🔹اربعین
ندا آمد: وَ مَا تِلکَ بِیَمِینکَ؟
شمردیم
خروارها مفهوم برایِ سوالهایِ بیجوابمان
کرور کرور معنا و تمنا و جستوجویش برایِ حسِ نابهنگامِ پوچیمان
پروژههای به اتمام رسیده و نرسیده برایِ اوقات ِ بیکاریمان
میزِ مباحثه برایِ به حرف و به نطق و به افق رسیدنمان
و ...
و ...
گفت: اَلقِهَا
بیچون و چرا
دار و ندارمان را رو به رویمان به زمین انداختیم.
عریان شدیم.
عجزِ عریانیمان را به معجزهاش متصل کرد.
معجزه را دیدیم.
بعد از آن:
عریان رفتیم و عریانتر برگشتیم.
شاید برای دیدن معجزه باید دستمان را خالی میکردیم.
بعد از آن بلندتر میخوانیم:
اَلقِهَا
اَلقِهَا
اَلقِهَا
#اربعین
#معجزه
#ندار
✍#سکرات
@gharare_andishe
#باز_نشر
همیشه در فیلمها و داستانها کسی هست که نقش مکمل را بازی میکند، اگر چه به اندازهی شخصیت اصلی مورد توجه نیست، اما تاثیر عملکردش به اندازهی شخصیت اصلی مهم است. جاهایی که قهرمان کارش پیش نمیرود و گیر میکند، این شخصیت مکمل است که باید کار را پیش ببرد، گاهی با صبوری، گاهی با برداشتن موانع از جلوی پای او، گاهی با همدلی و همدردی و مونس و غمخوار بودن.
خدیجه"س" به گمانم یکی از همان شخصیتهاست. مکملی که در کنار شخصیت اصلی خلقت ایستاد و پناه غم و رنج او شد. تمام داراییاش را به محمد"ص" بخشید، همانگونه قبلتر وجودش را به او بخشیده بود: " یا محمد! من تمام وجود خودم را به تو تزویج کردم. تمام وجود من، هبه ای برای توست..."
شاید بتوان خدیجه"س" را یکی از مصادیق اتم نسبت با وجود دانست. کسی که در پناه "عشق" ، از سایهی سنگین نسبتِ تعلقات و داراییهایش رها میشود، از ضرورتهای از پیش تعیینشده و مرسوم خارج میشود و مطلق و رها خود را میسپارد به اسطورهی زندگیاش و نقطهی محوری حقیقت:محمد(ص)
به قلم: #مصیر
@gharare_andishe
چگونه میتوان به زمان و زندگی راه جست و انسان را به نظاره نشست که به کجا و از کدام سمت میرود؟ دوري و نزدیکی چگونه در نظر او تنظیم میشود؟
در شرایط روزمره شاید امری نزدیک را بسیار دور ببینیم و امیدی به آن نداشته باشیم. اما تفکر گویا چشمی است که توان دیدن حقیقی امر را در ما زنده کرده و در نسبت عاقلانه تری با آن امرِ پیش رو مواجه میشویم. اینگونه شاید اهمیت امور در نزد ما جای خود را بازیابند و مسیر و راه برای ما گشوده گردد و عمل انسان تاریخی شود. عملی که اثر آن نه در امروز و اکنون و حال
خلاصه شود، بلکه صورت ساز و راهگشا گردد و چشم بگشاید به تاریخی که در پیش است.
چگونه میتوان از پس هزار سال، فرج نزدیک را امید داشت و از خود و شرایط و زمان ناامید نگردید و با او به تاریخ نظر کرد؟
«إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَنَرَاهُ قَرِیبًا»
#تفکر
#امید
✍#صهبا
@gharare_andishe
تو نوحِ نوحی اما قصهات شوری دگر دارد
که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد
#یا_رحمه_للعالمین
@gharare_andishe
انسان امروز در پی زندگی است؛ در میان سیل مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، شاید این معنای زندگی و حیات است که مسئله جدی بشر است. گویی آدمی امروزه با بحران حقیقت مواجه است. حیات و زندگی مسئلهاي مفهومی نیست، بلکه حضور در تجربه حقیقت است. در این بین برخی نامها کمتر اسیر معنا هستند و گویی با زندگی عجین اند، زن اینگونه است. همچنان که وطن و ملت؛ ما را در بر گرفته اند و گویی حیات از آنها میآید. حکم سرچشمه و هویت را دارند. وطن و ملت تنها ناحیهای جغرافیایی نیست بلکه این واژه ها از آن جهت که تاریخی اند، به حضور مرتبط اند و گویی وجود و حضور از آنها به وجود آمده است.
باطنی هستند که به دور نظر میکند و ناامیدی نمیشناسد. جایی است که نمیتوان آن را تخریب کرد. فاعلیت و اثر دارند اما تحریکپذیری نه. در واقع اینجاست که محل آزادی است، نقش جان آدمی است که میتوان گفت فرم حیات بشر است.
#در_پی_وطن_زن_زندگی
@gharare_andishe
🔹 "در پی وطن، زن، زندگی"
🔹گفتگو با محوریت زن و مسائل اخیر
📆 شنبه ٢٣ مهرماه ۱۴۰۱
ساعت ١٥
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@gharare_andishe
در پی وطن، زن، زندگی...
〽️شاید بتوان گفت ایجاد رابطهی میان مردم و دولت از طریق قانون است. چارچوبها و ضوابط میتوانند حدود و ثغور زندگی مردم را تعیین کنند و چه بسا موجبات آزادی آنها را فراهم کنند؛ بدینگونه که قانون با اعمال بازدارندگی، تزاحم منافع و خواستهها را در جامعه کاهش میدهد و هر جا که افراد با عملکرد خود آزادی دیگری را محدود میکنند، وارد عمل میشود و راهِ تجاوز به حقوق یکدیگر را مسدود میکند.
〽️از اینرو قانون میتواند پایهگذار و برپاکنندهی عالَمی باشد که در آن مردم در مجاورت هم دیگر مأمنی برمیگزینند و با خاطری آسوده از اینکه حقوقشان پاس داشته میشود زندگی میکنند. به بیان دیگر قانون میتواند عامل بقای همدلی و مهر در جامعه باشد.
〽️در این مواجه قانون و مجری آن، برای مردم راهی میگشاید تا هر کس در جای خود و در راه متناسب با شخصیت خود قرار گیرد و آنچه در وجودش به ودیعه نهادهشده در عرصهی سازندگی و پویایی جامعه، شکوفا شود به تعبیر دیگر قانون امکان وجود است؛ انسانها را مهیای حاضر شدن بر سر وجود خویش کرده و عزمِ مسئولیت در روح افراد را زنده میکند.
〽️ آنچه امروز شاهد آن هستیم نوعی تقلیل قانون به بایدها و نبایدهاست و بیشتر سنجهایست برای تشخیص هنجارشکنیهای عرفی و شرعی و مجری آن نیز با تحکم تلاش میکند نظم و امنیتی حداقلی ایجاد کند و در زمان بحرانها و بر هم خوردن شرایط عادی به جای راهگشایی و تفهیم مسأله، به فیصله دادن آن میاندیشد و همت خود را صرف برگرداندن شهر و شهروندانش به حالت عادی میکند و به جای همدلی و همنوائی با مردم به اسکات خصم روی میآورد.
〽️در روزهای ملتهب اخیر نیز به نوعی شاهد اثرگذاری قانون بودیم. شاید این روزها که زنها و دختران جوان طالب چیزی هستند و آن را در خیابانها بر زبان میآورند، پیش از آنکه آنها را فریب خوردگانی محتاج وعظ و موعظه بدانیم باید به دنبال حقیقت آنچه رخداده است، باشیم و جای خالی مطالبهی آنان را در تلاشهای فرهنگی خود ببینیم تا وضعیت خود را دریابیم و طرحی دیگر در نسبت با «زن»، در اندازیم. گویا آنچه زنان را به جوشش درآوردهاست، طلب وجود از آنهاست. زنی که میخواهد خودش باشد و جهان خودش را بسازد، ارادهای در او ظهور کردهاست و روایتهای کهنهی امروز از زن جوابگوی طلب او نیستند. چه بسا زن امروز طالب آزادی از چنین روایتهاییست هر چند که اشتباهاً آن را در رهایی از پوشش میداند.
〽️راهگشایی امروز ما در حوادث اخیر نه نیازمند طرح راهکارهای درونیسازی باورهاست و نه از نوع تحکیم مبانی معرفتی حجاب است، بلکه نیازمند دیدن ارادهی زنانیست که طالب ساختن جهان خود و در تمنای راهی برای استقلال وجودیشان هستند.
✍#مصیر
@gharare_andishe
گاهی دنیا برایم غریب میشود
آنچنان که تصور نمیکنی،
وحشت میکنم
از هر صدایی
صداهای آشنای مناسبات این زندگی
اما غریبه اند!
به دنبال آن آشنا میگردم
آنکه انگار گم شده
و سکوتی که سنگینی اش مرا پس میزند...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
در پی وطن، زن، زندگی..mp3
34.53M
🎙در پی وطن، زن،زندگی
🔹گفتگو با محوریت زن و مسائل اخیر
📆 شنبه ٢٣ مهرماه ۱۴۰۱
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@gharare_andishe
نه مرگ چنان حیات بخش است که باید،
نه تولد...
در پی کدامین لحظه این چنین شتابانیم؟
چنان که لحظه ها می گذرند،
بی آنکه لحظه ای باشند!
باید که دوباره به یاد آوریم
خود را
در پس هیاهوی شتاب...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
سلام بر اصحاب کهف آن هنگام که چشمانشان به معجزهی حق منور شد
و دیدند
و نوشیدند
سلام بر آغاز مرگ
بر آن زمانی که سایهی پناه هم رخت برمیبندد
سلام بر بیداران عالم
که شلاق هوشیاری بر گردهشان است و ایستاده دست عجز بالا گرفته اند
و هوشیارانه معجزه طلب میکنند
و طلب میکنند
سلام بر چشمان باز این دیار
و رنج دیدنشان
سلام بر بیپناهان عالم
و سلام بر تمامی آنان که جانانه مسلمان زمان شدند و تسلیم تقدیر
که خستگی بینهایتشان و غم بی پایانشان و فراغ هزاران سالهاشان آنان را به خواب نزد و
سرکشانه بنای کهف خودساخته ننهادند
و سلام بر کهف غایب این زمان
✍#سکرات
@gharare_andishe
.
جمهوری اسلامی مظلوم.
این عبارتی است که این روزها باحضور در جلسات دوستانه مدام از ذهنم عبور میکند. کسانی که همه بودنشان جمهوری اسلامی است، این روزها مشغول نقد و تحلیل وضعیت فعلی هستند و با ژستهای طرفداری از مردم و سخن مردم، مسائل پیش آمده را برسر این مظلوم میریزند و دست آخر هم همه باهم دوستانه از جلسه بیرون میروند و یک نفر هم نیست که شرمسار باشد چرا که مقصر مشخص شده است. همه ما خوبیم و جمهوری اسلامی مسبب مشکلات.
گویی هیچکدام از ما مسئولیتی نداشته و نداریم که یکبار بگوییم آری ما شرمسار این وضعیت اقتصاد و فرهنگ و سیاستیم.
حاج قاسم یادت بخیر که چهره توچهره شرمساری بود و همه چیز را برعهده خود می دانستی. آنقدر که یکبار کسی نگاه تو را چند ثانیه هم ندید و سرت همیشه پایین بود در مقابل مردم در مقابل امام و شهدا و در مقابل آقا که هیچ شاید آقا یکبار هم چشمان تو را ندیده بود.
خدایا بحق حاج قاسم ما را از این همه تبختر و غرور بیرون بکش...
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
@soha_sima
🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر
🔹شنبه ٣٠ مهر ١٤٠١
🔹ساعت ١٥
#سرآغاز_کار_هنری
@gharare_andishe
در زمانه ای به سر میبریم که گویی آدمی طریق زندهگی را گم کرده است! امور، روابط، مناسبات، خود، دیگری، آنچنان جدی انگاشته میشوند که جا برای زندگی نیست. آدمی گویی همه امور خود و حتی خود را آنچنان جدی میانگارد که مرز بین مهم و غیر مهم در نظر او گم میشود و اینگونه شاید این خود اوست که گم میشود.
شاید بتوان گفت این امر ناشی از این است که نظام جدید زمانه بر قوانین ریاضی استوار میگردد و ماهیت قوانین جامعه با قوانین ریاضی یکسان انگاشته میشود.
دو بعلاوه دو حتماً و همیشه مساوی چهار است و چنین قانونی گویی آنقدر خدشه ناپذیر و جدی است که میتواند منشأ قانونگذاری روابط انسانی و قانونی جامعه گردد، اما در برابر آن، گزاره های انسانی علاوه بر تصدیق عقل، گویی نیاز به موافقت دارد.
آزادگی بشر که طريقة راه بردن او در زندگی و حیات است، وقتی در سیطره نظام جدید و نسبت جدید آدمی با خود قرار میگیرد، انگار حقی میشود در کنار باقی حقوق انسانی که جایی دارد و قوانینی برای خود دارد و گویا این آزادی و انسان است که رمقی ندارد، طوری که در قوانین و مناسبات جدی جامعه بشری، باید انسانی رام و مطیع یا نهایتاً پرخاشگر و مخرب شد.
اما گویی زبان زندهگی در زبان ریاضی خلاصه نمیشود؛ زبانی صمیمی و لطیف است که با امید و آزادی او نسبت دارد. این زبان است که مهم و غیرمهم زندگی را در نظر آدمی در جای خود مینشاند. شاید اینگونه جدی های واقعی طور دیگری در نظر آدمی نمایان شوند و او راه به زندهگی میبَرد و این وجود انسانی است که برای او نمایان میشود.
#آزادی
#قانون
#در_پی_وطن_زن_زندگی
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم
✍#صهبا
@gharare_andishe
برای رسیدن، هر روز پای بر زمین مینهیم؛
رازی که شاید کمتر توجه میکنیم...
آری دیدار دوست را پای بر نفس زمینگیر زدن باید!
ساده اندیشی است اما
همراهی با رازها
آنجا که زنجیر روزمرگی
قدمها را اسیر کرده...
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
بیاییم به نحوی دیگری نگاه کنیم،
دعا کردن به صرف اینکه روزی برایم سرازیر شود،
در نهایتِ جانِ یک انسان نیست؛
آدمی در نسبت با دیگران خودش را پیدا میکند،
معنا میکند.
جانها وصل به یکدیگرند
جهانی که در آن زندگی میکنیم،
جهانیست که همه ما باهم هستیم
پس آدمی وقتی دعا میکند، برای حلقه متصل به جان خودش دعا کرده و قطعاً بر او و عالم هم بی اثر نخواهد ماند.
برای دیگری دعا کردیم، گویا برای خود دعا کردیم،خودی که در وصلِ به همه جان ها و روح هاست
خود و دیگری را که یکی ببینی...اثر جور دیگر خواهد شد...
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
ایرانِ عزیز
وطنِ هزار غمدیده....
آیا زمانی میشود که جان را وقتی با ارزش بدانیم که در راه تو نذر شود یا مسئولیت ساختنت را بر دوش خود بینیم؟
کِی بشود تا برایت مادری کنیم...
#شاه_چراغ
#درپی_وطن_زن_زندگی
@gharare_andishe
پیکر بی جانت را دیدم بانو....پیکر بی جانت را مظلومانه، نقش بر زمین بسته ، دیدم بانو...!
ای به ردای عفت پیچیده شده...آغشته به خون!
آخر بگو...به کدامین گناه؟
به کدامین گناه کشته شدی؟؟
این روزها در تلاطم کدام اندیشه بودی بانو؟
میخواهم برایت فریاد بزنم !! برای تویی که زن بودی...برای تویی که خودِ زندگی بودی...برای تویی که تا سر حد آزادگی رفتی!
کاش کودکی در خانه چشم به راهت نمانده باشد.....کاش داغی بر دل مادری ننشانده باشی!!
آه..! دنیا ! اوف برتو!
چه بر سر مردمانت آمده؟؟ که پهنه ات اینگونه جولانگاه شیاطین شده؟!
بانوی مظلوم من!
زبان باز کن و بگو...
این روزها در تلاطم کدام اندیشه بودی؟
که پاداشت...شهادت به وقتِ زیارت بود!
✍#تلاطم
@gharare_andishe
اصولا این صحنه ها را نمیتوانم ببینم
ولی نمیدانم چه روح و حیاتی در این عکس نهفته
که همزمان با غمِ مظلومیت شهادتشان
آرامش و لبخندی از امید
و گرمایی نوید بخش از خون قرمزی که جاری شده است،
قلبم را نوازش میکند
و همچنان خیره به تصویر مانده ام
گویا عهدی را در نهانِ آدمی زنده میکند...
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
▪️حالا دیگر تنها شدی و تا آخر عمر چشم انتظار دیدار دوبارهی مادرت خواهی بود...
شاید ندانی اما بزرگ که شوی حتما خواهی فهمید، خون پاک و اصیل مادرت، حرکت میسازد و حقیقت را بر زبانها جاری میکند...
خواهی دید، خون مادرت، راه میگشاید و بنبستها را درمینوردد...
خواهی دانست، خون مادرت، نور میتاباند و ظلمتهای انباشته بر قلبها و دلها را میزداید تا شاید چشمی باز شود و عزم و ارادهای در وجود ما ریشه کند...
خواهی دانست، این خون مادر توست که تقدیر تاریخ را تغییر میدهد و جسم بیجان اوست که به ما جان میبخشد ...
خواهی دانست که حضور بیریا و مادرانهی مادر توست که او را لایق شهادت و لقای حق میکند و شهادتش راهی برای جمهوری اسلامی متولد میکند و گردبادهای توسعهنیافتگی را از سر او میگذراند، نه حضور متبخترانهی روشنفکرمأبان که بر تخت بیعملی نشستهاند و بار هیچ کاری را بر دوش نمیکشند و راه را در نظریه پردازیهای انتزاعی خود پی میگیرند...
خواهی دانست، رد خون مادرت، ایران را «وطن»، میکند، انسانهای گرفتارِ دوقطبیهایِ متوهمانه را، «مردم» مینماید و «زندگی» را در شریانها جاری میکند...
#شاه_چراغ
#آرتین
#در_پی_وطن_زن_زندگی
#در_چه_وضعی_به_سر_میبریم
✍#مصیر
@gharare_andishe
🔹اگر خانه ویران شود
من همچنان با سوال پررنگ خانهام کجاست و تمنایِ خانه، در آپارتمانِ نقلیَم در شهری وسیع ماندم.
بی آنکه حتی دیگر بستری از جنس ساختن و صنعت که زمانی به وضوح جای خالی خانه را نشانم داد وجود داشته باشد.
من شبانه روزم را در خانه میگذراندم و از در و دیوارهایش سوال میپرسیدم.
گاهی با خشم و گاهی سرشار از مهر و البته التماس.
از عمر این درماندگی در خانه خیلی نگذشته بود که خودم را در برابر قفل های شکسته و درِ نیمه بازِ خانه دیدم.
تا به خودم آمدم دیگر اثری از خانه برایم وجود نداشت.
هر آن چیزی که بود در چشم برهم زدنی دود شد و به هوا رفت.
دیگر از در سوالی نداشتم. دیگر فقط محل رفت و آمدم نبود.
در عوض چشمانم به آن خیره مانده بود.
بدون پلک زدن.
"الان یکی پرت میشه داخل"
"الان یکی پرت میشه داخل"
"الان...."
آن در و دیوار هایی که حفاظی برای امنیتم بودند کارایی خود را از دست دادند.
دیگر کوچه با داخل خانه هیچ تفاوتی نداشت.
شاید تنها فرقش حفاظت در برابر گرما و سرما و در دسترس بودن وسایل گذراندن زندگی بود.
و حتی اینکه به طور مطلق داخل خانه بودم هم استدلال محکم اطرافیانم برایِ ترک کردن آن شهر و خانه بود.
برایِ اینکه بخواهم در خانه بمانم باید حتما راهی به بیرون پیدا میکردم.
در خانه ماندن، برایِ در خانهای بودن، کافی نبود.
از ارسال گزارشم به کلانتری هم خیلی نگذشته بود که بیهنگام مرا خواستند و در آنجا عکس همسایهی دیوار به دیوارمان در دستانم خشک شد.
تیر آخر را همسایه زد.
نزدیک ترین.
و دیگر برایِ در این خانه ماندن یک روز هم زیاد بود.
از خانه فقط یک ویرانه باقی ماند.
#خانه
#امنیت
#فلسطین
#شاهچراغ
✍#سکرات
@gharare_andishe
🔹زمانی برای درنگ
به راستی پیام رهبری در مورد حادثه تروریستی حرم شاهچراغ، چقدر ما را مورد خطاب قرار میدهد!
آیا زمانی برای تأمل قرار دادیم؟
"ولیّ زمان" با ما صحبت دارند، درخواست میکنند،
آیا شنیدیم که زمان جان دادن مان هم برسد؟
یا با نگاه گذرایی عبور کردیم و مثل بقیه حرفها نشنیدیم؟!
خطاب در جملات فریاد "هل من ناصر ینصرنی" عاشورا را گوشزد میکند.
فعالان عرصه فکر!
فعالان عرصه تبلیغ!
آحاد مردم!
آیا ما مورد خطاب نیستیم؟
آیا زمان منحصراً فوروارد مطالب به پایان نرسیده؟
آیا بستری برای تفکر مهیا نشده؟
چقدر خوب میشد که از عملکرد سطحی و دل خوشی هایش فاصله بگیریم و به عمق کار بنگریم و حرکتی را آغاز کنیم.
مهم است که کجا ایستاده ایم و چگونه به ماجرا نگاه میکنیم.
احساساتی که با خرد همراه نباشد، تخلیه روانی است و باز تکرار است و تکرار؛
از سطحی نگری عبور کنیم و با تأمل و درنگ همدیگر را به عمق مطلب دعوت کنیم تا راه برای مسئله تبیین که اینگونه رهبر معظم انقلاب اسلامی آن را کار فوری نام نهادند، باز شود.
تحول از پایین و آحاد مردم شروع میشود.
#درنگ
#زمانه
✍#هستی
@gharare_andishe
وَ سُقْمِى لَايَشْفِيهِ إِلّا طِبُّكَ،
وَ غَمِّى لَايُزِيلُهُ إِلّا قُرْبُكَ،
وَ جُرْحِى لَايُبْرِئُهُ إِلّا صَفْحُكَ،
وَ رَيْنُ قَلْبِى لَايَجْلُوهُ إِلّا عَفْوُكَ،
وَ وَسْوَاسُ صَدْرِى لَايُزِيحُهُ إِلّا أَمْرُكَ...
بیماریام را جز درمانت شفا ندهد
و غمم را جز مقام قربت برطرف نسازد
و زخمم را جز چشمپوشیات التیام ندهد
و آلودگی دلم را جز گذشت تو صیقل ندهد
و وسواس سینهام را جز فرمانت از میان نبرد،
ای نهایت آرزوی آرزومندان.
*مناجات خمس عشر*
@gharare_andishe
مگر همراه سختی، آسانی نیست؟!
پس آیا میتوان اینگونه تعبیر کرد که همراه تلخی برای صبر، آن هم صبر برای یک افق بلند، شیرینی خود را همراه تلخی اش دارد؟
اصلا معنای حقیقی صبر چیست؟
معنایی فارغ از مفاهیم مرسوم!
این روزها در انتظار واژه ها باید نشست
تا معنای حقیقی خود را نمایان کنند...
✍#پروا_زِ_خویش
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... اگر رسم بر این است كه صبر را جز در برابر رنج نمی بخشند و رضای او نیز در صبر است، پس این سرِ ما و تیغِ جفای تو...
*فتح خون*
#سید_مرتضی_آوینی
#شهید_آرمان_علی_وردی
@gharare_andishe
گاهی باید مُرد و به تماشای جهان نشست،
آزادِ آزاد
تا ببینی چقدر با هیاهویی که به پا کرده،
انسان را میگویم،
بیپناه شده!
چه سادهِ پیچیده در زمین و هم به بازی گرفته شده؛
شاید هم این هیاهو فریاد بیپناهی اش است
به دنبال پناهی است
تا شاید دستی، دلی، زبانی به فریادش برسد
کاش برسد...
#هیاهو
#بی_پناهی
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
سلام به آرمان
سلام به رویش انقلاب
سلام به شهید
نمیدانم به جز ذکر "علی"، چه وردی خواندی که اینگونه رسیدن به آرمان هایت را انتخاب کردی؟
شجاعت، شهامت، غیرت، ایمان
و آخر یقینی که تو به آن رسیدی، تنها راه رسیدن به حقیقت همین است...
در کدام کلاس درس خوانده ای که بودن را برایت اینگونه روایت میکند و تو خوب تعلیم دیده ای؛
مرحبا
انسانیت تنها رمز و تفصیل "بودن آدمی" است و جز از راه مکتب حسینی نمیتوان گذر کرد.
چقدر آدم های اهل فکر باید تفکر کنند که چطور میتوان این بودن را تفسیر کرد. بودنی که وجود را به صحنه می آورد.
باطل با تمام هیبت تو خالی که دارد، در نسبت با حق نابود است و این واژه ها با استقامت همچون تویی قدرت در کنار هم بودن را پیدا میکنند.
نور که به صحنه بیاید جایی برای ظلمت نیست.
میدانم، اما دانستن تا یافتن، فاصله ای است میان زمین تا آسمان که تنها شهید میتواند با شهود طی کند.
شهید با تمام وجود مییابد تنها حق باقیست.
شهید، نور حق را به صحنه می آورد چون خود شاهد است و شهود دو روایت گر نمیخواهد؛ فقط حق است که خود را میخواهد اینگونه روایت کند...
اما برای راوی بازی تو مهم است تا انتخابت کند...
مرحبا به بازیای که کردی و انتخابت کردند
برای یافتن و رسیدن به آرمان هایت
شهودت مبارک
#شهید_آرمان_علی_وردی
✍#میقات
@gharare_andishe
أشهد أن لا اله الله...
أشهد أنّ محمد رسول الله..
أشهد أنّ علیا ولیّ الله
...
و سلام بر اسلام!!!...
و سلام بر مسلمانیِ دوباره ام...سه باره ام...و صد باره ام!!
این که قلم به دست گرفته و مینویسم، نشان از آن نیست که حرفی جدید میخواهم بگویم و یا علمی را به رخ میخواهم بکشم...
نه؛ فقط آمده ام حالم را تورق کنم..و بنویسم برای زن...زندگی...آزادی!!!
..
این روزها که قرار بود به زور حجاب!!! که وجهی از مسلمانیمان هست را نداشته باشیم..
قلبم بیش از پیش مشتاقِ این حکم شده...
و در ذهنم تکرار میشود!
و هر روز نه، بلکه هر ساعت دوباره مسلمان میشوم!!
احساس کردم چقدر مشتاقم به این حکم، که تا الآن اینهمه متوجهش نبودم!
مثل هوا که حواسمان نیست که هست!همین که جایی بمانیم بدون هوای تازه؛؛ نفسمان که بند بیاید، میفهمیم که چقدر مؤثر و مهم بوده و هست!!
داشتم با خودم فکر میکردم که اگر زبانم لال، دیگر صدای اذانی از مسجدی بلند نشود..و من طنین اشهد اَنَّ علیّا ولیُ الله را نشنوم..تلخ ترین مرگ را به تجربه نشسته ام..
آری..این مسلمانی حیاتیست معرکه!!بی نظیر...و نبودش..نبود ماست!!و جایی که آن نباشد،
..من "زندگی "را نمیفهمم!!!
چهل روز است که مویرگهای تنم هم جریان انقلاب را در درونش میفهمد!...و مانند تشنه به آبی تشنه ی اسلام آوردنم شده ام.. هر ثانیه برای خودم تلقین میخوانم..!
که اشهدان لا اله الله.....
و زندگی !!!در وجودم جاری میشود...
الحمدلله...الحمدلله..الحمدلله..
که تو هستی. ای همه ی هستی!!!
ای معرکه ی بی نظیر!!ای خدای آزاده!
الحمدلله که در قلوب مایی !!!و نفس با تو جریان مییابد!!!
همه ی زندگی ام..
من دوباره با قلبی مطمئن تر...به سوی تو می آیم...
من "زن "را با لطافت تو میفهمم!! نه با
شومی جماعت هرزه اندیش!
اوجِ مهر ..محبت ..مادری...
من "زن"را اینگونه میخواهم...اینگونه فهم میکنم
نه فقط صِرفِ ولنگاری!!!نه فقط بازیچه ی دست و بیگاری!!!
پس در وجودم نازل شو! بیش از پیش!
فرود آ!!
که زندگی با همه ی زیبایی اش...یک آنش هم بی تو!! یعنی دست و پا زدن در گرداب سیاهِ تعفن و ترس و وحشت !!
اشهد ان لا اله الله...
هر بار که میگویم، انگار قلبم اطرافش پوسته می اندازد.. و میشکند هر آنچه غیر از تو دورش را گرفته...میشکفد و قلبم جوانه میزند..
قسم به خودت....
که تنها راه نجات و" آزادی" و آزادگی تویی!
و شرافت است معنای" آزادی"..
که حسین علیه السلام فرمود:
اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید!! و
او بود که با خونش معنا کرد "آزادگی"را!
من عاشقانه سر بر دامنت میگذارم..که ایمان بیاورم...به زن، زندگی، آزادی!!
همه ی دارایی ام را به پیش آوردم..همه اش پشیزی نیست به درگاهت!!!
من را بپذیر..
#حجاب
✍#مهدیهسادات_فیاض
@gharare_andishe