#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹سرچشمۀ آب بقا🔹
عشقش برای خاطر ما آفریده شد
در راستای عشق خدا آفریده شد
آدم که نه، بهشت که نه، هیچکس نبود
«کرب» و «بلا» و «کربوبلا» آفریده شد
نور حسین در همه آفاق جلوه کرد
از آن بهشت و ارض و سما آفریده شد
پیش از ندای عامِ «اَلَستُ بِرَبّکم»
آن اسوۀ مقامِ «بلیٰ» آفریده شد
بر خاک کربلا جبلالنور سجده کرد
آنگاه کعبه، مروه، صفا آفریده شد
معراج قتلگاه مهیا شد و سپس
در مکه، سرزمین منا آفریده شد..
مردانگی و غیرت و آزادگی و عشق
از خون سیدالشهدا آفریده شد
«حا»، «سین» و «یا» و «نون» چو حروف مقطعه
نامش چنین هجا به هجا آفریده شد..
تا نغمه «رضاً برضائک» بلند شد
شعر بلند صبر و رضا آفریده شد
آن «نفس مطمئنّه» به اشراق خون که رفت
در مقدمش مقام فنا آفریده شد
با گوشهچشم آن خَم محراب ابرویش
ششگوشهای برای دعا آفریده شد
با گریه بر حسین، برای جهانیان
سرچشمههای آب بقا آفریده شد
«این آتش نهفته که در سینۀ من است»
از خیمههای آل عبا آفریده شد
#سعید_مسگرپور
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹شمس الضحی🔹
ایمان قدم به خاک نهاد و یقین شکفت
آیات نور در ظلمات زمین شکفت
آن کشتی نجات برآمد به موجها
آن چشمۀ حیات و بهشت برین شکفت
خورشیدی از سپیدۀ زهرا، شب علی
در دوردست دیدۀ اسراربین شکفت
قنداقهاش به دست رسول وصال بود
لبخند روی چهرۀ روحالامین شکفت
پیغمبر بهار به آفاق مژده داد
در آسمان پنج تن آن پنجمین شکفت
فرمود خوش بشارت، آنک حسین من
این حسن بیکرانه و حِصن حَصین شکفت
طوبی از این خبر به زمین سایه گستراند
در هر کرانه آیۀ زیتون و تین شکفت
نامش طنین فکنده در اجزای کائنات
آری چنین به گوش جهان این طنین شفکت
حتی خدا هرآینه تحسین خویش کرد
در چار سوی عرش، گلِ آفرین شکفت
افلاک در سرور که شمس الضحی دمید
ادراک در سجود که حبل المتین شکفت
دریاست او که پا به کویر زمین گذاشت
بر تاج خاک، گوهر بالانشین شکفت..
جانها فدای چشمۀ لبهای تشنهاش
زان خون پاک، سرو گلستان دین شکفت..
یاسین که یا حسین بدون سر است، آه
در رستخیز نیزه به نور جبین شکفت
انگشترش اگرچه به یغمای دیو رفت
نام عزیز اوست که بر هر نگین شکفت
با کربلای او به خدا دست میدهیم
دست خداست او که در این آستین شکفت
#حامد_حسینخانی
#سرود_سنگین_اعیاد_شعبانیه
#بهمن_ماه۱۴۰۲
#سبک_گل_وشیرینی_بیارید
جشن میلاد حسین از راه رسیده عاشقان
شور و شادی گشته بر پا در زمین و آسمان
بوسه بر چشمان او می زد رسول عالمین
حیدر و زهرا شدن مَحوِ تماشای حسین
همه شادی کنید جلوه ی داور اومد
یادگار حیدر شبیه کوثر اومد
سیدی یا حسین خوش اومدی یا حسین (۴)
چارم شعبان شده جشن علمدار حسین
گشته میلاد جهاندار و سپهدار حسین
اومده ماه بنی هاشم وزیر شاه عشق
یک تنه شد دلبر و دلداده و دلخواه عشق
ای مُطیع خدا خوش اومدی ابوالفضل
ذکر اهل ولا خوش اومدی ابوالفضل
ابوفاضل مدد یا ابوفاضل مدد (۴)
پنجم شعبان رسید و گوهر ناب اومده
روح قرآن و دعا جانان ارباب اومده
از قدوم ناز تو قلب حسین گردیده شاد
اومدی خوش اومدی یا حضرت زِینُ الِعباد
روح ذکر و دعا یا حضرت ساجدین
عطر ناب خدا یا حضرت ساجدین
علی بن الحسین خوش اومدی تو آقا (۴)
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید
در دل صورها، صدا پیچید
صوت شیرین ربَّنا پیچید
عطر سجاده ی خدا پیچید
مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک
سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک
نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد
موسمِ شادی و شعف آمد
مِی عُشّاق از نجف آمد
دادِ کعبه از آن طرف آمد:
گوشها! بشنوید فریادم
عاشقِ سینهچاکِ سجادم
ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را
حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را
شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را
تا پدرجان بغل گرفت تو را
شب میلاد..،کربلا رفتی
بین آغوشِ عشقِ ما رفتی
ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم
بخدا سرسپرده ی یاریم
دار بر دوش ، مثلِ تَمّاریم
با علیها چه عالمی داریم
شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو
دوّمین حیدر حسینی تو
عشق تزریق کرده در جانت
تا پدر کرده بوسهبارانت
عمه می گفت:ای به قربانت...
...به عمویت کشیده چشمانت
چشمه ای، رو به جو نخواهی زد
با ابالفضل مو نخواهی زد
فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست
بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست
خانهات سرپناهِ آخرِ ماست
مادرت آبرویِ کشورِ ماست
با تو ما نیز جزءِ این ایلیم
عجمی زاده ایم..،فامیلیم
هر که در کویِ وحدتِ تو دوید
از همه غیر رَبِّ خویش بُرید
بال هرکه عروج را فهمید
از صحیفه به صحن عرش رسید
مَلَک وحی اگر جلیل شده
با دعایِ تو جبرئیل شده
قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست
واژه هایت عجیب،بیهمتاست
منبرت بانیِ تحولهاست
خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست
از تو داریم نوحه و دم را
از تو داریم این محرم را
غمِ من را حضور تو کم کرد
عشق را بین سینه ام دم کرد
گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد
حَرَمت را درست خواهم کرد
در بقیعت به پا کنم..،علنی!
اوّلین چایخانه ی حسنی
کاشیاش پُر لَعاب خواهد شد
دل زُوّار آب خواهد شد
آب حوضش شراب خواهد شد
صحنها ، انقلاب خواهد شد
کنج هر صحن،انجمن داری
تا خودِ صبح،سینهزن داری
در حرم عطر ناب خواهم ریخت
مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت
مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت
یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت
سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست
بیحیا دور عمه زینب نیست
*بهترین جایگزین
#بردیا_محمدی
🌷👌🏻 #تقدیم_به_علی_بن_ابیطالب (ع) و هر که در این خانواده نام علی دارد به ویژه در این شب عزیز
#به_علی_بن_الحسین_علیه_السلام 🙏🏻
#لبریز
از خودم لبریزم و یک جاده می خواهم علی
بی قرارم، راه حلی ساده می خواهم علی
قد کشیدم بارها وقتی که خورشیدم شدی
پیش پایت سایه ای افتاده می خواهم علی
من از این دنیای وانفسا به جز مِهر خودت
یک دل بیچاره و دلداده می خواهم علی
له شدن مابینِ زائرها خرابم می کند
مست انگور ضریحم، باده می خواهم علی
سجده بر سنگ تو زین العابدینم می کند
از خودت در این حرم، سجاده می خواهم علی
داده فرزندت عبا بر دعبلِ شاعر ولی
من لبِ بر باده و لباده می خواهم علی
جای آزادی برای دختران کشورم
مام میهن را زنی آزاده می خواهم علی
یاد آن «ذاکر» بخیر این شعر را می خواند اگر
با یقین می گفت: «من قلاده می خواهم علی»
از تو هرگز کم نخواهم خواست ای دریاترین
هر چه که زهرا به خوبان داده، می خواهم علی!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
بسم الله الرحمن الرحیم
#ترکیب_بندمدح_امام_سجادعلیه_السلام
صحیفه
با سجدههاش زینت سجّادهها شدهست
سجّادهاش ادامهی عرش خدا شدهست
مجموعهی تمام صفات پیمبری
آئینهی تمامقد مرتضی شدهست
هم افتخار قوم بنیهاشم عرب
هم افتخار مردم ایران ما شدهست
ارباب بوده است، ولی از فروتنی
همسفره با یتیم و اسیر و گدا شدهست
بیمار مصلحت شده، اما بهلطف خویش
بیماری تمام جهان را دوا شدهست
در معرکه نبوده، ولی کفر دشمنان
با ذوالفقار خطبهی او برملا شدهست
از برکت صحیفهی او سالهای سال
باب نجات بر همهی خلق وا شدهست
شد از کلام ناب تو دنیا به کام خلق
« دون کلام خالق و فوق کلام خلق »
این مصحفی که از هنر آیینهکاری است
پنجاهوچار پنجره تا رستگاری است
این بوستان که در دل هر چشمهای از آن
از هر طرف مکارم اخلاق جاری است
آن را زبور آلمحمد نوشتهاند
چون چاره در برابر آن خاکساری است
معروف بوده است به انجیل اهلبیت
پس هرکسی که حافظ او شد حواری است
حق است در برابر ظلم ایستادگی
حق در قبال آدم مظلوم، یاری است
گاهی بیا سری بزن اینجا، که حاصلش
در اوج ناامیدی، امیدواری است
هرکس که خواست تالی آن را بیاورد
معلوم شد که عاقبتش شرمساری است
دور از خداست هرکه به فکر رهایی است
هرکس که ماند پای شما کربلایی است
ای یادگار کشتهی مظلوم کربلا
چشمان توست مقتل منظوم کربلا
آندیدهها چهدیده؟ کهخون گریهکردهاست
یکعمر بر مصیبت مظلوم کربلا
غمگین مباش، فتح تو در شاموکوفه است
ای مرد از مبارزه محروم کربلا
آن خطبهخوانی تو و زینب اگر نبود
روشن نمیشد اینهمه مفهوم کربلا
تو قاضیالقضاة شدی و صحیفهات
آیینه شد به چهرهی معصوم کربلا
پیروز در همیشهی تاریخ شد حسین
این شد همان نتیجهی معلوم کربلا
یکروز میرسد که مجازات میشود
با دست عشق، دشمن محکوم کربلا
پایان راه این شب جانکاه میرسد
روزی امام منتقم از راه میرسد
#مجتبی_خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
سرود عربی در مدح؛
#حضرت_عباس_علیهالسلام
یا وارِثَ الحَیدَر، أنْتَ شَمْسُ الأزهَر
حُبُّکَ في قَلْبي، شافِعي في مَحْشَر
اِکْشِف کروبُ مِنْ وُجوهِ النّاس
بِاَنْتَ کَشّافُ الکُرَبْ عباس
ابوكَ حَيدر اسدُاللهُ
و انت قتّالُ العَرَب عباس
یابْنَ المُرتَضی، یا بَدرالدُّجی
یا ساقیالعطاشا بکربلا
یا خیر الوری، فی یومالبلاء
و أنتَ ناشر رایةالهُدی
"یاعَبَّاس، دَخیلُکَ - یاعَبَّاس، دَخیلُکَ" ۳
بهقلم؛ #مجتبی_خرسندی
#امام_سجاد_علیه_السلام
آیینهای و درست مانند حسین
لبخند تو انعکاس لبخند حسین
در محضر فاطمه عزیزی تو چقدر
داماد حسن هستی و فرزند حسین
#سیدمحمدجواد_شرافت
#ماه
ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخاست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
آری به غلط نگفت شاعر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی، علیست عباس
جانم به تجلیات آن شاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
#مسعودیوسف_پور
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ...
وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ﴾
کم نیست گل محمدی در باغش
گلهای بهشتاند همه مشتاقش
در بین صحیفه واژهها با صلوات
ناباند چنان مکارمالأخلاقش
#رضا_خورشیدیفرد
#امام_سجاد علیهالسلام
#مناجات
🔹خلوتگه راز🔹
شبی افروخته و نورانیست
روشنایی به جهانی ارزانیست
ماه تابیده ز بام افلاک
از فروغش شده روشن رخِ خاک..
شبی آرام و جهان است خموش
آفرینش شده بی جوش و خروش
نکند ناله خروس سحری
برده از یاد دگر نوحهگری
مرغ شب نیز زبان را بستهست
گویی از ناله گلویش خستهست
اندر این صحنۀ آرام و خموش
میرسد نالهای از دور به گوش..
نغمهای غرق در امواج نسیم
حاکی از حسرت و اندوه عظیم
اندر افلاک، فکندهست طنین
صوتی آشفته و لرزان و حزین..
زین نوا پردۀ جان میلرزد
همه ذرّات جهان میلرزد
یارب این نالۀ غمپرور کیست؟
این همه سوز و نوا از پی چیست؟..
کیست آشفتهدل و عاشقوار
راز میگوید و میگرید زار؟..
از غم کیست که چون شمع سحر
شعله دارد به جگر، اشک به بر؟
مگر او حضرت ابراهیم است؟
که به درگاه خدا تسلیم است
یا مگر همسخن حق، موساست؟
که ز دل نالد و غرق نجواست
یا مگر زنده شده احمد باز؟
بر کشیدهست ز توحید آواز
دل در این راز نهان، حیران است
این جوان کیست؟ چرا گریان است؟
::
آه... این تازه جوان سجاد است
که چنین نیمهشبش فریاد است
او بُوَد محرم خلوتگه راز
پردۀ کعبه گرفته به نیاز
او دلآشفته و مشتاق بُوَد
افتخار همه عشاق بُوَد..
او به جان، شیفتۀ عشق خداست
زار مینالد و در حال دعاست
چهره در اشک اسف میشوید
با دلآرام، چنین میگوید:
«چشمها رفته فرو در دل خواب
خفته آرام، نجوم شبتاب
لیکن ای بر همه هستی آگاه!
خواب را نیست به نزدیک تو راه..
از تو ای دوست چنین میخواهم
که کنی رحمت خود همراهم
نظری جانب من اندازی
این دل غمزده را بنوازی»
::
گفت و نالید و شکایتها کرد
این سرود ابدی انشا کرد:
«ای خداوند کریم کارساز
ای پناه خستگان بیقرار
ای که گویی پاسخ بیچارگان
از کرم در پردۀ شبهای تار
ای که راحت بخشی از درمان خویش
دردمندان را ز درد بیشمار..
غیر درگاهت ندارد ملجأی
معصیتکار پریشانروزگار
من در این شب نالم و خوانم تو را
با دلی سوزان و چشمی اشکبار
بخششی بر گریۀ جانسوز من
رحمتی بر این دل پر انتظار
از تو دارم چشم آمرزش که نیست
جز تو در عالم کسی آمرزگار»
::
بعد از این سر بهسوی چرخ افراشت
باز اینسان ز دل افغان برداشت:
«ای خدا بردم اگر طاعت تو
هست بر گردن من منّت تو
ور گنه کردم و در تقصیرم
حُجّت توست گریبانگیرم
بارالها به همان حجّت خویش
به کرمگستری و منّت خویش
بنما رحم و ببخشا گنهم
که به درگاه تو من روسیهم
بارالها به سرای جاوید
مکن از رؤیت جَدّم نومید»
::
پس از این باز لب خویش گشود
این نوا را ز سر سوز، سرود:..
«جز به یاد تو جهان زیبا نیست
زندگی نغز و نشاط افزا نیست
آخرت نیست خوشایند و نکو
جز به عفو تو که باشد دلجو
روز، خوش نیست جز از خدمت تو
زآنکه جانبخش بود طاعت تو
نیست خوش جز به مناجات تو، شب
شور شب هست ز یا رب یا رب!..
جز به مهر تو دلی خُرّم نیست
بی تو سرمایۀ دل جز غم نیست..»
::
باز اینگونه سخن ساز نمود
لب خود را به دعا باز نمود:
«معصیتها چه نهانی چه عیان
به تو یا رب نرسانند زیان
نیز سودی نبری از حسنات
که تو را نیست نیازی در ذات
زآنچه ای دوست تو را نیست ضرر
عفو فرما و نما صرف نظر..
حسناتم به محبت بپذیر
دیده از معصیت من برگیر»
::
باز نالید و شکایتها کرد
لب بدین شعر غمافزا وا کرد:
«ای آرزوی جان و دلم ای اله من
درماندهام، ببخش به حال تباه من
تو مایۀ امید و تو آرامبخش دل
تو چارۀ غم من و پشت و پناه من
حاجات من برآر ز کارم گرهگشای
باران لطف ریز و فرو شو گناه من
واماندهام به راه و ندانم که چاره چیست
زادم کم است و دور و دراز است راه من
گریم برای توشۀ کم یا که راه دور؟
سرگشته است چون دل من، اشک و آه من
یا رب! گناهکارتر از خود ندیدهام
کس نیست در زمانه به روز سیاه من..»
::
مرد حق کرد پیایی تکرار
حاصل این غزل آتشبار
هر چه تکرار نمود افزونتر
شد دل پر تپش او خونتر..
ناگهان نالۀ او رفت فرو
در نفسهای تبآلودۀ او
در گلو زمزمۀ او بشکست
پردۀ کعبه برفتش، از دست
سخت لرزید و بیفتاد خموش
بر زمین نقش شد و رفت ز هوش
بیخود افتاد ز پیمانۀ حق
عاشق حق به در خانۀ حق
#محمدحسین_بهجتی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹چشمۀ نور🔹
من آمدم کلماتت به من زبان بدهند
زبان سادۀ رفتن به آسمان بدهند
من آمدم کلماتت مرا فرو ریزند
و مثل زلزله روح مرا تکان بدهند
به من که کور و کر و لال هستم و تاریک
مسیر چشمۀ نوری ز کهکشان بدهند
به من که گوشهای از دوزخ خودم هستم
به قدرِ یک سرِ سوزن کمی امان بدهند
به من مجال ملاقات با خدا در شب
به من زبان سخن گفتن و بیان بدهند...
کجاست تا کلماتت مرا منا ببرند
برات مرقد ششگوشۀ جهان بدهند؟
بریدهام... کلماتت کجاست ای باران!
که قدر تشنگیام لحظهای توان بدهند؟
#مریم_سقلاطونی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹شمشیرِ دعا🔹
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد
مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد
حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟
نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟
اگر به مصلحتی چند روز بیمار است
برای هر چه که درد است او دوا دارد
مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند
قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد
بپرسد از حجرالاسود از ولایت او
هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد
علیست اسم و علی رسم او، بپرس از شب
که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟
بپرس کوچه به کوچه کدام شبگرد است
که سفرههای یتیمان از او غذا دارد..
فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار
به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد
رسول کربوبلا، وارث حسین چه گفت؟
که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد
#سعید_تاجمحمدی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹نسیم اجابت🔹
چشمان منتظر خورشید، با خندههای تو میخندد
آه ای تبسم روحانی، هستی به پای تو میخندد
با واژههای گل و لبخند، دارد لب پدرت پیوند
باران بوسه که میگیرد، بابا برای تو میخندد
بانوی شهر خدا حالا، در بر گرفته مسیحش را
دستان منتظر باران، با ربنای تو میخندد
میآیی از گل و فروردین، از نص واقعهای شیرین
آری صحیفۀ هفت اقلیم، با هر دعای تو میخندد
ای پیر وصل مناجاتی، ای آنکه قبلۀ حاجاتی
در هر فراز مناجاتت، گویی خدای تو میخندد
ای روح سجده! دل محراب، در حسرت قدمت بیتاب
آری نسیم اجابت در، زلف رهای تو میخندد
هرچند اهل زمین بودم، هرچند خاکنشین بودم
هربار گریه شدم دیدم، دست عطای تو میخندد
یکبار دیگر از این کوچه، مثل نسیم گذر کردی
در صحن سینۀ مشتاقم، عطر عبای تو میخندد
این شعر هجرت من بوده، از مروهای نفس آلوده
در چشمهای زلال بيت، دارد صفای تو میخندد
#حامد_اهور
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹کربلای تو🔹
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ای چشم آسمان و زمین مانده خیرهوار
بر شور و جذبههای تو در سجدههای تو
ای دیدن قتال غمانگیز کربلا
حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو
یک روز بود واقعۀ کربلا، بلی
یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو
ای وارثِ پیمبر و حیدر که اَختران
بر آفتاب فخر کنند از ولای تو
محراب را به وقت مناجات تو، همه
افتاده لرزهها به تن از هایهای تو
ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب
وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو
ای زینت تمامی پرهیزیان به زهد
وی زیور تمام دعاها، دعای تو
در مدح تو، ترانۀ توحید سر دهد
هرچند نیست زمزمۀ من، سزای تو
#حسین_منزوی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹مزامیر صحیفه🔹
بستهست همه پنجرهها رو به نگاهم
چندیست که گمگشتۀ در نیمۀ راهم
حس میکنم آیینۀ من تیره و تار است
بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است
از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجادۀ بارانی خود را نگشودم
پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم
ای کاش کمی کم کنم این فاصلهها را
با خمسهعشر طی کنم این مرحلهها را
بر آن شدهام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب
ای زینت تسبیح و دعا زمزمههایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟
اعجاز کلام تو مزامیر صحیفهست
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت
در پردۀ عشاق تو یک گوشه نشستهست
صد حنجره داوود در آغوش صدایت
از بس که ملک دور و برت پر زده گشتهست
«پیراهن افلاک پر از عطر عبایت»
تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت
من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده و افتاده به پایت
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_سجاد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹فجر امید🔹
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار
برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار
دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار
جام بر کف، خنده بر لب، میپرست آمد بهار
در مسیرش مخمل سبز چمن گستردهاند
حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گستردهاند
باغ باید در قدومش عنبرافشانی کند
هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند
ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند
آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند
تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را
تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را
انتظار عاشقان فجر امید دیگریست
روشنیبخش جهان صبح سپید دیگریست
در بهار آرزو عید سعید دیگریست
زادروز سید سجاد عید دیگریست
عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید
جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید
کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوهگر
عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوهگر
حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوهگر
مطلعالفجر اجابت از دعایش جلوهگر
لیلةالقدر امامت، نازپرورد حسین
از دو عالم آشناتر با غم و درد حسین
آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا
شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا
روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا
خطبهخوان بینظیر و... خسته از شام بلا
راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد
پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد
دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد
از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد
عشق عالمگیر شد، عرفان بلندآوازه شد
آسمان در حیرت از آن صبر بیاندازه شد
چون دم پاک مسیحا خطبههای شام او
زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او
گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت
گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت
دشمن از اندیشۀ بیدارباش او نخفت
از قیام روز عاشورا سخن بیپرده گفت
لالههای دشت خون را باغبانی کرد و رفت
نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت
ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیدهای
ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیدهای
گریۀ صبح و مناجات شبش را دیدهای
صبر طاقتسوز و سعی زینبش را دیدهای
موجزن دریای خون را دیدهای تا کربلا
در رکابش یک چمن گل چیدهای تا کربلا
ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتادهایم
چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتادهایم
خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتادهایم
ما مگر از چشم آن دریای نور افتادهایم
ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دلهای ما
سینهها آتش گرفت و تنگ شد دلهای ما
ای مدینه! باز در کوی تو منزل میکنیم
باز از دریای حسرت رو به ساحل میکنیم
پشت دیوار بقیعت خاک را گِل میکنیم
نور زهرا را چراغ روشنِ دل میکنیم
ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل
باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل»
ای مدینه! ما که با گلها تبسم میکنیم
در خیال خود تو را هر شب تجسم میکنیم
گر بخوانی در حضورت دست و پا گم میکنیم
با نسیم صبحدم، گاهی ترنم میکنیم
جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_سجاد علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹طواف نور🔹
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین»
درود الهی بر آن خُلق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیرین
نماز از خضوعش به پرواز آید
دعا از نفسهای او بسته آذین
به سجادهاش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمین
سلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودش
::
درود خداوند حَیّ جلیلش
به قدر و کمال و جمال جمیلش
عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگر بوسه بر دست آرد خلیلش
عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طواف آرد از چارسو جبرئیلش
سلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایف مریدش، قبایل دخیلش
حَجَر شاهد عزت و اقتدارش
هشام بن عبدالملکها ذلیلش
بسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟
::
«هشام» استلام حجر تا نماید
در آن ازدحامِ خلایق نشاید
نه قدری که از وی شود قدردانی
نه کس بود تا کس بر او ره گشاید
به ناگاه دیدند آمد جوانی
که پیوسته او را حَجَر میستاید
گشودند حُجّاج از چار سو، ره
که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید
یکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکی رفت تا جان نثارش نماید
یکی گفت نامش چه باشد هشاما!
- حسد را نگر- گفت: نشناسم او را
::
به ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: این است نجل رسول مُکَرّم!
تو چون میکنی در مقامش تجاهل؟
من او را بِه از خویشتن میشناسم
نماز است بی او گناه کبیره
ثواب است بی او خطای مسلّم
تعالیم اسلام از اوست جاری
قوانین توحید از اوست محکم
چراغیست بر قلۀ آفرینش
امام است بر جملۀ خلق عالم
سلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیام و قعود است از او
::
امامیست کو را اُمَم میشناسد
کریمیست کو را کرم میشناسد
صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم
طواف و مطاف و حرم میشناسد
بیابان مکه، منا، خیف، مشعر
سماوات و لوح و قلم میشناسد
زمین میشناسد، زمان میشناسد
عرب میشناسد، عجم میشناسد
یم و قطره و ماه و خورشید، او را
به ذات الهی قسم میشناسد
سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش
مسلمان بود هر که داند امامش
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس علیهالسلام
#ترجیع_بند
🔹رحِمَ الله عَمّیَ العَباس🔹
ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
ملكوتیجمال هستی و هست،
در جبین تو جلوۀ مَلَكات
مادرت فاطمهست، اُمّ بنین
خواهرت زینب است، خیر بنات
عشق از جلوۀ تو شد مبهوت
عقل از آفرینشت شد مات
من و وصف کمال تو؟ حاشا
من و شرح جلال تو؟ هیهات
بر تو ای حُسن دلفریب، درود
بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات
هر که چون تو غریق بحر خداست
میشود ناخدای فُلک نجات
هیچکس روسپید عشق نشد
چون تو در امتحان صبر و ثبات
تو چه شبها به روز آوردی
در مناجات قاضی الحاجات
ای علمدارِ دشت سعی و صفا
دعوتم کن به وادی عرفات
به من از خرمن عنایت خویش
خوشهای هدیه کن به رسم زکات
به سویت آمدم ز روی نیاز
به بَرَت آمدم به بوی برات
کربلا را ندیدهام اما
موج اشک من است شطّ فرات
منِ بیمایۀ سخننشناس
تو بگو با بضاعت مزجات،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
ای فدایی به راه دین، عباس
شاهد مکتب یقین، عباس
هست آیینۀ دل و جانت
روشن از نور «یا و سین»، عباس
وَه چه زیبا کشید نقش تو را
قلم صورتآفرین، عباس
به جمالت حسین مینگریست
با دو چشم خدایبین، عباس
تو ابوفاضلی و اُمّ بنین
فخر دارد به آن و این، عباس
جز تو در مذهب وفاداری
کیست سردار راستین، عباس؟
داشتی در قیام عاشورا
ید بیضا در آستین، عباس
مثل ماه شب چهاردهم
جلوههای تو دلنشین، عباس
طوق مهر تو دلنواز، ولی
تیغ قهر تو آتشین، عباس
غیرت و همت تو میبخشد
خاتم عشق را نگین، عباس
پرچم عشق را به دست تو داد
رهبر عادل و امین، عباس
تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی»
در سپاه مجاهدین، عباس
کیستم من؟ ز خرمن فیضت
در همه حال خوشهچین، عباس
کمترین نقشبند مدح توام
در مدیح تو بیش از این، عباس،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
::
به جمال تو ای حبیب خدا
دل جدا عاشق است و دیده جدا
شیرمرد جهادی و جاریست
در رگ و ریشۀ تو خون خدا
سعی خورشیدیات مُبَدَّل کرد
ظلمت کفر را به نور هُدی
تو و با ظلم آشتی؟ هرگز
تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا
از تب و تاب تو به وادی عشق
شجر طور آمده به صدا..
جان پاک تو شد فدای کسی
که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا»
چون تو در راه انقلاب حسین
دِیْن خود را کسی نکرد اَدا
در صف رستخیز رشک بَرَند
به شکوه و جلال تو شهدا
خنده بر لب، منادیان بهشت
عاشقان تو را، دهند ندا
که بیایید ای خداجویان
در پناه سلالۀ سُعَدا
گر شوم خاک درگهت آن روز
در مقام تو ای حبیب خدا
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
چشم از آن لحظهای که وا کردی
در دل از راه دیده جا کردی
به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم»
که تو تسخیر قلبها کردی
سر نهادی بر آستان رضا
پشت تسلیم را دو تا کردی
هدف تو ثبوت «اِلا» بود
بعد از آنی که نفی «لا» کردی
تو به امضای خون خود، به حسین
دل سپردی و اقتدا کردی
خاک پای مقدس او را
سرمۀ چشم و توتیا کردی
ترک سر در طریق حق گفتی
بذل جان در ره خدا کردی
کربلا دشت شور و عشق نبود
کربلا را تو کربلا کردی
چون نسیم سحر به همت عشق
گره از کار خلق وا کردی
دل بیگانه از ولایت را
با نگاه خود آشنا کردی
ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید
سعی در مروه و صفا کردی
ای که آزادگان عالم را
آگه از سرّ نینوا کردی
ای که با جذبۀ محبت خویش
خانه در روح و جان ما کردی
در شگفتم به پاس این همه لطف
که تو ای مهر دلربا کردی،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
دل و جانی خدایجو داری
قبلۀ عشق پیش رو داری
ای محبتشعارِ مهرآیین
سیرت و صورت نکو داری
تو همانی که چشم در همه حال
به عنایات و فضل هو داری
فیضها بردهای تو از سه امام
یعنی از وحی، رنگ و بو داری
مُعتَصِم گشتهای به «حَبلُالله»
صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری
به عطشناکی فرات قسم
مِی وحدت سبو سبو داری
شدهای محو شاهد ازلی
جز شهادت چه آرزو داری؟
گر دو دستت جدا شود از تن
سر پیکار با عدو داری
گر امید تو ناامید شود
زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری
نشوی تا شهید، وا نشود،
عقدههایی که در گلو داری
گرچه زهرا نبود مادر تو
بهخدا رنگ و بوی او داری
ما که شرمندهایم، بهر ظهور
تو دعا کن که آبرو داری
ساقیا! گرچه موجی از دلها
بسته بر هر شکنج مو داری
با چنین جلوه و جلال و جمال
که تو خورشیدِ ماهرو داری،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_سجاد__ع__میلاد
این کمترین از ذره را شکرت نیاید
وز عهده ی شکر تو کی چون من بر آید
اصلا همینکه میتوان ذکر تو گویم
شکر همین نعمت کجا از من بیاید
ای اسم تو تسبیح کل ماسوالله
والله نامت، عقده از دل میگشاید
قدرت بدست توست، هم فقر و غنا نیز
عزت به هر کس که تو میخواهی میاید
تو خواستی، بیمار باشم یا سلامت
امر تو مرگ و زندگی را مینماید
این حرفهای ناب را از خود ندارم
از نور چشمان حسین، سجاد دارم
سجاد ما را با مناجات آشنا کرد
او بود از اول که ما را با خدا کرد
ما هیچگه از معرفت آگه نبودیم
انفاس زین العابدین ما را دعا کرد
کی با خبر بودیم از شب زنده داری
ما را علی بن الحسين اهل صفا کرد
کی بی سحر از زندگی لذت برد دل
دل را به عشق بندگی او مبتلا کرد
دلمردگان را بردگی نفس، حتمی است
خوش باد آنکه خویش را در حق فنا کرد
ممنون مولانا امام العابدینیم
ما عبد تعلیمات زین الصالحینیم
هر کس که در بند خدای عالمين است
خود عبد دربار علی بن حسین است
آزاده هستیم و ز حق آزاد، هرگز
آزادگی فرهنگ والای حسین است
دانی علی بن حسین بن علی کیست
آنکه حسین بن علی را نور عین است
میلاد او سرمایه ی آل محمد
رخسار او نور تمام مشرقین است
دیده گشود و روی ثارالله را دید
ما را نماز دل سوی ذوقِبلتین است
کعبه شعف از شوق این دیدار دارد
یعنی خدا را شکر، مولا یار دارد
یار آمده بهر حسین و خیمه هایش
هر چند بیمار آمده در کربلایش
یاری که بار کربلا بر دوش گیرد
با گردن مجروح و زخم دست و پایش
او انقلاب اشک را ایجاد کرده
با گریه و شب زنده داری و دعایش
با یاری زینب، نگهدار حرم شد
گه با اسارت، گه به سوز خطبه هایش
حرفش پیام خون، کلامش معجز وحی
دشمن نگون شد از چنین نطق رسایش
رفتار او ، الگو برای شیعیان است
او برترین رهبر برای رهروان است
روح صحیفه مرد دین می آفریند
از اهل ایمان، عابدين می آفریند
تنها دعاهای صحیفه آه شب نیست
از آه شب، صبحی امین می آفریند
مردان پولادین، زنان انقلابی
بهر دفاع از مومنین می آفریند
با درس دینداری، ز خیل نو کرانش
لشكر عليه مشر کین می آفریند
با رزق شب هنگام و کردار جهادی
ره توشه بر مستضعفین می آفریند
مردان بسیارند یاران قیامش
قومی چنان قاسم سلیمانی غلامش
او شاهراه بندگی را حفظ کرده
روحیه ی رزمندگی را حفظ کرده
در اوج سختی و بلا و درد و محنت
با عشق، سبک زندگی را حفظ کرده
در زیر زنجیر اسارت، استقامت!
در امر دین، پایندگی را حفظ کرده
در ظلمت زندان و در ویرانه ی شام
آن ماه دین، تابندگی را حفظ کرده
تنها برایش، گریه کردن کار ما نیست
در فعل ما زیبندگی را حفظ کرده
ما درس فریاد و قیام از او گرفتیم
این انتظار و انتقام از او گرفتیم
محمود ژولیده
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
ای اهل دعا!روح دعا باد مبارک
در دیده تجلای خدا باد مبارک
این عید مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امام شهدا باد مبارک
-جان در بدن عالم ایجاد، مبارک
-میلاد علی، حضرت سجاد، مبارک
ای بانوی ایران!پسر آوردهای امشب
طوبای ولایت!ثمر آوردهای امشب
از برج هدایت، قمر آوردهای امشب
الحق که حسین دگر آوردهای امشب
-این گوهر رخشندۀ دامان سه دریاست
-چارم وصی ختم رسل، یوسف زهراست
حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این
دریای خروشندۀ جود و کرم است این
در مجمع خوبان دو عالم، علم است این
دردانۀ شهبانوی ملک عجم است این
-گردید عیان، کوکب اقبالِ محمّد
-چشم و دلتان روشن، ای آل محمّد
این ماه تمام است، تمام است، تمام است
فرزند قیام است، قیام است، قیام است
ذکراست وسلام است و سلام است،سلام است
بر خلق، امام است، امام است، امام است
-بیپرده ببینید جمال ازلی را
-تبریک بگویید حسینبنعلی را
این ماه، چراغ مه شعبان حسین است
این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است
این لالۀ خندان گلستان حسین است
این آیه به آیه همه قرآن حسین است
-این جان حسین است بدانید بدانید!
-قرآن حسین است بخوانید بخوانید!
خیزید که از اشک شعف آینه شوییم
چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروییم
پرواز کنان تا حرم الله بپوییم
مانند فرزدق بخروشیم و بگوییم
-ریزد به ثنایش دُر ناب از دهن ما
-تا شام شود روز «هشام» از سخن ما
این است که توحید از او یافت ولادت
دارد به وجودش حرم الله، ارادت
داده به مقامش ز ازل کعبه شهادت
کردند به مهرش همه حجاج، عبادت
-این سید و مولا و امام حرمین است
-این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است
این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست
این سید بطحا پسر سید بطحاست
این نور دل فاطمۀ امابیهاست
ایننوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست
-رخشنده چراغ دل هر انجمن است این
-سر تا به قدم آینۀ پنج تن است این
ای یوسف زهرا شده مبهوت کمالت!
ای عرش خدا گوشهای از قصر جلالت!
یادآور خُلق نبوی، خلق و خصالت
با آنکه بوَد حلقۀ زنجیر، مدالت
-با آنکه به گردن اثر سلسله داری
-آقایی و اشراف به هر سلسله داری
غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند؟
در حلقۀ زنجیر، عدو را بکشاند؟
در کاخ ستم، یکسره آتش بفشاند؟
بر خاک مذلت همگان را بنشاند؟
-تو صاحبِ فریادِ تمامِ شهدایی
-بر جان ستمگر، شرر خشم خدایی
غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت
بر فرق ستمکار زند مشت حقارت؟
ویرانه کند کاخ ستم را به اشارت؟
تازد به سپاه ستم و ظلم و شرارت؟
-در خطبۀ تو خشم خدای ازلی بود
-فریاد خروشانِ «حسینبنعلی» بود
ای سرزده از سینۀ هر نسل، ندایت
ای زمزمۀ وحی خداوند، صدایت
اسلام، رهینِ نفسِ روحفزایت
در سلسله پیوسته به لب، ذکر خدایت
-روزی که نبودی خبری از گل «میثم»
-شد بسته به زنجیر ولایت دل «میثم»
حاج غلامرضا سازگار
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
ارادت به نام علی دارم و
پناهی به بام علی دارم و
دلی مست جامِ علی دارم و
مدال غلامِ علی دارم و
به این نوکری و ارادت خوشم
خوشم در هوایت نفس می کشم
دخیلم به موی تو یا بن الحسین
دو دستم به سوی تو یابن الحسین
من و آرزوی تو یابن الحسین
فدای عموی تو یابن الحسین
دخیلم دخیل ضریحی که نیست
پناه من خسته غیر از تو کیست
به نام ابالفضل راهم بده
نگاهی دمی بر نگاهم بده
ببین خسته جانم، پناهم بده
برات خلاص از گناهم بده
فدای تو و نام تو یا علی
رسیدم سر بام تو یا علی
تو که آمدی سجده ها پا گرفت
عبادت به لطف تو معنا گرفت
دعا با دعای تو بالا گرفت
دعای قنوت تو ما را گرفت
به یک ربّنایت حسینی شدیم
به لطف دعایت حسینی شدیم
تویی زینت ذکر و سجاده ها
تویی مستی ناب این باده ها
تویی محور صبر آزاده ها
رهایم نکن در دل جاده ها
رهایم کنی راه گم می کنم
تو را گاه و بی گاه گم می کنم
خودت حیدری، خطبه ات حیدری
تو خود در عمل حیدر دیگری
لبی تر کنی، بس که دل می بری،
به پا می کنی در دلم محشری
اگرچه تو را بین زنجیر دید
تو را کوفه در هیبت شیر دید
شب ظلمت و غم به سر می رسد
زمان طلوع سحر می رسد
شبی از مدینه خبر می رسد
از این خاندان یک نفر می رسد
که بانی ایوان طلا می شود
مدینه خودش کربلا می شود
وحید محمدی
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
نور حق می دمد از مشرق سجادهی تو
چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو
می رود از نظرش جنت و ملک و ملکوت
آنکه از روز نخستین شده دلدادهی تو
زمزم و کوثر و تسنیم به وجد آمده اند
از زلالی می و روشنی بادهی تو
هر کسی معجزهی چشم تو را باور کرد
می شود بنده ولی بندهی آزادهی تو
با کرامات نگاهت دل هر عاشق را
می برد سمت خدا روشنی جادهی تو
آمدی تا به جهان نور یقین برگردد
نور ایمان و سعادت به زمین برگردد
مکه با مقدم تو عطر بهاران دارد
دیدهی روشن تو رحمت باران دارد
کعبه بر شانهی لطف تو توکل کرده
با نفس های مسیحایی تو جان دارد
مثل جدّت تو نهادی حجر الاسود را
ور نه بی مرحمتت قامت لرزان دارد
هر کسی در دل او نور ولایت جاری ست
به کرامات تو و چشم تو ایمان دارد
از نگاهت همه اعجاز و یقین می بارد
چشمهایت چقدر تازه مسلمان دارد
آیه آیه کلمات تو همه روشنی اند
خط به خط مصحف تو جلوهی قرآن دارد
لحظاتت همه از نور خدا لبریزند
مگر این شوق الهی تو پایان دارد
شب گذشت و سر تو بر روی تربت مانده
در عروجی تو ولی شوق عبادت مانده
با تو هر لحظهی من بوی خدا می گیرد
عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد
بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را
سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد
تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم
رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد
تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن
عشق از گوشهی چشمان تو پا می گیرد
آنقدر بنده نوازی که دل چون من هم
عاقبت تذکرهی کرب و بلا می گیرد
بانی روضهی اربابی و باران باران
چشمم از محضر تو اذن بکا می گیرد
از تو بر گردن اسلام چه دِیْنی مانده
با فداکاری تو شور حسینی مانده
رهبر جان به کف اهل ولایی آقا
مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا
به تو و عزت و ایثار و شکوهت سوگند
علم افراشتهی خون خدایی آقا
بیرق نهضت ارباب به روی دوشت
وارث سرخی خون شهدایی آقا
خطبهی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند
دشمن تو نبرد راه به جایی آقا
کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی
همه دیدند که مصباح هدایی آقا
مصحف چشم تو از عشق حکایت دارد
راوی غیرت و ایمان و وفایی آقا
دیدهی غرق به خون تو گواهی داده
تو عزادار چهل سال منایی آقا
اشک هم از غم چشمان تو خون میگرید
زائر جان به لب کرب و بلایی آقا
چشم های تو از آن ظهر قیامت می خواند
دم بدم در همه جا داشت مصیبت می خواند
غربت و بی کسی قافله یادت مانده
شام اندوه و شب هلهله یادت مانده
خار غم چشم تو را باز نشانده در خون
پای زخمی و پر از آبله یادت مانده
در خرابه تو هم از پای نشستی آخر
قامت خم شدهی نافله یادت مانده
زخم بی مرهم چل روز اسارت آقا
سالها سلسله در سلسله یادت مانده
سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده
تلخی طعنهی صد حرمله یادت مانده
قاتلت درد و غم و بی کسی عاشوراست
سالیانی ست دل زخمی ات ارباً ارباست
یوسف رحیمی
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
بار دیگر شور و غوغایی به پاست
جشن شادی در زمین و در سماست
سر زده نور خداوند مبین
آمده دنیا امام چهارمین
شادمان گشته قلوب مومنین
در شب میلاد زین العابدین
شهربانو گل پسر آورده است
یک پسر همچون قمر آورده است
چهارمین منجی و روشنگر رسید
در کرامت ثانی حیدر رسید
روح تقوا و مناجات آمده
شیعیان را باب حاجات آمده
عالم هستی ز نورش منجلیست
این آل الله اودوم علیست
پنجم شعبان شب میلاد اوست
هر دلی امشب در عالم یاد اوست
چهارمین گل از گلستان ولاست
این پسرپیغمبر کرب و بلاست
اوگلی از گلشن پیغمبر است
شیر مردی از تبار حیدر است
مادر او بانوی ایران بود
او ز نسل بیشه شیران بود
جمله خوبان جهان سرمست او
هستی عالم بود از هست او
از همه مشکل گشایی می کند
هر دلی را کربلایی می کند
هر نگاهش کارعیسی می کند
هر گره از کار ما وا می کند
ای که هستی روح تقوا و دعا
از کرامت کن نگاهی بر رضا
کن نگاهی از کرم بر این گدا
بار دیگر دعوتم کن کربلا
شاعر:
رضا یعقوبیان
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو میآید
دلِ سرگشتهی ما از شبِ موی تو میآید
تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمیدانیم
که این عطرِ خداوند است یا بوی تو میآید
تو از آن جلوههایِ ذاتیِ حقی که از لاهوت
علی حق و علی حَی از دَمِ هویِ تو میآید
حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد
به هرجا میرود تنها دلش سوی تو میآید
حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد
امیرالمومنینش هم که با روی تو میآید
کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد
که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو میآید
خدا میخواست میدان داریات پنهان شود وَرنَه
سلحشوری علمداری به بازویِ تو میآید
گره بر اَبرویت ای کاش میدادی و میگفتند
کجیِ ذوالفقار آری به اَبرویِ تو میآید
خدا میخواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی
سرِ گردنکشان در زیرِ زانویِ تو میآید
خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام
به دادِ ما دعاهای تو دارویی تو میآید
بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تاکه حل گردند مشکلها
که هرجا سائلی باشد سرِ کویِ تو میآید
چه خاکی خطبههایت بر سرِ آلِ یزید آورد
هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو میآید
دلِ زینب کنارت قرص میشد در تمامِ راه
که پایش بعد عباسش به زانوی تو میآید
« ندانم دل کجا مینالد از دردِ گرفتاری
صدایِ چینیای از چینِ گیسوی تو میآید»
نمیدانم چه آمد بر سرت از کوفه تا شام
صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو میآید
«»:بیدل
(حسن لطفی)
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد_ولادت
#دوبیتی
خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی، نوری جَلی داد
حُسینِ بن عَلی چشم تو روشن
که امشب بَر تو ذات حق، "عَلی" داد...
#غلامرضا_سازگار
#امام_سجاد_ولادت
وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است
روی زمین زیباتر از صبح بهار است
در خیمه ی دل شور و شادی پرده دار است
ای جان مهیا شو که هنگام نثار است
عود و گلاب آرید و شیرینی و اسپند
زیباست در این جشن میلاد اشک و لبخند
از آسمان پل بسته با گل تا مدینه
نور علی نور است سر تا پا مدینه
در حیرتم عرش است اینجا یا مدینه
بسته بهشت عهد اُخُوّت با مدینه
کوی بنی هاشم تماشایی است امشب
در لحظه های ناب و رؤیایی است امشب
امشب مدینه چون بهشت آرزوهاست
در دامن سبز نجابت گل شکوفاست
سجاده و محراب سرشار تمناست
میلاد ذکر و التجا میلاد تقواست
خلق علی خوی محمد در وجودش
عطر نماز فاطمه دارد سجودش
از نسل ایثار و وفا ایل یقین است
در شور و مستی قلب او عاشق ترین است
غرق نیازش آسمانها و زمین است
او سید سجاد ، زین العابدین است
در هر نگاهش صد صحیفه راز دارد
دست دعایش مصحف اعجاز دارد
حسن ختام کربلا در خطبه ی اوست
شور قیام کربلا در خطبه ی اوست
متن پیام کربلا در خطبه ی اوست
یعنی تمام کربلا در خطبه ی اوست
بر منبر ارشاد در شام بلا رفت
بنیاداستبداد بر باد فنا رفت
دنیا ندیده در دل آرایی نظیرش
افتاد صد یوسف پریشان در مسیرش
لطف و سخاوت خاکبوس است و فقیرش
مردی که در غربت اسارت شد اسیرش
مهر ولایت آفتاب مشرقین است
باغ بهار شهربانو و حسین است
#کمیل_کاشانی
#امام_سجاد_ولادت
روز میلادتان چه روزی بود!
چشم عالم به دستِ آقا بود
سر تبریک گفتنِ به حسین
بین خورشید و ماه دعوا بود
روز میلادتان زحل با شوق
غسل درآب حوضِ کوثر کرد
شادباشش به آسمانی ها
گوش آل امیه را کَر کرد
روز میلادتان نسیم بهشت
غنچه ها را یکی یکی وا کرد
خنده های تو بسکه شیرین بود
هوسِ شیر و شهدِ خرما کرد
ای کلیم مدینه ی نبوی
مرد شب زنده دار سجاده
همه ی عرش تحت سلطه ی توست
حضرت شهریار سجاده
آمد ابلیس، شکل یک افعی
نقشه ای شوم را رقم بزند
عددی نیست این فرومایه
که نماز تو را به هم بزند
پوزه اش را به خاک مالیدی
مرحبا خیبری، چه پیکاری!
تا سلاح البکاء به دستت هست
چه نیازی که تیغ برداری
بنده گی را به من بیاموزید
نروم سمت لااُبالی ها
کاش با یک نگاه می گشتم
از ابوحمزه ی ثُمالی ها
سیدالعابدین نگاهی کن
بی پناهم، مرا تو یاری کن
نوکرت کربلا نرفته هنوز!
تا نمُردم ز غصه کاری کن
کربلا گفتم و...دلت خون شد
یاد گودال ودشنه افتادی
جگرت سوخت از عطش،آقا
یاد اطفالِ تشنه افتادی
خنده ی نحسِ حرمله؛ آقا
شده کابوس هر شبت، ای وای
پیش چشم ترت به یغما رفت
معجر عمه زینبت، ای وای
کاش می مُردم و نمی خواندم
سرِ بازارها تو را بُردند
نیزه داران عبایِ دوشت را
جایِ سوغات کربلا بُردند
#وحید_قاسمی
#امام_سجاد_ولادت
#مسمط
.
ماییم مست جام تو یا زین العابدين
خانه خراب نام تو یا زين العابدين
هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين
مست علی الدوام تو یا زين العابدين
پس می دهم سلام تو یا زین العابدین
دردم همینکه باتو دوا میشود بس است
ذکرم همینکه نام شما میشود بس است
لطف تو دستگیر گدا می شود بس است
وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است
با رحمت مدام تو یا زین العبادین
با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟
آب دهان کیست چنین کیمیا گری
آورده ام برات اگر دیده تری
فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری
به به به این مرام تو یا زین العابدین
نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما
سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما
کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما
فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما
با اشتیاق دام تو یا زین العابدین
مهر غلامی پدرت بر جبین ماست
حب الحسین روز قیامت نگین ماست
شهبانوی مجلله شورآفرین ماست
نامش شرافت همه سرزمین ماست
ایران فدای مام تو یا زین العابدین
روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط
آواره حسین دراین راه شد فقط
مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط
دلبست بر امام تو یا زین العابدین
نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت
جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت
سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت
آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت
جانم به این مقام تو یا زین العابدین
نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است
بالای ساق عرش عمودت مشخص است
یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است
زهرا در این قیام و قعودت مشخص است
حق کرده احترام تو یا زین العابدین
ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات
شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات
نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات
شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات
دارد شکر کلام تو یا زین العابدین
کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر
آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر
آقای دوستان خدا ای امان شهر
ابری شده است بار دگر آسمان شهر
با سجده غلام تو یا زین العابدین
مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است
ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است
یک اربعین تکیه گاه تو زینب است
وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است
شد استوار گام تو یا زین العابدین
کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای
با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای
ابن زیاد را سرجايش نشانده ای
کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای
احسنت بر قیام تو یا زین العابدین
آویز دست مادر من نذر مرقدت
دو گوشوار دختر من نذر مرقدت
فرشی که هست در بر من نذر مرقدت
چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت
قبر بدون بام تو یا زین العابدین
شاید دوباره صحن و سرایی درست شد
بین مدینه نیز بنایی درست شد
یک گنبد امام رضایی درست شد
آخر ضریح های طلایی درست شد
آنجا به احترام تو یا زین العابدین
با ما ز دردهای شب قافله بگو
از زخم گردن و اثر سلسله بگو
از خار و پا و سوختن و آبله بگو
از طرز خنده های بد حرمله بگو
دور و بر خیام تو یا زین العابدین
با تو حدیث کرببلا ترجمة شد و
دانه به دانهء شهدا ترجمه شد و
با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد و
جسم مرمل بدما ترجمه شد و
با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین
.
#محمد_جواد_پرچمي
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_مناجات
شب در حضور تو صفاي ديگري دارد
پيـشت ، دلم حال و هواي ديگري دارد
عشقم به زلفت ، ماجراي ديگري دارد
ذِبحَـم به پـاي تو مِـنايِ ديگـري دارد
پس مـرگ در راهت بهاي ديگري دارد
تاصبح،امشب با تو سرگرم مناجاتم
اي بهـترين تكليف در باب عباداتم
از تو گرفته رنگ ، الفـاظـم ، عباراتم
در سجده فهميدم كه مي آيي ملاقاتم
امشـب سـجودم رَبّــناي ديگري دارد
ذهنم پُر از تصويرهايي از خيال توست
دستم دخيل تار و پود سبز شال توست
مَستم ولي مَستْيم از انگور كـال توست
امشـب تمام حاجتم ، سِيـرِ جمال توست
"سائل"به محـرابش دعــاي ديگري دارد
هركس خُدا را بي تو مي خواهد مسلمان نيست
مُفتـي وهّـابي مسلمان نه ، كه انسـان نيست
خويي كه دارد دشمنت در ذات حيوان نيست
در بين دريا ايمـن از امواجِ طـوفان نيست
هركـس به جُز تو ناخُـداي ديگــري دارد
وقـتي كه تو فرزند ختم المُرسلين بـاشي
وقتي كه هم نـام امـيرالمؤمنين باشي
وقـتي كه در بالاترين حدّ يقين باشي
بايد جواب "أين زينُ العابدين؟" باشي
با تو عبادت اِعـتِــــلاي ديگري دارد
نام تو را آوردم اي شيرين سُـخن از عمد
تا بشـكـنم نرخ عـسل را در وطـن از عمد
تو خلقِ مضمون مي كني در ذهن من از عمد
تو در بقيع مدفون شدي نزدِ حسن از عمد
چـون با عـمو بودن صفايِ ديـگري دارد
بَرده خـريدي ، بنده ي حق پرورش دادي
تحـويل عـالم نوكراني با مَنِش دادي
تو با دعا سـطح تـديُّن را جَهِـش دادي
بر قلب دين داران به اين صورت تپش دادي
اعجـاز تو ميـلِ عصـاي ديگري دارد
از جانب تو هرچه صادر گشته استثناست
فقري كه گفتي در صحيفه عين استغناست
بي شك توسّـل بر تو از اركان استشفاست
وقتي كه تُربت هست داروخانه بي معناست
تو آن طبيبي كه دواي ديگـري دارد
اين ناجوانمردان چه مي خواهند از جانت ؟
اي يوسفي كـه كوفــيان بُردند زندانـت
از فرط گريه رنگ عوض كرده ست چشمانت
گفـتم دمي كه شد خرابه بيت الاحزانت
يعقــوب ما دارُ العـزاي ديگري دارد
چِـل سال ياد لاله هاي پرپرت بـودي
چِـل سال محو سُرخي انگشترت بودي
هم ناله ي زينب ، به يادِ خواهرت بودي
وقتي حرم مي سوخت ياد مادرت بودي
هر كس علي شـد كربلاي ديگري دارد
#محمد_قاسمی