#امام_صادق_ع_شهادت
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله»
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ، ولی میدانم
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
زندگینامهٔ او سطر به سطرش روضهست
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزونتر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او ...
از او بپرس به عقلم نمیرسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بیکرانهٔ او
خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشتهست سرش را فقط به شانهٔ او
گذشتهها نگذشتهست باقی است هنوز
زبانه میکشد آتش از آشیانهٔ او
بگو چگونه از این شهر، صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او
نه از غم است که من گریه میکنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او...
✍ #اعظم_سعادتمند
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
حتی قلم ز شرح چنین غصه قاصر است
قبر امام، تولیتش دست کافر است
حین قدم زدن به امامت سلام کن
کمتر بایست! زائر این خاک عابر است
ما شیعهی حلاوت یک قال صادقیم
نَقل حدیث اوست که نُقل منابر است
شیخ الائمه، عالم آل محمد اوست
یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است
فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین"
بانی گریه اوست اگر روضه دایر است
در شیوهی جسارت ابن ربیعها
نسل علی و فاطمهبودن مؤثر است
بانوی پا به ماه ندارد به خانهاش
حداقل از این جهت آسوده خاطر است
هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن
آتشبیارِ شهر مدینه مقصّر است...
✍ #مرضیه_نعیم_امینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت
بردند اگر به بزم عدو نیمهشب مرا
آن جا یزید و چوبِ تر و تشتِ زر نداشت
از کودکانِ لرزه به پیکر فتادهام
یک تن امید دیدن روی پدر نداشت
گویی مدینه رسم شده خانه سوختن
سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت
غم نیست خانهام اگر آتش گرفت، شکر
گر خانه سوخت، فاطمهای پشت در نداشت
✍ #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
دوباره پای برهنه شبانه آوردت
شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت
کسی نگفت که از راه دور آمده است
کسی نگفت به منصور، نور آمده است
عبا نداری و عمامه و ردایت کو؟
چقدر خون شده پایت! بگو عصایت کو؟
بمیرم آمدی و ردِ پایِ تو پیداست
چقدر زخم روی دستهای تو پیداست
به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز
به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز
نگاه تو پُرِ صبر است و سینهات آرام
نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام
سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست
سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست
سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد
بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد
هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر
بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر
هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم
هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم
تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست
اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست
شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله
به گریه مقبل تو گفت با رسول الله_
"بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد"
تمام پیکرش از تیغ، غرق خون گردید
"عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید"
مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود
هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود
لبش پُر از ترک و آب را بردند
به روی ناقهی عریان رُباب را بردند...
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
مباد آن كه عباي تو يك كنار بيفتد
ميان راه، تن تو بي اختيار بيفتد
تو را خميده خميده ميان كوچه كشيدند
كه آبروي نجيبت از اعتبار بيفتد
توقع اثري غير آبله نتوان داشت
مسير پاي برهنهت اگر به خار بيفتد
چه خوب شد كه لباست به ميخ در نگرفت و
چه خوب شد كه نشد پهلويت ز كار بيفتد
اگر چه سوخت حريمت، ولي نديد نگاهت
ز گوش دختركان تو گوشوار بيفتد
هنوز هم كه هنوزست جلوههاي تو جاريست
كه آفتاب، محالست در حصار بيفتد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
#قبرستان_بقیع
نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!
غیر مُشتی کبوترِ خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
بغضهایم کجا دخیل شوند؟!
پس ضریحت کجاست آقاجان؟!
روضهخوانها چرا نمیخوانند؟!
گریهها بیصداست آقاجان
گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابهپای کبوترانِ شما
کاش میشد که دانهای گیرم
امشب از دستِ مهربان شما
حرفِ گلدسته را نباید زد
تا حسودانِ شهر بسیارند
از شما خانواده آقاجان
در مدینه همه طلبکارند!
کاش ایران میآمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند
پیر مظلوم بی حرم! اینجا
پسران تو صاحبِ حرمند
کاش ایران میآمدی آقا
مُلک ری قبلهی ولا میشد
مثل مشهد برایتان اینجا
مشهدالصادقی بنا میشد
کاش ایران میآمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند
حُرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمیدارند...
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت؛ #بصیرت؛ #انقلاب_اسلامی؛ #جمهوری_اسلامی_ایران
(فرازهایی از یک #مثنوی)
"بر جبین آسمان، آثار غم شد آشکار
اشک میریزند نم نم ابرهای داغدار
در میان سنگها، آیینهای تنها شده
روضهی تنهاییاش هرگوشهای برپا شده
غرق باران است هرکس جان او لایق شدهست
باز عالم سوگوار حضرت صادق شدهست"
حضرت صادق که جان ما فدای درس او
دانشآموزان او هستیم و پای درس او
"یادگار مصطفی را قوم سرکَش می کِشند
خانه ی وحی و نبوت را به آتَش میکِشند
باز در چشمم غم مولا مجسم میشود
روضههای مادرش زهرا مجسم میشود
قصهی تلخ هجوم گرگها بر خانهای
ماجرای شعله و بال و پر پروانهای
وای من شیخ الائمه بی عمامه بی ردا
زنده شد در خاطر من روضههای کربلا
آنچه پیرش کرده داغ کشتهی کرب و بلاست
آنچه دائم پیش چشم اوست شرح روضههاست
روضۀ آن پیکر عریان به روی خاکها
بر سر او زخمها، بر پیکر او چاکها
بر تن فرزند زهرا رد مرکب مانده است
داغ این بی حرمتی بر جان زینب مانده است
::
حاصل این روضهها تنها نه اشک و آه ماست
خون اهل بیت پیغمبر چراغ راه ماست"
خون حق نورست و در ظلمت چراغ راه ماست
تا قیامت راه ما از راه خُفاشان جداست
راه ما: راه علی، راه حسین بن علیست
شاهراه ما درین بیراههها، امر ولیست
مرگ بر اسلام آمریکایی و مکر یهود
بشنوید این نعرههای مرگ بر آل سعود
مرگ بر لبخندها و بر خیانتهای گرگ
بر جنایتهای آمریکای شیطان بزرگ
بار دیگر جنگ احزاب است و میدانی خطیر
این سوی میدان علمداریست بیدار و دلیر
شیعه را دشمن شناسی و تبرا باورست
شیعه را اینک کسی از نسل حیدر رهبر است
باز با نام حسین فاطمه، غوغا کنیم
جان خود نذر حریم زینب کبرا کنیم
دیگر از دست علمداری نمیافتد علم
چشم ناپاک حرامیها نیفتد بر حرم
راه ما راه شهیدان، حرف ما حرف امام
جنگ با مستکبرین تا رفع فتنه، یک کلام
در صفوف ما، به غیر از شور بیداری مباد
در دل ما، جز شمیم و عطر هشیاری مباد
با جهاد و صبر، آری فتح در دستان ماست
دست شیطان کی مگر بالاتر از دست خداست؟!
راه ما تا روز آخر راه سرخ کربلاست
پس بپاخیزید یاران! وقت عاشورای ماست
در میان باد و توفان در میان فتنهها
شیعه هرگز گم نخواهد کرد راه خویش را
شاعران: #سیدمحمدمهدی_شفیعی
#سیدعلیرضا_شفیعی
#جواد_شیخ_الاسلامی
#سعید_تاج_محمدی
#محمد_رضا_شفیعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_صادق_ع_شهادت
امام از قَلَمِ در غلاف دلگیر است
به جای آن همه شاگرد، یار میخواهد
✍ #رضا_قاسمی
↳ @dobeity_robaey
#امام_صادق_ع_شهادت
باز ما را چشمهای از اشک جاری دادهاند
روز و شب خاصیت ابر بهاری دادهاند
سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک
آب و آتش باز با هم دست یاری دادهاند
در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی
شبنشینان فلک را بیقراری دادهاند
بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان
آسمان را در عزایش بردباری دادهاند؟
کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد
زین سبب او را ردای سوگواری دادهاند
شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او
دانش و دین را قوام و استواری دادهاند
پیروان مذهب این آفتاب عشق را
معرفت آموختند و رستگاری دادهاند..
شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید
از نمک مرهم برای زخم کاری دادهاند
دل بدین گلشن چه میبندی پس از تاراج گل؟
این چمن را آب از بیاعتباری دادهاند
سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان
عرشیان را رتبۀ خدمتگزاری دادهاند
شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را
در گذرگاه نسیم آیینهداری دادهاند
گر چراغ لالهای روی مزار او نسوخت
لالهها پایان به این چشمانتظاری دادهاند
آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقیع
هر که را پروانۀ شبزندهداری دادهاند
تا محبان را فراخواند به پابوس امام
اشکهای ما به دل، امیدواری دادهاند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
ای چشم علم خاک قدوم زُرارهات
جان وجود در گرو یک اشارهات
سبّوحیان فریفتۀ ذکر دائمت
قدّوسیان مدیحهسرای همارهات
هر کشف تازه جلوهای از نور دانشت
هر لحظه از گذشت زمان یک هزارهات...
شیخ الائِمّه صادق آل محمّدی
قرآنی و بُوَد سُوَر بیشمارهات
تو آن سپهر معرفتی، آن که تا ابد
انوار علم میدمد از هر ستارهات
تنها نه در کهولت سن یا که در شباب
نور کمال موج زد از گاهوارهات
باب حوائج همه بابالبقیع توست
دلهای عارفان همه دارالزیّارهات
منصور داد زهر، تو را ای امید دل
رحمی نکرد بر جگر پارهپارهات
بودی تو چارهساز همه عالم و نبود،
جز صبر در برابر منصور چارهات
تنها نسوخت بیت تو، کافتاد بر جگر
از شعلههای خانهی زهرا شرارهات
جانت به لب رسید! چه میشد اگر عدو
میبُرد ای سلالهی زهرا سوارهات
«میثم» اگر ز سوز تو افروخت، نی عجب
ای سوخته ز سوز جگر سنگ خارهات
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
همانهایی که قرآن بر سر نی کرده، میبردند
به دستِ بسته، پای نیزهها قرآن ناطق را
و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند
مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟
به نام سورههای «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ»
بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را
چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد
به مصباحالشریعه تا ابد جانهای عاشق را
✍ #مرتضی_مولوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
با صد زبان به علم کلامت، سلام علم
هر جا که علم بود، تو بودی امام علم
تو وارث کمال و جلال محمّدی
مصداقِ صدق و صادقِ آل محمّدی
آیینۀ تمامِ کمالات، روی توست
یادآور رسول خدا، خلق و خوی توست
دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست
گلواژههای وحی، پر از رنگ و بوی توست
بیمنطق رسای تو قرآن زبان نداشت
بیهمت تو دین، شرف جاودان نداشت
توحید معتبر شده از اعتبار تو
گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو
«بحرالعلوم»، قطرهای از جویبار تو
«شیخ مفید»، لالهای از لالهزار تو
«طوسی» و «مجلسی» و «صدوقت» سه آیتاند
با نور دانش تو چراغ ولایتاند...
با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست
ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست
تا روز حشر، سینۀ ما دغدار توست
هر شیعۀ شکستهدلی اشکبار توست...
ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو!
خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟
شرح غم تو، خون به دل سنگ خاره کرد
منصور دون به تو ستم بی شماره کرد
مانند شمع، آب تنت را هماره کرد
قلب تو را ز زهر جفا پاره پاره کرد
تنها نه در غم تو روان اشک "میثم" است
گریان به یاد غربت تو چشم عالم است
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_مناجات
#قبرستان_بقیع
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
کاش مانند یار صادقتان
بیامان در تنور میرفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشمهایت طبیب و... بیمارش
یک جهان جابربنحیان است
روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لاهوت را مراد تویی
آسمانها مرید مذهب توست
قصه تکرار میشود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیچکس با امام، صادق نیست
::
خواب دیدم که پشت پنجرهها
روبروی بقیع گریانم
پا به پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجرههاست
آی مردم! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجرههاست
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح
گریز به روضهی #تنور_خولی
دلی که با احادیثِ غریبت آشنا باشد
چرا دنبال عِلمِ جِفر و عِلمِ کیمیا باشد
به سِحر و غمزههایش خاک را زر میکند آن چشم
که خوب آگاه از فرق مُطَلّا و طلا باشد...
در آن مکتب که حرفی یا حدیثی از شما آید
نباید سَردَرَش نامی به جز دارالشفا باشد
نفسهای شما پیچیده اینجا حجره در حجره
در و دیوارِ اینجا نیز غرق ربّنا باشد
فقاهت کودکی نوپاست، تا روز ابد باید
به پای منبرت زانو زند تا روی پا باشد
چرایش را نمیفهمند جز شیخ کلینیها
اگر این قال صادقها نباشد، دین چرا باشد؟!...
به دنبال چه میگردد زمانه، ما که دنبالِ
تنور گرم میگردیم، تا قسمت چهها باشد
چرا حرف تنور و آتش آمد باز، قسمت چیست؟
گریز روضه باید باز سمتِ کربلا باشد...
✍ #سیدمحمدجواد_میرصفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
سیدی مدح تو گویم که تو ممدوح خــدایی
ششمین حجت حق، نجل رسول دوسرایی
صادقالوعدی و مصداق صداقت همه جایی
مخزن علم خــدا مشعــل انــوار هـدایی
گوهـر پنج یـم نور و یم شش دُرِ نابی
همدم پنج رسـل، همسخن چارکتابی
"علم" چون سایه به هرعصر به دنبال توآید
"حلـم" پیش گـل لبخنـد تـو آغـوش گشاید
روی نادیــدهات از چشـم همـه دل برباید
که توانـد کـه تـو را غیر خـدا مـدح نماید؟!
مگر از چشمۀ عرفان، دهن خویش بشویم
تـا توانم سخـن از جابـــر حیّان تـو گویم
دانش خلـق بُـوَد قطـرهای از بحر کمالت
حُسن غیب ازلی جلوهگر از مهر جمالت
عرشیان یکسره زانو زده در پیش جلالت
ملک و جن و بشر را عطش جام وصالت
همه گوشند که گیرند تجــلاّ ز کــلامت
همه مشتاق سخن از لب جانبخش هشامت
مؤمن طاق تو بر طاق سپهر است ستاره
بوبصیــر تـو بصیـرت بـه بشـر داده هماره
چشـم هــارون درت لالـه برآرَد ز شراره
دو درخشان دُرِناب تو هشام است و زراره
مکتب دهر دگر مثل تو استاد ندارد
تـا که شاگرد همانند ابوحمزه بیارد
تویی استــاد و اساتیـد جهـان آینـهدارت
بوده شاگرد در ایراد سخـن چـار هـزارت
تا لب خویش گشایی همه بیصبر و قرارت
باغبـانی و نکویـان همه گلهـای بهـارت
جلوهگر در فلک علم، سـه خورشیــد منیـرت
«شیخ طوسیِ» تو و «مجلسی» و «خواجه نصیر»ت
«شیخ انصاری» یک شاخهگل از باغ کمالت
زهی از «شیخ مفید» تو و آن بحــر زلالت
«کافیِ» «شیخ کلینی»ست فروغی ز جلالت
«مرتضی» و «رضی» استاد اصولند و رجالت
«ابن طاوس» تو در مکتب توحیـد درخشد
تـا قیـامت بـه دل و دیـدۀ مــا نـور ببخشد
نهضت کرب و بـلا داد بر از علم کلامت
بلکه اعجـاز حسینبنعلی کرد قیامت
جوشش خون امام شهدا داشت پیامت
تا صف حشر ز خون شهدا باد سلامت
تا ابد مشعل توحید تو خاموش نگردد
انقـلاب تـو و جـد تـو فرامــوش نگردد
::
چه ستمها که ز منصـور ستمکار کشیدی
جگرت سوخت ازآن زخمزبانها که شنیدی
سوختی، دم نزدی، داغ بنی فاطمه دیدی
دل شب، پــای پیــاده ز پـیِ خصم دویدی
ریخت درخانهی تو خصم ستمگر به چه جرمی؟
شعلـۀ آتش و بیـتُاللَهِ اکبـر! به چه جرمی؟
گریهها عقده شد ای یوسف زهرا به گلویت
دشمنـان شــرم نکردنــد نکردنــد ز رویـت
همــه دیدنـد غبــار غـم و انـدوه بـه مویت
قاتلت تیــغ کشیــد از ره بیـداد بـه سویت
عاقبت دست عدو زهر جفا ریخت به کامت
بضعـۀ پـاک نبــی! بـر جگـر پـاره سلامت
دوست دارم که نهم چهره به خاک حرم تو
سوزم و شمعصفت اشـکفشانم ز غم تو
چه شـود ای بـه فدای تـو و لطف و کرم تو
که دم مرگ بُوَد بـر سـر چشمم قدم تو
چه شود ای به دل «میثم» دلسوخته داغت
که بسوزم به سر تربت بیشمع و چراغت
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
گوشهای از حرای حجرهی خویش
نیمهشبها، خدا خدا میکرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا میکرد
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظهای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکستهتر میشد
«فاطمه اشفعی لنا» میخواند
زیر لب با صدای بغض آلود
روضهی تلخ کوچه را میخواند
عاقبت در یکی از آن شبها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سر سجاده دورهاش کردند
ناجوانمردهای بی انصاف!
سن و سالی گذشته از آقا
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را؟!
پابرهنه، بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخوردهترین امامم را
بی عبا و عصا کجا بردید؟
ای سواره! نفس نفس زدنش
علت روشن کهن سالیست
بسکه آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالیست
جگرم تیر میکشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخوردهای و
شمر و خُولی نبوده دور و برت
به گمانم شما دلت میخواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفتهی محبان را
با خودت پای نیزهها ببری
شک ندارم شما دلت میخواست
بیتها را پُر از سپیده کنی
گریههایت اگر امان بدهد
یادی از حنجر بریده کنی
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
ای پیر خِرَد طفل دبستان کمالت
ارباب بصیرت همه مبهوت جلالت
دیدار الهی به تماشای جمالت
خلق دو جهان تشنهی دریای زلالت
وجهالَّهی و نیست نه پایان، نه زوالت
وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار
ای گشته صداقت همه جا دور سر تو
روییده گل معرفت از خاک در تو
شب منتظر زمزمههای سحر تو
وحی است سراسر سخن چون گهر تو
عالم چو کف دست به پیش نظر تو
ای چشـم خـدای اَحَـدِ قــادر دادار
تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره
گفتار حکیمانهات افزون ز شماره
هر روز... نه! هر لحظه بُوَد بر تو هزاره
علم تو روانبخش کمال است هماره
دو مطلع الانوار تو حُمران و زُراره
یک جابر حیّان تو و آن همه آثار
در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟
با نور تو بر مهر دلآرا چه نیاز است؟
با قطرهی جود تو به دریا چه نیاز است؟
با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟
با درس تو بر علم دو دنیا چه نیاز است؟
ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار
ای کرسی درس تو تجلای قیامت
آویزهی گوش همه تا حشر، کلامت
نوشیده همه کوثر توحید ز جامت
در ملک خدا وحی خداوند، پیامت
بر قلب عدو تیر بلا نطق هشامت
گویی سخن اوست همه تیغ شرربار
جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست
در ملک خدا نور به جز نور شما نیست
جز خط شما، مشی شما، مذهب ما نیست
این است و جز این نیست، درست است و خطا نیست
درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست
آن نهضت پاینده از این درس دهد بار
::
تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کشت
هر لحظه غمی آمد و صدبار تو را کشت
بیداد عدو نیمهشب تار، تو را کشت
گه یاد فشار در و دیوار تو را کشت
بیش از همه منصور ستمکار تو را کشت
هر روز از او شد به تن و جان تو آزار
گه بُرد سوی قتلگهت پای پیاده
گه لب به جسارت به حضور تو گشاده
گه کرد ز بیداد، به قتل تو اراده
با هر سخنش بر جگرت زخم نهاده
او بر روی تخت و تو سر پای ستاده
حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار
ای ماه فلک شمع شب تار بقیعت
صد قافله دل آمده زوّار بقیعت
مرغ دل من گشته گرفتار بقیعت
هرچند که ویران شده آثار بقیعت
باشد که شبی در پی دیدار بقیعت
«میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
مزیّن کن نگاهت را به نام جعفر صادق
که عطر عافیت دارد پیام جعفر صادق
اگر مهتاب میتابد به شام کوچههای شهر
شفای نور میگیرد ز بام جعفر صادق
ببین اعجاز نامش را که مییابد تبار دل
بهاری از حلاوت در سلام جعفر صادق
صلابت را تماشا کن که همچون بید میلرزد
بنای کاخ منصور از کلام جعفر صادق
::
نگاه غصه را پر کن که دست شب به جای نور
شرار زهر میریزد به جام جعفر صادق
دگر ای آسمان شهر! بس کن شهد باران را
که شد تلخ از غم و اندوه، کام جعفر صادق
به پایش آسمان از چشم خود خورشید میبارد
به دل دارد چراغ از احترام جعفر صادق
::
عبور از خط آخر پیش پای توست کاری کن
که دستت را بگیرد فیض عام جعفر صادق
✍ #غلامرضا_شکوهی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
آن طایر بهشتی، تنها در آشیانه
چون شمع در دل شب، میسوخت عاشقانه
سوزش شرار سینه، ذکرش ترانهی دل
آهش به اوج افلاک، اشکش به رُخ روانه
او با کهولت سن، با قامت خمیده
این با قساوت قلب، در دست تازیانه
آن زادۀ پیمبر، ارثیّهاش ز حیدر
این بود کز سرایش، آتش کشد زبانه
هر چند خانهاش سوخت، از دود و شعله افروخت
دیگر نخورد یارش، سیلی در آستانه
هفتاد سال عمرش، هفتاد سال غم بود
هر لحظه دید بیداد، از فتنۀ زمانه
آن عزّت رفیعش، آن غربت بقیعش
جز تلّ خاک نَبْوَد، از قبر او نشانه
«میثم!» اگر چه در خاک، مدفون شد آن تن پاک
تا روز حشر باشد، این نور جاودانه
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
ما بیوجود لطف تو مذهب نداشتیم
در دین و علم، این همه منصب نداشتیم
نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم
ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم
آری اگر که شیعه بپا هست و عاشق است
از قالَ باقر است؛ از اين قالَ صادق است
با گوشهی نگاه تو زائر درست شد
با روضهخوانی تو شعائر درست شد
از ذوق توست این همه شاعر درست شد
از قطرهای زعلم تو جابر درست شد
هرکس بدون توست، به محشر معطل است
توحید ما طفیلی درس مفضل است
شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود
از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟
دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود
مثل علی همیشه به چشم تو خار بود
پس چارهای به غیر صبوری نداشتی
بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی
در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت
آتش گرفته است دري در برابرت
اما نبود پشت در خانه همسرت
پیچیده است ناله «ای وای مادر»ت
این حال و روز و صحنه برای تو آشناست
در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست
در کوچه دستبسته... علی بود و فاطمه
تنها، غریب، خسته... علی بود و فاطمه
در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه
با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه
آنكه فرشته بود پي همنشينياش
آمد به گوش نالهی فضه خذینیاش
رحمي اگرچه هيچ به تو دشمنت نداشت
يا نيتي اگرچه بجز كشتنت نداشت
اما ز سنگ و نيزه نشاني تنت نداشت
اما طمع به غارت پيراهنت نداشت
يک دشت زخم داشت به روي بدن حسين
جان همه فداي تو اي بيكفن حسين
✍ #محمد_رسولی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
ز هر طرف به کمان تیرِ غم زمانه گرفت
دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت
هنوز خانهی زهرا نرفته بود زِ یاد
که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت
سپاه کفر به کاشانهام هجوم آورد
مرا به زمزمه و نالهی شبانه گرفت
سر برهنه و پای پیاده بُرد مرا
پی اذیت من بارها بهانه گرفت
هنوز خستگی راه بود در بدنم
که خصم، تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد
مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت
چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول!!
که گه به زهر جفا، گه به تازیانه گرفت
::
گرفت تا سِمَت نوکری ز ما «میثم»
مقام سروری و جاودانه گرفت
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
مردی که جبریل امین در محضرش بود
دریای علمش هدیهی پیغمبرش بود
نام شریفش اسم نهری در بهشت است(١)
خلد برین هم جلوهای از مظهرش بود
فقه و کلام و منطق و عرفان و حکمت
این چشمهها جاری ز چشم کوثرش بود
وقتی که در میدانِ دین آماده میشد
تازه زمان رزم و فتح خیبرش بود
هر احتجاجش چشمها را خیره میکرد
تیغ کلامش ذوالفقار دیگرش بود
حتّی به همراه هزاران طالب علم
«نُعمان ثابت» پای درس منبرش بود(٢)
هارون مکّیها کجا بودند آنروز
روزی که دست شعله سدّ معبرش بود؟!
فرزند ابراهیم را آتش نسوزاند
این معجزه از معجزات محشرش بود
یاد مدینه بود و عکس آتش و دود ...
... دائم میان قاب چشمان ترش بود
شکرخدا چشمی به ناموسش نیفتاد
شکرخدا که بین حجره همسرش بود
مویی نشد کم از سر اهل و عیالش
هر چند که بُغضی درون حنجرش بود
در آن شلوغی روضه میخوانْد اشک میریخت
اشکش برای عمّههای مضطرش بود
او بیشتر یاد رقیّه بود آن جا
این روضهها هم حرفهای آخرش بود:
از کاروان جا مانده بود و اندکی بعد ...
... با تازیانه زجر، بالای سرش بود
یک دست خود را حائل سیلی نمود و
یک دست دیگر هم به روی معجرش بود
آتش، هجوم ناگهانی، درد پهلو
اینها همه ارثیههای مادرش بود
✍ #محمد_فردوسی
١_ در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که پدرم مرا از روی علم و آگاهی جعفر نام نهاد، چون جعفر، نام نهری در بهشت است.
📚بحارالانوار مجلسی، ج ۴۷، ص ۲۶
٢_ نُعمان بن ثابت بن زوطا بن مرزبان مُکنّا (مشهور به ابوحَنیفه) پایهگذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانهٔ اهلسنت
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
عالم ز آه، تیرهتر از صبح محشر است
خونِ جگر به دیدهی آلِ پیمبر است
شهر مدینه گشته عزاخانهی وجود
رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است
گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت
امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است
گِریَند بر امام ششم هفت آسمان
در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است
خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او
قبرش کنار تربت زهرای اطهر است
آتش زدند خانهی او را حرامیان
این اجر خوبی پدر و ارث مادر است
جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار
الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است
قامت خمیده، تن شده مانند شمع آب
این شاهد جنایت منصور کافر است
::
با آنکه بسته است به رویش در بقیع
"میثم" هماره چشم امیدش به این در است
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
ای رتبهات فراتر از ادراک، از عقول
آیینهی بصیرت چشمت جهان شمول
حلم تو بی نهایت و علم تو لایزول
یا کاشف الحقایق و یا جامع الاصول
کوچکترم از آنکه بخواهم بخوانمت
یا برترین سرودهی عالم بدانمت
علم اصول و علم قرائت از آن توست
تفسیر و فقه، پلهای از نردبان توست
علم نجوم در رصد کهکشان توست
راز علوم کل جهان بر زبان توست
شیخ الائمه هستی و دریای بی کران
ای باقرالعلومترین صادق جهان
مردان سرزمین تو عاشق نبودهاند
در باب عشق با تو موافق نبودهاند
چون آشنا به کُنه حقایق نبودهاند
در پیشگاه درس تو صادق نبودهاند
تو در علوم عقلی و نقلی سرآمدی
تا روز حشر، صادق آل محمدی
حکام جور خلوتتان را به هم زدند
گردونهی زمین و زمان را به هم زدند
سرچشمههای اشک روان را به هم زدند
باکشتن تو نظم جهان را به هم زدند
ای جای پای غربت تو در دل بقیع
هرکس که گشت دور تو، گردید مستطیع
✍ #احمد_علوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e