eitaa logo
پرتو اشراق
783 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
14.5هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜ لزوم جستجوی روزی حلال 🆔 @partoweshraq #حدیث #امام_موسی_کاظم (علیه السلام)
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓می گویند در ٣٧ سالگی از دنیا رفت و ٢۴ سال از عمرش را در زندان بود و از او ١٨ پسر و ۱۹ دختر باقی ماند که امامزادگان ایران نیز به امام کاظم بر می گردند چگونه امام توانست این قدر فرزند تولید کند با این که بیشتر عمرش را در زندان بود؟ ✅ پاسخ: ▪ (علیه السلام) در سال ۱۲۸ هجری به دنیا آمد و در سال ۱۸۳ هجری به شهادت رسید و سن شریفش در هنگام شهادت ۵۵ سال بود. 📚 منتهی الامال، ج ۳، ص ۱۵۲۶. 🏴 و به روایت شیخ کلینی در کافی در ۵۴ سالگی به شهادت رسید. 📚 الکافی، ج ۱، ص ۴۸۶. ▪مدت زندان ایشان ۲۰ سال نبوده است بلکه ایشان ۴ سال آخر عمر شریفشان را در زندان بودند. ▪ایشان از سال ۱۷۹ به دستور هارون زندانی شدند و نهایتا در زندان هارون در سال ۱۸۳ به دستور هارون مسموم شدند و به شهادت رسیدند. 📚 عیون الاخبار، ج‌ ۱، ص ۱۰۴. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۲۲۸. 📔‌سیره پیشوایان، ص ۴۸۶. ▪مرحوم ابن شهر آشوب تعداد فرزندان امام را ۳۰ نفر می داند. 📚 مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۲۴. ▪اما شیخ مفید فرزندان ایشان را سی و هفت نفر می داند که از آنان هیجده تن پسر و نوزده تن دختر بوده اند. 📚 الارشاد، ج ۲، ص ۲۴۴. 👌فلسفه کثرت فرزندان ایشان روشن است؛ امامان ما همواره تحت فشار دستگاه حکومت، آزادی عمل چندانی برای تبلیغ دین و معارف حقه و الهی نداشتند. 🌏 تنها راه پیش روی آنان تولید و تربیت نسلی پاک بوده تا با تعلیم و تربیت آنان و فرستادنشان به مناطق مختلف، دین را از خطر انحراف نجات داده و آیین حقه الهی را در همه جا گسترش دهند. 🔺با توجه به نکات فوق، روشن می شود شبهاتی که امروزه در فضاهای مجازی پیرامون امام کاظم (علیه السلام) می شود چقدر بی پایه می باشد. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
👣 🌴 روزي حضرت مولا (عليه السلام) از در خانه (بشر حافي) در بغداد مي گذشت كه صداي ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنيد. 🏰 ناگاه كنيزي از آن خانه بيرون آمد و در دستش خاكروبه بود و بر كنار در خانه ريخت. 🌹امام فرمود: اي كنيز صاحب اين خانه است يا ؟ 👤 عرض كرد: آزاد است! 🌹فرمودند: راست گفتي اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد! 🍷كنيز چون برگشت (بشر حافي) بر سر سفره شراب بود و پرسيد: 👳 چرا دير آمدی؟ 👌كنيز جريان ملاقات را با امام نقل كرد. 👣 بشر حافی با پای برهنه بيرون دويد و خدمت آن حضرت رسيد و عذر خواست و اظهار شرمندگي نمود و از كار خود توبه كرد. 🌤... از آن روز به بعد بشر پا برهنه می گشت، مردم می پرسیدند تو چرا این گونه می گردی و بشر جواب می داد: 👳 آخر من موقع دیدار یارم پا برهنه بودم می خواهم با این کار، تا همیشه به یاد آن روز باشم. 👣 : یعنی . 📚 جامع السعادات، ۲/ ۲۳۵. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5839461261040944426.mp3
5.44M
🕛 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 🏴 (ع) 🎙حجت الاسلام 🆔 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 🏴 سالروز شهادت حضرت (علیه‌ السلام) تسلیت باد! 🌷 (علیه‌ السلام) فرمودند: ▪«برای اینکه شیعه خلاف تقیه عمل کردند، خدا مرا مخیّر کرد که یا خودت باید کشته بشوی یا شیعه؛ من اختیار کردم کشته شدن خودم را». 🎙از بیانات حضرت آیت الله العظمی بهجت (رحمت الله علیه) در درس خارج فقه، کتاب صلات، جلسه ٢۶۶. 🆔 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 💚 درسی مهم از زندگی (علیه السلام) برای جامعه امروز 🌹« » یعنی فرو بَرنده 💞 همسرانی که بتوانند در مشاجرات خشم خود را فرو ببرند و عصبانیت خود را در تصمیمشان دخیل نکنند بشدت محبوب و عزیز می‌شوند. 💕 فرو بردن خشم، بالاترین و اوج تاثیرگذاری را بر طرف مقابل دارد. 👌تغییر حالت بدن، ترک مکان، وضو گرفتن، آب سرد نوشیدن، به عاقبت کار اندیشیدن و خدا و ائمه (ع) را ناظر دانستن از فرمولهای موفقیت در اینکار است. 🏴 سالروز شهادت امام هفتم، (علیه‌السلام) بر شیعیان تسلیت باد. 🆔 @partoweshraq
⚰ ديدار مردگان با خانواده! 👨🏿 می گوید: ❓«از امام سؤال کردم: آیا به دیدار خانواده اش می آید؟ ⚜ فرمود: بله از خداوند اجازه می گیرد، خداوند نیز به او اجازه می دهد و دو تا فرشته به همراه او می فرستد به صورت بعضی از پرندگانی که روی دیوار می نشینند به دیار آنان می آید و به ایشان نگاه می کنند و کلامشان را می شنوند. 👳🏻 می گوید: «به (ع) عرض کردم: آیا روح مؤمن به دیدار خانواده اش می آید؟ ⚜ فرمودند: بله. ❓عرض کردم: هر چند وقت یکبار به ملاقات ایشان می آید؟ ⚜ فرمودند: به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند. بعضی هر روز، بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یکبار و هر کدام که منزلتشان کم است هر جمعه. ❓عرض کردم: در چه ساعتی می آیند؟ ☀ فرمودند: هنگام ظهر و مانند آن. ❓عرض کردم: در چه صورت و قیافه ای می آیند؟ 🐦 فرمودند: در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن. 🕊 خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان می دهد و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند». 📚 بحارالأنوار، جلد ۶٠، ص ٢۵٧. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
📜 هدیه شاعر و نجات از جنّ 📌 راه نجات از وحشت و جن از (علیه السلام) 📚 مرحوم در کتاب خود، به نقل از (علیه السلام) آورده است: ⚜ (علیه السلام) حکایت نمود: 🛌 روزی پدرم امام جعفر صادق (علیه السلام) در بستر بیماری خوابیده بود، و من کنار بالین آن حضرت نشسته بودم، که یکی از شعراء به نام ۲اشجع_سلمی به دیدار پدرم آمد. 👳🏻 اشجع پس از آن که وارد اتاق شد، کنار بستر پدرم نشست و در فکر و اندوه فرو رفت. 🌷 پدرم (علیه السلام) خطاب به او کرد و فرمود: ❓ای أشجع! به چه می اندیشی؛ و برای چه این قدر غمگینی، خواسته ات را بگو؟ 👳🏻 أشجع در مدح و ثنای حضرت، همچنین برای شفا و بهبودی آن بزرگوار دو بیت سرود، پس از آن پدرم به یکی از غلامان خود فرمود: ❓چه مقدار پول باقی مانده است؟ 💰 غلام گفت: چهارصد درهم. 🌷حضرت فرمود: آن ها را به أشجع تحویل بده، همین که شاعر هدیه حضرت را گرفت، تشکّر کرد و رفت. 🛌 پدرم فرمود: او را باز گردانید، وقتی أشجع بازگشت، گفت: 👳🏻 ای سرور و مولایم! آنچه می خواستم به من دادی و مرا بی نیاز نمودی، پس چرا مرا برگرداندی؟ 🌷 حضرت فرمود: پدرم از پدران بزرگوارش، از پیغمبر خدا (صلوات اللّه و سلامه علیهم) نقل فرمود: 🔅بهترین هدیّه، آن است که ماندگار باشد؛ و آنچه را دادم، ناچیز بود؛ این انگشتر را نیز بگیر و موقع نیاز آن را بفروش. 👳🏻 اشجع گفت: یاابن رسول اللّه! مرا تأمین و بی نیاز نمودی؛ ولی من مسافرت های زیاد و طولانی می روم؛ و در بعضی مواقع وحشت مرا فرا می گیرد، چنانچه ممکن باشد، دعائی را به من بیاموز تا از برکت آن در امان باشم؟ 🌷حضرت در همان حالتی که قرار داشت، فرمود: 🐪🐫 هرگاه وحشت کردی، دست راست خود را روی سر بگذار و با صدای بلند بخوان: 🔅«أفغیر دین اللَّه یبغون وله أسلم من فی السّموات طوعاً و کرهاً و إلیه یرجعون». 📖 سوره آل عمران، آیه ٨٣. 👳🏻 سپس راوی از قول اشجع افزود، که گفت: 🐫🐪🐪 چون از حضرت خداحافظی کردم و به سفری که در پیش داشتم، رفتم، در مسیر راه به بیابانی ترسناک قرار گرفتم و صدای وحشتناکی را شنیدم که گفت: او را دستگیر کنید!! ✋و من فوراً آن دعای حضرت را خواندم، آن گاه صدائی را شنیدم که گفت: 👿 چگونه او را بگیریم؛ و حال آن که ناپدید گشته است؛ و در نتیجه سالم و صحیح از آن بیابان گذر کردم. 📓أمالی شیخ طوسی، ص ١٧۶. 📚 بحارالأنوار، ج ۴٧، ص ٣١٠. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹 ما عبد توایم، پس نجابت داریم 💚 یعنی که به «کظم غیظ» عادت داریم 💚 ما مردم سرزمین ایران ذاتاً 🌹 نسبت به شما ویژه ارادت داریم ✍محمد کاظمی نیا 🎊 ولادت موفورالسرور حضرت (علیه السلام) مبارک باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕋 روزي هارون عباسی وقتي (علیه سلام) را ديد که در کنار نشسته است، به او گفت: 👈 تو هستي که مردم با تو در پنهان مي کنند؟ 🌹حضرت در پاسخ فرمودند: 🔅من امام قلب ها هستم و تو امام جسم ها. 🔺 آنچه از این بدست می آید این است که (علیه السلام) هم خودش را امام می دانست و هم مردم با ایشان بیعت می کردند و مشخص می کند که این امامت یک امامت معمولی نیست زیرا مردم با ایشان بیعت می کنند و اهتمام ورزی به این بیعت به همان معناست که اگر امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت خواهند مرد. 📚 الهيثمي، أبو العباس، أحمد بن محمد بن علي ابن حجر، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص ۵۹۰ ـ ۵۹۳، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷ هـ. ۱۹۹۷م. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
4_5789881172188202288.mp3
671.4K
🎧 | دلنشین 🎶 ای صمیمیت جاری... 🎶 معنی راه رهایی... 🎤 گروه تواشیح محراب 🌹میلاد با سعادت (علیه السلام) مبارک باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
4_750708911236972640.mp3
4.14M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | | ✋تاثیر دعا در ضمن داستانی شنیدنی از ملاقات با حضرت عزرائیل 🎙حجت الاسلام 🌹 (علیه السلام) فرمودند: 🔅«أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ‌ بِظَهرِ الغَیبِ». 🔅«دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او. 📚 کافی (ط - الاسلامیه) ج ٢، ص ۵٠٧. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🤝‌ پایان خوش!! 👨🏽🧔🏻هر چه سعی کردند که اختلاف بین خود را حل کنند نتوانستند. 👈👉 آنها هر یک خود را صاحب حق می دانستند. 🗣 سرانجام کار به ناسزا گویی کشید. آنچه که بدو بیراه بلد بودند به همدیگر می گفتند و بدین ترتیب می خواستند یکدیگر را محکوم و مغلوب کنند. 🌪با آن حرف های زشت که به هم حواله می کردند خرمن خوبی های زندگی شان را به باد نیستی می دادند گویی نمی دانستند که با زبان حرف های خوب نیز می توان زد!! 👈👉 گلاویز شده بودند و حتی در حضور امام نیز شرم نمی کردند و همچنان به هم فحش می دادند. 👳🏻 به دستور امام برای نصیحت جلو رفتم: چه خبر شده، از هیکل تان خجالت نمی کشید، چرا فحش و بد و بیراه می گویید!! 🧔🏻 تقصیر او بود، اول او شروع کرد. 👨🏽 نه دروغ می گوید، من آغاز کننده نبودم، هر چه می گویم به کله پوکش فرو نمی رود... احمق! 🧔🏻 احمق خودتی. 👈👉 و دوباره فحش و ناسزا شروع شد!! 👳🏻 گفتم: برادران، یقه همدیگر را رها کنید و دست بردارید؛ شیطان توی جلدتان رفته، او را لعنت کنید و روی یکدیگر را ببوسید، مثل سگ و گربه به جان هم افتاده اید که چه، وقتی این همه راه خوب است چرا از بیراهه می روید. ⏳ (علیه السلام) که تا این لحظه ساکت ایستاده بود، با دیدن و شنیدن سخنان زشت آن دو نفر که همچون تیغی تیز پرده حیای یکدیگر را می دریدند و آبروی خودشان را لگدمال می کردند کلام نرمش را همچون لطافت باران به سر آنان فرود آورد: 🔅«کسی که آغاز به دشنام کرده است ستمکار است و بار گناه خود و رفیقش را بر دوش می کشد، البته تا زمانی که ستمدیده و مظلوم از حد خود تجاوز نکند». 🧔🏻👨🏽با این سخن امام، هر دو نفرشان آب شدند و زیر بار خجالت و شرم، شکستند، آن گاه روی یکدیگر را بوسیدند و رفتند.(۱) ۱. اصول کافی، ج ۲، ص ۳۶۰. 📗 حیات پاکان ۳/ داستان هایی از زندگی امام محمد باقر، امام جعفر صادق و (علیهم السلام)، مهدی محدثی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚜️ فرق و عبّاسی در مناظره با هارون عباسی 📚 مرحوم و و دیگر بزرگان در کتابهای مختلف حکایت کرده اند: 🌹حضرت ابوالحسن، (علیهما السلام) در جمع بعضی از اصحاب خاصّ، فرمود: 🏰 روزی هارون الرّشید مرا احضار کرد و چون بر او وارد شدم سلام کردم، وی پس از آن که جواب سلام مرا داد؛ گفت: ❓آیا ممکن است دو خلیفه از مردم مالیات دریافت نمایند؟! 🌹 گفتم: مواظب باش و تقوای الهی را رعایت نما، مبادا سخن بی محتوای دشمنان ما را بپذیری، اگر صلاح می دانی حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بخوانم! 👑 هارون گفت: مانعی نیست! 🌹 اظهار داشتم: پدرم از پدران بزرگوارش، از جدّم رسول خدا (صلوات اللّه علیهم) نقل فرمود: 🔅همانا چنانچه بدن خویشان با یکدیگر تماس پیدا کنند، تحریک و آرامش به وجود می آورد؛ بنابراین دستت را در دست من قرار ده! 🤝🏻 و سپس جلو رفتم و دست مرا گرفت و کنار خود نشانید و گفت: 👑 دیگر وحشتی نداشته باش، راست گفتی و نیز جدّت راست گفته است، سکون و آرامش پیدا کردم و دوستی تو در دلم جای گرفت، اکنون سئوال هایی را مطرح می کنم که کسی پاسخ آن ها را نمی داند، چنانچه جواب صحیحی دادی، تو را آزاد می گذارم و پس از این، سخن هیچ کسی را بر علیه تو اهمیّت نمی دهم. 🌹 گفتم: آنچه می خواهی سئوال کن، اگر در امان بودم پاسخ می گویم. 👑 هارون اظهار داشت: چناچه راست گفتی و جواب از روی تقیّه نبود در امان خواهی بود. و سپس گفت: ❓به چه دلیلی شما بر ما ترجیح داده شده اید؛ و بر ما برتری دارید؟ و حال آن که ما و شما از نسل هستیم و پسر عمو خواهیم بود؟ 🌹 در پاسخ گفتم: به جهت آن است که و از یک پدر و مادر بوده اند؛ ولی ، مادرش غیر از مادر آن دو نفر بود و فقط از جهت پدر یکی هستند. ❓سپس گفت: چگونه به خود اجازه می دهید که مردم شما را پسران حضرت رسول نامند و حال آن که شماها فرزندان (علیه السلام) هستید و انسان از ناحیه پدر به اجداد خود منسوب می شود و مادر نقشی ندارد؟ 🌹در جواب هارون چنین اظهار داشتم: ❓چنانچه (صلی الله علیه و آله) زنده گردد و دختر تو را برای خود خواستگاری نماید، آیا قبول می کنی؟ 👑 پاسخ داد: بلی!! 🌹گفتم: ولی چنانچه از من خواستگاری نماید، نمی پذیرم! 👑 هارون گفت: چرا؟ 🌹 جواب دادم: چون من توسّط او (از ) متولّد شده ام، لیکن تو از دیگری به دنیا آمده ای. 👑 پس از آن، هارون الرّشید پرسید: چگونه خود را ذرّیّه رسول اللَّه می نامید؛ و حال آن که ذراری شخص به وسیله مرد شناخته می شود و شماها فرزندان دختر رسول اللَّه می باشید؟ 👌🏻از او خواستم تا از جواب این سئوال مرا معذور دارد، ولی او نپذیرفت و اصرار ورزید تا پاسخ گویم؛ و نیز افزود: 👑 شما فرزندان علیّ ابن ابی طالب (علیه السلام) هستید؛ چرا خودتان را رئیس و رهبر مسلمین و ذراری رسول اللَّه - صلوات اللّه علیه - معرّفی می کنید؟! 🌹در جواب گفتم: به خدا پناه می برم از شرّ شیطان، خداوند (علیه السلام) را از ذرّیّه حضرت ابراهیم و داود و موسی و سلیمان (علیهم السلام) معرّفی کرده است، اکنون بگو که عیسی کیست؟ 👑 هارون پاسخ داد: عیسی پدر نداشت. 🌹گفتم: بنابراین از طریق مادرش، از ذراری انبیاء (علیهم السلام) قرار گرفته است. و همچنین ما نیز از طرف مادر ذرّیّه پیغمبر خدا می باشیم، آیا کفایت می کنی یا بیفزایم؟ 👑 گفت: توضیح بیشتری بده؟ 🌹 گفتم: آن هنگامی که رسول خدا (صلوات اللّه علیه) خواست با نصاری مباهله نماید، اظهار داشت: 🔅فقط پسران و زنان و خودمان باشیم و درباره یکدیگر نفرین نمائیم؛ و تنها امام حسن، حسین، علیّ و زهراء (علیهم السلام) را همراه برد؛ پس همانطور که امام حسن و حسین را فرزند خود نامید، ما هم فرزند و ذرّیّه او هستیم. 👑 در پایان، هارون الرّشید مرا تحسین کرد و گفت: مشکلات و خواسته های خود را مطرح نما که برآورده خواهد شد! 🌹 گفتم: اوّلین خواسته من این است که اجازه دهی پسر عمویت به حرم جدّش، کنار اهل عیالش باز گردد؟ 👑 در جواب اظهار داشت: بررسی کنیم!! 🕎 در ادامه گفته شده است که هارون دستور داد تا حضرت را نزد - یهودی - محبوس (زندان) نمایند!! 📚 عیون أخبار الرّضا (علیه السلام)، ج ۱، ص ۸۱. 📗 اختصاص شیخ مفید، ص ۵۴، س ۱۹. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۱۲۱، ح ۱، و ص ۱۲۵، ح ۲. 📚 مدینة المعاجز، ج ۶، ص ۴۲۷، ح ۲۰۸۰. 📚 أعیان الشّیعة، ج ۲، ص ۸. 📚 ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۱۱۷. 📘 چهل داستان و چهل حدیث از (علیه السلام)، عبدالله صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
✋🏻 🥀 صد بار بزن ز کینه بر پیکر من 🕯️ خون کن ز جفا جسم چو نیلوفر من 🕯️ گر چه همه دم حرمت من بشکستی 🥀 دشنام مده ولی تو بر مادر من 🖊️ محمد مبشری 🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز (علیه السلام) به محضر (ع)، (س) و (عج) و همه شیعیان دلسوخته ایشان تسلیت باد‌. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🗓️ شروع با توسل به باب الحوائج (علیه السلام) 🤲🏻 طریقه خواندن امام موسی کاظم (علیه السلام) 🏴 این‌ نماز که روز شهادت امام همزمان با آغاز سال شمسی هست رو سعى كنيد بخوانيد. نماز (ع) بسیار مجرّب برای حوائج است. 🔰 طریقه خواندن نماز: 📿 دو رکعت نماز که در هر رکعت یک بار حمد و ۱۲ مرتبه توحید می خوانی، بعد از سلام نماز صد «صلوات» می فرستی و به روح (ع) هدیه می کنی. 📿 بعد به سجده می روی و می گویی: 🤲🏻 اَللهمَّ بِحقِ المَسجونِ بِسِجنِ هارون أِقضي حاجَتي (۱۲ مرتبه) 📿 دعای بعد از نماز: 🤲🏻 «إِلهِي خَشَعَتِ الأصْواتُ لَكَ، وَظَلَّتِ الاَحْلامُ فِيكَ، وَوَجِلَ كُلُّ شَيٍ مِنْكَ، وَهَرَبَ كُلُّ شيٍ إِلَيْكَ، وَضاقَتِ الأشياءُ دُونَكَ، وَمَلأَ كُلَّ شيٍ نُورُكَ، فرانتَ الرَّفِيعُ فِي جَلالِكَ، وأَنْتَ البَهِيُّ فِي جَمالِكَ، وَأَنْتَ العَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ، وأَنْتَ الَّذِي لايَؤُودُكَ شَيٌ، يامُنْزِلَ نِعْمَتِي، يا مُفَرِّجَ كُرْبَتِي». 🤲🏻«وَ يا قاضِيَ حاجَتِي، أَعْطِنِي مَسْألَتِي بِلا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ. آمَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ دِينِي، أَصْبَحْتُ عَلى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مااسْتَطَعْتُ، أَبُؤُ لكَ بِالنِّعْمَةِ، وَأَسْتَغْفِرُكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لايَغْفِرُها غَيْرُكَ، يامَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دانٍ، وَفِي دُنُوِّهِ عالٍ، وَفِي إِشْراقِهِ مُنِيرٌ، وَفِي سُلْطانِهِ قَويُّ، صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَآلِهِ». 🤲🏻 سپس حاجت خود را می طلبی و به حول و قوه الهی و به برکت باب الحوائج ان شاءالله حاجت روا می شوی. 📿 برای این نماز آثار و برکات فراوانی است، ان شاءالله حاجت روا باشید ما را از دعای خيرتان فراموش نكنيد. 📗 منبع: 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
📜 🌄 روزها یکی پس از دیگری می آمدند و می رفتند و خورشید عالم افروز به عادت همیشگی اش هر روز از مشرق سر در می آورد و در مغرب غروب می کرد، اما چیزی که او می دید فقط تاریکی سیاه چال بود! 🌗 سال های سال بود که سهم او از روشنایی روز، فقط نور اندک از روزنه کوچکی بود و بس، تنها چیزی که او را زنده نگه داشته بود نور ایمان بود. 🤲🏻 آنجا از رفاه و آسایش و آزادی خبری نبود، اما زمزمه های عاشقانه او در «خلوت خانه تنهایی» و به هنگام راز و نیاز با معبودش روح او را به عالم ملکوت پیوند زده بود و از این دنیای حقیر به عبادت دلخوش کرده بود. 🧕🏻 نور ایمان او دل کنیز زیبا رو - که زندان بان او برای آزار روحی امام به زندان فرستاده بود - را نیز در کنج زندان روشن کرده بود. 🏰 بر عکس در کاخ نعره های مستانه دیوسیرتان تا آسمان بلند بود و بساط عیش و نوش همیشه به راه، زندانی آنجا نیز دست از ارشاد گمراهان بر نمی داشت، می خواست حرف آخرش را بزند و حجت را تمام کند. 📜 زندان بان را صدا کرد و قلم و کاغذی از او خواست. آنگاه زیر روزنه کوچکی که کمی نور همراه داشت نشست و نامه ای نوشت. یک بار خواند و نامه را به نگهبان داد تا به هارون الرشید برساند! 🏰 نگهبان وارد کاخ شد، هارون پرسید: + چیست؟ - نامه! + از چه کسی است؟ - از زندانی، ، اما گفته بلند بخوانید تا همه بشنوند!! + بده ببینم، حتماً تقاضای آزادی کرده و نامه را گرفت و طوری که حاضران همه بشنوند خواند: 📜 «روزگار بر من در این زندان تاریک با مشکلات و سختی های فراوانی می گذرد، در حالی که روزگار تو سراسر خوشگذرانی است. من و تو در روز قیامت - که پایانی برایش نیست - به هم خواهیم رسید و به حساب هایمان رسیدگی خواهند کرد. این را بدان که آن جا ستمگران و اهل باطل زیانکار خواهند بود».(۱) 👳🏽‍♂️ هارون به اطرافش نگاه کرد. و حاضران چهره ای غمگین به خود گرفته بودند. رگ وسط پیشانی هارون از شدت خشم بر آمده بود. 📜 نامه را مچاله کرد و به گوشه ای پرتاب کرد و دست هایش را به کمرش زد و مشغول قدم زدن شد. 🍷آن نامه کوتاه ولی پر معنا مستی را از سرش پرانده بود. دست آخر از شدت عصبانیت نعره ای کشید که گوش فلک را کر کرد. 🏰 روی تخت ریاستش تکیه کرد و در حالی که دندان هایش را به هم می فشرد به فکر فرو رفت. 💭 با خود اندیشید که این حرف حق را - که بسیار تلخ و شکننده بود - چگونه پاسخ گوید. 🥀روز بعد جسم نحیف (علیه السلام) در گوشه ای از زندان روی زمین بود، اما پرنده روحش به نزد جد بزرگوار و پدر و مادر شهیدش پر کشیده بود. 📚 پی نوشت: ۱. بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۱۴۸. 📗 حیات پاکان / ۳ داستان هایی از زندگی امام محمد باقر، امام جعفر صادق و (علیهم السلام)، مهدی محدثی 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚱️ ! 🌺 از راه می رسید و منصور در تدارک جشن عید بود و برای فردا آماده می شد. 💭 از آن جایی که خودش اعتبار چندانی نداشت فکری به ذهنش رسید، (علیه السلام) را خواست و گفت: 👨🏻 فردا عید نوروز است، از قدیم رسم بوده که کوچک ترها به دیدن بزرگ ترها می رفتند و عید مبارکی می گفتند، می خواهم فردا این جا باشی و تبریک مردم را پاسخ بگویی!! 🌷 اما من در سخنان جدم - رسول خدا - چنین چیزی ندیده ام، این سنت مربوط به مردم فارس می باشد نه عرب، اسلام چنین عیدی را به رسمیت نمی شناسد و من پناه می برم به خدا از این که در دین بدعتی(۱) ایجاد کنم. 👨🏻 سیبیل هایش را تاب داد و گفت: می دانم، اما این سیاست است که حضور داشته باشی، از تو خواهش می کنم و تو را به خدا سوگند می دهم که فردا حتماً این جا باشی! 🌹 و امام کاظم (علیه السلام) ناگزیر قبول کرد. 🏰 روز عید فرا رسید و سران لشکری و کشوری با دبدبه به حضور امام می آمدند و تبریک و شادباش می گفتند و هدایای خود را تقدیم می کردند، هر کسی هر چه می آورد امام به خادم می گفت که بنویسد. 👳🏼‍♂️ آخرین نفری که برای تبریک گفتن آمده بود به امام گفت: ای آقا، من پیرمردی فقیرم و چیزی نداشتم که برایتان بیاورم، اما جدم در عزای جدت (علیه السلام) سه بیت سروده است اگر بپذیرید آن را تقدیم می کنم. 🌷 بخوان. 👳🏽‍♂️ پیرمرد سه بیت شعرش را خواند. لرزان خواند. هنگامی که شعرش تمام شد اشک امام جاری شد و فرمود: 🌷 هدیه ات را قبول می کنم، بیا و کنار من بنشین. 🌷 پیرمرد سالخورده با کمک عصایش روی زمین و کنار امام نشست. 🌷 امام (علیه السلام) به خادمی که هدایا را می نوشت گفت: ❓برو به امیرت بگو که این قدر هدایا جمع شده چه کنیم؟ 🏰 خادم پیغام امام را به منصور دوانیقی رساند و وقتی بازگشت گفت: او می گوید همه آنها را به شما بخشیده، اختیارش با شماست!! 🌷 حضرت دستش را روی شانه پیرمرد گذاشت و فرمود: همه اینها را به تو می بخشم، بردار و ببر!! 👳🏼‍♂️ چشم های پیرمرد داشت از حدقه در می آمد، با تعجب نگاهی به امام کرد و گفت: ولی... 🌷 مال تو است، بردار! 👳🏼‍♂️ پیرمرد که گویی نیروی تازه ای یافته بود با دست های لرزانش آنها را درون کیسه اش ریخت و تشکر کرد و رفت. 🧔🏻 پس از رفتنش خادم منصور به امام گفت: در مقابل سه بیت شعر، این همه هدیه؟! 🌷 امام کاظم (علیه السلام) نگاهی به خدمتکار کرد و برخاست و رفت.(۲) 🧔🏻 خدمتکار که ظلم و ستم منصور را به شیعیان دیده بود و اندک بویی از انسانیت برده بود به فکر فرو رفت؛ با خود می اندیشید «مرثیه برای (علیه السلام) کم چیزی نیست حقا که در راه حسین یک دنیا نیز کم است». 📚 پی نوشت ها: ۱- داخل کردن چیزی در دین که از دین نیست. ۲- منتهی الآمال، ج ۲، ص ۳۴۵. 📗 حیات پاکان / ۳ داستان هایی از زندگی امام محمد باقر، امام جعفر صادق و (علیهم السلام)، مهدی محدثی 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔺 مطلبی که کمتر شنیده‌اید! 💚 ، خواهر (علیهماالسلام) در باكو 🇦🇿 بارگاه های مقدس چند تن از فرزندان (علیه السلام) را در خود جای داده است كه هر كدام از آنها به عنوان مفاخری بر تارك این جمهوری می درخشد؛ امام زادگانی مانند: 🌹آقا میر محسن، حضرت رحیمه خاتون، حضرت حكیمه خاتون و سه تن از برادرزاده هایش و حضرت لیلا خانم. 🕌 حرم مطهر بی بی هیبت، تا سال ۱۹۳۴ م. پذیرای زائران شیفته خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. 💣 در نهم سبتامبر ۱۹۳۴ م. به دستور استالین، حرم با دینامیت منفجر و با خاك یكسان شد. 🛣️ حكومت كمونیسمی كه بی شرمی را به اوج رسانده بود، برای اینكه اثری از حرم مطهر باقی نماند، شروع به جاده كشی از روی حرم كرد و بر روی آن، طاق نصرت زد. ابتدا مصمم بودند كه طاق به اندازه عرض جاده ای كه مد نظر داشتند، باشد؛ ولی خاك اطراف مزار شریف حضرت خود به خود پایین تر می رفت. 🛣️ از این رو، مسطح كردن جاده با مشكل مواجه شد؛ به گونه ای كه تصمیم خود را عوض كردند و به موازات قبر شریف، ستونی احداث كردند. ستون، درست در بالاسر قبر مطهر بود و جاده به دو قسمت تقسیم شد: 🌁 یكی از آنها برای ورود به باكو و دیگری برای خروج از آن شهر استفاده می شد. به طرف شهر باكو، در جلوی ستون وسط طاق، مجسمه استالین نصب گردید. ⛰️ شیعیان كه دیگر شرایط زیارت قبر شریف در وسط جاده برایشان امكان پذیر نبود، در بالای كوه، محل عبادت بی بی را زیارت می كردند كه اكنون نیز به عنوان مكان مقدسی، زیارت می شود. ✝️ سازندگان طاق نصرت، از ارامنه بودند. كسانی كه هزینه ساخت آن را تأمین می‌كردند، نیز از ارامنه بودند. به همین سبب، علامت صلیب را بر روی سنگهای سیاه گرانیت كه از آنها در ساخت طاق استفاده می شد، حك كردند تا مبادا به مرور زمان و برخورد ماشین و غیره به ستونهای كناره طاق، علامت صلیب از بین برود. 🌉 شیعیان علی رغم میل باطنی، برای ورود و خروج از شهر باكو باید از روی مزار شریف عبور می كردند؛ زیرا محل دیگر برای ورود به شهر و یا خروج از آن وجود نداشت. 🔥پس از فروپاشی كمونیسم، مجسمه استالین پایین كشیده شد و شیعیان تصمیم به تجدید بنای حرم شریف گرفتند، ولی با مخالفت برخی از ادارات كه هنوز در رأس آن افراد كمونیستی قرار داشت روبه رو شدند. 🗓️ در تاریخ ۲۱ می ۱۹۹۴ م. در عید قربان كه رئیس جمهور وقت حیدر علی اف به این قسمت شهر آمده بود، از وی خواسته شد كه طاق، تخریب و حرم تجدید بنا شود. 🛣️ به همین منظور، بخشی از جاده را كندند و قسمتهایی از حرم شریف كه سالم مانده بود، به حیدر علی اف نشان دادند كه ایشان پس از تبریك عید، موافقت خود را با تخریب طاق اعلام كرد و اظهار داشت كه فرهنگ اصیل ما اینجا مدفون است. 🗓️ او دستور تخریب طاق را صادر كرد. اما ۸ ماه طول كشید تا موافقت ادارات جلب شود. پس از طی مراحل قانونی، در طی دو روز، طاق تخریب و قبر حضرت بی بی هیبت نمایان گشت. ⛏️ حیدر علی اف پس از تخریب جاده، برای كلنگ زنی احداث ساختمان حرم، در مكان مقدس حضور یافت و حرم بر روی ۱۲۰ پایه كه محیط هر یك ۶۰ سانتی متر و با ارتفاع ۲۸ - ۲۶ متر بنا گردید. وی مبلغ ۷۰۰ هزار دلار برای ساخت حرم اختصاص داد. 🕌 بقیه آن نیز از طریق نذورات مردم تأمین می شود. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔥 لقمه حرام 👨🏽 پشت در نشسته و سرش را بین زانوانش گرفته بود و زار زار مثل ابر بهاری می گریست. 👳🏻‍♂️ جلو رفتم و گفتم: تو غلام این خانه ای؟ - آری. - چه شده، چرا این جا نشسته ای و مثل بچه ها گریه می کنی. 💧قطره های درشت اشک را که روی صورت سیاهش ریخته بود پاک کرد و گفت: 👨🏽 از ترسم بیرون آمده ام. - چرا. - می ترسم مرا تنبیه کند. - ای بابا، تو که جان مرا به لبم رساندی، حرف بزن ببینم چه شده. - قول می دهی واسطه شوی و بخواهی که مرا تنبیه نکند؟ - بستگی دارد که چه کار کرده باشی. 👨🏽 ‌غلام سیاه، دستی به موهای وز وزی سرش کشید و گفت: امام به من مقداری پول داده بود تا از بازار تخم مرغ بخرم، در راه غلام خانه روبرو را دیدم که او هم به بازار می رفت؛ هر دو مقداری پول در دستمان بود و وسوسه شدیم یک دست قمار بازی کنیم!! - عجب، پس قمار هم بازی می کنی، حالا بردی یا باختی؟ 👨🏽 غلام سرش را پایین انداخت و پس از کمی مکث کردن گفت: 🎲 بار اول باختم، ولی بار دوم برنده شدم و مقداری هم پول اضافه به دستم رسید و تخم مرغ خریدم و به خانه آمدم. 🍲 ناهار پخته شد و آن را جلو امام گذاشتیم... 💰 پول های اضافی را به غلام دیگری که پیش ماست نشان دادم و با خوشحالی گفتم که «این پول ها مال خودم است». 👋🏼 وقتی فهمید که از چه راهی به دست آمده دو دستی بر سرم کوبید و گفت «خاک بر سرت». 👨🏽 گفتم: «مگر چه شده» و او در حالی که می رفت به امام خبر بدهد گفت: ⁉️ «دیگر می خواستی چه بشود، با پول آلوده تخم مرغ خریده ای؟!» 👂🏾صدای امام را شنیدم که می گفت «زود یک طشت بیاور». 👌🏻انگشت خود را به گلو کرد و هر چه خورده بود بالا آورد. آن قدر این کار را کرد که از چشمانش اشک در آمد و من که ترسیده بودم دوان دوان خود را به بیرون رساندم!! 👳🏻‍♂️ برخیز و برویم به داخل خانه تا من برای ایشان توضیح دهم، تو شرم نکردی که قمار بازی کردی؟ 👳🏻‍♂️👨🏽 هر دو نفر به داخل خانه رفتیم. از شدت تهوع (۱) بی رمق نشسته بود. 👳🏻‍♂️✋🏻جلو رفتم و گفتم: آقا، این مرد اشتباه کرده و الان نیز پشیمان است، او را ببخشید (به غلام اشاره کردم که معذرت خواهی کند). 👨🏽 غلام خود را روی پاهای امام کاظم (علیه السلام) انداخت و زار زار گریست و غذر خواهی کرد در این لحظه، دستی زیر بغل غلام را گرفت و او را از زمین بلند کرد. 👁️ آن امام مهربان، به چشم های اشکبار غلام نگاهی کرد، اما چیزی نگفت و رفت. 👨🏽 غلام به مرد عرب گفت: او مرا می بخشد؟ 👳🏻‍♂️ اگر من ارباب تو بودم می کشتمت، شانس آورده ای که آقای تو کاظم (کنترل کننده خشم) است و با نگاه تو را تنبیه می کند... حال تو نیز توبه کن و برای جبران اشتباهت هرگز دست به قمار نزن. (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. استفراغ. ۲. فروع کافی، ج ۵، ص ۱۲۳. 📗 حیات پاکان ۳/ داستان هایی از زندگی امام محمد باقر، امام جعفر صادق و (علیهم السلام)، مهدی محدثی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
✋🏻 🌸 مژده‌ى میلاد تو، نفحه‌ى باد صباست 🦋 رایحه‌ى یاد تو با دل ما آشناست 🦋 آمدى و باب هر حاجت دلها شدى 🌸 باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست 🎊 میلاد اباالرضا، (علیه السلام) مبارک باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
🦗 جبران خسارت ملخ ها! 👴🏽 پیرمردی کهن سال به نام عیسی فرزند محمّد قرطی - که در حدود نود سال عمر داشت، حکایت کند: 🥒 در سالی از سالها داخل زمین کشاورزی خود خربزه و خیار کشت کرده بودم؛ و کنار زمین چاهی به نام «اُمّ عظام» قرار داشت. 🦗 همین که کشت جوانه زد و رشد کرد، ناگهان ملخهای بسیاری هجوم آوردند و تمامی زراعت نابود کردند، که بیش از صد و بیست دینار بر من خسات وارد شد، بسیار ناراحت و افسرده خاطر گشتم. 🌴 روزی گوشه ای در همان زمین کشاورزی نشسته بودم، ناگهان چشمم افتاد به جمال نورانی و مبارک حضرت (علیه السلام)، به احترام آن حضرت از بر خاستم. 🌹 حضرت بر من سبقت گرفت و سلام کرد و سپس فرمود: حالت چطور است؟ و در چه وضعیّتی هستی؟ 👴🏽 عرض کردم: ملخها حمله کردند و تمامی زراعت و سرمایه مرا نابود ساختند. 🌹فرمود: چه مقدار خسارت وارد شده است؟ 👴🏽✋🏽 گفتم: صد و بیست دینار، غیر از آنچه زحمت کشیده ام. 🌹فرمود: اگر یک صد و پنجاه دینار به تو داده شود، قانع هستی؟ ✋🏽 عرض کردم: دعا فرمائید تا خداوند برکت عنایت نماید. 🤲🏻 پس از آن، امام موسی کاظم (علیه السلام) دعائی را زمزمه نمود و آنگاه حرکت کرد و رفت. 🕳️ وقتی (علیه السلام) خداحافظی کرد و رفت، من مشغول کشاورزی و آبیاری زمین شدم؛ و بیش از آنچه امیدوار بودم، خداوند متعال به برکت دعای حضرت، عطا نمود، که بیش از ده هزار دینار به دست آوردم. 📚 کشف الغمّة، ج ۳، ص ۱۰. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۲۹، ح ۱. 📘 چهل داستان و چهل حدیث از امام موسی کاظم (علیه السلام)، عبد الله صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🚦قانون پیاده رو و سواره 🕋 ⚜️ بنابر فرمایش (علیه السلام) که فرمود: 🕋 هنگامی که حضرت صاحب أمر (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف و سلام اللَّه علیه) نماید، قانونی را برای عبور و مرور از خیابان ها و پیاده روها تعیین و به مرحله اجراء در می آورد، که به شرح ذیل می باشد: 🚘 کلّیه سواره ها - موتوری، ماشین، دوچرخه، الاغ و... باید از خیابان حرکت و عبور نمایند. 🚶🏻‍♂️و کلّیه پیاده ها باید از پیاده رو استفاده و رفت و آمد نمایند. 📗 تبصره: ⚖️ هر سواره ای که از پیاده رو استفاده و حرکت نماید، چنانچه برخوردی با عابر کند و آسیبی به او برساند، مقصّر و ضامن است و باید خسارت او را پرداخت کند. ⚠️ هر پیاده و عابری که از خیابان استفاده و رفت و آمد نماید، هرگونه آسیبی توسّط سواره ای به او برسد ضمانتی برایش نیست و خسارت بر عهده خودش می باشد. 📚 وسائل الشّیعة، ج ۲۹، ص ۲۴۳، ح ۳. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
✋🏻 🌊 ای قبله‌یِ حاجاتِ دو دنیا موسیٰ 🤲🏻 ای جلوه‌یِ قد قامتِ مولا موسیٰ 🤲🏻 اوّل متوسّل به شما شد بعداً... 🌊 اَفکند عصایِ خود به دریا موسیٰ 🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ 🌸 خجسته میلاد هفتمین پیشوای امامت و هدایت 🤲🏻 باب حاجت دنیا و آخرت 🌺 هفتمین قافله سالار کاروان صبر و شکیبایی 🌷 (علیه السلام) 💐 به محضر ولی نعمتمان حضرت (علیه السلام) 🦋 و تمام شیعیان راستین حضرتش 🎂 فرخنده باد 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔗 زندانى شدن امام كاظم (علیه السلام) ⚔ ابو خالد زبالى مى‌گويد: علیه السلام با عده‌اى از مأمورين مهدى خليفه عباسى كه براى جلب امام فرستاده بود، به طرف او مى‌رفت. 🌴 در منزل زباله فرود آمدند. و من اندوهناك بودم. ✋🏻ابا خالد مى‌گويد: امام علیه السلام مرا به خريدن ما يحتاج خود، امر فرمود و به سوى من نظر كرد و من ناراحت بودم. 🌷 از من پرسيد: اى ابا خالد! چرا ناراحت هستى؟ 👳🏻‍♂✋🏻 عرض كردم: چون شما به سوى اين طاغوت (خليفه) مى‌رويد و از شر او براى شما در امان نيستم. 🌷 فرمود: باكى نيست. در فلان روز هنگام ظهر منتظر من باش. 🌄 راوى مى‌گويد: روزى شمارى مى‌كردم تا اينكه آن روز فرا رسيد. وقت ظهر آنجا رفتم و كسى را نيافتم تا اينكه نزديك غروب شد كه برايم شك عارض شد. 👣 ناگاه شخصى از دور نمايان شد. 🌷 وقتى پيش آمد، ديدم امام كاظم علیه السلام سوار بر استرى مى‌آيد. وقتى مرا ديد فرمود: شك نكن! ✋🏻 و جريان را براى او گفتم. 🌷 فرمود: يك بار ديگر اين گونه مرا مى‌برند اما ديگر از آن رها نمى‌شوم. 🏴 راوى مى‌گويد: همان گونه شد كه حضرت فرموده بود. [۱] 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ۴۸/ ۷۱، حديث ۹۶. كافى، ۱/ ۴۷۷، حديث ۳. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین، نویسنده، راوندی، قطب الدین، جلد ۱،  صفحه ۲۴۷. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq