eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
کبوتر آمده امشب زیاد گریه کند به هرکجا که دلش سرنهاد گریه کند به وقت خواندن اذن دخول می‌خواهد اگر که حال خوشی دست داد، گریه کند و زائری که به مشهد رسیده می‌داند که در کجای زیارت زیاد گریه کند برای این‌که شفاعت کند امام رئوف در آستانه‌ی بابُ الجواد گریه کند 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه کسی این همه احسان به گدایان دارد که جگرگوشهٔ سلطان خراسان دارد هر چه حرف است بگویید که گوش شنواست هر چه درد است بیارید که درمان دارد به گدایی درش اهل کرم می‌آیند خانه‌اش سائل از این دست فراوان دارد چه پدر را به پسر؛ یا چه پسر را به پدر این دو سوگند، فیوضات دوچندان دارد ای ولیعهد! مرا هم ز عنایت بپذیر رعیتی را که امان نامه ز سلطان دارد مشهد و باب جوادش به همه ثابت کرد که اجابت فقط از سمت تو امکان دارد مطمئناً به کرمخانهٔ تو رو نزده‌ست هر که در خانهٔ خود سفرهٔ بی‌نان دارد هر زمانی که خدایی خدا پایان یافت یا جواد بن رضا جود تو پایان دارد حتم دارم که جزایش گل لبخند رضاست هر که در ماتم تو دیدهٔ گریان دارد بی‌سبب ارث نبردی ز غریبی حسن چاره‌ای نیست غم فاطمه تاوان دارد دست و پا می‌زنی و همسر تو دست افشان اشک می‌ریزی و او هم لب خندان دارد علت هلهله زهراست که می‌دانستند دم آخر پسر فاطمه مهمان دارد.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحه‌ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان عَلَم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امامِ جواد را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه‌ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سرخط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بی‌رنگ کرده بددلیِ دشمنان او افسانه‌ی سیاه‌دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته‌دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه‌ی ولای تو زادالمعاد را ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شور میان مثنوی و مستزادها مضمون ناب دفتر شعر "فؤاد"ها نزد تو نذر شاعر أُمّی قبول نیست؟؟ دل بسته‌اند بر کرمت بی سوادها من سال‌ها خراب توأم باده‌ی طهور! آورده‌اند عطر تو را ابر و بادها "با صد امید بر درِ این خانه آمدم " باب الجوادتان شده باب المرادها محو تو و اسیر سه إبن الرضا شدم دل داده‌ام به دست رضایی نژادها هر روز بر گدای تو افزوده می‌شود به به، به سفره‌ی تو و این اِزدیادها بیش از نیاز می‌دهی و ذوق می‌کنم خیلی کم است پیش تو "خیلی زیاد"ها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سوختی! آتش گرفت از سوز آهت عالمی آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی سایه‌سار خلقی اما پیکرت در آفتاب... سرپناه عالمی و بی‌پناه عالمی در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری تشنه‌ای اما نداری غیر اشکت زمزمی خط به خط روضه‌ها در بیت بیت نوحه‌ها گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر بر تمام زخم‌هایت می‌گذارد مرهمی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا آهِ سینه‌سوزی، از قلب من برآید هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم پیوسته از لبم جان جای سخن برآید.. از بی‌وفایی یار، این بود قسمت من من گریه‌کن بمیرم، او خنده‌زن برآید.. امروز بین حجره، فردا کنار کوچه فریاد غربت من از این بدن برآید نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من هم ساختن به آتش، هم سوختن برآید.. جا دارد از غم من هنگام دفن این تن خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام بر تنِ بی احترام افتاده! به ماهِ تشنه‌ی بر پُشت بام افتاده کدام ماه؟ که خورشید از جلالت او کلاه از سرش از احترام افتاده گذار شعر من امشب به یاد غربت او به کاظمینِ علیه السلام افتاده چگونه فرض کنم آیه‌ی یُطَهِّرَکُمْ به دست زاده‌ی نسل حرام افتاده به جز تنی که به گودال قتلگاه افتاد که دیده عرش روی پشت بام افتاده؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه سوزاند دلِ چوبیِ منبرها را زد گره با خَمِ محراب، صنوبرها را غزلِ مرثیه‌ات داغ شد و مثل زغال شعله زد سوخت دلِ نازکِ دفترها را مثل اطفالِ پر از حولِ قیامت، دیدیم در جوان‌ْمرگی تو پیری مادرها را آفتابِ لبِ بام است تنِ بی‌جانت ای خدا خیر دهد باز کبوترها را... سُرخ‌ْنعلان نرسیدند به گَرد بدنت روسیاه‌اند از آن روز که پیکرها را... خنجرِ کند به اوقات طوافت نرسید در منا مانده از آن روز که حنجرها را... در نیستانِ غمت آتشی از روضه به‌پاست نی تو را بُرده به آنجایی که سرها را... وقت تشییعِ تنت یادِ جوان افتادیم یادِ آنجا که عبایی علی‌اکبرها را... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پشت در با جگری سوخته تب می‌کردی دست و پا می‌زدی و آب طلب می‌کردی گوشه‌ی حجره، عطش فاتحه‌اش را می‌خواند اشک‌هایت به نظر روضه‌ی سقا می‌خواند همسرت جعده تباری‌ست، بمیرم مظلوم! مَحرم راز دلت کیست!؟ بمیرم مظلوم! زهر تنها کمی از بال و پرت را سوزاند کف زدن‌های کنیزان جگرت را سوزاند دردِ این غربت جان‌سوز مرا خواهد کشت خون لب‌های تو امروز مرا خواهد کشت کهنه داغی به دلِ داغ نشین می‌ریزند آب را پیش نگاهت به زمین می‌ریزند تشنگی، زخم ترک روی سبویت انداخت ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت بر سر بام عجب مرثیه جان‌فرسا بود سایه‌بان بدنت بالِ کبوترها بود اجرت کشتن‌تان گندم مرغوب نشد پیکرت در ته گودال لگدکوب نشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسیده جان به لب اطهرت؛ اَبَالهادی نشسته پیک اجل در بَرَت؛ اَبَالهادی! دوباره قصه‌ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همه‌ی پیکرت؛ اَبَالهادی! لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد چه کرد با دل تو همسرت؛ اَبَالهادی! شبیه فاطمه دستی گرفته‌ای به کمر مگر خدای نکرده پَرَت ...؛ ابالهادی! میان حجره‌ی در بسته دست و پا زدی و… بریده شد نَفَس آخرت؛ اَبَالهادی! مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد صدای خسته‌ی بی جوهرت؛ اَبَالهادی! سه روز بر تَن تو آفتاب می‌تابید ولی بُریده نشد حنجرت؛ اَبَالهادی! دگر به زیر سُم اسب‌های تازه نَفَس ندید جسم تو را دخترت؛ اَبَالهادی! چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید برای غارت انگشترت؛ اَبَالهادی! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شمعِ شعله‌ور که به غیر از شرر نداشت آتش گرفته بود و به جز چشم تَر نداشت از ناله‌اش شراره به هفت آسمان فتاد اما به قلب سنگی قاتل اثر نداشت ای دل بسوز، ازغم آن‌کس که همسرش کف می‌زد و به سوختن او نظر نداشت غربت گرفته بود دلش را ز چار سو گوئی که شامِ محنت و دردش سحر نداشت تا داشت او نفس، ز جگر گفت العطش مرهم برای سوزش زخم جگر نداشت شد پاره‌پاره آن دلِ از زهر شعله‌ور غیر از خدای، کس ز دل او خبر نداشت همچون حسین سر به سرِ خاکِ غم گذاشت خاکم به سر، که سَر زِ روی خاک برنداشت او از نفس فتاد و درِ حجره باز شد دیدند شاهدان که دگر بال و پر نداشت خون گریه کن «وفایی» ازاین غم که آن امام حتی امان ز همسر بیدادگر نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه حاجتی مگر این قوم خواستند و ندادی؟ که سنگ بود جوابِ تویی که آینه‌زادی تو لب گشودی و بوزینه‌های رفته به منبر خجل شدند؛ چه عُمرِ کمی! چه عِلم زیادی! لب از حلاوت نامت شکر شکن شده شاها که هم جوان الائمه و هم امام جوادی نوشت از دَرِ پشتی مرو که خلق بداند تو بعد من پسرم! تا همیشه باب مرادی :: شهیدْتشنه‌شدن ارث خاندان تو بوده که قاتل تو نفهمیده بود از چه نژادی و روضه‌خوان چه بخواند به غیر روضه‌ی اکبر؟ و خاک بر سر دنیا که از سرش تو زیادی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر چه از غم، شکسته بالِ من است اشک من، شاهد ملالِ من است همه‌شب این زبان حالِ من است یا جوادالائمه ادرکنی! حالِ ابر بهار دارم من دیده‌ای اشک‌بار دارم من «از جهان با تو کار دارم من» یا جوادالائمه ادرکنی! من که مهر تو را خریدارم هم دل‌آزرده، هم گرفتارم «گره افتاده است در کارم» یا جوادالائمه ادرکنی! شد گواهِ شکسته‌بالی من چشم پُر اشک و دستِ خالی من نظری کن به خسته‌حالی من یا جوادالائمه ادرکنی! درد ما را نگفته، می‌دانی نامه را نانوشته می‌خوانی منم و این دو چشم بارانی یا جوادالائمه ادرکنی! ای کرم عبدِ خانه‌زادِ شما رحمت و جود در نهاد شما نَبضِ من می‌زَند به یاد شما یا جوادالائمه ادرکنی! خواهم از بَندِ غم نجات از تو التماس از من، التفات از تو تا به دستم رسد برات از تو یا جوادالائمه ادرکنی! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جواد آنکه به نزدش سخا و جود گداست جواد آنکه خدا نیست، خنده‌های خداست جواد آنکه هم از کودکی امام شده است شبیه حضرت عیسی و حضرت یحیاست جواد آنکه کریم بن هفت اقیانوس جواد آنکه جواد بن هشتمین دریاست جواد آنکه جواب تمام پرسش‌ها جواد آنکه امام تمام باران‌هاست جواد آنکه به دل بردن از پدر مشهور جواد آنکه علی‌اکبر امام رضاست جواد آنکه پدر از پسر غریب‌تر است یکی به غربت مشهد، یکی به سامرّاست جواد آنکه به لب‌های تشنه جان داده است جواد آنکه پر از کلّ یوم عاشوراست دلم شکسته ولی پر تلاطم است هنوز که "عشق" فاصله‌ی کاظمین کرب و بلاست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب‌نشینانِ فلک چشم ترش را دیدند همه‌شب راز و نیاز سحرش را دیدند تا خدا سیر و سفر داشت همه‌شب، وَز اشک غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند... هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند... همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیدند... عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود در جوانی همه شوق سفرش را دیدند دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم شعله‌های جگر شعله‌ورش را دیدند هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خاکستر وجود مرا می‌دهد به باد سنگینی عزای تو یا حضرت جواد تشنه، میان خانه‌ی خود دست و پا زدی یک جرعه آب، همسر تو، دست تو نداد زهری که ذره ذره تنت را مذاب کرد خونی به قلب فاطمه و بوتراب کرد سوزانده‌تر ز زهر جفا، ظلم همسر است غربت میان خانه، دلت را کباب کرد پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست اینجا کسی به فکر امام غریب نیست وقتی که پای بغض علی در میان بُوَد جسم امام و هلهله، اصلاً عجیب نیست گرچه به لب رسیده نفس‌های آخرت لب تشنه‌ای، شبیه لب جدّ اطهرت اما هنوز یاد گل یاس پرپری یاد مدینه کرده‌ای و یاد مادرت در پیچ و تاب بودی و می‌دید، اُم فضل بر اشک و ناله‌های تو خندید، اُم فضل گرچه کنار جسم تو در رقص و شادی است دیگر سر تو را که نبرّید اُم فضل هم نیت بریدن زیر گلو نکرد هم نیزه بر لب و دهن تو فرو نکرد خندید بر نوای جگر سوز تو، ولی با پای خویش، جسم تو را زیر و رو نکرد شکر خدا که دور و برت خواهری نبود در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان آنجا به فکر غارت انگشتری نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟ یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر بس اُمّ‌فَضل داشت به اِبن‌الرّضا عِناد این جسم سبز بوی گل سرخ می‌دهد دست که داد دسته‌گل فاطمی به باد؟ شد کوچه‌های شهر پر از عطر و بوی گل گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد گه نام باب برد و گهی آب آب کرد لب‌تشنه داد جان و جوابش کسی نداد آن کس که اَنُفس از نَفَس او نَفَس گرفت زد همچنان نَفَس نَفَس و از نَفَس فتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد.. آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟ به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است زبان به شکوه گشوده‌ست زهر و می‌داند که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است... اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت ولی حسین هم این بین با تو هم‌سخن است گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است شدند بر تن تو سایه‌بان کبوترها؟ هنوز روی زمین، آفتاب، بی‌کفن است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کبوترانه بیا در هوا پری بزنیم به آستان بلند وفا سری بزنیم بیا به خانۀ فیض جواد اهل‌البیت به این امید که در وا کند، دری بزنیم سفر کنیم به پابوس چشمۀ خورشید نفس در آینۀ ذره‌پروری بزنیم به شوق زمزم او تشنگی به دست آریم ز کوثر کرمش نیز ساغری بزنیم به پیشگاه گل زود پرپر زهرا ز اشک دیده گلاب معطری بزنیم به آستانۀ باب‌المراد آن معصوم سرشک عاطفه از دیدۀ تری بزنیم صدای زمزمه آمد، چه می‌شود آبی بر آتش دلِ سوزانِ مادری بزنیم به بوی آن که شود سایه‌بان پیکر ماه گلی به گوشۀ بال کبوتری بزنیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکسته‌اند قلم‌ها و بسته‌اند دهان‌ها نشسته‌اند قدم‌ها و خسته‌اند توان‌ها نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن چه ساکن‌اند زمان‌ها، چه الکن‌اند زبان‌ها چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است که شرح عمر کمت نیست در توان بیان‌ها کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث نشسته داغ عظیمی میان سینۀ آن‌ها کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو کشیده خط سیاهی به دور خط و نشان‌ها یکی‌ست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو چشیده است بلاها و دیده است زیان‌ها تویی که مرجع حلُ‌المسائل است نگاهت به ما نگاه بینداز در هجوم گمان‌ها همیشه قصۀ تو می‌خورد گریز به گودال درست لحظۀ آخر بریده است امان‌ها رضا شده‌ست علی‌اکبر و شدی تو حسینش عوض شده‌ست فقط جای پیرها و جوان‌ها دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد پر از عریضۀ حاجت شبیه نامه‌رسان‌ها غریب‌زاده! قریبِ به اتفاق سپردند که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوان‌ها! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خیال نمازت شبی کشید به رؤیا عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته‌اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته‌اند به باب المراد جودِ تمامی شبی ز بخت بلندم به خانۀ تو رسیدم چه سفره‌دار کریمی، چه خوانی و چه طعامی سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی عجب فراز عجیبی، عجب غروب غریبی پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی دف‌زنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا» سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی شده‌ای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی «همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی با تو، بی‌خود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی! بی تو، چرخیدنِ بی‌عشق؛ چه احرام حرامی! پسر حیدری و خاتم جود است به دستت شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده‌ برده‌ای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟ «من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بی‌شک که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش که خروش قلمم را، برسانم به قیامی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با حضورت ستاره‌ها گفتند نور در خانۀ امام رضاست کهکشان‌ها شبیه تسبیحی دستِ دُردانۀ امام رضاست مثل باران همیشه دستانت رزق و روزی برای مردم داشت برکت در مدینه بود از بس چهره‌ات رنگ و بوی گندم داشت زیر پایت همیشه جاری بود موج در موج دشتی از دریا به خدا با خداتر از موسی بی‌عصا می‌گذشتی از دریا با خداوند هم‌کلام شدی علت بُهت خاص و عام شدی «کودکی‌هایتان بزرگی بود» در همان کودکی امام شدی رزق و روزی شعر دست شماست تا نفس هست زیر دِیْن توایم تا جهان هست و تا نفس باقی‌ست ما فقط محو کاظمین توایم من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می‌آیم دست بر روی سینه هربار از سمت باب الجواد می‌آیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e