eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
323 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
مـاتـم گـرفت حـال و هـوای مدیـنه را پوشـیـد کعـبـه رخت عـزای مدینه را خاکم به سر که دست اجل تیشه بر گرفت وز پـا فـکـنـد نـخـل رسـای مدیـنه را رکن علی شکست ز فـقـدان مصطفی در بر گـرفت خـاک، صفای مدینه را زین غم که در محاق نهان ماه یثرب است ابـر عـزا گـرفـت فـضـای مـدیـنـه را ای دل بیا چو«شاخۀ حنّانه» نـاله کن بنگـر به ناله ارض و سمای مدینه را آدم گریست تا که ملائک به روی دست بـردنـد سوی سـدره هـمـای مدیـنه را جسم نبی سه روز زمین ماند و آسمان سـایـه فـکـنـد کـرب و بـلای مدینه را بر بام بیت وحی برافراشت دست کفر از دود درب خـانـه لـوای مـدیـنــه را دردا که جای تسلیت از کین عدو شکست آیـیــنــۀ رســول نــمـای مــدیــنــه را دردا که دشمنـان جـلـوی چشم فـاطمه بستـند دست عـقـده گـشـای مدیـنـه را تسکین شود مگر، دل زهرا در این عزا بسرود « رستگار» عـزای مـدینه را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من که این‌گونه پدر محو تماشای توأم دخترت فاطمه‌ام، غم‌زده زهرای توأم گریه‌ام را بنـگر خنده بزن بر رویم باغبـانا نــه مگــر من گل زیبای توأم دم آخــر سخنــی گــوی تسـلّایم بخش زآن که افـسرده چو آیینه سیمای توأم بارهـا از شفقــت دست مـرا بــوسیدی سخنی گوی کــه مـن، ام‌ابیهای توأم حالیا دست به‌پیش آر که بوسم دستت من که پرورده‌ی این دسـت توانای توأم پاسخــش داد نبــی کــی گل زیبای پدر از همه بیش به فکر تو و غم‌های توأم بعد من باز شــود باب ســتم بر رویت سخــت امـروز در اندیشه فردای توأم صبر کن زآن چه رسد بر تو و بر جان علی بس جگرسوخته بهر تو و مولای توأم بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین شــاهد زمــزمــۀ وا اَبــتـاهــای تــوأم لیکن از عترت من زودتر آیی به برم در جنـان منــتظر دیدن سیــمای توأم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از زهر، چونکه رنگ زِ روی نکوش رفت چون شمعِ آب گشته، حزین و خموش رفت آن‌قدر شور و شوقِ وصالش به سینه بود کز جام وصلِ نورِ خدا، باده نوش رفت از روضه‌های سیلی و رخساره‌ی کبود روحش تمام زَخم بُد و لاله پوش رفت گودالِ مجتبی، به خدا بینِ کوچه بود محنت به جان خرید و مَسِرّت فروش رفت مظلومِ کربلا که غمِ بی نهایتش حتی درون قلبِ جَمیعِ وُحوش رفت آنقدر گریه کرد ز داغ غم حسن تا آنکه در کنار برادر ز هوش رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو ای مرغ شباهنگم، به حسرت بال و پر وا کن صدای کوبۀ در شد، برو زهرا تو در وا کن به نزد او ببر با خود، سلام از من درود از من که این مهمان ناخوانده، گرفت اذن ورود از من.. حضور او بُوَد آری، کلید قفل در بسته به هر جا می‌گذارد پا شود بارِ سفر بسته ولی می‌داند این مهمان، که اینجا خانۀ وحی است که دور شمع این محفل، پُر از پروانۀ وحی است نشسته بر لب زهرا، دعای عافیت‌سوزی: خدایا حرمت این در، مبادا بشکند روزی مدینه در خیال خود، غم ما را تجسم کن میان گریۀ حسرت، تو با زهرا تبسم کن :: مدینه! بعد پیغمبر، چه محزون و غم‌انگیزی بهارت در سفر رفت و تو مهمان‌دار پاییزی مدینه بعد پیغمبر، ندیدی روز خوش دیگر امان از بی‌وفایی‌ها، امان از چرخ بازیگر.. مدینه بعد پیغمبر، مصیبت سر به هر سو زد خودم دیدم که گلزارش، میان شعله می‌سوزد.. مدینه بعد پیغمبر، تو با زهرا مدارا کن علی مظلوم و تنها شد، گره از کار او وا کن مدینه بعد پیغمبر، در این گلشن چه دیدی تو؟ صدای قلب زهرا را، ز پشت در شنیدی تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتم که عمر ماه صفر روبه آخراست دیدم شروع محشر کبرای دیگراست گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریک‌تر ز عرصۀ تاریک محشراست گرد ملال بــر رخ اسلام و مسـلـمین اشک عزا به دیدۀ زهرای اطهراست گفتم چه روی‌داده که زهرا زند به سر دیدم که روز، روز عزای پیمبر است پایــان عــمر سیــد و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا و حیدر است قرآن غریب و فاطمه از آن غریب‌تر اسلام را سیاه به تن، خاک برسراست روی حسین مانده به دیوار بی‌کسی چشم حسن به اشک دو چشم برادراست ای دل بیا به گریۀ زینـب نــظاره کن مانـند پــیرهن، جـگر خویش پاره کن زهرابه خانه و ملک‌الموت پشت در ازبهر قــبض روح شـریف پیامبر از هیچ‌کس نکرده طلب اذن وای عجب بــی اذن فــاطمه نــنهد پــای پیش‌تر باآنکه بود داغ پـدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فروریخت از بصر یک‌چشم او به‌سوی اجل، چشم دیگـرش محــو نگاه آخــر خــود بــود بـر پدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حــسین بــر روی قلـب پیامبــر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسه‌ها به حلق حسین و لب حسن از جان‌ودل گرفت چو جان هردو را به بر هرلحظه یاد کرد به افسوس و اشـک و آه گاهی ز طشت و گـاه ز گــودال قتلگاه پیغمبری که دید ستم‌های بی‌شمار از کس نخواست اجر رسالت به روزگار چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع تــا هدیه‌ای دهند به زهرای داغدار گویا نداشـــت شهر مدینه درخت گل کآن را کــنند در قــدم فـاطــمه نثــار بر دوش بـار هیزمشان جای دسته‌گل رنگ شرارت از رخشان بود آشکار بابــی کــه بود زائــر آن ســید رسل آتــش زدند عاقبــت آن قــوم نا به کار بر روی دست و سینۀ آن بضعة الـرسول تقدیم شد سه لوحـه به‌عنوان افتخار سیلی و تازیانه و ضرب غـلاف تیغ ای دل! بگیر آتش وای دیده! خون ببار آید صدای فاطمه از پشت در به گوش تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید روزملال و غصه و رنج و محن رسید از زهر همسرش جگرش پاره‌پاره شد بس تیرها که لحظۀ دفنش به تن رسید بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید بر پیکری که بود پر از بوسۀ رسول از گردوخاک و نیزه شکسته کفن رسید از جامه‌های یوســف کربــبلا فقط بر زینب ستــم زده یک پیرهن رسید پــاداش آن نـصایح زیبـا از آن گروه تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید "میثم" بگو به فاطمه زآن خیمه‌ها که سوخت یک کربلا شرارۀ آتــش بــه من رسید مرثیه‌خوان خــامـــس آل عــبا منم در خیمه‌های سوخته‌اش سوخت دامنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان از فرط گریه بر زمین افتاده است در جهان یک اتفاق سهمگین افتاده است نیست دیگر صاف و روشن آسمان روزگار چون که بر پیشانی خورشید، چین افتاده است بعد از او زیباییِ دنیا دروغی بیش نیست آه! از انگشتر عالم نگین افتاده است آخرین وحی آمده، باقی نمانده فرصتی... آتشی در سینه‌ی روح الامین افتاده است گریه کرده ماجراهای پس از امروز را تا نگاهش بر امیرالمؤمنین افتاده است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه اعجازی‌ست در چشمش، که نازل کرده باران را گلستان می‌کند لبخند‌های او بیابان را بزرگان از همان اول به پایش سجده می‌کردند مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را... میان شانه‌هایش می‌درخشد قرص خورشیدی که روزی در تجارت‌ها بحیرا دیده بود آن را عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش پریشان می‌کند نزدیک سیصد سال، سلمان را نیازی نیست هنگام فتوحاتش به شمشیری فقط کافی‌ست طولانی کند تحریر قرآن را به غیر از دوستی با اهل‌ بیت اجری نمی‌خواهد نمک از سفره‌اش برداشتی، مشکن نمکدان را ولی چندی‌ست زهرا روز و شب از گریه بی‌تاب است علی این روزها باید بسازد بیت‌الاحزان را علی، شب با چراغی خانه‌ها‌ی شهر را می‌گشت ملول از دیو و دد‌ها آرزو می‌کرد انسان را نَفَس در سینه‌ام تنگ است، از این ماجرا بگذر مجالی تا فدای نَفسِ پیغمبر کنم جان را همین کافی‌ست مقبول تو باشد بیتی از شعرم که لبخند تو زیبا می‌کند اشعار حَسّان را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر درد دل مردم این شهر طبیب است آن‌مرد که در خانه‌ی خود نیز غریب است از او نشنیده‌ست و ندیده‌ست به‌جز صدق دنیای پلیدی که فقط فکر فریب است ای در پی معنای کرم آمده اینجا هرخواسته‌ای قبل سؤال تو مجیب است تنهاست، که در لشکر طوفان‌زده‌ی او نه عابس و نه حُر و نه جُون و نه حبیب است پاسخ شده بر آن همه لطف، این همه غربت! والله! عجیب است، عجیب است، عجیب است! یک‌عمر به او طعنه زده جای تشکر! آن را که از این سفره‌ی هم‌واره، نصیب است بر زخم دلش دیدن این صحنه نمک ریخت بر منبر او قنفذ نامرد خطیب است از زهر، جگرگوشه‌ی زهرا جگرش سوخت این رسم زمانه‌ست؛ فراز است و نشیب است حتی به دل قاتل خود نیز نظر داشت از بس که رئوف است، کریم است، نجیب است عمری‌ست که از غربت او داغ دل ما بیتی‌ست که در ماه صفر نقش کتیبه‌ست؛ «یارب ز سر لطف رسان مرگ حسن را کز آتش کوچه جگرش غرق لهیب است» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای غریبی که غربت چشمت غزل ناب آشنایی شد حس و حالت به شعر جان بخشید حُسن تو آیتی خدایی شد  چهل و هفت گردش کامل سهم دنیای توست؛ اما دل آن‌قدر حول محورت چرخید که دل آسمان هوایی شد صلح تو جنگ نابرابر بود قلم عهدنامه خنجر بود شاهد این مثال آوردم پسرت را که کربلایی شد ای نگاهت به سبزی قرآن صوت بارانی تو المیزان هرکه از جام تو عسل نوشید چشم‌هایش طباطبایی شد دو برادر نگو! دو نیمۀ سیب هر دو بودید کم‌سپاه و غریب پس چرا آستان تو خاکی‌ست او چرا گنبدش طلایی شد؟ کربلا و مدینه و کوفه با زیارات غیر معروفه همه را گشتم و نفهمیدم این غزل عاقبت کجایی شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو گفتند بیش از هر کسی مهمان‌نواز است مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش می‌لرزد آن وقتی که هنگام نماز است در باد، بیرق‌های خونین محرم در امتداد پرچمت در اهتزاز است تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد! بیش از تمام دردهایت جانگداز است اما نشد_ آنقدر اندوهت کهن بود_ بنویسم از چشمان تو شعری که تازه‌ است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد زمین در سینه‌اش دریای طوفان‌زای غم دارد پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد رسیده پشت در اذن دخول انگار می‌خواند که عزرائیل هم چشمی بر این باب‌الکرم دارد قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد پس از خود می‌سپاری دوستان و دشمنانت را به دست مهربان‌مردی که شمشیر دو دم دارد تو می‌خواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد که با هر خطبه‌اش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد کسی که خم نکرده لحظه‌ای سر پیش این دنیا ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
داغی اگر نبود که گریان نمی‌شدیم لطــفی اگــر نبود مسلمان نمی‌شدیم یا ایّــهــا الــرّســول! بـدون دعـای تو از پیروان عترت و قرآن نمی‌شدیم بی حب خاندان تو در خانه‌ی کرم جایــی نــداشتــیـم و مهمان نمی‌شدیم ما امت توأیم و علی هم کنار توست آیینه‌ات نــبـــود، نــمایـان نمی‌شدیم ما پای غربت نوه‌هایت نشسته‌ایم ور نه شـبــیــه نم‌نم باران نمی‌شدیم هــم ناله‌های امشب مــولای امتیم ما سـوگــوار رحلت بــابــای امتیـم در جان مسلمین چــو آذر گــذاشتند بر جــان شیعــیــان دو برابر گـذاشتند آه از نهـاد اهـل ولایت بــلــنــد شـد بر سینه تا که داغ پــیــمــبــر گذاشتند آقای من! بــزرگ قبیله! ز داغ تو بر روی خاک عرصۀ محـشـر گذاشتند هستی گریست تا نوه‌هایت رسیده و با گریه روی سینه‌ی تو سر گذاشتند تو باغبــان امتی و جـــای اجـر تو یک شــاخه یاس را وسط در گـذاشتند با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد داغ پـسر به سینه‌ی مـادر گذاشتند در کوچه‌ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در مــاتــم فــراق پــدر گــریه می‌کنم همراه شمس و نجم و قمر گریه می‌کنم شب‌ها و روزها ز غمش مویه می‌کنم تا آخــرین تــوان بصــر گریه می‌کنم خواب شبانه ازسر زهـرا پریده است مانـنـد شـمـع تا به سحـر گـریه می‌کنم داغی عظیم دیده‌ام ای مـردمان شهر با لحن جان‌گدازی اگر گـریه می‌کنم پـیـغـمـبـر طـوایـف اهــل بـکــاء شدم قــدر تـمـام اشـک بـشـر گـریه می‌کنم خشکد اگر که چشمۀ اشکم، دوباره من با دیده‌های سرخ جـگـر گـریه می‌کنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهر مدینه صحنۀ صحرای محشر است باور کنیم عمـر جهان رو به آخــر است ملــک خـدای عزوجل خیمه‌ی عزاست کـی صاحب عزاست؟ خداوند اکبر است در بیــت وحــی آمده در می‌زند اجل ایــن لحظه‌ی یتیمی زهرای اطهر است جــاری است اشک دیده‌ی شیر خدا علی انگــار آب غــسل نبی اشک حیدر است عتــرت غریــب گشته و قرآن به زیر پا دست امین وحــی خداونــد بـر سر است بــاور کــنید بر جــگـر شــیر حــق علی داغ نبــی فــقط نــه کـه داغ برادر است رکن علی شکــسته و از بس شده غریب از غصه گشته مثل همایی که بی پراست یــارب بر او تـــو فاطمه‌اش را نگاه‌دار زهــرا بـرای شیر خدا رکن دیگر است مــویی مــباد کــم ز ســر فاطــمـه شــود کو دست و تیغ و بازوی سردار خیبراست «میثم» اگر رسـول خــدا رفت از جهان نفس نبی به خلق امام است و رهبراست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تشبیه و وصف روی تو کار خیال نیست آیینۀ وجــود خــدا را مـثــال نـیـسـت بر هــرچه هــست، نام محمّد نوشته‌اند آری که اسم‌ورسم خدا را زوال نیست این اعتقاد ماست که لقمه به‌جای خود حتی نفس کــشیدن بی تو حــلال نیست مــا را محــبّت نــبوی روسپید کــرد رویش سیــاه هــرکه غـلام بلال نیست از جمع ما ابوذر و سلمان درست کــن این جمله کارها که برایت محال نیست در خــاک مــا اویس قرن رشد می‌کند وقــتی بــرای دیدن رویت مجال نیست بال‌وپر شکــسته تو را درک می‌کند بی روضۀ تو راه به‌سوی کمال نیست روز دوشــنبــه آمــد و حال تو زار شد زهــرا شـکست پیش تو و بی‌قرار شد روز دوشنبه غصه‌ی مادر شروع شد آری عــزای داغ پــیمــبر شـــروع شد روح‌الامین بــرای تــسلیّ نزول کرد تا گریه‌های ســورۀ کــوثـر شروع شد وقــت وداع دخــتر خــود را نـگاه کرد حرف از شکست بال کبوتر شروع شد ذکــر حــدیث صــورت نــیلی فـــاطمه مرثیه‌های کوچه و یک در شروع شد بر سینه‌اش حسین غریبش که تکیه زد صحبت زشمر و سینه و خنجر شروع شد این پنج‌تن برای کسی گریه می‌کنند گویا که روضه‌ی علی‌اکبر شروع شد این روضه قـلب آل علی را به خون کشید دشمن چـه دیر نیزه زجسمش برون کشید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دم به دم گفتم حسین و دم به دم گفتم حسن بازدم گفتم حسین و باز هم گفتم حسن کل عمرم خرج ذکر این دو‌ آقازاده شد باز کم گفتم حسین و باز کم گفتم حسن توبه کردم با حسین و دستگیرم شد حسن در وفا گفتم‌ حسین و در کرم گفتم حسن این صدای پای عشق است از نجف تا کربلا یک قدم گفتم حسین و یک قدم گفتم حسن در عمود یکصد و هجده قراری داشتم تا رسیدم پای این باب الکرم، گفتم حسن هر کجا در بین روضه تا صدا زد روضه‌خوان بی کفن: گفتم حسین و بی حرم: گفتم حسین هر سخن از دل بر آمد لاجرم بر دل نشست هر کجا دل سوخت من هم لاجرم گفتم حسن طبق نص مصطفی، گریان زینب می‌شوم چون که هم گفتم حسین آنوقت هم گفتم حسن حرف از شیب الخضیب آورده شد گفتم حسین کودک‌ و موی سفید و قد خم، گفتم حسن کوری چشم کسانی که بر او طعنه زدند هر کجا گفتند شاه محترم، گفتم حسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه آسمان بارانی چشم ترش بوده کسی که داغ وغربت ارث زهرا مادرش بوده حسن سهم پیمبر شد، حسین اما علی را داشت حسن بیش از حسین آیینه‌ی پیغمبرش بوده خدا ما را کفایت می‌کند «اَلعزةُ لله» چه نقشی بر نگین آبی انگشترش بوده! چه دردی بیش از این که می‌زده از پشت، خنجر را کسی که سال‌ها پایین پای منبرش بوده سپاهی داشته اما سپاه رو سیاهی که فقط در گیر ودار کیسه‌ی سیم و زرش بوده به یاد کوچه‌ای باریک می‌افتد در آن خانه که روزی روزگاری مادرش پشت درش بوده خدا را شکر در شب‌های تلخ خون دل خوردن اگر مادر نبوده در کنارش خواهرش بوده جمال قاسم وشیرین زبانی‌های عبدلله چه رازی بین او با لاله‌های پَرپَرش بوده پس از طشت مسی، طشت طلا هم ماجرایی داشت درآن شب که برادر میهمان دخترش بوده دم آخر برادرهای خود را در چه حالی دید کسی که از شروع ماجرا تا آخرش بوده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) مَنْ أَتَانِی زَائِراً، وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ 📗 كامل الزیارات، باب۲، حدیث۹ هر عاشقی‌ست در طلبت أیها الرّسول، اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول عالم هنوز تشنهٔ درک حضور توست اَرض و سماست در طلبت أیها الرّسول روشن شده‌ست تا به ابد عالم وجود از سجدهٔ نماز شبت أیها الرّسول تو می‌روی و در دل هر کوچه جاری است عطر متانت و ادبت أیها الرّسول آمادهٔ سفر شدی و با وصیتت جان‌ها اسیر تاب و تبت أیها الرّسول گفتی رضای فاطمه شرط رضای توست خشم خداست در غضبت أیها الرّسول اما تو چشم بستی و یک شهر درد و داغ شد سهم یاسِ جان‌به‌لبت أیها الرّسول ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زخم‌های دست‌های سفره‌دارش را ببین غربتش در دشمنستانِ دیارش را ببین بارها مایَملَکش را داد، دور از چشمِ خلق گفت ای دنیا! بیا تنها سه بارش را ببین کیمیای پای او از خاک می‌سازد طلا یک غبارش آفتابی شد، عیارش را ببین نیست با "مَن لا رَفیقَ لَه" کسی جز او رفیق در گذرگاهِ جُزامی‌ها گذارش را ببین جانمازش را کشیدند و نیفتاد از قیام در سجود و در قعودش اقتدارش را ببین غربتش قاب است بر دیوارِ غربت‌خانه‌اش بین دامِ میخ، تیغِ در حصارش را ببین در سکوت او هیاهوی جمل را گوش کن حیدر و تکبیرهای افتخارش را ببین اژدهای فتنه را تیغِ سکوتش سر برید صبر کن، در دستِ صلحش ذوالفقارش را ببین از سپیدی‌های مویش روضه‌هایش را بخوان در سیاهی‌های زلفش روزگارش را ببین کودکی تا پیری‌اش را کوچه‌ی تنگی گرفت عمرِ اشکش، روضه‌ی دنباله‌دارش را ببین حاصلِ سرسبزی تاکش شراب سرخ شد جامِ أحلیٰ مِن عسل را، یادگارش را ببین گفت "لایَوم" و شهیدِ کشته‌ی گودال شد مقتلش را، کربلای احتضارش را ببین اشکِ اربابِ مقاتل حالِ یک غارت‌زده‌ست فصل بعدی، پیشِ سقا انکسارش را ببین مقتل مکشوفه‌ی او روضه می‌خواهد چه کار؟ روضه‌هایش را تماشا کن، مزارش را ببین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اي كه جز نامت ندارد حسن مطلع كارها ختم شد با مُهر مِهر تو همه طومارها در بيانت بند می‌آید زبان ناطقان قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها طفل ابجدخوان تو سلمان سیصدساله است استوار مکتب ايثار تو عمارها پای‌بوسی تو عزت داده ما را بی‌گمان گل نباشد، کس نمی‌آید سراغ خارها کی رود ياد تو از خاطر که در روز ازل کنده‌اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها داغ تو در سینه‌ی ما هست چون خاک توأيم لاله کی روييده در آغوش شوره‌زارها خاك كويت توتياي چشم اهل آسمان عطر نامت كيميای شيشه‌ی عطارها باز مانده از تماشايت دهان كوه نور اي حرايت تا قيامت قبله‌گاه غارها در شجاعت آن‌چنانی که ميان کارزار رو به تو آرند وقت خستگی کرارها اي که با خون دلت پرورده‌ای اسلام را اي كه خرما خورده‌اند از نخل تو"تمار"ها گرچه با تيشه به جان ریشه‌ات افتاده‌اند می‌دهد اين نخل تا روز قيامت بارها سنگ می‌خوردی و می‌گفتی که ايمان آوريد کس نديده از رسولی این‌چنین ايثارها با پروبال تو ای بال و پرت زخمی عشق درك كردند آسمان را جعفر طيارها با عيادت از عجوزی سنگدل ای آينه روح ايمان را دميدی بر دل بيمارها لب به نفرين وا‌نکردی در تمام عمر خويش بر سرت گرچه بلا باريد چون رگبارها رفتي و داغ تو پشت دين رحمت را شکست جان به لب شد از غمت شهرت - مدينه - بارها تا که چشمت بسته شد ای قافله‌سالار عشق بسته شد دست خدا و پاره شد افسارها آن‌قدر گويم پس از تو ميخ در هم خون گريست ناله‌ها برخاست بي تو از در و دیوارها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشک‌هایش به مادرش رفته سینه‌ی پر شراره‌ای دارد نه! به یک طشت اکتفا نکنید! جگر پاره‌پاره‌ای دارد از علی هم شکسته‌تر شده است! علتش کینه‌ها، حسادت‌هاست غربت چشم‌های مظلومش سند محکم خیانت‌هاست خواهرش را کسی خبر نکند! مادرش خوب شد که اینجا نیست! لخته خون‌ها سرِ لج افتادند هیچ طشتی حریف آن‌ها نیست از غرور شکسته‌اش پیداست صبر هم‌صحبت دلِ آقاست نه! من از چشم سم نمی‌بینم کوچه‌ای شوم قاتل آقاست کوچه‌ای تنگ، کوچه‌ای تاریک شده کابوس هر شبِ آقا برگه را پس بده... نزن نامرد... چیست این جمله بر لبِ آقا؟ از صدایِ شکستن بغضش چشم دیوارها سیاهی رفت مادرش راه خانه‌ی خود را تا زمین خورد، اشتباهی رفت تا که باغش میان آتش سوخت میله‌های قفس نصیبش شد کودکی نه! بگو خزانِ بهار پیری زودرس نصیبش شد نفسش بندآمده ای‌وای! به خدا نای روضه‌خوانی نیست بازهم شکر! گوشه‌ی این طشت لااقل چوب خیزرانی نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم از نور جامه‌ای به تنت أیها الکریم ای همدم تو زمزمه‌های زلال وحی! ای جبرئیل هم‌سخنت أیها الکریم شب‌زنده‌دار، دیدهٔ دلخستگان شهر هر شب به شوق آمدنت أیها الکریم نشنید آن‌که بر تو روا داشت ناسزا یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم هرچند که غریب‌نواز مدینه‌ای ماندی غریب در وطنت أیها الکریم حتی شهادت تو نداده‌ست خاتمه بر روضه‌های دل‌شکنت أیها الکریم جا مانده بود هر کسی از کوچه‌‌ها، رسید تشییع شد چگونه تنت؟ أیها الکریم حتی هزار تیرِ به تشییع آمده بردند سهمی از کفنت! أیها الکریم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غم‌تان مرا ببخش نمردم پس از محرم‌تان لباس مشکی من یادگاری زهراست چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم‌تان؟ بگیر امانتی‌ات را، خودت نگه دارش که چند وقت دگر می‌شویم محرم‌تان برای سال دگر نه برای فاطمیه برای روضه‌ی مادر برای ماتم‌تان هزار شکر که از لطف پنجره فولاد میان حلقه‌ی ماتم شدیم هم‌دمتان بیا دوباره بخوان روضه‌های یابن شبیب که من دوباره بسوزم دوباره با دم‌تان چه شام‌ها که زدی سر به گریه‌ام اما مرا ببخش نمردم به پای مقدم‌تان ... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا هر کس حال و هوایی دارد هر خسته‌دلی شور و نوایی دارد غم‌های نگفته را بیاور با خود این پنجره گوشِ شنوایی دارد@dobeity_robaey
کعبۀ اهل ولاست، صحن و سرای رضا شهر خراسان بُوَد، کرب‌وبلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست هر که در اینجا کند، گریه برای رضا کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟ چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سر دستش برند هدیه برای خدا ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا.. نغمۀ قدّوسیان بود به آمین بلند حیف که خاموش شد صوت دعای رضا یاد کند گر دَمی، زآن جگرِ چاک چاک خون جگر جوشد از، خشت طلای رضا از در باب الجواد، می‌شنوم دم به دم یا ابتای پسر، وا ولدای رضا بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم باز دلم در وطن، کرده هوای رضا گر برود در جنان، یا برود در جحیم بر لبِ میثم بُوَد، مدح و ثنای رضا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e