eitaa logo
مفشوی یک انسان چندمنظوره
800 دنبال‌کننده
124 عکس
24 ویدیو
41 فایل
مفشو= کیسه‌ی قند یا کیسه‌ی حاوی انواع گیاهان دارویی [به لهجه‌ی کرمانی] انسان چندمنظوره= انسانی که چند کاربری مختلف داشته و انسانی که از هرچیزی که می‌گوید، چندین منظور دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 ترسیدگان از کابوس پریده؟ آقای رو کرد به دوربین و چشم در چشم ما نظاره‌گران مناظره گفت: «مردم عزیز! ما می‌توانیم! این صحبت‌های ناامید کننده شما رو ناامید نکنه» خیلی هم خوب! «سعی» آقای دکتر برای امیدواری دادن «مشکور»! اما واقعیت اینکه احساس کردم با مردمی به غایت صغیر سخن می‌گوید. گویی ما مردم با کابوسی وحشتناک از خواب پریده و در فضای تاریک و مبهم اتاق، هر وسیله‌ای را غولی و هیولایی می‌بینیم که بر وحشت‌مان می‌افزاید. سپس زاکانیِ مادر در گوش ما می‌گوید: «آرام باش فرزندم! نترس! من کنار تو هستم». آیا ملت ایران در دوره طفولیت خویش است که صرفا به دلگرمی و دلداری مادرگونه محتاج است؟ ما مردمی هستیم که چون اطرافمان تاریک است و چون از کابوس دولت روحانی پریده‌ایم، پس هر وسیله‌ای در اتاق خواب را هیولایی می‌پنداریم که بنا دارد ما را ببلعد؟ ما را مادری باید تا در گوشمان بگوید: «چیزی نیست! خواب بود، خیال بود!» آیا آنچه از مشکلات و مصائب و مسائل در اطراف خویش داریم، نهایت تصوری واهی و پنداری باطل است که با گفتن «ما می‌توانیم» دلگرمی بگیرم و از شرّش رها شویم؟ حتی جلیلی و قالیباف هم با بیانی کارشناسی، فقط چراغ قوه انداختند تا ببینیم آنچه غول دهان‌دریده می‌پنداشتیم، کمد لباسی است که درش وامانده. وگرنه اصل قصه همان است که ما را اطفالی از خواب پریده و از تاریکی هراسیده می‌انگارند. من حتما با و همراه و همنوا نیستم که ابتدا سعی داشتند بگویند: «نمی‌شود و نمی‌توانیم» و بعد آرام‌آرام از حرف خود کوتاه آمدند با «اما» و «البته» و «تبصره زدن» و... موضع خود را تلطیف کردند. اما بالاخره مشکلات هستند و هرچقدر هیولاسازی این دونفر غلط است، ساده‌سازی سایر آقایان هم که می‌خواهند باز وعده‌ی «سه روزه حل کردن» بدهند غلط است. ما مردم اطفالی صغیر نیستیم که درک‌مان از مشکلات امروز کشور، توهم کودک از خواب پریده و ترسیده باشد. پس نه دلگرمی مادرانه زاکانی راه حل است و نه چراغ قوه انداختن و . باید این را با صدای بلند بگوییم تا نامزدها به شوق گرفتن رای از ما، بر ریل وعده‌های گزاف نیافتند. رهبر معظم انقلاب: «نامزدها وعده‌هایی را که از انجامشان مطمئن نیستند، ندهند. عمل نکردن به وعده‌ها مردم را نسبت به نظام و انتخابات دلسرد می‌کند.» @Masihane
🔰 تغییر؛ از عباس‌میرزا و امیرکبیر تا سعید جلیلی بیایید فرض را بر این بگذاریم که درصدد ایجاد تحول و تغییر است. اینجا او دیگر سعید جلیلی نیست، بلکه یک "طراحِ تغییر" تلقی می‌شود و هر طراح تغییری نیازمند دو چیز است: الف- برنامه‌ی نویدبخش ب- تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع مبتنی بر این چارچوب تحلیلی، طراحِ تغییر باید دو مرحله اقناع‌سازی را پشت سر بگذارد: 1⃣ اقناع مردم و نخبگان در راستای نویدبخش جلوه دادن برنامه‌های خویش! 2⃣ اقناع گروه‌های دخیل و ذی‌نفع که از قضا این گروه‌ها در صحنه‌ی جامعه و سیاست فعلی، هم اهرم‌های قدرت و فشار را در دست دارند و هم از پایگاه اجتماعی برخوردارند. سعید جلیلی تا اینجا تلاش کرده تا ثابت کند دارای یک برنامه‌ی نوید‌بخش است. بخش مهمی از مردم و برخی نخبگان جامعه به‌هرحال در این زمینه اقناع شده‌اند. شاهد این مدعا آنکه وی توانسته طی ۱۱سال بدنه‌ی نخبگانی کشور را فارغ از هر گرایش و سلیقه‌ای بر سر مسائل کشور گرد آورد و از آنها مشورت بگیرد. پس عجالتا می‌توان گفت جلیلی توانمندی اقناع داشته و روحیه تعامل در این سطح را داراست. به همین دلیل اگر کسی از منتقدان سعید جلیلی درباره اهل تعامل بودن وی ایرادی را پیش بکشد، طرفداران جلیلی نحوه‌ی تعامل او در را روی میز می‌گذارند تا این ایراد را رفع کنند. اما تعامل و اقناع‌سازی سطح دیگری هم دارد: تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع. آنها چه کسانی هستند؟ برای درک بهتر باید از تاریخ مثال زد و از عباس‌میرزا و امیرکبیر به عنوان "طراح تغییر" سخن گفت. عباس‌میرزا وقتی می‌خواست به عنوان یک طراحِ تغییر در ایران نقش‌آفرین باشد، نیازمند برنامه‌ی نویدبخش بود که اروپایی‌ها دراختیار او گذاشتند و وی توانست تا حد زیادی بخشی از مردم و نخبگان را قانع سازد. اما کُمیت او در تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع لنگید و درنتیجه تحول مورد نظرش محقق نشد. امیرکبیر هم به چنین وضعیتی دچار شد. او برای تغییر ساختار قدرت در ایران برنامه داشت اما سرنوشت شهادت‌گونه‌ی او حاکی از ناموفقی در تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع است. این گروه‌های دخیل و ذی‌نفع در دوره‌ی عباس‌میرزا عبارت بودند از: ۱- شخص پادشاه و شاهزادگان و دربار. تغییر نظام جنگی ایران مطابق با برنامه‌ی عباس‌میرزا، با توجه به هزینه‌های گزاف، باید منجر به اصلاح نظام مالیاتی می‌شد و همچنین در صورت پیروزی، بر قدرت و محبوبیت عباس‌میرزا می‌افزود و این خطرناک بود. هم برای شاه، هم برای شاهزادگانِ در سودای قدرت و هم برای دربار. ۲- رؤسای قبایل و اقوام. این افراد با دخالت در نظام جنگی، اقتداری برای خویش می‌ساختند که قدرت چانه‌زنی‌شان در مسائل سیاسی و اقتصادی را بالا می‌برد و تغییر در ساختار نظامی و جنگی ایران یعنی در معرض خطر قرار گرفتن منافع این گروه. ۳- محافظان سنت و فرهنگ ایرانی اسلامی: اینها اگر تغییر را مساوی با شبیه شدن به کفار (بخوانید لیبرال و نئولیبرال شدن) بدانند، احساس خطر می‌کنند و در برابر تغییر مقاومت به خرج می‌دهند. ۴- دشمن خارجی مانند روسیه و انگلیس و فرانسه. تغییر در جهت تضعیف منافع آنها منجر به تصمیم برای چوب گذاشتن لای چرخ تغییر می‌شد. امیرکبیر هم با چنین گروه‌هایی مواجه بود و امروز نیز سعید جلیلی اگر بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشیند و درصدد تغییر برآید با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع متعددی مواجه است که مصادیق آن بماند برای وقتی دیگر.. اکنون یک سوال درباره سعید جلیلی مطرح است و آن اینکه او همانگونه که در مرحله‌ی اقناع‌سازی برای نویدبخش جلوه دادن برنامه‌هایش توانسته موفقیت نسبی کسب کند، آیا توان تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع حاضر در صحنه‌ی سیاست و جامعه را نیز داراست؟ پیشینه‌ی سعید جلیلی دراین‌باره ساکت است. یعنی ما نه می‌توانیم بگوییم او در این سطح توان تعامل دارد و کارها را با اقناع‌سازی پیش می‌برد و نه می‌توان گفت این توانایی را ندارد. ما در این بخش، با یک هندوانه دربسته روبه‌روییم و یکی از عوامل تردید در جبهه انقلاب و حتی مردم همین است. 🔺به زودی درباره قالیباف نیز خواهم نوشت.. @Masihane
یکی از تمایزهای جدی میان جلیلی و پزشکیان معطوف است به نوع نگاه و برخوردی که با حامیان خود دارند. آخرین مناظره انتخاباتی درحالی تمام شد که جلیلی برای یک موضوع، شدیدا رگ غیرتش بیرون زد. آن‌جایی که پزشکیان طعن‌آلود، دولت سایه را تحقیر کرد و جلیلی محکم جلویش ایستاد. چون "دولت سایه" یعنی همان حلقه‌ای از کارشناسان جورواجور که حاضر شدند ۱۱سال بدون مزد و منت، برای اعتلای کشور سراغ مسائل اصلی بروند و تلاش کنند برای یافتن پاسخ و کشف راه‌حل. همان‌ حلقه‌ی پشتیبان برنامه‌های جلیلی با دایره‌ای چنان وسیع که در آن ابراهیم شیبانی رئیس بانک مرکزی دولت سیدمحمدخاتمی هم هست. جلیلی نشان داد روی این آدم‌های حامی خویش غیرت ویژه‌ای دارد. درحالیکه پزشکیان از آغاز مناظره‌ها تا همین آخرین رویارویی شب گذشته، هیچ یک از اطرافیان و حامیان خود را گردن نگرفت. تا جایی که می‌توان گفت رابطه‌ی او با حامیانش بسیار سرد است و بی‌مهر. قطعا محمد فاضلی همین بی‌غیرتی پزشکیان را دید که وقتی صحنه‌ی گفتگو را ترک می‌کرد، عصبانی و شاکی هاش‌اف را به سوی پزشکیان پرتاب کرد نه کارشناس برنامه. نوعی اعتراض عیان به مردی که آمده بود خودش را خرج او کند ولی پزشکیان گردنش نمی‌گرفت. پس چرا این جماعت هنوز پای کار پزشکیان ایستاده‌اند؟ جلیلی اگرچه غیرت به خرج می‌دهد و از زحمات حامیانش مردانه دفاع می‌کند، اما به خوبی نشان داده که اهل توزیع سهام و تقسیم غنائم به وقت پیروزی نیست. او دنبال شایستگان می‌گردد و لذا از ابتدا به هیچ کس وعده‌ای نداده و کسی هم به امید نان چرب‌تر سراغ او نرفته. اما برخلاف جلیلی، پزشکیان همان کسی است که می‌شود او را سرکیسه کرد. می‌شود تمام بی‌مهری‌های او را تحمل نمود به امید آنکه پس از پیروزی، در غنائم سهیم شد. حکایت مسعود، حکایت پیرمرد پول‌داری است که به زودی سر بر بالین مرگ خواهد گذاشت و میراثی عظیم از او باقی خواهد ماند. پس بیوگان قدرت حاضرند کج‌خُلقی‌های او را تاب آورند به امید پیوندی که آنها را شریک غنائم و سهیم در ارث کند. لذا پزشکیان با آنکه می‌گوید "ذوب در رهبری است" و مدام آیه‌ای از قرآن و روایتی از نهج‌البلاغه بر لب دارد که ابدا خوشایند جماعت سکولار نیست، اما توسط آنها تحمل می‌شود به امید تحمیل‌هایی که به زودی سوار گرده‌ی پزشکیان خواهند کرد. @Masihane
Mahmoud Karimi - Shab Aval Muharram.mp3
12.38M
نوای ماندگار حاج‌محمود کریمی تو کوچه‌ها با پرچمت امید به زندگی میاد.. دوباره بوی نذری از روضه‌های خونگی میاد! @Masihane
🔰 تولید برق از سینه‌زنی 🟡 از این افرادی بود که می‌نشست پای روایت‌های توسعه کشورهایی مثل آلمان و آمریکا و ژاپن و... سواد چندانی نداشت، استعداد ویژه‌ای هم. یک شهروند معمولی بود ولی لبریز از شوق به توسعه‌یافتگی. توسعه را هم در تولید خودروهای لوکس و البته کم‌مصرف می‌دید و ساختن بناهای قدبلند. دغدغه‌اش تولید برق بود و اینکه امروز می‌توانند از خورشید و باد و آب و حتی زباله برق تولید کنند، ذوق‌زده‌اش می‌کرد. ⚫️ محرم شد و از قضا همدیگر را دیدیم. سر بحث را دوباره از همین بحث‌ها باز کرد که دنیا در حال کشف سرزمین‌های جدید برای تولید ثروت است و ما هنوز که هنوز است بر در و دیوار شهر پارچه سیاه می‌زنیم و همین سرزمین موجود را هم افسرده‌تر می‌کنیم. به جملاتش می‌خورد که آنها را از یک کلیپ اینستاگرامی دیده باشد. بعد رفت سراغ سینه‌زنی‌ها. از من پرسید: به نظر شما بهتر نیست به‌جای سینه زدن، انرژی مردم را صرف ساختن یک مدرسه یا بیمارستان در مناطق محروم کنیم؟ وقتی لبخند مرا دید پا جلوتر گذاشت و گفت: کاش می‌شد به این جماعت دستگاهی وصل کرد و از سینه زدن‌هاشان برق تولید کرد. اینطوری این کارها یک فایده‌ای هم داشت. 🟡 اینکه من جوابی دادم یا نه و چه جوابی دادم بماند برای وقتی دیگر. اما ذهنم درگیر قبله‌ای بود که وقتی این فرد روبه‌سوی آن می‌کند، همه‌ی بینش و گرایش و ارزش و حتی کنش‌های او را جهت می‌دهد. او از "نفع و خیر" تصوری دارد مبتنی بر همان قبله. برای او منفعت و خیر عمومی یعنی تولید برق. یعنی سینه‌زنی هم اگر می‌خواهد مفید باشد، باید مثل توربین، برق تولید کند. وگرنه هدررفت انرژی است و این یعنی توسعه‌نیافتگی. 🔺این آیه در ذهنم مرور می‌شد: وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ جامعه‌ای، ﻗﺒﻠﻪ‌ای ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ روی آن جامعه را به سوی آن قبله می‌گرداند. پس شما به سوی خیرات سبقت بگیرید در هر کجا که باشید خدا به شما خواهد داد که او بر هر چیزی تواناست. (بقره/١٤٨) ⁉️ آیا حسین خودش تمام آن خیری نیست که بتواند قبله‌ی ما باشد بی‌آنکه بخواهیم او را درحد یک توربین مولّد برق پایین آوریم؟ @Masihane
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بیم‌ها و امیدها در سیاست ایران پس از انتخابات ۱۴۰۳ 🔴 این صوت برشی کوتاه از یک گفتگوی تقریبا دوساعته است با موضوع "ارباب در قرآن" و "پدرخواندگی سیاسی" و گزاره‌ها و تصمیم‌های ابطال‌ناپذیری که مانع رشد سیاسی جامعه می‌شود. @Masihane
ما دور یک میز نشسته بودیم ولی فهمیدیم چه شکاف عمیقی بین ماست. کی فهمیدیم؟! وقتی که عارف با ۷۳سال سن شد معاون اول رئیس دولت! بزرگترهای چارتا پیراهن بیشتر پاره کرده تقریبا راضی بودند از انتخاب عارف. با این استدلال که او از عقلای جریان اصلاحات است و هرگز دنبال تنش‌زایی نبوده و نیست. راضی بودند از عملکرد پزشکیان چون انتخاب عارف از بین آن همه آدم رادیکال، تندرو، متحجر، چالش‌آفرین و سهم‌خواه، یعنی عدم تمایل به تلاطم در کشور. و ما سوال‌مان این بود: همین؟! ما به بهبود اوضاع کشور که هیچ، بلکه به جهش فکر می‌کردیم و حالا باید می‌نشستیم به نظاره‌ی کابینه‌ی شوهرخاله و شوهرعمه‌ها و بشکن می‌زدیم که این پیرمردها پرحاشیه نیستند؟! اما واقعیت تلخ‌تر از حنظل اینکه گویی باید بسنده کرد به همین نامتلاطم بودن دریایی که البته روزگاری توقع صید مروارید و گوهر از آن داشتیم! قضاوت اینکه "ما خامیم یا دیگران محافظه‌کار؟" بماند برای وقتی دیگر.. لکن اکنون نام این وضعیت، شکاف است. شاید از نوع خوش‌خیم بین‌نسلی‌اش! @Masihane
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم..(بقره/٢١٤) آیا گمان می‌کنید داخل بهشت می‌شوید بدون سختی‌ کشیدن چون گذشتگان؟! آیا عاشورای ما سر رسیده؟ @Masihane
وَ بَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا ... رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (ممتحنه/٤) و آشکار شده میان ما و شما[صهیونیسم]، بغض‌هایی سهمگین و دشمنی‌هایی شدید برای همیشه.. خدایا بر تو توکل می‌کنیم و به سوی تو انابه داریم و به سوی تو دگرگون خواهیم شد! 🔺برای روزهای پیشِ رو.. @Masihane
🔰بجنگیم یا مذاکره کنیم؟ 1⃣ مرحوم داوود فیرحی از پژوهشگران نام‌آشنای اندیشه سیاسی در آخرین اثری که از وی با نام «پیامبری و قرارداد» منتشر شده، درباره نحوه مهاجرت پیامبر به مدینه و توافقی که صورت گرفته، می‌نویسد: «تصمیم اعراب مدینه برای دعوت از پیامبر، براساس یک پروتکل و قرارداد انجام می‌شود. این پروتکل، سنت مهمی بود که در میان اعراب وجود داشت و براساس آن می‌گفتند که وقتی کسی داخل قبیله‌ی ما آمد، همه قبایل به ما حق می‌دهند از او حمایت کنیم. این یک اصل بود و براساس آن کسی که به شهر یا قبیله‌ای دعوت می‌شد یا از طرف کسی پناه می‌گرفت دیگر در امان بود و آن میزبان به لحاظ عرف قراردادهای عرب، حق داشت از آن شخص حمایت کند.» 2⃣ مرحوم فیرحی همچنین درباره «جنگ» و «قرارداد» می‌گوید: «پیامبر با قرارداد وارد مدینه می‌شود و با قرارداد شهر را می‌سازد؛ سپس با قرارداد قوای خود را در بیرون از مدینه توسعه می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که جنگی وجود نداشت، بلکه جنگ نیز مبتنی بر قرارداد بود. مثلا در ماجرای فتح مکه پیامبر می‌گفت که چون در مکه قرارداد را نقض کرده‌اند و شکسته‌اند، من با آن‌ها جنگ می‌کنم.» 3⃣ سپس مرحوم فیرحی در کمال صراحت از یک نکته مهم سخن می‌گوید: «یک زمان اصالت با جنگ است و قرارداد بسته می‌شود که آتش جنگ موقتا خاموش شود و یک زمان اصالت با قرارداد است و اگر جنگی نیز روی می‌دهد برای حفظ قرارداد است. این دو با هم متفاوت هستند... پذیرفتن هرکدام از دیدگاه‌های صلح و جنگ به معنای این نیست که دیگری هرگز اتفاق نمی‌افتد. بلکه اگر اصالت با صلح باشد، جنگی هم اگر روی دهد برای حفظ صلح است و در صورتی که اصالت با جنگ باشد اگر صلحی هم صورت می‌پذیرد در واقع صلح نیست بلکه هُدنه یعنی آتش‌بس است و آتش‌بس برای این است که نیروها دوباره انرژی بگیرند [برای جنگیدن]. 4⃣ حالا که بخش‌های مهمی خواندیم از صحبت‌های داوود فیرحی به عنوان تئوریسین جریانی که می‌خواهد با مذاکره و قرارداد امور را پیش ببرد؛ بیایید برویم سراغ یک سوال: «آیا همانگونه که مدینه تعهد بر جان پیامبر به عنوان مهمان داشت و این یک عرف در قراردادهای جهانی است، شهید اسماعیل هنیه مهمان ما نبود و اینجا یک قرارداد مهم نقض نشده است؟ درصورتی که قراردادهای منجر به صلح نقض شوند، آیا نباید جنگید برای برقراری صلح؟» 🔺ما حتی اگر منطبق بر مبانی سیاسی نواندیشان هم پیش برویم، باز نسخه‌ای جز مبارزه برای بازیافتن صلح نداریم... ما می‌جنگیم برای صلح. پس دور بریزید نسخه‌پیچی‌های بلاگرهای مجازی و برخی چهره‌های سیاسی که هیچ استراتژی جز وادادگی را دنبال نمی‌کنند. @Masihane
از ویلای ساحلی تا آخرین تولد آخر شب خسته و خموده بنا شد فیلم ببینیم. اولویت یک طنز زرد بود. چون قصدی جز از روی فراغت خندیدن نداشتیم. را پِلی کردیم. نزدیک یک ربع بهش فرصت دادیم تا ما را بخنداند. فرصت زیادی بود ولی دریغ از یک مضحکه‌بازی که لبخند بیاورد. قهقهه گرفتن پیش‌کش. من کاری به نقدهای فراستی‌طور ندارم. چون ما تعمدا یک طنز زرد انتخاب کرده بودیم. اسمش هم جار می‌زد سخیف است و مبتذل. با این حال حتی توقع زرد ما را هم برآورده نکرد. دماغ‌سوخته رفتیم سراغ یک کار جدی. شاید می‌توانست دل‌مان را به دست بیاورد. به این امید که چیزی ناب رو کند از کشور همسایه: افغانستان؛ مثل سفرنامه‌ی مهیج و جذاب امیرخانی یعنی جانستان کابلستان. کمی به فیلم فرصت دادیم تا خودش را اثبات کند. ولی مسخره بود با کلیشه‌هایی تهران‌زده. حیف وقت! ده دقیقه اول، دوتا از بازیگران بالای ده‌بار گفتند: تشویش مکن! یک نابلدیِ روی مخ! @Masihane
🔹سه کارگر مشغول ساخت معبدی بودند. یکی از راه رسید و از کارگر اول پرسید چه می‌کنی؟ پاسخ داد مشغول درست کردن ملات برای بالا آوردن دیوار هستم. از کارگر دوم پرسید تو چه می‌کنی؟ پاسخ داد در تلاشم برای درآوردن لقمه نانی تا اهل و عیالم گرسنه نمانند. از کارگر سوم پرسید تو چه می‌کنی؟ گفت درحال ساخت محلی هستم برای پرستیدن خدا. 🔸در درستی هر سه پاسخ تردیدی نیست، اما هر جواب نشان از انگیزه‌ای متفاوت دارد که هرچند ظاهرا در برآیند کار چندان موثر نیست ولی بر فرآیند بسیار اثرگذار است. 🔹در روزهای منتهی به اربعین، هرکدام از عازمان کربلا در برپایی بنایی عظیم به نام اجتماع محبان حسین، نقش ایفا می‌کنند. یکی کارگر اول است و ملات می‌سازد. یکی کارگر دوم است و در پی بهره‌های مادی و معنوی این اجتماع. یکی هم می‌خواهد کارگر سوم باشد. حرف از «اقامه امر» می‌زند و بزرگ فکر می‌کند. 🔸البته فکرهای بزرگ مرزی دارند با تکبر و خودبزرگ‌پنداری. اینکه می‌خواهیم کار بزرگ بکنیم با اینکه کار خودمان را بزرگ بپنداریم و طلبکار شویم متفاوت است. در کار بزرگ من نیازمند گره خوردن با بزرگانم. ولی بزرگ‌پنداریِ کار، مرا بی‌نیاز و مستقل جلوه می‌دهد. همین هم دست‌مایه تکبر است. 🔹دیگر اینکه با بزرگ‌اندیشی، اگر موانعی سبز شد، خلاقیت گل می‌کند و مسیرهای دیگر آزموده می‌شوند. مثلا اگر سیمان و شن نباشد، کارگر اول گوشه‌ای می‌نشیند و اگر پول کافی پرداخت نشود، کارگر دوم می‌رود که می‌رود. اما کارگر سوم، تحت هر شرایطی می‌ماند تا خلق کند. 🔸شاید بتوان گفت همین‌جا تاحدی تفاوت «اقدام»، «اشاعه» و «اقامه» هم مشخص می‌شود. من و تو یکبار می‌رویم زیارت: اقدام. یکبار زیارت رفتن را ترویج می‌کنیم: اشاعه. یکبار هم «امر زیارت» را اقامه می‌کنیم. جامعه و حکومتی می‌سازیم که در معنای کلان خود زائر است و خود را در مسیری و صراطی می‌پندارد با منتهایی مشخص و غایتی نمایان. 🔹فرهنگ اربعین به عنوان جامع ارزش‌های والا و به‌سان یک برآیند کار، در حال اقامه شدن است. من و تو می‌توانیم انتخاب کنیم در این فرآیند با چه انگیزه‌ای حاضر شویم و چگونه کنشی را احضار کنیم! انما الاعمال بالنیات... انگیزه‌ها، اعمال خرد را به امورات کلان و کارهای بزرگ پیوند می‌زنند. بیایید شریک شویم! @Masihane
🔹بر زندگی همواره «استعاره»‌های زیادی حاکم است. برخی معتقدند یکی از مهم‌ترین استعاره‌ها، استعاره راه است. یعنی زندگی به راه رفتن تشبیه می‌شود که مبدأ و مقصد و مسیر و روش پیمودن دارد. هم در ادبیات قرآن با تعابیری مانند «صراط المستقیم» یا «سواءالسبیل» مواجه هستیم هم در زبان فیلسوفان تاریخ و هم در بیان شاعران. آنجا که عطار می‌گوید: گر مرد رهی میان خون باید رفت/ وز پای فتاده سرنگون باید رفت/ تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/خود راه بگویدت که چون باید رفت! 🔸در استعاره راه، زندگی از جایی شروع می‌شود و به جایی ختم. این غیر از زنده بودن است که با تولد آغاز و با مرگ انجام می‌یابد. پس باید پرسید: آن لحظه‌ای که ما زندگی را شروع می‌کنیم، کجاست؟ 🔹برای فهم نقطه‌ی آغاز، باید «هجرت» را بشناسیم. اگر «بعثت» ولادت است و شکافتن پوسته‌ی روزمرگی و اگر رهیدن است از پیله‌ی عادت؛ هجرت سرآغاز پریدن است. اینجاست که زمان به مکان الصاق می‌شود و «لحظه» با «نقطه» در می‌آمیزد. هجرتِ رسول می‌شود رفتن از مکه به مدینه ولی در واقع رفتن از بادیه «من» به مدنیت «ما». 🔸جاری‌ترین استعاره در اربعین، همین استعاره راه است. تبلور یافته در کلماتی مانند: طریق، مشایه و... . ما از مکان شروع می‌کنیم و در مکان حرکت می‌کنیم ولی در حال هجرتیم از یک «خود» به «خودی» دیگر. رهیدن از پیله‌ی فردیت و پریدن در هوای جمعیت. خودی که مرزهایش به حدود جسم منحصر نیست و چنان وسیع می‌شود که «همه‌ی حاضران»، «من» می‌شوند و در من جای می‌گیرند و «نفس» می‌شود «انفسنا». اینجاست که زندگی شروع می‌شود. برای یک نفر از عمودها و شماره‌هایش. برای یک نفر هم در حوالی کربلا و... . 🔹«ما» کجا شروع می‌شویم؟ زندگیِ ما در کدام نقطه افتتاح می‌شود؟ طی طریق استعاره است. عمود پیمودن یک تشبیه. راه رفتن‌ها و پیاده‌رفتن‌ها یافتن یک آمادگی. اصل ماجرا «هجرت» است. هجرتی از «من» به «ما». ⁉اما «چگونه بپیمائیم؟ به چه شکل و با چه روش؟».. مسئله این است. @Masihane
در روز اربعین که اصل وصل راه‌پیمایان است، وقت طرح سوالی است که در پایان یادداشت اخیر پایش را به میان کشیدم: چگونه راه بپیماییم تا هجرت از من" به "ما" صورت پذیرد؟ خوب که دقت کنیم اقتضائات مسیر و مشایه خودبه‌خود از "من"های منفرد "ما" می‌سازد. این خاصیت راه و رهروانی است با یک مقصد و مقصود. لذا پاسخ روشن است. میان "من" تا "ما" شدن، یک واسطه وجود دارد. همانی که من و تو برای خاطر او، پا به طریق می‌گذاریم. یعنی امام. یعنی صراط و یعنی مقصود. آن کس که قطره‌ها را دریا می‌کند و تکثرها را وحدت می‌بخشد و مقطعات را معنا می‌دهد، امام است. من و تو برای "ما" شدن به پیوندی نیاز داریم که امام آن را در اختیار می‌گذارد. از این رو وَلایت(به فتح واو) را به معنای قرابت و محبت گرفته‌اند که همان پیوند میان من و تو برای "ما" شدن است. بهانه‌ی این محبت هم، حُب و مودت به امام است که فرمود: قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ (شوری/۲۳) ما برای حسین به هم محبت می‌کنیم و به یکدیگر نزدیک می‌شویم. مجتمع می‌شویم و اجتماع می‌سازیم. اما این وَلایت باید به وِلایت برسد. یعنی تشکیل شبکه‌ی ارتباطات ولایی با مرکزیت امام و ولیّ. به بیان دیگر وَلایت مصدر و وِلایت اسم مصدر است. چنانچه وضوی مصدری یعنی شست‌وشو و وضوی اسم مصدری یعنی عملی که حاصل و نتیجه‌ی شست‌وشوی برخی اعضای بدن به شکلی ویژه است. وَلایت مصدری هم باید به وِلایت اسم مصدری برسد؛ به یک نتیجه که از مجموعه‌ی پیوندهای ولایی حاصل می‌شود. از این رو راه را باید طوری پیمود که "ما" حاصل شود اما نه هر "ما"یی. اجتماعی از هویت‌های فردی که به وِلایت برسد. یعنی شبکه‌ای از روابط ولایی با محوریت حکم و حکومت امام. اینگونه جامعه‌ای پدید می‌آید که می‌شود با اقتباس از آیات و روایات به آن گفت جامعه‌ی "صراط‌المستقیمی". اربعین تمرین ساخت چنین جامعه و ره پیمودن در چنین طریقی است. آن هم به شکل دائمی، نه موقت! همانگونه که وِلایت بدون وَلایت پدید نمی‌آید، وَلایت نرسیده به وِلایت هم ابتر و ناقص است. چنانچه برای وضو ناگزیریم از شست‌وشو، ولی هر شست‌وشویی هم وضو نیست. پس می‌شود در طریق مشایه بود ولی به صراط مستقیم نرفت. می‌شود در مسیر به سختی افتاد و خدمت هم کرد ولی ثمره‌ی آن را طاغوت ببرد نه اولی الامر. @Masihane
🔰پذیرایی از زائران و دعوای هاشمی-اموی | یکم 🔶 این روزها که پذیرایی مردم عراق از زائران امام حسین اعجاب همگان را برانگیخته، بد نیست پی این رسم مهمان‌داری را در تاریخ بگیریم و ببینیم اولین رگه‌های آن کجا جوشیده. شاید در پس این رصد تاریخی و قصه‌هایش، دریافتیم اصلا چرا جوشیده و کشف کردیم انگیزه‌های این بریز و بپاش عرب برای مهمان خویش چیست؟ 🔹من سرنخ این کرامت را گرفتم و آنقدر کشیدم و در تاریخ پیش رفتم که رسیدم به هاشم. جد پیامبر اکرم و سر سلسله‌ی طایفه‌ای به نام بنی‌هاشم. ابن‌سعد در طبقات‌الکبری می‌گوید: هاشم مردی ثروتمند بود. تاجری که به سبب هوش بالای اقتصادی توانست سفرهای تابستانه و زمستانه را راه بیاندازد و آن‌چنان موفق عمل کند که با قیصر هم فالوده بخورد. 🔸در همان روزگار خشکسالی شدیدی پدید آمد. مردم در مضیقه فراوان بودند که «هاشم به شام رفت و دستور داد براى او مقدار زيادى نان بپزند و آنها را در جوال‌ها بار شتران كردند و چون به مكه رسيد نان‌ها را خرد كرد و شتران را كشت و دستور داد ديگ و ديگدان بر پا ساختند و گوشت‌ها را پختند و اهل مكه را سير كرد و از ايشان پذيرايى نمود و اين نخستين ميهمانى و پذيرايى پس از قحطى مذكور بود و به همين جهت ملقب و معروف به هاشم (خُرد کننده) شد.» (نام اصلی هاشم، عمرو بوده) 🔹سپس در وصف این کرامت هاشم، شاعران شعر سرودند و مهم‌ترین رسانه‌ی عرب را درخدمت او درآوردند که برایش شهرت و محبوبیتی وسیع ساخت. مثلا عبدالله‌بن‌زبعرى سرود: عمرو، عمرو بزرگوارى براى قوم خود نان ريز كرد، درحالى‌كه مردان مكه قحطى زده و لاغر بودند. یا وهب‌بن‌عبدقصىّ سرود: هاشم كارى را بر عهده گرفت كه ابن‌بيض (بازرگانى معروف از قوم عاد كه در ثروتمندی ضرب‌المثل بوده) هم از انجام آن عاجز و درمانده بود، براى مردم بر شتران تيزرو از سرزمين شام گندم فراوان آورد، اهل مكه را از لحاظ نان و گوشت تازه در فراخى و گشايش قرار داد، گويى مردم در چادرها و خيمه‌‏هايى هستند كه از ديواره‏‌هاى آن بركت مى‌‏جوشد. 🔸نقل است که در همین روزها، امیه‌بن‌عبدشمس، حسادتش جوشید و خواست با بریز و بپاش خود را در برابر هاشم عَلَم کند. چون نتوانست، مورد سرزنش قریش قرار گرفت و بر آتش خشم و حسادتش افزوده شد. روزی امیه به هاشم دشنام داد و از او خواست كه درباره حسب و نسب خود با اميه مسابقه بگذارد و حَكَمى تعيين كنند تا قضاوت كند كدام‌يك والا گهرترند. هاشم به مناسبت اينكه سن و سالى از اميه گذشته بود خوش نداشت كه اين كار صورت بگيرد اما بابت اصرار امیه مجبور به پذیرش شد. 🔹هاشم به اميه گفت: من اين كار را مى‏‌كنم ولى به شرط آنكه هر كس باخت پنجاه ماده شتر سيه چشم بپردازد كه در مكه آنها را بكشند و ده سال هم از شهر مكه بيرون برود. اميه به این شرط رضایت داد و سپس كاهن بنى‌خزاعه را حَكَم قرار دادند و او به والا گهرى هاشم رأى داد. هاشم ماده شتران را گرفت و كشت و به حاضران خورانيد و تقسيم كرد. اميّه هم به شام رفت و ده سال مقيم آنجا بود. اينجا سرآغاز یک دشمنی علنی ميان هاشم و اميه بود و شروعی برای مسابقه در خدمت‌رسانی. ادامه👇 🆔 @Qasas_school
🔰پذیرایی از زائران و دعوای هاشمی-اموی | دوم 🔷 سپس هم هاشم و هم امیه به این نتیجه رسیدند پذیرایی و خرج کردن برای مردم کارکردهایی دارد که عرب بدان‌ها بسیار مشتاق است. مانند شهرت و یاد شدن به کرامت و بزرگی و البته قدرتی که در پس پرده‌ی این اعتبار اجتماعی به دست می‌آید. این کارکرد بسیار انگیزه‌بخش بود و می‌توانست عرب را به کنش در این راه وادارد. 🔸جالب آنکه بعد از این ماجراها، هم امیه و هم هاشم تصمیم گرفتند برخی مناصب مهم مرتبط با حج و زیارت کعبه را از بنی‌عبدالدار گرفته و خود عهده‌دار آن شوند. مناصبی مانند پذیرایی (رفادت) و آب‌رسانی (سقایت). مذاکرات دراین‌باره شروع شد ولی کار آنقدر بالا گرفت که نزدیک بود میان قبایل هم‌پیمان عرب جنگی وسیع درگیرد (ر.ک به ماجرای: حلف‌المطیبین و لعقه‌الدم). 🔹جالب‌تر اینکه تمامی این خدمات را هم رایگان در اختیار زائران قرار می‌دادند و برای چنین امر ظاهرا بدون سود و پر ضرر، در آستانه‌ی یک درگیری و جنگ خونین بودند. آیا این سوال‌انگیز نیست؟ شبیه این وضعیت در روزگار کنونی بارها به چشم خورده و نمونه‌هایی از آن در اربعین قابل مشاهده است. 🔸از سوی دیگر چون لازمه ریاست بر قبیله بیعت افراد و همراهی بدنه بود، مردم قبیله با کسی همراه می‌شدند که توانایی ریاست را داشته باشد. توانایی مالی هم یکی از معیارهای ریاست بود چرا که رئیس قبیله در بسیاری موارد باید جور بی‌پولی اهالی قبیله را می‌کشید و یا دست به هزینه‌های گزاف می‌زد. یکی از نشانه‌های توانمندی مالی هم پذیرایی از زائران بود. اگر کسی می‌توانست اینجا خودی نشان دهد، خودبه‌خود کاندیدای ریاست قبیله می‌شد و یا در صف ریش‌سفیدان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر قرار می‌گرفت. اینگونه ثروت و قدرت در نسبت با هم رشد می‌کردند. 🔹بافت عشیره‌ای و قبیله‌ای در میان عرب هنوز در موارد قابل توجهی از این فرمول تبعیت می‌کند. هرچند در میان شیعیان انگیزه‌های خالصانه مذهبی و قربت به امام بسیار پررنگ شده اما نمی‌توان خدمت‌رسانی با انگیزه‌های مسابقه‌ی عشیره‌ای و قبیله‌ای را نادیده گرفت. 🔸شاید در وقتی دیگر بتوان به برخی نمونه‌های عینی مانند کنش‌های امثال مقتدی‌صدر از این زاویه پرداخت و نشان داد که کرامت و سخاوت عرب چگونه در مواردی به ابزار تبدیل شده ولو نتوان اصل این مواساه و اخوت با انگیزه‌های الهی را در موارد بسیار زیادی نادیده گرفت. 🔹شاید این سوال ذهن بسیاری را به خود درگیر کند که چطور همین افراد اهل جود و کَرَم، یک‌روز بعد اربعین به صورت عجیبی تغییر رفتار داده، به‌گونه‌ای که گویا با غروب اربعین سوت پایان کارناوال پذیرایی و رفادت به صدا درمی‌آید و بازی در نظرشان تمام می‌شود؟! 🔸آیا جمعیتی که یک رفتار کریمانه را روزها و سالها تمرین می‌کنند، نباید این رفتار در آنها به ملکه اخلاقی تبدیل شود؟ و البته سوالات جدی‌تری که می‌تواند با دقت بیشتری رفادت و سقایت در اربعین را کاویده و در مواردی مانع از خیال‌بافی و از آن مهم‌تر خودتحقیری شود! 🔺در پایان باز بر این نکته تأکید می‌شود که هدف این متن نادیده‌انگاشتن کرامت بخش مهمی از شیعیان عراق و زحمات بی‌دریغ آنها نیست. فقط تذکری بود برای برحذر ماندن از ذوق‌زدگی منجر به تحلیل‌های غلط ذیل برچسب‌های . 🆔 @Qasas_school
1⃣ اصلاح‌طلبان وقتی در قدرت نیستند، به سمت بنگاه‌های خصوصی خیز برمی‌دارند. ولی اصولگرایان هنگامی که قدرت را از دست می‌دهند، در نهادهای حاکمیتی غیردولتی مشغول می‌شوند. 2⃣ از این رو وقتی اصلاح‌طلبان در قدرت باشند، بنگاه‌های خصوصی را تقویت می‌کنند. نوعی پس‌انداز و سرمایه‌گذاری امن برای روز مبادای خویش. تئوری‌های علمی هم دارند و در حوزه نظری هم از یک نوع خاص (نه مردمی‌سازی) دفاع می‌کنند. اما اصولگرایان به هنگامه‌ی قدرت، خیلی «در لحظه زندگی می‌کنند». چون پشت‌شان به نهادهای حاکمیتی غیردولتی گرم است. هرجا مردم آنها را نخواستند و رای ندادند، فقط میز خدمت عوض می‌شود. درنتیجه شاهدیم در حوزه نظری هم خیلی سنگ «مردم» را به سینه نمی‌زنند. 3⃣ در این میان بخشی از اصولگرایان یا بهتر است بگویم افراد همسوتر با اصولگرایان، وقتی در ساختار رسمی قدرت نیستند، به نهادهای حاکمیتی غیردولتی هم نمی‌روند. حالا یا نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند. اغلب این افراد هم کشش به سمت بنگاه‌های خصوصی پیدا می‌کنند و به لحاظ نظری آرام‌آرام به تئوری‌های پشتیبان اصلاح‌طلبی نزدیک می‌شوند و نوعی لیبرالیسم خاص متولد می‌شود که در حوزه سیاست گرایش‌های وسط‌بازانه دارد و عجیب‌تر آنکه در جبین برخی از آنها ردّ مُهر عدالت‌خواهی هنوز نمایان است هرچند که دیگر به قبله‌ی عدالت‌طلبی سجده نکنند. از آن سو برخی اصلاح‌طلبان یا افراد همسوتر با اصلاحاتی‌ها نیز با برون آمدن از قدرت جای پایی در نهادهای حاکمیتی غیردولتی پیدا می‌کنند و اصطلاحا نصب می‌شوند. مواضع این افراد هم عموما یکی به میخ و یکی به نعل است. اگر نگوییم مذبذب‌اند! 4⃣ تمامی این جریان‌ها هم به مرور شکل‌های رادیکال و افراطی یافته و در جلب منافع شخصی و حزبی، می‌افتند روی دور تند. 5⃣ اما در سالیان اخیر جریانی از بچه‌های شکل گرفته که نه است و نه و نه حتی چیزی در میانه‌ی این دو. 🔸افراد این جریان عموما هیچ وابستگی مالی به نهادهای حاکمیتی ندارند و حقوق‌بگیر و پروژه‌بستان جایی نیستند. یعنی نه جیره‌بگیر سازمان‌های انتخابی‌اند و نه مواجب‌خواه نهادهای انتصابی. 🔹چشم طمع به وزیر و وکیل شدن هم ندارند. هرچند روی «مردم» تاکید می‌کنند و روی «جمهوریت» اصرار. 🔸با خصوصی‌سازی از نوع اصلاح‌طلبی خصومت دارند و با بی‌توجهی اصولگرایان به مردم، مشکل. 🔹این جریان تاحد زیادی اثبات کرده پایگاه قدرت قابل اعتنایی در میان مردم شکل داده ولی برانداز هم نیست. 🔺درنتیجه چنین جریانی برای منافع اصلاح‌طلبی، اصول‌گرایی، وسط‌بازی و حتی عدالت‌خواهی ورشکسته بسیار خطرناک است. باید باور کنیم که ظرفیت اصلی تعدیل تندروی‌های اهالی قدرت از چپ و راست و وابستگان‌شان، اکنون در دستان این جریان است. این امیدهای بی‌نیرنگ... @Masihane
33.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 گامی نو در مسیر مرمت ساختارهای اجتماعی «رویداد رهیران»🌱 رویدادی متفاوت ویژه رهبران خرد اجتماعی برای اولین بار در شهر کرمان ✅ 💡 فانوسی روشن در مسیر تربیت رهبران اجتماعی تعریفی متفاوت از هویت افراد تاثیر گذار شهر ... با «رهیران» همراه باشید 🌹 وعده ی ما روز شنبه ۲۴ شهریورماه ساعت ۱۵ مکان: اندیشکده حکمرانی مردمی کرمان برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به آدرس ادمین ما در ایتا یا تلگرام مراجعه فرمایید. @thinkthank5 ⭕️ ظرفیت محدود ….
🔰 چه کسانی نمی‌خواهند مردم سیاسی باشند؟ سرمایه‌داری سیاسی برای صاحبان قدرت مزایای بی‌شماری دارد: آن‌ها از فشار افکار عمومی مصون هستند و فرصت این را دارند که از طریق قدرت سیاسی خود، منافع اقتصادی کسب کنند و محدودیت زمانی مشخصی برای اعمال قدرت و حکومت خود ندارند. این نظام برای مردم نیز مزایای چشمگیری دارد. اگر کشور در این وضعیت، اداره‌ی کارآمدی داشته باشد و فساد از حد قابل تحملی بیشتر نشود، کشور می‌تواند به‌راحتی موانع قانونی و فنی که جلوی رشد سریع اقتصادی کشورهای دموکراتیک را می‌گیرد پشت سر بگذارد. توان دولت چین در ساخت جاده‌ها و مسیرهای قطارهای سریع‌السیر بسیار بیشتر از کشورهای دموکراتیک است که به‌خاطر قوانین دست‌وپاگیرشان چند سال و در مواردی چندین دهه برای این کار وقت تلف می‌کنند. این یکی از مزایای آشکار اجتماعی و اقتصادی نظام سرمایه‌داری سیاسی است و البته ممکن است در این مسیر حقوق برخی از مردم نیز رعایت نشود. رایزنی‌های طولانی و بی‌پایان در مورد جنبه‌های مختلف سیاست عمومی در کشورهای دموکراتیک اغلب بی‌نتیجه می‌ماند. نادیده گرفتن رأی مخالفان منجر به گرفتن تصمیم‌های بد می‌شود یا فقط گزینه‌هایی را انتخاب می‌کنند که به نفع عده‌ی کم‌شماری است؛ اما در بسیاری از موارد همین تصمیم‌هاست که جامعه را به جلو می‌راند و موفقیت چین در پروژه‌های زیربنایی بهترین نمونه‌ی این تصمیم‌های جلوبرنده است. شهروندان طبعاً به تصمیمات سریع بیشتر علاقه دارند تا مشورت‌‌های طولانی. در موفق‌ترین جوامع سرمایه‌داری در جهان، مردم به‌قدری مشغول کار و زندگی روزمره هستند که نمی‌توانند به مسائل سیاسی توجه کنند. مردم چون سهمی در مسائل سیاسی ندارند، منطقاً به این مسائل اهمیت نمی‌دهند و وقتی برای آن نمی‌گذارند. یکی از بهترین مثال‌های این مسئله امریکاست که یکی از قدیمی‌ترین دموکراسی‌های جهان است ولی انتخاب رییس‌جمهور که از جهات مختلف امتیازاتی شبیه به شاه دارد، به‌قدری بی‌اهمیت است که حتی در ایالت‌هایی که رأی تعیین‌کننده‌ی بالا دارند، هیچ‌وقت نمی‌تواند بیش از نیمی از مردم را به پای صندوق رأی بیاورد. اشتباه است اگر بگوییم مردم هنوز مثل دوران ارسطو، «حیوانات سیاسی» هستند که به‌عنوان یک اصل کلی، مشارکت در امور مدنی را ارزش تلقی می‌کنند. شاید در تالارهای شهرهای یونان اوضاع به این ترتیب بوده است، که در آن زمان نیز به احتمال بسیار زیاد، جز اقلیت مرفهی از شهروندان آزاد، کس دیگری چنین صفتی نداشته است. در دنیای سرسام‌آور امروز که شهروندان درگیر تأمین معاش خود هستند، کسی وقت و دانش لازم برای مشارکت در امور مدنی را ندارد و اگر هم داشته باشد علاقه‌ای به آن ندارد، مگر در مورد مسائلی که به‌طور مستقیم به شخص او مربوط باشد. «عمیق‌تر شدن» سرمایه‌داری با تأید بر پول درآوردن و ورود به حوزه‌ی زندگی شخصی افراد، دیگر زمانی برای بحث‌های سیاسی گسترده باقی نمی‌گذارد. وجود شهروند ایده‌آل آگاهی که به مسائل سیاسی اهمیت بدهد، برای تحقق دموکراسی لازم است ولی چنین شهروندی دیگر در هیچ جای جهان پیدا نمی‌شود. چنین شهروندی حتی اگر وجود داشته باشد، هیچ‌وقت نمی‌تواند با سرمایه‌داری ابرتجاری که امروز در جهان حاکم شده است هم‌زیستی کند. 📚کتاب سرمایه‌داری به تنهایی، برانکو میلانوویچ @Masihane
🔰 تلاش برای زندگی و نیافتادن در دام نتانیاهو 🔹از آنجایی که اطلاعات ما فقط از طریق همین رسانه‌هاست و نه به عالم غیب متصلیم و نه به اخبار پشت‌پرده.. و از بدحادثه هیچ فامیلی هم در وزارت اطلاعات نداریم و چه‌بسا خودمان صرفا بابت داشتن قدری ریش، برای برخی فامیل‌ها همان آدم اطلاعاتی به حساب آییم که از قول ما نقلی می‌شود؛ پس در پاسخ به سوال رفقا که گاهی می‌پرسند "بالاخره چی میشه؟" باید عرض کنم: 🔸تصمیم‌گیران نظام تا اینجا صراحتا فرمودند وضعیت فعلی چیزی جز تنش نیست (و مستحضرید تنش با جنگ متفاوت است) و بالتبع و بالطبع، نظام اصلا قصد گسترده کردن تنش را ندارد. شاید شما بپرسید: "جبهه مقاومت داره این همه هزینه میده؟ ما هیچ؟ ما نگاه؟" که در پاسخ خواهید شنید: محور مقاومت هزینه انتخاب و ایستادن کنار مظلوم را می‌دهد. هزینه‌ای که ملت ایران چهل سال درحال پرداخته. ما قطعا به جبهه مقاومت کمک می‌کنیم اما تا جایی که تنش گسترده‌تر نشود. همین؟ بله فعلا همین! ‼️فقط فراموش نکنید اسم این کار بین بلاگرهای سیاسی تلاش برای زندگی است.. و بین استراتژیست‌ها: نیافتادن در دام نتانیاهو! @Masihane
🔰 پزشکیان و ماراتاهای هند ▪️پزشکیان در فایل صوتی‌ای که ابتدا تکذیبیه مسئولان دولتی را به دنبال داشت می‌گوید: یک نهاد بین‌المللی بیاید و امنیت منطقه را تامین کند. این حرف مرا یاد قصه‌ی نامه ماراتاهای هندوستان به ملکه انگلیس انداخت. ▪️ماراتاها سلحشورانی بودند که ابتدا در برابر انگلیس و قدرت توپ‌ها و سلاح‌هایش مقاومت شایانی کردند اما در نهایت مغلوب ارتش انگلیس شدند. نوع روحیه دلاورانه آنها باعث شده بود که در روزهای پر تب و تاب پیوستن هندی‌ها به ارتش انگلیس آن هم به هدف سیر شدن شکم‌های گرسنه؛ ارتش انگلیس از پذیرفتن ماراتاها احساس خطر کند. ▪️اما گروه اندکی از ماراتاها بابت زندگی سختی که ذیل حاکمیت انگلیس بر هند تجربه می‌کردند به ملکه انگلیس نامه نوشتند: «ما افراد ماراته ساکن در ولایت بمبئی ورود زندگی‌بخش انگلستان را تجربه کرده‌ایم و در انتظار امتیازهایی هستیم که امپراتور بزرگ آن کشور به مردم ما خواهد داد. ملکه ویکتوریای نجیب، رسیدن افراد ما را به مقام‌های مهم ممنوع کرده است. ما هم چنین انتظاری نداریم؛ چون به خوبی تربیت نشده‌ایم و لیاقت این مقام‌ها را نداریم! اما با فروتنی درخواست می‌کنیم در ارتش یا پلیس استخدام شویم. اگر هم امکان ندارد به عنوان سرباز وارد خدمت شویم، حاضریم خدمتکار یا قاطرچی باشیم.» 🔺جمهوری اسلامی که به حق مدعی نظم جدید و نوجهان است امروزه رئیس دولتش (به هر شکل) کم مانده به برهم‌زنندگان وحشی نظم در دنیا بگوید: بیایید ما را اداره کنید. ما حاضریم قاطرچی شما باشیم. ⁉️ آیا آمریکا نباید فکر کند فشارها اثر کرده و پدال تحریم را برای تسلیم نهایی ایران بیشتر فشار دهد؟ 🆔 @Qasas_school
🔰 تکثرپذیری برای تفرقه یا وفاق؟! 🔸وحدت و وفاق میسر نمی‌شود مگر به پذیرفتن تکثرها. اما این تکثرپذیری معطوف به دو غایت است. به بیان روان‌تر، پذیرفتن تفاوت‌های فکر و سلیقه، به دو منظور است. گاهی شما در یک جامعه انواع سلایق و افکار را می‌پذیری و به آنها رسمیت می‌دهی تا جامعه احساس یکدست‌بودگی نکند و از این فرصت برای تثیبت قدرت خویش بهره ببری. گاهی بعکس انواع سلایق و افکار رسمیت می‌یابند تا با شناخت توانایی یکدیگر در راستای نواختن آهنگی واحد اقدام کنند. 🔹فرض بگیریم شما بنا دارید در یک جامعه حکومت کنید. بنای شما هم تامین منافع شخصی یا حزبی خودتان است. مردم اگر تکه‌تکه باشند و وحدتی میان آنها نباشد، بر منفعت‌طلبی شما و استثمار خودشان توان شوریدن ندارند. به راحتی سرکوب می‌شوند. پس برای آنکه وحدتی شکل نگیرد، شما به عنوان حاکم باید همواره بر تفاوت‌ها تاکید کنید. شبیه آنچه انگلیس در هند مرتکب شد. در هند مسلمان و هندو هر دو پذیرفته شدند اما در راستای تاکید بر اینکه «دیگری» غیر از «تو» است. مبادا در یک جبهه قرار بگیرید. درنتیجه انگلیس آنگاه که با قیام مردمی مواجه شد، از همین تکثرپذیری معطوف به تفرقه‌افکنی سیک‌ها را به جان هندوها و این هردو را به جان مسلمانان انداختند. تکه‌تکه بودن مردم مساوی با تثبیت قدرت حاکمیت انگلیس بود. پیش از جماعت انگلیسی هم فرعون چنین تکثرپذیری را دست‌مایه تفرقه کرده بود: «جعل اهلها شیعا»، اهل زمین را گروه‌گروه کرده بود چون «علا فی‌الارض»، در زمین برتری خود را می‌خواست و تامین منافع خویش. در مقابل تلاش‌های انگلیس، گاندی سعی داشت با پذیرفتن تکثرها و به رسمیت شناختن هندو و مسلمان و... یکپارچگی و وحدت مردم را به ارمغان آورد. نوعی تکثرپذیری معطوف به غایت هم‌آهنگی. مانند آنکه شما در ارکستر خود، انواع سازها از تار و گیتار و سنتور و پیانو و کیبور و تنبک و... را در عین تفاوت به رسمیت می‌شناسید تا از ظرفیت آنها برای نواختن یک آهنگ بهره ببرید. 🔺هردو این‌ها تکثرپذیری است اما معطوف به دو غایت: تفرقه‌افکنی و هم‌آهنگی. پس هر تکثرپذیری برای ایجاد وفاق نیست و ایجاد وفاق و وحدت هم زمانی از یک شعار توخالی درمی‌آید که بنای دادن آهنگ واحد به تکثرها را داشته باشد. @Masihane
امام سجّاد(عليه‌السلام) در صحيفه سجاديّه، دعاى 38 مى‌فرمايد: «اَللّهُمَّ اِنّى اَعْتَذِرُ اِلَيْكَ مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتى فَلَمْ اَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوف اُسْدِىَ اِلَىَّ فَلَمْ اَشْكُرْهُ، وَ مَنْ مُسِىء اِعْتَذَرَ اِلَىَّ فَلَمْ اَعْذِرْهُ» پروردگارا! در پيشگاه تو از سه چيز عذرخواهى نموده، و پوزش مى‌طلبم: 1. از مظلومى كه در حضور من مورد ظلم و ستم قرار گرفته، و ياري‌اش نكردم. 2. از كسى كه خدمتى به من كرده، و من از او قدردانى و تشكر ننمودم. 3. و از شخص خطاكارى كه در حق من بدى كرده و عذرخواهى نمود، ولى عذر او را نپذيرفتم. https://eitaa.com/nahj_ostadkamali
🔰 موش‌ها از دیر باز یهودیان (نه کلیمیان) را موش خطاب می‌کردند. ویژگی موش این است که برای رشد نکردن دندان‌هایش، باید مُدام درحال جویدن باشد. این است که یک موش در خانه‌ی من و شما، گاهی چیزهایی می‌جود که اساسا خوردنی نیستند. مثل فرش و لباس و... طبیعت موش، جویدن مُدام است برای حفظ خود در مدار زندگی. ولو سیر باشد. دشمن صهیونیستی چون موشی است رخنه کرده در منطقه. جویدن مدام، اشتغال اوست. جویدن برای سیری نه، جویدن برای جویدن. آنها حیوان خانگی نیستند که صبح‌به‌صبح برای‌شان تدارک غذا ببینیم و در مقابل آنها دست از جویدن فرش و لباس بردارند. موش‌های دزدخانه، متوقف نمی‌شوند مگر با افتادن به دام مرگ. @Masihane