eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
459 دنبال‌کننده
136 عکس
101 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ❇️ علی علیه السلام در اسلام🔆✨ 💠 🔸🔹 علیه السلام همواره با و حق با علیه السلام است🌼✨✨ ام سلمه (همسر پیامبر) می‌گوید: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی با حق است و حق با علی است و یک چشم بر هم زدن از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر مرا ببینند». [۴] علیه السلام با و با علیه السلام🌺✨✨ ام سلمه نقل می‌کند که پیامبر فرمود: «علی با قرآن است و قرآن با علی است؛ از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر مرا ببینند». [۱] به علیه السلام ؛ 🌼✨✨ معاذه غفاریه می‌گوید: روزی به خانه عایشه وارد شدم، دیدم علی علیه السلام در حال خارج شدن است و رسول خدا صلی الله علیه و آله به عایشه می‌گوید: «ای عایشه! این مرد محبوب ترین و گرامی ترین مردان نزد من است. حق او را بشناس و احترامش را داشته باش». این بود تا روزی بعد از جنگ جمل جنگی است که عایشه با همکاری طلحه و زبیر بر ضد علی علیه السلام به راه انداخت به عایشه گفتم: امروز دلت با علی علیه السلام چگونه است بعد از آن فرمایشاتی که آن روز رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام به تو فرمود؟ گفت: ای معاذه! دلم چگونه می‌تواند باشد درباره مردی که هر وقت بر ما وارد می‌شد و پدرم ابوبکر نیز در منزل ما بود، از نظر کردن به روی او خسته نمی شد. می‌پرسیدم: پدرجان (ابوبکر)! چرا این قدر به روی علی علیه السلام نگاه می‌کنی؟ می‌گفت: دخترم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: «النَّظَرُ اِلی وَجْهِ علی عِبادَة؛ نظر کردن به روی علی عبادت است». [۲] ---------- 📚منابع: [۴]: تاریخ بغداد، ج ۱۴، ص ۳۱۱. [۱]: مستدرک الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۴؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۳؛ حامد حسین بن محمدقلی کنتوری، فیض القدیر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶، ج ۴، ص ۳۵۶؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۴۳؛ الصواعق المحرقه، ص ۷۶؛ نورالابصار، ص ۷۵، روایاتی قریب به این مضمون نقل می‌کنند، به نقل از: علی در کتب اهل سنّت، ص ۲۰۹. [۲]: ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۱۹؛ علی در کتب اهل سنّت، ص ۲۱۰. ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 او «ص»: اى بتحقيق تو مسلمانان 🌸🍃 (۲) ۹۳- و با سندهايش گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: اى على بتحقيق تو سرور مسلمانان، و پيشواى پرهيزكاران، و رهبر سپيد جبينان، و رئيس مؤمنان هستى ابو القاسم طائى گفت: از احمد فرزند يحيى پرسيدم: روباه از يعسوب است؟ گفت: آن زنبور نرى است كه رئيس آنها است. سخن او «ص»: واى بر ستمكاران بر اهل بيت من... (۳) ۹۴- با سندهايش گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: واى بر ستمكاران به اهل بيت من كه عذاب و عقوبت آنها با منافقان در درك پائين تر آتش خواهد بود: 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۹۴ او (ص): قاتل در از ميباشد 🌺🍂 (۱) ۹۵- و با سندهايش گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: بتحقيق قاتل حسين در تابوتى از آتش است، و نصف عذاب اهل آتش بر او ميباشد، و دستها و پاهاى او با زنجيرهاى از آتش بسته خواهد بود، به آتش نگونسار ميگردد تا در ته دوزخ واقع شود، و براى او بوئى است كه اهل آتش از شدت بوى عفونتش به خداى توانا و با عظمت خود پناهنده ميشوند، و در آن آتش ابد خواهد ماند و آن عقوبت دردناك را براى هميشه خواهد چشيد ساعتى از آنها قطع نمى گردد، و از آب داغ دوزخ خواهد نوشيد، واى براى آنها از عذاب خداى توانا و با عظمت و هلاكت ابدى باد. پيامبر «ص»: هنگامى كه روز مى شود از ميان ندا مى شوم 🌸🍃 (۲) ۹۶- با سندهايش گفت پيامبر خدا (ص) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا ميرسد من از ميان عرش ندا مى شوم: اى محمد چه نيكو پدرى است پدرت ابراهيم، و چه خوب برادرى است برادرت على. او (ص) بر : كه تو كننده 🌺🍂 (۳) ۹۷- و با سندهايش از على (ع) كه او گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: بتحقيق تو قسمت كننده آتشى، و تو درب بهشت را مى كوبى و بدون حساب بآنجا 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۹۵ وارد مى شوى. «۱» _________________ _ (۱):📚 در طبقات حنابله زير شماره ۱/ ۳۲۰ تأليف قاضى ابن ابى يعلى حنفى چيزى است كه لفظ او اين است: شنيدم محمد فرزند منصور ميگويد: نزد احمد بن حنبل بوديم مردى باو گفت: اى ابو عبد اللَّه: چه ميگوئى در اين حديثى كه روايت شده كه على گفته است: من قسمت كننده آتش هستم! گفت: نمى شناسيد اين كيست؟ آيا بما روايت نشده كه پيامبر (ص) به على فرمود: دوست نميدارد ترا مگر مؤمن، و دشمن نميدارد ترا مگر منافق؟ گفتيم: آرى، گفت: مؤمن كجا است؟ گفتيم: در بهشت، گفت: منافق كجا است؟ گفتيم: در آتش، گفت: پس على قسمت كننده آتش است. و در 📚اللسان: ۳/ ۲۴۷ در حديث على (ع): من قسيم آتشم، قتيبى گفته است: مرادش اين است كه مردم دو گروه هستند: گروهى با من هستند و آنها بر هدايتند و گروهى بر من و آنها بر گمراهى هستند، مانند خوارج، پس من قسمت كننده آتشم نصفش با من در بهشت است، و نصف ديگر كه بر من است در آتش ميباشد، و قسيم فعيل است در معناى مقاسم است گفته شده: كه از آنها خوارج را اراده كرده است، و گفته شده كه هر كه با او جنگ نمايد مراد او است مى گويم: لفظ حديث در ساير معجمها اين طور است: من قسيم آتشم، بآتش ميگويم اين براى تو بگير او را، و اين براى من است ترك كن او را، و اين با معناى مقاسم مناسب است، همان طورى كه اعمش از موسى فرزند طريف از عباية از على روايت كرده است و اعمش او را روايت مى نمود، چون بر او انكار كرده و عيب گرفتند كه روايت اين حديث را فضه و زيديه و شيعه را تقويت مى كند از روايت او خوددارى كرد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۹۶ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 انوشیروان می‌گوید 🌺✨ به امام علی علیه السلام خبر رسید معاویه تصمیم دارد با لشکر مجهز به سرزمین‌های اسلامی حمله کند. علی علیه السلام برای سرکوبی دشمنان از کوفه بیرون آمد و با سپاه مجهز به سوی صفین حرکت کردند در سر راه به شهر مدائن (پایتخت پادشاهان ساسانی) رسیدند و وارد کاخ کسری شدند. حضرت پس از ادای نماز با گروهی از یارانش مشغول گشت ویرانه‌های کاخ انوشیروان شدند و به هر قسمت کاخ که می‌رسیدند کارهایی را که در آنجا انجام شده بود به یارانش توضیح می‌دادند به طوری که باعث تعجب اصحاب می‌شد و عاقبت یکی از آنان گفت: یا امیر المؤمنین! آنچنان وضع کاخ را توضیح می‌دهید گویا شما مدتها اینجا زندگی کرده اید! در آن لحظات که ویرانه‌های کاخها و تالارها را تماشا می‌کردند، ناگاه علی علیه السلام جمجمه ای پوسیده را در گوشه خرابه دید، به یکی از یارانش فرمود: او را برداشته همراه من بیا! سپس علی علیه السلام بر ایوان کاخ مدائن آمد و در آنجا نشست و دستور داد طشتی آوردند و مقداری آب در طشت ریختند و به آوردند جمجمه فرمود: آن را در طشت بگذار. وی هم جمجمه را در میان طشت گذاشت. آنگاه علی علیه السلام خطاب به جمجمه فرمود: ای جمجمه! تو را قسم می‌دهم! بگو من کیستم تو کیستی؟ جمجمه با بیان رسا گفت: تو امیر المؤمنین، سرور جانشینان و رهبر پرهیزگاران هستی و من بنده ای از بندگان خدا هستم. علی علیه السلام پرسید: حالت چگونه است؟ جواب داد: یا امیر المومنین! من پادشاه عادل بودم، نسبت به زیردستان مهر و محبت داشتم، راضی نبودم کسی در حکومت من ستم ببیند. ولی در دین مجوسی (آتش پرست) به سر می‌بردم. هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دنیا آمد کاخ من شکافی برداشت. آنگاه به رسالت مبعوث شد من خواستم اسلام را بپذیرم ویل زرق و برق سلطنت مرا از ایمان و اسلام باز داشت و اکنون پشیمانم. ای کاش که من هم ایمان می‌آوردم و اینک از بهشت محروم هستم و در عین حال به خاطر عدالت از آتش دوزخ هم در امانم. وای به حالم! اگر ایمان می‌آوردم من هم با تو بودم. ای امیر المؤمنین و ای بزرگ خاندان پیغمبر! سخنان جمجمه پوسیده انوشیروان به قدری دل سوز بود که همه حاضران تحت تأثیر قرار گرفته با صدای بلند گریستند. [۱] امید است ما نیز پیش از فرا رسیدن مرگ در فکر نجات خویشتن باشیم. 🌸✨ کمیل یکی از یاران مخلص امیر المؤمنین علیه السلام است، می‌گوید: از امیر المؤمنین علیه السلام پرسیدم، انسان گاهی گرفتار گناه می‌شود و به دنبال آن از خدا آمرزش می‌خواهد، حد آمرزش خواستن چیست؟ فرمود: حد آن توبه کردن است. کمیل: همین مقدار؟ امام علیه السلام: نه. کمیل: پس چگونه است؟ امام علیه السلام: هرگاه بنده گناه کرد، با حرکت دادن بگوید استغفر الله. کمیل: منظور از حرکت دادن چیست؟ امام علیه السلام: حرکت دادن دو لب و زبان، به شرط این که دنبال آن حقیقت نیز باشد. کمیل: حقیقت چیست؟ امام علیه السلام: دل او پاک باشد و در باطن تصمیم گیرد به گناهی که از آن استغفار کرده باز نگردد. کمیل: اگر این کارها را انجام دادم از استغفار کنندگان هستم؟ امام علیه السلام: نه! کمیل: چرا؟ امام علیه السلام: برای این که تو هنوز به اصل آن نرسیده ای. کمیل: پس اصل و ریشه استغفار چیست؟ امام علیه السلام: انجام دادن توبه از گناهی که از آن استغفار کردی و ترک گناه. این مرحله، اولین درجه عبادت کنندگان است. به عبارت دیگر، استغفار اسمی است شش معنی دارد؛ ۱. پشیمانی از گذشته. ۲. تصمیم بر باز نگشتن بدان گناه به هیچ وجه. (تصمیم بر این که گناهان گذشته را هیچ وقت تکرار نکنی. ) ۳. پرداخت حق همه انسان‌ها که به او بدهکاری. ۴. ادای حق خداوند در تمام واجبات. ۵. از بین بردن (آب کردن) هرگونه گوشتی که از حرام بر بدنت روییده است، به طوری که پوستت به استخوان بچسبد سپس گوشت تازه میان آنها بروید. ۶. به تنت بچشانی رنج طاعت را، چنانچه به او چشانیده ای لذت گناه را. در این صورت توبه حقیقی تحقق یافته و انسان توبه کنندگان به شمار می‌رود. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۱، ص ۲۴. [۱]: بحار: ج ۶، ص ۲۷. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 انوشیروان می‌گوید🌸🍃 به امام علی علیه السلام خبر رسید معاویه تصمیم دارد با لشکر مجهز به سرزمین‌های اسلامی حمله کند. علی علیه السلام برای سرکوبی دشمنان از کوفه بیرون آمد و با سپاه مجهز به سوی صفین حرکت کردند در سر راه به شهر مدائن (پایتخت پادشاهان ساسانی) رسیدند و وارد کاخ کسری شدند. حضرت پس از ادای نماز با گروهی از یارانش مشغول گشت ویرانه‌های کاخ انوشیروان شدند و به هر قسمت کاخ که می‌رسیدند کارهایی را که در آنجا انجام شده بود به یارانش توضیح می‌دادند به طوری که باعث تعجب اصحاب می‌شد و عاقبت یکی از آنان گفت: یا امیر المؤمنین! آنچنان وضع کاخ را توضیح می‌دهید گویا شما مدتها اینجا زندگی کرده اید! در آن لحظات که ویرانه‌های کاخها و تالارها را تماشا می‌کردند، ناگاه علی علیه السلام جمجمه ای پوسیده را در گوشه خرابه دید، به یکی از یارانش فرمود: او را برداشته همراه من بیا! سپس علی علیه السلام بر ایوان کاخ مدائن آمد و در آنجا نشست و دستور داد طشتی آوردند و مقداری آب در طشت ریختند و به آورنده جمجمه فرمود: آن را در طشت بگذار. وی هم جمجمه را در میان طشت گذاشت. آنگاه علی علیه السلام خطاب به جمجمه فرمود: ای جمجمه! تو را قسم می‌دهم! بگو من کیستم و تو کیستی؟ جمجمه با بیان رسا گفت: تو امیر المؤمنین، سرور جانشینان و رهبر پرهیزگاران هستی و من بنده ای از بندگان خدا هستم. علی علیه السلام پرسید: حالت چگونه است؟ جواب داد: یا امیر المؤمنین! من پادشاه عادل بودم، نسبت به زیردستان مهر و محبت داشتم، راضی نبودم کسی در حکومت من ستم ببیند. ولی در دین مجوسی (آتش پرست) به سر می‌بردم. هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به دنیا آمد کاخ من شکافی برداشت. آنگاه که به رسالت مبعوث شد من خواستم اسلام را بپذیرم ولی زرق و برق سلطنت مرا از ایمان و اسلام باز داشت و اکنون پشیمانم. ای کاش که من هم ایمان می‌آوردم و اینک از بهشت محروم نبودم. ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۲، ص ۱۱۷ این قضیه پیش از مقام امامت امام حسین علیه السلام بوده و در ج ۴۱، ص ۱۱۲ به امام حسن علیه السلام نسبت داده شده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 دست و پای بریده می‌گوید 🌺🔸 دختر رشید هجری (صحابه خاص امیر المؤمنین) می‌گوید: پدرم گفت: امیر المؤمنین به من فرمود: ای رشید! چگونه صبر و تحمل خواهی کرد، آنگاه که پسر زن بدکاره، تو را دستگیر کرده و دست ها، پاها و زبان تو را ببرد؟ عرض کردم: یا امیر المؤمنین! آیا عاقبت این کار رفتن به بهشت و رسیدن به رحمت الهی خواهد بود؟ فرمود: آری! تو در دنیا و آخرت با من هستی. دختر رشید می‌گوید: چند روز بیشتر نگذشته بود که مأمور عبیدالله بن زیاد از پی پدرم آمد. پدرم به نزد فرزند زیاد رفت. و ابن زیاد او را مجبور کرد از امیر المؤمنین تبری جوید. پدرم نپذیرفت. سپس گفت: علی به تو خبر داده است که چگونه می‌میری؟ پدرم گفت: دوستم امیر المؤمنین فرموده است که تو مرا به برائت از او دعوت می‌کنی و من نخواهم پذیرفت و تو دست ها، پاها و زبان مرا قطع خواهی کرد. ابن زیاد گفت: به خدا سوگند! دروغ او را آشکار خواهم کرد! آنگاه دستور داد دست‌ها و پاهایش را بریدند و زبانش را رها کردند سپس او را به سوی منزل حرکت دادند، گفتم: پدر جان! از قطع دستها و پاهایت خیلی ناراحتی؟ گفت: نه، دخترم! فقط اندکی احساس درد می‌کنم. هنگامی که پدرم را از قصر بیرون آوردند در حالی که مردم دورش را گرفته بودند گفت: کاغذ و قلم بیاورید تا از حوادث آینده و رویدادهایی که تا روز قیامت واقع خواهد شد - که از سرورم امیرمؤمنان شنیده‌ام - شما را خبر دهم. آنگاه قسمتی از حوادث آینده را بازگو کرد. ابن زیاد از این جریان آگاهی یافت، کسی را فرستاد زبان او را نیز بریدند و در همان شب به رحمت خداوندی پیوست. [۱] ، غسیل 🌸🔹 در مدینه جوانی بود به نام حنظله از قبیله خزرج. در آستانه جنگ احد مقدمه عروسی او با دختر عبدالله پسر اُبی شروع شده بود. شبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد مسلمانان برای جنگ، از مدینه به سوی احد حرکت نمایند، حنظله همان شب را از پیامبر اجازه گرفت مراسم عروسی را انجام دهد و فردایش به سپاه اسلام ملحق گردد. پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه داد. حنظله پس از انجام عمل زفاف، در حال جنب برای جنگ آماده شد. نجمه (تازه عروس) چهار نفر از زن‌ها را حاضر نمود و ایشان را برای وقوع عمل زناشویی شاهد گرفت. زن‌ها از نجمه پرسیدند: چرا زن‌ها را شاهد گرفتی؟ در پاسخ گفت: من در خواب دیدم دری از آسمان باز شد حنظله از آن به آسمان داخل گردید، دوباره آسمان به هم متصل شد من فهمیدم که حنظله شهید خواهد شد - این کار را کردم تا بعدا مورد تهمت قرار نگیرم - - حنظله پیش از اذان صبح خود را به رسول الله رساند و نماز صبح را با تیمم خواند. آنگاه وارد میدان نبرد شد، ناگاه ابوسفیان را دید که اسبش را میان دو لشکر به جولان آورده است. حنظله با یک حمله اسب او را پی کرد، ابوسفیان از اسب سرنگون به زمین افتاد، فریاد زد و از قریش برای نجات خود کمک خواست. سپس پا شد رو به فرار گذاشت. حنظله همچنان در تعقیب او بود که مردی از کفار به جنگ او آمد حنظله با او جنگید و به شهادت رسید. پیامبر فرمود: فرشتگان را دیدم حنظله را بین زمین و آسمان با باران ابر سفید در ظرفی از نقره شستشو می‌کنند، از آن پس او را حنظله غسیل الملائکه می‌نامیدند. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۲، ص ۱۲۲ و ج ۷۵، ص ۴۳۳. [۱]: بحار: ج ۲۰، ص ۵۷. فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 🍃🌸 داود رقی می‌گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم بدون اینکه سخنی بگویم، فرمود: ای داود! روز پنج شنبه هنگامی که برنامه اعمالتان را پیش من آوردند، در آن دیدم که تو درباره پسر عمویت، فلانی، خوب کرده ای. از این کار تو خوشحال شدم و فهمیدم همین صله رحم تو با وی (و قطع صله رحم از جانب او) باعث مرگ زودرس پسر عمویت خواهد شد. داود می‌گوید: پسر عمویی داشتم بسیار بدفطرت و دشمن سرسختم بود، هنگامی که شنیدم او و خانواده اش در فقر و ناداری شدید، روزگار بدی را به سر می‌برند، برایش مقداری مخارج فرستادم، سپس به سوی مکه حرکت نمودم. - و او بعد از من فوت شده بود - موقعی که در مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم بدون اینکه حرفی بزنم امام علیه السلام آن جریان را به من خبر داد. [۱] هم و هم 🍂🌼 زرعه پسر محمد می‌گوید: مردی در مدینه بود کنیز زیبا و کم نظیری داشت، شخصی کنیز را دید و شدیدا عاشق او شد وی ماجرای عشقش را به امام صادق علیه السلام اظهار نمود حضرت فرمود: هر وقت او را دیدی بگو: اسال الله من فضله: از فضل خداوند درخواست می‌کنم. او نیز دستور امام را انجام داد. طولی نکشید که سفری برای صاحب کنیز پیش آمد. نزد همان شخص رفت و گفت: فلانی! تو همسایه من هستی و از همه افراد بیشتر مورد اطمینان من می‌باشی، برایم سفری پیش آمده مایلم کنیزم را پیش تو امانت بگذارم. مرد گفت: من زن ندارم و در منزل من هم زنی دیگر نیست، چگونه ممکن است کنیز تو نزد من بماند؟ گفت: کنیز را به تو می‌فروشم کنیز پیش تو باشد در ضمن تعهد می‌کنی هرگاه برگشتم، او را به من بفروشی و اگر با او همبستر شدی حلالت باشد. این را گفت و کنیز را به قیمت گرانی به ایشان داد و رفت. کنیز مدتی نزد آن شخص ماند تا خواسته آن مرد از وی انجام گرفت. پس از گذشت مدتی، نماینده ای از جانب یکی از خلفای بنی امیه آمد تا تعدادی کنیز برای خلیفه بخرد این کنیز نیز در لیست خرید بود. نماینده خلیفه پیش آن مرد آمد و گفت: کنیز فلانی که پیش توست بفروش! مرد پاسخ داد: صاحب کنیز در سفر است. من اجازه فروش ندارم. نماینده خلیفه به زور کنیز را به بهای بیش از آنچه او خریده بود از وی خرید. همین که کنیز را از مدینه بیرون بردند، صاحب سابقش از سفر آمد. اول چیزی که سراغش را گرفت همان کنیز بود. پرسید: او چطور است؟ مرد جریان را برای او بازگو کرد و سپس تمام پولها را که نماینده خلیفه پرداخته بود در اختیار او گذاشت و گفت: این پولی است که من گرفته ام. صاحب کنیز قبول نکرد و گفت: من فقط مقدار بهای که با تو قرار گذاشته می‌پذیرم بقیه مال تو است، نوش جانت باد! خداوند بواسطه نیت پاک او، هم کنیز و هم منفعت را نصیب وی نمود. [۱] کوبنده در فرماندار 🍃🌸 عبدالله بن سلیمان می‌گوید: منصور دوانیقی یکی از عمال خود به نام (شیبة بن غفال) را فرماندار مدینه ساخت. شیبه روز جمعه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و گفت: علی بن ابی طالب میان مسلمانان اختلاف انداخت و با مؤمنین جنگید و خواست حکومت را به دست گیرد و نگذارد به اهلش برسد. ولی خداوند او را از حکومت محروم ساخت و در آرزوی خلافت از دنیا رفت و پس از او فرزندانش در فتنه انگیزی دنباله روی او بوده و خواهان حکومتند، بدون آن که شایستگی داشته باشد، بدین جهت هر کدام در یک گوشه زمین کشته می‌شوند و در خون خود می‌غلطند. سخنان شیبه بر مردم بسیار گران آمد، اما هیچ کس نتوانست چیزی بگوید، در این وقت مردی که پیراهن پشمین بر تن داشت از جا برخاست و گفت: ما خدا را ستایش می‌کنیم و بر پیامبر او و همه انبیا درود می فرستیم. آنچه از خوبی‌ها گفتی، ما سزاوار آن‌ها هستیم و آنچه از زشتی بر زبان آوردی، تو و آنکس که تو را به اینجا فرماندار گمارده (منصور) به آن سزاوار ترید. ولی آگاه باش! درست دقت کن! تو که بر مرکب دیگری سوار شده ای و نان دیگری را می‌خوری، سرافکندگی و شرمساری سزاوار توست. سپس رو به مردم کرد و گفت: آیا شما را آگاه نسازم چه کسی میزان اعمالش در قیامت سبکتر و از همه بیشتر زیانکار خواهد بود؟ آن کس که آخرتش را به دنیای دیگری بفروشد و این فرماندار فاسق چنین است. (او آخرت خود را به دنیای منصور فروخته است. ) مردم همه آرام شدند و فرماندار بدون آنکه چیزی بگوید، از مسجد خارج شد. آن گاه پرسیدم: این شخص که در برابر فرماندار چنین کوبنده سخن گفت، کیست؟ گفتند: امام جعفربن محمد صادق است. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ۵۹. ب: ج ۷۴، ص ۹۳. [۱]: ۶۰. ب: ج ۴۷، ص ۳۵۹ و ج ۱۰۴، ص ۳۹. [۱]: ۶۱. ب: ج ۴۷، ص ۱۶۵. ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫