eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.9هزار دنبال‌کننده
67.4هزار عکس
11هزار ویدیو
230 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 اندیشه های ناب آیت الله ⬅️ این عبرت تاریخ است... ✅ حادثه ی را همین دو عامل به وجود آوردند. و نادان که ابزار دست "ابن زیادها" قرار گرفتند و این نکته ای است که ما می بینیم خود آن را بیان فرموده است، ائمه ی ما نیز آن را بیان کرده اند، این مایه ی است. ✅ اگر ما بکنیم که در جمع شدند امام علیه السلام را کشتند به خدا و پیغمبر و قرآن نداشتند و یک مردم بی اعتقادی بوده اند( توده شان را عرض می کنم نه سرانشان را) کرده ایم، شده ایم و از این حادثه نمی توانیم بگیریم. حتی اگر ما بکنیم این نسبت به و آل علی بی اعتقاد بودند بازهم کرده ایم. اگر مردم بودند این یک جور بود مردم شام به خدا و پیغمبر و قرآن داشتند ولی و آل علی را شناختند اما می شناختند، این معاصرین عصر امام حسین علیه السلام است که همه می گفتند مردم با توست. می نویسد وقتی مُسلم در کوفه در مردم امام حسین علیه السلام را می خواند، این گفتند آقاست و های های گریستند و اشک ریختند. در عین حال از همین مردم علیه امام حسین به وجود آوردند. این تاریخ است.(پانزده گفتار صص۱۳۵_۱۳۴) ⬅️ حقیقت وطن ندارد... ✅ به قول " ملت پرستی، خود نوعی است"؛ تا آن جا که جنبه ی داشته باشد و اش به هم وطنان باشد قابل است. ولی آن جا که جنبه ی به خود می گیرد و موجب در ، در دیدن و ندیدن خوبی ها و بدی ها، و در می شود و است؛ ✅ توجه داریم که عالی تری از منطق احساسات ملی و وجود دارد که طبق آن منطق، و و فوق مرحله ی است. ✅ احساسات و غرورهای در هر کجا باشد در علمی و فلسفی و دینی نیست. یک مسئله علمی و یک نظریه ی فلسفی یا یک حقیقت دینی را هرگز به دلیل اینکه ملی و است نمی توان پذیرفت، هم چنان که به اینکه بیگانه و است نمی توان گرفت و کرد. ✅ ‌گفته آن که گفته است: "علم و دین و فلسفه ندارد همه جایی و است"، هم چنان که علم و دین و فلسفه نیز ندارند، می باشند، به همه جهان دارند، همه جا آن هاست و همه ی جهانیان، آن ها هستند.( کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران) 📚 تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🔘دوست داشتن، از عشق برتر است.⁉️ ✅ از برتر است. عشق، یک جوشش کور است، و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن، خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. ✅ بیشتر از آب می خورد؛ و هر چه از غریزه سر زند، بی ارزش است. و از طلوع می کند، و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز، همگام با آن اوج می یابد. ✅ با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد. اما ، در ورای سن و زمان و مزاج، زندگی می کند، و بر آشیانه ی بلندش روز و را دستی نیست. ✅ ، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار، رابطه دارد. امّا ، چنان در روح غرق است و گیج و زیبایی های روح، که زیبایی های محسوس را به گونه یی دیگر می بیند. ، طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است؛ امّا ، آرام و استوار و پروقار و سرشار از . ✅ ، با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد، می شود؛ اگر تماس یابد، به ابتذال می کشد؛ و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و "دیدار و پرهیز" امّا ، با این حالت ؛ دنیایش، دنیای دیگری است. ✅ ، جوششی یک جانبه است. به نمی اندیشد که کیست؟ یک "خودجوش ذاتی" است؛ و از این رو همیشه می کند، و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یک جانبه می ماند. امّا ، در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور، می شود و رشد می کند؛ و از این رو است که همواره پس از پدید می آید. ✅ ، جنون است؛ و جنون چیزی جز خرابی و پریشانیِ "فهمیدن" و "اندیشیدن" نیست. امّا ، در اوج ، از سرحد فراتر می رود، و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کَند، و با خود به قله ی بلند می برد. ✅ زیبایی های دل خواه را در می آفریند؛ و ، زیبایی های دلخواه را در می بیند و می یابد. ✅ یک بزرگ و قوی است و ، یک راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق. ✅ در دریا شدن است؛ و ، در دریا کردن. عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد. ، خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و و ، لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار . ✅ همواره با شک آلوده است؛ و ، سراپا یقین است و شک ناپذیر. از عشق، هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویم؛ و از دوست داشتن، هرچه بیشتر تشنه تر. عشق هر چه دیرتر می پاید، کهنه تر می شود؛ و دوست داشتن، نوتر. ✅ ، نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند؛ و ، جاذبه یی است در دوست، که دوست را به دوست می برد. عشق، تملک معشوق است؛ و دوست داشتن تشنگی شدن در دوست. ✅ ، معشوق را مجهول و گمنام می خواهد، تا در انحصار او بماند؛ زیرا عشق جلوه ای از خودخواهی و روح تاجرانه یا جانورانه ی آدمی است؛ و چون خود به بدی خود آگاه است، آن را که در دیگری می بیند از او بیزار می شود و بر می گیرد. امّا ، دوست را محبوب و می خواهد؛ و می خواهد که همه ی دل ها، آن چه را او از در خود دارد، داشته باشند. که دوست داشتن، جلوه ای از روح خدایی و فطرت آدمی است؛ و چون خود به ماورایی خود بیناست، آن را در دیگری می بیند، دیگری را نیز دوست می دارد، و با خود آشنا و می یابد. @zarrhbin 👇👇👇👇
🍃 اندیشه‌های ناب... 💠تراز مقبولیت در جمهوری اسلامی...⁉️ ✅ باید در راهِ باشیم، ولو بگویند مرگ بر ما. البته با این بیدارِ آگاهِ رشد یافته، دیگر نوبت به مرگ بر ما نمی‌رسد. با این مردم باید چنان حركت كرد كه نوبت به آنجا نرسد. برای اینكه هرجا گفتند مرگ بر ما معلوم می‌شود كه یا ما اشتباه رفتیم كه ما است؛ یا نه، اشتباه نرفتیم، اما نتوانستیم حق را به آن‌ها بفهمانیم؛ آنوقت باز هم است. ما باید سعی كنیم هم نرویم و هم را به مردم بفهمانیم. 📚حزب جمهوری اسلامی، ص۲۴۶ ✍ @zarrhbin
📜 اندیشه های ناب... ✅ بعضی‌ها را باتندروی و خشونتِ کلام و رفتار گرفته‌اند. ✍ @zarrhbin
👆👆 _مرد دیگری از رانش به شدت خون جاری بود .مردان دیگر هم همدیگر را به سختی و با هر وسیله‌ای که دم دستشان بود ، می‌زدند. ناگهان صدای دو گلوله بلند شد و همه دست از دعوا کشیدند. ⚜گابریلا بود که با تفنگش شلیک کرده بود. با توقف دعوا ، چند نفر به طرف مردان زخمی رفتند . در آن محدوده نه از خبری بود و نه از . مردم گفتند نزدیک‌ترین درمانگاه چهل کیلومتر با آنجا فاصله دارد. دیدم پروفسور پاپلی دارد به آن مرد زخمی کمک می‌کند و سعی دارد جلو خونریزی‌اش را بگیرد. مرد مجروح ، تنومند و بسیار قوی بود ، اما به سختی نفس می‌کشید و خون زیادی از او رفته بود . دکتر پاپلی به من گفت به او بگویم خوب می‌شود و ما می‌رویم برایش کمک می‌آوریم. نزدیک‌ترین پزشک با ما چهل کیلومتر فاصله داشت. گابریلا گفت :" در اینجا دعوا ، شکم پاره‌کردن و آدم کشتن یک چیز عادی است. بیایید برویم بقیه‌ی ناهارمان برا بخوریم. مردم این منطقه به اینگونه امور عادت دارند. خودشان به این مرد کمک و مسئله را حل می‌کنند." ⚜سرانجام سروکله‌ی یک زن میانسال خیلی زیبایی پیدا شد . او به چند نفر گفت مردان زخمی را داخل کلبه‌ای ببرند. مردها مثل سربازی که از دستور فرمانده‌شان اطاعت کنند ، فرمان آن زن را اجرا کردند. گابریلا گفت :" ان زن رئیس محله است و زیادی دارد." کم‌کم فهمیدیم که آنجا یک محله‌ی بدنام و کازینو برای تمام منطقه است. مردانی که آنجا بودند یا مشتری آن زنان هستند و یا محافظ و باج‌گیر محله . یکی از مردانی که زخمی شده بود ، در قمار کرده بود . او آدم بانفوذی بود و دوستانی در منطقه داشت . گابریلا با زنی که رئیس آن محله بود ، دوست بود. وقتی همدیگر را دیدند به گرمی احوال هم را پرسیدند . زن به گابریلا گفت :" تو اینجا هستی و پیش من نیامدی؟" گابریلا گفت :" چند استاد دانشگاه مهمانم هستند" زن به قیافه‌های ما نگاهی انداخت و گفت :" این آدم‌ها اینجا چه‌کار می‌کنند؟ آن‌ها را از اینجا ببر!" او ادامه داد :" این مرد که شکمش پاره شده و دارد می‌میرد ، رئیس یک گروه خطرناک در منطقه است ‌. تا چند لحظه‌ی دیگر طرفدارانش به اینجا می‌ریزند و معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد!" این را گفت و با دست از گابریلا خداحافظی کرد و وارد کلبه‌ای شد که مردان مجروح را به‌ آنجا برده بودند." ⚜گابریلا گفت :" به سرعت سوار شوید ! باید برویم ! حداقلش این است که چون ماشین در منطقه کم است ، بخواهند از ماشین من برای بردن این مرد پیش دکتر استفاده کنند ." می‌خواستیم ناهار نخورده سوار شویم و برویم. گابریلا پشت فرمان بود. در این شرایط دکترپاپلی گفت :" ما از منطقه اشتباه است!" گابریلا صدا می‌زد "سوار شو!" و دکتر به گابریلا می‌گفت :" بیا پایین!" دکتر گفت :" اولا از نظر انسانی باید به این مردها کمک کنیم . دوما اگر این مرد در منطقه صاحب دوستانی است ، در نهایت جلوِ ما را می‌گیرند و با زور می‌خواهند او را تا محلی که دکتر و دارو هست برسانیم." گابریلا سر وصدا کرد که "دکتر سوار شو!" ما همه از استاد خواهش کردیم سوار شود. دکتر سوار شد و گابریلا پدال گاز را تا انتها فشار داد. دکتر گفت :" من مطمئن هستم که رفتن ما در این شرایط از این منطقه است . باید به آن مرد کمک می‌کردیم!" گابریلا گفت :" در هر صورت آن مرد می‌میرد!" دکتر گفت :" آن مرد به سادگی نخواهد مُرد . زخم‌هایش خیلی عمیق نبود ." ⚜حدود پانصدمتر دور شده بودیم. شن‌های ساحلی به صورت باتلاق درآمده بود و چاله‌ها مانع آن بود که ماشین با سرعت حرکت کند. ناگهان یک گروه پانزده‌نفره با چوب و چماق و دشنه ، هفت‌تیر و تفنگ در مقابل ما سبز شدند. آن‌ها دوستان آن‌مرد زخمی بودند که به کمک او می‌رفتند. چندنفرشان جلوِ ما را گرفتند و با تهدید اسلحه خواستند که پیاده شویم. خودشان سوار شدند و به محل دعوا رفتند. گابریلا حتی جرات نکرد از اسلحه‌اش استفاده کند . بدون شک ، هرگونه مقاومتی به کشته شدنمان می‌انجامید ؛ زیرا آن آدم‌های خشن ، بسیار خشمگین و عصبانی بودند و تعدادشان هم زیاد بود . تازه هنوز عده‌ای داشتند بعد از آن‌ها می‌آمدند .ما بدون ماشین پیاده به طرف پلاژها برگشتیم. ⚜دکتر پاپلی گفت :" طوری با این آدم‌ها صحبت کنید که بفهمند ما دوست آنها هستیم و می‌خواستیم به دوست زخمی‌شان کمک کنیم ." گابریلا گفت :" هرچه سریعتر خودت را به محل دعوا برسان .به آن‌ها بگو ما برای کمک آوردن راه افتادیم ، ماشینت را از آن‌ها بگیر و آن‌مرد را به هرکجا که می‌گویند ببر! و گرنه بی‌ماشین می‌شویم‌ معلوم نیست آنها ماشینت را پس بدهند یا نه!" از دور معلوم بود که دعوا ادامه دارد. گابریلا شروع به دویدن کرد . ما هم پشت سرش می‌دویدیم . بزن بزن بود و دو دسته با چوب و قمه و اسحله‌ی گرم به جان هم افتاده بودند. ... 📚شازده حمام ، جلد چهارم ✍ @zarrhb
⚖️ بازدید سرزده رئیس کل دادگستری استان از دادسرای شهرستان مهریز/ هماهنگی شعب و رفع فشار کاری پایان ماه ضروری است 🖋 رئیس کل دادگستری استان یزد در بازدید سرزده از دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان مهریز، با اشاره به اینکه نباید به بهانه تعدیل آمار، ارجاع و یا ارسال پرونده در روزهای پایانی ماه متوقف شود ، اظهار داشت: این اقدام باعث تراکم ورودی پرونده‌ها در ابتدای ماه و بازماندن دفاتر در این روزها از سایر وظایف در نتیجه کندی روند رسیدگی می‌شود. 📎 طهماسبی عدم توازن در توزیع کار را یکی از عوامل اطاله دادرسی برشمرد و گفت: نباید به گونه ای عمل کرد که روزهای اول ماه دفاتر صرفا مشغول ثبت پرونده و در روزهای اخر ماه صرفا مشغول کسر پرونده باشد و کارهای اصلی به چند روز میانی ماه خلاصه شود چرا که با این وصف عملکرد دفاتر و به تبع آن شعب از حیث کیفی تزلزل پیدا می کند. 🖇 وی با بیان اینکه گلایه اکثر مراجعین در ملاقات‌های حضوری نسبت به آرایی است که در پایان ماه صادره شده است افزود: این موضوع نشان می‌دهد که فشار کاری در ایام پایانی ماه گاهی می‌تواند منجر به بروز از سوی همکاران قضایی شود. ✍ انتظار است حجت الاسلام طهماسبی مدیرکل دادگستری استان حضوری در دادسرای اردکان و روند پرونده ها و همچنین گفتگویی با مردم داشته باشند. @zarrhbin🕊