eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
711 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. چه شبهای خوبی که با تو سحر شد نه سختی کشیدم، نه عمرم هدر شد نگفتی گنهکار بیرون بماند همین شد که شوقم به تو بیشتر شد نه منت کشیده، نه زحمت کشیده خجالت کشیده گدا معتبر شد همه بار بستند، جز من که ماندم چه خاکی به روی سر رهگذر شد جز اینجا دگر سرپناهی ندارم ببین سائلت باز هم دربه در شد همه فرصتم رفت و دستم تهی شد دوسر سود خالص برایم ضرر شد چه خوش بودی ای سی شب افطار و گریه! بسوزد فراق تو که دردسر شد بنا بود در بین آتش بسوزم علی تا که فهمید، فوراً سپر شد گناه مرا بین چادر نهان کرد عجب مادری! جای من خونجگر شد فقط دست من می رسد به محرم حسین جان بیا فرصتم مختصر شد صدا زد بیا خواهرم، وقت تنگ است بغل کن مرا باز، وقت سفر شد برو کهنه پیراهنم را بیاور برو که حسینت دگر محتضر شد چرا خیره ماندی به زیر گلویم ببین شمر از غصه ات باخبر شد بکش دست بر موی پر پیچ و تابم که تقدیر من خنجر از پشت سر شد ✍ .
دلِ شکسته‌ی ما باز در حوالیِ توست شب است و گریه‌ی ما از شکسته بالیِ توست چه می‌شود که از این چهره دست برداری از این کبود - که در پرده است - برداری   به جان تو به سکوتِ حسن حواسم هست نگاه بی رمقت را به من حواسم هست میان بستری و باز رو به دیواری در این سه ماه از آغاز رو به دیواری دلت گرفته از این شهر دلخوری خانم ولی برای علی پشتِ چادری خانم نگاه از پسِ چادر نماز    راحت نیست بدون آن به تو سوگند باز راحت نیست که زیرِ چشمِ تو زخم است روی چشمت زخم شبیه اَبروی تو رنگ و روی چشمت زخم توقعی که ندارم کبود می‌بینی نگاه می‌کنی افسوس دود می‌بینی همانکه بیتِ مرا قتلگاه کرد آنروز کبود نه که رُخَت را سیاه کرد آنروز به زانویش حسنم باز پنجه‌اش مشت است به روی صورت تو جای پنج انگشت است چقدر آب شدی چون خیال می‌مانی از این به بعد گمانم هلال می‌مانی شب است وگریه‌ی ما باز درحوالی توست شب است آه غم ما شکسته بالی توست غذا نریز ، نپز نان فقط بیا بنشین کنار سفره‌ی این خانه جای تو خالیِ توست بگو برای تو و ماندنت علی چه کند برای آنکه نیاُفتد تَنت علی چه کند به دست دخترمان پنج تا کفن کم نیست؟ برای یک تن پُر زخم پیرهن کم نیست؟ چقدر بوسه سرِ شب به حنجرش دادی لباسِ محسن خود را به اصغرش دادی
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟ این سوز گریه های غریبانه ی علیست "کای مونس شکسته دلان حال ما ببین" در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست "آن در که جبرئیل امین بود خادمش" آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست "خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش از این به بعد، دختر دردانه ی علیست حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟ "سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟ این جان حیدر است که در حال رفتن است دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟ در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟ پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟! ای پاسخ سلام بدون جواب من چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من از کار من همیشه گره باز کرده ای تنها تو در به روی علی باز کرده ای هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو باشد قبول همسفر من! برو ولی... از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی... احساس های دخترمان پس چه می شود؟ تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟ زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو! مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو! حرف از فراق بین تو و من نبود که! اصلا قرار زود پریدن نبود که! آتش گرفت بال تو و من گداختم بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم آن روز روی قلب علی خورد میخ در بدجور آبروی مرا برد میخ در آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود بانو حلال کن که علی دست بسته بود با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن کار تورا به فضه کشاندست میخ در ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز
می زنه آتیش به قلبم، سکوت سنگین لبهات. انگاری هزار و یک غم، داری بانو توی چشمات. باب درد دل رو بامن، وانکرده باز می بندی. با خودت میگی علی جان، بسه واست غم و دردات. بغض شرمندگیه که، می فشاره هی گلومو. وقتی که با گریه میگی، که تمومه کار زهرات. من که غیر خوبی از تو، توی زندگی ندیدم. تو اگه بدی ندیدی، بگذر از دلدار تنهات. دسته ی دستاس که جا خود، واسه ی جارو زدن هم. جونی انگار که نداری، رمقی نداره دستات. چن روزی میشه که پهنه، بسترت میونه خونه. پلک چشمات شده سنگین، رو به قبله شده پاهات. چی میشه بانوی خونه، جا دعا برای مرگت. دس بذاری روی زانو، که بلند شی دیگه از جات. می زنی حرف وداع و کفن و دفن مخفیانه. به دلم برات امشب، دیگه میری پیش بابات. دوس داری بمونی اما، چاره جز رفتن نداری. روی گونه هات می لرزه، دونه دونه سیل اشکات. بالا بستر حسینت، میذارم یه ظرف پر آب. خیالت راحت راحت، واسه ی تمومه حرفات. چشاتو رو هم میذاری، جونمو به لب میاری. زینب افتاده به خواهش، بلکه برگرده نفس هات. التماس من که جاخود، حسن افتاده رو سینت. حسینت صورت گذشته، با چه حالی کف پاهات. می چکه اشکای حیدر، عرش حق به لرزه اومد. جوابی بده که والله، علی جون میده به همرات. می بینم بند کفن رو، شبیه معجزه واشد. بچه هاتو روی سینه، می گیری آروم به دستات.
خدا مرا بکشد تو سه ماهه پیر شدی چه آمده به سرت از زمانه سیر شدی توان حرف زدن هم نمانده در بدنت چه قدر فاطمه جانم تو گوشه گیر شدی تمام زندگی ام زیر و رو شد از وقتی که بین آتش و دیوار و در اسیر شدی مغیره هر چه تو را زد ز پا نیفتادی تو بار شیشه سپر کردی و دلیر شدی زنی نرفته به جنگ چهل نفر جز تو دوباره مثل همیشه چه بی نظیر شدی خدا مرا بکشد لاله از زمین رویید همین که با قد خم رد ز هر مسیر شدی مسیح پرور عالم تو هستی و حالا میان زخم و جراحت چنین اسیر شدی
چادر تو حبل المتین فاطمه فاطمه رکن امیرالمومنین فاطمه فاطمه روز قیامت ، ناقه سواری بر چشم عالم ، پا می گذاری زهرا یا زهرا ای مادر هر سینه زن فاطمه فاطمه ام الحسین ام الحسن فاطمه فاطمه در مهربانی ، تو بی نظیری دستان مارا ، محشر بگیری زهرا یا زهرا در وسط آتش و دود فاطمه فاطمه صورت تو گشته کبود فاطمه فاطمه زیر لگدها ، نقش زمینی ناله کشیدی ، فضه خذینی مظلومه زهرا تاکه در خانه شکست فاطمه فاطمه محسن تو رفت ز دست فاطمه فاطمه در جای تنگی ، شدی گرفتار گفتی به گریه ، لعنت به مسمار مظلومه زهرا گرچه میان بستری فاطمه پشت و پناه حیدری فاطمه فاطمه گشته دعایت ، با گریه هرشب عجل وفاتی،یاربی یاری زهرا یا زهرا ای همه آرامش من فاطمه فاطمه رد نکنی خواهش من فاطمه فاطمه خیلی برایم زهرا عزیزی می میرم از جایت بر نخیزی زهرا یا زهرا بوسه زدی روی حسین فاطمه فاطمه شانه زدی موی حسین فاطمه فاطمه دلواپسی تو ، بهر لبانش پنجه نیفتد ، در گیسوانش زهرا یا زهرا باشد قرار ما دوتا فاطمه فاطمه شب‌های جمعه کربلا فاطمه فاطمه پیراهنش را ، بر سر گزاری آبهای خود بر ، حنجر گزاری جانم حسین جان ناله زنی ای بی کفن یا بنی حسین عریان شدی در پیش من یا بنی حسین جمعت کنم از ، خاک بیابان بر خورده بر من ، شدی تو عریان جانم حسین جان ناله رسد ز کوچه ها مادرم مادرم ذکر امام مجتبی مادرم مادرم کوچه عذاب ِ ، ما غیرتی هاست چون قتلگاهِ، اولادِ زهراست آه و واویلا مسیر خانه بسته شد آه و‌اویلتا حرمت ما شکسته شد آه و واویلتا چشمان مادر، شد تیره و تار یکی زسیلی ، یکی زدیوار آه و واویلا دیدی توباچشمان خود ای حسن جان حسن وقتی قباله پاره شد ای حسن جان حسن تا خانه مادر ، را می کشاندی آهسته چادر ، را می تکاندی ای مهربان تر از همه مادر ای مادر أمُّ الاَحبا فاطمه مادر ای مادر خدمت گذارت ، روح الامین است چون خانهٔ تو ، عرشِ زمین است زهرا یا زهرا با آنکه هستی بی حرم مادر ای مادر بر ما سوا داری کرم مادر ای مادر از دامن تو ، حسن کریم است ارباب عالم ، صاحب حریم است زهرا یا زهرا دارد ورم بازوی تو مادر ای مادر خونین شده پهلوی تو مادر ای مادر اوضاع خانه ، شد نا مرتب شانه نخورده ، گیسوی زینب بازی نکن با جان من فاطمه جانم حرف ِ جدایی را مزن فاطمه جانم شرمنده ام از ، رویت عزیزم ماندم چه خاکی، بر سربریزم زهرا یا زهرا آتش به دلها می زنی فاطمه جانم داری کفن تا می زنی فاطمه جانم آهسته بارِ ، سفر ببندی باید به تابوتِ خود بخندی!!! زهرا یا زهرا دستان لرزانم ببین فاطمه جانم با زانو افتادم زمین فاطمه جانم جان دادنت را ، باید ببینم روی تن تو ، لحد بچینم ای قمر هاشمیان ابوفاضل مدد عموی صاحب الزمان ابوفاضل مدد صحن و سرایت ، قبلهٔ حاجات باب الحوائج ، عموی سادات جانم اباالفضل
این روزا توو خونه زحمت می کشی سخته این همه مصیبت می کشی لااقل پیشَمی سربه‌زیر نباش نکنه ازم خجالت می کشی اشکای چشم حسن فدا سرت زخم رو گونه ی من فدا سرت حاضرم پای تو جونمم بدم حالا یه سیلی زدن..،فدا سرت شهرمون مثل غروبه..،دلگیره دل تو به داغ غربت اسیره تا میبیننت راهو کج می کنن الهی فاطمه واست بمیره مگه میشه غصه ی تو رو نخورد مگه میشه پای گریه هات نمرد تو همین که حس نکردی..،بَسَّمه چه فشاری در به دنده هام آوُرد نفس آدم تووی دود میبُره ریه ام از دوده ی هیزما پُره من همون فاطمه ام..،پیر نشدم صورتی که می سوزه چین میخوره گره خورده سرنوشتمون به غم عُمر باهم بودنِ ما شده کم لحظه‌ای که میخ به پهلوهام گرفت داد زدم فضّه کجاااایی؟ محسِنم... دشمنت توو کوچه ها چه ها می کرد روی چادرم برو بیا می کرد قنفذ لعنتی تا کم میاورد جاشو با مغیره جابجا می کرد طاقت یه ذره گرما ندارم دوس دارم که راه برم..،پا ندارم موی زینبت پریشونه هنوز برا شونه کردنش نا ندارم گریه هام گریه ی پیوسته شدن راه آه و ناله هام بسته شدن دعا کن همین روزا..، زود بمیرم در و همسایه دیگه خسته شدن ای عزیزدلم ، ای همه کَسَم! دم آخری بُریده نفسم هوای حسینمونو داشته باش... برا خشکیِ لبش دلواپسم یه روزی میرسه تشنه میموونه بدنِ بی رمقش ناتوونه اِنقَدَر با نیزه ها میزننش روی پاش میخواد پا شه..،نمیتونه مُشتی بی حیا ولش نمی کنن پیرا با عصا ولش نمی کنن بدنش با خاک یکی میشه..،علی! نعل مرکبا ولش نمی کنن
شب جمعه قبل از شهادت 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 حسین جان حسین جان حسین جان حسین بیا این شب جمعهٔ آخری حسین عزیزم بشین روبروم همینکه موهات ونگا می کنم گره می خوره ناله هام توو گلوم سرِ شب شمردم کفن هامون و بمیرم الهی یه دونه کمه هزار تا لباسم برا یوسفی که در بین گرگا بمونه کمه دعا می کنم که شبیه خودم تویِ جای تنگی گرفتار نشی نبیم که در گودی ِ قتلگاه داری پاتو روی زمین می کِشی یه روز آخه دور تو خالی میشه می مونی چه تنها تو و خواهرت همه دسته دسته ته قتلگاه باشمشیر و نیزه می ریزن سرت بزرگ قبیله می گیره وضو یه نیزه می شه بینشون دست به دست لگد میزنه پهلوت و می‌شکنه یکی مثل اونکه پر من شکست شب جمعه ها قول میدم که بیام کنار تو ای یوسف بی سرم خونای گلو رو تمیز می‌کنم باچشمی ترو گوشه معجرم صدا می زنه پیش چشمام حسین با نعلای تازه بهم ریختنت به قدر کف دستی سالم نموند زیر شمشیر و نیزه ها از تنت
مجال نُطق ندارد زبان تقریرم نیامده است قلم پای کارِ تحریرم صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید... چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم اگرچه پای فراقت جوانی ام طی شد برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم همیشه فاصله ، اشک مرا در آورده همیشه از غم هجر تو ، تحت تأثیرم ! شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا به خُرده‌شیشه رسیده است رنجِ تکثیرم طنابِ نَفْس ، مرا می کِشَد به هر طرفی به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم کشیده کار من از معصیت به رسوایی... میان مردم این شهر کرده تحقیرم چه غصه‌ها که نخوردی برای سرکشی ام چه دردها نکشیدی برای تغییرم اگرچه مایه ی ننگم..،به من محبت کن شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی... خوش است خواب و خیالم ، خوش است تعبیرم دلیل زندگی‌ام! دوست دارمت وَلله مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم! زمان دفن بگو " یاعلی " دمِ گوشم بلند می شود از بین قبر تکبیرم بشور جسم مرا با غُبار صحن نجف همیشه خاک علی کرده است تطهیرم خدا کند که من امسال کربلا بروم زیارتی بگذارید بین تقدیرم تو را به روضه ی یَابنَ الشَبیب..،زود بیا همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم به گریه گفت: که آن شمر پست ، یابن الشبیب! به روی سینه‌ی جدَّم نشست ، یابن الشبیب! چه ‌بی‌ملاحظه خنجر کشید ، یابن الشبیب! سرِ عزیز خدا را بُرید ، یابن الشبیب! سنانِ بی همه‌چیزِ پلید ، یابن الشبیب! به سمت خیمه‌ی زن‌ها دوید ، یابن الشبیب! شده است قلب من از غم کباب ، یابن الشبیب! طناب حرمله..، دستِ رباب...، یابن الشبیب!
ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من بر سوز دلت سوخت دلِ مركب من از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه ترسم كه بسوزد رُخ تو از لبِ من
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
573.9K
شهادت حضرت زهرا س با نوای کربلایی ناصر داوری سقین سرا زبانحال غمونده باغریم اولدی قان هارا گئدورسن آی ننه اماندی صبر ائله دایان هارا گئدورسن آی ننه بابام رسوله نور عین اورکلرین  حبیبی سن جهاندا یوخ تایین آنا نجیب لرین نجیبی سن کیمه اذیتین دگیب که شهروون غریبی سن منه بو سری قیل بیان هارا گئدورسن  آی ننه صغیر  اوشاقلارین ندن بو نوعی گوزدن آتمیسان ائوین صفاسی یوخ داخی که گون مثالی باتمیسان نماز وقتدور اویان نه بی جواب  یاتمیسان اویان عزیز جان اویان هارا گئدورسن آی ننه کیمه دئیوم  اورک سوزون که یوخدی آشنا منه نئجه دوزوم  بو سنّیده هجوم ائدیب بلا منه جهان محبت ائیله سه مگر اولار آنا منه منه عزیز و مهربان هارا گئدورسن  آی ننه اجل آییردی تئز سنی بو عالمین وفاسی یوخ سن اولماسان داخی  ائوین نواسی یوخ  صفاسی یوخ ئولوم چتین دی هر ندن بو دردین هیچ  دواسی بهارین اولدی تئز خزان هارا گئدورسن  آی ننه دئدیم اجل وئره امان آناما خدمت ائیلیم اقلی فرصت اولمادی دویونجا صحبت ائیلیم کرگ اورک یاناندا من اوزومله خلوت ائیلیم حالیما یوخدی بیر یانان هارا گئدورسن  آی ننه بابام اجازه وئرموری اوجادان آغلیام سنه که بلکه سس یئتیشمییه بو نصف شب ده  دشمنه دویونجا اوخشیانمادیم گلیر بو غم گران منه خراب اولیدی بو جهان هارا گئدورسن آی ننه غریب ئولن عزیز  آنام ائدیم باشا نچاره من نه وار ائوه اگلیب گئدن نه واردی تسلییت وئرن بابام علینی سیندیریب سپاه غصه و محن قولی شکسته قهرمان هارا گئدورسن آی ننه گوزوندن آتما زینبی سنه فدا اولوم آنا زمانه سالدی محنته دونوبدی باغریمیز قانا قالیب دی دوت یتیم بالان هارا گدیرسن