3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
🎥 #انیمیشن| شک داشتیم به سن تکلیف رسیده یا نه؟!!
خاطرهی کوتاهی از طلبهی شهید حسن یزدانی به روایت حاج قاسم سلیمانی
🔸۴بهمن؛ سالروز شهادت حسن یزدانی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_یزدانی #شهدای_طلبه #تقوا #شهدای_کرمان
#چند_خاطره
🔸علیرضا بسیار مهربان بود...
🌼 #لالایی|علیرضا با صدای صوتِ قرآن میخوابید و لالایی او در گهواره نوای دلنشین قرآن بود
🌼 #روحیهلطیف|ملای مکتب میگفت: علیرضا خیلی دست و دلبازه و خوراکیهاش رو با بچهها قسمت میکنه... از همون بچگی به قدری روحیهاش لطیف بود که اگه جانور کوچکی رو میدید که مرده، اون رو دفن، و براش قبر درست میکرد...
🌼 #بازیبابچهها|وقتی از جبهه مییومد به همسایهها سر میزد و با بچهها بازی میکرد. میگفت: پیامبر کودکان رو روی شونههای خود قرار میداد؛ حالا من کی هستم که با بچهها بازی نکنم؟ اهل محبت بود، همسر یکی از همسایههامون فوت شده بود و بچههاش کوچیک بودند، علیرضا بهشون رسیدگی و براشون چیزی میخرید...
🌼 #اخلاص|هر وقت ازش میپرسیدم: توی جبهه چیکار میکنی؟ میگفت: من توی آشپزخونه خدمت میکنم... در حالیکه فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود.
🌼 #رویای_صادقه|یه بار خواب دیدم از جبهه برگشت، اما جای اومدن به خونه خودمون، رفت خونه همسایه... فرداش خوابم رو برا همسایهمون تعریف کردم، ایشونم گفت: من برا شهید، ختمِ زیارت عاشورا گرفته بودم و حاجت گرفتم.
🌼 #بویعطر|همیشه فکر میکنم هنوز زندهست. هر وقت توی خونه از کنار عکسش رد میشم، عطر عجیبی توی اتاق میپیچه. فکر میکردم اشتباه میکنم؛ اما یه روز که خواهرم اومده بود خونهمون، بوی عطر رو احساس کرد و بهم گفت...
👤خاطراتی از زندگی شهید علیرضا اختراعی
📚منبع: مصاحبه روزنامه کیهان با مادرشهید/ نویدشاهد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_اختراعی #کودک #همسایه #شهدای_کرمان
#یک_خاطره
🔸برخورد جالب حاجقاسم با مادر شهید علیرضا اختراعی
#متن_خاطره|همون سالی که حاج قاسم به شهادت رسید، وقتی من با هواپیما، از تهران به کرمان برمیگشتم، با حاج قاسم و خانوادهشون، که برای برگزاری مراسم روضه به کرمان مییومدند، همسفر شدم. من کمرم آرتروز داشت و کیفی دستم بود. حاج قاسم به سمتم اومد و گفت: کیفتون رو بدید به من. گفتم: نه ممنون! براتون زحمت میشه. [به شوخی] گفت: میترسید پولاتونو بدزدم؟😄 کیفم رو بهش دادم. من نمیتونستم تند تند راه برم، حاج قاسم آروم راه میرفت و مرتب به عقب برمیگشت که همقدم با من راه بره... اون روز حاجقاسم تا پایین پلههای خونهی ما، کیفم رو آورد. بعد چادرم رو بوسید و خداحافظی کرد...
👤خاطرهای از مادر شهید علیرضا اختراعی
📚منبع: مصاحبهی روزنامه کیهان با مادر شهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_اختراعی #خانواده_شهدا #حاجقاسم #شهید_سلیمانی #شهدای_کرمان
#خاکریزخاطرات ۱۵۳
🔸دست و دلبازی یک سردارِ شهید...
#متن_خاطره|حسنآقا توی یکی از عملیاتها مجروح شد و منتقلش کردند به بیمارستان... وقتی امام جمعهی شهـر برای عیادتش رفت، یه رادیو بهش هدیه داد. اما حسـنآقا رادیو رو بخشید به یک پیرمردِ فقیر... امام جمعه که از این قضیه باخبر شده بود؛ توی ملاقات بعـدی بهش گفت: شما که رادیو رو به یک نفر دیگه هدیه دادی؛ به جای اون، این دفعه برات یه تلویزیون آوردیم. اما حسنآقا تلویزیون رو هم بخشید به بیمارستان...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید حسن مکیآبادی
📚منبع: پایگاه اینترنتی موسسه نخبگان میثمتمار سیرجان
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۷ اردیبهشت؛ سالروز شهادت حسن مکیآبادی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_مکیآبادی #انفاق #کمک_به_فقرا #دنیاگریزی #شهدای_کرمان
#چندخاطره
🔸این خاطرات رو به گوش هر نوجوانی که میشناسید؛ برسانید
🌼 #مهربانی|۲/۵ساله بود که فرستادمش مکتبخونه. ملّا میگفت: ناصر هرچه بعنوان تغذیه میاره؛ میشینه با دوستاش میخوره؛ حتی به من هم میگه بیاید و بخورید... ملّا بعد از شهادت ناصر خیلی گریه میکرد. میگفت: از بچگی با بقیه فرق داشت.
🌼 #اهل_کار|نه تنها کارهایی که میگفتم رو انجام میداد؛ حتی بهم میگفت: هرکاری داری به خودم بگو مادر... مثلاً شب خوابیده بودم. مییومد کنار رختخوابم و میگفت: مامان! خوابیدی؟ هیچکاری نداری انجام بدم؟
🌼 #احترام_به_والدین|اهل ریخت و پاش نبود و جز کتاب و وسایل ضروری چیزی ازمون نمیخواست. درخواستهای ضروریش رو هم یکبار میگفت و دیگه پیگیری نمیکرد، تا خودمون بخریم... حتی وقتی خواهر و برادرهاش برای خرید چیزی اصرار میکردند، ناصر دعواشون میکرد و میگفت: آدم یه مرتبه به مادرش چیزی میگه. اگه امکانش باشه میخرند... اینجوری مراقب بود ما رو بابت چیزی که توان خریدش نداریم، خجالت زده نکنه.
🌼 #بهفکر_دیگران|نسبت به دیگران بیتفاوت نبود. مثلاً کلمپه میخرید و برا دوستش میفروخت. بهش گفتم: برید با هم شریک بشید؛ اما ناصر میگفت: مامان! دوستِ آدم که این حرفا رو نداره.
🌼 #ادب|بدون اجازهی من که مادرش بودم، کاری نمیکرد. کافی بود بهش بگم: فلان کار رو بکن؛ یا فلان کار دو انجام نده. چون و چرا نمیکرد و فقط میگفت چشم. مثلاً میگفت: مامان! من با دوستام برم فلان جا؟ تا میگفتم: نه! قبول میکرد. حتی نمیپرسید چرا نباید برم و ...
➕منبع
●واژهیاب:
#شهید_فولادی #شهدای_کرمان #نوجوانی_شهدا #بیتفاوت_نبودن
#خاکریزخاطرات ۱۵۹
🔸قرار دوستیِ شهید در شبهای جمعه...
#متن_خاطره|یک بعدازظهرِ پنجشنبه از ناصر خواهش کردم که شب بیاد خونهی ما؛ اما هرچه اصرار کردم، قبول نکرد.
علت نیومدنش رو هم که پرسیدم ،گفت: من امشب وعدهی دوستی دارم. فکر کردم دوستِ زمینی منظورشه و گفتم: خب! دوستت رو هم بیار؛ اما ایشون گفت: من شبهای جمعه نمیخوام جایی یا خونهی کسی باشم؛ چون ملائکه شب جمعه از عرش میان روی زمین و کارهای خیر بندگان خدا رو ثبت؛ و حوائج اونا رو برآورده میکنند. گفتم: میشه ما رو هم شریک [عباداتت]کنی؟ گفت: نه! فتوکپی پذیرفته نمیشه؛ اصلِ شناسنـامه لازمه؛ خودت اینکار رو بکن...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید ناصر فولادی
📚منبع:پرتال جامع کنگره ملّی شهدای دانشجو
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_فولادی #مناجات #عبادت #شب_جمعه #شهدای_کرمان
#یک_خاطره
🔸مثل شهید فولادی؛ گریههای شهادتساز داشته باشیم...
#متن_خاطره|نیمهی یکی از شبها دیدم ناصر با گریه مشغول خوندن نماز شبه؛ طوریکه پدرش از صدای او بیدار شد و ازش پرسید: ناصر چرا اینقدر گریه و زاری میکنی، مگه تو چکار کردی؟ مگه چقدر از عمرت گذشته ؟ ناصر گفت: سراسرِ عمر ما انسانها، سرشار از گناهان کبیره و صغیرهست؛ شاید من از گناهانم بیخبر باشم. اگه استغاثه میکنم و پیامبران رو واسطه قرار میدم، بخاطر اینه که خداوند از گناهانم بگذره و ما رو به درجات تکامل و عرفان برسونه...»
👤 خاطرهای از زندگی سردار شهید ناصر فولادی
📚 منبع: کنگره ملی شهدای دانشجو
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_فولادی #توسل #اشک #نماز_شب #مناجات #شهدای_کرمان
#خاطره
🔸 به بچههام بگید دنبالم نگردند...
#متن_خاطره|مدتی بود از طریق ارگانهای مربوطه، پیگیرِ پیدا شدنِ پیکر پدرِ شهیدم [حاجحسین بخشی] بودم. حتی به سردار باقرزاده هم مراجعه کردم و آزمایش DNA هم داده بودیم... تا اینکه یه روز یکی از دوستان قدیمیام [ که حدود بیست سال بود ازش خبر نداشتم] شمارهام رو پیدا کرده بود و بهم زنگ زد. ازم پرسید: دنبالِ پیکر پدرت میگردی؟ گفتم: آره... گفت: دیگه اینکار رو نکن... پرسیدم: چرا؟ گفت: یه مدت قبل خوابِ پدر شهیدت رو دیدم. بهم گفت برو به پسرم بگو اینقدر دنبال پیکر من نگرده؛ من هر وقت خودم بخوام برمیگردم...
▫️یه بار هم خانومِ یکی از دوستان برادرم؛ خوابِ بابای شهیدمون رو دیده بود. بابام به ایشون هم گفته بود: برید به بچههام بگید دنبال پیدا کردنِ من نباشند. من هر وقت خودم بخوام برمیگردم...
🔸🔹🔸__
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_بخشی #شهید_گمنام #شهدای_کرمان #مزار_گلزاررفسنجان
#خاکریزخاطرات ۱۲۰
🔸اینجوری عاشقِ امام و ایران باش...
#متن_خاطره|حاج یونس عاشقِ ایران بود. با شهيد ميرحسينی رفته بود حج. اما اونجا چیزی نخریدند و وقتی برگشتند؛ تمام سوغاتیهاشون رو از قم خريدند. میگفتند: اين پول ارز كشور ماست؛ بايد برگردونیم ایران و نباید از کشور خارج بشه... امام رو هم خیلی دوست داشت. تازه بچهدار شده بود، بهشگفتم: حاجیونس! دلت برا بچهات تنگ نشده جبهه و جنگ بس نيست؟ لبخند زد و گفت: اگر صد تا بچه داشته باشم و روزی صد مرتبه هم خبر بياورند که بچهات رو ازت گرفتند، من دست از خمينی بر نمیدارم...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید حاجیونس زنگیآبادی
📚منبع: کتاب “مثل مالک” صفحات ۳۸ و ۴۱
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] باکیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
_______________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_زنگیآبادی #ایران #وطندوستی #حمایت_ملی #امام_خمینی #ولایتپذیری #شهدای_کرمان
#خاطره_شهید
🔸عنایت شهید به تنها فرزندش که دکترها او را جواب کردند...
#متن_خاطره|۲۱روز بعد از شهادتش، پسرمون به دنیا اومد. یادمه ۶ ماهه بود که بیماری سختی گرفت؛ دکتر جوابش کرد و بهم گفت: فرزندت زنده نمیمونه...
سر همین یه شب با همسر شهیدم درد و دل کردم و با طعنه بهش گفتم: اگه منم مثل شما رفته بودم بهشت، معلومه که دیگه زن و بچهام رو یادم میرفت...
همون شب شهید اومد به خوابم. کنارم نشست و بخاطر طعنهام، با ناراحتی بهم تلنگر زد و گفت: من به فکر شما نیستم؟
بعد ادامه داد: علت مریضی پسرمون ماست خوردنه... آخر سر هم بهم یاد داد که چطوری برا فرزندمون غذا درست کنم تا خوب بشه...
خلاصه بعد از این خواب طبقِ دستورالعمل شوهر شهیدم عمل کردم و پسرمون شفا گرفت؛ جواب آزمایشهایش هم دیگه بیماری رو نشون نمیداد...
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
🔸۸ بهمن؛ سالروز شهادت سردار سید محمد ابراهیمی سریزدی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدابراهیمی #عنایت_شهدا #شهدای_یزد #رویای_صادقه #شفاعت #شهدای_کرمان
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎥 علتِ پیروزیهای جمهوری اسلامی ایران؛ از نظر شهید سلیمانی
مهمترین و کلیدیترین اصل رو گفت حاجقاسم
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_سلیمانی #ولایت #ولایت_فقیه #امام_خامنهای #شهدای_کرمان #مزار_گلزارکرمان
3.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎥 مداحی شهید حاجقاسم سلیمانی در هیئت
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_سلیمانی #ماه_محرم #روضه #شهدای_کرمان #مزار_گلزارکرمان