eitaa logo
پرتو اشراق
784 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14.3هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 روایتی تکان دهنده از (ع) درباره !! 👳🏻 مى گويد: من خدمت امام صادق (عليه السلام) رفتم و عرض كردم: آقا! پشت سر ما خيلى حرف هاى بد مى زنند تا حدى كه: 💔 «يَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِكَ صُدُورُنَا»: 💔 يابن رسول اللّه! سينه ام تنگ شده و دلم گرفته است! ⚜ امام صادق (عليه السلام) فرمود: ❓اى علقمه! واقعاً مى خواهى تمام مردم دوستت داشته و پشت سرت حرف نزنند؟ 🔅اصلاً امكان ندارد، «مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ»: 🔅زبان جنسى است كه از شر آن انبيا و ائمه (عليهم السلام) و اولياى الهى در امان نبودند. 🔅«أَلَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ (عليه السلام) إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا»: ❓آيا به و محسن و صابر و متوكل و نبى خدا ـ كه همه اين اوصاف در قرآن مجيد آمده ـ تهمت زنا نزدند؟! ❓اى علقمه! مگر زبان نبود كه آمد و گفت: مى دانى چرا مبتلا به اين همه بلا شده؟ از بس كه گناه كرده مبتلا گشته است، اگر آدم خوبى بود كه اين همه بلا بر او نازل نمى شد؟! ❓اى علقمه! مگر (عليه السلام) پيامبر خدا نبود؛ با اين زبان به او تهمت زدند كه كبوتر بازى مى كرد، چشمش به زن همسايه افتاد، شوهر آن زن را با يك خنجر كشت و بعد آن زن زيبا را گرفت؟! ❓اى علقمه! مگر زبان مردم نبود كه مى گفتند: بچه دار نمى شود؟! ❓آيا زبان مردم نبود كه همه فرستادگان الهى را خواندند؟ ❓آيا زبان مردم نبود كه گفتند: (عليهاالسلام)، نعوذ باللّه به يك نجارى زنا داده و عيسى به دنيا آمده، ولى چون آدم خوبى است، خدا او را پيغمبر كرده است؟ ❓آيا زبان مردم نبود كه در شام (عليه السلام) را خارج از دين دانستند؟ ❓آيا زبان مردم نبود كه (صلى الله عليه و آله) را و خطاب مى كرد؟ ❓آيا زبان مردم نبود كه روزى در مدينه گفتند: پيغمبر اسلام يك بار زن را ديده و عاشق او شده و آنقدر پيش زيد تبليغ سوء كرد تا زيد زنش را طلاق داد و بعد با او ازدواج كرد؟! ⚜ بعد امام صادق (عليه السلام) اشك ريخت و فرمود: ❓اى علقمه! مى دانى اين مردم با زبانشان چه بلايى بر سر (عليه السلام) آوردند؟! كارى كردند كه بابايم اميرالمؤمنين (عليه السلام) آرزوى مرگ كرد! 🕌 يك روز اميرالمؤمنين (عليه السلام) از مسجد بيرون آمد و مالك را صدا زد و فرمود: 💔 مالك! خيلى دلم گرفته است، بيا برويم خانه ما، با هم رفتند به خانه حضرت، اميرالمؤمنين (عليه السلام) از مالك سؤال كرد كه اى مالك! من آدم بدى هستم؟ ‼مالك! همينطور متحيّر ماند كه اين چه سؤالى است، چرا قلب مرا آتش مى زنيد؟ ❓حضرت فرمود: اگر تو تصديق مى كنى و قبول دارى، پس چرا مردم اينقدر پشت سر من حرف مى زنند؟ مگر من چه كرده ام؟ ⚜ طريق باز كردن راه معراج، سلامت است. 🔅«وَاجْعَلْ لِسانى بِذِكْرِكَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّكَ مُتَيَّماً». 🔅و زبانم را به ذكرت گويا کن و دلم را به محبتت شيفته و شيدا قرار بده. 🎙جلسه سی ام سخنرانی (تهران، مسجد جامع بازار دهه اول محرم ١٣۶٣). 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💚 (ص) می‌فرماید: 🌹 ، مشتاق چهار زن از این عالم است؛ « » زن فرعون، « » مادر مسیح، ام‌المؤمنین « » که پیغمبر می‌فرماید: زوجتی فی الدنیا و الاخره، یعنی رابطه بین او و خدیجه تا ابد قطع نمی‌شود و در نهایت « » چهارمین آنهاست. 🌐 @partoweshraq
🕯 احوالات حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) بعد از وفات حضرت ام المؤمنين خديجه (سلام الله عليها) 📚 روايتي با سند صحيح در كتاب شريف الامالي وارد شده است كه هم زيباست و هم غم انگيز. 🏴 هنگامى كه رحلت نمود (علیها السّلام) دائماً خود را به رسول خدا (علیه السّلام) نزدیك می‌كرد و در اطراف او می‌گشت و می‌فرمود: ❓اى رسول خدا! مادرم كجاست؟ ⚜ در این حال بر رسولخدا (صلی الله علیه و آله) نازل گردیده و گفت: ▪خداوند می‌فرماید: به سلام برسان و به او بگو كه مادرت با همسر فرعون و دختر عمران، در خانه‌ اى است كه در بهشت قرار دارد و دیوارهاى آن از طلا و ستون‌هاى آن از یاقوت سرخ است. 🌹 و فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ▪خدا سلام و سلامتى است، و سلام و سلامتى از او و به سوى اوست. 📚 الأمالي (طبع دار الثقافة)، نویسنده الشيخ الطوسي، جلد ١، صفحه ١٧۵. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💚 هم سخن مادر در شکم! 🌴 روزی به محضر (علیه السلام) شرفیاب شد و از آن حضرت پیرامون چگونگی (سلام اللّه علیها) سؤال کرد؟ ⚜️ (علیه السلام) فرمود: 💞 هنگامی که با پیغمبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) ازدواج کرد، زنان مکّه با او به مخالفت برخاستند و خدیجه از این امر بسیار نگران و اضطراب داشت، تا آن که بعد از مدّتی، نطفه (سلام اللّه علیها) منعقد گردید. ⏳و پس از گذشت اندک زمانی، جنین مونس مادر خود شد و از درون شکم با وی سخن می گفت و خدیجه این راز را پنهان می داشت تا آن که روزی حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) وارد منزل گردید و متوجّه شد که خدیجه با کسی سخن می گوید، فرمود: ⁉️ با چه کسی سخن می گفتی؟! 🌷 خدیجه پاسخ داد: با جنین و بچّه ای که در شکم دارم، سخن می گفتم؛ چه این که او انیس و مونس من می باشد! 🌹 حضرت رسول فرمود: 🔅«ای خدیجه! (علیه السلام) به من خبر داد که این نوزاد، دختر است و خداوند متعال از نسل او امامان و پیشوایان دین را برگزیده است، تا در روی زمین خلیفه و برای جهانیان حجّت باشند». ⏳پس زمان به سرعت گذشت و لحظات حسّاس ورود نور از جهان ظلمانی رحم فرا رسید، آن گاه خدیجه برای زنان قریش پیام فرستاد تا او را در مورد زایمانش کمک نمایند؛ لیکن آنان با طرح سخنانی تلخ و شماتت آمیز، از انجام کار اجتناب کردند! 👣 و خدیجه سخت دل تنگ شد و در غم و اندوه فرو رفته بود، که ناگاه چهار زن گندمگون و رشید وارد منزل وی شدند و گفتند: 🔅ای خدیجه! ما از جانب پروردگار، به یاری تو آمده ایم، من همسر ابراهیم و مادر اسماعیل هستم و این دختر مزاحم همنشین تو در بهشت خواهد بود، و آن دیگری دختر عمران و مادر عیسی است و آن یکی هم،# کلثوم خواهر موسی می باشد. 🌠 و سپس آن چهار زن بهشتی در اطراف بستر خدیجه نشستند و او را کمک و یاری نمودند تا این که ناگهان نور وجود (سلام اللّه علیها) در حالی که پاک و پاکیزه بود دیده به جهان گشود؛ و از تشعشع نور جمالش، تمام خانه های مکّه را روشنائی بخشید. ⛲ پس از آن، ده فرشته با در دست داشتن ظرف های بهشتی و آب کوثر وارد شدند و نوزاد عزیز را غسل دادند و او را با دو پارچه سفید و خوشبو پوشاندند. 🌹در همین لحظه، نوزاد لب به سخن گشود و شهادت به یگانگی خداوند و رسالت پدرش، و امامت شوهرش، و یازده فرزندش (صلوات اللّه علیهم) داد؛ و نام مبارک فرد فرد آن بزرگوان را بر زبان جاری نمود. 🔅و سپس بر یکایک حاضران سلام کرد، پس از آن همچنین میهمانان تبریک و شاد باش گفتند، و آن گاه از منزل خارج شدند. 📚 الخرایج و الجرایح، ج ۲، ص ۵۲۵، ح ۱. 📗 و الثّاقب فی المناقب، ص ۲۸۵، ح ۲۴۴. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۲- ۳. 📙 دلائل الامامة، ص ۷۶، ح ۱۷. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕋 درخشش نور در کعبه دل ها 💚 روایتی خواندنی از چگونگی (ع) و نامگذاری ایشان 📚 اکثر مُورّخین و محدّثین شیعه و سنّی در روایات و کتاب های خود آورده اند: ⏳چون مدّت حمل به سر آمد و هنگام زایمان او فرا رسید، کنار کعبه الهی آمد و دست نیاز به درگاه باریتعالی بلند نمود و اظهار داشت: 🤲🏻 «ای پروردگار! همانا من به تو ایمان آورده ام، و به تمامی آنچه بر پیامبرانت فرستاده ای، معتقد هستم؛ و نیز آنچه را که جدّم ابراهیم خلیل بیان فرموده، تصدیق کرده ام. 🔅پس ای خداوند مهربان! تو را به حقّ آن کسی که این کعبه را بنا نموده است، و به حقّ نوزادی که در شکم دارم، درد زایمان را بر من سهل و آسان گردان». 👳🏻‍♂️ یکی از راویان به نام ، در ادامه حکایت گوید: 🌴 «من به همراه عموی پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و جمعی دیگر در کناری نشسته بودیم و حرکات و سَکَنات فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) را مشاهده می کردیم و سخنانش را می شنیدیم. 🕋 هنگامی که دعایش پایان یافت، ناگهان دیوار شکافته شد و فاطمه به درون آن وارد شد و از دید نظاره گران ناپدید گشت و سپس دیوار کعبه همچون حالت اوّل، به هم پیوست!! 🗝️ بعد از آن به سمت کعبه رفتیم و هر چه تلاش کردیم تا شاید بتوانیم درب کعبه را بگشائیم و از وضعیّت فاطمه با خبر شویم، ممکن نشد؛ و با کلید هم نتوانستیم قفل درب کعبه الهی را باز کنیم! ☄️ به همین جهت مطمئن شدیم که این جریان از طرف خداوند متعال انجام گرفته است. 🕋 پس از گذشت چهار روز، دوباره مشاهده کردیم که همان دیوار شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که قنداقه (صلوات اللّه علیه) را روی دست های خود گرفته بود، از درون کعبه الهی خارج گردید». 👳🏻‍♂️ سپس راوی در ادامه گوید: 🔅«پس از گذشت مدّتی، فاطمه بنت اسد اظهار نمود که من بر تمامی زن های گذشته، برتری و فضیلت دارم؛ چون دختر مُزاحم خداوند را در خفاء و پنهان عبادت می کرد، و دختر عمران با دست خود، درخت خرما را تکان داد تا چند خرما برایش افتاد و او تناول نمود. 🍇🍎 و لیکن من به برکت فرزندم داخل کعبه الهی شدم و تا چند روز از میوه ها و غذاهای بهشتی تناول می کردم؛ و چون خواستم از درون خانه خدا بیرون آیم، ندائی را شنیدم که فرمود: 🔅ای فاطمه! نام نوزاد را «علیّ» قرار ده، چون او بر همه عرشیان و فرشیان برتری دارد». ⚜️ خدای أعلی گوید: 🔅«من اسم این نوزاد را از نام خود برگرفته ام، و او را بر تمامی علوم و اسرار خود آگاه کرده ام. 🕋 او بُت شکن بُت های اطراف کعبه است، او بر بام خانه من اذان گوید و انسان ها را به وحدانیّت دعوت کند. 🔅پس خوشا به حال آن که دوستدار این نوزاد و فرمان بر او باشد، و دوزخ جایگاه دشمنان، و مخالفان او خواهد بود». 📚 همچنین آورده اند: 🔅هنگام ولادت مولای متّقیان علیّ (علیه السلام)، عمر پر برکت خدا (علیه السلام) حدود سی سال بوده است؛ و آن حضرت دستور داد که گهواره این مولود عزیز را کنار رختخواب ایشان قرار دهند تا شخصاً از وی نگه داری و مواظبت نماید. 🌹و حضرت رسول (صلوات اللّه علیه) این نوزاد گرامی را روی سینه خود می خوابانید و برایش سخن های مناسب مطرح می نمود. 📗 علل الشّرایع، ص ۵۶. 📕 معانی الأخبار: ص ۶۲. 📘 کشف الیقین، ص ۳۱، أمالی صدوق، ص ۸۰. 📓 چهل داستان و چهل حدیث از أمیرالمؤمنین (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚜️ فرق و عبّاسی در مناظره با هارون عباسی 📚 مرحوم و و دیگر بزرگان در کتابهای مختلف حکایت کرده اند: 🌹حضرت ابوالحسن، (علیهما السلام) در جمع بعضی از اصحاب خاصّ، فرمود: 🏰 روزی هارون الرّشید مرا احضار کرد و چون بر او وارد شدم سلام کردم، وی پس از آن که جواب سلام مرا داد؛ گفت: ❓آیا ممکن است دو خلیفه از مردم مالیات دریافت نمایند؟! 🌹 گفتم: مواظب باش و تقوای الهی را رعایت نما، مبادا سخن بی محتوای دشمنان ما را بپذیری، اگر صلاح می دانی حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بخوانم! 👑 هارون گفت: مانعی نیست! 🌹 اظهار داشتم: پدرم از پدران بزرگوارش، از جدّم رسول خدا (صلوات اللّه علیهم) نقل فرمود: 🔅همانا چنانچه بدن خویشان با یکدیگر تماس پیدا کنند، تحریک و آرامش به وجود می آورد؛ بنابراین دستت را در دست من قرار ده! 🤝🏻 و سپس جلو رفتم و دست مرا گرفت و کنار خود نشانید و گفت: 👑 دیگر وحشتی نداشته باش، راست گفتی و نیز جدّت راست گفته است، سکون و آرامش پیدا کردم و دوستی تو در دلم جای گرفت، اکنون سئوال هایی را مطرح می کنم که کسی پاسخ آن ها را نمی داند، چنانچه جواب صحیحی دادی، تو را آزاد می گذارم و پس از این، سخن هیچ کسی را بر علیه تو اهمیّت نمی دهم. 🌹 گفتم: آنچه می خواهی سئوال کن، اگر در امان بودم پاسخ می گویم. 👑 هارون اظهار داشت: چناچه راست گفتی و جواب از روی تقیّه نبود در امان خواهی بود. و سپس گفت: ❓به چه دلیلی شما بر ما ترجیح داده شده اید؛ و بر ما برتری دارید؟ و حال آن که ما و شما از نسل هستیم و پسر عمو خواهیم بود؟ 🌹 در پاسخ گفتم: به جهت آن است که و از یک پدر و مادر بوده اند؛ ولی ، مادرش غیر از مادر آن دو نفر بود و فقط از جهت پدر یکی هستند. ❓سپس گفت: چگونه به خود اجازه می دهید که مردم شما را پسران حضرت رسول نامند و حال آن که شماها فرزندان (علیه السلام) هستید و انسان از ناحیه پدر به اجداد خود منسوب می شود و مادر نقشی ندارد؟ 🌹در جواب هارون چنین اظهار داشتم: ❓چنانچه (صلی الله علیه و آله) زنده گردد و دختر تو را برای خود خواستگاری نماید، آیا قبول می کنی؟ 👑 پاسخ داد: بلی!! 🌹گفتم: ولی چنانچه از من خواستگاری نماید، نمی پذیرم! 👑 هارون گفت: چرا؟ 🌹 جواب دادم: چون من توسّط او (از ) متولّد شده ام، لیکن تو از دیگری به دنیا آمده ای. 👑 پس از آن، هارون الرّشید پرسید: چگونه خود را ذرّیّه رسول اللَّه می نامید؛ و حال آن که ذراری شخص به وسیله مرد شناخته می شود و شماها فرزندان دختر رسول اللَّه می باشید؟ 👌🏻از او خواستم تا از جواب این سئوال مرا معذور دارد، ولی او نپذیرفت و اصرار ورزید تا پاسخ گویم؛ و نیز افزود: 👑 شما فرزندان علیّ ابن ابی طالب (علیه السلام) هستید؛ چرا خودتان را رئیس و رهبر مسلمین و ذراری رسول اللَّه - صلوات اللّه علیه - معرّفی می کنید؟! 🌹در جواب گفتم: به خدا پناه می برم از شرّ شیطان، خداوند (علیه السلام) را از ذرّیّه حضرت ابراهیم و داود و موسی و سلیمان (علیهم السلام) معرّفی کرده است، اکنون بگو که عیسی کیست؟ 👑 هارون پاسخ داد: عیسی پدر نداشت. 🌹گفتم: بنابراین از طریق مادرش، از ذراری انبیاء (علیهم السلام) قرار گرفته است. و همچنین ما نیز از طرف مادر ذرّیّه پیغمبر خدا می باشیم، آیا کفایت می کنی یا بیفزایم؟ 👑 گفت: توضیح بیشتری بده؟ 🌹 گفتم: آن هنگامی که رسول خدا (صلوات اللّه علیه) خواست با نصاری مباهله نماید، اظهار داشت: 🔅فقط پسران و زنان و خودمان باشیم و درباره یکدیگر نفرین نمائیم؛ و تنها امام حسن، حسین، علیّ و زهراء (علیهم السلام) را همراه برد؛ پس همانطور که امام حسن و حسین را فرزند خود نامید، ما هم فرزند و ذرّیّه او هستیم. 👑 در پایان، هارون الرّشید مرا تحسین کرد و گفت: مشکلات و خواسته های خود را مطرح نما که برآورده خواهد شد! 🌹 گفتم: اوّلین خواسته من این است که اجازه دهی پسر عمویت به حرم جدّش، کنار اهل عیالش باز گردد؟ 👑 در جواب اظهار داشت: بررسی کنیم!! 🕎 در ادامه گفته شده است که هارون دستور داد تا حضرت را نزد - یهودی - محبوس (زندان) نمایند!! 📚 عیون أخبار الرّضا (علیه السلام)، ج ۱، ص ۸۱. 📗 اختصاص شیخ مفید، ص ۵۴، س ۱۹. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۱۲۱، ح ۱، و ص ۱۲۵، ح ۲. 📚 مدینة المعاجز، ج ۶، ص ۴۲۷، ح ۲۰۸۰. 📚 أعیان الشّیعة، ج ۲، ص ۸. 📚 ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۱۱۷. 📘 چهل داستان و چهل حدیث از (علیه السلام)، عبدالله صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🍗 ! 📚 زمخشری(۱) در تفسیر خود، ذیل آیه «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا... (۲) از (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند: 🌴 در یکی از روزهای قحطی که گرسنگی طاقتم را برده بود، زهرا برایم طبقی از غذا فرستاد، غذا را گرفته و به خانه زهرا درآمدم، او را صدا زدم، آمد و پارچه از روی طبق کنار زد! 🍗🍖🍪 دیدم پر از گوشت و نان است. تعجب کردم و دانستم که این مائده های آسمانی است!! ⁉️ به زهرا گفتم: این از کجاست؟! 🌷 جواب داد: از جانب خدای سبحان، او هر که را بخواهد بی حساب روزی دهد. 🌹 اشک شوق بر دیدگان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) دوید؛ آن گاه فرمود: 🤲🏻 حمد خدایی را که تو شبیه قرار داد. 🍗🍖🍪 و سپس علی و حسن و حسین - علیهم السلام - و تمامی همسرانش را فرا خواند و همه از آن خوردند و سیر شدند، در حالی هنوز غذاها باقی بود!! 🌴 (سلام الله علیها) برای تمامی همسایگانش هم از آن فرستاد. 🍲 آن روز گرسنگان مدینه همه به برکت کرامت زهرا(سلام الله علیها) سیر شدند. (۳) 📚 پی نوشت ها: ۱. کشاف، ج ۱، ص ۳۵۸، الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۰؛ فوائد السمطین، ج ۲، ص ۵۱. ۲. سوره آل عمران، آیه ۳۷. ۳. چشمه در بستر، ص ۱۸۶، ۱۸۷. 📘 سیصد و شصت داستان از فضایل مصائب و کرامات (سلام الله علیها)، عباس عزیزی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq