eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
786 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی که کار خلقت آدم شروع شد آن دم خدا دلش گرفت و محرم شروع شد تا دم گرفت حضرت آدم در این عزا آغاز نوحه خوانی وماتم شروع شد وقتی که ابرهای مصیبت برآمدند باران اشک های دمادم شروع شد نام حسین تا به لب نینوا رسید آغاز عاشقی وغزل هم شروع شد چون محتشم شروع به آغاز نوحه کرد ترکیب بند اشک خدا هم شروع شد ،،باز این چه شورش است که در خلق عالم است،، شور حسین در سرعالم شروع شد گلبرگ های پیکر عشاق را که دید شب های بی قراری شبنم شروع شد لب تشنه تا به خون نشست گلوی امام عشق بغض زمین رها شد وزمزم شروع شد پایان گرفت تا عطش داغ نینوا ناله دمید در نی نم نم شروع شد زینب چو دید راس برادر به روی نی تفسیر روضه های مُجسَّم شروع شد @golchine_sher
ناله اگر که برکِشم، خانه خراب می‌شوی! خانه خراب گشته‌ام بس که سکوت کرده‌ام @golchine_sher
رو به اسلام ِ خطرناکِ یزید(لع) آوردند دور یک کعبهٔ بی اصل و نسب میگردند حبّ دِرهم به دلِ تک تکشان افتاده بسکه در کوچهٔ تزویر و ریا ولگردند دل نبستند بر آن عهد که با تو بستند یارِ پیمان شکَنند و به وفا دلسردند سفره هاشان به خدا پُر شده از نانِ حرام سفره هایی که به هنگام ِ اذان گستردند غافلانند که خوردند فریب دنیا دین ندارند! به والله قسم بی دردند سخت دارند همه با تو سرِ جنگ حسين(ع) قصد دارند که از یاریِ تو برگردند با سرِ نیزه و با هجده هزاران کینه نامهٔ قتلِ تو را یک شبه امضا کردند خنجر از پشت زدن رسم ِ قدیم ِ کوفه ست دلشان سنگی و نامردترین-نامردند مرگِ مسلم! به هوایِ علی اصغر(ع) برگرد به خدا با خودشان حرمله(لع) را آوردند! @golchine_sher
قلبِ سالارِ بنی آدم دریغا پُر غم است عرش و فرشِ عالمِ امکان سراسر ماتم است آهِ جانسوزِ عزا تا نُه فلک پیچیده است زین مصیبت صبحِ عالم تیره چون شامِ غم است مهر و ماه و مشتری خون گرید از سوز جگر آه و افغان از زمین تا بامِ عرشِ اعظم است در عزای کشتگانِ تشنه لب در کربلا قُدسیان بر سر زنان در هر کجای عالم است ناگهان از صدر زین خورشید دین شد سرنگون زین مصیبت تا به محشر قامتِ گردون خم است در عزای او ملائک نوحه خوانی می کنند خون بگرید آسمان در این عزا گویا کم است بعد از آن ظهرِ عطش با اینکه در کرب و بلا علقمه جاری ولیکن داغدار آدم است در عزای سرور دین ، سیّدِ خُلدِ برین کار دنیا تا قیامت ایدریغا درهم است ( شایق) امشب در عزای حضرتِ مولای عشق اشک هایش تا سحر جاری همانند یَم است @golchine_sher
خسته ام .. خسته تر از آنچه که می پنداری خسته از ” رفتنم ” این حادثه ی تکراری پشت پایت عوض آب، من از کاسه ی چشم اشک می ریزم عجب حال تاسف باری! خوب من! دست تو خود حافظ من بود چطور دلت آمد که مرا دست خدا بسپاری؟ کاش می شد که به جای چمدانت من را موقع رفتنت از روی زمین برداری @golchine_sher
هیچ فردی در پی اصلاحِ خوی خویش نیست هر که را دیدیم در آرایشِ روی خود است ... @golchine_sher
نوشتن یعنی خودرا به بیماری هموفیلی مبتلا کردن! جاری شدن جوهر از بدن به محض اولین زخمی که ایجاد می گردد! @golchine_sher
آنانکـه زکبر و حسد و کینه جدایند همسایه ­ی دیوار به دیوار خدایند... @golchine_sher
جبرئیل از سَما ندا میزد ناله بر ال مصطفی میزد روی صدر حسین سنگین بود زخم ها شمر بی حیا میزد سینه اش زیر کوهی از درد و جسم زخمیش دست و پا میزد شاه شمشاد قد در آن لحظه مادرش را فقط صدا میزد . خواهری دل شکسته روی تل ناله در دشت نینوا میزد دید با چشم خود که نامردی خنجر کینه ازقفا می زد کربلا غرق رنج و محنت شد لشکری رد خیمه رامی زد خصم باسنگ و نیزه و دشنه این جدا دیگری جدا می زد سر سردار روی نیزه شد و گذری هم به آیه هامی زد عطر قرآن به روی منبر نی موج در دشت کربلا می زد تن بی جان اربا اربارا لشکر اشقیا چرا می زد طعنه بر جسم و جان و ال نبی هم غریبه هم اشنا میزد نعل تازه به دست و پای ستور کوفی سست و بی حیا میزد در شگفتم ز بی حیایی آن پیرمردی که با او عصا می زد بهترین بنده خدا را او بهر خشنودی خدا می زد ناگهان آسمان سیه پوشید ناله بر ال مصطفی میزد @golchine_sher
نرم کن یا رب دلش را کز جدایی بگذرد... @golchine_sher
حسین کاش گُذارش به کربلا نمیفتاد وَ با جماعت بی رحم و بی وفا نمیفتاد حسین کاش که دیگر به سمت کوفه نمی رفت وَ در مسیر به طوفانی از بلا نمیفتاد یقین به مقصد خود می رسید کشتی دنیا به موج خون اگر آنروز ناخدا نمیفتاد "به راه کاش بیایند و در غلاف بمانم" حسین از لب شمشیرش این دعا نمیفتاد سر سلامت از این فتنه ها نداشت زمانه اگر حسین سرش از بدن جدا نمیفتاد اگر چه حنجر او را به خنجر است تمنا ولی به سینه اش ای کاش رد پا نمیفتاد به شعله های فراق حسین داشت که می سوخت! چه می شد آتش دیگر به خیمه ها نمیفتاد ؟! حسین را چه بگویم؟! در این میانه چه می شد؟! که عاقبت سر و کارش به بوریا نمیفتاد حسین کشته نمی شد به کربلا و مدینه امام کشتن اگر در سقیفه جا نمیفتاد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی در مدح و مرثیه حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام برگرفته از خطبه‌ی منا @golchine_sher
با این دلِ شکسته به محراب میزنم هرشب سری به دامن مهتاب میزنم تا کربلای حزن شما پر گرفته ام دل را به داغ حضرت ارباب میزنم اینجا محرم است و غزل هم نوای اشک ساز نوای عشق به مضراب میزنم مشکی تر از همیشه نشستم مقابلت آبی تر از همیشه به دل آب میزنم سوز غزل به عشق شما کوک میشود با این دلِ شکسته به محراب میزنم @golchine_sher
با سلام به اعضای محترم کانال به احترام ابا عبدالله الحسین و ماه محرم تا پایان روز عاشورا اشعار عاشقانه بارگذاری نخواهد شد از صبوری شما سپاس گزاریم 🌷🌷🌷🌷 @golchine_sher
آن روز تو را نخلِ برومند توان گفت کز هرکه خوری سنگ،عوض میوه فشانی... @golchine_sher
از اضطــــراب ، کار مهیا نمی شود سیل از دویدن است که دریا نمی شود... @golchine_sher
ای عاشقان لباس عزا را به تن کنید آمد شکوهِ عزت و معنای نوکری @golchine_sher
خانه پیرزن ته کوچه پشت یک تیر برق چوبی بود پشت فریاد های گل کوچک واقعا روزهای خوبی بود پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر منتظر بود در زدن ها را دم در می نشست و با لبخند جفت می کرد آمدن ها را روضه خوان محله می آمد میرزا با دوچرخه آهسته مثل هر هفته باز خیلی دیر مثل هر هفته سینه اش خسته "ای شه تشنه لب سلام علیک" ای شه تشنه لب...چه آوازی زیر و بم های گوشه ی دشتی شعرهای وصال شیرازی می نشستیم گوشه ی مجلس با همان شور و اشتیاقی که... چقدر خوب یاد من مانده در و دیوار آن اتاقی که - یک طرف جمله ی "خوش آمده اید به عزای حسین"بر دیوار آن طرف عکس کعبه می گردد دور تا دور این اتاق انگار گوشه گوشه چه محشری برپاست توی این خانه ی چهل متری گوش کن! دم گرفته با گریه به سر و سینه می زند کتری عطر پر رنگ چایی روضه زیر و رو کرده خانه ی او را چقدر ناگهان هوس کردم طعم آن چای قند پهلو را تا که یک روز در حوالی مهر روی آن برگ های رنگا رنگ با تمام وجود راهی کرد پسری را که برنگشت از جنگ هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز پستچی نامه از عزیز نداشت کاشکی آن دوشنبه ی آخر روضه ی میرزا گریز نداشت پیرزن قطره قطره باران شد کمی از خاک کربلا در مشت السلام و علیک گفت و سپس روضه ی قتلگاه او را کشت تاهمیشه نمی برم از یاد روضه ی آن سپید گیسو را سالیانی است آرزو دارم کربلای نرفته ی او را @golchine_sher
هر صبح خدا،یک غزل از دفتر عشق است سرسبزترین مثنوی از،منظر عشق است هر صبح،سلامی به گل روی تو ای دوست چون یادِ گل روی تو یادآورِ عشق است   @golchine_sher
من دختری دلسوزم و معصوم و بابایی دورم هنوز از روز و شب‌های شکوفایی سنی ندارم، با عروسک‌ها عجین هستم شب‌ها نمی‌خوابم بدون زنگ لالایی دور از تو این شب‌ها چه‌ها دیدم، نمی‌دانی! موی سفیدم را ببین از رنج تنهایی چشمی که تا دیروز غرق شادمانی بود آن‌قدر باریده، شده چشمان دریایی دیروز پنهان بوده‌ایم از چشم نامحرم امروز گشته کاروان ما تماشایی من که ندیدم مادرت را، عمه می‌گوید پهلو و دست و صورتم گردیده زهرایی آنقدر سنگین است دستان سنان، دیگر رفته رمق از دست و از پایم توانایی حالا که مهمان دارم و چیزی مهیا نیست با جانم امشب می‌کنم از تو پذیرایی @golchine_sher
بر کوچه‌های مُرده‌ی این شهر جان بده با عطر پرچمت دل ما را تکان بده @golchine_sher
از دشمنان برند شکایت به پیش دوست چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کربلا غوغا به پا کن ماه مولا می‌رسد زاده زهرای اطهر عشق اولی می رسد بر سر هر کوی و کوچه پرچم مشکی به پاست ماه اشک و ماتم اولاد زهرا می‌رسد با نوای العطش در خیمه ها گریان شدند طفلکان فریادشان تا به ثریا می رسد شرم دارد آب از دستان عباس دلیر با چه اندوهی به سوی خیمه سقا میرسد گرچه عباس علمدار است پشت لشکرش پشتش از غمها شکسته ناشکیبا می رسد قاسم و اکبر و عون وحر و جعفر با حبیب آتش شمشیرشان تا عرش بالا می‌رسد شمر ذی الجوشن کشیده تیغ نفرت از میان خون حنجر از زمین تا عرش اعلا می رسد حرمله کرده نشانه نای خوشبوی علی جای بوسه تیر بر آن طفل نوپا می‌رسد آه از آن آبی که مهر مادرش صدیقه بود جای کام تشنه کامان سوی دریا می رسد وای از آن گلها که در دشت بلا پرپر شدند سیل خون افتاده راه و تا به صحرا می رسد آسمان آبی نباریدی ولی خون گریه کن چون صدای ناله تا اوج ثریا می رسد @golchine_sher
تا گلو گريه كند، بغض فراهم شده است چشم ها بس که مطهّر شده، زمزم شده است نه فقط شاعر اين شعر عزا پوشيده ست غزلم نیز عزادار محرّم شده است ظهر داغي ست، عطش ريزي روحم گوياست از سرم، سايه ي طوبا نفسي، كم شده است هر كه دارد هوسش، نه! عطشش، بسم الله راه عشق است و به اين قاعده ملزم شده است سوگواران شما، مرثيه خوان خويش اند بي سبب نيست كه عالم، همه ماتم شده است "من ملك بودم و فردوس برين" - مي داند - اين ملك شور كه را داشت، كه آدم شده است من نه مداحم و نه مرثيه سازم، امّا سر فراز آن كه به توفان شما خم شده است @golchine_sher