر خدشه ناپذیر و جدی است که میتواند منشأ قانونگذاری روابط انسانی و قانونی جامعه گردد، اما در برابر آن، گزاره های انسانی علاوه بر تصدیق عقل، گویی نیاز به موافقت دارد.
آزادگی بشر که طريقة راه بردن او در زندگی و حیات است، وقتی در سیطره نظام جدید و نسبت جدید آدمی با خود قرار میگیرد، انگار حقی میشود در کنار باقی حقوق انسانی که جایی دارد و قوانینی برای خود دارد و گویا این آزادی و انسان است که رمقی ندارد، طوری که در قوانین و مناسبات جدی جامعه بشری، باید انسانی رام و مطیع یا نهایتاً پرخاشگر و مخرب شد.
اما گویی زبان زندهگی در زبان ریاضی خلاصه نمیشود؛ زبانی صمیمی و لطیف است که با امید و آزادی او نسبت دارد. این زبان است که مهم و غیرمهم زندگی را در نظر آدمی در جای خود مینشاند. شاید اینگونه جدی های واقعی طور دیگری در نظر آدمی نمایان شوند و او راه به زندهگی میبَرد و این وجود انسانی است که برای او نمایان میشود.
#آزادی
#قانون
#در_پی_وطن_زن_زندگی
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم
✍#صهبا
@gharare_andishe
برای رسیدن، هر روز پای بر زمین مینهیم؛
رازی که شاید کمتر توجه میکنیم...
آری دیدار دوست را پای بر نفس زمینگیر زدن باید!
ساده اندیشی است اما
همراهی با رازها
آنجا که زنجیر روزمرگی
قدمها را اسیر کرده...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
بیاییم به نحوی دیگری نگاه کنیم،
دعا کردن به صرف اینکه روزی برایم سرازیر شود،
در نهایتِ جانِ یک انسان نیست؛
آدمی در نسبت با دیگران خودش را پیدا میکند،
معنا میکند.
جانها وصل به یکدیگرند
جهانی که در آن زندگی میکنیم،
جهانیست که همه ما باهم هستیم
پس آدمی وقتی دعا میکند، برای حلقه متصل به جان خودش دعا کرده و قطعاً بر او و عالم هم بی اثر نخواهد ماند.
برای دیگری دعا کردیم، گویا برای خود دعا کردیم،خودی که در وصلِ به همه جان ها و روح هاست
خود و دیگری را که یکی ببینی...اثر جور دیگر خواهد شد...
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
ایرانِ عزیز
وطنِ هزار غمدیده....
آیا زمانی میشود که جان را وقتی با ارزش بدانیم که در راه تو نذر شود یا مسئولیت ساختنت را بر دوش خود بینیم؟
کِی بشود تا برایت مادری کنیم...
#شاه_چراغ
#درپی_وطن_زن_زندگی
@gharare_andishe
پیکر بی جانت را دیدم بانو....پیکر بی جانت را مظلومانه، نقش بر زمین بسته ، دیدم بانو...!
ای به ردای عفت پیچیده شده...آغشته به خون!
آخر بگو...به کدامین گناه؟
به کدامین گناه کشته شدی؟؟
این روزها در تلاطم کدام اندیشه بودی بانو؟
میخواهم برایت فریاد بزنم !! برای تویی که زن بودی...برای تویی که خودِ زندگی بودی...برای تویی که تا سر حد آزادگی رفتی!
کاش کودکی در خانه چشم به راهت نمانده باشد.....کاش داغی بر دل مادری ننشانده باشی!!
آه..! دنیا ! اوف برتو!
چه بر سر مردمانت آمده؟؟ که پهنه ات اینگونه جولانگاه شیاطین شده؟!
بانوی مظلوم من!
زبان باز کن و بگو...
این روزها در تلاطم کدام اندیشه بودی؟
که پاداشت...شهادت به وقتِ زیارت بود!
✍#تلاطم
@gharare_andishe
اصولا این صحنه ها را نمیتوانم ببینم
ولی نمیدانم چه روح و حیاتی در این عکس نهفته
که همزمان با غمِ مظلومیت شهادتشان
آرامش و لبخندی از امید
و گرمایی نوید بخش از خون قرمزی که جاری شده است،
قلبم را نوازش میکند
و همچنان خیره به تصویر مانده ام
گویا عهدی را در نهانِ آدمی زنده میکند...
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
▪️حالا دیگر تنها شدی و تا آخر عمر چشم انتظار دیدار دوبارهی مادرت خواهی بود...
شاید ندانی اما بزرگ که شوی حتما خواهی فهمید، خون پاک و اصیل مادرت، حرکت میسازد و حقیقت را بر زبانها جاری میکند...
خواهی دید، خون مادرت، راه میگشاید و بنبستها را درمینوردد...
خواهی دانست، خون مادرت، نور میتاباند و ظلمتهای انباشته بر قلبها و دلها را میزداید تا شاید چشمی باز شود و عزم و ارادهای در وجود ما ریشه کند...
خواهی دانست، این خون مادر توست که تقدیر تاریخ را تغییر میدهد و جسم بیجان اوست که به ما جان میبخشد ...
خواهی دانست که حضور بیریا و مادرانهی مادر توست که او را لایق شهادت و لقای حق میکند و شهادتش راهی برای جمهوری اسلامی متولد میکند و گردبادهای توسعهنیافتگی را از سر او میگذراند، نه حضور متبخترانهی روشنفکرمأبان که بر تخت بیعملی نشستهاند و بار هیچ کاری را بر دوش نمیکشند و راه را در نظریه پردازیهای انتزاعی خود پی میگیرند...
خواهی دانست، رد خون مادرت، ایران را «وطن»، میکند، انسانهای گرفتارِ دوقطبیهایِ متوهمانه را، «مردم» مینماید و «زندگی» را در شریانها جاری میکند...
#شاه_چراغ
#آرتین
#در_پی_وطن_زن_زندگی
#در_چه_وضعی_به_سر_میبریم
✍#مصیر
@gharare_andishe
🔹اگر خانه ویران شود
من همچنان با سوال پررنگ خانهام کجاست و تمنایِ خانه، در آپارتمانِ نقلیَم در شهری وسیع ماندم.
بی آنکه حتی دیگر بستری از جنس ساختن و صنعت که زمانی به وضوح جای خالی خانه را نشانم داد وجود داشته باشد.
من شبانه روزم را در خانه میگذراندم و از در و دیوارهایش سوال میپرسیدم.
گاهی با خشم و گاهی سرشار از مهر و البته التماس.
از عمر این درماندگی در خانه خیلی نگذشته بود که خودم را در برابر قفل های شکسته و درِ نیمه بازِ خانه دیدم.
تا به خودم آمدم دیگر اثری از خانه برایم وجود نداشت.
هر آن چیزی که بود در چشم برهم زدنی دود شد و به هوا رفت.
دیگر از در سوالی نداشتم. دیگر فقط محل رفت و آمدم نبود.
در عوض چشمانم به آن خیره مانده بود.
بدون پلک زدن.
"الان یکی پرت میشه داخل"
"الان یکی پرت میشه داخل"
"الان...."
آن در و دیوار هایی که حفاظی برای امنیتم بودند کارایی خود را از دست دادند.
دیگر کوچه با داخل خانه هیچ تفاوتی نداشت.
شاید تنها فرقش حفاظت در برابر گرما و سرما و در دسترس بودن وسایل گذراندن زندگی بود.
و حتی اینکه به طور مطلق داخل خانه بودم هم استدلال محکم اطرافیانم برایِ ترک کردن آن شهر و خانه بود.
برایِ اینکه بخواهم در خانه بمانم باید حتما راهی به بیرون پیدا میکردم.
در خانه ماندن، برایِ در خانهای بودن، کافی نبود.
از ارسال گزارشم به کلانتری هم خیلی نگذشته بود که بیهنگام مرا خواستند و در آنجا عکس همسایهی دیوار به دیوارمان در دستانم خشک شد.
تیر آخر را همسایه زد.
نزدیک ترین.
و دیگر برایِ در این خانه ماندن یک روز هم زیاد بود.
از خانه فقط یک ویرانه باقی ماند.
#خانه
#امنیت
#فلسطین
#شاهچراغ
✍#سکرات
@gharare_andishe