یا قاسم ابن الحسن(ع)
جسم مرا به سینهی صحرا گذاشتند
داغی به قلب یوسف زهرا گذاشتند
یکعمر بود سایهی تو بر سرم عمو
حالا مرا مقابل گرما گذاشتند
گیسوی من به دست یکی شد گره گره
پنجه به مو ز کینهی بابا گذاشتند
کوتاه تر دگر نبُوَد پایم از رکاب
قدّم شبیه قامت سقا گذاشتند
چسبیده است پیکر من زیر نعلها
در زیر نعل جسم مرا جا گذاشتند
شد استخوانِ سینهی من نرم ای عمو
از بس به روی پیکر من پا گذاشتند
ماه عسل سرم به روی نیزه میرود
رأس مرا برای تماشا گذاشتند
محمود اسدی
#محمود_اسدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ابالفضل العباس(ع)
پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است
آن دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است
عشق او راه مرا سمت خدا انداخته
بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است
ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده
ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است
تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد
باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است
گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد!
لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است!
هرچه میخواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر
از در این باکرم نومید رفتن مشکل است
این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال
این طبیب محترم کارش شفای عاجل است
از حسین عباس میخواهم از عباسش حسین
قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است
کاش جای دست او دستان ما را میزدند
دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است
از کنار علقمه گودال پیدا میشود
دور تا دورش صدای خنده های قاتل است
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است
بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا که به خاک افتاد جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس
روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!
علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است
گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر
نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی
خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است
ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا قمرالعشیره
تیرها با تنت چه ها کردند؟
قامتت را چگونه تا کردند؟
از تنت تیغ های پر کینه
دست های تو را سوا کردنددست های تو را نه انگاری
دست های مرا جدا کردند
حرمله های مست کشتن تو
پیش من بزم ها به پا کردند
همه ی نیزه ها جدا جدا
بر تنت یک شکاف وا کردند
با چه مکری شکاف فرق تو را
بد تر از فرق مرتضی کردند
برق چشمان تو هدف بود و
تیر هایی که کم خطا کردند
وقت بی دستی ات هزاران پا
روی صحن تنت صفا کردند
تن چون کوه استوار تو را
پخش در خاک کربلا کردند
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_تاسوعا_1403 #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ساقی العطاشا
این آبها شبیه تو دریا ندیدهاند
مانند دستهای تو سقا ندیدهاند
سرنیزهها به قدِ رشیدت نظر زدند
حق داشتند خوش قد و بالا ندیدهاند
این تیر را که خورده به چشمت حلال کن
این تیرها که چشمِ دل آرا ندیدهاند
برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر
طفلان من شکستن بابا ندیدهاند
پُشتم شکسته ، زوتر از من حرم برو
نامحرمان هنوز حرم را ندیدهاند
داری چرا شبیه حسن گریه میکنی
چشمان تو که کوچهی زهرا ندیدهاند
سر را به پام خاطر امالبنین مکش
اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش
حسن لطفی
#اشعار_حسینیه_حدیث_اشک #حسن_لطفی #روضه_شام_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_روضه_حضرت_ابالفضل_العباس #فاطمیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دستگیر عالم
کشید چشمِ تو خورشید کامل ما را
گرفته وسعتی از نور ، محفل ما را
به سمت جَذْبهی داغ تو جذب خواهد شد
هر آنکه خوب ببیند دلایل ما را
همه، بنی اَسَدِ بوریا به دستِ توائیم
به گُودِ عشق کشاندی قبایل ما را
همیشه پرچم تو روی دوشِ این خانه است
غمت حسینیه کرده ست منزل ما را
هزار روزَنِ اُمّید را در آن وا کن
لباس کهنه ی خود فرض کن دل ما را
چِقَدر تیغ فراقِ تو کُشته مُرده گرفت...
خودت قصاص کن اینبار قاتل ما را
قسم به دامن آتش گرفته ی طفلت
شرارِ هجر تو سوزانده حاصل ما را
منِ نشسته دمِ در..،غذا نمی خواهد
به کربلا برسان دست سائل ما را
فنونِ اهل جنون درس می دهد یک عمر...
بیا ببین هنر پیرِ عاقل ما را
اواخر همه ی ما کنارِ جز تو مباد!
تویی که خاطره کردی اوایل ما را
فرات؛ مِلکِ سند خوردهی اباالفضل است
سپرده اند به عبّاس ساحل ما را
همین که خورد زمین..،دستگیر عالم شد
هزار مرتبه حل کرده مشکل ما را
نوشته اند سرش روی نیزه بند نشد
همین به ضَجّه رسانده مقاتل ما را
عقیله بعد علمدار رو به علقمه گفت:
خدا بخیر کند وضع محمل ما را
سنان یکی دو قدم مانده تا بمن برسد
تو نیستی بِکِشی حدِّ فاصل ما را
بردیا محمدی
#بردیا_محمدی #تاسوعا_1402 #شعر_روضه_حضرت_قمر_بنی_هاشم #شعر_مناجات_سیدالشهدا #محرم_1402
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس
بسوز ای دل بسوز از داستانم
غمی آتش زده بر روی جانم
امان از شر فامیل حسودم
امان از مکر قوم بد زبانم
حسین اینجا اسیر و شمر نامرد
مسیر مکه را داده نشانم
خجالت می کشم از روی زینب
خودم را سوی خیمه میکشانم
چه بهتر اینکه صد دفعه بمیرم
اگر از دشمنم باشد امانم
هر آنچه هست هر کس من همینم
هرآنچه گفت مولایم همانم
من عباسم، ابوالفضلم، امیرم
سپاه زینبم، خشم عیانم
سپهدارم علمدار حسینم
اگر تا حشر هم اینجا بمانم
منم شمشیر حیدر در قلافش
من آن تیرم که در بند کمانم
اگرچه مادرم ام البنین است
ولیکن زاده زهرا بخوانم
فدای چشم مولا چشمهایم
فدای دست مولا بازوانم
به امید خدا،سقای لشکر
همیشه سربلند از امتحانم
همه در خیمه خاطر جمع هستند
که از اب گوارا می رسانم
خجل از بیقراری رباب و
تلظی های طفل نیمه جانم
اگر چه دستهای من جدا شد
گرفتم مشک را بین دهانم
نخوردم جا ز بارانی که آمد
نداده تیر و سر نیزه تکانم
نخوردم بر زمین تا که نشاندند
عمودی را به روی استخوانم
زمین خوردم شدم شرمنده تو
ولی شرمنده تر از بانوانم
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
أدرک أخا
میان علقمه آنقدر تیرباران شد
تنش میانه انبوه تیر پنهان شد
خطاب «أدرک أخا» با حسین بود اما
شنید عمه سادات هم پریشان شد
به سوی خیمه رود سیل لشکر دشمن
که سد بین سپاه و حسین ویران شد
مگر چه دید که اینگونه شد شکسته حسین؟
چنان شکست که در چهرهاش نمایان شد
نشد که جسم ابالفضل را به خیمه برد
در این مصیبت عظمی غمش دوچندان شد
حرم سراغ ابالفضل را همینکه گرفت
عزیز فاطمه بیاختیار گریان شد
اگر چه آنهمه شرمنده شد ابوفاضل
سکینه بیشتر از خواهشش پشیمان شد
آرش براری
#آرش_براری #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عباس من
به مانند سر زلف پریشانت، پریشانم
زجابرخیز علمدارم، ز جا برخیز ای جانم
اگر درخیمه باشم پس که جمعت میکند عباس؟
بمانم گر کنار تو به یاد خیمه گریانم
کنار پیکر پاشیدهی تو زار میگریم
برایت روضهی ناموسی و بازار میخوانم
بلندی قدت را دید و با نیزه بلندت کرد
امان از دست این خولی، که کاری کرده حیرانم
به تو حق میدهم که میزنی بازو به روی خاک
که تیری مانده بین استخوان چشم، میدانم
تویی در بین گرما و به تن، یک پیرهن داری
ولی من یک دو ساعت بعد، روی خاک عریانم
اگر تو برمگردی خیمه، جسمم زیرورو گردد
اگر پیشم بمانی زیر ده مرکب نمی مانم
سرت درهم شد اما باز پیداشد خدارا شکر
ز بعد تو منم که زیر ابر نیزه پنهانم
محمود اسدی
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #محمود_اسدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو حسین(ع)
از توو آغوش عمو جون
منو بردن سوی نیزه
تا چشامو باز کردم
جای من شد روی نیزه
با کی درد دل کنم من
درد من بجز گله نیست
پایین نیزه رو دیدم
کسی غیر از حرمله نیست
با کی هم صحبت بشم من
عمه زینب که اسیر شد
به رقیه چشم دوختم
سه سالشه اما پیر شد
عمو عباسم روی نی
به سکینه حواسش هست
نمیدونم چرا گاهی
روی نیزه چشاشو بست
همه غمها به دلم ریخت
یابن زهرا دل دونیمم
بیا سمت نیزه ی من
آخه من بچه یتیمم
چند تا نیزه اون طرف تر
روی نی برادرم بود
کسی نیست دور و برمن
کاشکی اینجا پدرم بود
یه دفه توو اون شلوغی
که همه جا بود پر از دود
سر شیرخواره رو دیدم
روبروی سر من بود
علی اصغر کجا بودی
دیدی دستامو بریدن؟
ای پسر عمو ندیدی
گلوی منم دریدن
راستی اصغر رد اون تیر
روی حلقوم تو مونده
حرمله چجور تو رو زد
منو که خیلی سوزونده
علی جون از تو چه پنهون
هنوزم گلوم میسوزه
ولی می دونم که بیشتر
حنجر عموم میسوزه
من سه شعبه خوردم امّا
گلوی بابات سنان خورد
نمی خوام برنجی اما
صد دفه توو قتلگاه مُرد
حق میدم که ساکتی تو
خسته تر هستی ز خسته
راه حنجرت رو نیزه
معلومه بدجوری بسته
محمود اسدی
#محمود_اسدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم ابالفضل(ع)
ما را شکار تیر مژگان کرد عباس
ما را دو تا چشمش مسلمان کرد عباس
فورا برای مادرش خیرات دادم
درد مرا هر بار درمان کرد عباس
بانی زوار حسین ام البنین است
مادر سفارش کرد و مهمان کرد عباس
کاری برای روضهاش یک بار کردم
یک کار را صد بار جبران کرد عباس
در تنگدستی تا صدا کردم «ابوالفضل»
رزق کم من را فراوان کرد عباس
دست بریده دستگیر گریه کن هاست
سختی محشر را چه آسان کرد عباس
هم ارمنی ها هم مسیحی ها مریدش
غوغا میان کل ادیان کرد عباس
تیغ غضب برداشت و با چشمهایش
در علقمه جنگ نمایان کرد عباس
رزم ابلفضلی اگـر کرده است بی شک
چون رزم استادش حسن جان کرد عباس
تنها نه دست و چشم و سر، که پای خود را
پای امام خویش احسان کرد عباس
آری نیاوردهست آبی خیمه اما
داغش حرم را ابر باران کرد عباس
با رفتنش تنها نه اهل خیمه ها را
یک عمر ما را هم پریشان کرد عباس
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #گروه_شعر_یا_مظلوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نجات اهل عالم
نشستم زیر نور ماه گفتم
همانا با دلی اگاه گفتم
نجف تا کربلا در راه گفتم
پس از تقدیم بسم الله گفتم
ردیف مطلعی زیبا حسین است
نجات اهل عالم باحسین استچه گویم در غزل با استعاره چه گویم در مراثی با اشاره به غیر از او نباشد راه چاره خوارج را بگو میراث دارِ علی عالی اعلا حسین است
نجات اهل عالم باحسین استاز او فرمایش و از ما اطاعت چه میخواهیم از او غیر از سعادت؟ سعادت چیست جز فیض شهادت ؟ امید شیعه در روز قیامت عزیز حضرت زهرا حسین است
نجات اهل عالم با حسین استحسینی که دو عالم مخلص اوست ارادتمند حر و عابس اوست کرامت ویژگی شاخص اوست امام هشتم ما وارث اوست رضا هم نیز سرتاپا حسین است
نجات اهل عالم با حسین استزیارت رفته رو در رو بخواهید همیشه حاجت نیکو بخواهید دو قطره اشک آب رو بخواهید هدایت را فقط از او بخواهید که مصباح الهدي تنها حسین است
نجات اهل عالم با حسین استگلم را با تولایش سرشتند سپس بر طالعم نوکر نوشتند اگر که خوب و بد زیبا و زشت اند محبانش همه اهل بهشت اند کلید جنت الاعلی حسین اشت
نجات اهل عالم باحسین استبه این آقا کسی دل داده باشد زهیری گردد و آزاده باشد دلم می خواست اکبرزاده باشد سرم پای حبیب افتاده باشد ولیِّ امر بی پروا حسین است
نجات اهل عالم با حسین استکلامش حق کلامش نور مولا طنین خطبه اش پر شور مولا اگر چه شد تنش رنجور مولا نرفته زیر بار زور مولا حماسه ساز عاشورا حسین است
نجات اهل عالم با حسین استبنازم خط و مشی کشوری را که میپوید ولایت محوری را ببین عمق کلام رهبری را که معنا می کند روشنگری را مراد حضرت آقا حسین است
نجات اهل عالم باحسین استشهیدان کشته ی راه خدایند سبک بالان از دنیا رهایند پرنده تر ز مرغان هوایند بلاگردان شاه کربلایند امام حاج قاسم ها حسین است
نجات اهل عالم باحسین استبه گوشم میرسد آوای غزه صدای کودک تنهای غزه امیدی هست بر فردای غزه بگو با هر مجاهدهای غزه به فکر مردم دنیا حسین است `نجات اهل عالم با حسین است” چه بیم از اینکه سر ... #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سادات فاطمی
سادات فاطمی همه هستند یار هم
جمعند خانواده شان در جوار هم
هرچند کوفیان به حسین پشت کرده اند
ماندند پای وعده و قول و قرار هم
اینجا کسی ز قافله اش جا نمانده است
بودند نیمه شب همه چشم انتظار هم
اکبر پیاده شد به ابالفضل تکیه کرد
با یاعلی شدند دو تا ذوالفقار هم
زینب میان محمل خود یارقیه گفت
از بسکه دید خار مغیلان سوار هم
لعنت به حرمله که در اینجا نمی کند
رحمی به حلق نازک آن شیرخواره هم
خلق حسین و زینب کبرا مشابه است
خواهر برادرند ولی غصه دار هم
گودال قتلگاه، قدمگاه زینب است
جان می دهند هر دویشان در مزار هم
لشکر کشیده شمر برای سر حسین
خولی و او شدند دگر پای کار هم
با مادری که سوخت، مگو از غم تنور
زهرا ندیده آتش و سر را کنار هم
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چه کنم؟
نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟
نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم؟
به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی
اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم؟
به پای مشک سر و چشم و دست را دادم
ولی به روی زمین ریخت آرزو چه کنم؟
از اینکه آب رساندم به خیمه ها یا نه
اگر که ام بنین کرد پرس و جو چه کنم؟
بدون دست شدم من که پای میکوبند
عزیز فاطمه درمانده ام بگو چه کنم؟
دو دست خونی من را اگر که مادر تو
به اشک دیده ی تر داد شست و شو چه کنم؟
ببخش دیدن دست بریده باعث شد
برات زنده غم ماجرای کوچه کنم؟
چهار تا یل ام البنین فدات شوند
تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟
برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد
اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟
ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی
به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟
و یا که از سر نیزه ببینم افتادهست
سرت به زیر سم و چکمهی عدو چه کنم؟
بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی
کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #گروه_شعر_یا_مظلوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تو بمان
تو بمان بعد تو دل منتظر سوختن ست
خیمه ها بعد پدر در خطر سوختن ست
لب خشک تو و ظهر و حرم و این دل من
هر کجا می نگرم من خبر سوختن ست
همه آزارِ به احمد به تو یک روزه رسید
چونکه خورشید فقط معتبر سوختن ست
ای موذن که امامت همه شایسته ی توست
این عبا مال تنت که سپر سوختن ست
دیدن پهلوی تو کهنه ترین زخم من ست
که هنوز این پدرت خونجگرِ سوختن ست
از غم تشنگی من ، تو چنین افتادی
تن تو جمع شده این اثر سوختن ست
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_علی_اکبر #شعر_محرم_1403_شعر_مرثیه،_شعر_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم
دادم به دستهای عمو مشک آب را
تا خوش کنم کمی دل خون رباب را
دیدم قمر شکست و خجالت کشید و رفت
دیدم کنار مقتل ماه آفتاب را
گلها بدون آب گلابی نمی دهند
اما گرفت حرمله از گل گلاب را
با آب قهر کرد عروس ابوتراب
تا ریخت روی صورت طفلش تراب را
نفرین به شمر، هرچه پدر را صدا زدم
از حنجر بریده شنیدم جواب را
بعد از غروب روز دهم چشم هیچ کس
دیگر ندید ثانیه ای رنگ خواب را
راهب بغل گرفت سرش را بجای من
شانه کشید گیسوی از خون خضاب را
بودیم در میانه ی نامحرمان اسیر
محرم نمانده بود بگیرد رکاب را
می خواستم سکینه ی قلب پدرشوم
با آستین پاره گرفتم حجاب را
بردند تا محله ی برده فروش ها
مستوره های حضرت ختمی مآب را
سر بود بی تعادل و رقصید نیزه دار
تا بیشتر دهد به حرم اضطراب را
ماتم گرفتهام چه کنم بشنود اگر
ام البنین قضیهی بزم شراب را
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_روضه #شعر_مصیب_بی_بی_حضرت_سکینه #گروه_شعر_یا_مظلوم #محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع)
گریه بر جان دادنش افلاک کرد
خون زیر حنجرش را پاک کرد
کند با شمشیر قبر کوچکی..
از لحد کوچکترش را خاک کرد
تیر جا خوش کرده ای بر حنجر است
ذبح اکبر بود و نامش اصغر است
تاج گل از قبر او شرمنده بود
قدش از یک شاخه گل کوچکتر است
آه از این سینه ی پر خون بکش
ناز از این غنچه ی گلگون بکش
مادرش از دیدنش جان می دهد
تیر را آهسته تر بیرون بکش ...
دفن شد آن دیده ی دریایی اش
خاک شد شرمنده ی زیبایی اش
وقت تلقین علی اصغر رسید
اسمع افهم شد دم لالایی اش ...
قبر شد کاشانه اش شرمنده ای
از غبار خانه اش شرمنده ای
جای طفلت داخل گهواره بود
از تکان شانه اش شرمنده ای
ناصر دودانگه
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس(ع)
از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد
تا داستان عشق را با خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد
هر چند از دستش علم افتاد اما
در آسمانها تا ابد نامش علم شد
در خاک هم دارد اثر دست کریمش
حیرت مکن گر علقمه دارالکرم شد
تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب
مثل قد زینب، عمود خیمه خم شد
میریخت آب مشک و از جان دست میشست
از شرم پیشانی دریا غرق نم شد
تعداد تیر اندازها کم نیست اینجا
تعداد تیر اما پس از عباس کم شد
تا رفت چشم نافذش در پردهی خون
دلواپس پرده نشینان حرم شد
در غارتش از یکدگر سبقت گرفتند
این پیشتازی ها سر مشتی درم شد
میر و علمدار حرم دیگر نیامد
ای سینه زنها یا علی گاه دودم شد
سید میلاد حسنی
#سید_میلاد_حسنی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفل رباب(س)
بارانِ داغ روی سرش ، بی امان گرفت
بادی وزید، باغ گل از باغبان گرفت
یک نیم روز نصفِ قبیله شهید شد
پیر و جوان و مرد و زن از کاروان گرفت
عاشق هر آنچه داشت به معشوق عرضه کرد
معشوق هر چه خواست دلش ، امتحان گرفت
حتی توان ِگریه ندارد گٌل ِ رباب
پژمرده غنچه ای که زبان در دهان گرفت
دریا برای ماهی لب تشنه آب خواست
رفت از رباب طفلِ تَلَظّی کُنان گرفت
وقتی کشید منت لشگر، جهان گریست
بر روی دست، کودکِ خود ناگهان گرفت
بین سپاه همهمه افتاد و ابن سعد
دستور داد حرمله تیر و کمان گرفت
کار پدر تمام شد از مکر حرمله
تیر آمد و گلوی پسر را نشان گرفت
آشفته حال دور خودش چرخ میزند
تردید های ماندن و رفتن، امان گرفت
حالا مردد است چگونه حرم رود ؟
از غربتش تمام زمین و زمان گرفت
حالا جواب مادر اصغر چه میشود ؟
وقتی سراغ کودکش آن نیمه جان گرفت ؟
آن ضجه های تلخ که از خیمه میرسید
از زانوان خسته ی مولا توان گرفت
پاشید خون حلق پسر را به آسمان
از روضه اش عجیب دل روضه خوان گرفت
سنگین شده است عرش خدا لحظه ای که شمر
.با چکمه روی سینه ی مولا مکان گرفت
مقتول قتل صبری و ای کاش تیز بود_
_آن خنجری که شمر ز دست سنان گرفت
از غارت تنت همه سوغات میبرند
انگشتر عقیق ِ تو را ساربان گرفت
تو آفتاب هر دو جهانی برای چه
فطرس سه روز روی تنت سایبان گرفت ؟
پاداش آن قرائت تو ضرب ِ چوب نیست
صد بوسه از لب و دهنت خیزران گرفت
وحید مصلحی
#وحید_مصلحی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی ابن الحسین(ع)
کاش که در باغ اضطراب نیفتد
روی زمین شیشه ی گلاب نیفتد
چشم ابوالفضل در حرم نگران است
پای علی اکبر از رکاب نیفتد
میرود ارباب مثل باز شکاری
شیر حرم از روی عقاب نیفتد
کرده کمین نیزه ای به قصد تقرب
نقشه کشیدهست از ثواب نیفتد!
فاطمه ی کربلاست حضرت زینب
آمده تا باز ابو تراب نیفتد
خیمهی لیلا غریق اشک حرم شد
خانهی کس اینچنین در آب نیفتد
گفت که از ما گذشت کاش خدایا
ولوله در خیمه ی رباب نیفتد
سید میلاد حسنی
#سید_میلاد_حسنی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کمال عشق
کمال عشق در اندوه غوطهور شدن است
ز هر چه در دو جهان است بی خبر شدن است
جماعتم به فرادا رسید و فهمیدم
که آخر عاقبت زحمتم هدر شدن است
ببین که سیلی اول به صورت من خورد
ولی چه باک که این رسم نامه بر شدن است
تو را به سوی بیابان کشانده نامهی من
سزای مسلمت ای یار در به در شدن است
به خون نشسته لبم رسم عاشقی این است
لبم شبیه تو در گیر و دار تر شدن است
خوشم که خورد به من سنگ و نیزه و شمشیر
که در بلای تو روزی من سپر شدن است
میان داغی بازار کوفیان دیدم
که مقصد تو در این راه خون جگر شدن است
سلام من به تو از بام مسجد پدرت
میا که آخر این راه بی پسر شدن است
به دختران علی رحم کن میاورشان
که قسمت همه با شمر همسفر شدن است
سید محمد حسین حسینی
#سید_محمد_حسین_حسینی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باب الحوائج
باب الحوائج است و مشکلگشا اباالفضل
شد دستگیر ما با دست جدا اباالفضل
در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را
خیرات میکند چون بی سرصدا اباالفضل
گرچه مریض ما را دکتر جواب کرده
دلواپسی نداریم، داریم تا اباالفضل
بعد از شفا گرفتن تثلیث دین خود را
یک ارمنی عوض کرد: قبله، خدا، اباالفضل
بردار حاجتت را با خود حرم بیاور
عرض توسل از تو باقیش با اباالفضل
دارم به لب دوباره یاد تمام اموات
دردآشنا ابالفضل، ای باوفا اباالفضل
شمشیر و شیر و آیات سنگینی بلیات
گنجانده در علامات یک کربلا اباالفضل
از دشمنش زده سر، پیش حرم سرش خم
رزمش بجا ابالفضل، شرمش بجا اباالفضل
خالی شدهست اما در روضه میتواند
صدبار پُر کند مشک از اشکها اباالفضل
یک کوفه دست میزد در علقمه همینکه
دست مبارکش شد از تن جدا اباالفضل
داغش کمر شکست از آقای هر دو عالم
آن لحظه که صدا زد «ادرک اخا» اباالفضل
به صورتی که از آن غم میزدود غم داد
با صورت از بلندی افتاد تا اباالفضل
کو آن قد بلندش؟ پاشیده بند بندش
با نیزه بسکه جسمش، شد جابجا اباالفضل
هم دست داده از دست هم پا شده بریده
در علقمه چگونه زد دست و پا اباالفضل؟
باید حسین میرفت چون خیمه در خطر بود
میزد به سینه میگفت: آه آی خدا ! اباالفضل...
چون بود شاه تشنه، بعد از شهادتش آب
از کوثر او ننوشید.. ای مرحبا اباالفضل
در محضر عقیله، جز بر فراز نیزه
بالا نبرد سر را، ای با حیا اباالفضل
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #گروه_شعر_یا_مظلوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
می دود سمت دشتِ لب تشنه
بانویی از تبار دریاها
دست ها را گرفته روی سر
می رود تلِّ خاک را بالا
دید گودال رو به رویش را
یک نفر در میان جمعی بود
در طوافند گوئیا دورش
مثل در باد مانده شمعی بود
گیسوانش به دست باد افتاد
می زند شانه باد بر مویش
تاب زلفش قرار دل گیرد
سنگ بوسد میان ابرویش
سنگ ها دور او فراوان بود
شیشه ی آینه ترک خورده
یک سپاه از رویش گذر کردند
مثل مادر ولی لگد خورده
دید بر خاکِ گرم، عشقش را
پرِ از بوسه های شمشیر است
بهرِ بیرون کشیدنِ یک تیرِ
مانده در سینه سخت درگیر است
نیزه داران به دورِ پیکر او
فاتحه بهرِ زنده می خوانند
جای انگشتِ خود نوکِ نیزه
بر مزارِ تنش فرود آرند
خاکِ اطراف او پر از خون است
زخم ها لب به شکوه وا کردند
سینه اش می دهد صدا زیرا
نیزه در جای تیر جا کردند
نیزه بر پهلویش کسی می زد
روی آیینه خاک می افتاد
غارت از پیکرش شروع کردند
پیرهن کهنه چاک می افتاد
دست خود پشت دست می کوبد
شمر آمد و خنجری در دست
لرزه بر پای صبر می افتد
زینب آخر روی زمین بنشست
روی سینه نشسته آن ظالم
موی خاکیِ شاه در چنگش
راسِ خورشید می برد ز قفا
آسمان سرخ می شود رنگش
پیش زینب حسین جان می داد
دست و پا بینِ خاک و خون می زد
خواهرش بینِ گریه ها ی خودش
گره بر معجرش کنون می زد
می رود سمت خیمه ها باید
آتش از جان خیمه بر گیرد
می رود تا که کودکان را او
یک تنه زیر بال و پر گیرد
می رود تا که در غروبی شوم
همسفر با حرامیان گردد
می رود سمت کوفه حیدر وار
گر چه با سنگ او نشان گردد
وحید مصلحی
#حدیث_اشک #شعر_روضه #شعر_گودال_قتلگاه #شعر_مرثیه #شعر_مقتل_سیدالشهداء
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
محشر همان ساعت که تن به نیزه دادی بود
آن لحظه که بر گونه ات از زین فتادی بود
یا که همان ساعات حمله به حرم، که تو
با یاری نیزه شکسته ایستادی بود
ای خاک عالم بر سر دنیای بعد از او
محشر زمانی که پسر از دست دادی بود
پیر و جوان در کشتنت همدست هم بودند
در قتل صبرت بین دشمن اتحادی بود
حجم سلاحی که ته گودال افتادهست
حتی برای قتل یک لشکر زیادی بود
آنقدر آهسته قدم روی تنت می زد
گویا برایش سیر در عرش امر عادی بود
اصراف در قتل تو کرده کوفی نامرد
اینگونه کشتن با چه حکم و اجتهادی بود؟
یک تن نگفت ای شمر بعد از کشتنش دیگر
پیش نگاه خواهرش چه جای شادی بود
غارتگران را دست پر به کوفه برگرداند
جسمت برای دشمنان باب مرادی بود
میریخت خون تازه از حلق تو بر نیزه
چل منزل از کیفیت ذبح تو یادی بودی
معنا ی آیات تو را بر نی نفهمیدند
در شام و کوفه حافظان بی سوادی بود
با دیدن حال ربابت شامیان گفتند
ذبح گلوی اصغرش دیگر زیادی بود
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_محرم_1403 #گروه_شعر_یا_مظلوم #گودال_قتلگاه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جان
آتش اگر رسید به شهپر چه میکند؟
گل گر شود به تیغ برابر چه میکند؟
ای بی سپاه حال مرا درک میکنی؟
داغت حسین با دل خواهر چه میکند؟
تیر سه شعبه ای که علمدار را شکست
با نازکی حنجر اصغر چه میکند؟
آبی نخورده ای و گلوی تو خشک بود
با خشکی گلوی تو خنجر چه میکند؟
تنها برای کشتن تو بین قتلگاه
انبوه تیغ و نیزه لشکر چه میکند؟
گردن کشیده اند ببینند تیغ ها
با بوسه گاه شخص پیمبر چه میکند؟
بی پیرهن ندیده تو را آفتاب هم
عریان تنت برابر مادر چه میکند؟
جسمی که پیش روی من افتاده درهم است
از نیزه بر زمین برسد سر چه میکند؟
آن پست بی حیا که ربوده است پیرهن
دستش رسد به گوشه معجر چه میکند؟
داریوش جعفری
#حدیث_اشک #داریوش_جعفری #شعر_روضه #شعر_گودال_قتلگاه #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جانم
اونقدر میشینم اینجا که بیاد
مادرت مشکی تنم کنه حسین
شب هشتم پیرنو پاره کنم
علی اکبر کفنم کنه حسین
جوونیم نذر جوون کربلا
دخترم فدای دخترت حسین
الهی نبینه هیچکس اینجوری
دلهره گرفته خواهرت حسین
قربون رنگ سیاه پرچمت
که داره پیر و خمیدم میکنه
روز محشر برسه خوب میدونم
این سیاهی رو سفیدم میکنه
داره از راه میرسه محرمت
سنج و طبل و دوقول آماده کنیم
دلمون لک زده اربعین بشه
دلامونو راهی جاده کنیم
شب سوم محرم که میشه
دخترت برات کربلا میده
ما جلو در میشینیم مث یتیم
مادرت میاد و مارو را میده
رسول عسگری
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
هجوم گرگ کابوست مبادا
چراغ مرده فانوست مبادا
دعایی میکنم جانت بسوزد
اراذل دور ناموست مبادا
کرامت نعمت زاده
#حدیث_اشک #شعر_روضه #شعر_گودال_قتلگاه #شعر_مرثیه #شعر_مقتل_سیدالشهداء
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آسمان زیر دست و پا گم شد
نور حق بود و در خفا گم شد
جامه ، عمامه و ردای تنش
یا به غارت رسید یا گم شد
چشم برهم زدند عریان شد
چشم بر هم زد و عبا گمشد
نیزه هایی که خورده بود حسین
همگی زیر چکمه ها گم شد
وای از ناله ی انا العطشان
که میان سر و صدا گم شد
بین گرد و غبار مرکب ها
همه هستیِ انبیا گم شد
از تن شاه بی ردا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
آه از پیکر رها مانده
از تن شاهِ بی ردا مانده
وقت مغرب شده ست و ذبح حسین
دیر شد ، خواهرش کجا مانده؟
پیر مردی عصا زنان میگفت
صبر کن چند نیزه جا مانده
پاک کن خواهرش نبیند که
بر تنش چند رد پا مانده
قاتل از روی سینه اش پا شد
خنجر کُند بر قفا مانده
همه رفتند خواهر است و حسین
حیف این شمر بی حیا مانده
زیر لب ها خدا خدا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
#امیر_فرخنده
#گودال
#محرم_۱۴۰۳
@hadithashk
عزیزالله
هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟
گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟
ای یوسف عزیز! چه کردند گرگها؟
آخر تو `کهنهپیرهنی” داشتی؛ چه شد؟
جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت
در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟
ای دور از دیار که تا دیر میروی!
آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟
خود را چه خوب خرج خدا کردی! ای کریم!
سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟
هم بی حبیب ماندی و هم بی زهیر؛ آه!
نامآوران صفشکنی داشتی؛ چه شد؟
تو شمع و در طواف تو جمع مخدّرات
در خیمهگاه، انجمنی داشتی؛ چه شد؟
بالین تو سکینه، کنارت رقیّه بود
در باغ، یاس و یاسمنی داشتی؛ چه شد؟
جواد هاشمی تربت
#جواد_هاشمی_تربت #حدیث_اشک #شعر_روضه #شعر_گودال_قتلگاه #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از فرط تشنگی
از فرط تشنگی لب نازش کبود بود
تکیه به نیزه زد همه جا مثل دود بود
ساعت حدود سه طرف قتلگاه رفت
آن شاه بی سپاه به جنگ سپاه رفت
آن سو برادریست که گودال میرود
این سمت خواهریست که از حال میرود
خواهر ز حال میرود آنقدر که نگو
درماندهای به حسرت یک بوسه از گلو
دامن کشید و رفت ولی در غبارها
افتاد بین دسته ای از نیزه دارها
سرنیزه ها که روی تنش سر گذاشتند
این جسم را به دستهی دیگر گذاشتند
شمشیرها سیوف خذینی شنیده اند
رفتند و تیغ روی دهانش کشیده اند
ساعت گذشت از سه و نزدیک چار بود
خورشید سر برهنه میان غبار بود
آن ساقی عزیز که میرفت هوکشان
شمشیرهای مست پی او سبو کشان
یک سو عزیز فاطمه صدپاره پیرهن
یک سو عزیزه های حسینند مو کشان
شمشیر میبرید و نمیدوخت هیچ کس
پس نیزه ها زدند به جسمش رفوکشان
با این که تیز بود نگاه سنان و شمر
سرنیزه های خسته چه کنداست نوکشان
پا بر دهان قاری قرآن نمیزنند
این شرط ذبح نیست به پشت و به روکشان
آنها که آمدند به گودال بی سلاح
یک دسته پا زنان و دگر دسته مو کشان
بعد از هزار و نهصد و پنجاه تا شکاف
شمر آمدهست خنجر خود بر گلو کشان
خون بر دل کبوتر مقتل نکن ببُر
کارت بریدن است معطل نکن ببر
این تیغ کند هرچه قدر زجر میدهد
جایش ولی خدا به حسین اجر میدهد
میدید روی تل چه میآرند بر سرش
تا ضربهی دوازدهم مرد خواهرش
ساعت چهار یوسف زهرا دریده شد
با ضربه های شمر گلویش بریده شد
ساعت چهار رد شد و سمت غروب رفت
سردار سربلند سرش روی چوب رفت
خارج شدند مردم کوفی ز قتلگاه
وارد شدند خیمهی عطشان به ذکر آه
آنجا که پیش فاطمه نزدیکی فرات
کون و مکان گریست براجسادالعاریات
آنجاکه چنگ شمربه زلف حسین رفت
وقتی بریده شد سرکل مقدسات
جایی که خورد ، سینهی امالکتاب شد
جایی که تکه تکه شد آیات محکمات
فریاد زینب است که یاایهاالرسول
هذا مرمل بدما ، هذه بنات
ما را نگر که معجرمان آستین ماست
خون گریه میکنند از این داغ کائنات
این قوم هتک حرمت زینب نموده اند
روز قیامت از تو نبینند التفات
وحید عظیم پور
#حدیث_اشک #شعر_روضه #شعر_گودال_1403 #شعر_گودال_قتلگاه #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹