eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
270 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ۱۰_سید_الشهدا (ع) 🌷 ✅ 🌸 سردار شجاع و دلیر سپاه اسلام قائم مقام لشکر ۱۰ سیدالشهداء علیه السلام 🌹 💗 ✅ متولد ۱۳۳۳ روستای گذراندن دوران ابتدایی و دبیرستان با نبود امکانات کافی اعزام به خدمت در سال ۱۳۵۳ روی آوردن به کار آزاد ویژگی مهم و بارز او، کمک به هم نوعان احساس مسئولیت در برابر فقر و تنگدستی مردم پیوستن به صف مبارزین انقلابی و مورد هدف قرار گرفتن اصابت گلوله نقش ویژه در ایجاد پایگاه های مردمی در مساجد و آگاهی بخشیدن به مردم در شهر خودش عضویت در تازه تأسیس کرج در سال ۱۳۵۸ ازدواج در سال ۱۳۵۹ جانشین عملیات به خاطر شایستگی هایش سرپرستی نخستین گروه اعزامی از سپاه کرج به کردستان شرکت در آزادسازی شهر سنندج انتصاب به عنوان فرماندهی عملیات شهر بازگشتن به کرج و سازماندهی تعدادی از نیروهای رسمی و بسیجی جهت اعزام به جنوب و تشکیل جبهه در آبادان مسئولیت فرماندهی محور فیاضیه فرمانده یک گردان در عملیات انتصاب به جانشینی به دلیل نبوغ و رشادت های فراوان شرکت در عملیات ، و به عنوان مسئول محور در ۲۷ جانشین تیپ (ص) در عملیات : ۱ بهمن ۱۳۶۵ ، آخرین سمت: قائم مقام ۱۰_سید_الشهدا 🌸 ✅ 🌷 👈 لقب: 👉 . . . @yousof_e_moghavemat
👈 👉 ✅ ↘ همۀ فرماندهان در پایگاه سوسنگرد جمع شده بودند. قبل از مصرف ناهار، برای گرفتن وضو به بیرون از ساختمان آمدم. وقتی آمادۀ وضو گرفتن شدم، را دیدم که وضو گرفته بود و داشت آستین پیراهنش را پایین می کشید. باهم خوش و بشی کردیم. حسن با همان لهجۀ تهرانی گفت: «حاج آقا! چطوی؟» گفتم: «الحمدلله.» چهرۀ حسن طور دیگری شده بود. با همیشه فرق داشت. او جلو آمد و با دست روی شانۀ من زد و بی مقدمه گفت: «آقای ناصری! حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما نشیم، حیفه. کاری بکن که بشی.» گفتم: «حسن آقا! چه باید کرد؟» گفت: «دو تا راه داره: یکی و دیگری . اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم، میشیم. بهت بگما، بعد از جنگ معلوم نیست سرنوشت ما چی میشه و عاقبتمون به کجا ختم میشه! بهترین عاقبتی که می تونیم به دست بیاریم، اینه که بشیم. در شرایط ، همه چیز سعادته.» بعد از این صحبت ها، گفت: «آقای ناصری! داریم. اگه زودتر از من شدی، منو هم بکن.» نگاهی به چهره و سیمای او انداختم. اصلاً با روزهای دیگر تفاوت داشت. او پس از صرف ناهار و کمی استراحت، خداحافظی کرد و رفت. بعد از رفتن او، نزد «[شهید] علی هاشمی» رفتم و به او گفتم: « چنین حرفهایی زد. چهره اش انگار پیام خاصی داشت. به نظرم به همین زودی ها میشه.» علی هاشمی گفت: «افرادی مثل باید بشن. این ها دارن و مزد لیاقت خودشونو می گیرن.» 🌸 ✅ ↘ 🌷 👈 منبع: کتاب ، خاطراتی از 👉 . . . : ۹ بهمن ۱۳۶۱ ، در حین شناسایی منطقه بر اثر اصابت ترکش های متعدد ناشی انفجار . . . Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📵 🚭 🌸 ✅ به فرمانده گردان ها خیلی اهمیت می داد، اما اگر هم کم کاری می شد، با آنها برخورد می کرد. می گفت: «شماها توی عملیات چشم های من و نمایندۀ من هستین. یعنی اگه دیدین چیزی شده و راهی نیست، باید سریع تصمیم بگیرین.» در بررسی عدم موفقیت عملیات والفجر ۱ ، مشخص شد که بعد از گذشتن از جادۀ آسفالت، فرماندۀ گردانی که آن طرف جاده بود، وضعیت را برای او نگفته و در نتیجه موفقیتی حاصل نشده است. به فرماندۀ گردان گفت: «چرا به من نگفتی؟» از شدت ناراحتی و عصبانیت، چشم هایش قرمز شده بود، داد می زد و می گفت: «تو مگه فرمانده گردان من نبودی؟» فرمانده گردان گفت: «ارتباط قطع شده بود و بیسیم کار نمی کرد. تقصیر من نبود.» گفت: «معاونت رو می فرستادی. اصلاً خودت میومدی و میگفتی که جادۀ آسفالت رو رد کردین تا من بتونم یه کاری بکنم و بدونم که چه خاکی باید به سرم بریزم.» در عملیات خیبر هم یکی از فرمانده گردان ها را توجیه کرد و گفت: «باید با قدرت بری و کار رو تموم کنی. دلم میخواد روسفیدم کنی.» تمام امکانات را هم به او داد، اما او نتوانست موفق عمل کند. بیسیم زد و گفت: « نمیشه.» سرش داد زد و گفت: «نمیشه نداریم. باید بشه. تا اونجا رو نگرفتی، عقب نمیایی ها.» روز بعد، برگشت. به او گفت: «چرا برگشتی؟» فرمانده گردان گفت: «نشد که نشد. هرکاری کردم نتونستم.» خیلی با او برخورد کرد و گفت: «از اولش هم اشتباه کردم که تو رو فرستادم. تو لیاقت فرمانده گردانی رو نداری. از همین الآن پستت رو تحویل میدی به یکی دیگه.» 👉 . . . 📚 منبع داستان: کتاب ، صفحه ۵۳ ، به روایت سردار «نصرت الله اکبری» ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 🍃 💠 ✅ 👈 سالروز بی مزار ، ولادت ۱۳۳۶ ، در نوجوانی یتیم شد. پدر و پسر علاقۀ خاصی بهم داشتند. سال ۱۳۵۵ دیپلم گرفت. شاگردی استاد در رشد شخصیتش بسیار مؤثر واقع شد. شجاع بود. هم درس می خواند و هم در بازار کار می کرد. شد یک فداکار. اهل بود و در و نظیر نداشت. مردانگیش را در و و بعداً جنوب به اثبات رساند. در ، پنج روز به همراه بچه های و در کانال های مقاومت کردند. اما تسلیم نشدند. سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا می خواست بماند، چرا که گمنامی، صفت یاران محبوب خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. سال هاست که گمنام و غریب در مانده تا خورشیدی باشد برای ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗: 🌷 🍃 ✅ 🌸 👈 سردار 👉 ولادت: ۶ تیر ۱۳۴۳ ، مادرش همیشه با وضو و موقع اذان به او شیر می داد. پدرش خیلی اهل حرام و حلال بود. به شدت اهل اذان و قرآن بود. همیشه در مسجد دنبالش می گشتند. حرف گوش کن و کسی را نمی رنجاند. بالاخره رضایت مادر را گرفت و از طریق ثبت نام کرد و همزمان با شروع عملیات در تیر ۶۱ پایش به باز شد. کارش را با گردان ۲۷_محمد_رسول_الله شروع کرد. در مجروح شد. در و هم حضور داشت. در ۸ برای همیشه پایش را از دست داد و با وجود ۷۰درصد جانبازی(شیمیایی،موجی،قطع پا،و۲۵ساچمه در بدنش) باز هم خستگی را خسته کرد. علی صبر عجیبی داشت. سال ۶۷ ازدواج کرد. در سال ۷۱ ، با سمت مسئول گروه ۲۷_محمد_رسول_الله وارد شد. و بلاخره سرباز گمنام تفحص در عصر ۲۲بهمن ماه ۱۳۷۹ با سجده ای خونین بر خاکهای بوسه زد و از همانجا زائر شهر شهادت و همنشین شهدای قطعه ۲۷  گردید. ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ ۲۷ Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗: 🌷 🌷 📢 یکی از خصوصیات مؤمن تحمل، صبر، شکیبایی و استقامت او در زمان هایی است که انسان های عادی نمی توانند در آن مقاطع تحمل داشته باشند. پس یکی از خصوصیات مؤمن این است که در کارهای دشوار تردید نمی کند. در میدان جنگ هم، با توجه به همۀ بدبختی های آن، گرمای هوا، سختی های آن، زخمی و شدن و همۀ معضلات قابل پیش بینی آن، انسان باید پیش بینی یک چیز دیگر را هم بکند و آن این است که ببیند تا چه اندازه خودش را مهیا کرده که به هدف خودش پایبند باشد و در جریان عمل به چه سمتی سوق پیدا خواهد کرد. در این زمینه هم میزان تحمل و استقامت هرکس به این بستگی دارد که او چقدر خودش را ساخته باشد و را از وجود خودش دور کرده باشد و اصلاً چقدر برای نبرد آمادگی داشته باشد. پس این تحمل، بستگی به میزان آن انسانی دارد، که به می آید... 📚 منبع: کتاب ارزشمند ، صفحه ۴۱۴ ، سخنرانی فرمانده ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ، در فرجام مرحلۀ سوم ، بامداد جمعه ۱ مرداد ۱۳۶۱ در جمع چهل نفری نیروهای گروهان ۳ گردان 📣 ۲۷ ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗 🌷سالروز سردار دلاور و بی ادعای سپاه اسلام 🌷 ✅ 🍃 📷 نفر سمت چپ: 👉 . . . ولادت اسفند ۱۳۳۹ ، شرق ، تحصیلات ابتدایی در دبستان «دانش پرور» و «سعدی» دوران راهنمایی در مقطع دبیرستان در در سال ۱۳۵۹ نقش مؤثر در تظاهرات دانش آموزی علیه رژیم طاغوت راه اندازی در مسجد محل عضویت در و عزیمت به دارای هوش فوق العاده و مغزی متفکر مسئولیت ادوات و به دستور عزیمت به همراه و همراهانش از به و راه اندازی واحد ادوات و توپخانه ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) عزیمت به لبنان به همراه قوای «محمدرسول الله» در خرداد ۱۳۶۱ شرکت در عملیات بزرگ و ایفای نقش مؤثر همچون ، ، ، ، ، ✅ . . آخرین سمت او فرماندهی بود که از بهمن ۱۳۶۰ به آن منصوب شده بود. در عملیات روز ۲۷ بهمن ۱۳۶ ، هدف اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به رسید. 🍃 . . . 📚 منبع: کتاب ارزشمند 📨 ❇ ✅ 🍃 ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🍃 ۲۷ 🍃 ✅ 🌸 ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ عملیات ۸ سالروز سردار بزرگوار و دلاور سپاه اسلام جانشین طرح و عملیات ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) (معروف به )👉 . . 👈 دربارۀ 👉 . ولادت: ۱۳۳۷ ، ، روز ۲۸ صفر ادامه تحصیل تا دیپلم شرکت فعال در تظاهرات و راهپیمایی ها علیه طاغوت جزو اولین نفرات اعزامی به غرب و توفیق همرزمی با و مسئولیت واحد تفنگ ۱۰۶ آنقدر با شدید برخورد می کرد که برای سرش جایزه گذاشته بودند. عزیمت از پاوه به جنوب برای تشکیل ۲۷ شرکت در با سمت مسئولیت واحد تفنگ ۱۰۶ مجروحیت در و حضور در خط مقدم با پای شکسته عزیمت به لبنان به همراه قوای (ص) شرکت در همۀ عملیات های ۲۷ تا پایان سال ۱۳۶۱ ازدواج در سال ۱۳۶۱ مجروحیت از ناحیۀ فک و دهان در عملیات سال ۱۳۶۳ تشرف به خانۀ خدا در سال ۱۳۶۴ ✅ . . سرانجام محمد حسن ترابیان در بیست و هفتم بهمن سال ۱۳۶۴ طی عملیات با سمت جانشین معاونت طرح و عملیات ۲۷ محمد رسول الله (ص) و در حالی که مشغول جنگ تن به تن با دو کماندوی بعثی بود، از پشت سر هدف رگبار یک سرباز بعثی که در زیر تانکی پنهان شده بود، قرار گرفت و به شهادت رسید.🍃 . . . ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌷 🍃 🌸 ✉ 🌸 در عملیات با یک رسا و شیوا و تأثیرگذار ، ۱۸ نفر را اسیر کرد با فرمانده شان. خودش هم از ناحیۀ گردن زخمی شد. فرمانده عراقی می گفت: « چون من و چندتن از نیروهایم بودیم، با آن صدای رسا و بلند تنم لرزید. به نیروهایم گفتم من می خواهم خودم را تسلیم کنم. هرکه با من است بیاید. آنهایی هم که تسلیم نشدند، بهشان دستور عقب نشینی دادم...» با کمک این فرمانده، آن تپۀ خالی شده از انبوه نیروهای دشمن آزاد می شود. بعد از ماجرای ، توسط همرزمان که پرس و جو شده بود، همۀ آنهایی که خودشان را اسیر کرده بودند و دوباره به عنوان مجاهد به سپاه آمده بودند، همگی در به رسیده بودند.✅ . یعنی با یک چه کرد! یک تپه آزاد شد، یک عملیات پیروز شد، هجده نفر هم مثل از قعر جهنم به رفتند. می دانست کجا باید بگوید، تا دل دشمن را به لرزه در آورد. و آن هایی را که هنوز در قلبشان باقی مانده هدایت کند! 🍃 . . . 📚 با تخلیص از کتاب خواندنی و ارزشمند ۱ ، صفحه ۱۳۳ ، داستان . ✅ ✅ ✅ ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🍃 🌸 ✅ ↘ بعدازظهر روز سوم اسفند ۱۳۶۲ جانباز (معروف به ) کادرهای آزاد حرکت به سمت الغدیر ؛ نقطه رهایی👌 . . . ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ ۲۷ http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 ۲۷ 🍃 ✅ ↘ سالروز ، ۴ اسفند ۱۳۶۲ سردار رشید سپاه اسلام فرمانده گروهان شهید مدنی و معاون دوم ۲۷ 🌷 . . متولد تهران ، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۱ بازگشت پیکر مطهر: حدود ۱۵ سال بعد مزار: گلزار شهدای ی{س} تهران قطعه ۲۷، ردیف ۴، شماره ۸✅ . . 👈 قسمتی از :👉 . «...وصیت می‌کنم که دست از اوامر امام بر ندارید و پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به دین و مملکتتان آسیبی نرسد عزیزانم نماز جمعه بروید، به دعای کمیل بروید و مصیبت بخوانید قلب های خود را برای گریه کردن مصیبت ائمه عادت دهید بگذارید خون گریه کند قلب هایتان، گریه برای ائمه ثواب دارد وقتی که مصیبت می خواندید به مصیبت حضرت فاطمه زهرا{س} که رسید، یاد مرا بنمایید...»✅ ✔ ✔ 📄 منبع تصاویر و کپشن: سایت «دفاع پرس» و «حزب الله ۳۱۳» 📄 🔸 🔸 🔸 ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷_محمد_رسول_الله http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🍃 🌸 🌷 🌷❇🌷 ششم اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار کبیر و دلاور سپاه اسلام فرمانده شجاع و رشید لشکر پرافتخار ✅ 🍃 🌸 ولادت ۱۳۳۴ از دست دادن مادر در همان اوایل کودکی گذراندن تحصیلات تا مقطع دبیرستان در ارومیه آشنا شدن با مسائل سیاسی و فساد رژیم طاغوت با برادر بزرگ‌ترش آغاز فعالیت مؤثر علیه رژیم پهلوی بعد از پایان خدمت سربازی به همراه برادرش مهدی خروج از کشور جهت تحصیل در سال ۱۳۵۵ به کشور ترکیه عزیمت به لبنان و سوریه برای یادگیری جنگ های عزیمت به آلمان جهت تحصیل ( کلا یک هفته ) هجرت به پاریس برای بودن در کنار رجعت به ایران با پیروزی انقلاب و عضویت در فرمانده عملیات در غرب و به ویژه در استان کردستان حضور فعال و مؤثر در پاکسازی شهرهایی همچون سرو، مهاباد، پیرانشهر، بانه و بالأخص از لوث وجود عناصر ضدانقلاب مسئول تشکیل و سازماندهی و نقش اساسی در آن عزیمت به جبهه و شهر آبادان با آغاز جنگ رجعت به ارومیه و مسئول بازرسی در شهرداری ارومیه فرماندهی خط مقدم ایستگاه ۷ آبادان  مسئولیت پاکسازی مناطق آزاد شده کردنشین در منطقه سرو از طرف جهاد سازندگی مسئول کمیته برنامه ریزی جهاد استان ارومیه حضور دائمی در با شروع در فروردین ۱۳۶۱ فرماندۀ یکی از گردان های «تیپ نجف اشرف» تحت فرماندهی مسئول محور در فرماندهی تیپ (ع) بر حسب شایستگی های فراوان معاون ۳۱_عاشورا بعد از عملیات والفجر مقدماتی شرکت در عملیات های رمضان ، والفجر ۱ ، ۲ و ۴ تصرف شجاعانه در . تغییر نام پل به : ۶ اسفند ۱۳۶۲ ، با اصابت گلوله خمپاره که پیکر پاکش هم پیدا نشد.❇ ✅ 🌸 ✅ ۳۱_عاشورا Eitaa.com/yousof_e_moghavemat