حل می شود شکوهِ غزل در صدای تو
ای هرچه هست و نیست در عالم فدای تو...
هر شب به روز آمدنت فکر می کنم
هر صبح بی قرارترینم برای تو...
بیدار می شویم از این خوابِ هولناک
یک صبح جمعه با نَفَسِ آشنای تو...
آدینه ای که می رسی و پهن می شود
چون فرش، آسمانِ دلم زیر پای تو...
روزی که با شروع کلام تو ـ مثل قند
حل می شود شکوهِ غزل در صدای تو...
#پانته_آ_صفایی
#اللهمعجللولیکالفرج
@golchine_sher
دلم گرفــــــــته ازهمه مرا به دورها ببر
به دشت های آرزو به خلوت خـــدا ببر
به بیشه های پرغزل، به باغی از پرنده ها
به آفتاب صبحدم به چشمه ی صفا ببر
به شهر دور دوستی به کوی باصفای یار
به خطه صداقت و به کلبه وفا ببر
مرا بگیر از خودم بده به دست زندگی
در این زمانه سکوت به ساحت صدا ببر
پر از هجوم غربتم میان این غریبه ها
تو را قسم به تو مرا به شهر آشنا ببر
همیشه زندگانی ام به چالشم کشیده است
مرا صبورو بی صدا به قلب ناکجا ببر
مریض عشق تو منم منم که بی تو نیستم
برس به حال زار من به چشمه ی شفا ببر
تویی تو حاجت دلم به وقت صبح و عصر و شام
به آیه های یکدلی به سفــــــــره ی دعا ببر
شبیه تخته پاره ای به روی موج تو منم
مرا بریده از خـــودم رهــا رهــا رهــا ببر
دوباره و. دوباره از غزل به سمت من بیا
میان سینه لانه کن به شــــهر بی ریا ببر
تو کیستی غریبه از کجا به شهرم آمدی
خوش امدی ولی مرا به ســـمت انتها ببر
تو بی نهایــــت منـــــی نهایت تغزلم
به آستان مــــــهر خود مرا ببر مرا ببر
به سنگ طعنه زخمی ام شکسته از کنایه ها
دلم گرفـــــــته از همه مرا به دور ها ببر
#تبسم_رضازاده«شدتی»
#نیلوفرآبی
#عضوکانال
@golchine_sher
« سالروز شهادت ابرمرد جنگل میرزا کوچک خان جنگلی »
در وسعت اندیشۀ خونبار جنگل
از پشت خنجر میخورد سردار جنگل
بر کُندههای پیر، زخم تیر پیداست
پوشیده از گلهای خون، دیوار جنگل
در ذهن سبز شاخهها با خون تداعی
سرهای سرداران شود بر دار جنگل
شعر بلند استقامت را سرودند
مردان سختآواز در پیکار جنگل
بوی تر خون کاروان باد آورد
از کوچههای خیس شالیزار جنگل
سرشار از عطر تر بیرنگ باران
خاک و نسیم و شاخۀ پربار جنگل
پر میکشد تا کهکشان روشنایی
از کوه ظلمت مرغ آتشخوار جنگل
در انتظار صبح پیروزی است با ما
در سنگر شب، دیدۀ بیدار جنگل
#نصرالله_مردانی
@golchine_sher
"کَرَم" ، فقیرِ سرِ سفرههای احسانت
و "ابر" ، تشنهی در جستجوی بارانت
#احمد_ایرانی_نسب
#عضوکانال
#یا_فاطمه_س
@golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"کَرَم" ، فقیرِ سرِ سفرههای احسانت
و "ابر" ، تشنهی در جستجوی بارانت
#شعرخوانی
کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇
https://eitaa.com/ahmadiraninasab
کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇
https://t.me/ahmadiraninasab
دو سه تا بوسه برای منِ تنها بفرست
دو سه تا نه!بخدا بیشترش رابفرست
مثل یوسف شده ام چاه جوابم کرده
عشقی اندازهٔ لبخندِ زلیخا بفرست
منبع دردم و خود تاجرِ بازار شدم
مرهمِ بوسه به این تاجرِ غم ها بفرست
خانه ام پشت همین باغچهٔ طوفانزاست
پُست کن بوسه و تا آدرسِ مابفرست
میوه ای تازه ازآن باغچهٔ روبه بهار
به حساب سبدِ روز مبادا بفرست
بی تحمل شده ام صبر ندارم دیگر
دیر شد ،جانِ منِ خسته،بفرما بفرست
یا جوابم کن و از خویش برانم تا من
بی خیالِ تو و این جاده شوم،یابفرست
#خندان_املشی
#عضوکانال
@golchine_sher
در سرخی پرچم فرو رفتم،
سرسبزی جنگل نمایان بود
فریاد گیسوی کسی انگار ،
پیچیده در بین درختان بود
نزدیک رفتم شهر دلواپس،
کوچه به کوچه چکمه های روس
فرمان به دست میرزا کوچک،
برنو به روی دوش گیلان بود
دیدم شغال انگلیسی را،
با چشمهای هیز در کوچه
با چشمهای خیس خود اما،
آهو گریزان در خیابان بود
قاجار گرم قهوه و قلیان،
پرچم پریشان بود در میدان
غرید شیری از دل جنگل،
گیلان به فکر زخم تهران بود
سر داد آواز بهاران را،
سر زد هزاران شیر از بیشه
از خون او تکثیر شد جنگل،
هرچند که فصل زمستان بود
اسطوره ها مستور اگر بودند،
فانوسها مایوس اگر بودند
شیران ما خاموش اگر بودند،
ایران (زبانم لال) ویران بود
رستم نبود افسانه، بودی تو،
چشم و چراغ خانه بودی تو
نام بزرگت میرزا کوچک،
قوت برای قلب ایران بود
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#عضوکانال
#میرزا_کوچک_خان
@golchine_sher
خوف و رجاست، میکُشد و زنده میکند
خاموشی زبان تو، فریاد چشم تو...
#سجاد_شهیدی
@golchine_sher
ناسزا از آشنایانم شنیدم از تو هم
از تمام دوستانم دل بریدم از تو هم
ناامید از دوستی با خلق رو کردم به تو
جز پریشانی ولی خیری ندیدم از تو هم
کوه را هم میتراشیدم اگر میخواستی
دست کم اسطورهای میآفریدم از تو هم
پایمال حرف مردم بودم و زخمزبان
بار دیگر با دل و جان میخریدم از تو هم
بعد از این ای مرگ! حرف صبر را کمتر بزن
رنج دوری را مگر من کم کشیدم؟ از تو هم
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
عشق صیدي است که تیرت به خطا هم برود
لذّتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند!
#سعدی
@golchine_sher
ای جان! تو را به جان من خستهجان بمان
دیگر بگو چگونه بگویم بمان؟ بمان
از رفتنت همیشه خبر دادهای، ولی
یکبار هم بدون خبر ناگهان بمان
آغوش من به داشتنت گرم میشود
ای مرغ پر گشوده در این آشیان بمان
میمیرم از حسادت خندیدنت به غیر
از چشمهای هرزه ی مردم نهان بمان
«دلتنگ و دلسپرده» ، « دلارام و دلفریب »
ما را چنین بخواه و خودت آنچنان بمان
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
نرسیده به درخت ،
کوچه باغیست
که از خواب خدا سبزتر است،
و در آن عشق
به اندازهی پَرهای صداقت آبیست....
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
تویی که باطن نوری و روح ایجادی
اسیـر غـربــت شبهای ظلمت آبادی
تو با فرشته که فرقی نمیکنی بانو
بـدون بـال و پـری صید دام صیادی
سراغ زخم تو را هیچ کس نمیگیرد
تو خاطرات فراموش مانده در یادی
تو یک طرف و چهل تن مقابلت بودند
بــرای خــاطــر مــن بــود کـه نیفتادی
اگر چه ساقهی طوباییات شکسته شده
بــرای مــن تــو بــهــشــت همیشـه آبادی
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#حسین_جعفری
#عضوکانال
@golchine_sher
مرا به خلسه میبرد حضور ناگهانیت
سلام و حال پرسی و شروع خوش زبانیت
فقط نه کوچه باغ ما … فقط نه اینکه این محل
احاطه کرده شهر را شعاع مهربانیت
دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا
چه وعدهها که میدهی به رغم ناتوانیت
جواب کن به جز مرا … صدا بزن شبی مرا
و جای تازه باز کن میان زندگانیت
بیا فقط خبر بده مرا قبول کردهای
سپس سر مرا ببر به جای مژدگانیت
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدف های تهی بردار
همین جا در کویر خویش مرواريد پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها با هم
نگاهش را تماشا کن ، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ مي آید
به " آه عشق " کاری برتر از اعجاز عیسا کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می کند با مرگ
به اسم صبر ، کم با زندگی امروز و فردا کن
#فاضل_نظری
@golchine_sher
بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمیزد
این خانه را جبریل با پَر هم نمیزد
محض تبرک پُشتِ «در» میرفت، حتی
پَر سمت «در» میبُرد، آخر هم نمیزد
این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی
«در» را به آرامی، پیمبر هم نمیزد
«در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد
حتی به پهلوی صنوبر هم نمیزد
این «در» فقط با دست زهرا باز میشد
ایکاش «در»، این اصل را بر هم نمیزد
#محسن_ناصحی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
قَسم به چشم تو، که کور باد چشمانم
اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
هم طعمِ گلابِ ناب دارد چشمت!
هم شربت ِبی حساب دارد چشمت!
از برقِ نگاه روشنت فهمیدم
صد پنجره آفتاب دارد چشمت!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
ماه من وقتی که پنهانی سراغم را گرفت
باز هم یک بغض توفانی سراغم را گرفت
ناگهان در می نَوَردَد باد سردی بیشه را
پیک سرمای زمستانی سراغم را گرفت
خواستم کاخی بسازم خشت خشتش آرزو
موجی از آوار ویرانی سراغم را گرفت
حس خود را کردم ابراز و پی اش حس می کنم
هر چه احساس پشیمانی سراغم را گرفت
بغض را خواباندم و گفتم بخواب ای نازنین
می وزد دردی که پنهانی سراغم را گرفت
گفته بودی بار دیگر چشم هایت را ببند
خواب می دیدم پریشانی سراغم را گرفت
#حسین_اصغری_سوادکوه
#عضوکانال
@golchine_sher
فالی زده ام سحر من از دیوانت
شد زنده کویر دلم از بارانت
از فیض طلوع توست رزقم جاری
وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّس از چشمانت
#حسین_جعفری
#عضوکانال
@golchine_sher
چگونه از دل غمگین حساب میگیرد
مگر خراج، کسی از خراب میگیرد؟
چه جای غم، که تو شادی و غم گرفته مرا
که هر که را به طریقی شراب میگیرد
شنیدهام ز رفیقان به حلقه مویت
دخیل هر که ببندد، جواب میگیرد!
به پای این گل اگر آبروی ما رفتهست
چرا رقیب ز رویش گلاب میگیرد؟
چه دلخراش نجابتی که مرگ هم حتی
مرا به تیزی قلاب از آب میگیرد
به پیشگاه خدایی به توبه آمدهام
که ناصوابِ مرا هم ثواب میگیرد
#علی_مقیمی
@golchine_sher