eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدا عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند معلمشان #حسین(ع)است معلم اند... درسشان #شهادت است مسلح اند سلاحشان #ایمان است مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان #خدا است 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_شهید 🌹 #شهید_سیدمنصور_نبوی 🌺 ✍خون شهدا امواج دریا را خروشان می کند و کشتی ظلم را در هم می شکند، چه سخت است روز #قیامت برای آن رهرو راه #حسین علیه السلام که بدن مولایش پاره پاره باشد ولی بدن او سالم و سر در بدن داشته باشد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهیدی_که_مادرش #صدایش_را_ازمزارش_میشنود روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت - #مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر #جدم #حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور #تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم #سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر #مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل #قبر سید مهدی مرا #صدا می زند و چند بار می گوید: - #مامان! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. سید احمد غزالی (برادرشهید) آخرین باری که می خواست #اعزام شود. با همه #خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن. خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم. شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم. #شهید_سید_مهدی_غزالی🌷 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷 ⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 ⏺در این موضوعات را در کانال پیام معنوی بخوانید...و#ها را دنبال کنید! 📍🌷 خیلی اصرار کرد که این سری🌷 با ما نیاید ولی آقای پورجعفری می‌کند و می‌گوید نمی‌توانم شما را در این وضعیت بحرانی تنها بگذارم.»... 📍یک ساعت قبل از آن اتفاق، با ما تماس گرفت و حال تک‌تک ما را پرسید...طوری می‌کرد که انگار دارد آخرین سفارش‌ها را می‌کند... ⚘@pmsh313 🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷
💚محب و شیعه واقعی❤️ 🍃 (ع) ✨ 👈مي گويند اگر مي خواهي شيعه ي واقعي آقا🌷 (علیه السلام) را بشناسي سه بار در مقابل او نام 🌷 (علیه السلام) را بر زبان جاري كنيد.خواهيد ديد كه و شيعه ي واقعي حالتش تغيير كرده و💧 در چشمانش حلقه مي زند. 🌷@shahidabad313 🔹️شدت علاقه و محبت🌷 به🌷 (علیه السلام) وصف ناشدني بود. او از زماني كه خود را شناخت در راه سيد و سالار🌷 قدم بر مي داشت. ⚘@pmsh313 🌷 از بچگي در هيئت ها کمک مي کرد. او در کنار ذکرهايي که هميشه بر لب داشت، نام🌷 (علیه السلام) را ميکرد واقعاً نمي شود ميزان او را توصيف كرد. اين سال هاي آخر وقتي در برنامه هاي شركت مي كرد، حال و هواي همه مي كرد. ⚘@pmsh313 ♨️يادم هست چند نفر از كوچك ترهاي مي پرسيدند: چرا وقتي آقا🌷 در جلسات شركت مي كند، حال و هواي ما تغيير مي كند؟ 🍂ما هم مي گفتيم به خاطر اينكه او تازه از و برگشته. ⏺اما واقعيت چيز ديگري بود. آقا🌷 (علیه السلام) با گوشت و پوست و خون او آميخته شده بود. او تا حدودي🌷 (علیه السلام) را شناخته بود. براي همين وقتي نام مبارك را در مقابل او مي بردند اختيار از كف مي داد. ⚘@pmsh313 🍂وقتي صبح ها براي به🕌 مي آمد. بعد از در گوشه اي از🕌 به مي رفت و در كل را قرائت مي كرد. 🌷 هر جا مي رفت براي🌷 (علیه السلام) مي كرد. درباره ي كه نوجوانان🕌 بودند نيز هميشه جزء بانيان هزينه هاي بود. ⚘@pmsh313 🍂زماني که🌷 ساکن بود، هر به مي رفت. در مدت حضور در از دوستانش جدا مي شد و عجيبي با مولای خود داشت. 📍خوب به ياد دارم که🌷 از ميان همه ي شهداي به يك🌷 علاقه ي ويژه داشت. بعضي وقت ها خودش را مثل آن🌷 مي دانست و جمله ي آن🌷 را مي كرد. 🌷@shahidabad313 🌷 مي گفت: من، آقا🌷 (علیه السلام) ، هستم. جون در روز 🌷 به آقا حرف هايي زد كه حرف دل من به است. ⚘@pmsh313 📍او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه ندارد كه خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد. من هم همين گونه ام. نه آدم درستي هستم. نه... 💥در اين آخرين سفر🌷 مطلبي را براي من گفت كه خيلي عجيب بود!🌷 مي گفت: يك بار در تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر بخورم يا اصلاً نخورم تا ببينم مولاي ما🌷 (علیه السلام) در روز🌷 چه حالی داشت. ⚘@pmsh313 🍂اين كار را شروع كردم. حال و روز من خيلي خراب شد. وقتي خواستم از بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهي مي رود. 💎من همه جا را مثل مي ديدم. آنقدر حال من بد شد كه نمي توانستم روي پاي خودم بايستم. از آن روز بيشتر از قبل مفهوم🌷 و💧 و🌷 (علیه السلام) را مي فهمم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚حلالیت طلبی❤️ 🍃 ✨ 👈بارها از دوستان🌷 شنيده بوديم كه قبل از آخرين#رفتار و آن ها مي كرد.شايد براي خود من باور كردني نبود! با خودم مي گفتم: شايد و بوده، شايد مي خواهند از🌷 موجودات ماورائي در ما ايجاد كنند.اما خود من با همين چشمانم ديدم كه روز آخري كه🌷 در🌟 بود چه اتفاقاتي افتاد! 🌷@shahidabad313 💢بار آخري كه مي خواست براي با⚡#اعزام شود همه چيز عوض شد! او نامه اش را كرد. به سراغ شخصي خودش رفته بود و هر آنچه را كه داشت به ديگران بخشيد!چند تا ي ودور دوخته داشت كه به طلبه ها بخشيد. از همه ي كساني كه با آنها رفت و آمد داشت طلبيد. ⚘@pmsh313 💢دوستي داشت كه در كنار🕌#مغازه داشت.🌷 به سراغ او رفت و گفت: اگر بر نگشتم، از فلاني و فلاني براي من بگير!حتي گفت: برو و از آن كه با او به خاطر⚡ به☀️ درگير شده بودم بطلب، نمي خواهم كسي از دست من باشد. 🌷@shahidabad313 🌟 به سراغ نابينايي رفت كه مدت ها با او بود. را با خودش به🕌 آورد. با اين هم كرد و طلبيد. ⚘@pmsh313 💢براي هم كه قبلا با يك#صحبت كرده بود و يك در ابتداي🌟 از او گرفته بود.برخي دوستان🌷 را بارها در كنار خودش ديده بودند كه مشغول و بود!! 🌷@shahidabad313 🌷#تكليف همه ي امور دنيايي خودش را مشخص كرد و آماده ي شد.معمولاً وقتي به جاي مهمي مي رفت، بهترين لباس هايش را مي پوشيد. براي هم بهترين لباس ها را پوشيد و حركت كرد... ⚘@pmsh313 💢برادر از دوستان🌷 و از🌟 مي گفت: صورت🌷 خيلي جوش مي زد. از دنبال#درمان بود.پيش يكي دو تا در رفته بود و استفاده كرد، اما تغييري در جوش هاي صورتش ايجاد نشد. 🌷@shahidabad313 💥 ديدم كه با آن خداحافظي مي كرد. با صفايي كه هر منتظر بود تا🌷 به دنبال او بيايد و به🕌 بروند.🌒 بود كه با هم كرديم. ⚘@pmsh313 🌷 حرف از رفتن و🌷 زد. بعد گفتم: راستي ديگه براي جوش هاي صورتت كاري نكردي🌷#لبخند تلخي زد و گفت: يه احتياجه كه اين جوش هاي صورت ما رو كنه! دوباره حرف از🌷 را ادامه داد. 🌷@shahidabad313 💢من هم به گفتم:🌷 تو🌷 شو، ما برات يه سنگين برگزار مي كنيم. بعد ادامه دادم: يه هست كه مداح ها مي خونن، مي خوام توي تو اين رو بخونم. ⚘@pmsh313 🌷 منتظر بود كه گفتم: جنازه ام رو بيارين، بگيد فقط به زير لب🌷 (علیه السلام)...🌷 خيلي خوشش آمد. بود كه چند روز بعد درست در زمان، به ياد اين مطلب افتادم. يكباره#مراسم شروع به خواندن اين كرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈: 🌷 📍 (ع) 💢! به تو دارم 💎ای خدای و ای بی‌همتا ! دستم است و کوله‌پشتی سفرم ، من بدون و توشه‌ای به‌امید و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون [را] در نزد چه حاجتی است به و ؟! 💎سارُق، چارُقم پر است از به تو و و کرم تو؛ همراه خود دو بسته آورده‌ام که آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ارزشمند دارد و آن گوهر💧 بر است؛ گوهر💧 بر(ع) است؛ گوهر💧 دفاع از ، ، دفاع از محصورِ در چنگ ظالم. 💎! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای [چیزی دارند] و نه قدرت دارند، اما در دستانم چیزی را کرده‌ام که به این دارم و آن روان بودن به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت کردم، وقتی آنها را برایت بر و گذاردم، 💎وقتی را برای از دینت به گرفتم؛ اینها من است که دارم قبول کرده باشی. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🌱 🌺@shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈: 🌷 📍 💎! پاهایم است، ندارد.  از پلی که از می‌کند، ندارد. من در عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و تو که از نازک­تر است و از بُرنده‌تر؛ 💎اما یک امیدی به من می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در اولیائت در و عباست(ع) آنها را دواندم و این پاها را در سنگرهای ، کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی. 💎! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین به‌سر می‌برند؛☀️! مرا بپذیر؛ بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که دیدارت شوم. جز تو را نمی‌خواهم، من توست، ☀️! 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌱 🌺@shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💠سبک زندگی شهدا🌷 🔸در بحث ١حلال و حرام و رعایت مسائل شرعی خیلی مقید بود👌 در هر شرایط و مکانی با رعایت ادب و احترام میکرد. پشت گوشی همراهش📱 این برچسب را زده بود: گناه یعنی خداحافظ 🔹در ایام خاص مثل محرم ٬فاطمیه٬و نیمه جلوی مغازه ایستگاه صلواتی برپا می کرد، در گلزار شهدا🌷 زیاد به قطعه سر میزد. همیشه خنده رو بود و می خنداند، به همت از کودکی به خواندن زیارت عاشورا📖 و حدیث کساء علاقه مند شده بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 📍 💧شهیدی که🌷 بدون او به☀️ نمی‌رفت! ۳۸ سال با هم بودند 👇 ⬅از خلقیات بگویید و اینکه ایشان چه سبکی در برای فرزندانش در پیش گرفته بود؟ ⭕هیچ و مقامی پدرم را نکرد. مثال‌زدنی داشت. علاقه‌ای به پست و مقام‌های دنیایی نداشت. هر از گاهی که به گلایه می‌کردیم و می‌گفتیم چرا این‌قدر کم به خانه می‌آیید؟ پاسخ می‌داد: «به خاطر راحتی شما.» هرموقع برای☀️ می‌ایستاد بدون اینکه به ما بچه‌ها بگوید ما بچه‌ها از کوچک تا بزرگ با شنیدن صدای نمازش از بلند می‌شدیم و پشت سر ایشان می‌ایستادیم و🍀 می‌خواندیم. درخصوص من و خواهرم از همان کوچکی به ما داشت ولی هیچ‌وقت این حرف را به ما نمی‌گفتند و از ما نمی‌خواستند که باید حجابتان باشد. ولی به صورت غیرمستقیم با حرف‌زدنشان و انجام کارهایشان ما متوجه شدیم که باید💥 داشته باشیم. همچنین ایشان نوه‌هایش را خیلی 💥 داشت. وقتی که از بیرون به خانه می‌آمد، بچه‌ها برای ایشان از همدیگر می‌گرفتند. ⬅ چند سال با🌷 همراه بود؟ ⭕شهیدی که🌷 بدون او به☀️ نمی‌رفت!پدرم ۳۸ سال با🌷، چه در زمان و چه در جنگ‌های نامنظم و ، داشت. همیشه🌷، بابا را با نام کوچک «🌷» صدا می‌زد.🌷 می‌گفت: «اگر دو نفر در این من را کنند من می‌توانم 🌷 شوم و وارد ☀️ شوم. یکی خانمم و دیگری🌷 است.» با آنکه پدرم این همه سال با🌷 بود، ولی هروقت تلفنی با حاجی می‌کرد، یک خاصی روی صورت نمایان می‌شد. انگار در خود با یکدیگر می‌کشیدند. خیلی وقت‌ها به خاطر مشغله کاری‌اش زود قبل از دم در خانه🌷 منتظر می‌ایستاد. حتی یک کارتن در داشت که☀️ صبحش را روی آن می‌خواند و حاجی می‌ماند. با تردد پدرم تمام همسایه‌ها هنگام رفتن به سر کار «پورجعفری» را می‌شناختند. حتی موقع برگشت هم وقتی پدرم مطمئن می‌شد🌷 داخل خانه شده است به خودمان برمی‌گشت. تا موقعی که چیدمان کار برنامه‌ها، جلسه، هماهنگی‌ها و مأموریت‌ها را انجام نمی‌داد خیالش راحت نمی‌شد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 📍 💧 آخرین لحظه دیدار با پدر قبل از🌷 👇 ⬅از آخرین لحظه دیدار با پدرتان قبل از🌷 چه خاطره‌ای دارید؟ ⭕شب قبل از رفتن به، بنده در پدری پیش مادرم بودم. طی چند تماسی که با داشتیم، ایشان یکدفعه به ما اطلاع دادند که ما فردا زود باید به مأموریتی برویم. 💎بنده سریع با خواهر بزرگم تماس گرفتم که قرار است فردا به برود، بیایید از او خداحافظی کنید. روز رفتنِ، نیم ساعت قبل از☀️ از بیدار شدم، دیدم در اتاق پذیرایی مشغول خواندن☀️ است. بدون اختیار نشستم محو دیدن شدم تا اینکه نمازش تمام شد. با دیدن من لبخندی زد. 🍀چهره‌اش حالت خاصی داشت. بلند شد لباس‌هایش را پوشید و برای رفتن آماده شد. رفت و نزدیک تماس گرفت که برای به می‌آید. تلویزیون روشن بود و شبکه خبر داشت خبر آتش زدن در را نشان می‌داد. 💎بابا صدا زد: «نفیسه بیا نگاه کن ببین چه خبره. اوضاع خیلی خطرناک است. این دفعه ما برویم حتماً ما را می‌زنند.» برگشتم گفتم: «خب وقتی می‌گویی خطرناک است، نروید.» بابا برگشت گفت: «نه مگر می‌شود نروم؟ این همه سال با بودم؛ حالا در این اوضاع او را تنها بگذارم؟» در دیداری که با بچه‌های🌷 بعد از شهادتش داشتیم، بچه‌هایشان به من گفتند: «🌷 خیلی اصرار کرد که این سری🌷 با ما نیاید ولی آقای پورجعفری می‌کند و می‌گوید نمی‌توانم شما را در این وضعیت بحرانی تنها بگذارم.» ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
. ... 🏝حآج یڪتا : هنوز گیرِ یِ قرون دوزارِ این دنیاییمـ💔 🏝ڪه یڪے بیاد ڪنه‍🍃 امّا شهوٺ ِ مے خشڪوند؛ڪه یوسف زهـرا[عج]نگاشون ڪنه. . . «☔»• 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🏴آجرک‌الله‌یا‌صاحب‌الزمان ◾️همه گفتند و جگرم گفت ◾️سینه و دست و سر و چشم ترم گفت .... ◾️گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد ◾️مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن... ◾️زائرى در وسط صحن غریب الغربا ◾️دید تا گنبد زیبای حرم، گفت حسن... ◾️قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه ◾️خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن هفتم صفر علیه‌السلام بر امام زمان عجل الله و شیعیان حضرتش تسلیت باد🏴🏴 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎 (۵۸) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵ 🍀قسمت ب 🔹 🔸️(پور جعفری) 🔹️، خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگرچه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جداشدن ]از[ تو خوشحالم؛ چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. 🔹️من همۀ عزیزانم را از دست داده ام و ابدی آنها هستم. لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، 🔹️یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلوی چشمم هستند. 🔹️، بارها که باهم به می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگه دارم. اگرچه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آیندۀ پس از خودم که خدا می داند با هر یک از آنها که از دست داده ام، چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. 🔹️همیشه جلو که می رفتم، نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم... ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۵۹) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵ 🍀قسمت ج 🔹 🔸️(پور جعفری) 🔹️، شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و زندگی ات را فدای کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر. 🔹️، پسرم، عزیزم، بـرادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با داشته باشی و حسین پورجعفری را همان گونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفظ کنی. 🔹️حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی آشنا بود. او و نشانیِ من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی... ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎 (۶۳) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵ 🍀قسمت ز 🔹 🔸️(پور جعفری) 🔹️، مـی دانـی چـه وضـعـی دارم و آگـاهـی بـر غـم و انــدوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و تـرس همۀ وجــودم را فراگرفته اسـت و لحظه ای رهایم نمی کند. 🔹️اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از مقام و مکان. تو می دانی؛ چون پاره ای از وجودم بودی. ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همۀ اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن. 🔹️انشاءالله تو و خانوادۀ و صبورت همیشه موفق و مؤید باشید. 🔹️خداحافظ، دوست و یار باوفا و مهربان و صادق سی ساله ام، خداحافظ! 🌼برادرت قاسم سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
CQACAgQAAx0CUyYOlAACE6BgeuL490UXE2_ecpv4ZSD7QeOQvAACZQkAAua00FPyOqE92J9QsR8E.mp3
1.46M
🖤 هر که گوید سخنی لحظهٔ افطار ولی/ دَم افطار فقط ذکر شیرین است 🦠 با توجه به شرایط موجود، برای شما عزیزان هیئتی مجازی و مختصر را فراهم کردیم که روزانه یک ساعت قبل از افطار، در حالی‌که تشنگی و گرسنگی بر ما غلبه کرده، یادی کنیم از آقایی که او را گرسنه و تشنه سر بریدند و روی زمین کربلا رهایش کردند😔 تا طاعاتمان به همراه فطرس پَر بگیرد و بالا برود. 🗓 روز چهارم رمضان 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بہش گفتم: چند ۅقتیھ بھ خآطر مسخڔم میڪنن....😔 بھم‌گفـٺ: براۍ اونایـی‌ڪھ اعتقاداتتون‌ رو‌😡 ‌میڪنن‌، دعآڪنین‌خدآبھ عشق❤️ '' دچاࢪشون‌ڪنھ😍 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
برسینــہ میزنم ڪہ مبــادا درونِ آن غیر از خـانہ ڪند ، عشــق دیگری 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✋ 🍁بیا مهدی که دلها بی قراره 🍂محرم یک مدینه ناله داره 🍁بیا مهدی که آمد موسم غم 🍂مه اشک و دعا ماه 🍁بیا مهدی که دل در شور و شین است 🍂عزای جد عطشانت است 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔘به مناسبت سالگرد سلیمانی سردار دلها 🍁 شهید بزرگوار ⬅️قسمت نهم https://digipostal.ir/c1tlpzu 👈: ⬅️ 🌷 (ع) 💎سارُق، چارُقم پر است از به تو و و کرم تو؛ همراه خود دو بسته آورده‌ام که آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ارزشمند دارد و آن گوهر💧 بر است؛ گوهر💧 بر(ع) است؛ گوهر💧 دفاع از ، ، دفاع از محصورِ در چنگ ظالم... 🎐 | | | | ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🔘به مناسبت سالگرد سلیمانی سردار دلها 🍁 شهید بزرگوار ⬅️قسمت سیزدهم https://digipostal.ir/c8s5m1d 👈: ⬅️ 🌷 🔹️ 💎! پاهایم است، ندارد...اما یک امیدی به من می‌دهد که ممکن است(پل صراط) نلرزم، ممکن است پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در اولیائت در و عباست(ع) آنها را دواندم... 🎐 | | | | ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🕊شهدا عاشق اند ❤️معشوقشان خداست شاگردند معلمشان علیه السلام است💚 معلم اند... درسشان است🌷🕊️ مسلح اند سلاحشان است 🍃مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان است ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🕊شهدا عاشق اند ❤️معشوقشان خداست 🌱شاگردند معلمشان علیه السلام است💚 🌿معلم اند... درسشان است🌷🕊️ 🍃مسلح اند سلاحشان است 🍃مسافرند،مقصدشان لقاءالله است 🍃مستحکم اند،تکیه گاهشان است ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
یڪ سـوے دلم، مـرقد ارباب است یک سوی دلم، تربت ارباب است این عشق، فقط موهبت حضرت زهراست دل، کفتر دیوانه ی است 🍃 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯