فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اتفاق عجیب درحرم امام رضا(ع)/ واکنشهای جالب مردم به اولین دوربین مخفی تو حرم!
@zarrhbin
💐هرشب_یک حدیث 💐
🌸 #امیرالمومنین عليه السلام :
🍃آن گونه كه ياري ميكني،
ياري ميشوي...🍃
📚 #غررالحكم ، ح ۷۲۰۹
👉 @zarrhbin
خدایا
هر شب به آسمان نگاه می کنم
و می اندیشم...
در این آرامش شب
چه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابند
خدایا
تو آرام دلشان باش
خدایا
شبم را با یادت بخیر کن
#شبتون_بخیر🌙
@zarrhbin
🌹🍀 🍀🌹
🌹جمعه احوال عجيبي دارد
🍀هر كس از عشق نصيبي دارد
🌹در دلم حس غريبي جاري است
🍀و جهان منتظر بيداري است
🌹جمعه، با نام تو آغاز شود
🍀يابن ياسين همه جا ساز شود
🌹جمعه يعني غزل ناب حضور
🍀جمعه ميعاد گه سبز حضور
🌹جمعه هر ثانيه اش يكسال است
🍀جمعه از دلهره مالامال است...
🌹ابر چشمان همه باراني است
🍀عشق در مرحله پاياني است
🌹كاش اين مرحله هم سر مي شد
🍀چشم ناقابل ما تر مي شد...
💚🍃اللهمعجللولیکالفرج🍃💚
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#رجایی، محمدعلی 🌷 (۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.) مبارز سیاسی، نخستوزیر و رئیسجمهوری 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#رجایی، محمدعلی 🌷
(۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.)
مبارز سیاسی، نخستوزیر و رئیسجمهوری
✅ در #قزوین به دنیا آمد. در کودکی #یتیم شد و مادرش، او و فرزند دیگرش را به سختی بزرگ کرد. #محمدعلی دورهی نوجوانی را با #کار و تحصیل در قزوین گذراند و سپس به #تهران رفت.
✅ مدتی در #نیرویهوایی خدمت کرد؛ ولی تحتِ تاثیرِ سخنانِ #آیتاللهطاللقانی، امام جماعت مسجد هدایت تهران، #ارتش را رها کرد و #معلم شد و برای تدریس به بیجار رفت.
✅ همزمان با کار کردن، توانست لیسانس ریاضی و #فوقلیسانسآمار بگیرد و در #مدارستهران، از جمله مدرسهی کمال که #دکتر_یدالله_سحابی موسس آن بود، تدریس کند.
✅ #رجایی مبارزِ #کمنظیری بود. با بسیاری از #گروهها و شخصیتهای سیاسی #همکاری میکرد، بسیار #امین_و_پایدار بود و "هرگز" دوستانش را #لو_نداد.
✅ سرانجام #ساواک او را دستگیر کرد و به اتهام همکاری با #گروههایچریکی، به گونهای #بیسابقه شکنجه و به #زندانابد محکوم کرد.
✅ اما با #پیروزیانقلاباسلامی، از زندان آزاد و #وزیرآموزشوپرورش و سپس #نمایندهیمردمتهران در مجلس شورای اسلامی شد. در همین زمان از سوی رئیس جمهوری، ابوالحسن بنیصدر، به #نخستوزیری منصوب شد.
✅ با پیشآمدهایی که به برکناریِ #بنیصدر منجر شد، #رجایی با رایِ مردم، #رئیسجمهور شد و #محمدجوادباهنر را به #نخستوزیری خود انتخاب کرد.
✅ اما پس از چند ماه این دو در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰، در #انفجاربمبی که #منافقین در دفتر نخستوزیری کار گذاشته بودند #شهید شد
نام و یادش گرامی و راهش بر رهرو باد...
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و اما اندیشهای ناب از شهید #دکترمحمدعلیرجایی که میفرمایند: مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم ما را می آزارد و صدایشان را در میآورد، وجود تبعیضاتِ ناروا و سوء استفاده از #بیت_المال است و بس!
@zarrhbin
لیگ ملتهای والیبال| شکست ایران مقابل لهستان در دیداری نفسگیر/ بازی مرگ و زندگی با برزیل
🔹تیم ملی والیبال ایران در نخستین بازی خود از مرحله فینال لیگ ملتهای والیبال ۲۰۱۹ در شیکاگو به مصاف تیم ملی لهستان رفت و در نهایت با نتیجه سه بر یک نتیجه را واگذار کرد.
🔸تیم ایران برای صعود به دور بعدی مسابقات باید حتما برزیل را شکست دهد. دیدار تیمهای برزیل و ایران بامداد فردا و از ساعت 02:30 خواهد
@zarrhbin
⭕️معادن منبع تولید ریزگردها هستند
🔻فرماندار اردکان:
🔸معادن عمده منابع تولید ریزگردها هستند و باید هماهنگی لازم بین دستگاههای استان صورت گیرد تا بر معادن و راههای دسترسی آنها نظارت بیشتری شود.
🔸براساس تحقیقات اخیر درباره کانونهای مولد گرد و غبار استان، بیش از ۹۰ درصد معادن با توان غبارزایی بالا در محدوده شهرستان اردکان قرار دارد که این رقم قابل توجه است./ایلنا
@zarrhbin
سلام خدمت مسئولین محترم شهرستان .. بنده چند وقت پیش مطلبی را در همین کانال ذره بین بخاطر نظافت وسایل بازی در پارکهای اردکان بخصوص پارک آزادی نوشتم که جان بچهای مردم بخاطر کثیفی وسایل بازی علی الخصوص سرسره بازی در خطره ... ویک سوالی داشتم که آیا خداوکیلی مسئولین شهر حاضرند به بچهای خود اجازه بدهند با این گونه وسایل پر از خاک و سیاهی و آلودگی بازی کنند ؟؟؟!!!!! که متاسفانه یا کلام ما قابل درک نبود یا گوش شنوایی در کار نیست که نیست ... یا طبل بی عاری بهترین راه فرار برای شانه خالی کردن از مسئولیتشون هست ... الان هم تصویری که ارسال میکنم دقیقا نمونه بارزی از نظم و انضباط مبلمان شهری تو یکی از محله های شهر پولدار و مهاجر پذیر اردکان میباشد ... آیا شهر به این ثروتمندی یکی سطل زباله مکانیزه یا حداقل یکی سطل زباله معمولی ندارد که سر این کوچها بگذارد ؟؟؟ مگر چقدر هزینه دارد نسبت به بریز و بپاشهای و هزینهای تکراری شهرداری ؟؟؟ آیا شهرداری یا هر ارگان مربوطه جای پارکی برای کامیونها ندارد که در هر کوچه و پس کوچه انواع و اقسام کامیونها رها شده ؟؟؟ که البته موضوع جای پارک پیگیری که شده گویا تنها و فقط تنها یکی ترمینال پارک برای کامیونها وجود دارد که کفاف اینهمه کامیون پراکنده شده سطح شهر را نمیدهد ... جنابان متخصیصین سطح اول شهر لطفا کمی به خود بیایید ... به خدا در محضر همون خدا در برابر حق مردم و مسئولیتدون در قبال مردم جوابگو خواهی بود
ارسالی یاد یاران
@zarrhbin
به نام خداوند آزاد و آزادی
آزادی، حق مسلّم زنان است....!!!(۱)
از حدود دو قرن پیش شروع شد. در غرب مثل ایران، زنانی احساس محدودیت میکردند. حجاب، خانهداری و بچهآوری، دست آنها را بسته بود. دیگر قابل تحمل نبود. کاری باید میکردند. و کردند!؛ البته کم کم! فمنیسم، مولود همین تفکر بود. و اعتقادشان این بود؛ آزادی، حق مسلّم زنان است. در نتیجه از بالا روسریها، و از پایین، شلوارها آب رفت. تنوع، لذت و هیجان را زیاد کردند. آنها به سمت آزادی مدنظرشان در حرکت بودند. آزادیای که از آنها یک مرد میساخت! دیگر نیازی نبود برای بیرون رفتن از خانه از کسی اجازه بگیرند. یا اگر با جنس مخالف خود رابطه برقرار کردند، پاسخگوی کسی باشند. همچنین حق داشتند هر کجا دوست دارند کار کنند و برای خود درآمد مستقل داشته باشند. حتی بخاطر ازدواج نکردن یا فرزند نیاوردن، سرزنش نمیشدند.
آنها آزاد شدند اما ارضا، هرگز!! میخواستند به نهایت آزادی برسند؛ ولی سخت در اشتباه بودند! آزادی، ضابطهمند و غیر از ولنگاری است، و ولنگاری نهایت ندارد؛ چون خواهشهای نفسانی، سیری ندارد. اینجا بود که کارهایی چون روسپی شدن (زن بدکاره)، روسپی شدن مردان، همجنسگرایی و سویینگر کلاب (مکانهایی که در آن قوانین مرسوم کنار گذاشته میشود) رواج زیادی پیدا کرد. لذا امروزه برخی از جوانان ما سودای غرب و رفتن به غرب دارند. میگویند آنجا همه چیز آزاد است! در جواب به این جوانان فقط میشود گفت؛ حتما این عزیزان، از محدودیتها و قوانین کمرشکن آنجا اطلاع دارند!
اما پس از دو قرن...
ادامه دارد...
آزادی، حق مسلّم زنان است....!!!(۲)
اما پس از دو قرن، ورق برگشت! به یکباره دیدند هیچ چیز جای خود نیست. بیبند و باری در جامعه موج میزند. نظام خانواده از هم پاشیده است. رشد جمعیت و نیروی کار، به صورت حیرتآوری کم شده است. زن و شوهر به موجودی ماشینی تبدیل شدهاند. حقوقشان برابر شده؛ اما وظایفشان، هم! همه چیز پنجاه پنجاه شده بود؛ حتی بین زن و شوهر! کار کردن، نگهداری از فرزند، مخارج خانه، پخت غذا و....
باید تصمیم دیگری اتخاذ میشد. و شد! الآن در کشوری مثل سوئیس دیده میشود که خانوادهها به فرزندآوری ترغیب میشوند. حتی خودشان دوست دارند فرزندان زیادی داشته باشند. خانمها بیشتر علاقهمندند در خانه باشند و به امر بچهداری بپردازند. جو حاکم نیز، همینگونه القا میکند؛ مثلاً مهدکودک دولتی برای سنین زیر 4 سال خیلی کم، و مهدکودکهای خصوصی، خیلی گران است؛ ماهی حدوداً 12 میلیون تومان! در هلند نیز، کمتر کسی خواهان برقراری ارتباط با روسپیها است. وقتی نگاه میکنی، میبینی کمتر کسی آرایش میکند، و وقتی میپرسی، میشنوی: دوست دارم طبیعی باشم!؛ وقت ندارم!؛ آرایش برای کسی است که اعتماد به نفس ندارد!! آنوقت است که فقط میتوانی دهان از تعجب باز کنی!!!
پس از 2 قرن آزمون و خطا، سخن 14 قرن پیش را فهمیدند! اسلام همان موقع فرمود ارزش زن و مرد، ذاتاً یکی است و هر یک را بهر کاری ساختند. بر این اساس عمل کنید برای شما بهتر است! هرچند اسلام با کار کردن زن در محیط بیرون از خانه مخالف نیست؛ ولی با جنسی ساختن فضای اجتماعی جامعه مخالف است! اسلام میخواهد در جامعه، فضای کار و تلاش حاکم باشد. فقط همین. در این صورت است که جامعه، پویا و پیشرو و شکست ناپذیر خواهد شد.
حال ایران، در ابتدای این مسیر 200 ساله است! سؤال اساسی از زنان کشورم این است: آیا تجربه غرب، شما را کفایت میکند یا اینکه خواهان تجربهای دیگر هستید؟ و البته از قدیم نقل صحیحی رسیده است که میگفتند: آزموده را آزمودن خطا است!!!
برای تکمیل اطلاعات میتوانید مستند انقلاب جنسی را مشاهده فرمایید.
روز و هفته حجاب و عفاف گرامی باد
مرتضی رشیدی 21/4/98
@zarrhbin
🔘 دلگرمی دلهای یخزده
📌 #باهم بخوانیم ادامهی خاطرات دکتر از #شهربانویمحلهشان...
🍃 روزی از مقابل در خانهی شهربانو میگذشتم. سر کوچه نشسته بود. سلام کردم، گفت: "حسین، هیچکس خانهی ما نیست، برو توی اتاق من، روی طاقچه دست چپ، یک روسری گلدار هست، بردار و بیار." من بارها به داخل حیاط و خانهی آنها رفته بودم، ولی برایِ #اولینبار بود که داخل اتاقِ شهربانو میرفتم.
🍂 ۱۱_۱۰ سال داشتم. سقف اتاق شهربانو به شیوهی کلاهفرنگی بود. نور به طور مایل از پنجرههای سقف کلاهفرنگی به داخل میتابید، بخشی از اتاق روشن و بخشی نسبتاً تاریک بود، اتاق از حیاط خلوت پشتی هم نور میگرفت، پنجرهی کوچکی هم به طرف حیاط داشت. اتاق، چهارگوش بزرگی بود. رادیوی لامپی بزرگی را توی یک طاقچه گذاشته بود. چندین طاقچه طبقه بندی شده بود، طبقهها پر از #کتاب بود.
🍃 من هرگز در در هیچ خانهای اینقدر #کتاب ندیده بودم، در طبقههای طاقچهی دیگر تا نزدیک سقف، مجله و بریدههایِ #روزنامه بود. اتاق بسیار تمیز بود. لحافی در یک گوشهی اتاق جمع شده بود. چندتا مخّده به دیوار تکیه داده شده بود. اتاق با قالی کهنهی تمیزی فرش شده بود. در گوشهای از اتاق میز کوتاهی قرار داشت، از آن میزهایی که به صندلی نیاز ندارد، فرد باید روی زمین بنشیند تا از آن استفاده کند. چند جلد کتاب روی میز بود. عنوان یکی از آنها را دیدم: #دیوانشمستبریزی.
🍂 طاقچهی سمت چپ را یافتم، تعدادی #روسریگلدار در طاقچه بود، یکی را برداشتم و برای شهربانو بردم. تشکر کرد و گفت: "پسر زرنگی هستی!" روسریاش را عوض کرد. روسری قبلیاش سفید و تمیز بود. پرسیدم: "چرا روسریتان را عوض کردید؟" گفت: "یکمرتبه دلم خواست #روسریرنگی سرم کنم. مردم چه گناهی کردهاند که باید قیافهی پیرکی مرا ببینند. باید لااقل روسری رنگی و لباس گلدار بپوشم تا آنها #شاد شوند." شهربانو ادامه داد: " طور دیگری نمیتوانم مردم را شاد کنم، با #رنگهایشاد آنها را شاد میکنم."
🍃 بعد از آن روز چندین بار دیگر مرا به داخل اتاقش فرستاد تا چیزی برایش بیاورم. یکبار به من گفت: "برو توی اتاقم یک کاسه بردار و از دبّهای که در گوشهی روبهروی درِ ورودی است، مقداری #آجیل بیاور." وقتی آجیل آوردم، یک مشت به خودم داد. بقیه را به رهگذرانِ کوچه به خصوص به #بچهها میداد.
🍂 بیبیهاجر عاشق مدینه هم غروب سر کوچه مینشست. همیشه تعدادی زن اطراف بیبیهاجر مینشستند و احوال بیبیهاجر را میپرسیدند. گاهی من هم همانجا #قصه میگفتم. البته، بیبیهاجر خودش بزرگ خاندان عاشق مدینهها بود. چندین بچه، دهها نوه و چندین نتیجه داشت.
🍃 ولی #شهربانو همیشه #تنها سر کوچه مینشست. کسی در کنارش نمینشست؛ یعنی جرات نمیکرد کنار #زنی بنشیند که به "کافر" معروف بود. زنها جرات نمیکردند کنار زنی بنشینند که آنها را به شورش وا میداشت. کسی کنار زنی نمینشست که میگفت اینقدر #نترسید! از چی میترسید؟ او میگفت اینقدر از گناه و جهنم نترسید. چه کسی در دههی ۱۳۳۰ جرات میکرد پهلوی پیرهزنی بنشیند که میگفت من به جای همهی شما به #جهنم میروم. من به جای شما جوابِ خدا را میدهم.
🍂 میگفت بچه مدرسهایها نباید به حرف پیرهزنها و پیرمردهای بیسواد گوش بدهند. میگفت این #بیسوادها کر و کورند، شهربانو معتقد بود خیلی از این گناهان که مردم بر میشمرند، #خرافات است. یک روز به ملوکه بیبیهلی (صفاری) گفته بود از نظر این مردم، بزرگترین #گناه، علم و دانش و #فکرکردن است. او میگفت از نظر رقیّه عروس من هرچه آدم بیفکرتر و بیعقلتر باشد، مومنتر است و زودتر به بهشت میرود. میگفت اگر اینطور باشد، همهی #گاوها جایشان توی بهشت است!
🍃 در کوچه و محلّهی ما یک زنِ ملّا و دانا و #کتابخوان بود که از نظر اهالی #کافر بود. در شهر و محله و کوچهی شما چطور؟ چندتا کافر هست؟ البته در شرایط فعلی با این همه مدرسه و دانشگاه "گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هرآنچه هست گیرند."
🍂 مادرم میگوید شهربانو هم نمیخواست ما زنها پیش او بنشینیم. میگفت حرفهای شما مرا #خسته میکند. حالا پس از ۵۵ سال من از نوهاش مهری میپرسم: "چرا مادربزرگ شما همیشه سرِ کوچه تنها بود؟" او گفت: "مخالفانش او را کافر مینامیدند." من منتظر بودم مهری این عبارت را بر زبان بیاورد تا از او سئوال کنم. فوری پرسیدم: "چرا مردم به او "کافر" میگفتند؟ این کلمهی کافر کجا پیدا شد؟"
👇👇👇👇
🍃 #مهری گفت: " مادربزرگم ملّا بود. مکتبدار بود. حدود چهل سال به بچههای مردم درس میداد. از ۲۵ سالگی تا ۶۵ سالگی مکتب داشت. ملّا نباتی شاگرد او بود." اگر اینطور باشد شهربانو باید از سال ۱۲۷۰ شمسی تا ۱۳۱۰ مکتبداری کرده باشد. شهربانو در مکتب علاوه بر قرآن به بچههای مردم #مثنوی، #دیوانشمس و #شاهنامه درس میداد. در مکتب علاوه بر بچههای مسلمان بچههای #زردشتی و #یهودی هم میآمدند. آنها پیش او شاهنامه میخواندند.
🍂 مدتی به بچههای یهودی #تورات و در دههی ۱۳۰۰ به برخی از بزرگسالانِ یهودی #تلمود درس داده بود. ملّاهای دیگر میگفتند شهربانو کافر است. میگفتند او به بچههای مردم کتابهای حرام (ضالّه) درس میدهد. میگفتند: این زن کافر است که #شاهنامه و مثنوی درس میدهد. کافر است که یهودیها و زردشتیها پیش او رفت و آمد دارند.
🍃 آنقدر این حرفها را گفتند و گفتند تا دیگر کسی بچهاش را به #مکتباو نفرستاد. مکتبخانهاش تعطیل شد. طی سالهای بعد فقط ۳_۲ بچه پیش او درس میخواندند. تا حدود بیست سال بعد شاگردهای قبلیاش، شاگردانی که #کارمند یا دبیر بودند، هفتهای دوساعت عصرهای دوشنبه پیش او میآمدند تا مثنوی بخوانند. تا حدود سال ۱۳۳۲ عصرهای دوشنبه کلاسِ #مثنویخوانی داشت.
🍂 در سال ۱۳۳۲ کلاس او را #تعطیل کردند. گفته بودند آدمهایی که به این مکتب میآیند، #سیاسی هستند. گفته بودند مکتب مال بچههاست؛ این آدمهای ۵۰_۴۰ ساله چرا به مکتب میآیند؟ بالاخره کلاس شهربانو را تعطیل کرده بودند. میبینید وقتی #دیکتاتوری گسترده شد تا کجا میرسد؟ تا کوچهپسکوچههای محلّهی فقیرنشین ما، جلسهی درس و بحث یک پیرهزن را هم تعطیل میکنند.
🍃 #دیکتاتوری از بالا، دیکتاتوری از پایین را با خودش میآورد. وقتی رضاشاه و محمدرضاشاه دیکتاتوری میکنند، سوپرِ محلّه هم دیکتاتور میشود. #دیکتاتوری برای #خبیثها فرصت میآورد. فرصتِ #پروندهسازی، فرصتِ #حسادت، فرصت از دور بیرون کردنِ #رقبا. دیکتاتوری از بالا باعث میشود که در پایین دو کارمندِ دونپایه برای هم پاپوش درست کنند. مردم محلّه گفته بودند خوب شد گعدهی (جلسهی) این کافر را تعطیل کردند.
🍂 شهربانو همیشه به همه میگفت #دخترهایتان را به مدرسه بفرستید. روزی شهربانو به حاجآقارضا که پولدار محله بود و خیلی #بانیروضه میشد، گفته بود: "تو در آن دنیا در قعر جهنم هستی! چون اجازه ندادی دخترهایت به مدرسه بروند." اصرار کرده بود که #نوههایش به مدرسه بروند. اگر فشار شهربانو نبود، پدر مهری تسلیم همسرش رقیّه میشد. مهری هم مثل خواهرهایش به مدرسه نمیرفت. خیلی از این پیرهزنهای عصر قاجاری طرفدار #سوادآموزی بودند.
🍃 جالب است که بسیاری از دخترهای آنها که در عصر رضاشاه بودند، با سوادآموزی مخالف بودند. راستی چرا؟ #شهربانو به نوهاش مهری میگفت: "خودم پشتت هستم. تا من زندهام درس بخوان!" رقیّه هم جرات نمیکرد با شهربانو مخالفت کند. شهربانو به رقیّه گفته بود اگر نگذارد مهری به مدرسه برود تمام طلاهایش را به اشرف میدهد. اشرف جاریِ (همعاروس) رقیّه بود. پسر دیگر شهربانو سه کوچه آن طرفتر ساکن بود. شهربانو فقط دو پسر داشت. دختر نداشت.
🍂 شهربانو هیچوقت از هیچ شاگرد مکتبی پول و هدیه نگرفته بود. شوهرش زود مُرده بود. بچههایش با درآمدِ #پارچهبافی بزرگو آنها را داماد کرده بود. بخشی از مخارج عروسی و دامادی نوههایش را هم داده بود. شهربانو میگفت #زنها اگر کار نکنند و با بازار سر و کار نداشته باشند، #خرافاتی میشوند. او میگفت آدم نمیتواند #بیکار باشد. وقتی کار تولیدی و سازنده ندارد، میچسبد به کارهای باطل. دائم میرود جلسههای #غیبت. آدم بیکار، متعصب و بیعقل میشود.
🍃 آدمی که در دستش #پول نباشد و نداند پول چطور به دست میآید، به درد نمیخورد. آدمِ بیخودی میشود. به مهری میگفت: "اگر مادرت کار میکرد، اینقدر بحث گناه و بهشت و جهنم نمیکرد. مادرت توی خانه بیکار است. دائم دنبال حرفهای مفت و #تعصبآمیز است. چون بیکار است، دائم جلسه است. این جلسات برای او نوعی کار است. اگر تو هم میخواهی به سرنوشت مادرت دچار نشوی، باید درس بخوانی و #معلم بشوی، باید کار کنی. اگر بروی توی زیرزمین و پارچهبافی کنی و پول در بیاوری، عقلت بیشتر از خودت بیکار میشود."
✅ ادامه دارد....
📚 شازده حمام، جلد ۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin