eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلت زخمی دلت آتش‌فشان بود نگاهت آسمان بود، آسمان بود فقط «روح رسول الله»! ای کاش مدینه با تو قدری مهربان بود @raziolhossein
من آن بانوی ایثارم، علی جان تو را، تَنها طَرفدارم، علی جان نمی دانی سَرَم را شب چگونه به بالِش می گُذارم، ای علی جان خِجالَت می کِشم از او، که اُفتاد به دوشِ فِضّه ام کارم! علی جان به خود می پیچَم از دَردی نَهانی شب است و باز بیدارم، علی جان تَنِ زِینب بِبین چه گُر گِرِفته در این آغوشِ تَبدارم، علی جان تَنِ خود را به سَختی می کِشانَم به اِستِقبالِ تو یارم، علی جان زمین اُفتادنم دَستِ خودم نیست زِ سَر دَردی که دارَم، ای علی جان @raziolhossein
🏴السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده🏴 جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) ایام فاطمیه به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1
هر شب دعا کردم دعا عَجِّل وَفاتی یارَبَّنا یارَبَّنا عَجِّل وَفاتی خسته شدم از درد پهلوی شکسته اما نمیخواهم شفا عَجِّل وَفاتی دیگر نمیخواهم بمانم در مدینه این شهر بی مهر و وفا عجِّل وَفاتی اینجا که حق گریه کردن هم ندارم باید بسوزم بی صدا عجِّل وَفاتی دیگر کسی بر دیدن زهرا نیاید دلگیرم از همسایه ها عجِّل وَفاتی اینجا کسی فکر غریبی علی نیست مظلومی‌ش کشته مرا عجِّل وَفاتی من پشت در باید که می مُردم نه محسن شرمنده ام از مرتضی عجِّل وَفاتی در خواب دیدم محسنم را میدهم شیر تعبیر کن خواب مرا عجِّل وَفاتی تا میروم در وا کنم بر روی حیدر صد بار می افتم زپا عجِّل وَفاتی یک بار زینب را بغل کردم به سختی از درد مُردم ای خدا عجِّل وَفاتی تا با رسول الله درد دل بگویم یارب به حقّ مصطفی عجِّل وَفاتی تا با پدر گویم که قنفذ با غلافش با من چها کرده چها عجِّل وَفاتی تا که نشان او دهم این جای سیلی که خورده بودم بی هوا عجِّل وَفاتی . . آماده شد پیراهن نور دوعینم جان غریب کربلا عَجِّل وَفاتی @raziolhossein
فرق دارد با همه، دنیایِ بچه شیعه ها صرفِ هیئت میشود شبهایِ بچه شیعه ها داغ مادر دیده؛ حق دارند بیتابی کنند هق هقِ پیوسته شد آوایِ بچه شیعه ها گریه بر زهرا حلاوت دارد آری آنچنان میشود با اشک، شیرین چایِ بچه شیعه ها وای مادر گفته و ذکر مصیبت میکنند هست روضه؛ بهترین نجوایِ بچه شیعه ها میشود احساس حتی در میانِ خنده ها یک غم ِ دیرینه در سیمایِ بچه شیعه ها میخورَد حسرت میان آه؛ این شبها مدام میرود تا پشتِ «در» رؤیایِ بچه شیعه ها تا کفن پیچید بر پهلویِ زخمی و کبود ذره ذره پیر شد بابایِ بچه شیعه ها مادر سادات شد تشییع مظلومانه و سخت خالی بود آنجا، جایِ بچه شیعه ها چون علی از داغ زهرا آهِ طولانی کشید فاطمیه شد شبِ یلدایِ بچه شیعه ها! @raziolhossein
نبی ز ماه جمالت چو پرده بردارد خدا به دیدهء او جلوه‌ای دگر دارد به جلوه‌ای چو ربایی دل از رسول خدا ز چهره‌ات نتواند نگاه بردارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد به دانه دانهء اشک تو می خورد پیوند که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد پیمبری که کلامش هماره وحی خداست به وصف مدح تو بر لعل لب گهر دارد کدام باغ چنان دامنت بر آرد گل؟ کدام نخل چنین شاخه‌اش ثمر دارد؟ خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول مهر تو را همچو جان به بر دارد علی، ندیده عبادت نمی‌کند حقّ را خدای را به جمال تو در نظر دارد سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس که از جلال تو تنها خدا خبر دارد کلیم اگر سخنی بی ولایتت گوید شکوه وادی ایمن بر او خطر دارد مسیح اگر نفسی بی محبتت بزند به جای جان دم جانبخش او شرر دارد ز برج عصمت تو یازده ستاره دمید که هر ستاره هزار آسمان قمر دارد به عالمی ندهم ذرّه‌ای ز مهر تو را که این معامله صد آسمان ضرر دارد کتاب مدح تو تنها دل رسول خداست که جن و انس از آن جمله‌ای ز بر دارد از آن ستوده بشر را خدا به قرآنش که مظهری چو تو در کسوت بشر دارد نسیم شهر مدینه به خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد جحیم غارت دل می‌کند ز اهل جنان اگر ز قبر تو یک قبضه خاک بردارد تو با خدا ز ازل بوده تا ابد هستی که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد!؟ نبوّت از تو بپا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف رایت ظفر دارد گذشته است بسی قرنها و بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطابه خواندن تو، حیف، خاصه آنجایی که اجتماع دل کور و گوش کر دارد ز غصه ات چه بگويم که قصهء آن را به صدهزار زبان شعله‌های در دارد غمت شکسته علی را چنان که در دل شب پی جنازۀ تو دست بر کمر دارد پس از تو همنفسش آه و همدمش اشک است که استخوان به گلو، خار در بصر دارد میان مرگ و حیات، آن حیات بخش وجود کشیده دست ز جان حال محتضر دارد هزار بار اگر «میثمت» رود سرِ دار نه دل ز مهر و نه دست از ولات بردارد گلچینی از یک قصیده @raziolhossein
لِماذا سُمّیَت زهراءُ بِاالزّهرا، نمی‌دانم شب قدر است او یا لیلةُ الاسری نمی‌دانم من از سُبّوح و از قدّوس گفتن‌های یک انسان به ساق عرش، قبل از خلقت دنیا نمی‌دانم رموز کاف و ها و یا و عین و صاد را حتی اگر دانسته باشم، راز أعطینا نمی‌دانم من از إنسیّه و حوریّه می‌فهمم عباراتی ولی معنایی از إنسیّةُ الحَورا نمی‌دانم امامان "حجّةُ اللهِ علَی خلقند"، سلّمنا "وَ زهرا حجّة اللهِ علینا" را نمی‌دانم نمی‌بود آفرینش هم علی را، هم محمّد را حدیث قدسی لولاک را اصلا نمی‌دانم "به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طرّه بگشاید" چه خون افتاد در دل‌ها و محمل‌ها، نمی‌دانم بجز این است که عکس کسی در آب افتاده‌است؟ وگرنه تشنه ماندن بر لب دریا... نمی‌دانم کنار خانه‌ی "لا تَرفعوا اصواتَکم" یارب دلیل اینهمه بلوا و غوغا را نمی‌دانم دلیل خلقت است او، معنی "عجّل وَفاتی" را به هر تعبیر و هر تفسیر و هر معنا نمی‌دانم شبانه دفن کردن را علی دانست، سلمان هم شبانه غسل دادن را علی حتی... نمی‌دانم چرا باید گلی مانند زهرا پشت در باشد خداوندا خداوندا خداوندا نمی‌دانم ندانم‌های بسیار است در صدّیقه‌ی کبری نمی‌دانم نمی‌باید بدانم یا نمی‌دانم! @raziolhossein
پشت در تا جای یار من گرفت شعله سر را بر سر دامن گرفت میخ کارش وصل کردن بود حیف میخ در یار مرا از من گرفت @raziolhossein
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد ‌ دیده شیر خدا  را دور دید و شیر شد آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد داشت مادر حرف می زد بی حیا مهلت نداد ناشنیده وحی را با سیلی اش  انکار کرد مادر نازک تر ازبرگ گل مارا زدند سنگ می داند چه با ان شیشه رخسار کرد نیمی از گلبرگ  او پژمرد از سیلی خصم نیم دیگر را چو لاله ضربه دیوار کرد او رشیده بود آه افتاد  و آن افتادنش زخم هایی را به زخم  کهنه اش تکرار کرد شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها بعد ازآن  ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد وای اما از رقیه در شب تاریک دشت خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد هیچ کس در آن سیاهی های شب یارش نشد زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد @raziolhossein
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد در ازدحام هجوم ستم ، در خانه خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد.... به آن عبا که علی روی همسرش انداخت زنی مقابل نامردها زمین نخورد به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر سر برادری از نیزه ها زمین نخورد سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد @raziolhossein
این قصه ی پایان رسیده ابتدا هم داشت. این خانه ی تاریک روزی سرصدا هم داشت این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست هر نیمه شب در سجده اش یاربنا هم داشت. این حیدری که دیر شبها میرود خانه.. یک روز بین خانه اش مشکل گشا هم داشت خونابه های گوش بانو خوب میدانند این گوش پاره گوشواری از طلا هم داشت یاللعجب اوباش زهرا را چه بد کشتند! در کوچه ای که خانم آنجا آشنا هم داشت! ثانی لگد میزد بقیه کیف میکردند نامردِ کوچه دوستانی بی حیا هم داشت در روی زهرا ماند در را هم لگد کردند تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت! مردان نمیفهمند،بهتر که نمیفهمند.. اوضاع زهرا پشت در (فضه بیا) هم داشت یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان.. بین شلوغی ضربه هایی بی هوا هم داشت مولا عبا انداخت بررویش ولی زهرا.. ‌یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت.. @raziolhossein
  شبهای من ز غصه دگر بی سحر شده ای آسمان ببین که چه با این قمر شده بعد از دو ماه دیدم و نشناختم تو را ای وایِ من که محتضرم، مختصر شده از رنگ سرخ پیرهنت رنگ من پرید این زخم سینه ی تو عجب دردسر شده با هیچ کس نگفته ای از درد خود ولی از درد پهلوی تو علی با خبر شده شانه زدی به موی حسین و دلم شکست دیدم که لرز شانه ی تو بیشتر شده از خنده ی مغیره دلم سوخت فاطمه می‌گفت ضربه‌‌ام، چقدر کارگر شده زهرا ببین غریبی یک مرد تا چه حد در کوچه حمله بر زن تنها هنر شده وقتی که درب سوخته بر رویت اوفتاد دیدم فرو به سینه ی تو میخِ‌ در شده در نامه اش نوشت معاویه پشت در فهمیدم او نفس نفسش بیشتر شده او حامله به محسن و من با لگد زدم از ضربه ها بدان که دگر بی پسر شده @raziolhossein