eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هواى سامره مثل غروب پائيز است  سياهپوش عزا گشته و غم‏ انگيز است ز كوچه كوچه ی آن بوى درد مى‏ آيد صداى غربت يك مرد مرد مى‏ آيد ميان حجره غريبانه زار مى‏ گريد  و كودكى كه بر او بيقرار مى‏ گريد چه كودكى كه همه انبيا به قربانش  عزيز فاطمه در بر گرفته چون جانش شرار زهر و عطش در سكوت غوغا كرد  امام عسکرى آخر به ناله لب وا كرد : كه اى اميد دلم ، لحظه ی جدايى شد  براى ديدن زهرا دلم هوايى شد   چو مادرم به جوانى از اين جهان سيرم  زمان زمان فراق است و سخت دلگيرم ز تاب رفته دلم صبر و تاب مى‏ خواهم  ز دست كوچك تو جام آب مى‏ خواهم اگر چه از شرر زهر كينه جانش سوخت  غريب بود و ز غم قلب مهربانش سوخت ولى چو جدّ غريبش حسين ، تشنه نرفت  و در برابر خواهر به زير دشنه نرفت @raziolhossein
فاطمه امشب گُهَر از دست داد هادی امّت پسر از دست داد سامره خاموش و سیه پوش شد حضرت مهدی پدر از دست داد @raziolhossein
چه آتشی ز تو ای زهر در جگر دارم اجل رسیده و من نیت سفر دارم ز داغ غربت مهدی همیشه می سوزم به قلب غم زده خود دوصد شرر دارم گریست سامره برمن که دید تنهایم که زخم های فراوان چنان پدر دارم نماز میت من را بیا بخوان مهدی که رو به قبله شدم حال محتضر دارم شبیه جدم حسین تشنه تشنه می میرم به یاد آن لب خشکیده چشم تر دارم نه سیلی از کسی خوردم نه نیزه از دشمن نه قطعه قطعه روی خاک یک پسر دارم به بیت فاطمه مهمان محسنم امشب هوای مادر خود فاطمه به سر دارم به جای گل به عزادار هیزم اوردند کسی نگفت گلی را به پشت در دارم صدای فاطمه آمد :"نترس چیزی نیست خودم هوای شما را به پشت در دارم صدای بعدی صدای کنیز زهرا بود: "کمک کنید که او را زخاک بردارم" @raziolhossein
نظری تا به من شب زده ایمان برسد از عنایات شما رزق فراوان برسد هیچکس حال پریشان مرا چاره نکرد با شما این دل آشفته به سامان برسد "سامرایی شده ام راه گدایی بلدم" سائلی آمده تا محضر سلطان برسد کار ما چیست؟ گدایی در خانه دوست در این خانه نشستیم که احسان برسد لطف کن گوشه ی چشمی به من مسکین کن با نگاهت به گدا فیض دوچندان برسد درد بسیار و مداوا فقط از جانب توست ای خوش آن درد که از سمت تو درمان برسد کعبه محروم شد از نعمت پابوسی تو قسمت کعبه نشد محضر جانان برسد چند بیتی بنویسم ز مصیبت هایت؟! شعر خوب است که با روضه به پایان برسد باز هم زهر اثر کرده و لب تشنه شدی تشنگی آمده تا که به لبت جان برسد کنج یک حجره در بسته تنت می سوزد پسری هست به داد تن سوزان برسد دم آخر دل تو پر زده تا کرب و بلا با سلامی که به سوی شه عطشان برسد مانده جسمی به روی خاک، خدا رحم کند هیچکس نیست به داد تن عریان برسد .... خشکسالیم و کویریم دعا کن باران یوسف گم شده ات زود به کنعان برسد @raziolhossein
سوختم از اثر زهر جفا مهدی جان قوتی نیست تنم را به خدا مهدی جان رعشه افتاده زپا تا به سرم میلرزد کن تماشا بنگر حال مرا مهدی جان جگرم پاره ولی پیکر من پاره نشد چه نیازی بود اینجا به عبا مهدی جان آخرین لحظه عمر است بیا یک لحظه صورتم کن به سوی کرببلا مهدی جان بدنم نیزه نخورده ست خیالت راحت مثل جدم نشد اعضام جدا مهدی جان جد ما را ته گودال همه سنگ زدند زد یکی هم به تنش با نوک پا مهدی جان دید از روی بلندی که برش گرداندند وای بر حال دل عمه ما مهدی جان @raziolhossein
سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی‌اش ماه را شرمنده‌ی خود می کند زیبایی‌اش می‌چکد نهج البلاغه ازلب پایینی‌اش می‌چکد آیات قرآن از لب بالایی‌اش لحظه لحظه خیر او حتما به مردم می‌رسد آن کسی که«جامعه» بوده دم لالایی‌اش جامعه،«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده‌ست نسبت فرزندی‌اش با نسبت بابایی‌اش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یازده در ذکر بالا می رود کارایی‌اش نوکر اربابم و یک بخش از آقایی‌ام ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی‌اش طعم توحید و امامت را به هم آمیخته نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی‌اش هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها روبراهت می کند یک استکان از چایی‌اش از حرم برگشته می‌داند که وقت بازگشت چایی دوم دوچندان می شود گیرایی‌اش چون که تنها می‌روی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت می‌کشد تنهایی از تنهایی‌اش @raziolhossein
خشکِ خشک است لبش ؛ زهر عیان شد اثرش کاسه ای آب بیارید نسوزد جگرش سعی اش این است زمین گیر نباشد امّا گاه بر روی تن و گه روی خاک است سَرَش مثل یک مرغ در آتش به خودش می پیچد هیچ کس نیست بگیرد به بغل ، بال و پرش خواهری نیست بیاید دلش آرام شود دختری نیست که سینه بزند دور و برش وسط حجره ی در بسته و تاریک افتاد یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و درش یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله ورش عوض آب فقط کاسه به دندان می زد تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان ترش تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش پادگان بود ؛ سنان بود ؛ کمان بود ولی کس نکوبید به فرق سر او با سپرش مهدی فاطمه تنها شد از امروز به بعد شب نشین شب صحرا شد از امروز به بعد @raziolhossein
از درد زهر سوخته جان مطهرش محروم می شود جهان ز جمال منورش آثار تشنگی به لبانش رسیده است می لرزد از شراره ی این درد پیکرش دارد برای هر نفسش درد می کشد تنها خداست با خبر از قلب مضطرش مهدی مگر بیاید و این درد کم شود مانده ست تا به شوقِ تماشای دلبرش سر را به زانوی پسرش تا گذاشت رفت تشویش و اضطراب ز سیمای انورش دارد یتیم می شود آقای کائنات در حال رفتن است_خدا_سایه ی سرش آقا یتیم می شود اما قرار نیست سیلی زند کسی به رخِ ماه منظرش دیگر قرار نیست که بعد از پدر کسی آتش زند به خیمه ی تنهای خواهرش اینجا پسر ندیده تن بی سر پدر اینجا پسر ندیده اسیری مادرش @raziolhossein
خورشید سوخت از غم و فردا یتیم شد چشم و چراغِ نوح و مسیحا یتیم شد زهری گرفت، از حسنِ عسکری نفس صاحب-عزایِ روضهٔ بابا یتیم شد بالا سرش به گریه نشست و عزا گرفت بابایِ با محبتِ تنها یتیم شد پشت و پناهِ منجیِ عالم شهید شد تنها نه سامرا...همه-دنیا یتیم شد ای جمکران سیاه بپوش و به سر بزن آمد خبر که مهدیِ زهرا یتیم شد گریه کنان امام زمان ؛ بیکس و غریب زد بی پناه؛ خیمه به صحرا...یتیم شد... بیتابی اش شروع شد از پنج سالگی آقایِ غایب از نظرِ ما یتیم شد! @raziolhossein
چنانكه درد ز مرهم جدا نخواهد شد غم از نگاه تو يكدم جدا نخواهد شد محرم و صفر و فاطميه، نه هر روز دل تو لحظه اي از غم جدا نخواهد شد پس از دو ماه عزا در غم پدر زِ تنت دوباره رخت محرم جدا نخواهد شد به سامرا ببري يا نه امشب از چشمم هواي ابري ماتم جدا نخواهد شد دخيل دست من از سامرا جداست ولي دخيلِ بسته ي قلبم جدا نخواهد شد غم حسين و غم توست در دل و، دستم از اين دو رشته ي محكم جدا نخواهد شد شهيد شد پدر تو ولي از انگشتش به زور خنجر، خاتم جدا نخواهد شد @raziolhossein
غریب‌تر زِ حریمِ تو نیست سامِرّا ! چقدر شیعه برایت گریست سامِرّا ! همین که پا رویِ خاکت گذاشتم، گفتم: دلیلِ این‌همه اندوه، چیست سامِرّا ؟! نسیمِ روضه‌ی رضوان رسیده از طرفت، مگر زمینِ تو آغوشِ کیست سامِرّا ؟! نفس کشیده میانِ بهشت، هرکس که کنارِ صحن و سرایِ تو زیست سامِرّا ! مباد، باز شیاطین، جسارتی بکنند، شبیهِ کوه، مقاوم، بایست سامِرّا ! اگرچه مرقدِ پاکت، زِ ظلم ویران شد هنوز هم سویِ جنت، دری‌ست سامِرّا ! @raziolhossein
از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم نوشت تا که فقط عاشق شما باشم نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم خدا رقم زده این سرنوشت را؛ چه کنم؟ همیشه شاه تو باشی و من گدا باشم امام عصر، امام زمان، مباد دمی دمی که از تو و از یاد تو جدا باشم تو نیستی و من این را ز خود نپرسیدم در این زمانه که او نیست، من چرا باشم میان خانه ات امشب عزا به پا کردی چه می شود که در آن مجلس عزا باشم برای آنکه کمی در غمت شریک شوم اجازه می دهی امشب که سامرا باشم؟ قسم به اشک روانت برای من بنویس که باز یک سحر جمعه کربلا باشم @raziolhossein
لبان تشنه اش وقتی تکان خورد عطش برحنجر و براستخوان خورد به لبهای تو ظرف آب ميخورد لبِ ارباب چوب خیزران خورد! @raziolhossein
از زهر تمام پیکرش می لرزید پیوسته ز پا تا به سرش می لرزید افتاد حسن یاد حسن وقتی که در کوچه به یاد مادرش می لرزید @raziolhossein
قربان آن سری که به زانو نهاده است امشب امام ما پدر از دست داده است @raziolhossein
امشب دوباره در هوای سامراییم پشت در ِ دارالشفای سامراییم روضه به روضه ما گدای سامراییم سینه زنان ِ مجتبای سامراییم نام حسن آمد دوباره دیده تر شد ماه ربیع ما خزانی چون صفر شد دنیا نبود این مزد احسان ِ حسن ها با بی کسی سرگشت هر آن ِ حسن ها زهرای مرضیه است گریان حسن ها ای زهر می خواهی چه از جان حسن ها هر دو حسن پاره جگر رفتند ای وای با قلب از غم شعله ور رفتند ای وای امشب فلک ، جبریل را بی بال و پر دید ریحانه را نوحه کنان ، بهر پسر دید عالم امیدش را دوباره در سفر دید تنها نه مهدی ، یک جهان داغ پدر دید آه ای یتیمان ! رفت بابا در جوانی با مهربانان باز شد نامهربانی شکر خدا اصحاب ، تکفیرش نکردند با یا مذل المومنین ، پیرش نکردند در پیچ یک کوچه ، زمین گیرش نکردند در کودکی از زندگی سیرش نکردند صد شکر خانه قتلگاه این حسن نیست بی شمع و زائر ، بارگاه این حسن نیست ای سامرا ! مهمان مظلومت کجا رفت ابن الرضای سومین ، پیش رضا رفت آه از نهاد مهدی ِ او  تا خدا رفت دور از وطن چون کشته ی کرببلا رفت خوب است که خار بیابان بسترش نیست چشمی پی ِ عمامه و انگشترش نیست شد سامرا کرببلایی واحسینا مهدی کند نوحه سرایی ، واحسینا ای تن که زیر دست و پایی واحسینا تو زینت عرش خدایی ، واحسینا تدفین تو شد ماجرایی واحسینا جای کفن در بوریایی واحسینا @raziolhossein
محاصره‌ست ولی جای هیچ دلهره نیست که نور لَم‌ یَزَلی قابل محاصره نیست تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست کدام‌ بند و اسارت؟ که دست فضل کسی چنین به میمنۀ روزگار و میسره نیست کسی که شیفتۀ زرق و برق سامری است مرام او که مرام امام سامره نیست به حج نرفت و سفارش به اربعین فرمود چنین گشوده به سوی ظهور، پنجره نیست چقدر درس گرفتیم از او ولی افسوس هنوز سیرۀ او نام هیچ کنگره نیست @raziolhossein
دُوستان بَر مَن و سُوزِ جِگرَم گِریِه کُنِید به شَرارِ دِل و اَشگِ بَصَرَم گِریِه کُنِید مَن جَوان بُودَم و دَر سِنِ شَبابَم کُشتَند بَر دلِ سُوختُه و چِشمِ تَرَم گِریِه کُنِید حَسَنَم، پارِه جِگَر مِثلِ عَمُویَم حَسَنَم بَر مَن و بَر عَمُویِ خُون جِگَرَم گِریِه کُنِید مَن و جَدّ و پِدَرَم را به جَوانِی کُشتَند دَر عَزای مَن و جَدّ و پِدَرَم گِریِه کُنِید مَن شَهِیدَم وَلی از خَصَم نَخُوردَم سِیلِی هَمِه بَر مادَرِ نِیکُو سِیَرَم گِریِه کُنِید سال ها بُود کِه دَر تَحتِ نَظَر بُودَم حَبس هَمِه بَر قِصّهء تَحتِ نَظَرَم گِریِه کُنِید قَبرِ وِیران شده ام گشت بقیعِ دِگری داغداران بِه بَقِیعِ دِگرَم گِریِه کُنِید بَعدِ مَن مَهدیِ مَن بِی کَس و تَنها مانَد بِه غَرِیبِیِ یِگَانِه پِسَرَم گِریِه کُنِید گِریهء مُنتَظِران مَرحَمِ زَخمِ دِلِ اوُست بَر ظُهُور خَلَفِ مُنتَظِرَم گِریِه کُنِید به مُحبانِ مَن اِعلام کُن اِینَکَ میثم هَمِه بَر حُجَتِ ثانی عَشَرَم گِریِه کنید @raziolhossein
نبی سِرشت و علی شوکت و حسن سیما حسین سیرت و میراث دار آل کسا کریم مثل حسن، مهربان شبیه حسین پناهگاه فقیران و ملجا ضعفا هزار حاتم طایی گدای دربارش امام جود و کرم پادشاه فضل و سخا "زکی" و "خالص" و "صامت"، "سراجِ" اهل ولا "کریم"و "ناصح" و "طاهر"، "شفیعِ" روز جزا "ابومحمد"، "ابنُ الرضا"، "سخی" و "رفیق" امام یازدهم آن کمال بی همتا شَهی که نقطه پرگار آفرینش اوست طفیل هستی او بود خلق ارض و سما خَم است پیش دو ابروش گردنِ گردون به خاک پاش فتادست عالم بالا کلاه از سر هفت آسمان زمین افتد اگر‌کنند نگاهی بر آن قد رعنا به دست بوسی او اولیاء مفتخرند به پای بوسی او جبرئیل گشته دوتا نشد به حج برود گرچه او، ملالی نیست که حج ز یُمن قبول امام یافت بها ز داغ دوری او کعبه داغدار بُود ازآن نموده به تن جامه سیاه عزا امام رُکن حقیقی کعبه می باشد که کعبه گرم طواف است دور سامرّا کلید عالم امکان به دست هایش بود به حصر بود ولی بود سیّدُالاُمَرا به حصر بود ولی پادشاه عالم بود که نیست شیر خدا را ز سلسله پروا نگاه کن که اسیران پیچ زلف تواییم کدام شاه به غیر از تو میخرد ما را چه نور بود که از چهره تو تابان بود که شیر رام تو شد همچو آهوان ختا به دست های تو افتاده لرزه آقاجان چه کرده با جگر تو مگر که زهر جفا غریب بودی و مظلوم همچنان حیدر جوان شهید شدی مثل مادرت زهرا پسر رسید به بالین و آب دستت داد رسیده است زمان‌ گریز کرببلا پسر رسید در اینجا به محضر پدرش پدر رسید کنار پسر ولی آنجا به پاره های تن اکبرش گریست حسین کشید ناله "عفی بعدک علی الدنیا" @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با شادی و شور و زمزمه میخندد جانم که چه بی مقدمه میخندد بر خصم علی که میفرستم لعنت چی بهتر از این که فاطمه میخندد @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شمشیرها به فرق سر دشمن علی نفرین به مادر و پدر دشمن علی گفتند با خدا و پیمبر مخالف است هرکس که هست هم‌نظر دشمن علی هستیم روز حشر به دور و بر علی کفار هم به دور و بر دشمن علی وقتی شکسته شد در خیبر به دست او درجا شکسته شد کمر دشمن علی حب علی محافظ ما از جهنم است محشر چه می‌شود سپر دشمن علی؟ با خواست علی همه تغییر می‌کنند عبد علی شود پسر دشمن علی تا سایه علی به سر شیعیانش است پس دفع می‌شود خطر دشمن علی هربار مثل باز شکاری هجوم برد هر بار ریخت کرک و پر دشمن علی شیعه صدا بزن که «علی یا علی مدد» سیلی بزن به گوش کر دشمن علی @raziolhossein
بر لشکــــر باطل ، علنــی لعنـــت بــر منکــر حـَـــق علـــوی لعنـــت تـا بـوده و تـا هست همین باشـد بـر دشمـن مرتضـی علـی لعنـــت @raziolhossein
قسم به خالق بی‌چون و صدر و بدر انام! که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست به حُکم خدا و قول رسول که مستحقّ امامت بُوَد به نصّ کلام امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان به طیّ لسان هفت سبع کرد تمام امام اوست که قائم بُوَد به حجّت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام امام اوست که بخشید سر به روز مصاف بدان امید که بیگانه را برآید کام امام اوست که قرص خور از اشارت او به جای فرض پسین، بازگشت از ره شام امام اوست که انگشتری به سائل داد نهاد مُهر رضا بر لب و نخورد طعام امام اوست که داند رموز منطق طیر نه آن که ره‌زن مردم شود به دانه و دام امام اوست که دست بریده کرد دُرست نه آن که کرد به صد حیله، وصله بر اندام امام اوست که خلق جهان غلام ویند نه آن که از هوس افتد به زیر بار غلام تو ای که اهل حسد را امام می‌دانی! گشای چشم بصیرت، اگر نه‌ای سرسام کدام از آن دو سه در حلّ مشکلات یکی به علم و فضل و هنر داد خصم را الزام؟ کدام از آن دو سه بیگانه، در طریق صواب نهاده‌اند به انصاف و آشنایی گام؟ کدام از آن دو سه یک روز در مصاف و نبرد به قصد دشمن دین برفروخت برق حسام؟ من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک کند ز ظلم به فرزند مصطفی، اِبرام من آن امیر نخواهم که آتش افروزد بر آستانه‌ی کهف انام و صدر کلام من آن امام نخواهم که در خلا و ملا برند تا به ابد مردمش به لعنت، نام به گرد خوان مروّت چگونه ره یابد؟ کسی کش آرزوی نفس کرده گرده و خام قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع چه اعتبار به قول زن و تعصّب عام؟ خسی اگر بگُزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام گُل مراد کجا بشکفد ز غنچه‌ی دل؟ تو را که بوی محبّت نمی‌رسد به مشام میانه‌ی حق و باطل چگونه فرق کند؟ مقلّدی که نداند حلال را ز حرام چه خیزد از دو سه نااهل در علف‌زاری؟ یکی گُسسته مِهار و یکی فکنده لجام اسیر چاه طبیعت کجا خبر دارد که مبطلات کدام است و واجبات کدام؟ به مِهر شاه که اوقات از آن شریف‌تر است که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام وگر نه توده‌ی اخگر شود دمی صد بار ز برق تیغ زبانم سپهر آینه‌فام در آن زمان که شریعت به دست ایشان بود مدار کار شریعت نداشت هیچ نظام دو روزه مهلت ایّام آن سیه‌بختان ز اقتضای قضا بود و گردش ایّام هزار شکر! که این اعتبار بی‌بنیاد چو عمر کوته دون‌همّتان نداشت دوام زند معاویه در آتش جهنّم، سر چو ذوالفقار علی سر برآورد ز نیام به مُبدعی که مسمّا به اسم "اللّه" است! به نور معرفت ذوالجلال و الاکرام! به گوهر صدف کاینات یعنی دل! به انبیای کرام و به اولیای عظام! که در حریم دلم داشت بامداد ازل فروغ روشنی مهر اهل بیت، مقام از ازل آورده مِهر حیدر و آل به خود نساخته از بهر التفاتِ عوام سفینه‌ی دلم از مدح شاه، پُرگهر است گواه حال بدین عِلم، عالم علّام به طوفِ کعبه‌ی اسلام تا چو اهل صفا کبوتران حریم حرم کنند مقام، شکسته باد دل خارجی چو طرّه‌ی دال! خمیده باد قد ناصبی چو حلقه‌ی لام @raziolhossein
از بهر دفاع از علی جوشن باش آگاه ز فتنه های اهریمن باش خواهی که دعاگوی تو زهرا گردد با دشمن مرتضی علی دشمن باش @raziolhossein
ایا گرفته تو اندر سرای جهل، مقام! تهی ز دانش و غرقه میان بحر ظلام ایا ز غُمری دائم فسوس گشته‌ی دیو ز مصطفی به تو بر صدهزار گونه ملام ایا گسسته ز حبل خدا و دعوت حق! به کام خود به سرت کرده است دیو، لگام ایا مخالف اسلام و راه دین هدی! کشیده گردن از بیعت اولوا الارحام ره صواب ندانی همی ز راه خطا ره حلال ندانی همی ز راه حرام نه مشک بازشناسی همی ز پُِشک سیاه نه عود و عنبر و کافور را ز سنگ رُخام نه حق ز ناحق دانی، نه بنده را ز خدای نه مرد ناقص پرعیب را ز مرد تمام همی ندانی ای کوردل ز غُمری خویش که احمد قُرَشی را وصی که بود و کدام نگر که پای، ابر کتف مصطفی که نهاد بتان ز کعبه که افکند و پاک کرد مقام نگر که از پس پیغمبر خدای، بزرگ کدام بود به علم و به دانش و احکام نگر که مهتر آل نبی که بود از اصل نگر که خالق جبّار را که بُد ضرغام نگر که سرمد، شمشیر خویشتن به که داد به که سپرد پیمبر پس از فراق، حُسام نگرکه بن عم و داماد مصطفی که بُد است نگر که فضل که را کرد از بنی اعمام نگر که کردش ترویج دین و بودش یار ولی که بود ابر ذوالجلال و الاکرام نگر که دستِ که بگرفت مصطفی به غدیر که را امام هدی خواند فخر و زین انام یکی فضیلت بُد بیش از این امام تو را همی دهی به دل خویش اندر این آرام؟ اگر به غار بُد او یار مصطفی یک شب بدین فضیلت بایدْش،‌ سروری فرجام؟ چهل شبان‌روز ابلیس بُد به نوح نبی بدان سفینه‌ی پرآب اندرونْش مقام و گر به پیری کس را رسد امامت خلق کسی به پیری ابلیس بُد در آن ایّام؟ ایا مُناصب دل‌کور ابله ملعون! ز کوربختی دائم در اوفتاده به دام مرا امام هم از جایگاه وحی خداست ز جایگاه نبی مر تو را امام کدام؟ امامم آن‌که به پیش بتان نکرده نماز نکرده جز ملک‌العرش را صلوة و صیام امامم آن‌که خداوند علم و شمع هدی است امامم آن‌که تقی و نقی و ز اصل کرام امامم آن‌که به مال کسان نکرده طمع نخورده مال یتیمان، حلال خورده مدام امامم آن‌که به زرّ و درم نشد مشغول از این بعید نبود ار همیشه بودش وام امامم آن‌که نبی گفت: یا ولیّ الله! تویی مرا دل و جان و منم تو را اجسام امامم آن‌که کتاب خدای، جمع او کرد پس از "محمّد پیغمبر"، اوست شاه و امام امامم آن‌که فدا کرد تن به جای نبی ز وقت خفتن تا وقت نور دادن بام امامم آن‌که بُد اندر رکوع، سائل را بداد خاتم از بهر خالق علّام امامم آن‌که بکردی به ضربتی به دو نیم اگر بر آهن و بر سنگ بر زدی صمصام امامم آن‌که به روزه بدی سه روز و سه شب طعام داد به سائل به وقت خوردن شام امامم آن‌که بر او و بر اهل خانه‌ی او خدای عرش فرستاد از بهشت، طعام امامم آن‌که خدای بزرگ، روز غدیر به فضل کرد به نزدیک مصطفی، پیغام امامم آن‌که به جز طاعت خدای نکرد بر او امام پسندی تو عابد اصنام؟ امامم آن‌که ابا مصطفی به روز قضا بُوَد ابر لب حوض و به دستش اندر جام امامم آن‌که علی‌رغم این مَناصب را لوای حمد به دستش بُوَد به روز قیام امامم آن‌که امید شفاعتم همه اوست که در محبّت او در شوم به دار سلام ایا منافق مردود و مرتد بدکیش! ز جهل، سُخته و در راه دین احمد، خام تو خویشتن را "سنّی" و نیک‌ می‌دانی؟ تو زآن گروهی کایزد شناخت "کالانعام" تو هیچ چیز نمی‌دانی از مسلمانی به جز "سلام علیک" و دگر "علیک سلام" اگر تو خواهی مؤمن شوی بیا بشنو ز قول شاعر این درست کلام که شعر او دل هر پاک را چو نقره و زر کند به دعوت و بیرون برد ز سر، سرسام پُِشک: پشگل. رُخام: سنگ مرمر، سنگ سفید و نرم. غُمری: ناآزمودگی، ناشیگری. مُناصب: بدی آشکار کننده. مَناصب: رتبه‌ها، منصب‌ها. @raziolhossein
ز یک بی‌حرمتی تا روز محشر اگر لعنت به شیطان گشت واجب یقین دارم《حسانا》! لعنت حق مناسب‌تر بُوَد بر این دو غاصب (به نیابتش برای فرج، صلوات) @raziolhossein
آسان، ره حق به گفت‌وگو نتوان رفت بی رهبری علی، نکو نتوان رفت کردند بنای چارسو در ره دین غیر از یک سو ز چارسو نتوان رفت @raziolhossein
توجه بر تبری عزت ماست دلیل روشنی بر وحدت ماست ز قول مردم ایران بگویید ابولولو نماد غیرت ماست @raziolhossein