eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
666 دنبال‌کننده
470 عکس
217 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت است به نقطه ی حقارت برسی بر خاک تباهی و مذلّت برسی در حمله ی کاذبت زمین گیر شدی با وعده صادق به هلاکت برسی @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و احترام 💠جلسات ایوانِ عصر 🔹️این جلسه به صورت عمومی برگزار می‌شود. 🔹️یکشنبه‌ها ساعت ۱۷ ◀️آدرس: قم. ۲۰ متری گلستان. نبش کوچه چهار. خانه مصلحان @ashareamirhosienhedayati
دو خوانش غزل ۳۱۶.mp3
4.42M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل شمارهٔ ۳۱۶   زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم می مخور با دگران تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم قد برافراز که از سرو کنی آزادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکنی فرهادم رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس تا به خاک در آصف نرسد فریادم حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی من از آن روز که دربند توام آزادم @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨  
شرح غزل ۳۱۶ حافظ❇️
غزل_صائب_سبزی_نه_فلک_از_چشم_گهربار_دل_است.mp3
987.6K
غزل شمارهٔ ۱۴۸۰     سبزی نه فلک از چشم گهربار دل است آب این مزرعه از دیده بیدار دل است نفس سرد، نسیم جگر سوخته است داغ جانسوز، چراغ سر بیمار دل است آب حیوان که سکندر به تمنایش سوخت شبنم سوخته گلشن بی خار دل است بی ملامت نشود آینه دل روشن زخم شمشیر زبان صیقل زنگار دل است بی قدم گرد سراپای جهان گردیدن کار هر بی سر و پایی نبود، کار دل است بحر در ساغر گرداب نگنجد هرگز گوش افلاک کجا در خور اسرار دل است؟ پرتو شمع محال است به روزن نرسد بینش چشم من از دیده بیدار دل است غنچه تا کرد دهان باز، در آتش افتاد نفس خوش نزند هر که گرفتار دل است صائب این ناله زاری که صنوبر دارد از نسیم سحری پرس، که از بار دل است   @hafez_adabiyat
هم از تو.mp3
801K
هم از تو هیچ در این رهگذر نمی‌خواهم و هم حضور تو را، مختصر نمی‌خواهم اگر چه حرف توقف به دفتر من نیست قبول کن که تو را رهگذر نمی‌خواهم تویی که از من و پنهان من خبر داری کسی که نیست ز من با خبر نمی‌خواهم زمانه از تو هزاران شبیه ساخته است هنر شناسم و شبه هنر، نمی‌خواهم بخواه تا اثری باز جاودانه شود دقایقی که ندارد اثر، نمی‌خواهم به عمر یک غزل حافظانه با من باش فقط همین و از این بیشتر نمی‌خواهم @hafez_adabiyat
غزل شبروان خواجه عبدالله انصاری.mp3
840K
شبروان از کوی دلبر خوش نشان ها داده اند شبروان از دوزخ ایمن از بهشت آزاده اند شبروان لبیک گویان اشک ریزان می روند شبروان خود از برای این دو معنی زاده اند شبروان هر شب ز گریه همچو ابر نوبهار آه شب را توشه کرده بهر مرگ آماده اند شبروان از آبِ نابِ دیده غسلی ساخته روی را بر خاک پاک «اسجدوا» بنهاده اند شبروان لبیک «عبدی» هر شب از حی بشنوند لاجَرَم سرمست عشق از جرعه آن باده اند شبروان‌ تا خود به دنیا آمدند از بهر حق سوی حق جز آه صبح و‌ ناله نفرستاده اند خواب شب بر چشم عاشق بسته اند ای دوستان تا صلای عشق او در جانشان در داده اند پیر انصاری دمادم ساده شو آزاد شو زانکه سرمستانِ شبرو ساده و آزاده اند @hafez_adabiyat
معاشران گره از زلف یار باز کنید.mp3
4.9M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل ۲۴۴ معاشران گره از زلف يار باز کنيد شبي خوش است بدين قصه اش دراز کنيد حضور خلوت انس است و دوستان جمعند و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد رباب و چنگ به بانگ بلند مي گويند که گوش هوش به پيغام اهل راز کنيد به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد گر اعتماد به الطاف کارساز کنيد ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد نخست موعظه پير صحبت اين حرف است که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد هر آن کسي که در اين حلقه نيست زنده به عشق بر او نمرده به فتواي من نماز کنيد وگر طلب کند انعامي از شما حافظ حوالتش به لب يار دلنواز کنيد @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨  
🙏🏻🌷 برای ................. برای عابران طرز نگاهت، خود غزل بوده برای شاعران نقد نگاهت، راه‌حل بوده تمام شهر را گشتم! دهان ها از تو می گویند چه ابیاتی شنیدم! یک به یک ضرب المثل بوده زبان شعر تو رودی روان از سینه ی کوه است که «دستور زبان عشقِ» تو شیخ اجل بوده تنفس می کند صبح از «تو» و شب با «تو» می خوابد زمان در ناگهانِ آینه غرق بغل بوده تو را پاییز با خود برد و ما چون برگ آویزان اگر که انتخابش بوده‌ای، حق با اجل بوده! تو را ای کاش برگرداند این دنیا به ما قیصر که بعد از تو جهان، انبوه شعر مبتذل بوده میان این همه شاعر، کنار منزوی جانم تو را گفتم، به هرکه تشنه شعر و غزل بوده نمی بینم غروبی در تو ای خورشید، ای مهتاب طلوع چشم هایت یادگاری از ازل بوده قم المقدسه ................................................... در غزل اشاراتی به نام کتاب های قیصر امین‌پور به نام های دستور زبان عشق، تنفس صبح، آینه های ناگهان شده است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
سرمستی شعر باده پرور قیصر پرشور نوای دل سراسر قیصر با دست سخن به آسمان ما را برد بر قله ی قاف عشق قیصر ، قیصر @hafez_adabiyat
خوانش و شرح غزل ۳۱۶.mp3
5.37M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل شمارهٔ ۳۱۶     زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم قد برافراز که از سرو کنی آزادم شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکنی فرهادم می مخور با دگران تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس تا به خاک در آصف نرسد فریادم حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی من از آن روز که دربند توام آزادم     @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
الهی.mp3
279.5K
    الهی آمدم با دو دست تهی بسوختم به امید روز بهی، چه بود اگر از فضل خود بر این خسته دل مرهم نهی. الهي! وصفِ تو نه کارِ زبان است با صولتِ وصال، دل و ديده را چه توان است؟ حُسن تو فزون است ز بينايي من رازِ تو برون است ز داناييِ من @hafez_adabiyat
زردست بهار بشر از باد خزانی.mp3
1.18M
زردست بهار بشر از باد خزانی پیداست که خون می خورد این باغ نهانی دردا خدایان زر و زور در عالم یک روز نکردند بر این گله شبانی صحبت ز شبانی نتوان کرد در اینجا وقتی که شبان کرده با گرگ تبانی با این همه ای رایحه ی روشن ایمان دارد نفس سبز تو از باغ نشانی کس چون تو نرفته است به هر حادثه بی باک یعنی که نداری تو در این معرکه ثانی در واژه نگنجید چو ایثار تو دیروز لنگ است به توصیف تو امروز معانی در خط خطر آن همه چالاک دویدی تا نام شهیدان وطن گشت جهانی تنها نه در اندیشه ی این خانه که رفتی تا خانه ی همسایه ز دشمن بستانی گفتیم بمان رفتی و از خویش گذشتی رفتی که خودت را به شهیدان برسانی در خاطر این باغ بمان تا شب موعود چون صرف وطن کرده ای ای سرو جوانی با آیینه ی صبح به دیدار می آییم ما را تو اگر از شب دیجور بخوانی من از تو جز این هیچ ندانم که بگویم سردار بزرگ وطنی ای همدانی @hafez_adabiyat
🌹بخشی از وصیت نامه شهید حسین همدانی: ♦️از آقا حلالیت می طلبم که نتوانستم سرباز خوبی باشم، عشق به ولایت و تبعیت از ایشان، سعادتمندی را به همراه دارد، مثل گذشته بدهکارانقلابیم نه طلبکار 🕊شادی روح بلندش صلوات 🇮🇷 @Sh_Aviny
چو بشنوی سخن اهل دل مگوکه خطاست.mp3
4.89M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل شمارهٔ ۲۲ چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید تبارک الله از این فتنه‌ها که در سرِ ماست در اندرونِ منِ خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال، هان که از این پرده کارِ ما به نواست مرا به کارِ جهان هرگز التفات نبود رخِ تو در نظرِ من چنین خوشش آراست نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دلِ من خمارِ صدشبه دارم شرابخانه کجاست چنین که صومعه آلوده شد ز خونِ دلم گَرَم به باده بشویید حق به دستِ شماست از آن به دیرِ مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب که رفت عمر و هنوزم دِماغ پُر ز هواست ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند فضایِ سینهٔ حافظ هنوز پر ز صداست   @hafez_adabiyat   💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برآوردند.mp3
615.9K
بهار آمد بهار من نیامد گل آمد گل عذار من نیامد برآوردند سر از شاخ، گل ها گلی بر شاخسارمن نیامد چراغ لاله روشن شد به صحرا چراغ شام تار من نیامد جهان را انتظار آمد به پایان به پایان انتظار من نیامد همه یاران کنار از غم گرفتند چرا شادی کنار من نیامد چه پیش آمد در این صحرا که عمری گذشت و شهسوار من نیامد سر از خواب گران برداشت عالم سبک رفتار، یار من نیامد به کار دوست طی شد روزگارم دریغ از من به کار من نیامد @hafez_adabiyat
گل عذاری زگلستان جهان مارابس.mp3
4.82M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل شمارهٔ ۲۶۸     گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس من و همصحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین وین اشارت ز جهان گذران ما را بس نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس حافظ از مشرب قسمت گله بی انصافیست طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس   @hafez_adabiyat   💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
هدایت شده از فراخوان شعر
﷽ «گعده‌ی امین» واکاوی زوایای مغفول ادیب انقلاب به‌همراه پخش بخش‌هایی از مستند «غیررسمی۶» با حضور؛ استاد محمدعلی مجاهدی(حفظه‌الله) احمد علوی محسن کاویانی مجتبی خرسندی عاطفه جوشقانیان زمان؛ پنج‌شنبه ۱۷ آبان، ساعت ۱۰ الی ۱۲ محل برگزاری؛ خیابان شهید لواسانی(ساحلی) کتابخانه عمومی آیت‌الله خامنه‌ای تالار غدیر نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور استان قم کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
دو خوانش غزل ۳۱۷ حافظ.mp3
4.49M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل ۳۱۷ فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست(یار) ، (سر خط لوح دلم جز الف قد تو نیست) چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم می‌خورد خون دلم مردمک چشم و سزاست که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک ور نه این سیل دمادم بکند بنیادم @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
شرح غزل ۳۱۷❇️
هدایت شده از کانون نویسندگان قم
💢 حافظ‌‌‌خوانی 🔸 جلسه شرح غزلیّات حافظ 🔹 استاد: دکتر حسن عزیزی 🔹جلسه سیزدهم: یک‌شنبه۱۳آبان۱۴۰۳ ساعت۱۹ 🔻مکان: قم، نبش میدان رسالت دانشگاه طلوع‌مهر 🔹حضور برای عموم علاقه‌مندان بلامانع است تلگرام | ایتا | سایت|
اگر روم ز پی اش فتنه هابرانگیزد.mp3
5.22M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل شمارهٔ ۱۵۵ اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد و گر به رهگذری یک دم از هواداری چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس ز حقه دهنش چون شکر فروریزد من آن فریب که در نرگس تو می‌بینم بس آب روی که بر خاک ره برآمیزد فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز هزار بازی از این طرفه‌تر برانگیزد بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
حکایت دوم باب دوم گلستان.mp3
11.47M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ حکایت شمارهٔ ۲   سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان   درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی‌مالید و می‌گفت: یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم جهول چه آید. عذر تقصیر خدمت آوردم که ندارم به طاعت استظهار عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت، من بنده امید آورده‌ام نه طاعت و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت. اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه. بر در کعبه سائلی دیدم که همی‌گفت و می‌گرستی خوش می‌نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
راهی بزن که آهی برسازآن توان زد.mp3
3.89M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل شمارهٔ ۱۵۴ راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد قد خمیده ما سهلت نماید اما بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد در خانقه نگنجد اسرار عشق و مستی جام می مغانه هم با مغان توان زد درویش را نباشد برگ سرای سلطان ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد گر دولت وصالش خواهد دری گشودن سرها بدین تخیل بر آستان توان زد عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد حافظ به حق قرآن کز شید و زرق بازآی باشد که گوی عیشی در این میان توان زد @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
🌺جمع صمیمانه ی اهالی شعر و ادب🌺 🌺 در خطه ی پردیسان 🌺 لینک دعوت به گروه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e ❌❌❌❌❌ارسال مطالب سیاسی و غیرادبی ممنوووووع ❌❌❌❌❌❌❌
خوانش و شرح غزل ۳۱۷.mp3
6.81M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ☘🍃✨🕊 🍃✨🕊 🌹🕊 ☘ ✨ غزل ۳۱۷ فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم می‌خورد خون دلم مردمک چشم و سزاست که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم @hafez_adabiyat 💫 ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨