eitaa logo
حدیث اشک
6.8هزار دنبال‌کننده
41 عکس
82 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
خوب می دانند خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند چشم در راه محبت های مادر نیستند سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛ با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند وقت تزیین کردن عون و محمد با زره از صمیم قلب خوشحال است ،دختر نیستند مادری در خیمه اش می داد دلداری به خویش : بچه های من که رعناتر از اکبر نیستند بچه های من اگر لب تشنه هم جان می دهند هر دو تا هم تشنه تر از حلق اصغر نیستند تا که آرامش بگیرد بارها با خویش گفت: پیش عباس و حسین ،اینها برادر نیستند چون رباب و نجمه ،نه ؛خاموش ماند و گفت که با حسین ابن علی آنها که خواهر نیستند تا فقط خواهر شود در کربلا این بار گفت: بچه های من خدا را شکر ؛دیگر نیستند  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قربونی از خدا خواسته بودم رشید بشن عاقبت بخیر و روسفید بشن من از اول به همه گفته بودم اینا دنیا اومدن شهید بشن نوکرات هرکاری کردن می‌کنم اگه لازم بشه شیون می‌کنم بذا بچه‌هام فدات بشن حسین نذاری خودم کفن تن می‌کنم بذا تا منم کاری برات کنم بچه هامو نذر بچه‌هات کنم عزیزم دوتا پسر که چیزی نیست کاش می‌شد صدتا پسر فدات کنم دوتا قربونی دارم خداروشکر کمه اما خب بازم خداروشکر هرکدومشون یه تیرم بخوره دو سه تا تیر میشه کم خداروشکر چرا این تاب و تبو نمی‌بینی؟ خواهر جون به لبو نمی‌بینی جلو چشمام اگه حتی جون بدن گریه های زینبو نمی‌بینی مطمئن باش به دلم غم نمیاد از چشام اشکای نم نم نمیاد دیگه بعد از این فقط میگم حسین دیگه بچه‌هامو یادم نمیاد  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد به لبخندِ برادر می سِپارد اشــک هایش را فقط پروانه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد گلســـتانِ علی با او شــمیمِ دیگــری دارد شقایق دارد از چشمانِ لاله جام می گیرد روایت می کند « الجارُ ثُمَّ الدّار » را باران که چــترِ مهربانی بر سرِ ایتـــام می گیرد دلِ خونِ حَسَن با خنده اش آرام خواهد شد « کرامت » از کنـارِ نــامِ او اکـرام می گیرد یقین دارم کلیدِ کربلا در دست هایِ اوست که در این راه زینب اختیــارِ تام می گیرد نمازِ سرخِ عاشورا پس از هفتاد و دو رکعت فقط با سجده هایِ سبزِ او فرجام می گیرد گُلی که خنده هایش را ندیده دیده ی خورشید حجاب از خارِ صحرا هم شباهنگـــام می گیرد اگر روضه بخواند خیزران هم اشک می ریزد اگر زینب بخواهد معجــزه انجــام می گیرد شکوهش می کند خَم قامتِ گلدسته ها را هم به زیرِ گـــامِ او ویرانــه استحکـــام می گیرد خروشِ اشک هایش میکند خون قلبِ محمِل را و از پیشانی اش شعــرِ حماســی وام می گیرد چراغِ خطبه هایش ظلمِ شب را کور خواهد کرد چنان که صبحِ صادق انتقام از شـــام می گیرد خـــبر در امتدادِ چشـــم هایش می رسد از راه می آیـــد نـنگ را از دامـــنِ اســـلام می گیرد  ابراهیم زمانی قم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صدای چاوشی ماه دارد نوای نوحه‌ی خون‌خواه می‌رسد هر شب صدای چاوشی ماه می‌رسد لب‌های قدسیان به دمت گرم می‌شود «باز این چه شورش است»، که از راه می‌رسد دارد هوای شهر، نفس تازه می‌کند هر خانه را دمت پر از آوازه می‌کند دستی لباسِ مشکی سالِ گذشته را دارد برای نوکرت اندازه می‌کند در کوچه‌های مشکی ماتم رسیده‌اند بعد از حسین و روضه؛ به این دَم رسیده‌اند «لطفا کمک کنید، به بزم عزایمان» سینی به دست‌های مُحرّم رسیده‌اند هر کوچه‌ای که بزم عزایت در آن بپاست یک تکه از حرم شده از جنس کربلاست این پارچه؛ که حلقه زده دور خیمه‌ات چادر سیاهِ روضه نه؛ شش‌گوشه‌ی شماست اصلِ شراب، چای عزاخانه‌های توست هر استکان؛ دخیل، به پیمانه‌های توست سُکر مدام، هروله را می‌کند درست پرواز، کار هر شبِ دیوانه‌های توست عرضِ سلام‌های علامت سلام ماست پرهای تیغه‌اش پر و بال قیام ماست ما هم کبوتریم، ولی دور از حرم سقفِ بلندِ فرشِ حسینیّه بام ماست طبل و دُهُل صدای تپش‌های نوکر است دَمّام و سنج‌های عزا صور محشر است زنجیر می‌زنیم، که زنجیری‌ات شویم سینه‌زدن بهانه‌ی کوبیدن در است ما نان‌خور توایم، نمک‌گیر روضه‌ایم آب و خوراک‌مان شده‌ای؛ سیر روضه‌ایم شعر سپید مرثیه‌ی توست، موی ما هر چند کودکیم، ولی پیر روضه‌ایم خاکستریم، تکه‌ای از تربتیم ما بازارِ داغِ نوکرِ بی‌قیمتیم ما ما را قلم نگیر، اگر هم غلط شدیم خوشبختی است، اینکه تَهِ نوبتیم ما ای صاحب بهشت خدا؛ «بهترین حرم» شد منتهای آرزوی ما همین؛ «حرم» آماده‌ایم، پای برهنه سفر کنیم باشد قرار بعدی ما؛ اربعین؛ حرم ... رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باران اشک بود این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود صبرش امان حوصله ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود باران اشک بود و عطش شعله می کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود آتش گرفته بود و سر از پا نمی شناخت از خیمه های بی سروسامان گذشته بود اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود آن پرده های آخر صفین ناگهان از پیش چشم آینه یک آن گذشته بود می دید آیه آیه آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود زینب هزار بار خودش هم شهید شد از بس که ازکنار شهیدان گذشته بود یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود بر صفحه های سرخ مقاتل نوشته اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود  احمد علوی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) نشسته ایم ولی تذکره مهیا نیست خبر رسیده که دیگر برای ما جا نیست قبول وصله ی ناجور این بساط منم قبول جای بیابان کنار دریا نیست اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را ولی کسی که نیفتد به پاش از ما نیست قسم به عصمت زهرا که زود می شکند قدی که زیر مصیبات کربلا تا نیست به یاد تشنگی اش،تشنه کام باید مرد سر شکسته که در این بساط پیدا نیست چه شد که حضرت زینب دوید،،چون گودال هنوز هم‌ که هنوز است جای زنها نیست نشست لحظه ی آخر به سینه اش قاتل گرفت موی سرش را،،مجال حاشا نیست و تیز بودن تیغ از شروط انصاف است کنار جرعه ی آبی که حق قربانیست حسین واعظی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عَزادارِ حسین هَرکَس در این دُنیا پِیِ کارِ حسین است روزِ قیامَت جُزوِ اَنصارِ حسین است بازارِ گِریه گَرم باشَد تا که زَهرا دَر روضه ها اَوَّل عَزادارِ حسین است کرب و بَلا رَفته خیالَش جَمع باشد دَر روزِ مَحشر بینِ زُوّارِ حسین است اَصلاً بدونِ اشک، چَشمِ کور بهتر آن دیده ای خوب است که زارِ حسین است هِنگامِ گریه روبروی ما نِشینَد طوبی به چَشمی که گُهَربارِ حسین است شَرمنده شُد حُر، که سَرافرازِ جَهان شد قَلبِ پَشیمان، آبِرودارِ حسین است گودال را با چِشمِ دِل صَدبار دیدیم این سینه مَقتَل های سَیّارِ حسین است سَربازهای زِینبیِّه رَستگارند فرمانده ی آنها علمدارِ حسین است    رضا رسول زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سایه رویِ سرم با تو خورشید شدم، بی تو شبِ تار شدم غم ِ تنهایی تو دیدم و بیمار شدم سایه رویِ سرم! زینبِ(س) تو آشفته ست یار کم داری و از دلهره سرشار شدم پیش من بغض خودت را به گلویت نسپار جانِ من حرف بزن! از غم تو زار شدم نگرانم شده ای! دل-نگرانت شده ام عاشقت هستم و عمریست وفادار شدم گریه میکردم از اوّل که فدایت بشوم دل به من دادی و یک عمر بدهکار شدم مادر از غربتِ امروزِ تو آنقدر گریست که به والله به عشقِ تو پسردار شدم نذر تو خون گلویِ پسرانم! بپذیر... سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم! مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جانم گاه چون کارون برایت گریه می‌کردم حسین گاه چون جیحون برایت گریه می‌کردم حسین بار اول را نمی‌دانم ولی از کودکی... تا همین اکنون برایت ‌گریه می‌کردم حسین از ازل هر وقت نام تو به گوشم می‌رسید می‌شدم محزون برایت گریه می‌کردم حسین پیش تر از خلقت افسانه و عقل و جنون مثل یک مجنون برایت گریه می‌کردم حسین چند قطره اشکِ ناقابل مرا راضی نکرد کاش می‌شد خون برایت گریه می کردم حسین کاش می‌شد اشک روزافزون خدا روزی کند تاکمی افزون برایت گریه می‌کردم حسین اربعین قسمت نشد تا در حرم داخل شوم از همان بیرون برایت گریه می‌کردم حسین یاد تو افتادم و با شعرهای محتشم ... در دل هامون برایت گریه می‌کردم حسین مادری را دیدم از داغ جوانش می‌گریست با همین مضمون برایت گریه می‌کردم حسین کاش مانند شهیدان لحظه جان دادنم ... با تنی گلگون برایت گریه می‌کردم حسین  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسن غریب مادر تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است حسن حسین شده پس”حسین جان”حسن است حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد اگر حسین شنیدی بدان که آن حسن است اگر ظهور کُنَد خیره خیره می‌بینیم به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم... هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است به شانه‌ی حَسَنش تکیه داد زهرا گفت : که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است حسین گفت `اَخی خیرُ مِنّی و یعنی امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است که ضربِ تیغِ علی‌اکبر‌ست یا حسن و که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است تمامِ مقصد این روضه‌ها همان حسن است حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سینه‌یِ سوزانِ عمویش به روی سینه‌یِ سوزانِ عمویش اُفتاد ته گودال عمو بود به رویَش اُفتاد سینه بر سینه‌ی او داشت حرامی آمد تا جدایش بکند کار به مویَش اُفتاد او به یک دست بغل کرد عمو را اما وایِ من زخمِ لبِ تیغ به رویَش اُفتاد خواست ایندفعه عمو نَه که بگوید بابا گذرِ تیرِ سه‌شعبه به گلویش اُفتاد بسته گویم چقدر اسب از آنجا رَد شد بسته گویم چه تَرَکها به سبویش اُفتاد  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زیر نیزه تنش شهید شد گودال و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال حسین سوره‌‌ی نور ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال و جسم عبدالله مراد بود و برایش مرید شد گودال رسید حرمله و به زنده ماندن او نا امید شد گودال پس از سنان و شبث رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال به تن گره خورده زره شده‌ست و به روی بدن گره خورده ببین که در گودال به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده تمام شد دوری تن حسین به جسم حسن گره خورده که جسم عبدالله چنان کفن به تن بی کفن گره خورده به لکنت افتاده چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده چقدر سم ستور میان همهمه بر پیرهن گره خورده   مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹