هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#طلیعه_فاطمیه
فرض است اقامه عزای زهرا(س)
فرض است کنی گریه برای زهرا(س)
سرباز امام عصر (عج) خود باید شد
این است پیام روضه های زهرا(س)
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
با توام در! با تو، تا دیوارها هم بشنوند
قلبِ «یاسین» است، این یاسی که پرپر میکنی
شاعر: #قاسم_صرافان
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
مثل هر شب خواب را در بسترش تنها گذاشت
رفت پای جانمازش؛ روی دنیا پا گذاشت
با قیامش آسمان میرفت زیر چادرش
قابِ قوسینِ رکوعش عرش را هم جا گذاشت
@hosenih
سجدهاش را بُرد آنجایی که جز مسجود نیست
سر به خاکِ سجدهدارِ مسجدالزهرا گذاشت
با صدای آب آب؛ از عرش، باران شد چکید
رفت بالای سرِ لبتشنهاش دریا گذاشت
باز تا نانآورش برگشت از شبگردیاش
مرهمِ اشکی به زخمِ شانهی مولا گذاشت
گرچه رویش سرخ بود از ردّ سیلیهای اشک
گوشهای هم جا برای خندهی حاشا گذاشت
در هجومِ سنگها با آنکه بار شیشه داشت
پای اینکه نشکند آیینه جانش را گذاشت
@hosenih
مشکِ اشکش را غمِ روز مبادا آب کرد
گریههایش را برای روز عاشورا گذاشت
چارده قرن است، میگردد زمین دنبال او
آرزوی تربتش را بر دلِ دنیا گذاشت
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طلیعه_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
شمیم فاطمیه عطر و بوی غم دارد
چقدر شرح غم فاطمه اِلَم دارد
عزیز فاطمه مهدی شود دعاگویش
کسی که فاطمیه چشم خیس و نم دارد
@hosenih
خوشا به حال کسی که به ماتم زهرا
به روی شانه خود پرچم و عَلَم دارد
در این عزا به در خانه گر زدی پرچم
بدان که شیعهای و ذات تو جَنَم دارد
بزن به سینه بدانند از رگ سلمان
چقدر فاطمه گریهکن عَجم دارد
بگو شهید شده فاطمه، بگو شیعه
قسم به فاطمه این ادّعا قسم دارد
چه شد که بانوی حیدر خمیده شد قَدّش
چقدر روضه آن کوچه زیروبَم دارد
میان کوچه چه شد که غریب گیر افتاد؟
کسی که خیل ملک خادم و حَشَم دارد
بهجز حسن کسی این را ندید که مادر
زکوچه آمد و یک گوشواره کم دارد
نوشته شیخ مفید در به روی او اُفتاد
گمان کنم که همین شد که قَدِّ خَم دارد
زراه هر کسی آمد لگد به زهرا زد
چقدر فاطمه در کوچه مُتّهم دارد
@hosenih
نشد بگوید علی رو اگر که پوشاندم
ازآن کشیده همه صورتم وَرم دارد
کجا رویم و به که این غم گران گوییم؟
که فاطمه نه مزاری نه یک حرم دارد
شاعر: #مجتبی_صمدی_شهاب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
روا نبوده فدک، دست اشقیا باشد
که مال شرعیِ از آن انبیا باشد
و رفت تا که بگیرد دوباره حقش را
زنی که وارث میراث مصطفی باشد
@hosenih
شکاند خطبه ی غرّاش ظلمت شب را
که منطق سخنش نور را جلا باشد
برای بودن خفاش ها ولی بد شد
که کوچه راوی ابعاد ماجرا باشد
رسید سیلی نامحرمی به گوش ای وای
همین گریز عجیبی به کربلا باشد
امام صادق ما گفت دیده ام انگار
که گوشواره ی او نقش خاکها باشد
چگونه دق نکنم گفته در سند اثرِ
لگد به پیکر ناموس مرتضی باشد
@hosenih
و چشم های حسن دید هتک حرمت را
به لحظه پیر شد او غیرت خدا باشد
چه زود اجر رسالت به مصطفی دادند
چقدر شیوه این قوم ناروا باشد
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#زمزمه #محاوره
کار دنیا رو میبینی فاطمه
چجوری با من و تو تا میکنه
تا میخوایم یکم باهم حرف بزنیم
زخمای تنت دهن وا میکنه
@hosenih
خنده های تو همه دلخوشیمه
من همون علی خوش روی توام
بخدا درد توام درد منه
نگران زخم پهلوی توام
با خودم میگم کی فکرشو میکرد
یه روزی تو از علی رو بگیری
تو زن جوون خونه ی منی
مجبوری که دست به پهلو بگیری
نزديك سه ماهه از خونه ی ما
صداى بگو بخند نيومده
نفست بند اومده اما هنوز
خون زخم سينه بند نيومده
دل نازکت رو با زخم زبون
از همون روز عروسی نیش زدن
چِش نداشتن ببینن با هم خوشیم
خونه زندگیمونو آتیش زدن
@hosenih
غصه مو به کی بگم؟! نمیدونم
حق داره دلم اگه آهی داره
غصم اینه: میدونستن همه شون
این خونه بچه ی توو راهی داره
شعر از گروه " #یا_مظلوم "
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات #شب_یلدا
باز هم عده ای بر آن سفره
چه کریمانه میهمان شده اند
دلشان گرم مثل تابستان
گر چه آمادۂ خزان شده اند
سیصد و سیزده نفر عاشق
سخت مشتاق لحظۂ دیدار
بیقرارانه مهزیار-نشان
باعث غبطۂ جهان شده اند
@hosenih
کنج محرابِ نابِ فیروزه
ذکر «إیّاکَ نَعبدُ» خواندند
عرشیان از چنین ارادتِ خاص
همه انگشت بر دهان شده اند
بعدِ نهج البلاغه و قران
شد گلستان چه کلبۂ احزان
نیّت یار کرده و فالِ؛
حافظ آورده شعرخوان شده اند
@hosenih
همه سرگرم ِ زرق و برق اما
عدّه ای یک دقیقه عاشق تر
رفته با إذن حضرت زهرا(س)
وقفِ صاحبِ زمان(عج) شده اند
خوش بحال تمام آنها که
شب یلدا به قصد صبحِ ظهور
محوِ گنبد قدم قدم با اشک
راهیِ صحن جمکران شده اند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محاوره #زمزمه
با گریه شب هامو سحر میکنم
با غصه هام یه جوری سر میکنم
برو بخواب اگه حالم بد بشه
فضه و اسما رو خبر میکنم
قرار نبود خنده به ما حروم شه
دیدن محسن همه آرزوم شه
روزای خوبم پیش بابات علی
فکر نمیکردم اینجوری تموم شه
@hosenih
غصه نخور اگه چشام میباره
خندهی تو زخممو هم میاره
هر طور شده تورو بغل میکنم
نگی که مادرم دوسم نداره
تو کی دیدی که من بگم نمیشه؟
تحمل این همه غم ، نمیشه!
شونه زدم موهاتو با درد ، آخه
انگشتای من دیگه خم نمیشه
وقتی که گل گیر تبر میفته
تیغ تبر با غنچه در میفته
پهلوی من دوباره تیر میکشه
وقتی چشام به میخ در میفته
@hosenih
مثل الان وقتی زیاده تبم
عجل وفاتی میشینه رو لبم
روضهی روضههای عالم منم
گریز روضه ها تویی زینبم
از پشت در روضه میاد کربلا
آتیش میگیره مثل در خیمه ها
اینجا به محسنم لگد میزدن
اونجا حسینم میزنه دست و پا
شاعر: #عماد_بهرامی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است
@hosenih
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند
مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند
تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است ، اما هست
سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد
حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
می دانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری
@hosenih
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین
هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش
زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
یک شهر حسینیه و منبر کوچه
ناموس خدا شکسته شد در کوچه
یک عمر حسن سرود در هر کابوس
یک مرد غریبه...وای مادر...کوچه!
دیوار شد از درد تو مضطر مادر
شد کوچه هم از اشک شناور مادر
من راز نگهدار تو هستم اما
این بغض مرا میکشد آخر مادر
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
چندیست نگاه تار دارد مادر
از در دل داغدار دارد مادر
از خویش میان گریه زینب پرسید
با شانهی من چکار دارد مادر؟
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
سخت است که ساکت بنشیند بابا
از پیرهنت لاله بچیند بابا
گفتی که تو را نیمهی شب غسل دهد
تا زخم تن تو را نبیند بابا
عرش از جریان خانه اش میلرزید
از روضهی عاشقانهاش میلرزید
دیوار و در سوخته بود و یک مرد
مردی که پس از تو شانهاش میلرزید
شاعر: #احمد_حیدری_قرا
@dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
عشق یک سینهی پر از آه و یک دل بیقرار میخواهد
خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد
دیدن یارگرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است
حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار میخواهد
@hosenih
مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی
او که مثل حسن برای قیام بیسپاه است و یار میخواهد
یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم
چه کسی را عزیزتر از او دل از این روزگار میخواهد؟
چند روزی به سمت آقاییم چندماهی به سمت دنیاییم
بیتفاوت به اینکه جادهی وصل قدمی استوار میخواهد
خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند
تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جاننثار میخواهد
شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبت علی برگرد
گردن دشمنان آلالله گردش ذوالفقار میخواهد
@hosenih
گر بگویی بمیر، میمیرم بین دستان توست تقدیرم
عبد بیدست و پا برابر تو کی ز خود اختیار میخواهد
منتقم! جان مادرت زهرا بازگرد و بگو به آن دو نفر
زدن بانویی بدون پناه، قلب تاریک و تار میخواهد
شاعر: #علی_ذوالقدر
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
دل شده بیقرارِ چشم ترم
اشک باشد عیارِ چشم ترم
شد خزان روزگارِ چشم ترم
تا بیاید نگارِ چشم ترم
برترین مستحب دعای فرج
خواندهام روز و شب دعای فرج
گرچه شد ذکر لب دعای فرج
گریهام شد شعار چشم ترم
@hosenih
هست دنیا برای من محبَس
طعنه خوردم ز هر کس و ناکس
خسته گردید جمعهها از بس...
... که گرفت استخاره چشم ترم
تا نمردم بیا عنایت کن
این گدا را خودت هدایت کن
اصلا امشب مرا فدایت کن
بنشین در کنارِ چشم ترم
برسان بر گدا وصالت را
نبر از خاطرم خیالت را
گل نرگس بگو جمالت را...
...کی کند پس نظاره چشم ترم؟
من اسیر و فقیر یک نظرت
نام من را ببر تو در سحرت
یا ابانا فدای چشم ترت...
...چشم من، چشمهسار چشم ترم
ای نگارم! چرا نمیآیی؟
شهریارم! چرا نمیآیی؟
بیقرارم، چرا نمیآیی؟
کی میایی بهارِ چشم ترم؟
@hosenih
آخرش من تو را نمیبینم
"فتصدّق" ببین که مسکینم
بعد مرگم بیا به بالینم
فاتحه خوان نثارِ چشم ترم
مادرت پشت در تو را میخواند
عرش حق را صدای او گریاند
سوز صوتش دل مرا لرزاند
روضهخوان شد دوباره چشم ترم
شاعر: #مهدی_علی_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#بردیا_محمدی
▶️
دیدههایم چادرِ خاکی که رُویَت می کند
ناگهان در چشمهایم اشک حرکت می کند
اذن این گریهنمودن ها به دست فاطمه است
چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند
هرکه از داغش بگوید..،روضهلازم می شوم
این دلِ وامانده ی من میل هیئت می کند
بانیِ پیدایِشِ دنیا وجودِ فاطمه است
نور او نوری است که آغازِ خِلقَت می کند
@hosenih
عرشیان محو تماشای نمازش می شوند
تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند
گرچه پیغمبر کمالِ زُهد او را درک کرد
وقت سجده کردن او باز حیرت می کند
همکلام او شدن در فهم اهل خاک نیست...
بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند
صبح و ظهر و شب..،به فرمان خدا،روح الامین
پشت در می ایستد،از او عیادت می کند
فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید
طفل بازیگوش را..،مادر وساطت می کند
تا سلامی وقتِ تلقینخواندنم بر او دهید
روح این گریهکُنَش را غرق رحمت می کند
روز محشر کار ما لنگِ نگاهِ فاطمه است...
او در آن هولُ وَلا ما را شفاعت می کند
از تنورِ خانه ی او رزق عالم پخش شد
با همین نان پُختَنَش بر ما عنایت می کند
فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است:
کسب و کار ما به لطف اوست..،برکت می کند
@hosenih
شرح اوصافِ خداوندیِ او را می دهد
قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند
خون پهلو..،خونِ بازو..،محسنش..،حتّی خودش...
هرچه دارد فاطمه خرجِ امامت می کند
با زبان نه..،دستمالی را که بر سر بسته است
دارد از این روزهای او شکایت می کند
▪️
▪️
آن گُلی که تاب باران را ندارد..،بین راه
دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند
آه!بین شعلهها مسمار او را ول نکرد...
هرچه با ما می کند،آن میخِ نکبت می کند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمنده ام شرمنده ام! من بیشتر
بی اجازه دشمنت در خانهی ما پا گذاشت
عذرمیخواهم اگر این خانه امنیت نداشت
ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان
نه برای من برای بچه ها اینجا بمان
از مدینه میرویم اصلا فقط با ما بمان
یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان
التماسم را ندیده هیچکس!حالا ببین
دیده ای حیدر بیوفتد از نفس؟!حالا ببین
@hosenih
بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست
بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست
با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست
کار کردی فضه را بیتاب کردی فاطمه
تو مراهم از خجالت آب کردی فاطمه
شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم
چادر پاخورده ی کوثر نرفت از خاطرم
شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم
آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم
چهارچوب خانه از داغ تو هق هق میکند
گر بفهمد روضه را نجار هم دق میکند
@hosenih
از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم
قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم
با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاریکنم
کار حیدر سخت شد با زخم کاری میروی
ای جوانمرگ علی چه زود داری میروی
گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما
خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما
هم کفن داریم ما هم پیرهن داریم ما
این دم آخر دم سینه زدن داریم ما
بی کفن باشد حسین و بی حرم باشد حسن
داد و بیداد از غریبی من و طفلان من
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد
زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد
@hosenih
افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد
ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد
"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد
ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد
افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!
@hosenih
می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد
همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
دلخوشی هایِ کم ِ دور و برت را بردند
از دلِ باغ تمام ثمرت را بردند
بر زمین خورد و همان لحظه زمینگیر شدی
تیرها خوش قد و بالا پسرت را بردند
@hosenih
علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت
کمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند
دست شش ماهه تکان خورد میان دستت
تا که با تیرِ سه پر، بال و پرت را بردند
پایِ گودال؛ به پیشانی تو سنگ زدند
عمرسعد(لع) تشر زد! سپرت را بردند
ضرب شمشیر به فرق سرت آسیب رساند
تا در آن همهمه نام پدرت را بردند
رو به زینب(س) به تنت پیرهنت شد پاره
پایکوبان به سرِ نیزه «سرت» را بردند
رفتی و حالِ حرم لطمه زنان ریخت به هم
تا که با مشعلِ آتش خبرت را بردند
@hosenih
شک ندارم دَله دزدانِ حرامی حتی
خیمهٔ سوخته و شعله ورت را بردند
حرمله(لع)شمر(لع)سنان(لع)بر شتری بی محمل
خواهرت، جانِ دلت، همسفرت را بردند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
#یاد_مرگ
از خیزران، از تشتِ زر، از لب بخوانید
هنگامِ مرگم، روضهی زینب بخوانید
@hosenih
از آن تنِ خونین، که بیسر، در بیابان
پامال شد، زیرِ سمِ مرکب، بخوانید
آندم که محتاجم به اربابِ دو عالَم
از رحمتِ بیحد و حصرِ رب بخوانید
هم از قتالِ روزِ عاشورا بگویید
هم از غریبان، از غمِ آن شب، بخوانید
@hosenih
هنگامِ مرگم، بر سرم، منت گذارید
قدری برایم روضهی زینب بخوانید
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
در خودم در نفس درگیر و گرفتارم هنوز
از تمام کرده هایم سخت بیزارم هنوز
@hosenih
همچو دیگر ابرها در آسمان هستم ولی
ابر بالای کویرم من، نمی بارم هنوز
بی کلافم، دست من خالیست اما عاشقم
بر سر بازار هستم، من خریدارم هنوز
دلخوشی هایم دلیل دلخوری های توبود
من بدهکارم به تو اما طلبکارم هنوز
@hosenih
گرچه غرقم در گناه و معصیت آقا ولی
از ته دل عاشقانه دوستت دارم هنوز
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_زمان_عج_مناجات
سوگند به هر کلام زینب، یارب
بر ذکر علی الدوام زینب، یارب
از کار فرج گره گشایی فرما
امشب تو به احترام زینب، یارب
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
از چشم من مگیر مجال نظاره را
با پلک خود مبند به من راه چاره را
آیینه ی توبودم بنگر چه می کشم
وقتی که آه تو شکند سنگ خاره را
@hosenih
با هر تکلمی نفست بند آمده
با آه میزنی گره تسبیح پاره را
جای سلام پلک کبودت تکان مده
از تو گرفته اند زبان اشاره را
من را ضی ام همین که تو باشی کنار من
دریای من مگیر زمن این کناره را
زانو بغل گرفته ام از غم که پیش تو
پنهان کنم چو غنچه گریبان پاره را
@hosenih
داری هلال می شوی از بس گرفته ام
از افتاب چشمت افول ستاره را
از آن زمان که سوخت پرت منزوی شدیم
آتش به گوشه ای بنهد هر شراره را
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#طلیعه_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
ما قطره ولی وصل به دو دریائیم...
ما ذره ولی مهر جهان آرائیم...
خوشبخترین مردم دنیا مائیم...
چون گریه کُن فاطمه ی زهرائیم
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
یاس سپیدی بوی خاکستر گرفته
آتش ز هرم شعله های در گرفته
هر روز فضّه دانه دانه می شمارد
آلاله هایی را که از بستر گرفته
@hosenih
با شانه ای در دستهای ناتوانش
امشب گره از موی یک دختر گرفته
تا نیمه ی نیلوفری اش را نبیند
پیش علی، در خانه چادر سر گرفته
درد مدام استخوان های شکسته
تاب و توان یاس را دیگر گرفته
آه از چهل نامرد و آه از ضربه ی پا
در بین شعله یک فرشته پر گرفته
حالا حسن با یاد داغ کوچه ای تنگ
در کنج خانه روضه ی مادر گرفته
مهتاب چشمان سحر را پاک می کرد
دست قضا چشم قَدَر را پاک می کرد
در ظلمت شب مرد تنهای قبیله
با اشک خود روی گُهَر را پاک می کرد
از جسم یاس نیلی اش ردّ عبورِ
جامانده از چندین نفر را پاک می کرد
تا داغ او کمتر شود شاید خداوند
از ذهن او یاد پسر را پاک می کرد
@hosenih
ای کاش بال قاصدک ها چیده می شد
یا بوم دنیا این خبر را پاک می کرد:
مردی که در از قلعه ی خیبر گرفته
حالا رد خون روی در را پاک می کرد...
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را
وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا
سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند
@hosenih
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره ی بغض مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
@hosenih
گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
تا ذهن را با خاطره درگیر می کرد
ناگاه رنگ صورتش تغییر می کرد
خواب پریشان شبش را در خیالش
خوب و بدون درد و غم تعبیر می کرد
@hosenih
شاءن نزول آیه های چشم خود را
با روضه های مادرش تفسیر می کرد
گل های روی بالش زیر سرش را
با اشک های چشم هایش سیر می کرد
او داغ دیده در میان کوچه ای تنگ
داغی که یک تازه جوان را پیر می کرد
هر روز با خود زمزمه می کرد ای کاش
در کوچه دشمن چند لحظه دیر می کرد
یا کاش بعد از کوچه وقتی خانه آمد
میخِ کجِ در را خودش تعمیر می کرد
جعده، خیانت، زهر و...این ها علتش نیست
روی جگر داغی دگر تاثیر می کرد
@hosenih
می خواست مادر را برد از کوچه اما
چادر به زیر پای دشمن گیر می کرد
▪️
▪️
آئینه ای یک دست را در قاب تابوت
مشت مهیب تیرها تکثیر می کرد...
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد
حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد
دیده شیر خدا را دور دید و شیر شد
آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد
@hosenih
داشت مادر حرف می زد بی حیا مهلت نداد
ناشنیده وحی را با سیلی اش انکار کرد
مادر نازک تر ازبرگ گل مارا زدند
سنگ می داند چه با آیینه رخسار کرد
نیمی از گلبرگ او پژمرد از سیلی خصم
نیم دیگر را چو لاله ضربه دیوار کرد
او رشیده بود آه افتاد و آن افتادنش
زخم هایی را به زخم کهنه اش تکرار کرد
شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها
بعد ازآن ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد
وای اما از رقیه در شب تاریک دشت
خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد
@hosenih
هیچ کس در آن سیاهی های شب یارش نشد
زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد
قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود
بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e