eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.8هزار دنبال‌کننده
854 عکس
346 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶۲ 🔸برخورد جالبِ شهید با دختری که بدحجاب بود... |روز ولادت حضرت‌ زهرا (س) مثل همیشه سجاد با روی خوش از سرِ کار اومد. بهم گفت: خانوم! راضی هستی هدیه‌ای رو که پادگان به‌ عنوان روز زن داده؛ بدم به کسی‌ که نیاز داره؟ گفتم: آره! من از خدامه. تازه چادر خریدم و فعلاً نیاز ندارم... اون روز نپرسیدم چادر رو برا کی می‌خواد. تا اینکه بعد از شهادتش یکی از دوستاش گفت: توی دانشگاه یکی از دخترها حجاب مناسبی نداشت. سجاد یه نفر رو فرستاد تا باهاش حرف بزنه. اون دخترخانوم هم گفت: بخاطر مشکل مالی نمی‌تونم چادر بخرم... سجاد تا اینو شنید، چادری‌ که هدیۀ‌‌ روزِ زن واسه من بود رو براش بُرد؛ و الحمدلله از اون روز چادر سرش میکنه... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید مدافع‌حرم سجاد دهقان 📚 به نقل از همسر شهید ؛ در گفتگو با “رجانیوز” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۶۳ 🔸اطاعت محض از ولایت‌فقیه این شکلیه... |امام خمینی«ره» به صیاد شیرازی دستور اکید دادند که شمال‌ِغرب کشور ناامن است و فقط شما می‌توانید امنیت را در آنجا برقرارکنید. صیاد هم بلافاصله در خانه‌ی خود ستادی‌ تشکیل داده و افرادِ موردِ اعتماد را برای اجرایِ امر امام‌خمینی انتخاب کرد... شهید صیاد شیرازی جوری مطیعِ ولایت فقیه بود که می‌گفت: قسم می‌خورم که اگر امام خمینی«ره» بفرمایند لباس نظامیت را بکن یا ( جای فرماندهی) درجه‌ی گروهبان سومی بزن، اینکار را بدونِ کمترین ناراحتی انجام خواهم داد. 👤خاطره‌ای از زندگی سپهبد شهید علی صیادشیرازی 📚منبع:پایگاه اینترنتی شهید آوینی 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۶۴ 🔸اینجوری پشتِ همدیگه باشیم... |باباش نانوا بود و با برادرهاش توی نانوایی به ایشون کمک می‌کردند.یه روز امیر شنید که یکی از نانوایی‌ها برا پختِ نان فرداشون آرد ندارند. با اینکه سنش‌کم بود؛ نه تنها خوشحال نشد از اینکه یه نانوایی آرد نداره و ممکنه مشتری خودشون‌ بیشتر بشه؛ بلکه به در و دیوار زد، تا براشون آرد جورکنه. همون شب رفت گندم پیدا کرد؛ بعد به یه آسیابان اصرار و خواهش کرد که گندم رو آسیاب کنه؛ تا نزدیکای صبح هم بیدار موند و آردها رو الک کرد. حدود ساعت 4 صبح بود که آردهای آماده شده رو رسوند درِ اون نانوایی. بعد هم رفت درِ خونه‌ی نانوا و بهش گفت: اینم آرد برا اینکه بتونی واسه مردم نون بپزی... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید امیر معصومشاهی 📚منبع: نویدشاهد “بنیادشهید و امور ایثارگران” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۶۵ 🔸نابغه‌ای که آمریکایی‌ها خواهانش بودند... |روز میلاد پیامبر(ص) متولد شد و اسمش رو گذاشتند رسول... بخاطر استعداد ویژه‌اش‌‌ همیشه ممتاز بود و توی رشته‌های مختلفی مثل شنا، کشتی، دومیدانی و وزنه‌برداری مدال گرفت. حتی توی مسابقات تیراندازی کشورهای عضو پیمان “سنتو” مقام اول رو کسب کرد... ارتش اعزامش کرد آمریکا برای گذروندن دوره‌های عالی نظامی. اما انقلاب شد و تصمیم گرفت برگرده ایران. بخاطر توانمندی زیادش آمریکایی‌ها بهش مدرک نمی‌دادند، تا نگهش دارند. وقتی هم برگشت؛ اشک شوق ریخت و به خانومش‌ گفت: فکر نمی‌کردم بتونم برگردم ایران و سرباز امام زمان(عج) بشم. آخرِ سر هم داوطلبانه رفت کردستان و همونجا شهید شد. 👤خاطره‌ای از زندگی سرلشکر شهید رسول عبادت 📚منبع: پایگاه اینترنتی رهیافته “ وابسته به موسسه رهیافتگان اسلام نبوی” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۶۶ 🔸دردِ مردم داشتن یعنی این... |با توجه به سرما و یخبندان‌هایِ شدیدِ مشهد و همچنین حضورِ روس‌ها در کشور، زندگی برای مردم خیلی سخت شده بود. بارها می‌دیدم که آیت‌الله سعیدی تویِ صف‌هایِ طولانیِ نان ایستاده تا برایِ فقرا نان و آذوقه تهیه کند... در همسایگیِ آیت الله سعیدی بنده خدایی زندگی می‌کرد که وضعِ خوبی نداشت، او می‌گفت: محلِ سکونتِ ما طبقۀ سوم بود. یک‌روز صدایِ نفس‌نفس زدنِ یکی را شنیدم‌که از پله‌ها بالا می‌آمد. وقتی نگاه کردم، دیدم آیت‌الله‌سعیدی یک گونیِ ذغال به دوش گرفته و برای ما آورده است... 👤خاطره‌ای از زندگی مجتهد شهید سیدمحمدرضا سعیدی 📚منبع: کتاب بَلاغ ( سیره‌تبلیغی‌شهدای روحانی) صفحات ۶۵ و ۶۹ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۶۷ 🔸من آخرش شهید میشم... |حسین همه‌اش می‌گفت: من آخرش شهید میشم... وقتی هم من می‌خندیدم، می‌گفت: حالا نگاه کن؛ اگه آخرش شهید نشدم! ... آخرش هم شد اولین شهیدِ فتنه ی ۸۸ ... حسین پیاده می‌رفت مدرسه و می‌آمد. تعجب کردم. پیگیـر که شدیـم، فهمیـدیم پـول توجیبی‎هاش رو میده امام‌جماعتِ مسجد تا برسونه به نیازمندان... 👤خاطره‌ای از زندگی بسیجی شهید حسین‌ غلام‌کبیری 📚منبع: ماهنامه امتداد ؛ شماره ۵۵ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۶۸ 🔸عشقِ شدیدِ شهید، به کتاب و مطالعه... |پول توجیبی‌هایی که بابام بهش میداد رو خرج نمی‌کرد؛ حتی با پای پیاده می‌رفت مدرسه و می‌یومد، تا بتونـه پول توجیبی‌هاش رو جمع کنه. همه رو هم می‌ریخت توی یه صندوقچه. بعد هم با پولی که جمع میشد، برا خودش کتاب نهج البلاغه و کتابهای شهید مطهری و شهید بهشتی رو می خرید و می‌خوند... 👤خاطره‌ای از زندگی نوجوان شهید حبیب‌الله کمالی‌زاده 📚منبع: کنگره شهدای استان مازندران؛ به نقل از خواهرشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ▫️۲ تیرماه؛ سالروز شهادت نوجوان شهید حبیب‌الله کمالی‌زاده گرامی‌باد ____________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۶۹ 🔸رفتارِ خاصِ آقای فرمانده... |قائم‌مقام فرمانده تیپ بود، اما هیچوقت از فعالیت‌هاش توی جبهه حرفی نمی‌زد. می‌گفت: خـدا بايد بدونه من اونجا چیكار مى‏كنم و شغلم چيه؟ تا روز شهادتش هم نفهمیدیم سِمَتش چیـه... جالبـه که وقتى تـوى جبهه خوراكى مى‌دادند، آقامصطفى سهم خودش رو نمی‌خورد. نگه می‌داشت و وقتی بچّه‌ها چیزی برا خوردن نداشتند، بین‌شون توزیع می‌کرد؛ بدونِ اینکه خودش بخوره... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مصطفی قوی 📚منبع: فرهنگ‌نامه جاودانه‌های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید خراسان 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی ➕ دریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی ➕ دریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ▫️۶ تیر؛ سالروز شهادت سردار شهید مصطفی قوی گرامی‌باد ________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۷۰ 🔸ماجرای کُتِ گشادِ استاندارِ شهید‌‌‌... |استاندار گیلان بود و برا سخنرانی اومد شهر ما. قبل از شروع سخنرانی،‌ یه پیرمرد فقیر بهش نزدیک شد و ازش کمک خواست. شهید انصاری جیب‌هاش رو گشت و دید پول نقد همراهش نیست. یهو دیدم کت خودش رو در آورد و داد به پیرمرد؛ با دیدنِ این صحنه، کت خودم رو از تن خارج کردم و دادم به شهیـد انصـاری تا لااقل برا سخنرانی بدونِ کت نباشه.کتِ من به تنِ ایشون بزرگ میزد و معلوم بود که مال خودش نیست؛ اما شهید بدونِ توجه به این مسائل سخنرانی کرد و بعد هم کت رو تحویلم داد و رفت... 👤خاطره‌ای از زندگی استاندار شهید علی انصاری 📚منبع:خبرگزاری تسنیم به نقل از همسرشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ▫️۱۵ تیر؛ سالروز شهادت استاندار شهید علی انصاری گرامی‌باد ________________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۷۱ 🔸استدلال جالب یک بانوی شهیده، برای رعایت حجاب وقتِ خواب... |زمان جنگ بمباران هوایی امان مردم رو بریده بود. شب وقتِ خواب دیدم دخترم گلدسته رفت و حجابِ کامل پوشید. ازش پرسیدم: دخترم کاری پیش اومده؟ جایی می‌خواهی بری؟ گفت: نه پدرجان! اینجا هر لحظه بمباران هوایی میشه و ممکنه صبح زنده نباشیم؛ باید طوری باشم که اگه خواستند من رو از زیر آوار بیرون بیارن، حجابم کامل باشه... 👤خاطره‌ای از زندگی شهیده گلدسته محمدیان 📚منبع: کتاب چهار فصل عشق، صفحه ۶۸ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۷۲ 🔸آرزویِ مهمِ شهید جان‌بزرگی‌‌... |یکی از مهمترین آرزوهاش این بود كه بچه‌های حزب‌اللهی تحصيلاتشون رو ادامه بدهند. می‌گفت: جنگ هشت سال طول كشيد؛ خيلی از بچه‌ها بخاطر حضور توی جبهه، از تحصيل جاموندند؛ و به جاشون افرادی که كنار گود نشسته و جنگ رو محكوم می‌كردند، از موقعيت استفاده كرده و به تحصيل پرداختند؛ و امروز توی اين نظام مقدس دارای پست و مقام شدند ؛ و دارن با اعمال‌شـون اصول و ارزش‌های انقلاب رو خدشه‌دار می‌كنند... با این دلایل اعتقاد داشت که بچه‌های حزب ‌اللهی بايد درس بخونند و پُست‌های‌ كليدی کشور رو بدست بگيرند. می‌گفت: برا درس‌خوندن هيچوقت دير نيست... 👤خاطره‌ای از زندگی هنرمند شهید سعید جان‌بزرگی 📚منبع: نویدشاهد “ بنیاد شهید و امور ایثارگران” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۷۳ 🔸آرزوی مادر مستجاب شد و مسعود به شهادت رسید |در حالِ تماشایِ تعزیه داشتم به مسعود که ۶ماهه بود، شیر می‌دادم. یهو دلم شکست و اشکم جاری شد؛ گفتم: خدایا! کاش فرزندی داشتم که در راه امام حسین(ع) فدا بشه... در همین حال اشک چشمم ناخواسته به دهان مسعود چکید... گذشت و سال۶۶ مسعود به شهادت رسید و بدنش مثل امام حسین(ع) تکه تکه شد. همون شب خوابِ تعزیه‌ی سالها پیش رو دیدم، توی عالمِ خواب مسعود در آغوشم بود که ناگهان پر کشید و به یارانِ امام حسین(ع) پیوست... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید مسعود اصلاحی 📚منبع: کتاب حدیث عشق، صفحه ۱۹ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: