eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
323 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم @hosenih قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم: سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟ گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم @hosenih سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم @hosenih بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم @hosenih دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر: لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آمد محرّم علی و ماه فاطمه آتش گرفته جان تو از آه فاطمه با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه @hosenih بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان با هاى هایِ گريه‌ی جانکاه فاطمه بی‌شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر بالای قبر محسن شش‌ماهه، فاطمه آه از ميان آن در و ديوار شد شروع بعد از نبی، سلوک إلى الله فاطمه @hosenih پشت در و کنار بقيع و به روی نی معنا شده‌ست سرِّ فديناه فاطمه محشر، به پاست روضه‌ی مولای بی‌کفن پيراهنی‌ست کهنه به همراه فاطمه دارد به روی دست، دو دست قلم شده دستی که در مقام شفاعت علم شده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرد علي وجود تو اندر طواف شد راه ميان خانه و مسجد طواف شد @hosenih تنها اميد دست خدا بود دست تو دستت شكست و دست علي در كلاف شد دست چهل نفر همه در جنگ با علي دست تو با تماميشان در مصاف شد از ذوالفقار نام علي كينه داشتند يكجا حساب كينه شان با تو صاف شد دستت محال بود علي را رها كند تا اينكه نوبت ضربات غلاف شد تو دست خير داري و از خير دست تو از ماليات ، قنفذ ملعون معاف شد چيزي به دور بازوي تو پيچ خورده بود آن تازيانه بود كه در انعطاف شد خانه به خانه در زدي و گفتي از غدير اما جواب تو سخنان گزاف شد @hosenih بعد از تو اي ستاره ي خوشبختي علي در كنج خانه كار علي اعتكاف شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تویی مادرانه هوادار ما طبیب نفس های بیمار ما فقیر و یتیم و اسیر آمدیم ببین حالت سخت غمبار ما @hosenih به جایی به جز آستان شما الهی نیافتد سر و کار ما نباشد در این تنگنای درد به غیر از توسل در افکار ما در این روزگار پُر از بی کسی کسی غیر یادت نشد یار ما کسی جز دل مهربانت نخورد غم زندگانی دشوار ما الا فاطمه فاطمه فاطمه شده نام تو حُسنِ تکرار ما فقط دست پر مهر تو وا کند گره های پیچیده در کار ما بیا مادری کن ببخشای اگر که در شأن تو نیست رفتار ما چه ها می کند نام دیوار و در در این روضه ها با دل زار ما @hosenih فدای غم روضه ی کوچه ات تپش های قلب عزادار ما غم کوچه تا خون به رگ های ماست صدای بلند تبرّای ماست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جز نام تو را به لب نبُردم... زهرا غیر از تو به کس دل نسپُردم... زهرا در آخر روضه های تو می گویم... شرمنده که از غمت نمُردم زهرا شاعر: @dobeity_robaey
همراه با خاکستر پروانه ی خویش شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه دارد سیاهه می زند جبریل در عرش رخت عزاداری به تن کرده است خانه نایی برای دردِ دل کردن نداری حتی برای گفت و گو هم ناتوانی بار سفر بستی ولی وللهِ زود است... حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی @hosenih هر روز یک رنگ اند این نامرد‌مَردُم مابین قومی سُست پیمان گیر کردم دیگر به نجّار محل بی اعتمادم میخ کج در را خودم تعمیر کردم این پیرْهَن‌خالی است یا که پیکر توست این که میان بستر تو خواب رفته؟! حتی برای حیدرت تشخیص سخت است آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته! بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت... ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟ آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد" امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود با هر نفس آلاله‌ می کاری عزیزم پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را... هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته داری علی را رو به قبله می گذاری اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ... حتّی توان ربنا خواندن نداری در پشت در یک سوم از سادات کم شد "با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد" تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد ا‌ی کاش می شد زودتر "در" را خبر کرد دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را اسباب بازی اش نشان دادن ندارد لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن گهواره ی خالی تکان دادن ندارد آهِ حسین از اشتها انداخت ما را جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب دلواپس تشنه‌لبت اصلاً نباشی زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب @hosenih تو هستی و پیش نگاهت..،چکمه‌پوشی پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد با پا به خشکی لب او می زند..،شمر مانند قنفذ..،بی حیا رحمی ندارد امروز میخی که به پهلویت فرو رفت سرنیزه‌ی فردای گودال است زهرا آن گوشواری را که بین کوچه گم شد آغاز غارت های خلخال است زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز در دستم قلم آماده است در وجودم حسّ فوق العاده است شور و شوقی در سرم افتاده است عشقِ نابی کار دستم داده است در تشهّد میدهم تا که سلام میخورَد عطر شهیدان بر مشام غرق در ذات خدا بودند و بس نفْس را کشتند کنج هر نفَس قلبشان شد خالی از مکر و هوس با چه حالی پر کشیدند از قفس سخت در خون غوطه ور شد رویِ خاک پیکرِ گمنام هایِ بی پلاک @hosenih جان سپردند و هدف شد آشکار با جنم ماندند محکم پایِ کار تا که «سر» دادن به حق شد افتخار- روزگارِ دشمنان شد شام ِ تار باز هم در جای جایِ این وطن با ولایت فتنه ها شد ریشه کن موسم بیداری و فریاد شد کارمان تخریبِ استبداد شد علم و استقلالِ مان آباد شد خوب شد که از شهیدان یاد شد ما هم آری هر نفر یک لشکریم یاسر و عمّارهایِ رهبریم خطّ مشیِ مان ولایت-محوری ست راه و رسم مان شجاعت پروری ست گر چه کارِ دشمنان عصیانگری ست کور خواندند و دم ِ ما حیدری ست این عبارت حک شده بر ماهِ دی؛ با بصیرت میشود هر فتنه طی یاعلی(ع) گفتیم و «زین الدّین» شدیم مثل «همّت» وامدارِ دین شدیم با بصیرت مانده؛ واقع بین شدیم با سرانِ فتنه سرسنگین شدیم شر شد و خیری ندیدیم از کلید وای از این کابوس ِ تدبیر و امید از تبِ پُست و مقام و حرف ِ زور بعد از آن برجام ِ از عالم به دور راه حلّ فقر شد صعب العبور سفرۂ مستضعفین شد جمع و جور گر چه سربازیم و در آماده-باش اعتراض ِ ماست دور از اغتشاش آتش تحریم ها شعله ور است کشور ایرانمان کوهِ زر است گر چه دشمن در خیال دیگر است رونقِ تولیدمان شیرین تر است معنویّت! عزّت و علم و کتاب هست گام دوّم ِ این انقلاب @hosenih وارثانِ سرفرازی میشویم سمبلِ آینده سازی میشویم «بوعلی سینا» و «رازی» میشویم موشک و ناوِ مجازی میشویم دین و غیرت شد سلاح سرد و گرم تا شدیم از افسرانِ جنگ نرم آرزوی ماست بی پیکر شدن با شهادت لالۂ پرپر شدن جوْن و حرّ و عابسی دیگر شدن عاقبت مثلِ علی اکبر(ع) شدن با شهادت کاش پیدا می شدیم کاش ما هم إرباً إربا می شدیم! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالگرد شهادت در سینه هامان زخم صدها بغض پنهانی ست چشمانمان از این مصیبت ابر بارانی ست ای بادهای هرزه در فکر کفن باشید حال و هوای شهرمان بدجور طوفانی ست از پشت گرچه بازهم خنجر زدید اما این شهر این خانه پر از قاسم سلیمانی ست این خانه از اهل وفا خالی نخواهد شد این شهر این خانه پر از یار خراسانی ست آری عزاداریم اما غرق امیدیم آری پس از این روزهای سخت آسانی ست @hosenih آری پس از این، غنچه بسیار می روید صد ها گل قاسم در این گلزار می‌روید سردار ما را بی هوا کشتن کجا زیباست این‌گونه جنگیدن مرام بچه ترسو هاست ای گرگ ها مرد نبرد تن به تن باشید شیر آمده آماده جان باختن باشید چشم عدالت روز و شب در انتظار ماست هیهات من الذله تا آخر شعار ماست ما‌ نان ز دست خصم‌پیغمبر نمیگیریم ما مرد میدانیم در بستر نمیمیریم با دوستان خویش کارونیم و اروندیم با دشمنان خویش البرز و دماوندیم باید ببینی در رگ ما خون آرش را در چشمهامان غیرت صدها سیاوش را ما یک به یک از نسل خون از نسل شمشیریم وقتش بیاید انتقامی سخت میگیریم از ایستادن آسمان خسته نخواهد شد راهی که با خون باز شد بسته نخواهد شد حس میکنم روی سر خود دست قائم را باید بگیریم انتقام حاج قاسم را ای آسمان خونخواهی هابیل نزدیک است شبهای نابودی اسرائیل نزدیک است حالا ببین تاثیر خون مرد مخلص را هم حاج قاسم هم ابومهدی مهندس را ای چشم بسته جمعه فریاد را دیدی؟ جمعیت میلیونی بغداد را دیدی؟ از آبرو تا جان مرید امر جانانیم ای گاوهای شیرده ما شیر میدانیم در راه میهن لشکر آماده بسیار است سرباز جان بر کف چو حاجی زاده بسیار است @hosenih غیرت شرف عزت بزرگی ارمغان ماست پایش بیفتد باز موشک گفتمان ماست ... دست علی و فاطمه پشت و پناه ماست این خانه خالی نیست صاحبخانه اش زهراست زهرا همانی که سرود جان نثاری خواند تا آخرین لحظه فقط پای ولایت ماند ای حضرت خورشید هنگام ظهور توست درمان این ظلمت فقط مهتاب نور توست من شک ندارم شهرمان آباد خواهد شد من مطمئنم قدس هم آزاد خواهد شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در بساطِ عشق هرکس زحمتش بالاتر است پیشِ زهرا مادرش شخصیتش بالاتر است هر که محضِ احترامت معصیت کمتر کند روزیِ اشک میانِ هیاتش بالاتر است احترامِ پیرها هر چند بر ما واجب است پیر پایِ پرچمِ تو حُرمَتش بالاتر است @hosenih قول دادی روزِ محشر لنگ مگذاری مرا ساکنِ بیتُ الحُسين امنیتش بالاتر است خیمۀ تو جایِ کبر و کینه و منصَب که نیست هر کسی خاکی تر آمد عزتش بالاتر است نقص هایِ هر نمازش زود کامل میشود هر که انسِ سجده رویِ تربتش بالاتر است کربلا رفتن کجا ، از کربلا گفتن کجا دیدنِ شش گوشه ات از صحبتش شیرین تر است داغ تو دیده به فکرِ غصۀ دنیا که نیست مبتلایِ اشکِ تو ظرفیتش بالاتر است از شهيدانِ تو فهمیدم که پایِ عشق تو هر کسی گمنام تر شد شهرتش بالاتر است گریه در هیأت تفاوت میکند با هر کجا اشک دسته جمع باشد قيمتش بالاتر است @hosenih وسع ما این است اما خوب میدانیم ما خیلی از اين نوکری ها ساحَتَش بالاتر است تشنگی،زخم زبان،داغِ جوان،هتک حرم از تمام این مسائل غربَتش بالاتر است آب مهرِ مادرش بود و به رویش بسته شد حجم نیزه آمد و راهِ گلویش بسته شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم @hosenih با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم @hosenih در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل ما نیست غیرِ با زهرا السلام علیکِ یا زهرا ای که حیرانِ عصمتت مریم مظهرِ عفت و حیا زهرا ما همه در طوافِ چشمانش برترین جلوه‌ی خدا زهرا همه اسباب در اشاره‌ی اوست حاجت ما کند روا زهرا @hosenih در قیامت سؤال اگر کردند من که لالم، جواب با زهرا روز محشر که خلق حیرانند بِنِگر می‌کند چه‌ها زهرا اوست انسیه، عصمتِ کبری ما کجا، دامنش کجا زهرا مادرِ آب، دخترِ دریا آفتابِ خدانما زهرا هیچ‌کس هم‌تراز زهرا نیست پس حسابش بود جدا زهرا اوست معنای آیه‌ی تطهیر محور اصلی کسا زهرا بارالها خودت تفضل کن دستِ ما را بگیر تا زهرا اولین عاشقِ ولایت کیست؟ اولین ذوبِ مرتضی زهرا @hosenih بینِ آتش امیر خیبر گفت: تا علی هست پس چرا زهرا؟ نامِ آتش میان شعر آمد دلِ ما رفت کربلا زهرا خیمه‌ای سوخت غرق در آتش دختری گفت بی‌صدا زهرا با تمامِ وجود می‌گوییم: السلام علیکِ یا زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز شهادت هر چند اجرِ کارِ تو غیر از شهادت نیست اما ز داغت جانِ ما را صبر و طاقت نیست تلخ است اگر چه درد هجرانت به کام دل می دانم اما سینه ات را تابِ ذلت نیست @hosenih رفتی طنینِ گامهایت در جهان باقیست در سینه ات عشقی بجز عشق ولایت نیست دشمن نمی‌فهمد ولی میداند از این پس در چشم او تا روز محشر خواب راحت نیست آسوده باش ای شیرمرد عشق و آزادی هر قطره خونت جز نماد عزم و وحدت نیست دستت پر است از خاطرات کربلا ای وای در قلب ما دست بریده بی حکایت نیست بعد از تو یارانت کنار رهبرت هستند کور است آنکه در دلش نورِ بصیرت نیست بی شک که راهت امتدادِ راهِ عاشوراست راهی که پایانش بجز خون و شهادت نیست لعنت به امریکا و اسرائیل و عمالش کز ظلمشان جایی در این عالم فراغت نیست چون مالک اشتر اطاعت از علی کردی دست تو بر دست ولی جز دست بیعت نیست حقا ز نقشِ بی بدیل و ماندگارِ تو در منطقه دیگر بساطِ ظلم و قدرت نیست آن صادق الوعدی که بر چیده بساط کفر بر حق ستیزان جهان گو درسِ عبرت نیست؟ هر قطره خون قاسم ما بذر پیروزی است دشمن بداند تا شکست آنقدر فرصت نیست دیدیم اشک زینبت را در عزای تو شکر خدا بر گردنش بند اسارت نیست @hosenih در پیشگاهِ حضرتِ حق روسفیدی تو پس انتظارِ ما ز تو غیر از شفاعت نیست وصف تو بود این شعر، سردارِ سلیمانی! البته وصف پهلوانی چون تو راحت نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز شهادت قسم به حضرت مولا ستم نخواهد ماند به غیر عشق کسی محتشم نخواهد ماند در این مصاف ستم محترم نخواهد ماند "رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند" @hosenih جلوی چشم خدا ساز اختلاف زدید کنار دشمنتان باده مضاف زدید برای فتح حرم هرچقدر لاف زدید به جان حضرت زینب دم از گزاف زدید "حرام زاده مقیم حرم نخواهد ماند" برای مرجع هر فاجعه ضمیر شدید و با یهود مراعات بی نظیر شدید خلاف شرع به چشمان دوست تیر شدید اگرچه از طرف دشمنان اجیر شدید "همیشه مخزن گنج و درم نخواهد ماند" مباد فکر کنی بی ستون بزرگ شدیم به عشق آل علی با جنون بزرگ شدیم به یاد مادرمان نیلگون بزرگ شدیم هزار سال شده غرق خون بزرگ شدیم "به این امید که نقش از ستم نخواهد ماند" اگر چه بار به دوشیم یار مانده هنوز درون ترکش ما انتظار مانده هنوز پس از گذشت زمستان بهار مانده هنوز علی که نیست ولی ذوالفقار مانده هنوز "که دین همیشه گرفتار غم نخواهد ماند" کسی می آید؛رکن و مقام در دستش و حکم ارث زمین مستدام در دستش برای زخم خدا التیام در دستش و عادلانه ترین انتقام در دستش "که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند" @hosenih طبیب زخم دل ما مسیح خواهد شد کنایه ها و مثل ها صریح خواهد شد در این مسیر غلط ها صحیح خواهد شد و فکر گنگ شماها فصیح خواهد شد "که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لحظهٔ وصف جوانمردی و ایثار شده بخت از روز ازل با وطنم یار شده باز هم حرف وفاداریِ بسیار شده وقت یادآوری غیرتِ سرشار شده شعله ور شد تب عشق و جنم و جرأت ما مانده در ذهن خیابان شرف و عزت ما شهر را زوزهٔ یک عده یزیدی پُر کرد هتک حرمت شد با نقشهٔ چندین نامرد یاعلی(ع) گفته و هر چند شکستیم از درد ایستادیم چه محکم وسطِ فصلی سرد تا زمینگیر شد آن فتنه و آشوبِ عظیم با بصیرت نُهِ دی خورد رقم در تقویم تا که فهمید غیوریم و کماکان بیدار نیست در مکتب ما سازش ِ با استکبار سنگی انداخت و ترسید و بنا کرد فرار دشمنی کرد و غلط کرد و شدیداً شد خوار نهراسیده از این قائله ها میهنِ ما عددی نیست به والله قسم دشمن ما خاک ما رهبری از وارث حیدر دارد إذن فرماندهی از ساقی کوثر دارد خیلِ سربازِ فدایی؛ علی اکبر دارد همت و باکری و مالک اشتر دارد مالکِ اشترمان نیمه شبی در بغداد خواب بودیم که افتاد به خاک و جان داد @hosenih بیقراریم! از این غم به خدا بیماریم هر شب جمعه کلافه، نگران بیداریم... یاد آن دستِ قلم سینه زنان میباریم خاطرات بدی از سیزده دی داریم بی علمدار شدیم و خبری از او نیست علم افتاد زمین ساعتِ تلخ یک و بیست رفت و هر آنچه که میخواست گرفت از دنیا رفت و برگشت أباالفضلی و إربا إربا رهبرم گریه کنان خواند نمازی زیبا کشت ما را غم ِ «لانعلمُ إلا خیرا»... زنده شد داغ شهادت، دلمان شد بیتاب غبطه خوردیم به حالش که خریدش ارباب @hosenih روضهٔ حضرت زهرا(س) به لبش بود مدام داشت از مادر سادات همین پُست و مقام عاقبت شد نفَسَش در وسطِ شعله تمام سوخت در آتش و با گریه به او داد سلام یاد آن لحظه که «در» سوخت و بر سر افتاد جان سپرد از غم ِ آن لحظه که مادر افتاد میرود روضه پس از «در» به کنارِ بستر مادری میکشد آه از سرِ شب تا به سحر میشود از ورم گوشهٔ ابرو مضطر خیره مانده ست به دیوار و ندارد باور- -که زمین خورد و زمانِ ستمی دیگر شد لگدی آمد و شش ماهه گلش پرپر شد وای از نیمه شب و بغضِ یتیمانِ علی(ع) اشکِ آهسته و دلشورهٔ پنهانِ علی(ع) بر لب آمد به خداوند قسم جانِ علی(ع) زخم ها شد سبب حال پریشانِ علی(ع) غسل میداد و همین دید کبودی ها را اشک میریخت و میگفت عزیزم زهرا(س)! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز شهادت بانگ تشویش را که سر دادند بام ها یک به یک خبر دادند زهر را دست خون‌جگر دادند فیض عشاق را سحر دادند خبر آمد..،قد "ولی" تا شد تن سردار ارباً اربا شد از رکاب تو تا نگین افتاد در دلم هُرمی آتشین افتاد بر جبین سپاه چین افتاد گرچه دست تو‌ بر زمین افتاد با همین حال "بازِ طیّاری" به اباالفضل که علمداری @hosenih شیر آوردگاه..،یالت سوخت تربت ِکربلایِ شالت سوخت چشم های علی خصالت سوخت اوّل فاطمیّه بالت سوخت غیرت مادری نشان دادی مثل زهرا در آتش افتادی پای دادی رکاب حفظ شود مشک دادی که آب حفظ شود جان سپردی حجاب حفظ شود تا که این انقلاب حفظ شود رفتن‌ات بانی تداوم ماست خونِ تو مُهرِ "گامِ دُوُّم" ماست پر گشودن عجیب فرجامی است این شهادت نماد خوش‌نامی است بانیِ پختگی هر خامی است علّتِ انسجام اسلامی است از یمن تا دمشق سربازیم سوی دَّجالِ کفر می تازیم باده ی ما قوام می خواهد لب ما شُربِ جام می خواهد زخم ما التیام می خواهد رهبرم انتقام می خواهد مستِ از باده ایم..،سیّد علی همه آماده ایم سیّد علی زنگ ما زنگ استقامت بود مشق ما شاه‌راه عزت بود کاغذش برگه ی وصیّت بود آب،بابای ما "شهادت" بود بهر مُردن همیشه تکمیلیم ما شهادت طلب‌ترین ایلیم چشمه‌ساریم..،رود می گیریم از بلندی فرود می گیریم خواب را از سعود می گیریم انتقام از یهود می گیریم شک نداریم اینکه صددرصد کاخ هاشان حسینیه گردد ما از این بعد ماجرا داریم ذوالفقار جهاد را داریم قصد کشتار اشقیا داریم در "تلاویو" نقشه ها داریم... سر درِ آن..،بزرگ..،می خوانی: شهرِ سردار دِل؛سلیمانی @hosenih ظلمتِ در اتاقِ تو سخت است آه!سردار!!! داغ تو سخت است یاد این اتفاق تو سخت است گرچه داغ فراق تو سخت است شُکر..،دستی به زلف تو نرسید خنجری روی حنجرت ندوید بی حیایی تو را که پیر نکرد خنجر قاتل تو دیر نکرد نیزه ای در پر تو گیر نکرد بر تن درهمت حصیر نکرد مادر خویش را صدا نزدی خودمانیم دست و پا نزدی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهر مدینه زندگی ام را نظر زد شاخ گل امید من را با تبر زد کشتی امید علی پهلو نگیری از این علی دلشکسته رو نگیری @hosenih این روزها تنها حبیبی ای حبیبه کمتر بکن با من غریبی ای حبیبه این رنج ها و غصه ها تقدیر من شد من را حلالم کن غمت تقصیر من شد هر جا نشستی لاله ای مانده عزیزم از تو فقط یک هاله ای مانده عزیزم این درب خانه کار دستم داد زهرا یک میخ در آخر شکستم داد زهرا آخر گذار روبهان در بیشه افتاد با ضربه ی پا از تو بار شیشه افتاد آه ای کبوتر بال و پر دادی برایم من یک سپر دادم پسر دادی برایم تو بابت من حرف بد خوردی عزیزم شرمنده پای من لگد خوردی عزیزم من التماست میکنم شاید بمانی جان علی عجل وفاتی را نخوانی اصلا بیا تو جسم حیدر را کفن کن رخت عزای مرتضا یت را به تن کن با حال بد باز احترامم می کنی تو در این محل تنها سلامم می کنی تو من ماندم و کوه غم و قلب کبابم داماد پیغمبر؛سلام بی جوابم این خانه ی مثل خرابه کشته من را لبخندهای این صحابه کشته من را @hosenih پهلو به پهلو خفتنت سوزاند من را فضه خذینی گفتنت سوزاند من را حالا بمان و خوش به حالم کن عزیزم شرمنده ام خانوم حلالم کن عزیزم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز شهادت ای پسندیده ی خدا، سردار مالک اشتر ولا ، سردار جز شهادت نبود لایق تو ای براه ولی فدا، سردار داغ تو خونجگر کند ما را خون تو زنده تر کند ما را تازه بیدار تر شدیم، آری خون مظلوم اثر کند ما را گر چه این قلب رهبرم خون شد همت انتقام افزون شد بلکه با خون حاج قاسم ها فتنه های دگر دگرگون شد @hosenih ای بنازم به استقامتشان میدمد لاله ها ز قامتشان بخدا بر مشام جان آید عطر پیروزی از قيامتشان رهبر و مقتدایمان فرمود نبرد خصم زین جنایت سود عزمها را کنید اينك جزم که زمان فرج بیاید زود رفت با خون مالک اشتر اقتدار نظام، بالاتر به ولایت قسم، ألا قاسم بی تو تنها نماند این رهبر يارِ سردار کو به کو مهدی کیست "من ينتظر " ابو مهدی به يقين لحظه ی شهادتشان با تو گشتند روبرو مهدی حاج قاسم که کربلایی شد آسمان نیز نینوایی شد شهدا را گرفت در آغوش که بسر دوره ی جدایی شد ای علمدار جبهه ی اسلام ای به وقت نیازها، اقدام نزد زهرا به فاطمیه شدی با علمدار کربلا اکرام @hosenih آنکه فرمان شام هجرت داد نیمه ی شب، طلوع فجرت داد ای امیر مدافعان حرم موسم زینبيه أجرت داد ایکه معشوق، هم کلامت باد جان ما نذر انتقامت باد سر سردار و زانوی ارباب سرِ آقایمان سلامت باد ای دلت غرق حضرت معبود عهد ما انتقام سیلی بود رفتی اما به رجعتت بر گرد باز همراه مهدی موعود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دو راهزن، دو حرامی، دو پست بی تقوا شدند مانع و بستند راه زهرا را یکی از آن دو نفر آمد و لجاجت کرد سرِ قباله به خیرالنسا جسارت کرد @hosenih نمک به زخم دلش بین کوچه پاشیدند به اشک مادر ما آن دو رذل، خندیدند همین که بر رخ گل، ضرب تازیانه نشست به خشت کوچه چنان خورد، بار شیشه شکست دلیل دارد اگر ضربه سخت و سنگین بود عفیفه بود و سرش بین کوچه پایین بود همان جراحت سختی که داشت از مسمار دوباره تازه شد آن دم که خورد بر دیوار به روی خاک نشست و سرش زمین افتاد به پیش چشم حسن بود و ناله سر می داد زمین و عرش برین پر غبار شد ای وای دو چشم مادر سادات تار شد ای وای شکست قد حسن با نظر به ابرویش همین که دید رخش را سفید شد مویش @hosenih فلک به سوی زمین رو به سرنگونی بود میان دست حسن، گوشوار خونی بود رساند مادر خود را به خانه و دق کرد از آن به بعد فقط کنج خانه هق هق کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید حافظانه ای برای سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی آن که وقت سحر از غصه نجاتش دادند خوش به حالش که چنین آب حیاتش دادند بهر دیدار خدا بال و پرش بگشودند عاشقی بود که اینگونه براتش دادند @hosenih شاه شیرین دهنان ساقی شکر شکنان لحظه ی آخر از آن شاخه نباتش دادند آنقدر عاشق ارباب دو عالم بوده ست تا که دستور به فیض عتباتش دادند ماه کنعانی ما را به تماشا بردند از کرامات خدایی برکاتش دادند او ملک بوده و فردوس برین جایش بود حقش این بود که نور و نفحاتش دادند عرش آراسته و عود به مجمر کردند قدسیان آمده اند و درجاتش دادند @hosenih محتشم ها همگی نیک ستودند او را مثل نُقل و شکر انبوه صفاتش دادند سال ها تشنه ی دیدار جمالش بودند برده اند آخر و شهد صلواتش دادند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید 🌷آن شب جمعه ساعت یک و بیست... آن شب جمعه ساعت یک و بیست جغد آمد قرارمان را برد سردی دی به انجماد رسید شهر خشکش زد و زمین پژمرد مانده بودیم غرق بهت خبر کاش تکذیب می رسید از راه اشک‌ها بی‌صدا که باریدند شعله زد در جگر غمی جانکاه @hosenih آن شب جمعه ساعت یک و بیست گویی افتاد بر زمان آتش غلیانی شگرف در دل بود چون غم خاص قصه‌ی آرش آن شب جمعه ساعت یک و بیست وقت اسطوره‌های فردا شد مرد میدان عاشقی پر زد راز افسانه ها هویدا شد رد دیوی پلید پیدا بود گل سرخی شکفته پرپر شد گرچه ققنوسمان در آتش رفت وقت ققنوس های دیگر شد آن شب جمعه ساعت یک و بیست دست و انگشتری به خاک افتاد روضه کربلا زبانه کشید در دل کشور حسین‌آباد داغ،کم کم مسیر خشم گرفت راه فریاد مرگ بر دشمن راه ایستاده ایم تا آخر راه جانم فدای تو میهن داغ، کم کم مسیر خشم گرفت بچه‌ها یک‌شبه بزرگ شدند عده ای این وسط مضطربِ خنده‌هاشان کنار گرگ شدند گرده از زخم نارفیق پر است بگذریم از کنارشان به سکوت آن شب جمعه ساعت یک و بیست آدمیت دوید سمت سقوط ناله‌هامان اگرچه بسیارند داغ سردار اگرچه بی حد است با شهادت دوباره زنده شدیم قلبمان داده با ولایت دست @hosenih نام تو با شهید معرکه شد می‌تپد در تمام حنجره‌ها خون مظلوم آورد به خروش قلب دنیای خواب غم‌زده را هر شب جمعه ساعت یک و بیست وقت صبّار بودن است و شکور زود می‌آیی کنار ما سردار که زیادند مژده‌های ظهور شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید شبِِ دلگیر پر مخاطره بود آسمان بغض بی امانی داشت گوییا در تبلور مهتاب شام غم قصد روضه خوانی داشت نیمه شب بود آرزویش را لابلای قنوت نجوا کرد یاد کل مدافعان حرم شبنم اشک خود هویدا کرد @hosenih لرزه افکند بر شیاطین با رجز حیدری و فاطمی اش دشمن از سایه اش هراسان بود چه رسد از جدال قاسمی اش لرزه انداخت بر تن عدوان یل و اسطوره ی شجاعت بود با تمام رشادتش سردار در پی جرعه ی شهادت بود شوق رفتن میان چشمش بود ذکر زینب به روی لبهایش اشهدش را که خواند هدیه گرفت گل سرخی ز دست مولایش گوییا در وداع آخر او شهدا آمدند استقبال قتلگاهش گریز روضه ی سخت در هیاهوی شیب یک گودال بین آن هجمه های آتش و دود دست سردار تا ز تن افتاد یاد سقای تشنه لب آنجا در کنار برادرش جان داد خودمانیم لحظه ی اخر نزْدِ خواهر که دست و پا نزده تن او نیزه زار دشت نشد مادر خویش را صدا نزده @hosenih خودمانیم لحظه ی آخر خم نشد از غم کسی پشتش یا به یغما نرفت اموالش مانده انگشترش به انگشتش او علمدار رهبرش بودو پشت رهبر خمید از غم او انقلابی به پاشد از سردار بعد از آن ماجرای ماتم او شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهید تا گِرا دادند و در وجدان و ایمان جا زدند پای قتلِ قطعیِ سردارمان امضا زدند عده ای پست نفوذي؛ با تبسم در نقاب بر تمام زحمتش ناجور پشت پا زدند @hosenih خانهٔ ایرانمان را داد دستِ امنیت تیشه را نامردها بر مرهم ِ غم ها زدند مردِ رو در رو شدن با او نبودند عاقبت تیرشان را بزدلان از آن سرِ دنیا زدند شد مواجه بیهوا با کینهٔ پهبادها آتشی بر پیکرِ عشق عزیزِ ما زدند زیر نور ماه دستش شد جدا از پیکرش حضرت عباس(ع) را هم سخت بی پروا زدند @hosenih رفت و از داغش ستونِ خیمهٔ دلها شکست پس گریز روضه هایش را به تاسوعا زدند ساعت از یک رد شد و رزق شهادت را گرفت در همین ساعت دقیقاً حاج قاسم را زدند! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز شهادت محافظ یک عمر از غم‌های زینب آب گشتی پای دفاعِ از حرم بی تاب گشتی آخر شبِ جمعه گرفتی اذن ِدیدار همراه مادر زائر ِ ارباب گشتی شاعر: @dobeity_robaey
شهید یک عمر شهید بود و دل باخته بود بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود از پیکر سوخته، نبودش باکی او سوخته ای بود که خودساخته بود شاعر: @dobeity_robaey
شهید شبی که ظلمت آن، چشم را شرر می زد نهیب حادثه بر قلب، نیشتر می زد شبی که فتنه به هر گوشه پای می‌کوبید به رغم اهل دعا خنده تا سحر می زد کسی ز دوده ی احلی من العسل برخواست چنان خلیل به بت های شب تبر می زد مرید نام علی بود و عاشق زهرا برای یاری دین در دل خطر می زد @hosenih چنان فرشته ی آمین نوید نصرت داشت... به هر زمان و مکان حرفی از سفر می زد ستاره ی سحری بود جان نثاری کرد که بعد رفتن او آفتاب سر می زد همیشه در دل خود حسرت شهادت داشت نثار خون عزیزش چقدر برکت داشت سلاح از نفس افتاده اش دعایش بود جواز نصرت او سوز ربنایش بود حضور ساده ی او در جدال اهل نفاق دلیل سینه ی پر مهر و باصفایش بود خروش جنگ که قدری بلند تر می شد طنین دلخوشی بچه ها صدایش بود گره ز کار به یک یاحسین وا میکرد طلسم برتری جنگ ردپایش بود محاصرات نَبِل، انحصار الزهرا در انتظار حضور گره گشایش بود غریب بود به هر کشوری که راهی شد غریب بود و خداوند آشنایش بود سلوک بندگی خویش را به پایان برد خلوص و عشق در این راه رهنمایش بود قسم به خاتم خونین که بود در دستش گرفته بود ابالفضل نام ور، دستش به رقص آمده مانند بید در باران چنان تلاطم شعر سپید در باران جوانه بود و به تدبیرِ باغبانی پیر شکوفه زد همه عشق و امید در باران از آسمان و زمین تیر بود می بارید و این درخت جوان قد کشید در باران کمال یافت و شد مأمن کبوتر ها به پیروی ز هزاران شهید در باران نهیب او به جفاپیشه گان تماشا داشت چو رعد و برق مهیب و شدید در باران شبیه سایه ی مردی که می رود به بهشت ادامه داشت که شد ناپدید در باران @hosenih صدای فتنه، سحرگاه جمعه تا برخواست شمیم عطر شهادت وزید در باران دو چشم گریه در این داغ سهم دنیا شد سحر که رفتن او را شنید در باران در آن حوالی، رنگین کمان خون دیده است مسافری که به مقصد رسید در باران نوشته اند به دیوار کهنه ی بغداد غروب تلخ تو هرگز نمی رود از یاد شاعر: حجت الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e