eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
706 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ا﷽ا بسم رب الحسین آغاز صحبت عارفان حق بین است چون خدای حسین بودن در چشم پروردگار شیرین است روضه خوانت خداست در محشر با نبی گریه می کند حیدر عدل گوید که گریه کردن بر داغ تو اصل اول دین است قطره در وادی شما دریاست ادعا محضر تو بی معناست پیش زهرا مقام او بالاست هرکه در مجلس تو پایین است قدر این چشم های گریان را بهتر از ما حبیب می داند بوسه گاه ملائک عرش است دیده ای که به اشک آذین است آنچه گنجینه گدای شماست پیرهن مشکی عزای شماست روز اول که دیدمش گفتم آن که روزم کند سپید این است اینکه بعد از شنیدن داغت همچنان زنده ام خودش یعنی در عزای تو کم گذاشته ام نوکرت را ببخش غمگین است هر که جز تو رفیق راهم شد باعث جرم و اشتباهم شد دیگر از تو جدا نخواهم شد بهترین یار یار دیرین است از وفاتم که می شوی آگاه حتم دارم که میرسی از راه السلام علیک یا ارباب اولین ذکر بعد تلقین است
به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری به سمت سینه ی عُشاق معبری داری همیشه نام تو اشک مرا درآورده حسین! خاصیتِ گریه‌آوری داری کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد میان عرش خداوند ، منبری داری یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمی‌ات نوح است تو نسل گریه‌کُن از هر پیمبری داری قسم به قُبّه ی تو روضه‌خانه‌ات ، حرم است تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است در آستان خودت شاه‌دختری داری قیام سینه‌زنانت قیامتِ عُظمیٰ‌ست چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری! تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد عجب شرابِ خوشِ کیمیا‌گری داری بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت: جنون بخواه که فردای بهتری داری فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش و حظ کنی که غُلامِ معطری داری . . تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر... نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری نفس‌نفس زدنت شمر را جَری‌تر کرد بلند کرد صدا را : چه حنجری داری! غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت
قرار دل بی قرارم حسین هوای همیشه بهارم حسین "من از کودکی عاشقت بوده ام" هنوزم تو را دوست دارم حسین من و روضه ات زندگی می کنیم تویی لحظه لحظه کنارم حسین تویی عشق شیرین عمرم و من بجز عشق کاری ندارم حسین تویی آسمانی ترین واژه ام تویی عزت و اعتبارم حسین در این برزخ ناامیدی فقط به لطف تو امیدوارم حسین دلم را درآشوب دنیای درد به چشمان تو می سپارم حسین لباس پرآوازه ی نوکری بود پرچم افتخارم حسین چه بالا چه پایین بدون غمت چه لطفی ست در روزگارم حسین
شمع کاشانه.mp3
3.99M
فضای لحنی (نظر شخصی): سبک: تصنیف صحرا صحرا دویده ام... ای نور قلب عاشقم، شمع این خانه تویی زهرا زهرا مرو مرو،لطف كاشانه تویی ای مرغ پر شكسته ی افتاده كنج قفس از فرط غصه فاطمه درسینه مانده نفس ممنونم اگر نروی ، میمیرم اگر بروی ، زهرا مرو مرو زهرا ای نخل بریده ثمر، ای مادر كشته پسر ممنونم اگر نروی ، میمیرم اگر بروی تو نور نگاه منی زهرا تو پناه منی جان علی مرو من ماندام و داغ دلم از روی تو من خجلم من ماندام و زینب تو خون می چکد از لب تو جان علی مرو مرو
مرو از برم.mp3
4.7M
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ :شور عرب :خدا مادرم را کجا می برند... زبانحال امیرالمومنین (ع)با حضرت زهرا (س) برگرفته از تمارین کارگاه آموزش مداحی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مــرو از بَـرَم  یاس نیلـــوفــری تــو نــورِ امیـــد  دل حیــــدری بمـون جـان حیـدر/ عـزیز پیمبــر/ مرو فاطمه مرو فاطمه جان/مرو فاطمه جان/مرو فاطمه بدونِ تو گــریونه چشمـــای من مـرو بـی تو تاریکــه دنیــای من دلم بیقــراره /غمت زد شـراره / به جان علـی مرو فاطمه جان/مرو فاطمه جان/مرو فاطمه فدایی شـدی در دفاع از حـرم فــدای تو ای بهتـــرین یــاورم شهیـد ولایت / بشم مـن فدایت / مرو فاطمه مرو فاطمه/جان مرو فاطمه/جان مرو فاطمه علی بی تو دیگه نداره خوشی تو با رفتن خود منـو می کشی تو رفتی زدستم/ز داغت شکستم/مرو فاطمه مرو فاطمه/جان مرو فاطمه/جان مرو فاطمه مــرو زوده  یاس جــوان علی بمــون بــانوی قـد کمــان علی خزان شد بهارم/ کسی رو ندارم / مرو فاطمه مرو فاطمه/جان مرو فاطمه/جان مرو فاطمه بمــون مادری کن برا زینبـین نذار غم ببینه چشای حسین حسن بیقراره / غـم کوچـه داره / مرو فاطمه مرو فاطمه/جان مرو فاطمه/جان مرو فاطمه قــرار مــن و تو ، باشــه  کربلا تو صحرای خونین و دشت بلا حسینو صداکن/عزایش به پا کن/تو گودال خون تو شام غریبان / به همراه زینب / بُنَـــیَّ بخون حسینم حسینم/حسینم حسینم/حسینم حسین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سعیدی(ڪیمیا)
من نوشتم دوستت دارم کران تا بیکران پس سراغم را بگیر از نامه ی نامه بران هر کسی در دار دنیا دل به یاری بسته است من دلم با تو خوش است و دیگران با دیگران من اگر فردا نباشم ، امشبم خرج تو شد این همه من آمدم یک شب تو هم بد بگذران قصه ی بی کربلایی ، غصه ی شیرین ماست ما اگر که زهر هم خوردیم بوده شوکران شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ای فدای آن لب خشکت تمام نوکران اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی بعد قتلت رفته بالا ناله های چاکران فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی کاش تو تنها نبودی در میان کافران وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی رد شدند از روی تو با اسب ها ، غوغاگران لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی میشنید این خطبه را در خیمه گوش خواهران کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی می‌رود حالا رباب از حال بین مادران تا پدر از پا بیفتد طفل شیری را زدند داغ روی داغ میدیدند آن غم پروران اصغر و زهرا کتک خوردند چون جای امام این اصول عشق باشد بین این همسنگران «میخ» کار نیزه کرد و«در»بجای خیمه سوخت فاطمه هم داشت گودالی که افتاده در آن خونی و خاکی شده در کوچه قرآنِ علی کوثر افتاده ست زیر دست و پای ابتران آه یا فضه خذینی ! بند بندم خرد شد اینقدر که رد شدند از روی در خیره سران ثلث سادات جهان را پشت در انداختند گوهر من را به خون کشتند این بی گوهران هر چه هم ماتم ببینم گریه مال کربلاست مضطری بودم چنین شد ، وای بر آن مضطران این علی را سالم از مسجد به خانه میبرم شیرخواره اش آنچنان شد ، شد علیِ اکبر آن من به ضربی گوشوارم در میان کوچه ریخت وای از دستان خولی ها و وای از زیوران @hadithashk
گویند وداع خواهرت طول کشید چون بوسه به جای مادرت طول کشید از جای کشیدن قدم هات به خاک پیداست بریدن سرت طول کشید قلب همه را پر از تاسف می کرد دارایی خیمه را تصرف می کرد از بس پی آزار حرم ، حرمله بود گاهی به رباب آب تعارف می کرد
من نوشتم دوستت دارم کران تا بیکران پس سراغم را بگیر از نامه ی نامه بران هر کسی در دار دنیا دل به یاری بسته است من دلم با تو خوش است و دیگران با دیگران من اگر فردا نباشم ، امشبم خرج تو شد این همه من آمدم یک شب تو هم بد بگذران قصه ی بی کربلایی ، غصه ی شیرین ماست ما اگر که زهر هم خوردیم بوده شوکران شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ای فدای آن لب خشکت تمام نوکران اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی بعد قتلت رفته بالا ناله های چاکران فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی کاش تو تنها نبودی در میان کافران وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی رد شدند از روی تو با اسب ها ، غوغاگران لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی میشنید این خطبه را در خیمه گوش خواهران کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی می‌رود حالا رباب از حال بین مادران تا پدر از پا بیفتد طفل شیری را زدند داغ روی داغ میدیدند آن غم پروران اصغر و زهرا کتک خوردند چون جای امام این اصول عشق باشد بین این همسنگران «میخ» کار نیزه کرد و«در»بجای خیمه سوخت فاطمه هم داشت گودالی که افتاده در آن خونی و خاکی شده در کوچه قرآنِ علی کوثر افتاده ست زیر دست و پای ابتران آه یا فضه خذینی ! بند بندم خرد شد اینقدر که رد شدند از روی در خیره سران ثلث سادات جهان را پشت در انداختند گوهر من را به خون کشتند این بی گوهران هر چه هم ماتم ببینم گریه مال کربلاست مضطری بودم چنین شد ، وای بر آن مضطران این علی را سالم از مسجد به خانه میبرم شیرخواره اش آنچنان شد ، شد علیِ اکبر آن من به ضربی گوشوارم در میان کوچه ریخت وای از دستان خولی ها و وای از زیوران
غصه،به غصه ی دل من گریه می کند بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند از لحضه ای که دید چه سان بازویم شکست زینب به جای حرف زدن گریه می کند من گریه می کنم به غم و غربت علی حیدر برای پهلوی من گریه می کند با هر نفس تمام تنم تیر می کشد حتی زمان غسل،کفن گریه می کند مسمار بین سینه ی من بود و سوختم دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی با دیدن مغیره، حسن گریه می کند
🔹چراغ آه🔹 بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را کز آتش دل کرده‌ام روشن چراغ آه را از بس که دود آه من گردید سدّ راه من در کوچه‌های شهر خود گم کردم امشب راه را گفتم به شب زاری کنم، خون جگر جاری کنم صبح آمد و دادم ز کف این رشتۀ کوتاه را باید که اسرار درون از سینه‌ام ناید برون ورنه به آتش می‌کشم با ناله مهر و ماه را... رزم‌آوری آزاده‌ام اما ز پا افتاده‌ام زیرا که از کف داده‌ام دخت رسول‌الله را هر گه که با سوز درون از خانه می‌آیم برون چشمم شود دریای خون بینم چو آن درگاه را «میثم» اگر روشن دلی هشدار! کز راه علی دشمن به آگاهی برد یاران ناآگاه را
دارد امسال اشک‌هایم رنگ و روی دیگری فاطمیه می‌دهد امسال بوی دیگری فاطمیه شور غیرت بر لب ما می‌نهد فاطمیه بوی احساس و حماسه می‌دهد فاطمیه آسمانی از شکوه و عزت است فاطمیه چیرگی روشنی بر ظلمت است فاطمیه آزمون عاشقی پای علی ست فاطمیه مکتب درس اطاعت از ولی ست خوش به حال هرکه شد در محضر او رو سپید هر که را مادر خریداری نمودش شد شهید خواب دیدم خواب، خوابی که چنان افسانه بود محفل آیینه و شمع و گل و پروانه بود پرده بالا رفت دیدم حور بود و حور بود نور بود و نور بود و نور بود و نور بود ناگهان صف پشت صف بی واهمه وارد شدند روی لب یا فاطمه یا فاطمه وارد شدند لشکری از مرد و زن از کودک و پیر و جوان آمدند آوینی و همت به استقبالشان باکری، صیاد، زین الدین و دوران آمدند اندک اندک اندک اندک جمع مستان آمدند دیدم آن لحظه که جبرائیل درها را گشود حاج قاسم همنشین حضرت صدیقه بود خیر مقدم بود بر لب‌های پاک مرتضی بود لبخند رضایت بر لب خون خدا می‌رسید از راه یحیی گرد و خاکی بر تنش با همان چوبی که می‌انداخت سوی دشمنش صحبت از فتاح بود و صحبت از سجیل بود حاج احمد بود، سید بود، اسماعیل بود بود فخری زاده چون کوهی مصمم یک طرف بود همچون سرو، تهرانی مقدم یک طرف آن طرف‌تر سید ابراهیم مشغول دعا روی پیشانیش نقش نحن خدام الرضا آن طرف‌تر اشک‌های مرد مخلص را ببین عشق بازی ابومهدی مهندس را ببین جان نثاران عقیله یک به یک گرد آمدند غیرتی‌ها دور ناموس خدا حلقه زدند عهد بستند عاشقان خونخواهی هابیل را وعده نابودی و پایان اسرائیل را خواب بود اما چه خوابی بلکه بیداری ست این شک ندارم خواب من تعبیر خواهد شد یقین همسفر برخیز تا دنیا به کام ما شود قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود بار ما عشق است پس قطعاً به منزل می‌رسد تا فراسو نغمه می‌رسد بر فراز عرش بنگر آیه های نصر را قله نزدیک است یاری کن امام عصر را همچو یوسف سوی کنعان خواهد آمد منتقم با سپاهی از شهیدان خواهد آمد منتقم زود می‌بینی که که حزب‌الله مان غالب شود ذکر عالم یا علی بن ابی طالب شود
🔹ماه مدینه🔹 دوست دارم از غمت یا فاطمه تنها بگریم از یتیمان تو پنهان، در دل شب‌ها بگریم دوست دارم بنگرم بر آسمان پر ستاره تا سحر با یاد تو، ای زهرۀ زهرا بگریم دوست دارم در شب سوگ تو ای ماه مدینه در کنار قبر تو آیم، تک و تنها بگریم دوست دارم چون که وارد می‌شوم در خانۀ تو سر به دیوارش نهم، از محنت دنیا بگریم دوست دارم سر فرود آرم منِ بی‌کس به چاهی برکشم فریاد غربت، های‌های آنجا بگریم دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند گه به نخلستان و گاهی در دل صحرا بگریم دوست دارم چون که افتد بر یتیمانت نگاهم از غم امروزشان، وز غصّۀ فردا بگریم..