eitaa logo
پرتو اشراق
787 دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
13.8هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓سؤال: مطابق کلیپی، صحن «مسجدالحرام» در شهر پر از شده است. تعداد زیادی سوسک بال‌دار به مسجدالحرام حمله کردند و دریغ از این‌که «الله» غیرتی بورزد و معجزه‌ای کند. تعداد سوسک‌ها اینقدر زیاد بود که حیاط بیرونی قبله‌گاه مسلمانان مملو از سوسک شد. داستان فیل و ابرهه و... یادتان است؟ الله که آن روز فیل‌ها را نابود می‌کرد! امروز از پس سوسک‌ها بر نیامده است؟! ✅ پاسخ: اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که در عالم همه چیز به طور طبیعی خود پیش برود و وقتی علت های مادی یک پدیده حاصل شد معلول آن نیز محقق شود. ⚜ امام صادق (علیه السلام) فرمود: 🔅«خدا خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری باشد». 📚 الکافی، ج ۱، ص ۳۵۷. 🕋‌ آسیب رسیدن به کعبه به خاطر دلایل عادی چون مورد فوق با تقدس کعبه ندارد چرا که این دگرگونی ها طبق قوانین حاکم بر جهان است که یکی از این قوانین تاثیر گذاری علت ها و محقق شدن معلول هاست، و گفتیم اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که در دنیا امور از طریق اسباب طبیعی خود پیش برود نه از طریق معجزه و قدرت خارق العاده. 🌏 بناى خدا اين است كه در اين عالم همه چيز بطور طبيعى پيش برود و اگر خداوند كار خارق العاده اى هم انجام دهد بسيار كم است و در واقع كارهاى خارق العاده از استثنائات اين عالم است كه خداوند به خاطر مصالحى به انجام انها مبادرت مى كند. 🐘 جریان اصحاب فیل و ابرهه از جمله همین استثنائات بوده است چرا که در زمان ابرهه اصل موجوديت كعبه مطرح بود، يعنى ابرهه مى خواست با ويرانى كعبه مردم را به جنوب عربستان بكشاند و آنجا بساط شرك و خانه جديد را پهن كند و تصميم گرفت خانه «كعبه» را به كلى ويران سازد و عرب را متوجه معبد جديد كند، او مستقيما به جنگ خدا آمده بود و خدا هم هم چنانكه عبدالمطلب به ابرهه گفت از خانه اش دفاع كرد، چرا که اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود که آن خانه شریف محور موحدان تا روز قیامت باشد و با نابودی کلی کعبه این هدف محقق نمی شد، لذا خداوند در مورد محافظت از کعبه و جریان اصحاب فیل فرمود؛ 🔅«آيا نديدى پروردگارت با اصحاب فيل (لشگر ابرهه كه به قصد نابودى كعبه آمده بودند) چه كرد؟! آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟ و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد. كه با سنگهاى كوچكى آنها را هدف قرار مى دادند. در نتيجه آنها را همچون كاه خورده شده قرار داد». 📖 فیل، آیات ۱ تا ۵. ⚜ در شأن نزول این آیات از امام سجاد (علیه السلام) آمده است؛ 🔅«ابوطالب همواره با شمشيرش از پيغمبر اكرم دفاع مى كرد تا آنجا كه مى فرمايد: 🔅(روزى) ابوطالب عرض كرد فرزند برادر! آيا تو مبعوث به همه مردم شده اى، يا تنها به قوم خودت؟ پيغمبر ص فرمود: نه، مبعوث به جميع انسانها شده ام، از سفيد و سياه عربى و عجمى، سوگند به كسى كه جانم در دست او است كه من همه انسانهاى سفيد پوست و سياه پوست را به اين آئين دعوت مى كنم، و تمام كسانى كه بر قله كوه ها و درياها هستند به اين آئين فرا مى خوانم، و من تمام زبانهاى فارس و روم را دعوت مى كنم. 👌هنگامى كه اين سخن به گوش قريش رسيد تعجب كردند و گفتند آيا گوش به سخنان فرزند برادرت نمى دهى كه چه مى گويد؟ به خدا سوگند اگر مردم فارس و روم اين سخنان را بشنوند ما را از سرزمينمان مى ربايند! و سنگهاى خانه كعبه را قطعه قطعه جدا مى كنند درباره اين سخن آنها كه خانه كعبه را متلاشى مى كنند سوره «فيل» را نازل كرد (و به آنها گوشزد نمود كه هيچكس قادر بر چنين كارى نيست). 📚 تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۶۶۹. 👌بنابراین آنجایی که اصل موجودیت کعبه (نه آسیب رسیدن به کعبه) مطرح باشد، خداوند با قدرت غیبی از خانه اش دفاع کرده و مطابق شان نزول فوق دفاع می کند، اما آسیب رسیدن به کعبه (نه نابودی کلی آن) توسط عوامل انسانی یا غیر انسانی بر اساس اصل کلی آزادی اسباب و مسببات در عالم است و اراده خداوند بر این تعلق نگرفته است که در مقابل این اسباب ایستادگی کند، مگر در مواردی که خودش لازم بداند. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ ⚜ خاکی که (عج) آن را طلا کرد! 📗 داستانی از امام زمان(عج) که مرحوم (رحمت اللّه علیه) در کتاب خود « » به طور مستند حکایت نموده است را در ادامه مطلب بخوانید: 👤 شخصی به نام - آودی - گفت: 🕋 سالی از سال‌ها، به معظّمه مشرّف شده بودم و مشغول طواف کعبه الهی در دور ششم بودم، که ناگهان اجتماع عدّه ای از حاجیان در سمت راست کعبه، توجّه مرا جلب کرد، مخصوصا جوانی خوش سیما و خوشبو، با هیبت و وقار عجیبی که در میان آن جمع حضور داشت، توجّه همگان جلب او گشته بود! 👣 پس نزدیک رفتم و آن جوان را در حال صحبت دیدم که چه زیبا و شیرین، سخن می‌گفت، خواستم جلوتر بروم و چند جمله‌ای با او سخن گویم، ولی افرادی مانع من شدند. ❓پرسیدم: «او کیست؟» 👥👤 گفتند: «او فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که هر سال در کنگره عظیم حجّ، در جمع حاجیان شرکت می‌فرماید و با آن‌ها صحبت و مذاکره می‌نماید». 🗣 با صدای بلند گفتم: «من دنبال هادی می‌گردم، ای مولایم! مرا نجات بده و هدایت و یاریم فرما». ✊ پس با دست مبارک خود مُشتی از ریگ‌های کنار کعبه الهی را برداشت و به من فرمود: «این ها را تحویل بگیر!» 👣 یکی از افراد حاضر جلو آمد و گفت: «ببینم چه چیزی تقدیم نمود؟» ✊ گفتم: «چند ریگی بیش نیست»، وقتی دست خود را باز کردم، در کمال حیرت چشمم به قطعه‌ای طلا افتاد!! 👣 در همین لحظه آن جوان خوش سیما نزدیک من آمد و اظهار داشت: 🔅«حجّت برایت ثابت گردید و حقّ روشن شد، از سرگردانی نجات یافتی، اکنون مرا می شناسی؟» ✋ عرضه داشتم: «خیر، شما را نمی شناسم!» 🌹 فرمود: «من هستم، من صاحب الزّمان هستم، من تمام دنیا را عدالت می‌گسترانم، بدان که در هیچ زمانی زمین از حجّت و خلیفه خدا خالی نخواهد بود». 🌹و سپس در ادامه فرمایش خود افزود: 🔅«توجّه کن که موضوع و جریان امروز امانتی است بر عهده تو، که باید برای اشخاص مورد وثوق و اطمینان بازگو و تعریف نمائی». 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - {٣} 🌹 مرد شامی و کراماتی از امام جواد(ع) 🏰 می گوید: روزی در بودم که شنیدم یک مرد اهل را زندانی کرده اند چون ادعای پیغمبری کرده، من کنجکاو شدم تا از اصل قضیه سر در بیاورم به همین خاطر با زندانبان ها طرح دوستی ریختم و موفق شدم به ملاقات او بروم. 👨🏻 بر خلاف شایعه ای که راه انداخته بودند، دیدم آدم وارسته و عاقلی است، گفتم: ❓فلانی درباره تو می گویند که ادعای نبوت کرده ای؟ 👳🏻 گفت: دروغ می گویند، این حکام زورگو، چون با اهل بیت و پیروان آنها دشمن هستند این نقشه را کشیده اند. 👌اصل جریان این است که من در در شام، مشغول عبادت بودم، ناگاه دیدم شخصی نزد من آمدن و به من گفت: 👣 برخیز برویم، من با او راه افتادم، چند قدم نرفته بودیم که دیدم در است!! 🕌 در آن جا خواندیم، بعد با هم بیرون آمدیم، مقداری که رفتیم، ‌ناگاه دیدم که در مسجد هستیم. 🕋 به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سلام کرده و نماز خواندیم، بعد از آن جا خارج شدیم، مقداری راه رفتیم که ناگاه دیدم در هستیم، با هم کعبه را طواف کردیم و بیرون آمدیم. 👣 هنوز چند قدم نرفته بودیم که دیدم را در جای خودم در شام، هستم!! 👳🏻 آن مرد رفت و من بهت زده بودم که خدایا او کی بود و این چه قدرتی بود که او داشت؟! ⏳ یک سال از این جریان گذشت، روزی دیدم باز همان شخص آمد، من از دیدن او شاد شدم، مرا دعوت کرد که با او بروم، و مانند سال گذشته به کوفه و مدینه و مکه رفتیم و به شام برگشتیم، وقتی می خواست برود گفتم: 👳🏻 تو را قسم می دهم به آن خدایی که این قدرت را به تو داده بگو تو کیست؟! 🌹فرمود: من هستم. 🏰 من قضیه را به چند نفر گفتم و پخش شد تا به گوش رسید، او فرمان داد مرا به کشیده به این جا آوردند و ادعای پیامبری را به من نسبت دادند!! 👨🏻 گفتم: من با محمد بن عبدالملک زیات آشنا هستم، می خواهی سفارشت را بکنم؟ 👳🏻 گفت: سفارش کن. 📜 من ای به محمد بن عبدالملک، وزیر اعظم نوشتم و حقیقت را گفتم، اما وزیر در زیر نامه من نوشته بود: ✍ احتیاج به خلاص کردن ما نیست، همان کسی که در یک شب، او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و باز به شام برگردانید، حالا هم آزادش کند!! 📜 من که با این جواب، از نجات او مأیوس شده بودم، گفتم: بروم و به او تسلی بدهم. 🏰 اما وقتی به رسیدم دیدم مأموران زندان همه غرق در حیرتند و بی خود به این طرف و آن طرف می دوند، گفتم: 👨🏻 چه اتفاقی افتاده؟! 👥 گفتند: آن زندانی مدعی نبوت، در زندان نیست، درها بسته بود و او هم در غل و زنجیر بود، ولی معلوم نیست در زمین فرو رفته و یا مرغان هوا او را ربوده اند!! 👨🏻 که خودش هم بود، با دیدن این ماجرا، اعتقادش به ائمه محکم گردید و در زمره درآمد. 📰 منبع: نشریه قدر، شماره ۳۶. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓اخیرا از شنیدم که می گفت: (عج) از مکه ظهور می کند و حکام ظالم عربستان را نابود می کند برام جالب بود! آیا واقعاً ایشان از ظهور می کند؟ ✅ پاسخ: ⚜ شیخ کلینی روایت می کند که یعقوب بن سراج از امام صادق (علیه السلام) سوال کرد که فرج شیعیان چه هنگام است؟ ⚜ امام (علیه السلام) پاسخ داد: 🔅«هنگامی که سفیانی از شام کند و یمانی جلو بیاید و حسنی حرکت کند، صاحب این امر (مهدی) ازمدینه به همراه میراث پیامبر خدا به سوی مکه بیرون آید...». 📚 الکافی، ج ٨، ص ٢٢۴. 📚 الغیبه نعمانی، ص ٢٧٠. ⚜ در روایت دیگر فرمود: 🔅«قائم هنگامی که خروج کند به مسجد الحرام وارد می شود و رو به قبله و پشت به مقام دو رکعت نماز می خواند و سپس بر می خیزد و می فرماید؛ 🕋 «ای مردم من سزاوارترین مردم به آدم هستم...». 📚 بحار الانوار، ج ۵١، ص ۵٩. ⚜ شیخ صدوق از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: 🔅«چون قائم خروج کند پشتش را به کعبه تکیه دهد و سیصد و سیزده تن به گرد او جمع شوند و نخستین سخنش این آیه است که باقی نهاده خداوند برایتان بهتر است اگر مومن باشید و من باقی نهاده خدا در زمینش و جانشین او و حجتش بر شما هستم». 📚 کمال الدین، ج ١، ص ٣٣١. ⚜ امام (علیه السلام) در کنار پرده کعبه سر از پرده غیبت بیرون می آورد و خود را برای همگان معرفی می کند: 📚 ریاض الابرار، ج ٣، ص ٢١0. 🕋 و میان رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم از پیروان خویش بیعت می گیرد. 📚 الارشاد، ج ٢، ص ٣٨٣. 🏳🗡 ایشان با حضور در مکه و ایستادن در کنار کعبه و فراز آوردن پرچم و شمشیر رسول خدا نشان می دهد که نهضت مهدوی، قیامی توحیدی و دنباله بعثت محمدی و برای احیای آن است. 📚 دانشنامه امام مهدی، ج ٨، ص ١٩٧. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💣 عده ای جنگ را همان می دانند که ١۰٠ درصد اشتباه است و این تحریف است!! 🗺 جنگ قرقیسیا جنگی است در مرز ، و که بعد از تسلط سفیانی بر رخ خواهد داد و دلیل آن آشکار شدن سفره های عظیم نفتی و گازی در این منطقه است!! 🇹🇳 اگر دقت کنید ترکیه برای ورود به دست به هر جنایتی زد اما نپذیرفتن وارد این اتحادیه بشه!! ⚙ حال برای بهبود وضعیت اقتصادی که به مردم قول داده بود و این همه سال برای راه یابی به اتحادیه اروپا حتی با اسراییل دست دوستی داد و جنایت ها کرد باید راهی برای جبران پیدا کند محبوبیت خود را حفظ کند! 🛢دولت ترکیه از منابع عظیم و شمال عراق و سوریه خبر داره و به همین دلیل با لشگرکشی به این منطقه خواستار تصاحب پیش دستانه است یعنی هنوز کسی نفهمیده میخواد تصاحب کنه! 🚩 در سال بعد از اینکه سفیانی بر شام تسلط پیدا کرد ترکیه هم وارد عمل میشه زود این مناطق شمال عراق و سوریه را تصاحب کنه. ♻ در این هنگام قضیه لو میره و سه لشگر کفر بر سر تصاحب این گنج همدیگر را می کشند از هر ٩ نفر ٧ نفر کشته می شود و حیوانات از خوردن جنازه ها سیر می شوند! ⛔ در روایات از دخالت مسلمانان در این جنگ نهی شده است! 🚩 بعد از درگیری و کشتار زیاد سفیانی دست از جنگ می کشد و راهی عراق می شود کشتار فراوانی می کند و... ⁉ حال چیه!!! 💣 این جنگ بزرگترین جنگ تاریخه و بین دو جبهه خیر و شر رخ میده و مکان آن است!!! 🚩 سفیانی بعد از شکست از و به زمین رفتن لشگر دومش در حادثه به اسرائیل فرار می کند! 🕋 (عج) از خارج شده و راهی می شود در آنجا و یاران با وفای امام به همراه فرمانده باهوش لشگر حضور دارن و با امام بیعت می کنند! و پرچم اسلام به دست امام سپرده خواهد شد!! 🌍 جهان از همه جا جمع می شوند در کوفه همه هستن دیگه ⚜ و لشگرش ⚜ از با و لشکرش ⚜ ای با لشگرش و و و... ⚜ عراق و عراق ⚔ و کلیه شیعیان همه متحد جمع می شوند دست بیعت می دهند و لشگر متحد شیعه را تشکیل خواهند داد!! 🇹🇳 اول برای دست گرمی امام یک لشکر می فرسته ترکیه رو قشنگ آرد می کنن بر می گردن!! ✡ از اون طرف همه کافران برای دفاع از اسرائیل میرن اونجا لشگر کفر را تشکیل می دهند!! 🇺🇸 در این هنگام یا قبل تر به ایران حمله می کنه اما این باعث نمی‌شه ایران خسارت ببینه بلکه این بهانه ای میشه برای محو اسراییل و لشگر متحد شیعه به سمت فلسطین حرکت می کنند و طبق وعده الهی لشگر کفر را در هم می کوبند و برای همیشه و دار و دسته و او را از صفحه زمین حذف می کنن!! 🌹 عصر صلح و دوستی مبارک!! ⏳وعده الهی کمتر از ٢۵ سال آینده محقق خواهد شد ان شاء الله... 📘 کتاب ، 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 « ... » ⛺ آن شب حسین (علیه السلام)، یاران را جمع کرد و گفت: ▪عهدی میان من و شما نیست. آنان به دنبال من‌اند و کاری به شما ندارند. این هم تاریکی شب، هر کدام سر خویش گیرید و به دیار خود بروید... 👌آن‌چه امام گفت، یک نمایش و صحنه‌ آرایی نبود. او یک تعهد اخلاقی به یاران داشت. یاران با (ع) به عنوان رهبر و حاکم بیعت کرده بودند، نه برای کشته شدن در جنگی نابرابر. ⚔ حالا دیگر از آن جلالت‌ها و شوکت‌ها خبری نبود و فردا، فردای خون بود و خون. حسین (ع) نگران بود مبادا کسی در محذور مانده باشد. 👥 در جواب گفتند، حسین! با ما چه می‌کنی؟ ما همه چیز را می‌دانیم! گر چه شب است، ولی صحنه کاملا برای ما روشن است. پیش از این نیز در میانه راه بارها گفته‌ای که دیگر میان تو و ما عهدی نیست، خیلی‌ها هم رها کردند و رفتند. ✋ ما به میل خود مانده‌ایم. می‌دانیم آنان به دنبال تواند و با تو کار دارند. اما بدان! اتفاقا ما هم به دنبال توایم و با تو کار داریم. می‌خواهیم دنیا نباشد اگر تو نباشی... ✋🤚 حسین دعایشان کرد! ⛺ امام به فرزندان گفت، شما داده‌اید، مسلم شما را بس است. شما بروید... آن‌ها نپذیرفتند... به گفت، فرزندت در اسیر شده، تو برو! این هم پول برای آزاد کردنش. بشیر نپذیرفت، گفت راه دیگری برای آزادی‌اش می‌شناسم. او را به دیگران می‌سپارم و خودم با تو می‌مانم. 👥 گفت هر کس حق الناسی دارد، برود. دو نفر آمدند و گفتند ما بدهی داریم. عیالوار هم هستیم. ما برویم؟ 🌷 امام فرمود، بروید. شما با من عهدی ندارید. آن‌ها هم رفتند... ⚔ نگرانی حسین (ع) آن بود که مبادا کسی، ناخواسته، درگیر آن جنگ نابرابر شود. حسین (ع) از روز اول هم همین دغدغه را داشت. اگر حسین (ع) می‌خواست، می‌توانست با برخی طراحی‌ها و تحریک‌ها، جریان را به سمتی ببرد که کارزار میان او و ، تبدیل به یک جنگ شهری شود که در این صورت احتمال موفقیت امام بسیار بیشتر می‌شد. این کاری بود که از مخالفان یزید کرد. 🕋 چندی پس از عاشورا، به تحریک مردم علیه یزید پرداخت که در نتیجه خون‌ها ریخته شد و فاجعه پدید آمد. 🌴🕌 در نیز در سال شصت و سه ه.ق، به دلیل تحرکات و کشاندن درگیری‌ها به درون شهر، پس از شکست مخالفان، قتل و غارت مردم شهر توسط عاملان یزید تا جایی پیش رفت که ناموس شهر به مدت سه روز بر سپاهیان حلال اعلام شد و جنین از شکم مادران بیرون کشیدند!! 🌷 حسین (ع) اهل این کارها نبود. 🛡 حسین (ع)، مردم را ابزار رسیدن به اهدافش نکرد. اهدافی که مقدس بودند. گر چه حقایق را گفت، ولی انتخاب را به عهده خودشان گذاشت. آنان که پای آمدن با حسین (ع) نداشتند، باید جوابگوی خدای خودشان باشند. حسین (ع) کاری با آنان ندارد. حسین (ع) بار خود را به دوش دیگرانی که نمی‌خواهند نمی‌نهد. حسین (ع) خود در وسط میدان است. 🌌 آن شب به نیمه که رسید، حسین (ع) آرام بود. آخرین رفتنی‌ها هم رفتند و صحنه عاشورا خالی از اغیار شد. حالا حسین (ع) مانده و هفتاد و چند یار بی‌قرار در میانه یک بیابان. خوش به حال یاران. خوش به حال عاشقی که من رقصی چنین میانه میدانم آرزوست... ✍ ، پژوهشگر علم و دین، دانشگاه کانتربری 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌷از جان گذشتی! 🌙 به مناسبت شب اول سال ١٣ بعثت 🌌 ؛ شبی که ایثار موجب فخر خداوند شد. - نظرتان چیست؟! بالاخره چه كنیم؟ اگر همین طور پیش برود، جامعه دچار اختلاف و تشنج می شود! 👥 هر كسی چیزی گفت: - او را تبعید یا زندانی كنیم تا دست كسی به او نرسد. - نه این كار عملی نیست. بالاخره با او تماس می گیرند و نظریاتش را عملی می كنند. - یك نفر شجاع و نترس انتخاب كنیم تا او را بكشد. به این ترتیب از دستش ‍ راحت می شویم، ولی چه كسی؟ چه كنیم؟ - (١)! تو بگو! - من می گویم كار یك نفر نیست. یك نفر باشد، به دست بنی هاشم قصاص می شود. ⚔ بهتر است از هر قبیله یك نفر انتخاب شود تا هم امكان قصاص نباشد و هم آنان توان جنگیدن با همه قبایل را نداشته باشند و مجبور شوند با گرفتن دیه و خون بها راضی شوند. آن وقت دیه را می پردازیم!! 👥👥 همه این نقشه را پسندیدند و برای شب برنامه ریزی كردند. 🌹 پس از پی بردن به نقشه آنان مطلب را با پسر عمویش در میان گذاشت و پرسید: - علی جان! حاضری به جای من بخوابی؟ 🌷 با خود اندیشید: اگر بروم، آنها بر سرم ریخته و مرا خواهند كشت، اما می روم. جانم فدای پسر عمویم! 🌌 رفت و شب را در رختخواب او خوابید. 👥👥 نیمه شب مشركان در را باز كردند تا نیت خود را عملی سازند. - به آرامی داخل شوید! مراقب باشید بیدار نشود! - به به! عجب آرام خوابیده! سرش را هم كشیده. روانداز را كنار بزنید. - عجب! این كه محمد نیست! است!! - پس محمد كو؟ زود بگو كجا است؟ 🌷شما كیستید؟ اینجا چه می خواهید؟ مگر او را به من سپرده بودید كه سراغش را از من می گیرید؟! 👤یكی از مشركان گفت: 🕋 بیایید از این جا برویم. رهایش كنید. الان ممكن است محمد از خارج شده باشد! حتما در راه است، اگر از چنگ ما بگریزد و به یارانش ‍ ملحق شود، دیگر كاری از ما ساخته نیست. 🌌 بدین گونه او در شب لیله المبیت در جای پیامبر خدا خوابید و اسلام با جانفشانی (علیه السلام) حفظ شد. (٢) 📚 پی نوشت ها: ١.- ابوحكم نام عموی پیامبر بود كه بعدا به ابوجهل شهرت یافت. ٢- ابن هاشم، سیره النبویه، ج ٢، ص ١٣٨. 📗حیات پاکان ١، داستان هایی از زندگی پیامبر اکرم، و حضرت فاطمه (علیهم السلام)، مهدی محدثی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🗿 دزدی بت و مسلمان شدن ابودرداء!! 🌴 معروف به یکی از افراد قبیله بود و در مدینه می زیست، او در مدینه از افراد فهیم و دانشمند به شمار می آمد، ولی مانند سایر مردم بت پرست بود، حتی در خانه خود بتی داشت و آن را می پرستید، همسر و افراد خانواده او نیز بت پرست بودند. 🕋 🐪🌴 اسلام (صلی الله علیه و آله) با جمعی از مسلمانان به هجرت کرده بودند، مردم مدینه گروه گروه به اسلام گرویدند، ولی ابودرداء با اینکه سن و سالی (بیش از پنجاه سال) داشت هنوز به بت پرستی ادامه می داد!! 👥 دو نفر از مسلمانان به نامهای: و تصمیم گرفتند مخفیانه در یک فرصت مناسب، به خانه ابودرداء بروند، و بت او را بشکنند!! ⏳این دو نفر همچنان در کمین بودند تا اینکه دیدند ابودرداء از خانه اش بیرون آمد و به صحرا رفت. 👥 با هم گفتند: اکنون فرصت خوبی است که در غیاب او، به خانه او برویم و بتش را بشکنیم!! 🗿به دنبال این تصمیم، آرام آرام وارد خانه ابودرداء شدند، یکراست به سراغ رفتند و آن را محکم بر زمین کوبیده و شکستند. 👥 همسر ابودرداء که در خانه بود صدای شکستن بت را شنید، به سوی محل بت دوید، دید دو نفر از مسلمانان بت را شکسته اند و هماندم آن دو نفر فرار کردند! ولی آن زن، کاری نمی توانست انجام دهد و نمی توانست فراریان را تعقیب نماید. 💭 در خانه خود نشست و آرام گرفت، در این فکر فرو رفت که اگر به راستی بتها شریک خدا هستند و قابل پرستش می باشند، می بایست بتوانند از خود دفاع کنند، اینکه بت خانه ما نتوانست از خود دفاع کند، بلکه با کمال ذلت و زبونی شکسته شد، دلیل بر این است که بت پرستی، یک آیین بی اساس و خرافاتی است. 👳🏾 او در این فکر بود که ناگاه ابودرداء بازگشت و وارد خانه شد و از همه چیز آگاه گردید، در حالی که بسیار خشمگین شده بود با تندی به همسرش گفت: ⁉ چه کسی بت ما را شکست؟! - همسر: دو نفر از مسلمانان مخفیانه وارد خانه شدند و بت را شکستند، سپس فرار کردند. 👳🏾 ابودرداء: مگر تو در خانه نبودی، چرا جیغ و فریاد نکشیدی، چرا از بت حفاظت ننمودی؟ چرا و چرا؟! - همسر: ای مرد! این حرفهای درشت را کنار بگذار، من یک سخن منطقی دارم، خوب گوش کن: اگر بت قابل پرستش بود و دارای قدرت اراده و فکر می باید از خود در برابر مهاجمین دفاع می کرد! اکنون که دفاع نکرده، دلیل بر این است که قابل پرستش نیست. 👳🏾 این سخن آن چنان فکر ابودرداء را شکوفا کرد و او را تحت تاثیر قرار داد که همان لحظه نور اسلام بر قلبش جرقه زد، همان دم برخاست و تصمیم گرفت به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) برود و رسما اسلام را بپذیرد و از بت پرستی بیزاری جوید. 🌴 او به سوی مسجد رهسپار شد. 👥👥 پیامبر (صلی الله علیه و آله) با جمعی از اصحاب، کنار هم نشسته بودند، تا نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ابودرداء افتاد، فرمود: 🔅این ابودرداء است که اینجا می آید تا مسلمان شود!! 👳🏾 بعد از چند لحظه، او به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و با کمال میل با گواهی به یکتایی خدا و رسالت محمد (صلی الله علیه و آله) مسلمان شد. (١) 📚 پی نوشت: ١. اقتباس از الخرائج و الجرایح، ص ۵۲ - ۵۱. 📚 بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۱۱. 📔 داستانهای خواندنی از پیامبران اولواالعزم، محمد محمدی اشتهاردی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید 🔺ساخت #ابلیسک بزرگ تری در کنار خانه خدا... 🕋 به زودی #مکه به دست انقلابیون #سید_یمانی خواهد افتاد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🚩 ⚔️ روایاتی هستند که به درگیری با دیگر مدعیان حکومت و پیروز شدن آن اشاره می کنند. 📓 طبق معتبری از امام باقر(ع) در کتاب ، ص ۲۸۸ اولین سرزمینی که سفیانی می گیرد است. 📚 روایت معتبر دیگری بر پنهان کاری فوق العاده سفیانی و زندگی مخفیانه او دلالت می کند و روایت دیگر هم بر آشفتگی اوضاع شام در زمان به قدرت رسیدن سفیانی دلالت می کند که اوضاع شام در آن زمان آشفته است. ⚠️ اما نکته مهمی که ما از روایات پیدا می کنیم، پیوستگی با امام زمان (عج) می باشد. 📓 امام باقر(ع)در روایت معتبری در کتاب الغیبة نعمانی، ص ۲۸۸، پس از اشاره به جنگ های سفیانی و حمله آن به و و فرو رفتن سپاهش در می فرمایند: 🕋 قائم در آن روز در مکه است و به تکیه کرده است (آن روزی که خسف بیداء می شود (عج)در است، پس هم زمانی قیام سفیانی و امام زمان (عج) را می شود فهمید). 📚 در حدیث معتبر دیگری در کتاب تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۰۵، امام باقر(ع) می فرمایند: 🔅«به خداوند سوگند آنان یاران قائم اند به خدا سوگند در یک لحظه اطرافش گرد می آیند، چون به می رسد سپاه سفیانی به سویش حرکت می کند پس خداوند به زمین دستور می دهد سپاه سفیانی را ببلعد». 📓 از امام صادق (ع) در حدیث معتبری در کتاب الغیبة نعمانی، ص ۲۷۹ سوال شد که زمان کی خواهد بود؟ 🚩 حضرت فرمودند: وقتی که سفیانی خروج کند و آشکار شود و جنبش خود را آغاز نماید در این هنگام است که صاحب امر ظهور می کند. ❓سیر قیام سفیانی چگونه است؟ یعنی از کجا شروع شده و به کجا ختم می شود؟ ⚔️ سفیانی مخالفانی دارد، در روایت معتبری که عرض کردیم اول سفیانی شام را می گیرد، سفیانی پس از سرکوب مخالفان خودش ۵ منطقه را تصرف می کند، ، ، ، و که این ۵ منطقه طبق نقشه الان ۴ کشور ، فلسطین، و می شود. (داعش صد درصد سفیانی نیست، داعش در عرض ۴ سال کل یک کشور را هم نتوانسته بگیرد ولی سفیانی در عرض ۶ ماه ۴ کشور را تصرف می کند. که اولین شام است، پس سفیانی نیست). 📆 بعد از ۶ ماه امام زمان (عج) ظهور می کند و سفیانی ۹ ماه بر این مناطق حکومت می کند ۹+۶ =۱۵ پس از اول تا مرگ سفیانی ۱۵ ماه بیشتر طول نمی کشد. 🇮🇶 وقتی سفیانی این ۴ کشور را تصرف کرد، مرحله ی بعدی به عراق می آید داعش بعد از سوریه بلافاصله به عراق آمد، ولی سفیانی ۴ کشور سوریه، فلسطین و لبنان و اردن را که تصرف کرد به می آید. 🇮🇶⚔️🇸🇾 بین راه عراق در محل یک شهری در سوریه محل اتصال دو رود خابور و فرات یک نبرد هولناکی به نام نبرد «قرقیسیا» ایجاد می شود. 📚 احادیث معتبری در این زمینه هستند امام صادق (ع) می فرمایند. 🦅 در الغیبة نعمانی، ص ۲۸۷، برای خداوند در سفره ای است از آسمان ندا دهنده ای آشکار می شود و آواز می دهد ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین بشتابید برای سیر شدن از گوشت ستمگران یعنی از باقیمانده لاشه های اجساد. ⚔️ روایاتی دو گروه درگیر یعنی دو طرف جنگ را فرزندان « » و فرزندان « » می خوانند. 🚩 از بین این روایات یک روایت معتبر است که یک طرف قضیه را سفیانی می دانند. 📓در الغیبة نعمانی، ص ۲۸۸، روایت معتبر است می گوید: 💥سپاه سفیانی به قرقیسیا می رسد، در آنجا نبردی در می گیرد و از ستمگران صد هزار نفر کشته می شوند. (این صد هزار نفر منظور کثرت است نه اینکه دقیقا صد هزار نفر، یعنی خیلی زیاد کشته می شوند). ⚠️ در رابطه ی با قرقیسیا ما به پنج موضوع جمع بندی می رسیم: 1⃣ نبرد قرقیسیا صد در صد واقع خواهد شد و نبرد هولناکی است. 2⃣ یکی از دو طرف جنگ سفیانی است. 3⃣ هر دو طرف جنگ، باطل هستند. 4⃣ این نبرد تلفات انسانی فراوانی بر جای خواهد گذاشت 5⃣ علی رغم این تلفات سنگین، سپاه سفیانی هست که پیروز می شود (یعنی سفیانی وقتی این ۴ کشور را گرفت می آید به سمت قرقیسیا، می آید جنگ بزرگی راه می اندازد و بر دشمنانش پیروز می شود و سپس به عراق می آید). 💥اینکه چرا نبرد قرقیسیا رخ می دهد، روایات خیلی اشاره به انگیزه ی این نبرد نکرده است... 💽 برگرفته از فایل حدیث شناسی مهدوی، شماره ۲۰، استاد عبادی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
📓 طبق منابع از کتاب « »: 🌙 در زلزله ای رخ می دهد و «دمشق» سقوط می کند در ! 🚩 «سفیانی» ۶ ماه به ظهور از وارد می شود و به بهانه کمک آنجا را می گیرد! ⚔️ بعد از «سوریه» درگیر جنگ با ترکان و... می شود به خاطر بدست آوردن گنجی! در محلی به نام « » 🌙 همزمان « » و جدا شدن حق و باطل... در ۲۳ ... 🇮🇶 « » به دلیل کشمکش داخلی بر سر تجزیه کردستان و دیگر مسائل باعث می شود توسط سفیانی سقوط کند...! 🇮🇷 نیز به دلیل وجود اختلاف بین دو حزب اصلی سیاسی (اصلاح طلب لیبرال و اصولگرای متحجر) باعث میشه مورد طمع قرار گیرد، سفیانی در این هنگام لشگری به سوی ایران می فرستد که توسط «سید خراسانی» شکست سختی می خورد و به می گریزد! ⚔️ و لشگری به سوی مدینه می فرستد و از آنجا به دنبال کشتن « (عج)» به سمت می روند که در راه معجزه « » رخ می دهد و همه به زمین فرو می روند و... 🕋 بعد از این امام از مکه خارج شده و به کوفه میاد با لشگر هماهنگ میشن...! 🇹🇷 اول یک لشگر می فرسته «ترکیه» رو با خاک یکسان می کنند و بعد برای آزادی قدس اتحاد بین خراسانی و « » و شیعیان برقرار میشه! 🇵🇸 در آخر جنگ بین «خیر» و «شر» در « » رخ میده! ⚔️ جنگ بین « » و « » و نبرد و منجر به پیروزی خیر و امام میشه و برای همیشه « » و «ماسون ها» و... نابود و بعد از فرود (ع) گردن زده می شود! 🔯 نابودی اسرائیل غده سرطانی برای همیشه... ⏳کمتر از ۲۳ سال... 📓منبع: کتاب عصر ظهور، نویسنده . 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 🐪🐫 از اصفهان آمده بود برای حج. 🕋 «مرض » شهر را گرفتار کرده بود. 👳🏻 ترس و وحشت امانش نمی داد. 🌌 یادش افتاد به خوابی که چند ماه پیش دیده بود. خواب دیده بود. خواب امام زمانش را؛ 🌹امام امر کرده بود که کتابی بنویسد. 👳🏻 مشغله ها ولی توفیق نوشتن را از او گرفته بودند. 🕋 همانجا عهد جدیدی بست: 👳🏻 «هر طور شده این کتاب را خواهم نوشت، اگر از این مهلکه نجات پیدا کنم.» 🐫🐪 به اصفهان که رسید عهدش را وفا کرد. 📗 نام کتاب را هم همانی گذاشت که (علیه السلام) فرموده بود: ✍🏻 «مکیال المکارم فی فوائد الدّعا للقائم»: 🔅پیمانه خوبی ها، پیرامون دعا برای حضرت قیام کننده...» 📚 مکیال المکارم، مقدمه جلد اول. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
☪️ حکایت دلنشین اسلام آوردن 🌹 اثبات علم غیب نبوی(ص) 🗡️ یکی از کسانی که برای کشتن (ص) آمده بود اما، همین تصمیم، زمینه هدایت او را فراهم کرد (عمیر بن وهب جمحی) بود. 🕋 عمیر، سوابق بدی در اذیت و آزار پیامبر (ص) و اصحاب آن حضرت در مکه داشت، به گونه ای که با توجه به کارهای گذشته اش، بعضی گفته اند: 🔥 او شیطانی از شیاطین قریش بود! ⚔️ در ، پسر عمیر، اسیر سپاه اسلام شد. این حادثه، خشم عمیر را نسبت به اسلام و پیامبر (ص) بیشتر کرد و تصمیم گرفت انتقام مصائبی را که در جنگ بدر بر آنها وارد شده بود، از پیامبر (ص) بگیرد. ⤵️ داستان او را که به آوردنش انجامید چنین روایت کرده اند: 🕋 ‌عمیر بن وهب جمحی پس از جریان اهل بدر، در کنار که در حجر اسماعیل (ع) بود، نشست. 🔗 در حالیکه پسر عمیر، «وهیب بن عمیر» در میان اسرای جنگ بدر بود، وی، اصحاب و کشته شدن آنها را (در جنگ بدر) به یاد آورد. 🧔🏻 صفوان گفت: به خدا قسم، پس از آنها، دیگر زندگی فایده ای ندارد، 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: به خدا قسم، راست گفتی، اما، به خدا قسم، اگر چنین نبود که مقروضم و چیزی برای ادای قرضم ندارم و اگر نمی ترسیدم که زندگی خانواده ام پس از من، تباه شوند هر آینه، به سوی محمد (ص) می رفتم تا او را به قتل برسانم و چون پسرم در دست آنها اسیر است، بهانه ای هم برای (رفتن به سوی) آنها دارم. 🧔🏻 صفوان گفت: دِین تو بر عهده من، من آن را از سوی تو ادا خواهم کرد و خانواده تو با خانواده من باشند، تا زنده اند به همانگونه که با خانواده خود رفتار می کنم، با آنها رفتار خواهم کرد. 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: پس این کار (راز) بین من و تو پنهان بماند. 🧔🏻 صفوان گفت: چنین خواهم کرد! 🐪 سپس، عمیر گفت: شمشیرش را آوردند، آن را تیز کرد و به زهر، آلوده ساخت، سپس راه افتاد تا به مدینه رسید. 🌴 آنگاه که بر پیامبر وارد شد، گفت: 👳🏻‍♂️ «انعموا صباحا»؛ (صبح بخیر)! 🌹رسول خدا فرمودند: 🔅خدا، ما را به تحیت دیگری که بهتر از تحیت شماست، کرامت بخشیده است و آن سلام است که تحیت اهل بهشت است. ❓(سپس فرمودند:) ای عمیر، برای چه آمده ای؟ 👳🏻‍♂️ گفت: برای اسیری که در دست شماست آمده ام تا درباره او احسانی کنید! ❓حضرت فرمودند: پس چرا این شمشیر را به گردن انداخته ای؟ 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: خدا شمشیرها را زشت گرداند، آیا اینها، برای ما (در جنگ بدر) فایده ای داشتند؟! ❓حضرت فرمودند: با من راست بگو که برای چه آمده ای؟ 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: تنها برای آن (که گفتم) آمده ام. 🌹پیامبر فرمودند: 🔅بله، تو و صفوان بن امیه در حجر (اسماعیل) نشستید و اصحاب قلیب از قریش را به یاد آوردید سپس تو گفتی: اگر قرضی که به عهده دارم و سرپرستی خانواده ام نبود، هر آینه می رفتم تا محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را بکشم، صفوان ادای دین و سرپرستی خانواده ات را به عهده گرفت که مرا بکشی، و خدا بین من و تو مانع است! 👳🏻‍♂️ عمیر (که این را شنید) گفت: ✋🏻 گواهی می‌دهم که همانا، تو پیامبر خدایی، و ما قبلاً تو را تکذیب می کردیم و این (خبری را که به من دادی) کسی جز من و صفوان از آن اطلاع نداشت. پس به خدا قسم، همانا، من می دانم که کسی جز خدا، آن را به شما اطلاع نداده است پس، سپاس مخصوص خداست که مرا به اسلام هدایت کرد و مرا به اینجا کشاند، سپس به حق شهادت داد (شهادتین را گفت و مسلمان شد). 🌹پیامبر خدا فرمودند: 🔅تعالیم دینی را به برادرتان بفهمانید و قرآن را به او بیاموزید، و اسیرش را آزاد کنید، مسلمان ها چنین کردند، سپس گفت: 👳🏻‍♂️ ای رسول خدا (ص) من برای خاموش کردن نور خدا، تلاش زیادی کردم و مسلمانان را، زیاد اذیت کرده ام حال، به من اذن دهید که به مکه بروم و آنها را به خدا و اسلام دعوت کنم، شاید خدا آنها را هدایت کند و اگر نپذیرفتند آنها را به خاطر دینشان اذیت کنم، همانگونه که یاران شما را به خاطر دینشان اذیت می‌کردم آن حضرت به او اجازه دادند، عمیر به مکه رفت. 🕋 🐪🌴 از وقتی که عمیر از مکه به سوی مدینه حرکت کرد صفوان به قریش می گفت: 🧔🏻 بشارت باد شما را به واقعه ای که در این ایام خبر آن به شما می رسد و واقعه بدر را از یاد شما خواهد برد، صفوان از سوارانی که به می آمدند، از حال عمیر جویا می شد تا اینکه سواری به مکه آمد و خبر اسلام آوردن عمیر را به صفوان داد! 🧔🏻 صفوان قسم یاد کرد که دیگر، با او سخنی نگوید و هرگز کاری، به نفع او انجام ندهد. 🐪🕋 آنگاه که عمیر به مکه آمد، در آنجا اقامت گزید و به دعوت مردم به اسلام پرداخت و کسانی را که با او مخالفت می کردند، آزار می داد (تا اینکه) تعدادی زیادی از مردم به دست او مسلمان شدند. 📚 بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۲۶ - ۳۲۷.
🕋 گناه در کنار کعبه و عنایت (علیه السلام) 🧕🏽در یکی از سالها امام حسین (علیه السلام) به مکه مشرف شده بود. در میان جمعیت مواج اطراف زنی مشغول طواف بود، یکی از جوان های هرزه از پشت سر او را تعقیب می کرد، در حین طواف یک مرتبه خود را به آن زن رساند و دستش را روی دست وی گذاشت!! 🤝🏼 خداوند هر دو دست را در آن فضای معنوی بهم چسبانید!! 🕋 مردم از ماجرا با خبر شدند، قضیه طوری شد که حاجی ها از طواف باز ماندند، هر چه کردند آن دو دوست را از هم جدا کنند ممکن نشد!! ⚖️ پیش قاضی مکه بردند، قاضی فتوا دادند دست این مرد باید بریده شود چون او جنایت کرده است!! 👳🏻‍♂️ امیر مکه پرسیدند: کسی از فرزندان رسول اکرم در نیست؟ 👥 گفتند: چرا امام حسین (علیه السلام) دیشب وارد شده و اکنون در مکه است. 🤲🏻 آن دو مرد و زن را محضر امام حسین بردند، حضرت نگاهی به حال آن دو کرد، سپس روی به کعبه نمود و دست ها را به دعا بر داشت و درباره آنها آن دو نفر دعا کرد. 🌟 خداوند به برکت دعای امام حسین علیه السلام دست های آن دو مرد وزن را از هم جدا نمود. (۱) 🔥 چقدر زشت است گناه، و چقدر زشت تر است انجام آن، در مکان مقدس. 📚 پی نوشت: ۱. بحارالأنوار ج ۴۴، ص ۱۸۳. 📚 داستان های بحارالأنوار، جلد ۶، محمود ناصری. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 ✌🏻آرمان و هدف ما در کلام حاج احمد: 🎙️از خداوند توفیق همهٔ برادرها را می‌خواهم، و آرزو می‌ڪنم یک زمان دیگری هم برسد که با هم صحبت بکنیم موقعی‌که را آزاد کرده باشیم، موقعی که را آزاد کرده باشیم، موقعی که را، را و عزیز را رها کرده باشیم. 👌🏻چرا که این اماکن نمودار سه چهره‌اند: 🚩 کربلای ما و نجف ما در دست کافرین، 🇸🇦 مدینه و مکه ما در دست منافقین، 🇬🇧🇺🇸 و قدس عزیز ما در دست ظالمین، ✌🏻 یعنی سه چهره‌ای که ما با آنها در جنگیم. 🗓️ ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ 📌 انرژی اتمی؛ دارخوین 🎙️مصاحبه فرمانده جاویدالاثر لشکر ۲۷ حضرت‌ رسول ﷺ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
👳🏻‍♂️ عبدالله بن مبارک و زن سیده 🧕🏻 🕋 ‌در تذکرة الخواص نقل می کند که مدت پنجاه سال مرتب هر دو سال یک بار برای زیارت به می رفت. 🐪🐫 سالی مهیای رفتن به گردید و از خانه خارج شد. در یکی از منازل بین راه به زنی سیده برخورد که مشغول پاک کردن یک مرغابی مرده است! 👳🏻‍♂️ پیش او رفت و گفت ای زن چرا این مرغابی مرده را پاک می کنی؟ 🧕🏻گفت کاری که برای تو فایده ندارد از چه رو می پرسی؟ 👳🏻‍♂️ عبدالله اصرار زیاد کرد. 🧕🏻زن گفت حالا که اینقدر اصرار می ورزی من زنی هستم و چهار دختر دارم که پدر آنها چندی پیش از دنیا رفت. امروز روز چهارم است که ما چیزی نخورده و به حال اضطرار افتاده ایم و مرده بر ما حلال است این مرغابی را پیدا کرده ام و می خواهم برای بچه هایم غذا تهیه کنم. 👳🏻‍♂️ عبدالله می گوید در دل گفتم وای بر تو چگونه این فرصت را از دست می دهی؟ 💰 به زن اشاره کردم دامنت را باز کن چون باز کرد دینارها را در دامن او ریختم!! 🧕🏻زن با قیافه ای که شرمندگی را حکایت می کرد سر به زیر انداخته بود. 🐫🐪 او رفت و من از همانجا به منزل خود برگشتم و خداوند میل رفتن مکه را در آن سال از قلبم برداشت. به شهر خود بازگشتم مدتی گذشت تا مردم از مکه برگشتند. 🌴 برای دیدار همسایگان سفر رفته به خانه آنها رفتم. 👥 هر کدام مرا می دیدند می گفتند ما با هم در فلانجا بودیم و شما را در فلان محل دیدیم!! 🤝🏻 من به آنها تهنیت برای قبولی حج می گفتم، آنها نیز مرا تهنیت می گفتند که حج تو هم قبول باشد!!! 🌌 آن شب را در اندیشه ای عجیب به خواب رفتم در خواب حضرت_رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم که فرمود: 🌹 عبدالله! رسیدگی و کمک به یک نفر از بچه های من کردی از خداوند خواستم ملکی را به صورت تو خلق کند تا برایت هر سال تا روز قیامت حج بگذارد اینک می خواهی پس از این به حج برو و می خواهی ترک کن. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. شجره طوبی، ص ۱۱ در ریاحین الشریعه مدت حج را پنج سال نوشته و نیز در کشکول بحرانی نقل از منهاج الیقین علامه. 📗 آگاه شویم (۱۲) احترام و نیکی با سادات چرا؟ - حسن امیدوار 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🤲🏻 عبادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر فراز کوه حرا ⛰️ یکی از کوههای بسیار بلند مکه، (بر وزن رضا) است که در شمال شرقی ، کنار راه مکه به عرفات قرار دارد و بر تمام شهر مکه مسلط می باشد. در سینه این کوه غاری هست که به آن گویند. این غار به قدری کوچک است که یک نفر به زحمت می تواند در میان آن بخوابد. 🌖 (صلی الله علیه و آله) قبل از آنکه به پیامبری برسد، در هر ماه چندین بار شب و روز و در هر سال، بر فراز آن کوه می رفت و در غار مذکور به عبادت و نیایش خداوند می پرداخت، و گاه می شد که آب و نان به اندازه یک ماه می برد و یک ماه بر فراز آن کوه پایین نمی آمد. 🤲🏻 در فراز آن قله رفیع، به تفکر و اندیشه درباره آسمانها، زمین، پرندگان، گیاهان و موجودات گوناگون می پرداخت. عبادت و نیایشش آمیخته با معرفت بود (۱) و در همان وقت (قبل از پیامبری) با جهان ملکوتی تماس داشت و از آیین مخصوصی که با خداوند به وسیله یکی از فرشتگان بزرگش به او می آموخت پیروی می کرد. ⚜️ امام هادی (علیه السلام) فرمود: 🔅«پیامبر اسلام (علیه السلام) پس از سفر تجاری به شام، آنچه به دست آورد، به تهیدستان داد. هر روز بامداد کوه حرا می رفت و در بالای قلعه های آن آثار رحمت خدا و شگفتیهای آفرینش را تماشا می کرد. از تماشای دریا و صحرا و آسمانها تحت تاثیر عظمت خدا قرار گرفته و خدا را آن گونه که شایسته اش بود عبادت می کرد...» (۲) ⚜️ از سخنان علی (علیه السلام) این است که هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شیر خوردن گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته خود همراه آن حضرت کرد تا همواره در شب و روز او را به راههای راست و شایسته و اخلاق نیک و شیوه های پسندیده انسانی سیر دهد. (۳) 📚 پی نوشت ها: ۱. اقتباس از بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۰۹ - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۰۸. ۲. بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۰۹. ۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه) 📕 داستانهای خواندنی از پیامبران اولواالعزم، محمد محمدی اشتهاردی‏ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq