eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
410 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭✊ در حمایت از یهودا ................. جهان فهمیده پیش از این یهودا را چنان که کشت با کارش مسیحا را مسیحا چیست جز انسانیت، جز عشق یهود، آگاه کرده از خودش ما را همان قومی که با هر بمب و هر موشک میان گور، لرزانده ست موسی را همان قومی که با افکارِ ماسونی به خاک و خون کشیده کل دنیا را عروسک ها نمی دانند این شب ها که می بینند آیا صبح فردا را...! چه ساراها که زیر خاک خوابیدند که این کودک کُشِ جانی شود دارا تویی آنکه خیانت کرد و رسوا شد دریده... جامه ی یوسف، زلیخا را! از این نامردمی ها، هتک حرمت ها بزن عیسی، بزن زنگ کلیسا را مسلمانان لب ساحل نشستید و نمی گیرید در آغوش، دریا را!؟ شنیدم آب را بستند بر بخوانم روضه ی جانسوز را... همان آب آوری که تشنه بود و رفت همانکه محو خود کرده تماشا را همان که با مشک پر از سوراخ - وُ اشک چشم... داده آب، صحرا را کجایی ای ... ای که پرچم را برافرازی و حیفا را... دلم از شعله ها آتش گرفت آتش میان دود دیدم باز را می گفت پاشو... می میرم یکی فریاد زد از ترس، را سری از تن جدا افتاده بود ای وای دوباره شد...! است و است و اینجا ببین که می گذاری بر کجا پا را! که شد با ، با ولی با پر کرد هرجا را به دل «» می گفتند دواتِ خون او جان داد نی ها را همان نی ها که شد موشک، فرود آمد به هم زد خوابِ لاد و یِبنه، عکّا را ستاره نیست اینها...! برقِ امّید است ببیند آسمان، را نمی شد باورم حمله به زخمی ها یکی انگار کشته تک تکِ ما را به دوش دولت و شهرک نشینان است نمی فهمیم این دیوار حاشا را...! چرا نطق و بیانیه!؟ یکی باید بخواباند غبار جنگ و دعوا را خدا صبرش دهد هر کس که زخمی شد یکی باید کند آرام، صبرا را هنوز اما روی پایش هست هنوز اسلام دارد دستِ بالا را بیا ای اصل و فرع دین، که می خواهم ببینم ذوالفقارِ در تبرّی را زمین، حالش خراب است و پر از ابهام بیا ، بیا و این معما را...! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 قصیده ای به ساحت (ع) ................. چشمان تو رنگین کمانِ نور و باران است سهم دلِ دریایی ات، امواج طوفان است و در سجده هایت آسمان پیداست اما شب قدری ، قدر تو پنهان است! ما با شما یک جورِ دیگر راحتیم آقا چون مادرت، فرزند ایران است ما... شاعرانی که گرفتیم از کلامت وام تو... آنکه چشمش چشمه چشمه، شعر جوشان است دیروز خواندم از کتابت چند برگ سبز باغِ ، ترجمانِ نور است آنچه «»، سحر با اشک می خوانَد بابِ «» جان است تا سیب طوبی می رسد از آسمانِ دست معراج، با چشمانِ لبریز تو آسان است با خطبه های آتشین گفتی به دنیا که گاهی ، گاهی ، شمشیر میدان است فتح الفتوحت را به شام، آسودگان دیدند حالا برای حال تو، شهری پریشان است نیمی از آن مجلس، به حال خویش گرییدند نیمی از آن قومِ خطا کرده، پشیمان است ، آن زمان، بود ، این زمان، است دعوای جدّت بر سر بود دعوای امروز تو هم بر است دلسنگ ها با تو چه کردند ای تماشایی!؟ آیینه از آیین چشمت، مات و حیران است با گریه های بی امان، روشنگری کردی این قطره ها شعرند و هر شعری پر از «آن» است پیمانه ی اشک تو را کشتند عاقل ها وقتی که فهمیدند چشمان تو میخانه ست دنیا اگر روزی بفهمد روضه هایت را باور نخواهد کرد این کارِ مسلمان است راه تو را یک مشت، گرگ تشنه سد کردند بر پیکر آهو، هزاران جای دندان است - (دندان... خدایا وای! دستت بشکند نامرد یک لحظه هم با خود نگفت: «ارباب، مهمان است»!) چشمان تو یادآور تاریخ عاشوراست ذبح عظیمی که همانا است یک گوشه از آنچه شما در کردید برپایی سبزِ قیام است ۱ یعنی ظلم خواهد رفت آنچه بجا میماند آزادی ست، ایمان است و رسم بزرگان است دنیا بداند هرکه اینسان است است ، جنگ میان حق و باطل بود آنجا که انسان روبروی هرچه شیطان است - یک سو جهنم بود و یک سو جنتُ المأوی هرچند در ظاهر، سراپایش بیابان است به افتاد اگر آن روز یک ، است و جهان با او است قم المقدسه ............................ ۱. سربداران نام جنبشی مردمی در روستای باشتین و سبزوار خراسان در سده هشتم هجری خورشیدی بود که علیه ستم و تعدی فرمان‌روایان مغول و عاملان آنان با شعار «سر به دار می‌دهیم تن به ذلت نمی‌دهیم» ایجاد شد و به یکصد و بیست سال چیرگی مغول‌ها بر ایران پایان داد. تلاش و پیگیری رهبران این قیام به تشکیل یک حکومت مستقل ملی و شیعه‌مذهب ایرانی در خراسان انجامید. مهم‌ترین ویژگی‌های این حکومت تنفر و انزجار از عناصر مغولی و تثبیت ایدئولوژی تشیع دوازده‌امامی بود. رهبر مذهبی سلسله سربداران شیخ حسن جوری و مهم ترین رهبر سیاسی این سلسله سلطان وجیه الدین مسعود بود. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏 برای آنها که برای به آب و آتش می زنند دست از طلب ندارم ................................. دست از طلب ندارم تا نام من درآید «یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن درآید» ۱ در ، خورده گره به کارم دور از وطن...! تنِ من، کی از درآید!؟ از لطمه، گُل نشسته بر صورتی شکسته از لاله های مرده، خون از کفن درآید هر واژه یک درخت است! آتش به باغ افتاد... از داغِ روضه هایش، دادِ سخن درآید هر روز با مرورِ گودالِ قطعه قطعه فریادِ هیزم شکن درآید ۲ آمد کسی به مقتل! غارت کند خدا را...! هی کرد زیر و رویش...! تا پیرهن درآید! اگر ببیند اینگونه صحنه ها را از قتلگاهِْ بی جان، یک درآید مربع نیلوفرانه غرقم! کو دستی آسمانی - تا با صدای پایش، ماه از لجن درآید دل چیست!؟ خاکِ سردی، کز شعله... جان بگیرد با دست کوزه گر، باز... از سوختن درآید! با گریه های نم نم، با سینه های محکم گرد و غبار کینه، از سینه زن درآید «»، یعنی از نسل او ، آن درآید! «از دوست یک اشارت، از ما به سر دویدن» ۳ از لاک خویش، یک روز... این مرد و زن درآید با چشم های سبزش، با خشم های سبزش دنیای بدگمانی، از سوءظن درآید با لطف چشمِ ، با دستِ انتقامی از غربت و خرابی، قبر درآید! قم المقدسه ............................................ ۱. به استقبال غزلی از خواجه حافظ شیرازی با مطلع: دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید ۲. هیزم شکن به معنای یک. هیزم شکن/ دو. مرثیه خوان و هر که روضه ی اباعبدالله الحسین (ع) را مرور می کند. ۳. اشاره به بیتی از هُمام تبریزی موقوفِ التفاتم تا کی رسد اجازت از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15