#حضرت_مسلم_علیهالسلام
ای در اندیشهات هوای حسین
ای که در کوفهای صدای حسین
از تمام جهان گذر کردی
از همه ماسوا سوای حسین
بعد ساقی تشنگان هستی
صاحب پرچم و لوای حسین
بچه های بزرگ و کوچک تو
همه قربان بچه های حسین
تو اسیری فدای خواهر او
بی کس و خستهای فدای حسین
با غریبی خویش خرسندی
هست اگر غربتت رضای حسین
گیسوان تو بر سر نیزه
اولین پرچم عزای حسین
خبر توست اول مقتل
مقتل توست مبتدای حسین
خیر پیش و خدا نگهدارت
بود پشت سرت دعای حسین
نامه دادی بیا، نیاید کاش
بعد تو چیست ماجرای حسین
با زنان سوی کوفه میآید
بود در گوش تو ندای حسین
مردمانی که پیش از این بودند
در همین کوچه ها گدای حسین
حال دنبال غارتش هستند
نقشه دارند اگر برای حسین
پی خلخال دختران هستند
گرچه هستند آشنای حسین
همه که سیم و زر نمیخواهند
عده ای را هدف عبای حسین
سنگ و شمشیر و نیزه میبارد
کوفهی توست کربلای حسین
دوره ات کرده اند وحشی ها
آمده بر سرت بلای حسین
با تو تمرین ذبح میکردند
مُثله ات کردهاند جای حسین
به قفای تو خورد تا شمشیر
گفتی ای وای از قفای حسین
از سر بام تا زمین خوردی
بند بند تو گفت وای حسین
پن: شاعر به ایراد قافیهی بیت آخر واقف است
#زخم_حسینی
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
نامه از محبوب آوردهاست کسوت را ببین
مبدا تاریخ عشاق است هجرت را ببین
در نمازش دید تنها مانده با سجادهاش
مسلمین را در وفا بنگر جماعت را ببین
دزد را کی میسپارد یک نفر دست شریح
کودکانش را به دستش داد غربت را ببین
دستگیر هاشمیان بین کوفه یک زن است
طوعه تنها مرد این شهر است غیرت را ببین
در اسارت وارد بزم عبیدالله شد
روی گرداند از حرامی ها برائت را ببین
در اسارت وارد بزم عبیدالله شد
مثل زین العابدین، آری شباهت را ببین
اب آوردند و خونش را درون کاسه ریخت
تشنه لب پرواز خواهد کرد قسمت را ببین
مکه را از کوفه میبیند بصیرت را نگر
گفت بنویسید برگردد وصیت را ببین
شد سرش دروازه را آذین و بعد از واقعه
خود حسین آمد به دیدارش زیارت را ببین
#زخم_حسینی
#شب_اول_محرم
سفرهی ماه عزا، خوان اباعبدالله
باز عالم شده مهمان اباعبدالله
لک لبیک حسین از همهسو میشنوم
فاطمه داده فراخوانِ اباعبدالله
آمده بزم پسر را سر و سامان بدهد
مادری بی سروسامانِ اباعبدالله
خیمه برپاست، عزادار چقدر آمدهاست
ای بنازم به محبانِ اباعبدالله
همگی سر به گریبانِ غم غربت او
همگی سائل احسانِ اباعبدالله
این جوانان که همه گریهکن و سینهزنند
همه قربان جوانانِ اباعبدالله
<بوی پیراهن خونین کسی میآید>
عرش را کرده پریشانِ اباعبدالله
**
با لبِ تشنه، لبِ بام سفیرش میگفت
به فدای لب عطشانِ اباعبدالله
تنمسلم که زمین خورد، صدا کرد: «حسین»
سرش افتاد به دامانِ اباعبدالله
#امیر_عظیمی
#حضرت_مسلم_شهادت
از زخم ها اصلا خیالی در سرم نیست
اما تو و تنهایی ات در باورم نیست
در کوچه ی تنهایی ام با دست بسته
با قلب خونین غیر ذکر حیدرم نیست
این آخرین لحظه فقط یاد تو هست
تا ساعتی دیگر سری در پیکرم نیست
دارم برایت اشک می ریزم که اینجا
از آن همه، امروز یک تن یاورم نیست
شکر خدا در کوفه ی نامرد، تنهام
از خانواده هیچ کس دور و برم نیست
شکر خدا وقتی که دندانم شکسته
شاهد به دندان شکسته خواهرم نیست
شکر خدا امروز چشم ساربانی
تا آخرین لحظه پی انگشترم نیست
اینجا اگر چه زخم ها خوردم ولیکن
دست سیاهی در کمین دخترم نیست
#حسن_کردی
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
نامه از محبوب آوردهاست کسوت را ببین
مبدا تاریخ عشاق است هجرت را ببین
در نمازش دید تنها مانده با سجادهاش
مسلمین را در وفا بنگر جماعت را ببین
دزد را کی میسپارد یک نفر دست شریح
کودکانش را به دستش داد غربت را ببین
دستگیر هاشمیان بین کوفه یک زن است
طوعه تنها مرد این شهر است غیرت را ببین
در اسارت وارد بزم عبیدالله شد
روی گرداند از حرامی ها برائت را ببین
در اسارت وارد بزم عبیدالله شد
مثل زین العابدین، آری شباهت را ببین
اب آوردند و خونش را درون کاسه ریخت
تشنه لب پرواز خواهد کرد قسمت را ببین
مکه را از کوفه میبیند بصیرت را نگر
گفت بنویسید برگردد وصیت را ببین
شد سرش دروازه را آذین و بعد از واقعه
خود حسین آمد به دیدارش زیارت را ببین
#زخم_حسینی
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
آن روزهای خوب کنار حبیب بود
این روزهای آخر عمرش غریب بود
از آن جماعتی که به پابوسش آمدند
یک تن نمانده بود خدایا عجیب بود
در روضهاش برای علی گریه میکنم
در مرکز خلافت مولا غریب بود
مضطر شد آنقدر که به دیوار سر گذاشت
“آقا میا”ی او دم اَمَّن یُجیب بود
گاهی زنان غیورتر از مرد میشوند
چون طوعهای که بین لئيمان نجیب بود
سر روی بام و تن پی مرکب به کوچهها
این هم حکایتی ز فراز و نشیب بود
دیدند روی خاک، سری غلط میخورد
این اولین سر است که خَدُّالتَّريب بود
آویزهی قنارهی قصابها تنش
عیسای کوفه آخر کارش صلیب بود
#سیدمیلاد_حسنی
#محرم_فصل_عاشقی
#یاصاحب_الزمان
#مناجات_با_امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یونس_وصالی
هدیه به پیشگاه حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام به امید عطای رزق محرم...
ای منتهای زَمزَمه و ذکر عاشقان
ای در غم حسین ، عزادار و روضه خوان
قربان شال مشکیِ بر روی شانه ات
ما را شریک در غم عُظمای خود بدان
(صاحب عزای اصلیِ این روضه ها بیا)
تا که دهیم در ره تو مال و اهل و جان
هر صبح و شب به یاد حسین و مصائبش
خون جای اشک میشود از دیده ات روان
ما روضه را شنیده ولی تو به چشم خویش
میبینی آنکه بر لب او خورد ، خیزران
میبینی آنکه پیکر قاسم کشیده شد
یا اینکه خاتَم است به دستانِ ساربان
قلبت پر از غم است ، خدا صبرتان دهد
در وصف حال قلب تو درمانده شد زَبان
جانِ رقیه ای که تنش شد کبود و زخم
عَجِّل عَلی ظُهورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان
سروده : #یونس_وصالی
#امام_حسین
#محرم_فصل_عاشقی
#لبیک_یا_حسین
#هیئتفرهنگیمذهبیقاسمبنالحسن
#یونس_وصالی
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
هرکس به ماتم تو نشست و عزا گرفت
در پیشگاه حضرت داور بها گرفت
ای علتِ وجود ، سلیمانِ کربلا
از برکت تو بود که عالم صفا گرفت
ای خوش به حالِ نوکرِ تو با دوقطره اشک
مشمولِ لطف فاطمه شد ، کربلا گرفت
آقا اگر اجازه دهی روضه خوان شوم
کز روضه تو خضر نبی هم بقا گرفت
مقتل نوشته تکیه به نیزه زدی و بعد ...
تیری رسید و در وسط سینه جا گرفت
مقتل نوشته شمر به گودال آمد و
در دستِ خود محاسنِ سرخِ تو را گرفت
با چند ضربه ای سرتان را برید و بعد
آن را به پیش دیده خیر النسا گرفت
با چه مصیبتی پسرت زین العابدین
بر دور قطعه قطعه تنت بوریا گرفت
سروده : #یونس_وصالی (یونس)
#امام_حسین
#محرم_فصل_عاشقی
#لبیک_یا_حسین
#هیئتفرهنگیمذهبیقاسمبنالحسن
#یونس_وصالی
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
غرقم میان موج خروشانِ شهوتم
اُف بر همیت من و صد اُف به غیرتم
روزی هزار بار به خود ظلم کرده ام
از بس ذلیل و بی خرد و بی مُرُوَّتَم
این زندگی که نیست ، سراپا زیان بود
تا در مسیرِ تو ننهم پا ، به خِفَّتَم
باید که اعتراف کنم بر زیانِ خویش
اقرار میکنم که سراسر جهالتم
از هر طرف که مینگرم بر خودم فقط
مشغولِ ظلم بر خود و کُفرانِ نعمتم
اما دلم خوش است که با روسیاهی ام
عمری است گرمِ نوکری ات بینِ هیئتم
آخر مرا عزای تو تغییر میدهد
جز این که نیست حکمتِ هر بار دعوتم
هر قطره اشک بر تو و هر ناله از خلوص
در روز حشر میکند آقا شفاعتم
نورِ چراغِ روضه تو کافی اَست تا
پایان دهد به شامِ سیاهِ ضلالتم
(کشتی شکست خوردهِ طوفانِ کربلا)
ای کشتیِ نجات و چراغِ هدایتم
لطفی کن و مرا بخر و آدمم نما
ای آنکه نامِ تو همه جا رمزِ عِزَّتم
سروده از شاعر و مداح اهلبیت علیهم السلام :
#یونس_وصالی
#یاحسین (ع)
#غزل مناجات شروع جلسه یا نوحه سنگین
آقا چه میشود به غلامت کرم کنی
با گوشه ی نگاه دلش را حرم کنی
از بس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد
دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی
آقا مدال نوکریت را ز من نگیر
من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی
ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین
آیا شود مرا تو مقیم حرم کنی؟
یک جرعه ای بده تو ز صهبای کربلا
تا مست آن شراب و مِیِ کوثرم کنی
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#مرثیه جانسوز حضرت مسلم (ع)
#محرم ۱۴۰۱
درشهر کوفه رسم این مردم عجیب است
مهمانشان مُسلِم چقدر اینجا غریب است
این مردمِ نامرد ، در خانه نشستند
روی سفیر تو در و کاشانه بستند
این شهر ، شهرکوفه ، شهر بی وفایی است
خاصیت و اخلاق آنها بی حیایی است
اینجا کسی با او سرِ یاری ندارد
آواره گشته چون که غمخواری ندارد
هر خانه ای که در زده بسته به رویش
اندوه و غُصه عُقده گشته در گلویش
در زیر لب حرفی ز سوز و درد دارد
آقا نیا ، کوفه مَرامی سرد دارد
آقا نیا ، چشم انتظار تو کسی نیست
جُز تیر و نیزه ، بیقرار تو کسی نیست
اینها ز کینه سینه را لبریز کردند
خنجر برای حنجر تو تیز کردند
آقا نیا دائم گل پرپر ببینی
داغ ابوالفضل و علی اکبر ببینی
مولا بیا و مُسلمت را کن نظاره
در کوچه ها گشته تن من پاره پاره
آقا دگر بر من نمانده راه چاره
شد قتلگاه مسلمت دارالاماره
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#نوحه واحد یا سنگین حضرت مسلم (ع)
آقاجان ، بی تو تنها و غریبم
در غربت ، کس ندارم ای حبیبم
بُغضی نشسته است ، در این صدای من
ذکرم شده مُدام ، برگرد آقای من
آه ، غربت و درد ، آه و حسرت ، کوفه نامرد
وای ، [ ای حسین جان ۳ ] (۲)
با عشقت ، می دهم در راه تو جان
جان من ، نیا کوفه ای حسین جان
کوفیِ بی وفا ، پیمان خود شکست
بعد از علی شدند ، ملعون و پست پست
آه ، بی وفایی ، رسمه اینجا ، کاش نیایی
وای ، [ ای حسین جان ۳ ] (۲)
این مردم ، عهد خود با تو گسستند
دستان ، مسلمت از کینه بستند
بر قلب مضطرم ، باد صبا نگر
گو بر حسین که از ، کوفه تو کن گذر
آه ، تیغ و دشنه ، نقشه ی شوم ، لب تشنه
وای ، [ ای حسین جان ۳ ] (۲)
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#حضرت مسلم بن عقیل
#نوحه زمینه ، سنگین ، واحد ، شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#محرم۱۴۰۲
منم مُسلِم سَفیرت توی کوفه رها شدم
غریبونه یا حسین آواره و تنها شدم
مُسلِمِت غریبونه بی کس و سرگردونه
یا حسین جان یا مولا (۴)
روی دوشم نشسته سنگینیِ بارِ غُربت
می گُذارم سرم را بر روی دیوار غربت
مسلم بی پناهم تو ببین اشک و آهم
یا حسین جان یا مولا
می فرستم سلامی بر تو با لب های پاره
به دل شکسته ام بنما آقا یک نظاره
من غریب و تنهایم غرق موج غمهایم
یا حسین جان یا مولا
بر سر دارم آقا ای دار و ندارم حسین
جای گریه برایت اشک خون می بارَم حسین
می شوم من قربانت هر دو چشم گریانت
یا حسین جان یا مولا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#حضرت_مسلم
من عاشقم و غیر تو دلدار ندارم
جز دار در این دار هوادار ندارم
من مشتری عشق تو ام یوسف زهرا
ورنه سر و کاری سر بازار ندارم
میثم به علی نازد و من بر تو حسین جان
دیگر تو مگو میثم تمار ندارم
گر سنگ زنندم به سر دار غمی نیست
جز سنگ در این کوفه خریدار ندارم
زین طایفه عهد شکن با تو چه گویم
کز گفتن آن قدرت اظهار ندارم
آن قدر بگویم که در این شهر پر آشوب
من ایمنی از سایه دیوار ندارم
#ژولیده_نیشابوری
#محرم
این روزها زمین و زمان گریه میکنند
با حالِ زار، پیر و جوان گریه میکنند
آنان که اشک، در غمِ دنیا نریختند
این ماه، با تمامِ توان، گریه میکنند
مردم، به یادِ قاریِ عطشانِ کربلا
همراه با صدایِ اذان، گریه میکنند
این چه مصیبتیست که از سوزِ ماتمش
چون بچهمرده، خیلِ زنان گریه میکنند
نامِ حسین وردِ زبان میشود، همه
با صدهزار آه و فغان گریه میکنند
انگار نفخِ صور، بلند است در جهان
یک عده بیپناه، چنان گریه میکنند
با حالِ خوب، گریهکنان، سینه میزنند
با چشمِ خیس، سینهزنان، گریه میکنند
او خون به چشم دارد و عشاق با سرشک
همراهِ با امامِ زمان، گریه میکنند
افتاد، تشنه، گوشهی گودالِ قتلگاه
در ماتمش زمین و زمان گریه میکنند
#عادل_حسین_قربان
#حضرت_مسلم_دودمه
آی بگریزید صبرِ تیغِ من سر رفته است
من عمویم مرتضی است
این برادرزادهی حیدر، به حیدر رفته است
من عمویم مرتضی است
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_دوم_محرم
#مسمط_مخمس
انگار سرنوشتِ ما را جدا نوشتند
یا آرزوی من را بر بادها نوشتند
امروز بِینِ این دشت مرگِ مرا نوشتند
آنان که مقتلت را در کربلا نوشتند
ای هستیام بگو که هستی به خواب ، زینب
برخیز مرکبت را از کربلا بگردان
بگذار یا بمیرم یا راه را بگردان
هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان
خیمه مزن به صحرا حکمِ قضا بگردان
تا جان نداده پیشت از اضطراب زینب
فهمیدهام کجایی از نالههای زهرا
من های های گِریَم با وای وایِ زهرا
فهمیدهام کجایی از جایِ پایِ زهرا
آنجاست جایِ گودال آنجاست جای زهرا
نگذار تا گذارد پا بر تُراب زینب
از حال بُرده ما را هولِ سپاه دشمن
ترسیدهاند طفلان پیش نگاه دشمن
جمع حرامزاده حجم سلاح دشمن
پیداست خیمهی ما از خیمگاه دشمن
میخواهد از لبانت تنها جواب زینب
میترسم ای برادر از چشمِ آن کمانگیر
از شومیِ حرامی از شعبههای آن تیر
از خنجران عریان از تشنگیِ شمشیر
بی اختیار خوردم بر خاک ، دستِ من گیر
عباسجان نخواهد اینجا رکاب ، زینب
ای کاش مینوشتی ما شیرخواره داریم
یا دختران کوچک در این عِماره داریم
در محملی عروسی با گاهواره داریم
نه پایِ راه رفتن نه راهِ چاره داریم
اینجا نمان نگردد رویش خضاب زینب
لبهای ما از امروز از آفتاب خُشکید
هر قدر آب آمد مثل سراب خُشکید
تا دید حجم لشکر از اضطراب خُشکید
برگرد ای برادر شیرِ رُباب خُشکید
دلشوره دارد از او از قحط آب زینب
اینسو است خار تشنه آنسو است آبِ جاری
اینسو است تاولِ پا آنسواست زخمِ کاری
یک مرد باشد ای کاش در قحط یار و یاری
از حرمله بپرسد نامرد بچه داری؟
می ترسد از شکارِ طفل رُباب زینب
منکه نرفته بودم جز مجلس زنانه
برگرد تا نبینم دشنام و تازیانه
بگذار تا گلویت بوسم به این بهانه
سر میبُرند اینجا از پشت ، ناشیانه
خانه خراب زینب خانه خراب زینب
برگرد ورنه دیدم اینجا غبار گردد
کوچه به کوچه این سر با نیزهدار گردد
صندوقچهی سرِ تو میزِ قمار گردد
جای شرابخوار و بی بند و بار گردد°
تو گیرِ نیزه دار و گیرِ طناب زینب
° در مقاتل آمده روزها رأس مبارک بر نیزه و شامگاه داخل صندوقچهای قرار میگرفت .
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#اول_مجلسی
#مثنوی
به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین
شروع می کنم این ماه را به نام حسین
دوباره چشمه ی خون بین عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده
هزار شکر عجینیم با غم تو حسین
رسیده ایم به ماه محرم تو حسین
هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم
دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم
قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم
لباس نوکری شاه را به تن کردیم
اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم
سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم
میان سینه ی ما آهِ تازه..،دم شده است
بساط چایی و اسپند هم علم شده است
چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم
چقدر پادویی روضه ی تو را کردیم
بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است
به روضه آمدن ما دعای فاطمه است
در این حسینیه تحت لوای مولائیم
به زیر سایهی چادر نماز زهرائیم
خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد
کسی که گریهکُنات شد..،عزیز زهرا شد
قسم به کوثر و زمزم،شفاست گریه ی تو
برای هرچه مریضی،دواست گریه ی تو
قسم به تذکرهی قدسی خدای جهان
"حسین"..،راه علاج است..،آی بیماران
اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب
تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب
مرا فقیر نگاهت بدانی ام خوب است
گدای شاه خراسان بخوانی ام خوب است
رکوع اشک شدم،گریهی نماز شدم
به جان دختر تو کربلانیاز شدم
چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم
چه می شود که دم اربعین حرم برسم
▪️
▪️
چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود...
هزار نیزهی خونین درون یک تن بود
نفس نفس زدن او به آه بند شده
صدای چکمه ی یک بددهن بلند شده
به خشکی لب آقا لگد نزن ای شمر!
به پیش مادر او حرف بد نزن ای شمر
سنان کشانده عقب جمع نیزهداران را...
خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#اشعار_محرم
#مربع_ترکیب
ای گرفتاران عالم اسم اعظم ، مسلم است
آن که از دل های مردم می برد غم مسلم است
ذکر بسم الله ِ ما در هر محرم، مسلم است
اولین قربانی سلطان عالم مسلم است
چون ابوفاضل حسابش از همه یاران جداست
اجر گریه در عزایش با عمویش مرتضاست
آن که یاد عاشقان داده هنرها مسلم است
آن که تنها رو به رو شد با نفرها مسلم است
آنکه بوده مَحرم خیرالبشرها مسلم است
آنکه نذر دین حق کرده پسرها مسلم است
اولیاء الله را شان رفیعش آرزوست
خوش به حالش اولین گریه کنش ارباب اوست
نایب ارباب ما دارد تماشا هیبتش
کوفه را یاد علی انداخت کوه غیرتش
یک تنه یک شهر را انداخت از پا همتش
کم نشد با کوچه گردی ذره ای از عزتش
مانده تنها باز اما از حسین دم می زند
عشق او آتش به مکر کل عالم می زند
کرد سنگ حیله از هر سو نشانش ، آه آه
مثل بیدی گشت لرزان ، سرو ِ جانش آه آه
کشت او را کوفه و آهنگرانش آه آه
کرد تیر حرمله قامت ،کمانش آه آه
قدّ ِ یک کوفه مصیبت در دل او جا گرفت
قبل اصغر ، این سه شعبه جان مسلم را گرفت
کوفه شد بازار تیر و نیزه و شمشیرها
کرد در یک شب به قدّ ِ سالها ، تغییرها
می کند شیطان از آیات خدا تفسیرها
گرگ ها را مست گردانده طمع بر شیرها
دین شده قربانی دینارهای بی شمار
پیر مردی گفت می آید عصای من به کار
حرف دنیا ، حرف کینه ، حرف خشم از حیدر است
آنچه مانده بهر مسلم ، خستگی بر پیکر است
روز و شب نُقل محافل ،قیمت هجده سر است
آه ،معجر آخرین قول پدر بر دختر است
کوفه در فکر اسارت بردن آزاده هاست
کعب نی ها تشنه ی دیدار کعبه زاده هاست
باغبان، نخل امیدش گشت ، قربانی ِ سیل
کوفه ظلمت خواه شد ، جای قمر ،جای سهیل
راه باطل را به حق ترجیح داد از روی میل
چه عمودی هست در دست حکیم بن طفیل
تسلیت عباس جان ، بی سر شده هم سنگرت
کار شد دشوارتر ، جان تو ،جان خواهرت
#محمد_حسین_رحیمیان
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل
🔹چه عهدها که شکست🔹
سلام فلسفۀ چشمهای بارانی!
سلام آبروی سجدههای طولانی..
بیا که ما همه چشم از گناه میپوشیم
چرا تو این همه از خلق رو بپوشانی؟
چقدر بر سر بازارها قدم زدهای
که یک معامله سر گیرد از مسلمانی
چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را
و یادی از تو نکردیم در فراوانی
قرار بود بسازیم خانۀ دل را
چه شد که ساخته شد خانههای اعیانی؟
چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست
چه ندبهها که نشد موجب پشیمانی
اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال
و ما چقدر گرفتیم بیتو مهمانی..
چقدر در پی ما گشتهای چراغ به دست
میان همهمۀ کوچۀ چراغانی
نه روضههای محرم تو را تسلا داد
نه شاد کرد تو را جشنهای شعبانی
خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز
خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی
بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است
به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی..
بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن
همیشه میرسی از تشنگی به حیرانی
فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز
درون گودی مقتل نماز میخوانی..
#محمدحسین_ملکیان
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل
🔹بوی اجابت🔹
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
دیگر دو بال آرزوی ما شکسته است
از انتظار پر شده حال و هوای ما
این هفته هم سهشنبه شب جمکران گذشت
پاسخ نداشت این همه آقا بیای ما...
دیگر به آخر خط دوری رسیدهایم
ای انتهای غیبت تو ابتدای ما
این پنج روزه نوبت ما، کاش با تو بود
بر روی ردّ پای تو میبود پای ما
یک جمعه گریههای تو را درک میکنیم
عجّل، امام منتقم کربلای ما
#علی_ناظمی
یک روز به هیئت سحر میآید
با سوز دل و دیدهٔ تر میآید
یکروز به انتقام هفتاد و دو شمس
با سیصد و سیزده قمر میآید
#عباس_احمدی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹روح حیات🔹
مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
فرموده مدح و منقبتش را به افتخار
ثاراللّهی که بوده نبی مدحگسترش
ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف
تعظیم میکنند همه در برابرش
حیرت بَرَند اهل فضیلت به رتبهاش
زانو زنند اهل کرامت به محضرش
مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان
از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش...
تعریف کرد و داد خبر از شهادتش
با دیدن عقیل همانا پیمبرش
این است آن شهید که در یاری حسین
تا روز حشر مسجد کوفهست سنگرش
لبّیک او حسین و طوافش به موج خون
تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش...
پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت
زآن دستههای نی که عدو ریخت بر سرش
سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم
ای جان فدای پیکر در خون شناورش...
این است آن قتیل که بر زندگان دهد
روح حیات از نفس روحپرورش...
بالای دار رفت و همه سربهدارها
گلبوسه میزنند به قبر مطهّرش...
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#قصیده
🔹آخرین سلام🔹
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است
سلام من به حسینی که او امام من است
سلام من به مرادم به سیدالشهدا
که مقتدای من و شاهد قیام من است
حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم
که شور عشق تو شیرینی کلام من است
چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو
که بی حضور تو این زندگی حرام من است
اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست
که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است...
غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است
خوشم که عطر وصال تو در مشام من است
مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست
غم جدایی تو همدم مدام من است
مگر که شهد شهادت به جام من ریزند
که در فراق تو چندیست تلخ، کام من است
به راه عشق، نخستین فدایی تو منم
سفیر خاص توام، این صدای عام من است
به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر
که در وفای تو سرلوحهاش به نام من است
تویی منادی صوت عدالت انسان
که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است
چراغ زندگی من عقیده است و جهاد
حسینیام من و این مذهب و مرام من است...
وجود پاک تو را چشمزخم تا نرسد
دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است
مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق!
در آخرین نفس این آخرین پیام من است
بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد
در این محیط که زهر ستم به جام من است
خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد
سر بریدۀ من پرچم قیام من است
من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل»
ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک
به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم
ز خستگیست به دیوار طوعه تکیه زدم من
و گرنه جز به خداوند تکیهگاه ندارم
کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم
عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت
حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم
به راه عشق تو سر میدهم که وای به حالم
اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم...
غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم
قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت
نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم...
#سیدرضا_مؤید
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔹طلایهدار عاشورا🔹
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
به آن غریبترین سربهدار وادی عشق
به «مسلم بن عقیل» و دو نور چشمانش
به عزم شبشکن و همّت علیوارش
به صبر و قوّت قلب و شکوهِ ایمانش...
میان معرکه، چون کوه محکم و نستوه
ستاده در بَرِ اهریمنان به کف جانش
تمام شهر پر از دشمن است و میبارد
نفاق و فتنه ز بارو و بام و ایوانش
در آستان مُحرّم، به خاک و خون غلتید
منای کوفه ببینید و عید قربانش
طلایهدار بزرگ قیام عاشورا
فدای نهضت سرخِ حسین شد، جانش
#حسین_شمسایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔹مردم بیعتفروش🔹
شانههای زخمیاش را هیچكس باور نداشت
بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت
در نگاهش كوفهكوفه غربت و دلواپسی
عابر دلخسته جز تنهاییاش یاور نداشت
بامهای خانههای مردم بیعتفروش
وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت
میچكید از مشکهاشان جرعهجرعه تشنگی
نخلهاشان میوهای جز نیزه و خنجر نداشت
سنگها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه
نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت
روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبود
سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت
سر سپردن در مسیر سربلندی سیرهاش
جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت
#یوسف_رحیمی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔹جرمش چه بود؟🔹
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود
تنها میان مردم بیعتفروش شهر
انبوه کینه دور و برش را گرفته بود
دلواپس غریبیِ امروز خود نبود
اما دلش به خاطر فردا گرفته بود
دیدی که از ارادت دیرینهٔ حسین
یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود
با سنگ، پای بیعت او مهر میزدند
باور نكرد... از همه امضا گرفته بود
این شهر خواب بود و ندانست قدر او
هر شب برای مردمش اِحیا گرفته بود
جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی
آن شعلهها برای همین پا گرفته بود
#محمد_ارجمند
با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر
اینجا نیا، دیگر نداری خانه در این شهر...
یادم میآید تا کجاها کیسهای نان را
میبرد آن شبها علی بر شانه در این شهر
وقتی تمام مردمانش عاقلاند ای عشق!
پیدا نخواهی کرد یک دیوانه در این شهر
آواره، گشتم کوچهها را یک یک اما نیست
جز طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر
هرکس که روزی نامهٔ یاری برایت داد
شد نیزهدار لشکر بیگانه در این شهر
دورت بگردم! بادهای شام آوردند
انگار با خود قحطی پروانه در این شهر
این نامه از مسلم به دستت میرسد اما
کشتند او را ناجوانمردانه در این شهر
#اعظم_سعادتمند
#شب_سوم_محرم
هیچ کس در شام با دردانه ات همدم نشد
هیچ کس جز عمه زینب همدم دردم نشد
حرف های عمه مرهم بود بر زخمم, ولی
هیچ کس بر زخم های عمه ام مرهم نشد
الأمان از کوفه و از شام, از غربت, پدر!
طاقت ما کم شد اما سنگ باران کم نشد
قد من کوتاه بود و نیزه ها خیلی بلند
خواستم بر زخم هایت بوسه بگذارم, نشد
#محمدمیرزایی_بازرگانی