eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جنازه بر سر دوش علی ولی الله  غبار غم به رُخ مجتبی و ثارالله زپشت قافله طفلی زیر لب می گفت : به عزّت و شرف لا اله الّا الله ... @raziolhossein
برای گریه علی  بی تو کم بهانه ندارد ولی به غیرِ همین هق‌هقِ شبانه ندارد درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچه‌ای باریک برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد مرا که روز  سکوتِ یتیم‌های تو کُشته‌است به خانه‌ای که دری بین آستانه ندارد خدا کند نرسد صبح   برنخیزم از خاکت کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت : که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد شبیه روضه‌ی تو روضه‌ای زمانه ندارد : رسید طعنه‌ی قنفذ به کودکانِ غریبم چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن زنی که خورده زمین ضربِ تاریانه ندارد @raziolhossein
🏴السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده🏴 جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) ایام فاطمیه به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1
مردی که کنده بود در قلعه را زجا وا می کند پس از تو،دَرِ خانه را به زور... @raziolhossein
ای پس از تو درد و غم، تقدیر من! گریه روز و شب، گریبان‌گیر من بی تو اشک‌افشانی من دیدنی است بی سر و سامانی من دیدنی است خود ببین حال پریشان مرا گریه‌ی سر در گریبان مرا کار من، هنگام و بی هنگام، اشک صبح، اشک و ظهر، اشک و شام، اشک گفتنی بسیار دارد چشم من گریه‌ی سرشار دارد چشم من سر برآر از خاک و با چشم خدای خود ببین این گریه‌های های‌های سر برآر و بنگر این دل‌خسته را گریه‌ی آهسته و پیوسته را هر کجا یاد از تو می‌آرد علی سر به دوش گریه بگذارد علی از گل اشک است گلشن، دامنم دیده‌ای بی گل ندیده گلشنم مردمان را گریه شد درمان درد گریه امّا درد من درمان نکرد @raziolhossein
چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟ خمید قامت او زیر بار اندوهت اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد تو را ز دست علی در میان قبر گرفت تمام غربت خود را گریست در دل چاه که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت @raziolhossein
با دست عشق روی گِل شیعه کار شد شیعه به مهر فاطمه سرمایه دار شد بر آستان فاطمه هر کس که سر سپرد حق بر دلش نوشت که والا تبار شد بی او کسی به فهم عبادت نمی رسد هر کس گدای فاطمه شد رستگار شد از هر چه داشتیم در این غم سرا فقط اشک عزای فاطمیه ماندگار شد زهرا که جای خود به بزرگی او قسم ما را گدای فضه شدن افتخار شد وقتی که جبرئیل امین هم کلام اوست سلمان برای ما چقدر اعتبار شد نه سال با رضای علی خانه دار بود یک روز هم برای علی ذولفقار شد بویی نبرده بود از اسلام بی گمان آنکس که درب خانه اش آتش بیار شد @raziolhossein
قامت خمیده بود ولی سرفراز بود زهرا میان آتش و خون در نماز بود در را شکست آنکه نفهمید هیچ وقت حتی به روی او در این خانه باز بود از «فضّة خذینی» او این قدر بدان وضعی درست شد که به یک زن نیاز بود بازوش سرّ قوت بازوی مرتضی است اما غلاف در پی افشای راز بود حبل المتین شده است گرفتار ریسمان مضطر شده همآنکه خودش چاره‌ساز بود گفتند زخم پهلوی او بسته شد؟ نشد! حتی زمان غسل همین روضه باز بود آری مزار گم شده‌ی بی‌نشان او شور آفرین‌ترین غزل اعتراض بود آخر جهاز فاطمه بر دخترش رسید وقتی سوار بر شتر بی جهاز بود @raziolhossein
بي گمان آه از نهاد شهر در مي آورد دود وقتي كه خبر از پشت در مي آورد نه،علي را نه،كه صديقه كمك از فضه خواست فضه دارد روضه ي داغ پسر مي آورد از امامت يك تنه زهرا حمايت ميكند در عوض نامرد با خود چهل نفر مي آورد عصمت الله است اين كه بر زمين افتاده است پس عبا را مرتضي با چشم تر مي آورد يك نفر اي كاش با اين نامسلمان گفته بود وقت گل چيدن كسي با خود تبر مي آورد؟ فاطمه در بستر افتاده براي مرتضي دختر از حال وخيم او خبر مي آورد از سلام بي جوابش ميتوان فهميد كه هر چه بيرون ميرود خون جگر مي آورد واي بر حال دل فرزند او كه صبح و شام يك به يك اين روضه ها را در نظر مي آورد... @raziolhossein
دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت شبانه بغض گلو گیر من کنار بقیع شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت کنار پنجره‌ها دیدگان پر اشکم سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت نشان شعله و درد و نوای زهرا را توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت مصیبتی است علی را که پیش چشمانش عدو امید دلش را به تازیانه گرفت چه گفت فاطمه کانگونه با تأثر و غم علی مراسم تدفین او شبانه گرفت فراق فاطمه را بوتراب باور کرد شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت @raziolhossein
اصلا غم تازیانه باور داری؟ یا شعله به درب خانه،باور داری؟ گیرم که یگانه دخترت زهرا نه تشییع کسی شبانه باور داری؟ @raziolhossein
تا چند دسته گل شود امشب نثار تو خون گریه میکنم سر خاک مزار تو برخیز و موج چشم ترم را نگاه کن شمعی نداشتم جگرم را نگاه کن مادر ز جای خیز که مهمانت آمده مهمان دلشکسته و گریانت آمده اینکه نشسته است کنارت حسین توست این بی قرار گرم زیارت حسین توست برخیز و حالی از پسر کوچکت بپرس حال بقیه را هم از این کودکت بپرس رفتی و نیستی که ببینی برادرم هر روز آب میشود از غصه در برم بر سینه اش گرفته حسن چادر تو را گوید مدام زیر لب ای وای مادرم  از لحظه ای که رفتی از این خانه تاکنون شانه نخورده است به گیسوی خواهرم از اینکه بغض کرده و خانه نشین شده ترسم که جان دهد پدرم در برابرم آیا تو بر حسین جوابی نمیدهی؟ تشنه رسیده کاسه آبی نمیدهی؟ برخیز و با حسین ز بازو سخن بگو از دردِ زخم سینه و پهلو سخن بگو مادر بگو که خوب شده زخم ابرویت؟ بهبود یافته آن چشم کم سویت؟ یادم نرفته بر در و دیوار خوردنت یادم نرفته سیلی بسیار خوردنت یادم نرفته روی زمین دست و پا زدی بابا نبود خادمه ات را صدا زدی  رفتی و ماند خاطره هایت برای من زنده شود عزای تو در کربلای من یعنی که بعدها تو می آیی به دیدنم در قتلگاه وقت سر از تن بریدنم وقتی که رفت بر سر نیزه سرم بیا وقت هجوم اسب روی پیکرم بیا فکر رباب باش که در بین سلسله است وقتی می افتد از سر نی اصغرم بیا نیمه شب است و قافله در دشت می رود افتد ز روی ناقه اگر دخترم بیا   @raziolhossein
ساعت سخت فراق آغاز مخفی و آهسته درها باز شد شد برون آرام با رنج و ملال هفت مرد و چار طفل خردسال چار تن دارند تابوتی به دوش دیده گریان سینه سوزان لب خموش در دل تابوت جان حیدر است هستی و تاب و توان حیدر است گوئی آنشب مخفی از چشم همه هم علی تشییع شد هم فاطمه شهر پیغمبر محیط غم شده زانوی سردار خیبر خم شده آسمان بر اشک او مبهوت بود جان شیرینش در آن تابوت بود او پی تابوت زهرا می دوید نه ، بگو تابوت ، او را می کشید کم کم از دستش زمام صبر رفت با دو زانو تا کنار قبر رفت زانویش لرزید اما پا فشرد دست ها را جانب تابوت برد خواست گیرد آن بدن را روی دست زانویش لرزید باز از پا نشست کرد چشمی جانب تابوت باز گشت با جانان خود گرم نیاز کای وجودت عرش حق را قائمه یاریم کن یاریم کن فاطمه یاریم کن کز زمین بردارمت با دو دست خود به گل بسپارمت وای بر من مرده ام یا زنده ام قبر تو یا قبر خود را کنده ام آسمان ، اشک علی را پاک کن جای محبوبم مرا در خاک کن این چراغ چشم خون بار من است این همان تنهاترین یار من است صبر کردم تا شکست آئینه ام ای نفس با جان برآ از سینه ام یا محمد دختر خود را بگیر لاله نیلوفر خو را بگیر در دل شب پر شکسته بلبلی برده بهر باغبان خونین گلی گل مگو پامال گشته لاله ای برگ برگش را صدای ناله ای خاک ، گلی میشد ز اشک جاری اش تا کند دستی ز رحمت یاری اش ناگهان از آن بهشت بی نشان گشت بیرون دست های باغبان کای شکسته بال و پر بلبل بیا وی به قلبت مانده داغ گل بیا باغبانم ،هست و بودم را بده یا علی یاس کبودم را بده از چه یاسم این چنین پرپر شده لاله من باغ نیلوفر شده ای بیابان گل ز اشک جاری ات آفرین بر این امانت داری ات باغبان تا یاس پرپر راگرفت اشک خجلت چشم حیدر را گرفت یا محمد  از رخت شرمنده ام فاطمه جان داده و من زنده ام شاخه یاست اگر بشکسته بود دست های باغبانت بسته بود یا محمد دخترت در خاک خفت دردهای خویش را با من نگفت اینکه بگرفتیش جانان من است بلکه هم جان تو هم جان من است قلزم خون کاسه صبر علیست  خانه بی فاطمه قبر علیست غصه ها در دل صد چاک ریخت بر تن محبوبه خود خاک ریخت حبس شد در سینه تنگش نفس  بود چون مرغ اسیری در قفس رفته بود از دست نخل و حاصلش خاک را گل کرد با خون دلش سینه اش می سوخت از سوز سه داغ کرد روشن از شرار دل چراغ لب فروبست و به یارش برد رشک ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک زمزم از دریای چشمشم سر گرفت مثل کعبه قبر را در برگرفت ناله زد کای با وفا یار علی ای چراغ چشم بیدار علی همسرم دستی برون از خاک کن اشک از رخسار حیدر پاک کن ای ترابت گل ز اشک بوتراب وی دعای شامگاهت مستجاب بار دیگر یک دعا کن از درون    جان حیدر با نفس آید برون اشک من در دیده بی لبخند تو است تکیه گاهم شانه فرزند تو است ای سلام من به جسم و روح تو جان فدای پیکر مجروح تو ای شکسته پیش من آئینه ات وی مدال دوستی بر سینه ات آن قدر بر بغض من دامن  زدند تا تو را در پیش چشم من زدند کاش آنجا دست من بشکسته بود کاش چشمم جای دستم بسته بود خاز غم زد ، بر وجودم نیشتر    هر چه گفتم عقده ام شد بیشتر به که لب بر بندم  و زاری کنم    بر تو پنهانی عزا داری کنم @raziolhossein
دیگر بعید است این نفس بالا بیاید باید برای یاری‌اش اسما بیاید شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت تا که برای شستن دریا بیاید این مرد خیبر مردِ خندق بود اما باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش باید بماند تا که حالش جا بیاد پشتِ سرِ هم شستنش را قطع می‌کرد اما نشد تا بند این خونها بیاید از بس حسن در آستین دندان فشرده باید به دادِ حالِ او بابا بیاید وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید دستِ شکسته از کفن بالا بیاید تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود ای کاش می‌شد زودتر فردا بیاید ای‌کاش می‌شد دِق کند زینب کنارش طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال بر روی آن سینه کسی با پا بیاید @raziolhossein
حسن حق داره که بی خواب باشه برای مادرش بی تاب باشه شبونه می‌ره مادر کاش از امشب حسینش تشنه میشه آب باشه @raziolhossein
عطر بهشت می‌وزد از آستانه‌ات گل می‌طراود از در و دیوار خانه‌ات پنهان شده است قدر تو مانند قبر تو ای بی‌نشانه کیست که دارد نشانه‌ات؟ مردی که از تبسم تو شعر میسرود مبهوت می‌شد از غزل عاشقانه‌ات یکتایی و برای تو همتا فقط علیست سوگند میخورم به خدای یگانه‌ات در کوثر زلال تو تکثیر می‌شویم از دل نرفتنی‌ست غم جاودانه‌ات بانو چگونه میشود از اشک تر نشد وقتی که مرثیه است هوای ترانه‌ات بعد از تو خاک بر سر این روزگار باد آتش چرا نشسته بر این آشیانه‌ات بعد از تو ، جای خالی تو گریه میکند با اهل خانه‌ی تو گرفته بهانه‌ات صبر علی رسید به‌پایان همینکه خواست تنها میان خاک سپارد شبانه‌ات دست خدا سپرد به دست خدا تو را آری زمین گرفت ز دست زمانه‌ات @raziolhossein
روزی که عدو به فاطمه راه گرفت از سیلی او مدینه را آه گرفت بر خیز علی نماز_آیات بخوان هم زلزله شد به کوچه هم ماه گرفت @raziolhossein
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟ دیگر شدم بدون عصا آسمان من! مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق با لاله اش چکار کنم باغبان من؟! ماندست چند تار مویت بین شانه ای. چشمم که خورد تیر کشید استخوان من! راحت بخواب درد کشیدن تمام شد! راحت بخواب درد کشیده جوان من! کابوس لحظه های علی نبش قبر توست.. فکرش به هم زده ست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت آخر کجاست قبر تو راز نهان من.. گفتم درِ جدید بسازند بعد تو تا میخ ها دوباره نگیرند جان من.. حالا دگر تمام شده امتحان تو... حالا دگر شروع شده امتحان من... @raziolhossein
چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است نوشته اند دم در به فضه رو زده است حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است چه کرده اند که این باغبان با احساس کنار غنچه‌ی پرپر به فضه رو زده است شکست شیشه‌ی عطری که بوی محسن داشت در این فضای معطر به فضه رو زده است چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس توان نداشت و آخر به فضه رو زده است نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد پیامبر دو برابر به فضه رو زده است چگونه شرح دهم روضه های محسن را همین بس است که مادر به فضه رو زده است @raziolhossein
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروز وشب درخلوتم روضه ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود @raziolhossein
روز من شب شده ای شمع شب تار علی زیر گل خفتی و بنگر به دل زار علی بین بستر تو طبیب دل حیدر بودی رفتی از دست من ای حامی بیمار علی بس که داغ غم تو بر دل من سنگین است مدتی هست که زینب شده غمخوار علی گره از کار همه خلق خودم وا کردم بی تو افتاده عزیزم،گره در کار علی همنفس نه به خدا که نفسم بودی تو کاش جان با نفس آید ز تنم،یار علی سپرم بودی و در کوچه شکستند تو را بین دشمن تو شدی یار و طرفدار علی موقع غسل تو دیدم بدنت له شده است با تنت میخ چه کرده گل بی خار علی روی تو سوخت و از سوختنت سوخت دلم روی تو سوخته!نه_ سوخته رخسار علی @raziolhossein
كافی است عاشق كه شوی، فقط همین دم كافی است یك سوره و یك آیه‌ی محكم كافی است گر امر شود، شفیعه‌ی خلق شود یك فضّه برای هر دو عالم كافی است چقدر سعادت! از بس كه به فاطمه محبّت دارد شد آینه‌ای كه رنگ عصمت دارد یك سمت علی و سمت دیگر زهرا به‌به! چقدر فضّه سعادت دارد! لبّیک آن روز سیاه، روز بد، یا فضّه! در آن همه داغ مستند، یا فضّه! لبّیك به تنهایی زهرا گفتی ممنون توایم تا ابد، یا فضّه! بركت چون تربیتش اساس دارد فضّه عطر نفسش خواص دارد فضّه از برْكت هم‌نشینی با زهرا خاكی است كه بوی یاس دارد @raziolhossein
آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را خون گريه كرد چشم خدا در عزا تو را در گوش چاه، گوهر نجوا نمي‌شكست اي آشيانِ درد، علي داشت تا تو را اي مادرِ پدر، غمش از دست برده بود همراه خود نداشت اگر مصطفي تو را زين درد سوختيم كه اي زُهره ی منير كتمان كند به خلوت شب، مرتضي تو را ناموسِ دردهاي علي بودي و چو اشك پيدا نخواست غيرتِ شير خدا تو را دفن شبانه ی تو كه با خواهش تو بود فرياد روشني‌ است ز چندين جفا تو را تا كفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود راهي نبود بهتر از اين، مرحبا تو را! يك عمر در گلوي تو بغض، استخوان شكست در سايه داشت گرچه علي چون هما تو را دزديد ناله‌هاي تو را اشكِ سرخ‌روي از بس كه سرمه ريخت به شيون، حيا تو را اي مهربان، كنيزك غم تا تو را شناخت دامن رها نكرد به رسم وفا تو را خم كرد اي يگانه سپيدارِ باغِ وحي اين هيجده بهارِ پر از ماجرا، تو را تحريف دين، فراق پدر، غربتِ علي انداخت اين سه دردِ مجسّم ز پا تو را نامت نهاد فاطمه ، كان فاطرِ غيور مي‌خواست از تمامي عالم، جدا تو را در شطّ اشك، روح تو هر چند غوطه خورد رفع عطش نكرد، فراتِ دعا تو را دادند در بهاي فدك آخر اي دريغ گلخانه‌اي به گستره ی كربلا تو را گلخانه ی مزار تو را عاشقي نيافت اي جان عاشقان حسيني فدا تو را پهلو شكسته‌اي و علي با فرشتگان با گريه مي‌برند به دارالشفا تو را دارالشفاي درد جهان، خانه ی علي ا‌ست زين خانه مي‌برند ندانم كجا تو را؟! غافل مشو «فريد» از اين مژده ی زلال كاين حال هديه‌اي‌ است ز خيرالنسا تو را @raziolhossein
چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد آخر دعای نیمه شبت، مستجاب شد پروانه‌وار دور تو گشتم ولی دریغ پروانه مانْد و در بر او، شمع، آب شد با بودنت، سلام علی یک جواب داشت آن یک سلام هم پس از این بی‌جواب شد با من حساب داشت عدو از غدیر خم از من، تو را گرفت و دگر بی‌حساب شد یاد جوانی تو، مرا پیر می‌کند آخر چه کس خمیده به عهد شباب شد؟ خانه‌نشینِ روزم و خانه به دوشِ شب گر چه علی بدون تو، خانه خراب شد گلچین به طعنه گفت که دیدی به دست من هم غنچه‌ی تو پرپر و هم گل، گلاب شد دیگر شبی به خواب، دو چشمم نمی‌رود چون چشم تو برای همیشه به خواب شد @raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
رو بِه شِشْ گوشه ی اَربابْ کِه چِشمَمْ  اُفتادْ جُزْ حُسِینْ هَرْ چِه که بوده استْ زِ چِشمَمْ اُفتادْ @raziolhossein
بهشت جلوه ای از کربلای توست حسین بهشت ما حرم باصفای توست حسین برات عفو به امضاى مادرت گیرد کسی که زائر صحن و سرای توست حسین به عالمی در دل بسته ايم از اول مگر به روی تو، این خانه جای توست حسین به داغ مرگ عزیزان خود نمی گرییم که اشک ما همه وقف عزای توست حسین هنوز دوست به یاد تو اشک می ریزد هنوز بر لب دشمن ثنای توست حسین سلام بر تو که قاتل، کریم خواند تو را سلام بر تو که عالم گدای توست حسین سلام بر تو که حتّی سپاه دشمن هم رهین منّت و لطف و عطای توست حسین بهای خون تو را جز خدا نداند کس تو کیستی که خدا خونبهای توست حسین  زیارت همه پیغمبران، زیارت حق  زیارت سر از تن جدای توست حسین سر بریده به بالای نیزه می بیند نگاه دل که به گلدسته های توست حسین   سر تو دفن شد امّا چهارده قرن است جهان پر از تو و بانگ رسای توست حسین تو آن صحیفهء صد پارهء ورق ورقی  که زخم های تنت آیه های توست حسین...   @raziolhossein
هر که برگردانْد رو از راه تو گمراه شد آنکه دورت گشت، در چشمانِ تو دلخواه شد فطرس آمد از پرِ قنداقه ات حاجت گرفت خوش به حال آنکه از آقایی ات آگاه شد بد زمین خوردم! بد آوردم! به وٱلله ِ قسم- هر کجا دست من از دامان تو کوتاه شد شهرت شش گوشه ات آنقدر بسیار است که؛ زائرت افلاک و عرش و کهکشان و ماه شد آمدند و تو نگاهی کردی و رفتند و من روزگارم روزگارم روزگارم آه شد ناخدای نابِ کشتی نجاتی تا ابد نوح آمد در حریمت خادم ِ درگاه شد سایه ات روی سرش افتاد و پای ذکر تو یوسف آزاد از شب و بی سرپناهِ چاه شد پیش از آنکه دستِ مادر طفل بسپارد به نیل تربتت را داد... پس موسی کلیم الله شد @raziolhossein
دل تاریخ در این ماجرا سوخت بر این غربت ، غریب و آشنا سوخت مدینه  هیزم آوردند  اما در آتش خیمه های کربلا سوخت @raziolhossein
.            بسم‌الله الرحمن الرحیم                 هذا_یوم_الجمعه       و هو یومک المتوقع فیه ظهورک   دعای سلامتی حضرت فراموش نشود    اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن ِ    صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ   السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ      اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .       جهت سلامتی و تعجیل در فرج ۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه هدیه بفرمایید 🌷اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم 🌷             🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴