#امام_سجاد علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹طواف نور🔹
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین»
درود الهی بر آن خُلق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیرین
نماز از خضوعش به پرواز آید
دعا از نفسهای او بسته آذین
به سجادهاش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمین
سلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودش
::
درود خداوند حَیّ جلیلش
به قدر و کمال و جمال جمیلش
عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگر بوسه بر دست آرد خلیلش
عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طواف آرد از چارسو جبرئیلش
سلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایف مریدش، قبایل دخیلش
حَجَر شاهد عزت و اقتدارش
هشام بن عبدالملکها ذلیلش
بسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟
::
«هشام» استلام حجر تا نماید
در آن ازدحامِ خلایق نشاید
نه قدری که از وی شود قدردانی
نه کس بود تا کس بر او ره گشاید
به ناگاه دیدند آمد جوانی
که پیوسته او را حَجَر میستاید
گشودند حُجّاج از چار سو، ره
که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید
یکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکی رفت تا جان نثارش نماید
یکی گفت نامش چه باشد هشاما!
- حسد را نگر- گفت: نشناسم او را
::
به ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: این است نجل رسول مُکَرّم!
تو چون میکنی در مقامش تجاهل؟
من او را بِه از خویشتن میشناسم
نماز است بی او گناه کبیره
ثواب است بی او خطای مسلّم
تعالیم اسلام از اوست جاری
قوانین توحید از اوست محکم
چراغیست بر قلۀ آفرینش
امام است بر جملۀ خلق عالم
سلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیام و قعود است از او
::
امامیست کو را اُمَم میشناسد
کریمیست کو را کرم میشناسد
صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم
طواف و مطاف و حرم میشناسد
بیابان مکه، منا، خیف، مشعر
سماوات و لوح و قلم میشناسد
زمین میشناسد، زمان میشناسد
عرب میشناسد، عجم میشناسد
یم و قطره و ماه و خورشید، او را
به ذات الهی قسم میشناسد
سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش
مسلمان بود هر که داند امامش
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس علیهالسلام
#ترجیع_بند
🔹رحِمَ الله عَمّیَ العَباس🔹
ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
ملكوتیجمال هستی و هست،
در جبین تو جلوۀ مَلَكات
مادرت فاطمهست، اُمّ بنین
خواهرت زینب است، خیر بنات
عشق از جلوۀ تو شد مبهوت
عقل از آفرینشت شد مات
من و وصف کمال تو؟ حاشا
من و شرح جلال تو؟ هیهات
بر تو ای حُسن دلفریب، درود
بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات
هر که چون تو غریق بحر خداست
میشود ناخدای فُلک نجات
هیچکس روسپید عشق نشد
چون تو در امتحان صبر و ثبات
تو چه شبها به روز آوردی
در مناجات قاضی الحاجات
ای علمدارِ دشت سعی و صفا
دعوتم کن به وادی عرفات
به من از خرمن عنایت خویش
خوشهای هدیه کن به رسم زکات
به سویت آمدم ز روی نیاز
به بَرَت آمدم به بوی برات
کربلا را ندیدهام اما
موج اشک من است شطّ فرات
منِ بیمایۀ سخننشناس
تو بگو با بضاعت مزجات،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
ای فدایی به راه دین، عباس
شاهد مکتب یقین، عباس
هست آیینۀ دل و جانت
روشن از نور «یا و سین»، عباس
وَه چه زیبا کشید نقش تو را
قلم صورتآفرین، عباس
به جمالت حسین مینگریست
با دو چشم خدایبین، عباس
تو ابوفاضلی و اُمّ بنین
فخر دارد به آن و این، عباس
جز تو در مذهب وفاداری
کیست سردار راستین، عباس؟
داشتی در قیام عاشورا
ید بیضا در آستین، عباس
مثل ماه شب چهاردهم
جلوههای تو دلنشین، عباس
طوق مهر تو دلنواز، ولی
تیغ قهر تو آتشین، عباس
غیرت و همت تو میبخشد
خاتم عشق را نگین، عباس
پرچم عشق را به دست تو داد
رهبر عادل و امین، عباس
تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی»
در سپاه مجاهدین، عباس
کیستم من؟ ز خرمن فیضت
در همه حال خوشهچین، عباس
کمترین نقشبند مدح توام
در مدیح تو بیش از این، عباس،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
::
به جمال تو ای حبیب خدا
دل جدا عاشق است و دیده جدا
شیرمرد جهادی و جاریست
در رگ و ریشۀ تو خون خدا
سعی خورشیدیات مُبَدَّل کرد
ظلمت کفر را به نور هُدی
تو و با ظلم آشتی؟ هرگز
تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا
از تب و تاب تو به وادی عشق
شجر طور آمده به صدا..
جان پاک تو شد فدای کسی
که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا»
چون تو در راه انقلاب حسین
دِیْن خود را کسی نکرد اَدا
در صف رستخیز رشک بَرَند
به شکوه و جلال تو شهدا
خنده بر لب، منادیان بهشت
عاشقان تو را، دهند ندا
که بیایید ای خداجویان
در پناه سلالۀ سُعَدا
گر شوم خاک درگهت آن روز
در مقام تو ای حبیب خدا
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
چشم از آن لحظهای که وا کردی
در دل از راه دیده جا کردی
به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم»
که تو تسخیر قلبها کردی
سر نهادی بر آستان رضا
پشت تسلیم را دو تا کردی
هدف تو ثبوت «اِلا» بود
بعد از آنی که نفی «لا» کردی
تو به امضای خون خود، به حسین
دل سپردی و اقتدا کردی
خاک پای مقدس او را
سرمۀ چشم و توتیا کردی
ترک سر در طریق حق گفتی
بذل جان در ره خدا کردی
کربلا دشت شور و عشق نبود
کربلا را تو کربلا کردی
چون نسیم سحر به همت عشق
گره از کار خلق وا کردی
دل بیگانه از ولایت را
با نگاه خود آشنا کردی
ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید
سعی در مروه و صفا کردی
ای که آزادگان عالم را
آگه از سرّ نینوا کردی
ای که با جذبۀ محبت خویش
خانه در روح و جان ما کردی
در شگفتم به پاس این همه لطف
که تو ای مهر دلربا کردی،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
::
دل و جانی خدایجو داری
قبلۀ عشق پیش رو داری
ای محبتشعارِ مهرآیین
سیرت و صورت نکو داری
تو همانی که چشم در همه حال
به عنایات و فضل هو داری
فیضها بردهای تو از سه امام
یعنی از وحی، رنگ و بو داری
مُعتَصِم گشتهای به «حَبلُالله»
صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری
به عطشناکی فرات قسم
مِی وحدت سبو سبو داری
شدهای محو شاهد ازلی
جز شهادت چه آرزو داری؟
گر دو دستت جدا شود از تن
سر پیکار با عدو داری
گر امید تو ناامید شود
زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری
نشوی تا شهید، وا نشود،
عقدههایی که در گلو داری
گرچه زهرا نبود مادر تو
بهخدا رنگ و بوی او داری
ما که شرمندهایم، بهر ظهور
تو دعا کن که آبرو داری
ساقیا! گرچه موجی از دلها
بسته بر هر شکنج مو داری
با چنین جلوه و جلال و جمال
که تو خورشیدِ ماهرو داری،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_سجاد__ع__میلاد
این کمترین از ذره را شکرت نیاید
وز عهده ی شکر تو کی چون من بر آید
اصلا همینکه میتوان ذکر تو گویم
شکر همین نعمت کجا از من بیاید
ای اسم تو تسبیح کل ماسوالله
والله نامت، عقده از دل میگشاید
قدرت بدست توست، هم فقر و غنا نیز
عزت به هر کس که تو میخواهی میاید
تو خواستی، بیمار باشم یا سلامت
امر تو مرگ و زندگی را مینماید
این حرفهای ناب را از خود ندارم
از نور چشمان حسین، سجاد دارم
سجاد ما را با مناجات آشنا کرد
او بود از اول که ما را با خدا کرد
ما هیچگه از معرفت آگه نبودیم
انفاس زین العابدین ما را دعا کرد
کی با خبر بودیم از شب زنده داری
ما را علی بن الحسين اهل صفا کرد
کی بی سحر از زندگی لذت برد دل
دل را به عشق بندگی او مبتلا کرد
دلمردگان را بردگی نفس، حتمی است
خوش باد آنکه خویش را در حق فنا کرد
ممنون مولانا امام العابدینیم
ما عبد تعلیمات زین الصالحینیم
هر کس که در بند خدای عالمين است
خود عبد دربار علی بن حسین است
آزاده هستیم و ز حق آزاد، هرگز
آزادگی فرهنگ والای حسین است
دانی علی بن حسین بن علی کیست
آنکه حسین بن علی را نور عین است
میلاد او سرمایه ی آل محمد
رخسار او نور تمام مشرقین است
دیده گشود و روی ثارالله را دید
ما را نماز دل سوی ذوقِبلتین است
کعبه شعف از شوق این دیدار دارد
یعنی خدا را شکر، مولا یار دارد
یار آمده بهر حسین و خیمه هایش
هر چند بیمار آمده در کربلایش
یاری که بار کربلا بر دوش گیرد
با گردن مجروح و زخم دست و پایش
او انقلاب اشک را ایجاد کرده
با گریه و شب زنده داری و دعایش
با یاری زینب، نگهدار حرم شد
گه با اسارت، گه به سوز خطبه هایش
حرفش پیام خون، کلامش معجز وحی
دشمن نگون شد از چنین نطق رسایش
رفتار او ، الگو برای شیعیان است
او برترین رهبر برای رهروان است
روح صحیفه مرد دین می آفریند
از اهل ایمان، عابدين می آفریند
تنها دعاهای صحیفه آه شب نیست
از آه شب، صبحی امین می آفریند
مردان پولادین، زنان انقلابی
بهر دفاع از مومنین می آفریند
با درس دینداری، ز خیل نو کرانش
لشكر عليه مشر کین می آفریند
با رزق شب هنگام و کردار جهادی
ره توشه بر مستضعفین می آفریند
مردان بسیارند یاران قیامش
قومی چنان قاسم سلیمانی غلامش
او شاهراه بندگی را حفظ کرده
روحیه ی رزمندگی را حفظ کرده
در اوج سختی و بلا و درد و محنت
با عشق، سبک زندگی را حفظ کرده
در زیر زنجیر اسارت، استقامت!
در امر دین، پایندگی را حفظ کرده
در ظلمت زندان و در ویرانه ی شام
آن ماه دین، تابندگی را حفظ کرده
تنها برایش، گریه کردن کار ما نیست
در فعل ما زیبندگی را حفظ کرده
ما درس فریاد و قیام از او گرفتیم
این انتظار و انتقام از او گرفتیم
محمود ژولیده
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
ای اهل دعا!روح دعا باد مبارک
در دیده تجلای خدا باد مبارک
این عید مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امام شهدا باد مبارک
-جان در بدن عالم ایجاد، مبارک
-میلاد علی، حضرت سجاد، مبارک
ای بانوی ایران!پسر آوردهای امشب
طوبای ولایت!ثمر آوردهای امشب
از برج هدایت، قمر آوردهای امشب
الحق که حسین دگر آوردهای امشب
-این گوهر رخشندۀ دامان سه دریاست
-چارم وصی ختم رسل، یوسف زهراست
حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این
دریای خروشندۀ جود و کرم است این
در مجمع خوبان دو عالم، علم است این
دردانۀ شهبانوی ملک عجم است این
-گردید عیان، کوکب اقبالِ محمّد
-چشم و دلتان روشن، ای آل محمّد
این ماه تمام است، تمام است، تمام است
فرزند قیام است، قیام است، قیام است
ذکراست وسلام است و سلام است،سلام است
بر خلق، امام است، امام است، امام است
-بیپرده ببینید جمال ازلی را
-تبریک بگویید حسینبنعلی را
این ماه، چراغ مه شعبان حسین است
این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است
این لالۀ خندان گلستان حسین است
این آیه به آیه همه قرآن حسین است
-این جان حسین است بدانید بدانید!
-قرآن حسین است بخوانید بخوانید!
خیزید که از اشک شعف آینه شوییم
چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروییم
پرواز کنان تا حرم الله بپوییم
مانند فرزدق بخروشیم و بگوییم
-ریزد به ثنایش دُر ناب از دهن ما
-تا شام شود روز «هشام» از سخن ما
این است که توحید از او یافت ولادت
دارد به وجودش حرم الله، ارادت
داده به مقامش ز ازل کعبه شهادت
کردند به مهرش همه حجاج، عبادت
-این سید و مولا و امام حرمین است
-این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است
این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست
این سید بطحا پسر سید بطحاست
این نور دل فاطمۀ امابیهاست
ایننوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست
-رخشنده چراغ دل هر انجمن است این
-سر تا به قدم آینۀ پنج تن است این
ای یوسف زهرا شده مبهوت کمالت!
ای عرش خدا گوشهای از قصر جلالت!
یادآور خُلق نبوی، خلق و خصالت
با آنکه بوَد حلقۀ زنجیر، مدالت
-با آنکه به گردن اثر سلسله داری
-آقایی و اشراف به هر سلسله داری
غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند؟
در حلقۀ زنجیر، عدو را بکشاند؟
در کاخ ستم، یکسره آتش بفشاند؟
بر خاک مذلت همگان را بنشاند؟
-تو صاحبِ فریادِ تمامِ شهدایی
-بر جان ستمگر، شرر خشم خدایی
غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت
بر فرق ستمکار زند مشت حقارت؟
ویرانه کند کاخ ستم را به اشارت؟
تازد به سپاه ستم و ظلم و شرارت؟
-در خطبۀ تو خشم خدای ازلی بود
-فریاد خروشانِ «حسینبنعلی» بود
ای سرزده از سینۀ هر نسل، ندایت
ای زمزمۀ وحی خداوند، صدایت
اسلام، رهینِ نفسِ روحفزایت
در سلسله پیوسته به لب، ذکر خدایت
-روزی که نبودی خبری از گل «میثم»
-شد بسته به زنجیر ولایت دل «میثم»
حاج غلامرضا سازگار
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
ارادت به نام علی دارم و
پناهی به بام علی دارم و
دلی مست جامِ علی دارم و
مدال غلامِ علی دارم و
به این نوکری و ارادت خوشم
خوشم در هوایت نفس می کشم
دخیلم به موی تو یا بن الحسین
دو دستم به سوی تو یابن الحسین
من و آرزوی تو یابن الحسین
فدای عموی تو یابن الحسین
دخیلم دخیل ضریحی که نیست
پناه من خسته غیر از تو کیست
به نام ابالفضل راهم بده
نگاهی دمی بر نگاهم بده
ببین خسته جانم، پناهم بده
برات خلاص از گناهم بده
فدای تو و نام تو یا علی
رسیدم سر بام تو یا علی
تو که آمدی سجده ها پا گرفت
عبادت به لطف تو معنا گرفت
دعا با دعای تو بالا گرفت
دعای قنوت تو ما را گرفت
به یک ربّنایت حسینی شدیم
به لطف دعایت حسینی شدیم
تویی زینت ذکر و سجاده ها
تویی مستی ناب این باده ها
تویی محور صبر آزاده ها
رهایم نکن در دل جاده ها
رهایم کنی راه گم می کنم
تو را گاه و بی گاه گم می کنم
خودت حیدری، خطبه ات حیدری
تو خود در عمل حیدر دیگری
لبی تر کنی، بس که دل می بری،
به پا می کنی در دلم محشری
اگرچه تو را بین زنجیر دید
تو را کوفه در هیبت شیر دید
شب ظلمت و غم به سر می رسد
زمان طلوع سحر می رسد
شبی از مدینه خبر می رسد
از این خاندان یک نفر می رسد
که بانی ایوان طلا می شود
مدینه خودش کربلا می شود
وحید محمدی
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
نور حق می دمد از مشرق سجادهی تو
چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو
می رود از نظرش جنت و ملک و ملکوت
آنکه از روز نخستین شده دلدادهی تو
زمزم و کوثر و تسنیم به وجد آمده اند
از زلالی می و روشنی بادهی تو
هر کسی معجزهی چشم تو را باور کرد
می شود بنده ولی بندهی آزادهی تو
با کرامات نگاهت دل هر عاشق را
می برد سمت خدا روشنی جادهی تو
آمدی تا به جهان نور یقین برگردد
نور ایمان و سعادت به زمین برگردد
مکه با مقدم تو عطر بهاران دارد
دیدهی روشن تو رحمت باران دارد
کعبه بر شانهی لطف تو توکل کرده
با نفس های مسیحایی تو جان دارد
مثل جدّت تو نهادی حجر الاسود را
ور نه بی مرحمتت قامت لرزان دارد
هر کسی در دل او نور ولایت جاری ست
به کرامات تو و چشم تو ایمان دارد
از نگاهت همه اعجاز و یقین می بارد
چشمهایت چقدر تازه مسلمان دارد
آیه آیه کلمات تو همه روشنی اند
خط به خط مصحف تو جلوهی قرآن دارد
لحظاتت همه از نور خدا لبریزند
مگر این شوق الهی تو پایان دارد
شب گذشت و سر تو بر روی تربت مانده
در عروجی تو ولی شوق عبادت مانده
با تو هر لحظهی من بوی خدا می گیرد
عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد
بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را
سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد
تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم
رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد
تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن
عشق از گوشهی چشمان تو پا می گیرد
آنقدر بنده نوازی که دل چون من هم
عاقبت تذکرهی کرب و بلا می گیرد
بانی روضهی اربابی و باران باران
چشمم از محضر تو اذن بکا می گیرد
از تو بر گردن اسلام چه دِیْنی مانده
با فداکاری تو شور حسینی مانده
رهبر جان به کف اهل ولایی آقا
مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا
به تو و عزت و ایثار و شکوهت سوگند
علم افراشتهی خون خدایی آقا
بیرق نهضت ارباب به روی دوشت
وارث سرخی خون شهدایی آقا
خطبهی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند
دشمن تو نبرد راه به جایی آقا
کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی
همه دیدند که مصباح هدایی آقا
مصحف چشم تو از عشق حکایت دارد
راوی غیرت و ایمان و وفایی آقا
دیدهی غرق به خون تو گواهی داده
تو عزادار چهل سال منایی آقا
اشک هم از غم چشمان تو خون میگرید
زائر جان به لب کرب و بلایی آقا
چشم های تو از آن ظهر قیامت می خواند
دم بدم در همه جا داشت مصیبت می خواند
غربت و بی کسی قافله یادت مانده
شام اندوه و شب هلهله یادت مانده
خار غم چشم تو را باز نشانده در خون
پای زخمی و پر از آبله یادت مانده
در خرابه تو هم از پای نشستی آخر
قامت خم شدهی نافله یادت مانده
زخم بی مرهم چل روز اسارت آقا
سالها سلسله در سلسله یادت مانده
سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده
تلخی طعنهی صد حرمله یادت مانده
قاتلت درد و غم و بی کسی عاشوراست
سالیانی ست دل زخمی ات ارباً ارباست
یوسف رحیمی
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
بار دیگر شور و غوغایی به پاست
جشن شادی در زمین و در سماست
سر زده نور خداوند مبین
آمده دنیا امام چهارمین
شادمان گشته قلوب مومنین
در شب میلاد زین العابدین
شهربانو گل پسر آورده است
یک پسر همچون قمر آورده است
چهارمین منجی و روشنگر رسید
در کرامت ثانی حیدر رسید
روح تقوا و مناجات آمده
شیعیان را باب حاجات آمده
عالم هستی ز نورش منجلیست
این آل الله اودوم علیست
پنجم شعبان شب میلاد اوست
هر دلی امشب در عالم یاد اوست
چهارمین گل از گلستان ولاست
این پسرپیغمبر کرب و بلاست
اوگلی از گلشن پیغمبر است
شیر مردی از تبار حیدر است
مادر او بانوی ایران بود
او ز نسل بیشه شیران بود
جمله خوبان جهان سرمست او
هستی عالم بود از هست او
از همه مشکل گشایی می کند
هر دلی را کربلایی می کند
هر نگاهش کارعیسی می کند
هر گره از کار ما وا می کند
ای که هستی روح تقوا و دعا
از کرامت کن نگاهی بر رضا
کن نگاهی از کرم بر این گدا
بار دیگر دعوتم کن کربلا
شاعر:
رضا یعقوبیان
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد__ع__میلاد
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو میآید
دلِ سرگشتهی ما از شبِ موی تو میآید
تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمیدانیم
که این عطرِ خداوند است یا بوی تو میآید
تو از آن جلوههایِ ذاتیِ حقی که از لاهوت
علی حق و علی حَی از دَمِ هویِ تو میآید
حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد
به هرجا میرود تنها دلش سوی تو میآید
حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد
امیرالمومنینش هم که با روی تو میآید
کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد
که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو میآید
خدا میخواست میدان داریات پنهان شود وَرنَه
سلحشوری علمداری به بازویِ تو میآید
گره بر اَبرویت ای کاش میدادی و میگفتند
کجیِ ذوالفقار آری به اَبرویِ تو میآید
خدا میخواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی
سرِ گردنکشان در زیرِ زانویِ تو میآید
خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام
به دادِ ما دعاهای تو دارویی تو میآید
بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تاکه حل گردند مشکلها
که هرجا سائلی باشد سرِ کویِ تو میآید
چه خاکی خطبههایت بر سرِ آلِ یزید آورد
هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو میآید
دلِ زینب کنارت قرص میشد در تمامِ راه
که پایش بعد عباسش به زانوی تو میآید
« ندانم دل کجا مینالد از دردِ گرفتاری
صدایِ چینیای از چینِ گیسوی تو میآید»
نمیدانم چه آمد بر سرت از کوفه تا شام
صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو میآید
«»:بیدل
(حسن لطفی)
امام سجاد (ع)
میلاد
#امام_سجاد_ولادت
#دوبیتی
خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی، نوری جَلی داد
حُسینِ بن عَلی چشم تو روشن
که امشب بَر تو ذات حق، "عَلی" داد...
#غلامرضا_سازگار
#امام_سجاد_ولادت
وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است
روی زمین زیباتر از صبح بهار است
در خیمه ی دل شور و شادی پرده دار است
ای جان مهیا شو که هنگام نثار است
عود و گلاب آرید و شیرینی و اسپند
زیباست در این جشن میلاد اشک و لبخند
از آسمان پل بسته با گل تا مدینه
نور علی نور است سر تا پا مدینه
در حیرتم عرش است اینجا یا مدینه
بسته بهشت عهد اُخُوّت با مدینه
کوی بنی هاشم تماشایی است امشب
در لحظه های ناب و رؤیایی است امشب
امشب مدینه چون بهشت آرزوهاست
در دامن سبز نجابت گل شکوفاست
سجاده و محراب سرشار تمناست
میلاد ذکر و التجا میلاد تقواست
خلق علی خوی محمد در وجودش
عطر نماز فاطمه دارد سجودش
از نسل ایثار و وفا ایل یقین است
در شور و مستی قلب او عاشق ترین است
غرق نیازش آسمانها و زمین است
او سید سجاد ، زین العابدین است
در هر نگاهش صد صحیفه راز دارد
دست دعایش مصحف اعجاز دارد
حسن ختام کربلا در خطبه ی اوست
شور قیام کربلا در خطبه ی اوست
متن پیام کربلا در خطبه ی اوست
یعنی تمام کربلا در خطبه ی اوست
بر منبر ارشاد در شام بلا رفت
بنیاداستبداد بر باد فنا رفت
دنیا ندیده در دل آرایی نظیرش
افتاد صد یوسف پریشان در مسیرش
لطف و سخاوت خاکبوس است و فقیرش
مردی که در غربت اسارت شد اسیرش
مهر ولایت آفتاب مشرقین است
باغ بهار شهربانو و حسین است
#کمیل_کاشانی
#امام_سجاد_ولادت
روز میلادتان چه روزی بود!
چشم عالم به دستِ آقا بود
سر تبریک گفتنِ به حسین
بین خورشید و ماه دعوا بود
روز میلادتان زحل با شوق
غسل درآب حوضِ کوثر کرد
شادباشش به آسمانی ها
گوش آل امیه را کَر کرد
روز میلادتان نسیم بهشت
غنچه ها را یکی یکی وا کرد
خنده های تو بسکه شیرین بود
هوسِ شیر و شهدِ خرما کرد
ای کلیم مدینه ی نبوی
مرد شب زنده دار سجاده
همه ی عرش تحت سلطه ی توست
حضرت شهریار سجاده
آمد ابلیس، شکل یک افعی
نقشه ای شوم را رقم بزند
عددی نیست این فرومایه
که نماز تو را به هم بزند
پوزه اش را به خاک مالیدی
مرحبا خیبری، چه پیکاری!
تا سلاح البکاء به دستت هست
چه نیازی که تیغ برداری
بنده گی را به من بیاموزید
نروم سمت لااُبالی ها
کاش با یک نگاه می گشتم
از ابوحمزه ی ثُمالی ها
سیدالعابدین نگاهی کن
بی پناهم، مرا تو یاری کن
نوکرت کربلا نرفته هنوز!
تا نمُردم ز غصه کاری کن
کربلا گفتم و...دلت خون شد
یاد گودال ودشنه افتادی
جگرت سوخت از عطش،آقا
یاد اطفالِ تشنه افتادی
خنده ی نحسِ حرمله؛ آقا
شده کابوس هر شبت، ای وای
پیش چشم ترت به یغما رفت
معجر عمه زینبت، ای وای
کاش می مُردم و نمی خواندم
سرِ بازارها تو را بُردند
نیزه داران عبایِ دوشت را
جایِ سوغات کربلا بُردند
#وحید_قاسمی
#امام_سجاد_ولادت
#مسمط
.
ماییم مست جام تو یا زین العابدين
خانه خراب نام تو یا زين العابدين
هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين
مست علی الدوام تو یا زين العابدين
پس می دهم سلام تو یا زین العابدین
دردم همینکه باتو دوا میشود بس است
ذکرم همینکه نام شما میشود بس است
لطف تو دستگیر گدا می شود بس است
وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است
با رحمت مدام تو یا زین العبادین
با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟
آب دهان کیست چنین کیمیا گری
آورده ام برات اگر دیده تری
فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری
به به به این مرام تو یا زین العابدین
نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما
سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما
کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما
فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما
با اشتیاق دام تو یا زین العابدین
مهر غلامی پدرت بر جبین ماست
حب الحسین روز قیامت نگین ماست
شهبانوی مجلله شورآفرین ماست
نامش شرافت همه سرزمین ماست
ایران فدای مام تو یا زین العابدین
روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط
آواره حسین دراین راه شد فقط
مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط
دلبست بر امام تو یا زین العابدین
نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت
جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت
سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت
آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت
جانم به این مقام تو یا زین العابدین
نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است
بالای ساق عرش عمودت مشخص است
یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است
زهرا در این قیام و قعودت مشخص است
حق کرده احترام تو یا زین العابدین
ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات
شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات
نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات
شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات
دارد شکر کلام تو یا زین العابدین
کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر
آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر
آقای دوستان خدا ای امان شهر
ابری شده است بار دگر آسمان شهر
با سجده غلام تو یا زین العابدین
مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است
ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است
یک اربعین تکیه گاه تو زینب است
وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است
شد استوار گام تو یا زین العابدین
کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای
با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای
ابن زیاد را سرجايش نشانده ای
کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای
احسنت بر قیام تو یا زین العابدین
آویز دست مادر من نذر مرقدت
دو گوشوار دختر من نذر مرقدت
فرشی که هست در بر من نذر مرقدت
چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت
قبر بدون بام تو یا زین العابدین
شاید دوباره صحن و سرایی درست شد
بین مدینه نیز بنایی درست شد
یک گنبد امام رضایی درست شد
آخر ضریح های طلایی درست شد
آنجا به احترام تو یا زین العابدین
با ما ز دردهای شب قافله بگو
از زخم گردن و اثر سلسله بگو
از خار و پا و سوختن و آبله بگو
از طرز خنده های بد حرمله بگو
دور و بر خیام تو یا زین العابدین
با تو حدیث کرببلا ترجمة شد و
دانه به دانهء شهدا ترجمه شد و
با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد و
جسم مرمل بدما ترجمه شد و
با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین
.
#محمد_جواد_پرچمي
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_مناجات
شب در حضور تو صفاي ديگري دارد
پيـشت ، دلم حال و هواي ديگري دارد
عشقم به زلفت ، ماجراي ديگري دارد
ذِبحَـم به پـاي تو مِـنايِ ديگـري دارد
پس مـرگ در راهت بهاي ديگري دارد
تاصبح،امشب با تو سرگرم مناجاتم
اي بهـترين تكليف در باب عباداتم
از تو گرفته رنگ ، الفـاظـم ، عباراتم
در سجده فهميدم كه مي آيي ملاقاتم
امشـب سـجودم رَبّــناي ديگري دارد
ذهنم پُر از تصويرهايي از خيال توست
دستم دخيل تار و پود سبز شال توست
مَستم ولي مَستْيم از انگور كـال توست
امشـب تمام حاجتم ، سِيـرِ جمال توست
"سائل"به محـرابش دعــاي ديگري دارد
هركس خُدا را بي تو مي خواهد مسلمان نيست
مُفتـي وهّـابي مسلمان نه ، كه انسـان نيست
خويي كه دارد دشمنت در ذات حيوان نيست
در بين دريا ايمـن از امواجِ طـوفان نيست
هركـس به جُز تو ناخُـداي ديگــري دارد
وقـتي كه تو فرزند ختم المُرسلين بـاشي
وقتي كه هم نـام امـيرالمؤمنين باشي
وقـتي كه در بالاترين حدّ يقين باشي
بايد جواب "أين زينُ العابدين؟" باشي
با تو عبادت اِعـتِــــلاي ديگري دارد
نام تو را آوردم اي شيرين سُـخن از عمد
تا بشـكـنم نرخ عـسل را در وطـن از عمد
تو خلقِ مضمون مي كني در ذهن من از عمد
تو در بقيع مدفون شدي نزدِ حسن از عمد
چـون با عـمو بودن صفايِ ديـگري دارد
بَرده خـريدي ، بنده ي حق پرورش دادي
تحـويل عـالم نوكراني با مَنِش دادي
تو با دعا سـطح تـديُّن را جَهِـش دادي
بر قلب دين داران به اين صورت تپش دادي
اعجـاز تو ميـلِ عصـاي ديگري دارد
از جانب تو هرچه صادر گشته استثناست
فقري كه گفتي در صحيفه عين استغناست
بي شك توسّـل بر تو از اركان استشفاست
وقتي كه تُربت هست داروخانه بي معناست
تو آن طبيبي كه دواي ديگـري دارد
اين ناجوانمردان چه مي خواهند از جانت ؟
اي يوسفي كـه كوفــيان بُردند زندانـت
از فرط گريه رنگ عوض كرده ست چشمانت
گفـتم دمي كه شد خرابه بيت الاحزانت
يعقــوب ما دارُ العـزاي ديگري دارد
چِـل سال ياد لاله هاي پرپرت بـودي
چِـل سال محو سُرخي انگشترت بودي
هم ناله ي زينب ، به يادِ خواهرت بودي
وقتي حرم مي سوخت ياد مادرت بودي
هر كس علي شـد كربلاي ديگري دارد
#محمد_قاسمی
#امام_سجاد_ولادت
عشق در محضرش قرار گرفت
مستی اش را از این نگار گرفت
از قدمهای او غبار گرفت
عاشقی را به یادگار گرفت
چقدر عزّ و اعتبار گرفت
قدحی عشق سرکشید دلم
یاعلی گفت و پرکشید دلم
رفت تا عرش و تازه دید دلم
که به خاک درش رسید دلم
سر به دامان کوی یار گرفت
عرش کم بود بسترش باشد
خواست پیش برادرش باشد
پدرش در برابرش باشد
یا در آغوش مادرش باشد
این شد آمد زمین قرار گرفت
کشتی اش موج موج دل را برد
آبرو از تبار لیلا برد
رونق از دولت مسیحا برد
عشق را تا کمال اعلا برد
عاشقی تازه بوی یار گرفت
نوکرت سایه روی سر دارد
خاک راهت به چشم تر دارد
از غباری که دور و بر دارد
نکند پات خاک بردارد
سر ما عشق از این تبار گرفت
قدحی تشنه ام شرابم کن
ذره ام مثل آفتابم کن
بین این نوکران حسابم کن
یا بخر يا مرا جوابم کن
بی تو قلبم هزار بار گرفت
روشنی بخش خانه ی ارباب
پسر نازدانه ی ارباب
ای کران تا کرانه ی ارباب
حیدر جادوانه ی ارباب
که دعا از تو اعتبار گرفت
#احمد_شاکری
#امام_سجاد_مدح
#دوبیتی
عرفان به کلام آمده و بندهٔ توست
قرآن و قنوت و قبله شرمندهٔ توست
ازخط به خطِ صحیفه ات فهمیدم؛
سجّاد شدن فقط برازندهٔ توست!
#م_عاطفی
#امام_سجاد_ولادت
#دوبیتی
جمال حق ز رویش منجلی بود
علیِ دومِ بیت الولی بود
در این خانه اگر صدتا پسر بود
علی بود و علی بود و علی بود
#امام_سجاد_ولادت
#حضرت_شهربانو
ماه در حاله خود اختر ایرانی داشت
ساحل فاطمه یک گوهر ایرانی داشت
چه خوشایند تر از این که عجم میبالد
پسر فاطمه یک همسر ایرانی داشت
حسن از همسر خود هر چه جفا دید . حسین
در دل خانه خود یاور ایرانی داشت
مونس دختر زهرا شده ، یعنی زینب ....
میتوان گفت که یک خواهر ایرانی داشت
انتخاب علی و فاطمه بود و زهرا ...
چشم امید بر این دختر ایرانی داشت
افتخار عجم است این که علی بن حسین
سر به دامان همین مادر ایرانی داشت
#محسن_ناصحی
#امام_سجاد_ولادت
سپاس و حمد بی حد حضرت دادار منان را
که تابیده به قلب اهل ایمان نور ایمان را
جمال خویشتن را بازهم بی پرده ظاهرکرد
ببین وجهِ هوالهو را ، ببین تفسیر قرآن را
خداوند تعالی دستگیر ماست،از این رو...
برای بار چهارم باز کرده بابِ احسان را
ببین نور علی نور وُ ببین آیات تطهیروُ
ببین دربیت ثارالله این لبهای خندان را
ملائک با خود آوردند تشریفات مهمانی...
به روی بال های خویشتن تخت سلیمان را
ببین در عرش رحمان نور بی بی شهربانو را
ببین بر دست بی بی شهربانو عرش رحمان را
تبسم می کند زهرا به جنت،تاکه میبیند
حسین بن علی در بر گــــرفته جان جانان را
ببین برصورت فرزند جای بوسهی بابا
و در چشمان بابا اشگِ شوقِ روی مژگان را
علی نامد پسرها را اگر صدها پسر آرد
زبسکه دوست دارد این پدر ، ذکر علی جان را
امینِ دین ، امانِ دل ، به کویش قلب ها راغب
علی بن حسین بن علی بن ابی طالب
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#امام_سجاد_ولادت
#حضرت_شهربانو
#رباعی
تو قطره نه ، رودخانه نه ، دریایی
انسان هستی ، فرشته یا حورایی؟ا
این جمله به وصف و قدر و شأنت کافی است
این که تو عروس حضرت زهرایی
#علی_سلطانی
......
ما نــوکــــــر حضـــرت اباعبدالله
خــــــاکِ دَرِ حضـــــرت اباعبدالله
فَخراست که شهر بانویِ کشورما
شد همســــرحضـــرت اباعبدالله
#محمدعلی_قاسمی_خادم
.......
ای مام علی بن حسین بن علی
آرام علی بن حسین بن علی
از برکت تو شدند اهل ایران
اقوام علی بن حسین بن علی
#عبدالحسین
.......
خورشید میان خواب تو بود حسین
آرامش و انقلاب تو بود حسین
زهرا که به انتخاب خود ایمان داشت
میدید که انتخاب تو بود حسین
#میثم_مومنی_نژاد
...
امشب سه شب است عرش گلباران است
تبریک که پنجمین شب شعبان است
از امشب در گوش علی بن حسین
لالایی شهر بانوی ایران است
#عباس_شاه_زیدی #خروش
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_مدح
عزیز کردهی ارباب ماست حضرتِ سجّاد
حُسینسیرتوحیدرنِماستحضرتِ سجّاد
پسازحُسین که سلطان اولیای الهیست
یگانه مالکِ مُلکِ خُداستحضرتِ سجّاد
قسمبهیکصد و بیستوچهار هزار پیمبر
کهیکتنه همهی انبیاست حضرتِ سجّاد
همانقَدَر که علیاکبر است مثل پیمبر
همانقَدَر علیِمُرتضاست حضرتِ سجّاد
بهایندلیلکهمیراثدارِ حضرتِ مولاست
فضائلش یَمِ بیاِنتهاست؛حضرتِ سجّاد
زبانزد استدر آقاییو کرامتو احسان
اِدامهیحسن مُجتباست حضرتِ سجّاد
حدیثلوحبخوانتا بفهمی ایدلغافل
حسابشازهمهعالمجُداستحضرتسجاد
امام؛حاکمدین؛اصلدین؛تمامیدیناست
نماز و روزهوحجّودُعاستحضرِتسجّاد
به اقتضای مَشیّت به تب نشسته وگرنه
بهدردِخَلقدوعالمدواست حضرتِسجاد
به روز حشر که جمعند خلق اول و آخر
شنیدنیستندایِ(کجاستحضرتِسجّاد؟)
یزید را به حقارت کشید خُطبهی تُندش
بهطرز جنگاگر برنخاست حضرتِسجّاد
پساز گذشتسیوچندسالهر نفسش را
بهیاد تشنهلب کربلاستحضرتِسجّاد
پساز حسینواباالفضلوعونوقاسمواکبر
پناه بی کسی عمّههاستحضرتِسجّاد
هزار و یکغمسنگیننشسته بر دلش امّا
شکسته از غم شامِ بلاستحضرتِسجّاد
*فرازی از حدیث شریف لوح
((أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ))
#محمد_قاسمی
#امام_سجاد_ولادت
ای پسر بی بدل آفتاب
دیده تو وصف زلالی آب
پلک تو باشد ورقی از کتاب
پلک بزن سوره نوری بتاب
مصحف رویت بخدا خواندنی است
قاری ان غیر خداوند نیست
سوره حمد است ثنا گوی تو
واقعه ساطع شده از بوی تو
سوره والشمس ضحی روی تو
سجده واجب به دو ابروی تو
والقمر آن طره بر شانه ات
ارض و سما دور تو پروانه ات
جلوه حق بین دو دنیا علی
هرپسر خانه زهرا علی
معنی هم نامی تو با علی
لعن علی عدوک یا علی
عشق علی در پدرت منجلی
ای علی بن العلی بن العلی
هر کسی از لطف وعنایات گفت
چشم تورا قبله حاجات گفت
ذره به خورشید مباهات گفت
از نفس گرم کرامات گفت
ذات شما ذات کریم خداست
ذات غلام تو فقیرشماست
ان حرم قدس تو افلاکی است
جلوه جنات از آن حاکی است
چیست ضریحی که به این پاکی است
چادر زهرا است اگر خاکی است
پهن شده بر حرمت چادرش
گشته به عالم علمت چادرش
چون علی اکبر توعلی اکبری
اینه حیدر و پیغمبری
گرچه نشد تیغ به کار آوری
تیغ کلام تو کند حیدری
کرببلا را تو نگه داشتی
دین خدا را تو نگه داشتی
بعد پدر کرببلا کار تو
این همه درداست و دل زار تو
غم نخوری عمه غمخوار تو
بعد ابالفضل علمدار تو
تک یل این قافله آقا تویی
مثل حسن شاهد غمها تویی
تو همه دلخوشی خواهری
غم نخوری کم نشده معجری
کم نشده از پدرت جز سری
پیرهنی رفته و انگشتری
آب بخور گریه نکن اینقدر
روضه نخوان از لب خشک پدر
خصم گمان کرد که صبرت گسست
دست تورا با غل زنجیر بست
صبر ولی پای تو از پا نشست
کی بتوان پشت علی را شکست
گرچه که صبرت نشدآقا تمام
زخم تو کاری شده در شهر شام
سخت ترین جای سفرشام بود
سنگ به دست همه بر بام بود
تلخ ترین باده در جام بود
زخم زبان ،طعنه و دشنام بود
دور تو و قافله ات صف زدند
برغم و بر گریه تو کف زدند
وای ازان دم که گرفتار رفت
قافله ات بی کس بی یار رفت
اشک از آن دیده خونبار رفت
بنت علی بر سر بازار رفت
تا که ابالفضل نفس می کشید
سایه اورا به خدا کس ندید
از سر هر بام تورا میزنند
سنگ بر این آیینه ها میزنند
وجه خدا را به خدا میزنند
دست تو بسته است چرا می زنند
بام چه داغی به دل ما نهاد
بر سر عمامه ات آتش فتاد
#موسی_علیمرادی
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_مدح
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید
گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید
صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید
چشم تو بود روز ازل غمزه ساز شد
نورت ظهور کرد و ابو حمزه ساز شد
دست تو ربنای قنوت اجابت است
سجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است
اشکت نزول آیه ی باران رحمت است
لبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است
هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ست
پای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست
از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست
آغشته با دعای تو رزق حلال ماست
شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست
ایرانی است مادر تو، این مدال ماست
ما را علی غلام حسینش خطاب کرد
از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد
در شام، غیرِ بغض تو در سینه ها نبود
مسجد محلِّ رویش آیینه ها نبود
جز بوسه ی معاویه بر پینه ها نبود
منبر که جای بازی بوزینه ها نبود
منبر برای حج تو میقات عشق بود
حق با علی ست، خطبه ات اثبات عشق بود
#محسن_ناصحی
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_مدح
ای علـی اوّل از آل علـی
وارث اِكرام و اِجلال علی
پيشتاز و پيشواي اهل دين
مظهر توحيد فخرُ العارفين
حُجّةُالله و امامُ المَشرِقين
سيّدسجّاد عليّ بن الحُسين
نور چشمِ نور عينِ فاطمه
يادگاريِ حُســينِ فـاطمه
رونوشت زُهد شاه لافتي
ماه داماد امام مجتبي
عرش حق آئينه ي سجّاده ات
سجده و ذكر و دعا دلداده ات
محوِ سعيِِ تو صفا و مروه است
تو غلامت مُستجاب الدّعوه است
عقل ها در باب تو سر در گُم اند
نقطه اي در آسمان چارُم اند
مادر تو خاك بوس فاطمه ست
فخرش اين بس كه عروس فاطمه ست
مادرت ناموس شاه كربلاست
خطبه خوان عقد او شير خداست
شهـربانو عزّت ما مَردُم است
شاهـدُخت يزدگِرد سـوّم است
من ز توصيفش زبانم قاصر است
مادر معصوم قطعاً طاهره ست
مادري اين گونه بابايي چنين
جمع اين دو كيست؟زين العابدين
گر چه از اكبر كمي كوچك تري
در حقيقت تو عليِ اكبري
روح ما را كرده ذكرت صيقلي
يا عليّ بن الحُسين بن علي
كوري چشم نمك نشناس ها
پيش مرگت مي شوند عبّاس ها
گرچه در دشت بلا تب داشتي
عمّه اي مانند زينب داشتي
دم به دم داغ مُكرّر ديده اي
ذبح هفتاد و دو تا سر ديده اي
با چه حالي پيكر بابات را
جمع كردي در ميان بوريا ؟
تو چهل منزل اسارت ديده اي
خيمه ي در حال غارت ديده اي
درد با هر عضو تو درگير بود
دست و پايت در غُل و زنجير بود
شاهدم دروازه ها ، بازارها
كُشته اند اين مرد را آزارها
آه از آن آتش كه در شام بلا
هم سرت را سوخت هم عمّامه را
آه از آن ساعت كه در بزم شراب
خيزران مي خورد بر لب با شتاب
چوبدستي يزيد از پا نشست
چون كه دندان ثنايا را شكست
#محمد_قاسمی
#امام_سجاد_مدح
اُسوهیسجّادهاست؛حضرتِسجّاد
صُوموصَلاتودُعاست؛حضرتِسجّاد
آدمونُوحوخلیلوموسیوعیسی
جمعهمهانبیاست،حضرتِسجّاد
چون به نماز ایستد برابر معبود
مایهی فخر خُداست،حضرتِسجّاد
دون خداوند و فوق کلّ خلایق
وارث«قُلاِنّماست»،حضرتِسجّاد
مثلعلیاکبر استخُلق و خِصالش
آینهی مُصطفاست،حضرتِسجّاد
هم وَجَناتش شبیه حیدر کرّار
هم حسن مُجتباست؛حضرتِسجّاد
دوش بهوقتِطواف کعبه شنیدم
قبلهیاَهلِولاست،حضرتِسجّاد
نور کهمحدود در زمانومکاننیست
وُسعتِبیانتهاست،حضرتِسجّاد
خامس اهل کسا حُسینِ مُصفّاست
وارثِ آلِ عبـاست،حضرتِسجّاد
بـعدِ فراقِ پدر قـریبِ به چِلسال
روز و شبش کربلاست،حضرتِسجّاد
حضرت یعقوب داشت کُلبهی اَحزان
صاحبِ دارُ البُکاست،حضرتسجّاد
کاش که رقّـاصهها نیامده بودند
حالکهصاحبعزاست،حضرت سجّاد
گُوشهی زندان،به بزم باده، خرابه !
جای تو آخر کجاست؟حضرت سجّاد
روضهیعمّامهاتکهسوختدرآتش
داغِ دلِ زارِ ماست ،حضرتِسجّاد
#محمد_قاسمی
#امام_سجاد_ولادت
#رباعی
وقـتی که فروغ ازلی دیدن داشت
انوار خداوند جلی دیدن داشت
با دیدن فرزند عزیزش سجـاد
لبخند حسین بن علی دیدن داشت
#سید_هاشم_وفایی
......
مرآت جمال ازلی را عشق است
گل خنده والی الولی را عشق است
در نام گذاری پسر باز حسین
فرمود فقط نام علی را عشق است
#عبدالحسین
#امام_سجاد_ولادت
بنیاد غم و فراق ، بر باد آمد
امشب به زمین لطف خدا داد آمد
سجاده و تسبیح و عبا خوش حالند
زیرا به جهان سید سجاد آمد
#کمیل_کاشانی
#امام_حسین_ولادت
#امام_سجاد_ولادت
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#رباعی
صحبت زفروغ سرمدی باید کرد
روبرجلوات ایزدی باید کرد
سه دستۀ گل زباغ سبز صلوات
نذر سه گل محمدی باید کرد
#سیدهاشم_وفایی
#امام_سجاد_ولادت
مثل گل ها واشدی ، عطر جنان آورده ای
شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده ای
خطی نوری تا زمین از آسمان آورده ای
نورایمان کهکشان درکهکشان آورده ای
آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را
مات نور خویش گردانی همه افلاک را
تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد
شهر پیغمبر زنورت مطلع الانوار شد
رفت وآمد درمسیر آسمان بسیار شد
عرشیان را لحظه های دلخوش دیارشد
قدسیانی که تو راوقت زیارت دیده اند
چشمه سارکوثرو غـرق طهارت دیده اند
ازتبار نور بـودی نور بـاران شـد زمین
عطر تو پیچید وبهتر ازبهاران شد زمین
باصدای تو پُراز شور هزاران شد زمین
با تو محراب دل سجده گزاران شد زمین
چون خدا از عالم بالا نگاهت می کند
فخر برحال نماز واشک وآهت می کند
آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود
ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود
عاشقان را شور عشق وطاعتی پیدا شود
بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود
آسمان ها را نـوای ربنّــایت پُرکند
عطر اخلاص ومناجات ودعایت پُرکند
بندگی درنغمه های یاربت معنا گرفت
ازمناجات و دعای هرشبت معنا گرفت
زندگی درسایه سار مکتبت معنا گرفت
دین شناسی ازمرام ومطلبت معنا گرفت
تا خدا بایک دعای خویش راهی کن مرا
چون ابوحمزه بیا امشب الهی کن مرا
درزمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد
حکمت یزدان حکیمانه تورا بیمار کرد
با قیام گریه هایت حفظ آن آثار کرد
خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد
سینه ات هرچند بین آتش غم تفته بود
گرنبودی کربلا ازیاد مردم رفته بود
بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا
گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا
جاودان مانده به لوح دل پیام کربلا
گشته دل ها مُحرم بیت الحرام کربلا
کربلا گفتم هوایی شد دلم بار دگر
چون همیشه کربلایی شد دلم باردگر
سوی گلزار شما دل را هوایی می کنم
برغبار درگه تو جبهه سایی می کنم
کی از این در لحظه ای فکر جدایی می کنم
من ز درگاه شما تنها گدایی می کنم
چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم
تا قیامت سائل این آستان رحمتم
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_شهربانو
اگر چه در ره حق صدهزار دشواریست
میان حادثه ها کار حق نگهداریست
اگر چه جنگ، اگر چه اسارت است ولی
همیشه کار خدا یاری و مددکاریست
خوشا اسارت اگر آخرش حسین بُوَد
که بی حسین شدن اول گرفتاریست
سخن به مدح زنی می کنم شروع، که شعر
به مدح و منقبتش متهم به کم کاریست
سخن به مدح زنی می کنم شروع، بلی
که از گناه، تمام وجود او عاریست
همان که چشم و دلش رو به عالم بالاست
که قصر در نظرش جلوه ی دل آزاریست
همان که جلوه صد قصر غافلش ننمود
همان که چشم و دلش، پُر ز نور و هشیاریست
زبان و مرز به درگاهِ نور بی معناست
یگانه محور و معیارِ حق سزاواریست
به خاستگاری او فاطمه به خواب آمد
"زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست"*
به هر کسی نرسد اینچنین مقام رفیع
که این نتیجه ی یک عمر خویشتن داریست
خدا برای حسین آفریدش از اول
جواب او به حسین از همان ازل آری ست
شرافتیست بلی مادر امام شدن
ز عشق بو نبرد آن دلی که زنگاریست
همین که دامن او مهد حجت الله است
نشان رفعت شان و بلندمقداریست
" دهد ثمر ز رگ و ریشه درخت خبر"*
که خُلق مادر در خُلق بچه ها جاریست
بُراق عشق تو را تا خود مدینه رساند
که در مسیر خدا مرکبت سبکباریست
که خواستی وطنت خانهی حسین شود
کجای قصه هجرت ز جبر و ناچاریست؟!
تو آمدی که به زن شأن دیگری بدهی
به نُه امام نشان تو جاری و ساریست
"هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب"
هنوز از تو سرودن کمال دشواریست
#عاصی_خراسانی
#امام_سجاد_ولادت
شب نیایش و عرض دعا رسیدامشب
شب تجلی نور خدا رسید امشب
چه عطروبوی خوشی باصبا رسیدامشب
شمیم لطف خدا از کجا رسید امشب
بیا به سوی فلک چشم خویش را واکن
هرآن چه دیده ندیده کنون تماشا کن
بیا ببین که مهی بی قرینه می آید
سرور جان و دل و نور سینه می آید
شمیم رحمت حق از مدینه می آید
اگرکه غرق گناهی، سفینه می آید
مدینه چون دل سالار عاشقان شاداست
مدینه شاهد نور امام سجّاد است
بیا به بیت ولایت ببین چه رخ داده
زمین به پاس قدم بوسیش شدآماده
برای سید سجّاد گشته آماده
همین که آمده دنیا به سجده افتاده
چه عّزتی وچه شکوهی به مؤمنین آمد
عزیز درگه حق، زین العابدین آمد
وجود اطهر او غرق رحمت و نور است
میان اهل فلک ساجداست و مشهوراست
زمین ز سجده ی نورانیش چنان طوراست
خدا ز حضرت او شادمان و مسروراست
همیشه روی لب خود تلاوتی دارد
تلاوت از لب آن گل حلاوتی دارد
به شوق مقدم او عرشیان دعا خواندند
سرود عشق ومحبت چه بی ریا خواندند
همین نه خلیل ملک را کنون فرا خواندند
تمام اهل جهان را براین سرا خواندند
به شکر آمدن او نماز باید کرد
کریم آمده دستی دراز باید کرد
امام عزّت و آزادگی و تقوا اوست
طلایه دار همه عابدان دنیا اوست
پیام آور خونین کربلا تا اوست
شمیم عشق وشرف ،عطر کربلا با اوست
شهید زنده ی شور و قیام کرب بلاست
امیر قافله ی شاهدان عاشوراست
به کعبه منزلت و آبرو و عزت داد
مقام را ز مقامات خویش رفعت داد
به یک اشاره به زمزم نشان الفت داد
به بوسه ای به حجر زینت و مسّرت داد
اگرچه مدحت او را کسی نکو گوید
سزاست تا که فرزدق مدیح او گوید
مقام حضرت او فوق درک و فهم ماست
پیام روشن او مشعل ره فرداست
وجود او متجلی زجلوه ی تقواست
تجلیات دعا از صحیفه اش پیداست
دعای ناب ابوحمزه اش چه روحانی است
فرازهای دعایش عجیب توفانی است
صحیفه اش که پُر از جلوه ی عنایت اوست
کتاب علم و عمل، مشعل هدایت اوست
چراغ روشن دل های ما ولایت اوست
خوشا کسی که«وفایی»پی رضایت اوست
دلا همیشه بیا پیرو مرامش باش
قدم گذار به راهش،سپس غلامش باش
#سیدهاشم_وفایی