#امام_هادی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
تا کتاب آفرینش باز شد
عاشقی بال و پر پرواز شد
تا که قدری اب و خاک آدم شود
بادم هو یا علی اعجاز شد
عشق سهم هر کسی انجا نبود
حکمت این موهبت چون راز شد
تا دل ما بسته شد بر زلف عشق
دربهای رحمت حق باز شد
ابتدای راه بود واشتیاق
یا علی گفتیم عشق آغاز شد
با علی شد بر بشر نعمت تمام
عشق یعنی روی حیدر والسلام
اندک اندک جمع مستان می رسند
در غدیر خم به جانان می رسند
العطش گویان پی ساقی عشق
پای این خم می پرستان میرسند
تادر آن برکه به قربانش روند
حاجیان از عید قربان می رسند
از فلک شمس و قمر ها تا کنند
جشن حیدر را چراغان می رسند
کاش ما را هم علی مهمان کند
با کسانی که به ایشان میرسند
هر که خواهد تا غدیر خم رود
یک علی باید هدایتگر شود
یک علی که هادی این شادی است
یک علی که هم نقی هم هادی است
یک علی که جامعه دارد به لب
لطف او عادات مادر زادی است
مهبط الوحیی که از انفاس او
درمیان سینه ها آبادی است
کاش ما را هم اسیر اوکنند
بند عشقش برتر از آزادی است
بانگاهش ما غدیری میشویم
آن علی که هم نقی هم هادی است
السلام ای مظهر کهف الورا
معدن رحمت امام سامرا
آمدی و شعله ثاقب رسید
عشق بر دلها زشش جانب رسید
بخت برگشته به دلها روی کرد
تیر مژگانت که بر حاجب رسید
چرخش چرخ و فلک را محوری
محفل پروانه را صاحب رسید
لافتی الا علی آمد مگر
که علی بن ابیطالب رسید
دیده واکردی صدا زد هاتفی
آیه های سجده واجب رسید
عطر وبویت را بهاران گفته اند
مور کویت را سلیمان گفته اند
چشمهایت موضع پیغمبری
ابروانت ذالفقار حیدری
لشگر مژگانت ارکان البلاد
بانگاهت فاتح هر کشوری
مظهر حیی که با یک گوشه چشم
شیر را از پرده در می آوری
دعوت الحسناست خال روی تو
عاشقان را اینچنین حج می بری
حی قبل حی تویی بعد حی
با قدت برپاست محشر محشری
با تو هر ویرنه ای آبادی است
هرچه داریم از امام هادی است
سامرایت ملجا درماندگان
سفره ات از بی کران تا بی کران
بارگاهت جنت روی زمین
فرش های مرقدت هفت آسمان
برنمی گردد گدایت نا امید
هیچکس از تو ندارد این گمان
دستهای ما به سویت شد بلند
دستگیری کن امام مهربان
ای که ماندی دور از کرببلا
لطف کن مارا به شش گوشه رسان
ازتو میخواهیم امام سامرا
اربعین پای پیاده کربلا
غصه غربت گلویت را فشرد
برگ عمرت در خزان غم فسرد
نیمه ی شب بود و مویت شد سپید
بد دهانی زد به عمرت دستبرد
غربت ونیمه شب و بزم شراب
گرچه نتوان غصه هایت را شمرد
لب گشودی مجلس غم شد به پا
خیزرانی برلبت اما نخورد
خواهرت در بزم نامحرم نرفت
دخترت در گوشه ویران نمرد
غصه تو تارف یک جام بود
داغ زینب کربلا تا شام بود
#موسی_علیمرادی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
هم گریه ای و آب وضوی مکرّری
هم کوثری و جام و سبوی معطری
باید ترا بجویمت ای عشق اهل بیت
در امتداد پیچش گیسوی دلبری
بر خاک، سجده می کنم و مست میشوم
وقتی که باز میشود از آسمان دری
بسکه خراب باده شدم بین میکده
پایم نمی کشد بروم جای دیگری
دلداده و اسیرم و باب الجوادی ام
اهل همین محله و مهمان هادی ام
ابن الرضای دوم و عشق رضا رسید
دردانهء سمانه و نور سما رسید
نامش علی و کنیهء او هم ابوالحسن
نطقش؛ پیمبری که به وحی خدا رسید
خال لبش اشاره به توحید کعبه داشت
قدّ قصیده اش به قد ربّنا رسید
تقسیم شد محبت او بین کائنات
یک ذره از ولایت او هم به ما رسید
عالم فقیر و سائل دست کریم اوست
ایران گدای خانهء عبدالعظیمِ اوست
روح بلند او به جنان پر کشیده بود
میلش به عرش و وادی دلبر کشیده بود
رفت از مدینه، سمت نجف، قبل سامرا
بسکه لبش، شراب علی سر کشیده بود
در قلب عرش، عشق خدا را برای خلق
از برکهء غدیری حیدر کشیده بود
در "فُلکِ جَاری" از "لُجَجِ الغَامِرَه" که گفت،
حیدر به روی دست پیمبر کشیده بود
یعنی یقین کنید که دست خدا علی است
اصلاً کلید معرفت الله، یاعلی است
قربان لطف هادی و قربان سامرا
دیوانهء نجف شده مهمان سامرا
من ریزه خوار لقمهء سلطان مشهدم
پُر برکت است سفره ام از نان سامرا
جانم به درد و تاول پاهای زائران
در پیچ و تابِ کوچه خیابان سامرا
این اربعین اگر که شدی زائر حرم
یک شب بخواب گوشهء ایوان سامرا
عمریست سامرا، حرمِ جانِ خسته هاست
آنجا که خانهء پدری من و شماست
این کورهء محبت مان گرم شد دمش
جانم به عشق! با همهء حالِ درهمش
من را فقط یکی ببرد خیمهء حسین
خیلی زمان نمانده بیاید محرمش
قسمت نشد به سر بزنم زیر قبّه اش
دعوت کنید گریه کنم زیر پرچمش
فکری برای این دلِ بیتاب من کنید
شش گوشهء حسین مرا کُشته با غمش
نوکر، اگر حرم نرود خوار میشود
نوکر، بدون گریه گرفتار میشود
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
نوبت عشق است و کاروبار حرام است
هرچه به جز گفتن از نگار حرام است
جبر تو گر هست اختیار حرام است
محضر خورشید سایه سار حرام است
گم شده در جاده ایم راهنما باش
حضرت هادی بفکر این فقرا باش
وقت گذر نور باش رهگذران را
باز بدستت بگیر نبض زمان را
جان بده با یک حدیث پیر و جوان را
پرکن از ایمان دوباره گوش اذان را
ای همه ی آفتاب ها لب بامت
مومن و کافر همه فدای مرامت
دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت
حرکت نعلین تو زخاک طلا ساخت
پیچش عمامه ات ز عرش نما ساخت
برد هرآنکس که قبله سمت شما ساخت
ذکرتو بر دردها دواست همیشه
کعبه حجاج سامراست همیشه
ما سروسامان نداشتیم تو دادی
مرهم و درمان نداشتیم تو دادی
شوق کریمان نداشتیم تو دادی
میل بقرآن نداشتیم تو دادی
پربه هوای تو میزنیم چه بهتر
پوزه بپای تو میزنیم چه بهتر
از قِبَل جامعه قرار گرفتیم
خط به خطش حس افتخار گرفتیم
شیعه آقا شدیم عیار گرفتیم
راه بسوی همین دیار گرفتیم
اسم تو آمد که زیر و رو شده حالم
خانه ی امنت شده ست قبله عالم
درشب تاریک نور ماه مرا کشت
دیدن این صحن و بارگاه مرا کشت
خلوتی "سُرَّ مَن راه" مرا کشت
گریه زوار زا به راه مرا کشت
آنقدر اینجا عطای تو شده معروف
بین گدایان گدای تو شده معروف
تابه ابد در دلت عزای حسین است
گریه هرروزه ات برای حسین است
چشم ترت وقف روضه های حسین است
مرهم درد تو کربلای حسین است
هرکه به سوی تو التماس دعا داشت
چشم تر تو نظر به کرببلا داشت
جد غریبت به زیر تیغ و سنان بود
برجگرش داغ مرگ تازه جوان بود
هم بدنش در حصار نیزه زنان بود
هم که نگاهش سوی خیام زنان بود
از دهنش گرچه یاغیاث شنیدند
زنده جاوید را به نیزه کشیدند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
May 11
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
مگر هر قطره گوهر می شناسد
مگر هر بنده حیدر می شناسد
بپرس از مصطفی مدح علی را
برادر را برادر می شناسد
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
🔹یا معشرَ النّاس!🔹
برگرفته از فرمان امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
به مالک اشتر نخعی
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا!
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا...
به جز حق مکن تکیه بر تکیهگاهی
عسی ربّک کانَ خیراً ظهیرا
تو ای آهنینتن! از آن بار سنگین
که حق است هرگز مشو رنجه، زیرا،
بدیع السّماوات و الأرض حیٌّ
وَ کانَ بِمَا تعملونَ خبیرا
مشو رنجه، إن مع العسر یسری
دلیرا! همی خواه روشن دلیرا
چو بر سلطۀ سلطنت خیره ماندی
مکن بد که ظلم است اثماً کبیرا
چو گندمنمای دنی، جو فروشد
بگو تا که مغبون نسازد کسی را
وَ جِرمٌ صغیرٌ و جُرمٌ کبیرٌ
وَ مأواهُ نارٌ و سائت مصیرا
فَوَیلٌ له سوف یدعُوا ثبورا
و یصلی سعیراً و یوماً اسیرا
هنا قال إن عدتم عُدنا فَهذا
جحیمٌ وَ لِلکافرینَ حَصیرا
ففرُّوا إلی الله یا معشرَ النّاس
لقد کان خیراً لکم مُستطیرا
بگو گر به اورنگ عزت نشستی
سریرا! رها ساز خیرهسری را
وَ فی الخُلد حورٌ تسمّی بنورٍ
و حلّوا لهم من لباسٍ حریرا
و یسقون فیها شراباً طَهورا
هنیئاً مریئاً إلهاً نصیرا
کسی را مرنجان، مرنجان کسی را
قلیلاً قلیلاً کثیراً کثیرا
به تدبیر، کشور شود امن خوشتر
که با برق شمشیر، روشن ضمیرا!
بر افروز از بهر تاریکی گور
چراغی که باشد سراجاً منیرا
دمی گر بریزد دم بیگناهی
فَلَیسَ الحسابُ حساباً یسیرا
الا یعلم الله خیراً و شرّاً
و کان بِمَا تعملون بصیرا...
سرور و سریرت به کاخی که بینی
و ما فیهِ شمساً و لا زمهریرا...
به جاه و جلالت اگر غرّه گردی
چه سودی بری؟ حکمرانا! وزیرا!
ز کبر و ریا، کبریا را مرنجان
قلِ الله اکبر کبیراً کبیرا
چنان کن که «حدّاد» بهرت نباشد
وَ یوماً عبوساً و لا قمطَریرا
من از ذمّ، منظّم کنم گر کتابی
فقد سَارَ مثوای ناراً سعیرا
درود آر بر والدینم درود آر
الهی کما ربّیانی صغیرا...
#عباس_حداد_کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#شهید_مصطفی_چمران
#غزل
سال شصت ای خوب من! ایران نمیدانی چه بود
حال ما از جبهه تا تهران نمیدانی چه بود
میرسید از جبههها هر روز تابوت شهید
ازدحام لاله و ریحان نمیدانی چه بود
سوخت هم جان بهشتی ناگهان، هم باهنر
هم رجایی، این غم سوزان نمیدانی چه بود
جسم پیران غرق خون شد در دل محرابها
شور و حال خطبۀ آنان نمیدانی چه بود
متحد بودند اما اهل شهر و روستا
طعم یکرنگی، صفا، ایمان نمیدانی چه بود
لذت همسایگی در کوچه و بنبستها
با وجود جنگ و بمباران نمیدانی چه بود
انتخابات، آن زمان مثل عبادت بود و رأی،
داشت عطر صفحۀ قرآن، نمیدانی چه بود
در همین پایان خرداد از قضا در سال شصت
کشته شد مردی که در عرفان نمیدانی چه بود
در ظرافت گرچه روحی داشت نازکتر ز گل
کارزارش با صف شیطان نمیدانی چه بود
عزم او در مجلس شورا مدارا بود و عشق
رزمش اما در دل میدان نمیدانی چه بود
سوی ما ایرانیان انگار او برگشته بود
از دل تاریخ چون سلمان، نمیدانی چه بود
وای من! از او فقط نام خیابان مانده است
آه فرزندم! ولی چمران نمیدانی چه بود!
#افشین_علاء
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
هادی زبان ربنّایش فرق دارد
هر سطر مضمون دعایش فرق دارد
ابن الجواد است و عطایش فرق دارد
طعم غذای سامرایش فرق دارد
با اشک چشمش، چشمه ای از کوثر آورد
در کوچه پس کوچه گدایش پر در آورد
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
تمام زاویه ها را کشیده ای قائم
آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم
غزال "اُم ولد" نور چشم های جواد
پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم
پدر غریب پدر آشنا پدر مظلوم
پسر مراد پسر مجتهد پسر عالم
نشانه های امامت تمام شد وقتی
شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم
تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه
برای دیدن تو کعبه می شود عازم
درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال
تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم
زیارتی به بلندای جامعه از توست
زیارتی که شب قدر می شود لازم
زیارتی که خودش هست "محتشم"پرور
درست کرده به کرّات "اکبر ناظم"
دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو
فقط"بکم فتح الله" فقط "بکم یختم"
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_هادی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
آسمانيست جلوه های شما
روی چشمان ماست جای شما
حضرت جبرئيل با بالش
طاق نصرت زده برای شما
هركسی كه شنيده گفته چنين
بی نظيرست ربنای شما
همه ی برگ های پاییزی
ميشود سبز زير پای شما
باهمین دست خالی ام دارم
چشم امیّد بر عطای شما
و برای قيامتم كافيست
نخی از گوشه ی عبای شما
از مسير خطا برم گرداند
روشنايی ردّ پای شما
افتخار تمام ما اين است
شده آقای ما -گدای شما
شب برای خودش سليمان است
زائر صبح سامرای شما
عشق ما بر شما ارادی نيست
عشق ما جز امام هادی نيست
ای صفا بخش انجمن هادی
رونق یاس و یاسمن هادی
گل خوش عطر و بوی زیبارو
علت رویش چمن هادی
دهمین نور محض آل الله
پدر دومین حسن هادی
درجمال تو منعکس شده است
روشنایی پنج تن هادی
در قنوتت فرشته ها بودند
به دو دست تو بوسه زن هادی
بی نظیری در انتقاد و کلام
هستی استاد در سخن هادی
شیر در پرده را که جان دادی
روح تازه بده به من هادی
روز محشر در ازدحام بیا
نام ما را صدا بزن هادی
همه محتاج یک دعای توایم
حاجت قلب مرد و زن هادی
وا کن از کاروبار ما گره را
تا ببینیم ماه -سامره - را
آستانت هميشه پا بر جا
ابتدايت هميشه نا پيدا
ای علی چهارم شيعه
نوه ی اول امام رضا
ايها الهادی ای امام نقی
دهمين حجت ای امام هدی
صاحب اقتدار و شوكت حق
رهبر و مقتدای مذهب ما
با وجودت هميشه مینازيم
به تمام اهالی بالا
اعتقادات ما درست شده
با فرازهايی از دعای شما
جامعه ساز ماست جامعه ات
نسخه ی رشد روح انسانها
نگذاری به سينه ها داغِ
ديدن صحن سامرايت را
در زمانت سه بار شد تخريب
بارگاه شريف كرب و بلا
ای ولی خدا زبانم لال
تو كجا مجلس شراب كجا؟
ظرف غمهای تو لبالب بود
اشک تو نذر اشک زينب بود
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مربع_ترکیب
آمد آن عید سعیدِ بی نظیر
شد زمانِ دستبوسیِ امیر
آمدم با تاجی از گل؛ سر به زیر
در کنار برکۂ نابِ غدیر
دستِ بیعت دادم و گفتم: بلي
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»
از خدا موسی زمین را قرض کرد
نوح، خود را خاک پایش فرض کرد
عاشقی را بی حد و بی مرز کرد
حضرت آدم سلامی عرض کرد
توبه کرد و گفت با صوتِ جلی:
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»
دست او را تا نبی(ص) بالا گرفت
دین تکامل یافت و معنا گرفت
مرتضی(ع) در قلب قران جا گرفت
زیر پایش نورِ عالم پا گرفت
هست در دست محمد(ص) مشعلی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»
مرتضی(ع) شاهنشهِ دلخواه شد
آیه نازل شد ولی الله شد
دشمنش از عیدمان آگاه شد
هر که شد بیعت شکن گمراه شد
حفظ وحدت گرچه واجب شد ولی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»
نام حیدر داده قیمت بر نگین
بُرده دل از آسمانها و زمین
آمد و با شعر من شد همنشین
میرسد در لحظه های آخرین
وقت جان دادن ندارم مُعضلی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»
شد امام ِ اولِ عمارها
عاشقش بودند خوش کردارها
مُرد سلمان از نگاهش بارها
گفت قنبر با تو گل شد خارها
اصلِ قرانی و وحی مُنزَلی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»
بی زره میرفت، با غیرت، اصیل
پیش رویش عده ای پست ذلیل
ضربه هایِ ذوالفقارش بی بدیل
پشت سر فریاد میزد جبرئیل:
نیست مثل تو در این میدان یلی
لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#غزل
قلبی که در هوای تو گشته است بیقرار
با پای دل رسیده به خلوت سرای یار
جایی ندیده بهتر از این روی خود زمین
جایی ندیده بهتر از این روز و روزگار
عشاق هرکدام طریقی گزیده اند
مالک میان معرکه میثم به روی دار
از لیلة المبیت گرفته است تا احد
جان کرده ای فدای پیمبر هزار بار
خمس و نماز و روزه و حج و زکات نه
از خاک بوسی تو گرفتیم اعتبار
عاشق میان صحن تو دشمن میان رزم
گفتند از نگاه تو لایمکن الفرار
خالق شبیه حضرت حیدر نیاوَرَد
دنیا اگر شبیه علی داشتی بیار
ما را یکی از این دو کمان میکشد یقین
یا ابروی هلالی تو یا که ذوالفقار
سر رفته است حوصله ی سربدارها
جاری است خون میان رگ ما چو آبشار
تا در کنار مهدی تو جان فدا کنیم
گرم است پشت کعبه به آن کوه استوار
#محمدرضا_نادعلیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#غزل
نشانه ی ولایت از ریشه ی یقین است
این گفته ی خدا بر محمدِ امین است
پیمبرِ الهی، در حجهًُ الوداع گفت
منصوبِ این خلافت، امیرِ مؤمنین است
این آخرین پیام است از جانبِ خداوند
حُسنِ ختامِ آیات تکمیلِ باغِ دین است
باشد وصیتِ من، ای حاضرین و غایب
حیدر به جایِ احمد، همواره جانشین است
هر کس که من ولی ام، ز بعدِ من علی است
هُمامِ شاهِ شوکت مولای متقین است
در نزدتان سپارم، این ثِقل اکبرم را
چون عزّت دو عالم، از برکتِ همین است
قرآن فروغِ جان و، عترت چو اهلِ بیتم
تا نزدِ حوضِ کوثر در نزدتان امین است
محراب و منبرِ من، این نور انور من
شایسته ے مقام خورشیدِ عالمین است
بر فاطمه مبارک، این جلوه ی امامت
در نسل کوثرِ او، این حجت مبین است
در هلهله ملائک، از آسمانِ بالا
این شور و شادمانی، از عرش تا زمین است
این تسبیح امامت، تا عرصه ی قیامت
از ریشه ی علیُ و آلِ طاهرین است
بر مؤمنین مبارک پیوند این ولایت
نا محرمان بدانند این حقٌِ شاهِ دین است
نامِ غدیر مُهریست بر تارکِ امامت
هر آن که کرده بیعت پاداشِ او برین است
ای شیعیان امروز بر گردِ هم نشینید
هیجدهم ذیحجه اعیاد مسلمین است
حور و ملَک به یکسر این نغمه می نوازند
مولا علیِ اعلا امامِ اولین است!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#مثنوی
صاحبِ لوح و قلمی یا علی
مظهرِ جود و کرمی یا علی
واسطه ی فیضِ خدا بر زمین
بعدِ پیمبر خلفِ اولین
ساقیِ میخانه ی جامِ غدیر
حکمِ بلا فصلِ نبی را بگیر
چشمه ی خوش نوش گوارا تویی
برکه ی جاری و مُهنٌا تویی
شهرتِ نامِ تو همان حیدر است
کیست که نامش ز همه بهتر است؟
وارث و میراثِ نبوٌت تویی
میوه ی پُر بارِ امامت تویی
نورِ نبی از رخِ تو آشکار
شاخه گلِ حضرتِ پروردگار
باغِ ولایت ز تو معنا شود
قطره ز اکرامِ تو دریا شود
نورِ بهشت از رخ زیبای توست
چشمِ خدا غرق تماشای توست
زینتِ محراب و مصلٌا علی
رهبرِ ما عالی اعلا علی
کام تو شیرین بَود از زمزمت
کعبه شکافد ز سرِ مقدمت
کعبه همان سینه ی اعجاز توست
دامن او خانه ی آغازِ توست
کعبه سر از نام تو زیبنده شد
از سرِ الطاف تو فرخنده شد
تا که خدا نامِ علیت نهفت
کعبه به آوازه ی عزّت شکفت
ای که تویی تحفه ی عیدِ غدیر
نامِ تو در تاجِ امامت امیر
رازِ تو معنای ولایت بوَد
حکمِ نبی از تو اجابت بوَد
مشعلِ تابان هدایت تویی
در دو جهان مایه ی عزّت تویی
عالم ما سر به سلامت بوَد
کیست که کتمانِ مقامت بود؟
خلقِ جهان را سبب و علتی
سنگِ بنایِ همه ی خلقتی
بر سر ما مائده ی رحمتی
روزِ جزا شافی این امتی!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#غزل
ای آنکه ز شوقت جگر خلق کباب است
گر نیم نظر لطف کنی عین ثواب است
در سجده بفرما که به پایت بدهم جان
خم کن سر این شیشه که هنگام شراب است
ای دل نظر شیر خدا حد وسط نیست
یا موج مزن یا که بجوش این چه سراب است
ذکر تو سوار است به سنگ یمن اینجا
یعنی علی از شوق علی پا به رکاب است
تاثیر اگر کرد فغان لطف تو باقی است
یک تار سر زلف تو تکمیل رباب است
اسباب تکامل همه نفی است در اینجا
انگور که چسبد به ضریح تو شراب است
آن نامه که سر بسته فرستند به کویت
گر پاره کند خادم تو عین جواب است
تیغی که تو بستی چو به گلزار ببندند
یک غنچه دمیدن همه جا عالم آب است
شمشیر همان شمه ی شیر است به میدان
جز تو به میان تیغ اگر بست خطاب است
معنی جگر صحبت باشیر ندارد
جز اینکه بگوید به ره دوست تراب است
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#غزل
اگر لازم شود حرف از دهان بیرون نمی آید
که بی اذن علی تیر از کمان بیرون نمی آید
علی را گر که بردارند از بین شهادت ها
صدا از بند بند این اذان بیرون نمی آید
نگوید گر که ابراهیم در آتش علی جانم
یقینا سربلند از امتحان بیرون نمی آید
چه رزمی می کند حیدر که در هنگام پیکارش
صدا از دوستان و دشمنان بیرون نمی آید
همینگونه به وقت گفتن تسبیح زهرایش
نفس از سینه ی صاحبدلان بیرون نمی آید
دهانم بازشد ذکر علی سوزاند دنیا را
به جز آتش که از آتشفشان بیرون نمی آید
شنیدم شاطر عباس صبوحی گفته بی نامش
به ولله از تنور گرم نان بیرون نمی آید
نجف میخانه ی شیعه ست یعنی مشتری اینجا
بمیرد دست خالی از دکان بیرون نمی آید
به لطف صاحبم راضی ام اینگونه ، که ازخانه
سگ اهلی برای استخوان بیرون نمی آید
چه زحمت می کشی بیهوده عزرائیل، ازاین تن؛
نخواهد حیدر کرار جان بیرون نمی آید
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_علی_علیه_السلام
#غدیر
#قصیده
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن
خنده، گل میکرد بر لبهای صحرا در غدیر
بود پیدا در زلال جاری تکبیرها
نقطۀ پایان عمر تشنگیها در غدیر
جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زانکه نیست
این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر
رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند
خطبهای شورآفرین و شورافزا در غدیر
تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ
کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر
عرشیان، در اشتیاق خاکیان میسوختند
تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر
«گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست»
کرد گل، گلنغمۀ احمد چه زیبا در غدیر...
دستِ رد بر سینه اغیار میزد آشکار
«عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر
گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنهها
خیمه میزد در کنار آرزوها در غدیر
خشمهای شعلهور، پژواک کینِ جاهلی
خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر...
یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی
از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟!
کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی
از طلوع آفتابِ عالمآرا، در غدیر
طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود
شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر
لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد
با تماشاییترین تصویر، مولا در غدیر...
#محمد_علی_مجاهدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مثنوی
دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد
دستهايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:)
خوب ميدانيد در دستانم اينک دست کيست؟
نام او عشق است، آري ميشناسيدش : علي ست (۱)
من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم
با مددهاي علي ابن ابي طالب شدم
در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علي
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علي
با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي
تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علي
هر چه ميگويم علي، انگار اللّهي ترم
مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او ميپرم
مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم
با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم
تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين »(۲)
وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين»
دست او در دست من، يا دست من در دست اوست
ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست
يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ـ
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار
آخرين پيغمبر دلدادهام در کيش او
فکر ميکردم که من عاشقترينم پيش او
دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي
شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي
کوثري که ناز او را قلب جنت ميکشيد
ناگهان پروانه شد دور سر حيدر پريد
روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي
از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي
رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري
ميپرند و من ندارم چاره جز پيغمبري
بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي علي است
ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است
من نبياَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم»
طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم»
چهرهاش مرآتِ «ياسين»، شانههايش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات»
هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست
هر که من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#غزل
دوچشمت خیره گرداننده همه شیرین ادایان را
عجب دلبرده لبخندت ز سینه دلربایان را
چه رازی هست در عمق کلامت ای شه خوبان
که حیران کرده نطق تو همه شکرسرایان را
تمام پادشاهان را تو شاهی و همه رعیت
به زیر آورده حسن تو سر فرمانروایان را
تو چون خورشید می تابی دریغی نیست در لطفت
فقیران را یتیمان را غریبان،آشنایان را
بدان شانی که نام تو به درگاه خدا دارد
مدد فرموده هر لحظه دم مشکل گشایان را
شبیه چشمه می مانی کرامت از تو می جوشد
همیشه دست می گیری نگفته ما گدایان را
به عشق تو،غدیر خم یقین روح الامین آمد
نبی را گفت کامل کن کتاب بی نوایان را
"لکم اکملت دین" را گفت،در گوش نبی آنجا
که لبخندی نشاند او به لب ما مبتلایان را
کلید خانه اش را حق به دست مادرت داده
که در دم بشکند با تو خدای بی خدایان را
#احمد_احمدنیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
ای از فروغ روی تو شرمنده آفتاب
هر ذرّه را به نظره ات آکنده آفتاب
ساز طرب به زخمۀ ناهید میزند
بر تارک سپهر فریبنده آفتاب
از جلوۀ جمال جمیلت بود که هست
در عالم شهود پراکنده آفتاب
گر عارضت نداشت تلؤلو عیان نبود
در دیده ها هر آینه ارزنده آفتاب
از انبساط چهرۀ تابنده ات بود
کاینسان کند به نطع زمین خنده آفتاب
از برق ذوالفقار تو باشد که در فلک
دارد هماره تیغۀ بُرّنده آفتاب
هرگز تَکدّری ندهد ره به خویشتن
بیند اگر جمال تو بیننده آفتاب
ساطع چو گشت نور جبینت ز کوی اَمن
شد تا ابد زبانزد و سر زنده آفتاب
از بهر آن که بوسه به خاک رهت زند
خود را به زیر پای تو افکنده آفتاب
از دلگشای روی و عطای عمیم توست
کامد برون مُشعشع و بخشنده آفتاب
گر چهره در نقاب کنی نیست این عجب
گویند مُنکسف شده تابنده آفتاب
آری چو دید عارض و مُشکین کلاله ات
زد هاله گِرد خویش برازنده آفتاب
می خواست تا مقابله با او کند نشد
بُرده به کار گر که بسی دنده آفتاب
تنها نه ‹‹رونق›› است شها زر خرید تو
ماهت غلام هست و بود بنده آفتاب
#رونقی_مازندرانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مربع_ترکیب
در محفلی که نام تو باشد گناه نیست
غیر از دو دست تو بخدا تکیه گاه نیست
در مکتب تو بحث سفید و سیاه نیست
حالم بدون یاد نجف رو به راه نیست
توصیف قدر و منزلتت کار هرکه نیست
دریایی و وجود تو مانند برکه نیست
نامت به زیر سلطه کشیده لغات را
در شیشه کرده خون رقیق دوات را
بر هم زده نظام همه کائنات را
میخواهم از دو دست تو برگ برات را
لطفت زیاد و خواهش دستان ما زیاد
ما کم ارادتیم و مرام شما زیاد
دست غزل به مرز کمالت نمیرسد
قدّ قلم به اوج جلالت نمیرسد
صد چشمه هم به جوی زلالت نمیرسد
بیچاره هر کسی به وصالت نمیرسد
قول فمن یمت یرنی ات بعید نیست
جز دیدنت به وقت وفاتم امید نیست
باید نوشت نام تو را با دوات عشق
زیرا که از تو بوده همیشه حیات عشق
پنهان شده به سایه ی عشق تو ذات عشق
پس اهدنا صراط علی شد صراط عشق
با تو مشخص است مسیر درست مان
جانم فدای نام ” امام” نخست مان
دنیا شبیه نقطه ای بین کتاب تو
مانده نگاه چرخ و فلک بر جناب تو
جز فاطمه نبوده کسی بازتاب تو
صد آفرین به فاطمه صد مرحبا به تو
از تو تمام خلق بگویند هم کم است
آیینه دار جلوه ی پاک تو فاطمه است
تاریخ شاهد است که جز تو دلیر نیست
ذکری به غیر نام "علی" دلپذیر نیست
عیدی شبیه عید سعید "غدیر" نیست
هرکس که باولایت تو هم مسیر نیست
بیراهه رفته است-به پایش ثبات نیست
راهی به غیر راه تو راه نجات نیست
پیدا نمی شود احدی برتر از علی
آقا تر و عزیز تر و بهتر از علی
در معرکه کجاست دلاورتر از علی
صدها هزار مرتبه پیغمبر از علی
تعریف کرده ست چنان و چنین علیست
با امر حق برای نبی جانشین علیست
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#رباعی
جبریل مکرر این صلا را سر داد
بلغ، بلغ... ندا به پیغمبر داد
فرمان خداست: بر سر دست بگیر
آن دست که در رکوع انگشتر داد
چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت
قرآن مجسم، به روی سینه گرفت
فرمود: علی از من و، من از علیام
آیینه به روی دست آیینه گرفت
آن روز که خم، به دست دو دریا رفت
فردوس به خاکبوسی صحرا رفت
فریاد فلک به «اِکفِیانی» برخواست
تا دست محمد و علی بالا رفت
خورشید طلوع کرده از لبخندش
نور است و هزار رشته در پیوندش
دیدند در آسمان دستان رسول
دست علی است و یازده فرزندش
در آینه مهر و مه، شکوفایی کرد
دستان علی، بلند بالایی کرد
آن روز خداوند، خودش از مردم
با سورۀ «مائده» پذیرایی کرد
بتخانۀ شرک را شکستی ای دست
بر خندق جهل، راه بستی ای دست
هر جا که نشان «فوق ایدیهم» بود
معنای «ید الله» تو هستی ای دست
«والعصر» که آیه آیۀ آن به علی
میخورد قسم، به دین به قرآن به علی
«اِنسانَ لَفی خُسر» بود دشمن او
باید که بیاوریم «ایمان» به علی
در سجدۀ شکر آفتاب افتاده
جای قدم ابوتراب افتاده
عمریست که از حلاوت نام علی
حتی دهن کویر آب افتاده
سرچشمۀ روشن حیات است غدیر
عطر ملکوت صلوات است غدیر
گرچه به بلندای شکوهش نرسیم
کوتاهترین، راه نجات است غدیر
#میثم_مؤمنی_نژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Sheia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#ترکیب_بند
با نام بلند او نوشتیم
از زلفِ کمند او نوشتیم
تلخیم ولی شکر فروشیم
تا از لبِ قند او نوشتیم
از اَشهدُ اَنَّ عشق مولا
یعنی به پسند او نوشتیم
آزاد شدیم از دو دنیا
خود را که به بند او نوشتیم
- -
ما را به لب نجف نوشتند
ما را رطب نجف نوشتند
ای تاکترین سبویِ مستی
ای پاکترین وضوی مستی
ما مرد شراب عشق هستیم
ای جانم از آبروی مستی
ساقی چه کنیم آتشینیم
مُردیم در آرزوی مستی
برخیز که تر کنیم امشب
از نامِ علی گلوی مستی
- -
با ناد علی بزن نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
از کوثر عشق آب خوردیم
ما پای علی شراب خوردیم
انگور ضریحِ نقره کوبیم
عمریست که نابِ ناب خوردیم
از شَعشعهیِ حضور گرمیم
تا پرتو آفتاب خوردیم
سوگند نمیرویم جایی
ما نان ابوتراب خوردیم
- -
دلدادهی بی اراده هستیم
یعنی که حلالزاده هستیم
بر روی جهاز ، ناگهان گفت
در حلقهی جمع حاجیان گفت
فریاد علی علیش پیچید
بالاتر از اوج آسمان گفت
دیروز به دوش او علی بود
امروز علی علی بجان گفت
شد محضرِ فاطمه شرفیاب
جبریل...چنین نفس زنان گفت
- -
ای میر وزیری ات مبارک
امروز امیری ات مبارک
آورد اگرخدا علی را
تا گم نکنیم ما علی را
رو کرد برای آفرینش
یک جلوهی مرتضی علی را
حق داشت نبی کسی نبیند
او دیده که را؟ که را؟ علی را
حک کردپیمبر ازهمان روز
بر خاتمِ خویش یا علی را
- -
تا کعبهی مومنین نمیشد
این دین بزرگ دین نمیشد
ای وای اگر قدم بکوبد
با تیغِ دو دَم دو دَم بکوبد
او یک تنه صد سپاه را با
یک جذبهی خود بهم بکوبد
زینب خود مرتضی است وقتی
فریاد سرِ ستم بکوبد
از حضرت حیدر است ارثش
عباس اگر علم بکوبد
- -
تا تیغ خود از غلاف برداشت
صد بار زمین شکاف برداشت
گیرم که خیال خام دارد
این خصم همیشه دام دارد
گیرم که همیشه کینه توز است
یا نقشهی انتقام دارد
ما شیعهی مرتضی شدیم و
این سیره چنین پیام دارد:
ما را چه غم از هزار دشمن
ایرانِ علی امام دارد
- -
ما فاتح قلهی جهانیم
ما لشکر صاحب الزمانیم
آیین علی همیشه جاریست
آئینهای از شکوهِ باریست
آیین علیست رادمردی
دور از ستم و سیاه کاریست
آیین علیست دستگیری
آیین علی گذشت و یاریست
آیین علی علی بسازد
در راه حسین سربداریست
من را ببرید سرزمینش
باشد برسم به اربعینش
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#قصیده
ساقي امشب تو بساط طربي بر پا كن
مطربا چنگ نواز و دل ما شيدا كن
عاشقان را به سرا پردة مقصود نشان
يادشيرين كن و فرهاد زمان رسوا كن
دشت و هامون را در سيطرة مجنون بين
كوه و صحرا را پُر ولوله از ليلا كن
يار شكر دهنم بر زبر مصطبه بر
قامتش را به مَثل رشك قد طوبي كن
در سماع آور آن زهره بربط زن را
چنگ بر چنگ بنه عقدة دل ها وا كن
يا ز لعل نمكين نزهت خاطر افزاي
يا كه ز آن باده پياپي به دل مينا كن
باده را نيست اگر نشئگي و سُكر مدام
يك نفس باده بِهل رو به خُم صهبا كن
چيست صهبا ؟ چه بود باده زخم هاي عصير
از خُم عيد غديرم قدحي اهدا كن
به ترنّم همه اجرام سماوي را بين
به تكلّم همه در ناحيۀ بالا كن
آنقدر ريز كه بيخود شوم از خويش همي
مست مستم ز مي از حال الي فردا كن
با طنين سخن نغز محمّد آنجا
روي دل را همه مَعطوف سوي مَعنا كن
بر سر دوش نبي صادر اول احمد
خوش به نظاره نشين يا به كنارش جا كن
با من سوخته دل جانب صحرا بگراي
عطر آگين نفس از رايحۀ صحرا كن
گَردي از دور به پا خاسته زان خيل و حَشم
چشم حق بين بگشا ديده دل بينا كن
عرش بر فرش به بين از اثر صُنع خداي
همسري با همه درگسترة غبرا كن
گوي او نفس من و كفو من و صهر من است
اين سخن را هله در كاغذ زر انشا كن
تاج شاهيش بنه برسر و بي واهمه اش
جانشين بعد خود اي پاك نهاد او را كن
صبح فردا چو دمد خيز ز جا نغمه سراي
نطق (رونق) را در مدح علي گويا كن
دوستش هركه بود نيز تواش دوست بدار
هركه دشمن بوداورابه جهان دروا كن
شهر علمم من و باشد در آن شهر علي
فهم اين نكته عيان با لب شَکّرخا کن
گل ريحان بنماي و به تماشای گراي
خاطرت مُنبسط از سرو سهي بالا كن
يا محمّد نبود هيچ دگر جاي درنگ
جاي اكنون تو براين خِنگ فلك پيما كن
امرحق بود مُطاع پیک اجابت فرمود
به علي گفت بيا خوش به برم مأوا كن
شد به بالاي بلندي شه اقليم وجود
فهم اين نكته ز ماهيّت اين معنا كن
آمد از دُرج لبش گوهر ناسفته برون
آري اَر دُرّ طلبي غور در اين دريا كن
روز را در اثر چهره خورشيدوَشش
تا سَحر مُنجليِ سِحر يد و بيضاکن
يا محمّد به علي گوي كه مانندۀ من
محو از روي زمين لات و هُبل ، عُزّا كن
گل سوري را در دامن مينا بنشان
نغمه گر ساري و سوري زلب ميناكن
اين پيام صمدي را چو صفات ابدي
سر به مُهر است اگر بر همه كس افشا كن
بَلّغ از ما بشنيدي و گزيديم تو را
تو هم او را به وليعهدي خود ابقا كن
به همه گوي كه او مظهر ذات ازلي است
به همه مرتبتش را چو خودت القا كن
همه جا باش به وحدانيت ما گويا
همه جا رُقعة حقانيتش امضا كن
به همه گوي كه او را بشناسند درست
دور از دور و برش دست رد اعدا كن
اوست كز عالم لاهوت به ناسوت رسيد
كَرّ و فرش بر ابناء زمان اجرا كن
اوست چون مهردرخشنده ز بعد تو نبی
آشكارا به نمايانش و لا اِلاّ كن
باش دربند سرزلف خَم اندرخَم دوست
(رونقي)هرچه كه جزاوست توازسر وا كن
#استاد_محمد_رونقی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem