eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۱۱۰ لای لای علی لای لای علی اصغر توو آغوشم یکم بخواب مادر ترک رو لبات شده بیشتر لای لای اصغر **** سر تو بر سر مویی بنده حرمله به حنجرت می‌خنده با سه شعبه سر تورو کنده ای وای من **** از خاک تورو دیدم درآوُردن سر تورو رو نیزه ها بردن پای سرِ تو شراب می‌خوردن ای وای من **** چیکار کنم با این چش خفته ای کاش سرت از نیزه نیفته قاتلت به من ناسزا گفته ای وای من **** من این پایین تو هم اون بالایی چیکار کنم روی نیزه هایی بی اختیار میخونم لالایی لای لای اصغر **** @mahmud_asadi_shaegh135
۱۱۱۱ به کی بگم کشتن جوونمو دادم از دست تاب و توونمو دیدم رو خاک آروم جونمو ای وای من **** هر طرفی جسمتو پاشیدن کنار تو اشک منو دیدن به اشکایِ بابات می‌خندیدن یا ولدی **** ارباً اربا رو خاک صحرایی دیدم اکبر که جدا جدایی با این پهلو شبیه زهرایی یا ولدی **** نورچشمم من چشم تر دارم به کی بگم صدتا پسر دارم از رو زمین کدومو بردارم یاولدی **** دیدم شدی پاره پاره پیکر می‌چینمت کنار هم اکبر تازه شدی شکل علی اصغر یا ولدی **** @mahmud_asadi_shaegh135
۱۱۱۲ ام البنین عباس دیدم شدی نقش زمین عباس غریبیِ مرا ببین عباس عباس من **** پاشو از جا ای یاورم پاشو ای ساقیِ آب آورم پاشو تا نرفتن سوی حرم پاشو پاشو عباس **** پاشو از جا ای یارو غمخوارم من که جز تو کسی رو ندارم من با زاری بفکر بازارم علمدارم **** بی تو عباس دخترم آواره است بین کوفی صحبت گوشواره است حرف از نیزه و سر شیرخواره است پاشو عباس **** چیزی نموند از پیکرت عباس خوب شد اینجا نیس مادرت عباس دیدم پاشید مغزسرت عباس ای وای من **** @mahmud_asadi_shaegh135
۱۱۱۳ از روی تل دیدم که افتادی من جون دادم وقتی که جون دادی دور تو بود هلهله و شادی حسین من **** نحرت کردن کوفیا نامردن به حلقومت یه نیزه بند کردن حالا پیِ سر تو می‌گردن نحرت کردن **** ذبحت کردن جلو چشای من از حنجر نه که از پشت گردن دیدم تنت رو زیرو رو کردن ذبحت کردن **** زجرت دادن با نیزه و خنجر سر تو بود رو دامن مادر قدم زدن روی تن بی سر زجرت دادن **** ای هستی ام هستم به تاب و تب با دیدنت جانم آمد برلب جسمت چسبید به نعلای مرکب پیش زینب **** دیدم گرگا به سوی چاه رفتن نانجیبا طرف شاه رفتن زنده بودی رو سینت راه رفتن ای وای من **** @mahmud_asadi_shaegh135
۱۱۱۴ به کی بگم ای قافله سالار خواهرتو دارن میدن آزار میخوان مارو ببرن توو بازار ای وای من **** به کی بگم ای کعبه‌ی آمال که جسمتو دیدم آشفته حال خودم دیدم تنتو لگدمال ای وای من **** به کی بگم ای پاره پاره تن پاشو نگذار برم اسیری من به گریه‌هام طبل و کف می‌زدن ای وای من **** ببین دادش حال پریشانو به کی بگم ناقه‌ی عریانو دور کن از ما این شمرو سنانو ای وای من **** به کی بگم دادم ز کف طاقت پاشو عباس ای مظهر غیرت با ابن سعد من شدم هم‌صحبت ای وای من **** @mahmud_asadi_shaegh135
۱۱۱۵ چهل ساله یاد غم و دردام کشته منو جراحت بابام برا زخماش زخمی شده چشمام چهل ساله **** چهل ساله خواب ندارم یک شب روزی صدبار جونم اومد برلب آخه دیدم خون رو نعل مرکب ای وای من **** به کی بگم دل ماروسوزوند همونی که بابامو برگردوند عمه هامو توو کوچه ها چرخوند ای وای من **** چهل ساله از طعنه و آزار هرشب شده کابوس من بازار شد روز ما مانند شام تار وای از بازار **** توی بازار باز پاره شد گوشا بین انظار رفتن پرده پوشا رفتیم توو جمعِ برده فروشا وای از بازار **** @mahmud_asadi_shaegh135
ای علمدار سپه در دلِ شب بار ببند محمل پردگيان دوز ز اغيار ببند همه ي اهل حرم را به حرم كن احضار كودكان را به محبت دلِ شب كن بيدار اين خداحافظي آخر ما با زهراست بعد از اين وعده ي ما با همگان كرب و بلاست خواهر انگار همين جاست طواف من و تو قبر گمگشته ي زهراست مطاف من و تو مادرا ميبرم از كوچه پريشاني را ميبرم همره خود اينهمه قرباني را مشكل قافله را وابگذاريد به من گريه ي دختركم را بسپاريد به من شيرخوارم كه شده كودك هجده روزه گردنش حرز ببنديد ولي از بوسه اي سپه دار ، سپه را كمك از امشب كن با علي اكبر من همرهي ِزينب كن از همين اول راه آب بنوشان به همه زينبم جامه ي بسيار بپوشان به همه همه ي لشگر عشق است غلامت زينب زانوي اكبر ليلاست ركابت زينب بعد از اين كاش كه بي يار نگردي خواهر كاش بي قافله سالار نگردي خواهر محمود ژوليده امام حسین (ع) روضه
هرچند سهم من شده اصرار، این بار پس می زند چشمت مرا انگار، این بار گرچه به دوری دوستی عادت ندارم شاید که باشد خوب تر این کار، این بار از زیر قرآن رد شدند این بچه هایم من نیستم پیش تو بالاجبار، این بار اخباری از این دست دارد می رسد که شد داغ تر در معرکه بازار، این بار دارد مرا گویا جدا می سازد از تو هر ضربه ای که می شود تکرار، این بار من مادری کردم برایت بعد مادر پس درک کن حال مرا ای یار، این بار شمشیر و تیر و سنگ ها کاری نکردند بارید نیزه از در و دیوار، این بار نذری اکبر را که دادی پخش کردند حالا نمک از سفره ام بردار، این بار شرمنده بودم که عبا برداشتی، حال آمد زمین از دوش من این بار، این بار تشییع کن بر شانه ات جان مرا هم سهمی برای خواهرت نگذار این بار رضا دین پرور طفلان حضرت زینب (س) روضه
من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟! یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟ در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم حلّ این مشکل امروز به دست فرداست چند سالی است که در حسرت فردا ماندم در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟! من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی آه ... من با لب تشنه، لب دریا ماندم چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است منِ آلوده در این غیبت کبری ماندم نوکری روسیهم ... جای تعجّب دارد با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو» خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم کربلا ... پای پیاده ... چه قدَر می چسبد من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم شاعر : محمد فردوسی امام حسین (ع) روضه
خواهرت بشه کفن دیدم ای عزیزمن تک و تنهایی و سنگت میزنن نگذار نا امید بشم میخوام رو سفید بشم مثه لیلا مادر ‌شهید بشم کاف و ها و عین و صاد هستی ام رفته به باد چه بلاها سر خواهرت میاد سربسته بگم سخن باید بچه هام برن من اسیر بشم اینا دق میکنن سرباز لشکرتند دو عبد و نوکرتند این دو پاره ی تن خواهرتند میدونم که از ستم فردا با قامت خم سر بچه هامو رو نی میبینم میثم مومنی نژاد طفلان حضرت زینب (س) روضه
🔹انتظار دوست🔹 آن پیک نامَور که رسید از دیار دوست آورد حِرز جان ز خط مشک‌بار دوست خوش می‌دهد نشانِ جلال و جمال یار خوش می‌کند حکایتِ عزّ و وقار دوست دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست شکر خدا که از مدد بخت کارساز بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار؟ در گردشند بر حسب اختیار دوست گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست کُحلُ الجواهری به من آر ای نسیم صبح زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست ماییم و آستانهٔ عشق و سر نیاز تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست دشمن به قصد «حافظ» اگر دم زند چه باک؟ منّت خدای را که نیَم شرمسار دوست
علیه‌السلام 🔹دریای احمر🔹 شهری که دعوت کرده بود از آفتاب ای مرد وقت وفای عهد، خود را زد به خواب ای مرد افسوس متن و خط و مُهر نامه‌هاشان را انکارها کردند روز انتخاب ای مرد.. وقتی که سر چرخاندی، از جمعیت مسجد دیدی فقط تنهایی‌ات را در رکاب ای مرد دادند با شمشیر و سنگ و دشنه و دشنام آیینه‌های اعتمادت را جواب ای مرد آبی طلب کردی ولی دریای احمر شد در دل چه سرّی داشت آن دم ظرف آب، ای مرد آوارگی‌هایت به خاطر ماند و باقی نیست از کوفۀ آن عصر، جز قصری خراب، ای مرد خون گریه کردی غربت او را شجاعانه وقت شهادت، ای سفیر آفتاب، ای مرد
علیه‌السلام 🔹مردم بیعت‌فروش🔹 شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت در نگاهش كوفه‌كوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز تنهایی‌اش یاور نداشت بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت می‌چكید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت سنگ‌ها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبود سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت
علیه‌السلام 🔹جرمش چه بود؟🔹 کارش میان معرکه بالا گرفته بود ‏شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود تنها میان مردم بیعت‌فروش شهر ‏انبوه کینه دور و برش را گرفته بود دلواپس غریبیِ امروز خود نبود ‏اما دلش به خاطر فردا گرفته بود دیدی که از ارادت دیرینهٔ حسین ‏یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود با سنگ، پای بیعت او مهر می‌زدند ‏باور نكرد... از همه امضا گرفته بود این شهر خواب بود و ندانست قدر او ‏هر شب برای مردمش اِحیا گرفته بود جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی ‏آن شعله‌ها برای همین پا گرفته بود
علیه‌السلام 🔹غریب🔹 به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم به غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم ز خستگی‌ست به دیوار طوعه تکیه زدم من و گرنه جز به خداوند تکیه‌گاه ندارم کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم به راه عشق تو سر می‌دهم که وای به حالم اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم... غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم...
علیه‌السلام 🔹آخرین سلام🔹 به زیر تیغم و این آخرین سلام من است سلام من به حسینی که او امام من است سلام من به مرادم به سیدالشهدا که مقتدای من و شاهد قیام من است حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم که شور عشق تو شیرینی کلام من است چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو که بی حضور تو این زندگی حرام من است اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است... غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است خوشم که عطر وصال تو در مشام من است مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست غم جدایی تو همدم مدام من است مگر که شهد شهادت به جام من ریزند که در فراق تو چندی‌ست تلخ، کام من است به راه عشق، نخستین فدایی تو منم سفیر خاص توام، این صدای عام من است به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر که در وفای تو سرلوحه‌اش به نام من است تویی منادی صوت عدالت انسان که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است چراغ زندگی من عقیده است و جهاد حسینی‌ام من و این مذهب و مرام من است... وجود پاک تو را چشم‌زخم تا نرسد دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق! در آخرین نفس این آخرین پیام من است بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد در این محیط که زهر ستم به جام من است خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد سر بریدۀ من پرچم قیام من است من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل» ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹روح حیات🔹 مسلم که از حسین سلام مکرّرش باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش فرموده مدح و منقبتش را به افتخار ثاراللّهی که بوده نبی مدح‌گسترش ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف تعظیم می‌کنند همه در برابرش حیرت بَرَند اهل فضیلت به رتبه‌اش زانو زنند اهل کرامت به محضرش مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش... تعریف کرد و داد خبر از شهادتش با دیدن عقیل همانا پیمبرش این است آن شهید که در یاری حسین تا روز حشر مسجد کوفه‌ست سنگرش لبّیک او حسین و طوافش به موج خون تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش... پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت زآن دسته‌های نی که عدو ریخت بر سرش سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم ای جان فدای پیکر در خون شناورش... این است آن قتیل که بر زندگان دهد روح حیات از نفس روح‌پرورش... بالای دار رفت و همه سربه‌دارها گل‌بوسه می‌زنند به قبر مطهّرش...
علیه‌السلام 🔹شهید عشق🔹 سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل به آن نیابت عظمای سیدالشهدا به آن جلال خدایی، به آن جمال جمیل شهید عشق که سر در منای دوست نهاد به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل... :: سلام بر تو که دارد زیارت حرمت ثواب گفتن تسبیح و خواندن تهلیل هوای گلشن مهرت، نسیم پاک بهشت شرار آتش قهرت، حجارهٔ سجیل تو بر حقی و مرام تو حق، امام تو حق به آیه آیهٔ قرآن، به مصحف و انجیل ببین دنائت دنیا که از تو بیعت خواست کسی که پیش جلال تو، بنده‌ای‌ست ذلیل محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل! فراز بام سلام امام دادی و داد، میان لجه‌ای از خون جواب، شاه قتیل به پای دوست فکندی سر از بلندی بام که نقدِ جان، برِ جانان بوَد متاع قلیل شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد به نطق زینب کبری، به شام شد تکمیل
ظلمت‌كده‌‏اى‌ست كوفه، چون شام بُوَد با اين‌همه، دل به يادت آرام بُوَد سرمستى‌‏ام از بادۀ‏ عشق است و عطش معراج من افتادن از اين بام بُوَد
علیه‌السلام 🔹أین المنتقم🔹 ما را دلی‌ست چون تن لرزان بیدها ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها بازآ و با نسیم نگاه بهاری‌ات جانی دوباره بخش به ما ناامیدها ما جمعه را به شوق تو، تعطیل کرده‌ایم ای روز بازگشت تو آغاز عیدها بازآ که خلق را نکشاند به سوی خویش بازار پر فریب مراد و مریدها برگرد تا زمین و زمان را رها کنند چپ‌ها و راست‌ها، و سیاه و سفیدها بسیار دسته‌گل که برای تو چیده‌ایم این خاک، غرقه است به خون شهیدها خون حسین می‌چکد از نیزه‌ها هنوز برگرد و انتقام بگیر از یزیدها
علیه‌السلام 🔹وعدهٔ خدا🔹 ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز بی‌تو غروب می‌شود این روزها هنوز اما هنوز چشمِ جهانی به راه توست این جمعه آه می‌رسی از راه یا هنوز...؟ با اشتیاق رؤیت تو رو به آسمان هر چشم، خیره است ولی ابرها هنوز... باران پاک رحمتی و خاک می‌کشد هر لحظه انتظار نزول تو را هنوز تو وعدهٔ خدایی و جاری‌ست یاد تو در خواهش مکرّر هر «ربنا» هنوز در انتظار جمعهٔ تو ندبه می‌کند ناحیهٔ مقدسهٔ کربلا هنوز...
علیه‌السلام 🔹فدای سرخی چشمت🔹 سلام فلسفۀ چشم‌های بارانی! سلام آبروی سجده‌های طولانی.. بیا که ما همه چشم از گناه می‌پوشیم چرا تو این همه از خلق رو بپوشانی؟ چقدر بر سر بازارها قدم زده‌ای که یک معامله سر گیرد از مسلمانی چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را و یادی از تو نکردیم در فراوانی قرار بود بسازیم خانۀ دل را چه شد که ساخته شد خانه‌های اعیانی؟ چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست چه ندبه‌ها که نشد موجب پشیمانی اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال و ما چقدر گرفتیم بی‌تو مهمانی.. چقدر در پی ما گشته‌ای چراغ به دست میان همهمۀ کوچۀ چراغانی نه روضه‌های محرم تو را تسلا داد نه شاد کرد تو را جشن‌های شعبانی خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی.. بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن همیشه می‌رسی از تشنگی به حیرانی فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز درون گودی مقتل نماز می‌خوانی..
دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید دیدم كه بر دردم دوا، دارد می‌آید دیدم كه با شال عزا و چشم گریان مولایمان صاحب‌عزا دارد می‌آید تو بانی این روضه‌ای! دریاب ما را آغوش خود بگشا! گدا دارد می‌آید امشب نمی‌دانم چه سرّی هست كاین‌جا بوی شهیدان خدا دارد می‌آید در این دهه خط مقدّم هیأتِ ماست از جبهه بوی كربلا دارد می‌آید اینجا صدای گریه و عطر مناجات از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال آوای «وا اُمّا» چرا دارد می‌آید؟ آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید
علیه‌السلام 🔹ایرانِ حسین بن علی🔹 باز باران است، باران حسین بن علی عاشقان جان شما، جان حسین بن علی خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین جان اگر جان است قربان حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعدۀ ما دور میدان حسین بن علی... در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا عطر باران، صوت قرآن حسین بن علی پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد شعله‌های عشقِ سوزان حسین بن علی قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما تا ابد هستیم بر خوان حسین بن علی هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد در جهان برپاست طوفان حسین بن علی هر کجای خاک من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است، ایران حسین بن علی گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است» دردهای ما و درمان حسین بن علی دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند نوجوانان و جوانان حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی دست‌های ما به دامان حسین بن علی
علیه‌السلام 🔹مهربان‌ترین غم🔹 ای فصل لاله‌های معظًم خوش آمدی شهر همیشه سرخ محرم خوش آمدی در چشم‌های تشنۀ با شب عجین من سیل شدید، آتش نم‌نم خوش آمدی در جان زخم‌خورده‌ام از جور روزگار ای مهربان‌ترین غم عالم خوش آمدی ای از حجاز آمده تا دشت کربلا اشک فرات،گریۀ زمزم خوش آمدی.. ای ابر بی‌امان، قدمت روی چشم ما طومار نوحه‌های دمادم خوش آمدی ای کاروان که یاد تو و داغ‌های تو بر هر مصیبتی شده مرهم، خوش آمدی بر پرچم حسینیه زهرا نوشته است «به مجلس عزای حسینم خوش آمدی»
علیه‌السلام 🔹بوی چادر زهرا🔹 شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا کرامت آقا گرفته است شکر خدا که چشم همیشه حسینی‌ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بالِ فرشته است برای تبرکش اطراف چشم‌های ترم را گرفته است اینجا حسینیه‌ست ملائک نشسته‌اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریۀ ماه محرمم امروز بوی چادر زهرا گرفته است...
علیه‌السلام 🔹 آغاز حیات🔹 روز و شب در دل دریایى خود غم داریم اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟ گاه در هیأت رعدیم و پر از طوفانیم گاه در خلوت خود بارش نم‌نم داریم تازه آغاز حیات است شهید تو شدن ما فقط غمزهٔ چشمان تو را کم داریم عقل در دایرهٔ عشق تو سرگردان است عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داریم در قیامت دل ما در پى قَد قامتِ توست ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم.... از ازل شور حسین بن على در سر ماست تا ابد در دل خود داغ محرم داریم
علیه‌السلام 🔹مرهم🔹 هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر.. صد بلا رد می‌شود با قطره اشکی بر حسین پس خدایا در بلاها اشک نم‌نم را مگیر چند ماهی می‌شود تنها دعای ما شده: ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر بیرقت را سال‌ها در دسته‌ها برداشتیم یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر گریه بین روضه‌های دسته‌جمعی بهتر است نعمت مرثیه‌خواندن‌های با هم را مگیر فیض می‌بردیم از یک آه سوزان بر حسین یارب از سینه‌زنان فیض دمادم را مگیر در لباس رزم با کفار خونم را بریز در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر
علیه‌السلام 🔹زیباترین تغزّل عالم🔹 گل کرده در ردیف غزل‌های ما حسین شوری غریب داده به این بیت‌ها حسین زیباترین تغزّل عالم به نام اوست هرجا که شعر می‌شود آغاز با حسین این واژه‌ها همیشه برایم مقدّس‌اند زنجیر، طبل، سینه‌زنی، کربلا، حسین این کوچه‌ها مسیر عبور محرّم‌اند حس کرده‌اید رد شده از هر کجا حسین؟ حس کرده‌اید در وسط روضه‌های‌مان ما را چه‌قدر می‌زند آیا صدا حسین؟ حس کرده‌اید تشنه که باشیم، زودتر سیراب می‌شویم بگوییم «یا حسین»؟ آری! حسین مرهم هر درد بی‌دواست دارد برای هر غم و دردی دوا حسین یا از سکوت خاک به پا خیز، محتشم! یا شورشی دوباره برانگیز با حسین... دیگر سکوت می‌کنم و قطره‌قطره اشک... شاید مگر ادامۀ این شعر را حسین...