eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم بیش از این‌ها از دعای خود توقع داشتم بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد زرد می‌شد مطمئناً کاج اگر می‌کاشتم آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد چند گامی سوی تو بی‌سر قدم برداشتم ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده کاش از آن اول تو را کوچک نمی‌پنداشتم آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم @golchine_sher
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می‌میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم توان کشمکشم نیست بی تو با ایام برونم آور از این ماجرا که می‌میرم نه قول همسفری تا همیشه‌ام دادی؟ قرار خویش منه زیر پا که می‌میرم به خاک پای تو سر می‌نهم، دریغ مکن ز چشم‌های من این توتیا که می‌میرم مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من به سوی برکه‌ی آخر شنا که می‌میرم اگر هنوز من آواز آخرین توام بخوان مرا و مخوان جز مرا که می‌میرم برای من که چنینم تو جان متصلی مرا ز خود مکن ای جان جدا که می‌میرم ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکنم به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریده عمه جان دیگر اَمانم غريبي می زند بد تازیانم نزن ای طعنه ی شام غریبان نمک بر زخم هایِ خون‌ چکانم @golchine_sher
هر كجا راه حسين است قدم برداريد دفتر شعر مهیاست قلم برداريد يا به عباس علمدار توسل كرده يا اباالفضل بگوييد و علم برداريد صد قدم سوی تو آید به خوش آمد گویی تا پیاده قدمی سمت حرم برداريد حاجتی را که طبیبان ز علاجش ماندند دست ،بر درگه،سلطان کرم بردارید توشه ی جاده ی دیدار حریمش اشک است کفر نعمت شود آنگاه که کم بردارید @golchine_sher
تمام ثانیه‌هایم به انتظار گذشت ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت برای داشتن تو گذشتم از دنیا جوانی‌ام همه پای همین قمار گذشت تمام پنجره‌ها بسته‌اند از آن شب شبی که از سرِ من نقشه‌ی فرار گذشت بدون خنده‌ی تو بزم شاعرانه‌ی من به صرف چای و غزل‌خوانی سه‌تار گذشت به حرمت غم من چشم آسمان ابری‌ست هنوز وانشده غنچه‌ها، بهار گذشت ...! @golchine_sher
گیرم که دل سنگ من از عشق دو نیم است پیوند من و قلب تو از عهد قدیم است شمعی که به پای غم ما سوخت شب و روز در لذت پروانه شدن نیز سهیم است در داغ تو یک لحظه هم از پا ننشستیم چون گرد که یک عمر عزادار نسیم است @golchine_sher
باد دارد روی آتش یک بغل پر می برد روی بال سنگ ها زخم کبوتر می برد می نوردد کوهها را صخره صخره بی امان بی مهابا و شتابان، او مگر سر می برد پر شده خورجین او از نقره و الماس و ماه برکه برکه اشک از این گونه ی تر می‌برد می چکد یاقوت نیلی بر ضمیر خاک‌ها جاده روی رحل خون یاسین وکوثر می برد پرشده آغوش تو از تکه های آفتاب روی خورشید عبایت خاک ،اکبر می برد علقمه لبریز شد از دست های بی صدا مرد دارد روی دل داغِ برادر می برد رفع می شد تشنگی از غنچه ها با جرعه ایی آب دارد رو سیاهی را به محشر می برد می چکد گویی علق از پای رگهای حرا کوه خم شد بسکه اندوه پیمبر می‌برد تب به طوفان میزند در آبیِ چشمان تو موج روی گونه هایت درّ و گوهر می برد @golchine_sher
نوکر شده حک روی جبینم، چه کنم حالا من اگر حرم نبینم، چه کنم با این همه رفت و آمده در روضه من لنگ برات اربعینم، چه کنم @golchine_sher
تو ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻋﺸﻖ من! سرنوﺷﺘﻢ ﺑﻮﺩﯼ، ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻧﻔﺴﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﺑﯽ‌ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ... @golchine_sher
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد! چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟ بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم خوشا که بوسه سرآغازِ گفت‌وگو باشد سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو می‌شنوم که برخلافِ تو آیینه راست‌گو باشد همین کسی که دل از او بریده‌ای می‌خواست کسی شود که برای تو آرزو باشد @golchine_sher
دل خوشم با غزلی تازه همينم كافی ست تو مرا باز رساندی به يقينم كافی ست قانعم، بيشتر از اين چه بخواهم از تو گاه گاهی كه كنارت بنشينم كافی ست گله ای نيست من و فاصله ها همزاديم گاهی از دور تو را خوب ببينم كافی ست آسمانی! تو در آن گستره خورشيدی كن من همين قدر كه گرم است زمينم كافی ست من همين قدر كه با حال و هوايت گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچينم كافی ست فكر كردن به تو يعنی غزلی شورانگيز كه همين شوق مرا، خوب ترينم! كافی ست @golchine_sher
شکر خدا به آب و گلم اعتبار داد عشق تورا میان دل من قرار داد غم را نمی خرید کسی قبل تو حسین این ماتم تو بود که غم را عیار داد ما را خدا کبوتر جلد تو آفرید اول اسیر کرد سپس اختیار داد یخ کرده بود او به زمستان شبیه بود عشق تو بر حیات هوای بهار داد در تنگنا قسم به علی اکبرش بده این نکته را به من پدرم یادگار داد @golchine_sher
خواندم دروغ از چشم‌های راستگویت وقتی که برگشتی نیاوردم به رویت یک روز و یک‌شب دست کم‌ در خانه‌ام ماند آه از تو حتی با وفا تر بود بویت در خاطراتت سخت غرقم کرد هر شب یک یادگار ساده قدر تار مویت غم، شهریاری ساخت از مردی دهاتی کاری که حالا کرده با من آرزویت در آن دل دیوانه آن دیوانگی مُرد حتی اگر یک روز برگردد به سویت عیب است عاشق باشی و اشکی نریزی ای چهره‌ی غمگین من! کو آبرویت؟ @golchine_sher
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران گناه کیست که من با توام، تو با دگران اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن به جست‌وجوی تو در چشم خلق خیره شدم غریبه‌اند برایم تمام رهگذران نهان چگونه نگه‌دارمت ز چشم رقیب چقدر راهزن اینجاست بین همسفران عجب ز عشق که هر کس حکایتی دارد از این گدازه ی آتشفشانِ در فَوران خموش باش که با دیگران نمی‌گویند رموز تجربه‌ ی وحی را پیامبران @golchine_sher
تا آب ،خرابه، سایه ای دید ،گریست غم خورد ،چهل سال نخندید ،گریست یک عمر ندای العطش در گوشش از کرب و بلا هرآنکه پرسید، گریست @golchine_sher
هديه‌ام از تولد، گريه بود خنديدن را تو به من آموختی سنگ بوده‌ام، تو كوهم كردی برف بوده‌ام، تو آبم كردی آب می‌شدم، تو خانه‌ی دريا را نشانم دادی می‌دانستم گريه چيست، خنديدن را تو به من هديه كردی... ‌‌‌@golchine_sher
هرکه جز من بود از دیدارمان مأیوس بود همتم را رود اگر می‌داشت اقیانوس بود رد شدی از بین ما دیوانگان و مدتی‌‌ست بحث‌مان این است: آهو بود یا طاووس بود؟ خواب دیدم دست‌هایم خالی از گیسوی توست خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد پادشاهی را که در زندان خود محبوس بود هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق... خاطرات بی‌شماری پشت این افسوس بود @golchine_sher
حضرت_زینب_س_مصائب ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرف‌های مرثیه‌خوانان دروغ بود! ای کاش این روایت پُرغم، سند نداشت بر نیزه‌ها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگِ قصه‌ی کنعان دروغ بود! حیف از شکوفه‌ها و دریغ از بهار... کاش برجانِ باغ، داغِ زمستان دروغ بود... @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبح آمد و بانگ بلبلی شیدا نیست! ابری ندمید و سایه ای پیدا نیست! خورشید در آغوش کویر افتاد و خورشید همیشه پاتوقش دریا نیست! @golchine_sher
السلام علیک یا ابا عبدالله رصد کن روی نی ردِ عبور کاروان ها را بپیچان در دل صحرا نوای آرمانها را بنوشان جرعه ایی نور از نگاهت برلب صحرا ببار از کوثر چشمت تنِ چاک زمانها را دلِ از زخم لبریزت فرات نقره و ماه است لبالب کرده از اختر سکوت آسمانها را تب پیراهنت گل کرد در منظومه ی جان‌ها لهیب درد سوزانده تمام استخوانها را سه شعبه می کند تیری گلویِ راه شیری را بپوشان از حریرِ خون تمام کهکشانها را چراغ راه می گردد سرت برشانه ی نیزه به مقصد میرسانی تو نشان بی نشانها را مزن پیشانی ات را زینبم برچوبه ی محمل بگوش بادها بِسپُر همه زخمِ زبان ها را مگو از ساربان وقتی ربود انگشت و انگشتر بچین ازگونه های من نگین ارغوان ها را دلِ ویرانه ها پرشد از آوای چکاوک ها طبق های پراز قرآن بیاور میهمان ها را نمی فهمد کسی جز تو لب و دندان زخمی را بیا با شعله ی آهت بسوزان خیزران ها را غمت مواج می ماند به دریای محرم ها سیاهی میزند سوگت کران تا بیکران ها را @golchine_sher
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم فکری برای آخر این ماجرا کنم کوه غمیست روی دل بی نوای من باید برای شانه ی قلبم دعا کنم این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید باید برای خاطره هایم بنا کنم احساس را به یاد نگاه و تبسمت نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم شاید دوباره در بزنی، زود می روم روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم فرصت نبود خوب به جا آورم تو را باید تمام زندگی ام را قضا کنم @golchine_sher
تو نیستی که ببینی چقدر پاییز است چقدر زندگی برگ‌ها غم انگیز است مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم چرا هنوز نگاهت محبت‌آمیز است؟ دلت درخشش یک سرزمین بی فاتح دلم خرابه‌ی بعد از هجوم چنگیز است مرا چگونه فراموش کرده‌ای ای دوست؟ ببین گذشته‌ات از خاطرات لبریز است تمام هستی من آرزوی وصل تو بود تمام هستی من بی‌تو سخت ناچیز است @golchine_sher
امام_سجاد_ع_شهادت امام_سجاد_ع_مصائب آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت.. @golchine_sher