یا علی مولا
مردمی که به تو نظر کردند..
چشم بر روی دیگران بستند
محتضرها به عشق دیدن تو..
عوض احتضار، سرمستند
لقمه ی چرب و نرم بسیار است
نان خشک تورا هوس کردم
چشم و دل سیرهای این عالم
مست افطار ساده ات هستند
تیغ تو در نبرد میچرخید
آبروی حریف را میبرد
ملخک های آمده به مصاف
فوق فوقش دوبار میجَستند
ما که در ابتدای عشق توایم
ابتدا هم که هیچ،قبل تریم
عاشقان تو مثل تمارند
سر سپردند و عهد نشکستند
دوستانت تقیه میکردند
دشمنانت دروغ میگفتند
دوست و دشمن تو مولا جان
همه در غربت تو هم دستند
کشتنت کار ابن ملجم نیست
ماجرا ماجرای ناموس است
شعله و سیلی و در و دیوار
بهر قتلت به میخ پیوستند
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شبهای_قدر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_مولای_متقیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر کرار
از فرق تا ابرو ببین با سر چه کردند
نامردمانِ کوفه با حیدر چه کردند
کوفه شده مثلِ مدینه سرد و دلگیر
آن روزها با صورتِ مادر چه کردندیادم نرفته در میانِ آتش و دود
سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند
بی مادری بس نیست، حالا نوبتِ توست
از غصه ات شد حالِ من مضطر چه کردند
در بستر اُفتادن نمی آید به حیدر
یارب ببین با فاتحِ خیبر چه کردند
میسوزی و تب می کنی مهمانِ زینب
از اشتها افتاده ای دیگر،چه کردند
با مجتبی حرفی بزن بابای مظلوم
دق می کند امشب حسین آخر چه کردند
از روی تل با چشمِ خود می دید زینب
خنجر نمی برّید با حنجر چه کردند
وقتِ نزولِ سنگ و چوب و تیر و نیزه
عصرِ دهم گودال با پیکر چه کردند
پیراهنی در تن ندارد شاهِ بی سر
با غارتِ انگشت و انگشتر چه کردند
ناموسِ پیغمبر سرِ بازار می رفت
در حلقه ی انظار بی معجر ،چه کردند
مهدی شریف زاده
#شبهای_قدر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_مولای_متقیان #شعر_شهادت_مولی_الموحدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رود سرگردانم و سر در گریبان زیستم
حیف، دیگر بندهی خوبی که بودم، نیستم
در به رویم باز کن، عبدِ فراری آمده
در ضیافت با لباسِ شرمساری آمده
رزق من را سفرهی رنگین شیطان کور کرد
دامهای او مدام از تو دلم را دور کرد
چشمهایم میشود از حالو روزِ خویش، تر
نزد تو هر کس که اشکش بیش، عَفوش بیشتر
من که لایق نیستم، تو لایق بخشیدنی
از گدا رو بر مگردان، گرچه دلگیر از منی
هر چه را که هست غیر یاد خود، از من بگیر
اصلا امشب کار سائل را خودَت گردن بگیر
میشود آیا گدا را غرق آغوشش کنی؟
آن همه کوه گناهم را فراموشش کنی؟
من که با آن کوهِ عصیان، باز مهمان توأم
بعد مرگم بیشتر محتاج احسان توأم
در سرازیری قبرم کیست در دور و برم؟
ضامن آهو بیاید کاش بالای سرم
کاش زهرا مادرم آغوش خود را وا کند
کاش حیدر برگهی عفو مرا امضا کند
قبر تاریک مرا روشن کن از نور نجف
باز شیرین کن دهانم را به انگور نجف
هرچه باشم، هرکه باشم ریزهخوار حیدرم
نیست جز عشق امیرالمومنین در باورم
خانهی دل را مصفا کن برای مرتضی
جان من قربان نام بچههای مرتضی
بارالها گرچه افتادم ز چشمانت ولی
بر گدایت رحم کن، جانِ حسین بن علی
جانِ آنکه در تنور نان، سرش میسوخته
جانِ آنکه پیش چشم مادرش میسوخته
ای خدا آسان بگیر این بار بر ما، با حسین
یاحسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین
#محمد_زوار
#شعر_مناجات
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
@hadithashk
#مناجات
سال ها فکر من این است که تو الزاماً
از دعای چه کسی این همه خوبی با من
لحظه به لحظه ، دقیقه به دقیقه ، هر آن
لطف بی حدّ تو شد شامل من ، اما من
جرم کردم عوضش فضل تو را می طلبم
نرخ تعیین کنم اینجا وسط دعوا من
کاش آنگونه که رود از وسط دشت گذشت
بگذری از من و آلودگی این دامن
گر بنا هست نبخشی و معطل بکنی
این همه عبد گنهکار ! چرا تنها من ؟!
همنشینان گنه کار من از اول ماه
همگی دوست خوب تو شدند ، الّا من
مهر العفو خودت را بزن امشب بلکه
صبح محشر نشوم معطل یک امضا من
سفر قبر چه نزدیک شده پس باید
کوله و بار مهیا کنم از اینجا من
در همه عمر فقط دغدغه ام این بوده
خوب تر جلوه کنم در نظر زهرا من
اگر امروز مرا خرج حسینش نکنی
چه جوابی بدهم پیش علی فردا من ؟!
هر حسینی که به لب های من آمد، دیدم
خیلی از فاصله ها کم شده از تو تا من
روضه ی کرببلا خوانده شد و از این فیض
دل به امید تو بستند همه ، حتّی من
خواهری گوشه ی گودال صدا کرد حسین
چه کنم بی تو عزیزم وسط صحرا ،من
#حسین_قربانچه
#شعر_مناجات
#شعر_مناجات_سیدالشهدا
@hadithashk
بجز از عشقِ علی، بندهی داور نشوی
بی تَولّای علی، یارِ پیمبر نشوی
همهی حرف همین است، که در عمرِ گِران
با علی باش، که یک ثانیه کافر نشوی
راهِ سلمان برو، چون سیرهی مِنّا شدن است
بی قدمهای علی، از همگان سر نشوی
مثلِ عمّار، زبانت چو نگردد شمشیر
وسطِ فتنهگران، یاورِ حیدر نشوی
حیف اگر نام علی بشنوی و در همه عمر
در عمل، مَردِ رهِ فاتحِ خیبر نشوی
در شبِ بدر که مولا بدرخشَد، چون ماه
گر نَبینی رخِ او، مالک اشتر نشوی
شبِ ظلمانی و طوفانی و عطشانیها
ذکرِ زهرا نکنی، ساقیِ لشکر نشوی
همه سیراب شدند، از مِیِ نابِ شبِ بدر
حیف اگر، تشنهلبِ ساقیِ کوثر نشوی
آه از تشنگیِ ساقیِ عطشانِ حسین
کاش خجلت زدهی، روی برادر نشوی
تیرباران شدنِ مَشک، پیامی هم داشت
کاش، شرمندهی لعلِ لبِ اصغر نشوی
جان بده، تا که نباشی به حرم تنگِ غروب
شاهدِ سوختنِ چادر و معجر نشوی
چشم بَربَند، که در کوچه و بازارِ یهود
ناظرِ دیدهی بارانیِ خواهر نشوی
#شعر_مناجات
#شبهای_قدر
#محموو_ژولیده
@hadithashk
خیلی وقته که شب وروز
آرزومند وصالم
به امید دیدن تو
میگذره هر روزِ سالم
چی میشه از پس ِ ابرا
خورشید نگات بتابه
به خدا نفس کشیدن
بی حضور تو عذابه
توی روزگار غیبت
سرم از عشق تو داغه
ردِ اشکامو می بینی
یادگاریهِ فراقه
طلوع شیرین فردا
طعم انتظار تلخه
بی تو انگار همه دنیا
به دور سرم میچرخه
به خدا هر کجا رفتم
حضورت رو کردهام حس
العجل بقیه الله
العجل زاده ی نرگس
وقتی که میای میبینم
جلوه های بی کرانو
میزنم از این جا بوسه
خاک پاک جمکرانو
کاش میدونستم کجایی
کاظمین یا سامرایی
یا مدینه یا که مشهد
یا نجف یا کربلایی
شنیدم وقتی بیایی
می زنی صدا خدارو
میگیری تو انتقام
كوچه و کرببلا رو
#محمدحسن_بیات_لو
#شعر_مناجات_امام_زمان
@hadithashk
دنیای بی زهرا همینه
فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد
حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد
فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن
زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد
زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه
زخم زبون میزد به من دنیا همیشه
گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی
حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه
یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم
ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟
روی در و دیوار، ثبته خاطراتت
پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم
گفتم چرا به رفتنت اصرار داری
گفتی باید ثابت کنم تو یار داری
یادم نمیره با سراپای وجودم
گفتم نرو زهرای من! تو بارداری...
توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم
مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم
با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم
من بیست و نه ساله عزادار تو هستم
این غصههای کهنه جا کرده تو سینه
آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه
این زینبم غصه زیاد داره، بذارید
حداقل دیگه منو اینجور نبینه
روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن
سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن
توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد
میمیره حرف بوریا پیشش بیارن
سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه
شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه
خون خیلی از من رفته و خشکیده لبهام
آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه
از تشنگی هر آدمی از حال میره
یک ساعتش واسش قد یک سال میره
فکر حسینم، دردمو از یاد بردم
تنها و تشنه لب ته گودال میره
شعر از گروه `یا مظلوم”
#حدیث_اشک #رمضان_1402 #شعر_شهادت_اول_مظلوم_عالم #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع #شعر_شهادت_مولا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باز این چه شور و غوغاست ، در قلب سینه زن ها
باز این چه بی قراری است ، در جان یاسمن ها
جای بتول خالی است ، تاریخ گشته تکرار
شمشیر ، فتنه ، مسجد ، مولا دوباره تنها
شمشیر ِبی هوا بر فرق علی نشسته
ای لعنت خدا بر ، این بی هوا زدن ها
محراب از خجالت ، همرنگ ارغوان شد
افتاده سر شکسته ، مولای بت شکن ها
کی گفته بود مردم، او تارک الصلات است
مولا چه ها کشیده از دست بد دهن ها
راحت شد از غریبی ، راحت شد از زمانه
فزتُ و رب ِ او داشت ، دنیایی از سخن ها
با مرد مردها که ، این گونه کرد کوفه
دیگر چه می کند آه ، با کاروان زن ها
فکری بکن برای شبهای تار زینب
سو سو نزن به محراب ، ای شمع انجمن ها
دستی که بین محراب ، فرق تو را شکسته
سهم حسین سازد ، از خاک و خون کفن ها
#شعر_شهادت_امیرالمومنین_علی_ع
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
منم آن گناهکاری، که به سوی تو دوان است
تویی آن بزرگواری، که کریم و مهربان است
تو همیشه در فرازی، تویی آن گدا نوازی
که در اوج بی نیازی، نگران بندگان است
به شب سیاه نوری، برسان پُلِ عبوری
که دلم برای دوری، ز گناه نا توان است
تو اگر مرا برانی در دیگری نکوبم
که به غیر از آستانت، همه جا پر از زیان است
همه عمر جز تو یارب! چه کسی رفیق من بود؟
تو امان من نباشی! چه کسی مرا امان است؟
تو خدای مرتضایی، تو همیشه با وفایی
به گدای بی نوایی، که ضعیف و ناتوان است
《برو ای گدای مسکین در خانه علی زن》
که امیر با خدا در نجفش هم آشیان است
بگذار جای کعبه، سر خود به پای حیدر
تو اگر بهشت خواهی، نجفِ علی جنان است
خوشم اینکه خاک پای پسر ابوترابم
همه عمر سایبانم علم حسین جان است
به فدای آن شهیدی که نخورد آب و جان داد
ز غمش هنوز زهرا، شب جمعه روضه خوان است
پسرم به تو جفا شد سرت از قفا جدا شد
اثرات خنجر شمر روی حنجرت عیان است
پسرم مگر به دشمن تو به غیر حق چه گفتی؟
که جواب حرف حقت، نوک نیزه سنان است
پسرم کسی در عالم کفن تو را ندارد
کفن تو خاک بوده، کفن تو بیکران است
به خدا عطش دلیلِ ترک لبت نبوده
ترک لبت برای ضربات خیزران است
#علی_ذوالقدر
#شعر_مناجات
@hadithashk
خاک پایش را خدا برداشت انسان آفرید
از نَفَس های مناجات علی جان آفرید
جمع شد جمع فضیلت های او در نقطه ای
رفت زیر باء بسم الله ، قرآن آفرید
شاه بود و زندگی میکرد وقتی چون فقیر
واژه ای زیبا به نام "شاه مردان" آفرید
خواندخطبه هم بدون نقطه و هم بی اَلِف
فِی البداهه روی منبر چند دیوان آفرید
شامل یک ذره شد یک ذره از لطف علی
با همان یک ذره او خورشید تابان آفرید
جذبه ی نیمه نگاهش بود تا بایک نظر
از مسیحی ها مسلمان همچو سلمان آفرید
سنگ بردل بست تا سنگ محک را این چنین
او برای سنجش میزان ایمان آفرید
در دلم انداخت مولا محر خود را عاقبت
جنتی را در دل خشک بیابان آفرید
پشت یَل ها را زمین زدآنکه از پشت خودش
مرکبِ بازیِ طفلان و یتیمان آفرید
دورسر چرخاند تا تیغ دوسر را در نبرد
گردبادی سَهمگین در قلب میدان آفرید
کرد خالق خلق او را مثل خود یکتا ولی
عاشقانش را دراین عالم فرآوان آفرید
#محمد_داوری
#شعر_شهادت_امیرالمومنین_علی_ع
@hadithashk
يَا عَظِيمَ الْمَن! منم، آن بی حیا
باز کن در را به رویم ای خدا
دستْخالی سوی اینجا آمدم
گرچه دیر، اما خدایا آمدم
بندگی را پای شیطان باختم
حیف شد، قدر تو را نشناختم
عمر من پای گناهان آب رفت
وقتِ طاعت، چشمهایم خواب رفت
قطره قطره معصیتها رود شد
نمنم این نفسم چنان نمرود شد
عُجْب، دل را از مسیرت دور کرد
با حجابِ نور، آن را کور کرد
عطر اخلاص از میان برچیده شد
قبلِ بسمالله اسمم دیده شد
غیر دنیا را نمیدیدم ببخش
جای احسان، بُخل ورزیدم ببخش
غفلت از حال یتیمان داشتم
بیشتر از حق خود برداشتم
بارالها من پشیمانم همین
نه مرا ! قرآنِ بر سر را ببین
لیلةالقدر است احیا کن مرا
در شب احیا مهیا کن مرا
بر من و جسم نحیفم رحم کن
جان زهرا من ضعیفم رحم کن
ای که در دل مِهر خود را کاشتی
پس بیا یک بار دیگر، آشتی
رحمتت در من اُمیدی ساخته
عَفوِ تو دل را طمع انداخت
أَیْنَ سَتْرُک؟ أَیْنَ عَفْوُکَ؟ یا کریم
یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیم
بر دلِ من رنگی از اعجاز ده
عاشقان را تا نجف پرواز ده
تا که حیدر هست، دلها منجلیست
مُهر عَفوَم دست مولایم علیست
از علی گفتیم و غم آغاز شد
وای از آن فرقی که دیگر باز شد
ای فلک، حال علی ناگفتنیست
گریه کن زینب که بابا رفتنیست
#محمد_زوار
#شعر_مناجات
@hadithashk
غریبم غریبم ، چه اقبالیه
حرم رو ندیدن چه بدحالیه
تو مسجد نشستم بیاد نجف
شب قدری ، جامون حرم خالیه ...
نشد قسمت ما زیارت بیایم
نجف واسه عرض ارادت بیایم
آدم انتظار از رفیقش داره
رفیقت نبودیم ، عیادت بیایم
تویی که دل از عاشقا می بری
به وقتش مارو کربلا می بری
حساب ما که آشناتیم سواست
تو به قاتلت هم غذا می بری ...
تو رفتی و مردی به نام تو موند
تو کوفه، جوابه سلام تو موند
هنوز بسته های معیشت به پاست
خودت رفتی اما مرام تو موند
سر سفرمون نون و خرما بزار
هوای نجف رو به دلها بیار
سلام دادم از دور ، چی میشه توام
یه پابوسی واسم بزاری کنار
یه خرده هوای حسین بسمه
سحرها دعای حسین بسمه
نیازی به معراج ندارم که من
یه پایین پای حسین بسمه ...
به حق عزیزی که آزردنش ...
که ریز بود دمی که میاوردنش
بیا بگذر امشب از این روسیاه
به جسمی که روی عبا بردنش
#ناصر_دودانگه
#شعر_شهادت_امیرالمومنین_علی_ع
@hadithashk