4_5796545011516441452.ogg
245.3K
رحلت پیامبر(ص)وشهادت امام حسن(ع)
وقت عزایتیشدی،،ای شیعه گل نوایه
گِی قاره بزم غمده،،آماده اول بُکایه
بزم عزاقوروب گون،،رخت عزاگیوب آی
حیدرجنانداآغلور،،،زهرادیلینده لایلای
گاهی دیوربابام وای،،گاهی دیوربالام وای
هراوخشامادینده،،،لرزه سالورسمایه
پیغمبرگرامی،،،گوزیومدی بوجهاندان
نوحه سسی اوجالدی،،
هرپیروهرجواندان
جَبریله اهل معنا،،،آیریلدی دلستاندان
بزم عزاقوروبدی،،،عشق اهلی مصطفایه
بیرآیریغم ائدوبدی،،قلب بتولی مغموم
زهریله مجتبانی،،جعده ائدوبدی مسموم
جان وئردی ئوزائوینده،،دوم امام مظلوم
گوردی اوحالی زینب،،غرق اولدی آه ووایه
احمدغمینده اولدی،،ماتمســـــــــرا
مدینه
اولدی حسن غمینده،،،غرق عزا مدینه
ایلوربوغمده الآن،،،آه ونــــــوا
مدینه
آغلورحسین مظلوم،،،آلام مجتبایه
استادطالبی
#ترکی
♦السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)♦
1_1712761649 (1).mp3
1.18M
مهدی عبادی:
زبانحال حضرت زینب کبری علیها السلام در شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
(آهنگ اوغول علی آغلاما یات)
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
اوزون هرایه یتیش آنا
جان ویرور حسن اوغلون
سالوب ایاقدان اونی جفا
جان ویرور حسن اوغلون
ایو اولوب عزاخانه/آغلارام یانا یانه
✅✅✅✅✅✅✅✅✅
دولوبدی قان طشته آنا
صبریمی آلوب الدن
آنا دوداقیندا قان دوروب
زینبی سالوب دیلدن
اولوبدی وردی گوزل آدون
سالماز آدیوی دیلدن
اوقدری قالمور گوزون یوما
جان ویرور حسن اوغلون
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
بلایه دوشدی بوگون حسن
زهر کینه دن یاندی
بیزه دیمور قاتلین آدین
غمدن هامّی حیراندی
قانی آخوب کوینگینه
یوزگوزی بوتون قاندی
ایله سیزیلدیر یانا یانا
جان ویرور حسن اوغلون
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
بونون بو مظلومیتی
عالمه ایدر تأثیر
بهشتیدن گل مدینیه
ایلمه آنا تأخیر
سویی گوروم قانه دونه
ویردی رنگینه تغییر
اوجالدی عرشه آنا نوا
جان ویرور حسن اوغلون
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
اورک دولوب دردو غصّه دن
یانموری دیلیم بیجا
گوزوم قاباقینده جان ویرور
شور حشر اولوب برپا
منه دیور آغلاما باجی
وار قاباقدا عاشورا
غمیم آنا گلموری سایا
جان ویرور حسن اوغلون
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
التماس دعای فرج
الاحقر مهدی
♦السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)♦
.
#واحد
#نوحه #حضرت_رقیه
#آروم_آروم
☑️ بند اول
آروم آروم آروم
میخوابه رو دوش سقا
آیینه ی دله زهرا«س»
با یک اشاره
تا وا میشه دستش
از رو انگشتای بی بی
میریزه روزیه عالم
برکت میباره
کرامتش بی بدیله
خادمه خونش جبرییله
واسه به خدا رسیدن
شده نام زیباش وسیله
نفسی لکِ الفدا
ای کوثره خدا
دردانه ی حسین«ع»
خاتون کربلا
☑️بند دوم
کجایی ای بابا
ببینی چشای خونم
ببینی که پریشونم
بابای خوبم
کجابودی وقتی
از روی ناقه افتادم
هزار دفه من جون دادم
بابای خوبم
دله زارم توو اضطرابه
یه لحظه شم رنج و عذابه
بیا هنوز تا من نمردم
بیا یه سر امشب خرابه
نفسی لکِ الفدا
ای کوثره خدا
دردانه ی حسین«ع»
خاتون کربلا
☑️بند سوم
نبودی بابایی
ببینی خوردم سیلی
گونه هام و شده نیلی
بابایی جونم
نبودی بابایی
بی بهونه و بی حد
یه حرومی منو میزد
بابایی جونم
میزدنم وحشیونه
بی محابا و بی بهونه
زدن تا دیدن یتیمم
سیلی و مشت و تازیونه
نفسی لکِ الفدا
ای کوثره خدا
دردانه ی حسین«ع»
خاتون کربلا
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
#مجید_مرادزاده
.👇
#_روضه_جانسوز_ویژه #_شب_جمعه _روضه حضرت زهرا سلام الله علیها گریز روضه سیدالشهدا علیه السلام
🎤#استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
اشک بر زهرا حیاتم می دهد
از غم دوزخ نجاتم می دهد
اشک بر زهرا، دهد بوی بهشت
می کند ترسیم خط سرنوشت
اشک بر زهرا برد دل را بقیع
می کشاند رشته ام را تا بقیع
*سادات ، اخه مادرتون همینجا گریه می کرد انقده زیر آفتاب ناله میزد" امیرالمومنین یه سایبان برا خانمش درست کرد؛ این صورت نباید زیر آفتاب بمانه. این صورتی که برا ملائکه نور افشانی می کنه تا علی زنده ست نباید زیر آفتاب بمونه ....."
آخ دلم یه جایی رفت ... من فدای اون بچه های حسین که صورت هاشون زیر آفتاب اونقده سوخته بود .... آگه امام زمان اشاره نمی کرد من نمی تونستم بگم فرمود: سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ ...*
برده ها رو میدونی چه جور می بردن؟!! *صُفِدُوا بِالحَديِدِ* یعنی آگه همه سواره بودن، آگه همه سایبان و محمل داشتند اما اینا بر شتران بی محمل و جحاز *تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ * آخ صورت هاشون اونقده سوخته بود حسین ...... *
ان شاالله وعدمون حرم نازدانه حسین ، حالا تو خود،حدیث مفصل بخوان ازین مجمل این صورتی که زیر آفتاب سوخته آگه سیلی بهش بخوره چی میشه،آگه تازیانه و کعب نی بزنن .....
آی حسین ....
هرکه با زهراست احساس سخاوت میکند
*در عین نداری انقده سخاوت داشت حتی وقتی پیغمبر سلمانو فرستاد دره خونش گردنبدشو به سلمان داد،بچه هاش چیزی نداشتند بخورند اما هر کی در خونش اومده دست خالی برنگشته، امشب بگو مادر ،مادرانه یه چیزی تو کاسه ی گدایی ما بریز .....*
اصلا رسم این خانواده اینه در عین نداری فضل و بخشش شون بیشتره آخه پسرشم وقتی تو گودال بود.....بگم ..." نذاشت ساربان دست خالی برگرده، آخ دست پر برگشت هم انگشتو برد،هم انگشترو....
حسین
🎤#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
🥀
3813-attachment-روضه-شام،اسارت-و-مجلس-یزید-_-گریز-حضرت-زهرا-سلام-الله-علیها-_-میرزامحمدی.mp3
853.7K
#روضه_شام
اسارت و مجلس یزید استاد میرزامحمدی
"اطلب منک ثلاثة اشیا" سه تا شیء گران بها من از تو طلب دارم ، نه اینکه فقط همین سه تا رو از ما به غارت بردید ، نه ، در بین اشیاء غارتی قسمتیش رو زین العابدین تحویل گرفت ، قسمتی شم من باید تحویل بگیرم ؛
اولین امانتی اینه "عمامةجدی رسول الله" ان شاالله وعده ی هممون حرم زینب کبری ، اونجا بخونیم این روضه رو ، یزید!یه عمامه ای رو سر برادرم بود ، عمامه ی جدم پیغمبر بود ، من ندیدم ولی به من گفتن اخنس ملعون اونو به غارت برده،،،،
دومین شی ای که از ما به غارت بردی اونقده برام عزیزه که پنجاه سال این یادگار مادرم نزد من امانت بود ، "قمیص اَخُ الحسین " پیراهن برادرم حسینه .... الله کبر ، کدوم پیرهن ، همون پیرهنی که امام صادق فرمود : بیش از 120 جای تیر و تیغ و نیزه و شمشیر بر این پیرهن بود .... اما فاطمیه ست سومیش رو بگم و بنشینم ،فیض آمادست ....
سومین چیزی که تو باید به ما پس بدی ، اصلا آگه این نزد تو باشه من به غیرت زینبیم بر میخوره ، میدونی چیه ؟؟ "مقنعة امی فاطمه" فهمیدی چی گفتم ؟ من از شما می پرسم این مقنعه و معجرو از کجا آورده بودن؟؟؟ ان شاالله که از سر زن ها ربوده نشده باشه،،،،
روضه اول ماه صفر
حجت الاسلام میرزا محمدی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ
الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ..."(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟(الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن" این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..." همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..."
عمه ی من نائب الحیدر است
سیدالنساء پس از مادر است
عمه ی من سفیر خون خداست
هم دم هجده سر از تن جداست
عمه ی من اوست که در قافله
نشسته آورده به جا نافله ...
عمه ی من بر سر بازارها
دیده ز اهل ستم آزارها
این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده"" این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشو ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ...." این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...."
آی حسین ......
عمه ی من اسوه ی ایوب بود
شاهد قرآن و لب و چوب بود
هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....
هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت
آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی ...
ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....
بأبی المستضعف الغریبیا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها تو را میخوانیم یا الله ...
سلام و تسلیت خالصانه ما را اصاعه به محضر نورانیش برسان
اصاعه اقا و مولا و ولی نعمتمان را دعا گوی ما قرار بده
به دعای مستجابش حسن عاقبت بخیری به همه ما کرم فرما ....
4_5866130031536768328.mp3
1.44M
#روضه
ورود اسرا به شام
حجت الاسلام والمسلمین میرزامحمدی
.
|⇦•اگر چه نوکری نکردم...
#روضه_شب_جمعه به نَفسِ کربلایی سیدمهدی حسینی
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
اگر چه نوکری نکردم
هوایِ کربلاتُ کردم
یه بار دیگه بگو بیامُ
دوباره دورِ تو بگردم
از این زمونه سیر شدم
یه برات امضاء کن
حالا که سر به زیر شدم
یه برات امضاء کن
تو روضه ی تو پیر شدم
یه برات امضاء کن
تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ
هر کی کربلا نره ناکامِ
حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ
ای آقا....
*شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ"
بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت...
آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش...
دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد....
کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...*
خاک به سَرِ من
از غم حسین شکست کَمَرِ من
زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من
خاک به سَرِ من
مادرش صدا می زد:پسرِ من
تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من
نا نداشت،سقا نداشت
برایِ دست و پا زدن
تو قتلگاه جا نداشت
جون نداشت،سامون نداشت
طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت
*هر کجا نشستی صدا بزن:حسین.....
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
.
@babolharam_net.mp3
10.81M
|⇦•اگر چه نوکری نکردم...
#روضه به نَفسِ کربلایی سیدمهدی حسینی
.
#زمینه
#فراق_کربلا
#اربعین
#احسان_نرگسی
کیه که این روزا دلش تنگ تو نیس/هر کیو دیدم این روزا دلواپسه
نه... دیگه کاری از کسی ساخته نیس/مگه یه کربلا به دادم برسه
تو قولت قوله/تو رو می شناسم/مگه میشه رو از من برگردونی
خودم اینجا و/دلم مشایه/دلم می گیره با این سرگردونی
سرگردونم
منو به آغوشت برگردونم
دوری با حرفه مگه آقا جونم
آقا جونم ابی عبدالله حسین
................
می دونم اونی که میخواستی نشدم/یه فرصت دیگه بده بهم آقا
نگو قراره از حرم جا بمونیم/نگو فقط جای ما نیس توو کربلا
میدونم اوجِ /مرامی آقا/می دونم رومو می گیری اینبارم
منو هر جوری/میشه دعوت کن/من هر چی هم باشم باز دوست دارم
دوست دارم
از همین جا رو ضریت سر میذارم
بازم از دوری تو خون می بارم
دوست دارم
آقا جونم ابی عبدالله حسین
👇
.
|⇦•این تشت غرق خون...
#روضه و #زمزمه و توسل به کریم اهل بیت امامحسنمجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد طاهری
●━━━━━━───────
این تشت غرق خون دق داده خواهرو
چرا ازم می خوای چادر مادرو
باز اشکای چشات شبیه رود شده
داداش! صورت تو مثه مادر کبود شده
این دم آخری به یاد صورت کبود مادری
این دم آخری ۰به یاد آتیش اون دیوار و دری
قاتل تو نه زهر و ناسزا بود
نه کینه ی زن بی حیا بود
هر کی ندونه خواهرت می دونه
قاتل تو سیلی بی هوا بود
«وای مادرم مادرم مادرم..»
درد غریبی تو شده قاتلم
برای تشییعت شور میزنه دلم
*اولین تشییع جنازه ی در اهل بیته، هیچ بدنی رو تشییع نکردن، بدن پیغمبر،بدن حضرت زهرا، بدن امیرالمومنینم که فقط امام حسن و امام حسین غریبانه بردن..دل زینب شور میزنه...*
الهی تیر بارون نشه تنت حسن
الهی خون نیاد از کفنت حسن
اصلا به این اسم،حساسه حضرت زینب،
حرف کفن اومد
راستی! دیگه کفن نداره خواهرت
تو رو خدا بگو
چی کار کنم واسه تنِ برادرت
راستی یه پیرهن، داده مادر اما
بعیده اونم به تنش بزارند
تو تشیع تو تیر آوردند اما
واسه حسینت اسب ها رو میارند
* امام حسن حق داشت فرمود"لایوم کیومک یا اباعبدالله" اگر اینجا بدن رو تیر بارون کردن، اما هنوز ابی عبدالله هست، عباس هست، عباس نگاه کرد دیدقاسم داره نگاه میکنه، اومد شمشیر بکشه ابی عبدالله اومد بغلش کرد فرمود: حسنم وصیت کرده قطره ٔخونی ریخته نشه صبر کن جنگتو بزار برا کربلا..
اما اون لحظه ی آخر که حسین رو سنگ بارون میکردن یه نفرنبود همه شهدا رو زمین افتاده بودن فقط یه خواهری از مسیرخیمه تا تل زینبیه هی به سرو سینه میزنه هی صدا میزنه واحسینا ....
یه لحظه ای اومد، حضرت زینب دید نانجیب رو سینه ی برادر نشسته، انگار یادش افتاد لحظه ای رو که حسينش توي كودكي روي سینه ی پیغمبر بود لذا صدا زد : " صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء مَسْلوبُ الْعِمامَةِ وَالرِداءمجزوز الرأس من القفا .."
ــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_حسن
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
حاج محمد رضا طاهری_صفر1401 -زمزمه - این تشت غرق خون - محمد رضا طاهری-1667707640.mp3
20.37M
.
|⇦•ای جان جهان...
#قسمت_ اول #روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
“السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ”
ای جان جهان، جهانِ جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان، ادرکنی
ای زنده کننده ی مسیحا الغوث
یا مهدیِ صاحب الزمان ادرکنی
یا بن الحسن!...
تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن
خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن
یا کریم و یا ربِ وقتِ مناجاتم شده
من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم حسن
ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟
زود حل شد مشکل من هر کجا گفتم حسن
نام او را می برم زهرا تفضّل می کند
تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن
در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم !
هر زمان رفتم به پابوسِ رضا گفتم حسن
«امام زاده ی آبادی هم حرم دارد
ولی حسن برادرِ زینب هنوز بی حرم است»
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
*امشب اربعینت رو از امام حسن بگیر، بگو آقاجان! هنوز اربعین من ردیف نشده، من میخوام به نیت شما قدم بردارم، برا من بنویس، ان شاء الله یه روز هم بشه پای پیاده بریم حرمِ امام حسن، قربون اون آقایی برم که بیست و پنج بار پای پیاده سفرِ حج رفت، سه بار همه ی اموالش رو به فقرا داد...*
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
فکر کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام
بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم حسن
کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد
رد شدم با گریه از این کوچه ها گفتم حسن
#شاعر سید پوریا هاشمی
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطرهی بغضِ مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطرهی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیدهای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نورِ کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دستِ بزن داشت
*خودِ امام حسن در عالم رویا به عبدالزهرا اون روضه خون فرمود: دنبال تاریخ مرگِ من هستی؟ تاریخ مرگ من اون روزی است که من سیلی خوردنِ مادرم زهرا رو دیدم، من اون روز جون دادم...*
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرفِ کوثرِ من خورد
بشکند آن دست که بر مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دلِ پُرِ او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کُشت مرا آهِ سینه سوزِ حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم
*صدا زد: حسین جان! هر وقت دیدی دستت رو محکم فشار دادم، بدون دیگه کارِ حسن تمام شده، ابی عبدالله کنار بستر امام حسن بود، عرق مرگ بر پیشانیِ امام حسن نشسته بود، یه وقت ابی عبدالله دید امام حسن دستش رو محکم گرفته، فهمید کار برادرش دیگه تمامه، اینجا بود که فرمود: غارت زده کسی نیست که اموالش رو به غارت ببرن، غارت زده منم که برادری مثل حسن رو از دست دادم...
فاخته فرزند معاویه ی ملعونه، میگه: یه وقت دیدم پدرم پشت هم هی میگه: " الله اکبر، الله اکبر..." گفتم: پدر چی شده؟ چه خبر شده؟ گفت: خبر رسیده حسن بن علی کشته شد... گفتم: پسرِ فاطمه جان داده تو تکبیر میگی؟ گفت: از امشب سَرِ راحت بر زمین میگذارم، خلاص شدم از دستِ حسن بن علی...
آی ناله دارا! اینجا یه جا بود فرزند زهرا جان داد، صدای تکبیر بلند شد، یه روزی هم سری کربلا به نیزه رفت صدای تکبیر بلند شد...
ــــــــــــــــــ
#امام_حسن
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه_امام_حسن علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر این همه خورده
پیرهنم را کسی به زور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دخترِ حیدر کجا، اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
#شاعر سید پوریا هاشمی
*یه طبق خرما بود باید بین فقرا تقسیم میشد، پیغمبر به امام حسن فرمود: پسرم! صدقه بر ما حرامه... از همون کودکی یاد امام حسن مجتبی دادن...
آره والله صدقه برا آل الله حرامه، اما یه چند روی است الان تو شام دارن برای این زن و بچه صدقه میارن، هی اُم کلثوم خرماهارو از دست این بچه ها بیرون میندازه، هی میگه:" إِنَّ الصَّدَقَة عَلَیْنَا حَرَام " صدقه بر ما حرامه، ای حسین!...
ــــــــــــــــــ
#امام_حسن
#بیست_و_هشت_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
14000622eheyat-bazri-roze.mp3
7.52M
|⇦ای جان جهان...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری
.
|⇦•دامنچشم من ...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #روضه_امام_حسن علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری
●━━━━━━───────
عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ...
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...
عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره...
ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*
«مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر
مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#شاعر حسن لطفی
* امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟ برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن...
يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...*
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_امام_حسن
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
كربلايی حسين طاهری_صفر1401 - شب شهادت امام حسن مجتبی - روضه - حسین طاهری-1666595461.mp3
16.14M
|⇦دامنچشمجهان...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #امام_حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری
●━━━━━━───────
اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیَّدَ النَّبِیَینَ وَ وَصِیَّ اَمیرِالْمؤمِنینَ السَّلام ُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیَّدِ الْوَصَیّینَ اَشْهَدُ اَنَّکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمْؤمِنینَ اَمینُ اللّهِ وَابْنُ اَمیِنِه، عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهیداً واَشْهَدُ اَنَّکَ الْأِمامُ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمهْدِیَّ، اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَیْهِ وَبَلَّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنّی فی هذهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ الْتَّحِیَّة
💔 #روضه_حضرت_رقیه
❣براحمد و خُلق مهربانش صلوات
❣بر حیدر و صبر بیکرانش صلوات
❣از فاطمه مجتبی و مظلوم حسین
❣تا حضرت صاحب الزمانش صلوات
(#السلام_علیکِ_یابنت_رسول_الله
#السلام_علیک_یا_رقیه_یابنت_ابی_عبدالله)
🔅بیا با هم رویم اندر خرابه
🔅برای دیدن طفل سه ساله
🔅که او اندر خرابه جای داره
🔅آخ غم داغ پدر در سینه داره
⬅️دلارو ببریم خرابه شام..کنار حرم با صفای رقیه..
امروز بگیر دامن سه ساله ابی عبدالله رو..
(نگا به دستای کوچولوش نکنیا)
(بخدا با دستای خسته اش گره های بزرگی رو باز کرده)
⬅️نمیدونم دختر کوچولو داری یا نه..
دختر خیلی بابائیه..
اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد..
امروز بریم یتیم نوازی..
ان شاالله هیچ وقت دختر بی بابا بزرگ نکنی..
بمیرم برای دردای دل بیبی زینب..
(بریم خرابه شام)
کیا آرزوشونه برن قبر 3 ساله حسین و زیارت کنند..بسم الله.. کبوتر دلتو پر بده خرابه شام..
(دشتی)
🌾آخ بیا با هم رویم اندر خرابه
🌾برای دیدن طفل 3 ساله
🌾که او اندر خرابه جای داره
🌾آخ غم داغ پدر درسینه داره
⬅️یه لحظه رو برات یاد کنمُ التماس دعا
آی ناله دارا..آی مریض دارا...آی جوون دارا..آی آبرو دارا..
دل شبی صدای ناله رقیه بلند شد..
هی صدا میزد بابا نرو بابا..
بابا بدون من نرو بابا..
وقتی بیدار شد بهانه بابا گرفت..
آخ عمه عمه عمه..
بابام کجا رفت عمه..
امان از دل زینب..چه خون شد دل زینب..
(صدا زد رقیه جان عمه، بابات که اینجا نبود عمه)
صدا زد عمه..بابام همین جا بود عمه..
عمه سرمو رو زانوی بابام گذاشته بودم..
داشت نازم میکرد عمه..عمه داشت زخمای گوشمو مرحم میگذاشت عمه..
(هر چه کردند نتونستن رقیه رو آرام کنند)
(همه اهل خرابه به گریه افتادند)
⬅️آخی..یه وقت صدای ناله اش رسید به گوش یزید..
چه خبره در خرابه..
گفتن یزید خدا خانهٔ ظلمتُ ویران کنه، 3 ساله دختر حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته، آروم نمیگیره..
(صدا زد بابا میخواد باباشو براش ببرید.. سر بریده باباشو ببرید)
امان امان 2
⏪یه وقت دیدن طبقی رو وارد خرابه کردند..روش روپوشی کشیده بودن..آوردند گذاشتن جلو 3ساله ابی عبدالله
یه وقت صدا زد عمه، من که غذا نمیخوام عمه..
عمه من بابام میخوام..صدا زد عمه جان اونچه تو میخوای تو این طبقه عمه..
با دستای کوچولوش روپوشو کنار زد..
آی حاجت دارا..ناله دارا..میگن رقیه اول سر بابا رو نشناخت خیره خیره به سر نگاه کرد..من از شما میپرسم مگه میشه دختر سر بابا رو نشناسه..
میخوام بگم سری که کنج تنور بوده..سری که چوب خیزران خورده..رقیه اول این سر رو نشناخت..اماخوب که نگاه کرد دید نه، این سر مسافر رقیه است..
این بابای رقیه است..
🍁آخ عمه بیا گمشده پیدا شده
🍁کنج خرابه شب یلدا شده
🍁مژده که بابا ز سفر آمده
🍁شام رقیه به سحر آمده
🍁آخ پدر فدای سر نورانیت
🍁سنگ جفا که زد به پیشانیت
🍁بسکه دویدم عقب قافله
🍁پای من از ره شده پر آبله
⬅️سرو بغل گرفت از بقیه یتیما دور شد اومد یه گوشه خرابه نشست شروع کرد درد دل کردن با بابا..
بابا..3
⬅️کیا گرفتارن..کیا حاجتمندند..کیا مریض دارند..کیا جون دارن..کیا التماس دعا دارند..صدای نالتو بلند کن..اگه تو گریه کنی کسی تازیانه ات نمیزنه..
اگه تو بلند گریه کنی کسی شِماتَتِت نمیکنه..
آخی..سرو به سینه چسباند..صدا زد.
بابا..بابا..
(شروع کرد با سر بریده درد دل کردن)
💥بابا..من ذَالذی قَطَعَ وریدک بابا..
(اولین حرفی که زد)
بابا کی رگای گردنتو بریده بابا..
💥من ذَالذی خَضبَ بِدِماعک..بابا..کی محاسنت رو با خون رنگین کرد بابا..
💥من ذَالذی ایتمنی علی صِغَرِ سِنی..بابا کی تو کوچیکی یتیمم کرد بابا..
امان امان
صدا زد بابا .. بابا.. بابا
🥀آخ بابا گلوم زخمی شده
🥀آب مینوشم درد میکنه
🥀گوشواره هامو کشیدن
🥀بابا گوشم درد میکنه
(یه آرزو کرده رقیه کنج خرابه شام)
صدا زد بابا
🥀بابا پاشو یه بار دیگه
🥀با همدیگه بریم خونه
🥀من روی زانوت بشینم
🥀موهامو تو شونه بزن بابا
(یه ناله ای هم داره همه بلدن)
(دشتی)
🍂آخ یتیمی درد بی درمان یتیمی
🍂یتیمی خاریِّ دوران یتیمی
🍂اگر دست پدر بودی به دستم
🍂چرا کنج خرابه می نشستم
🍂اگر می بود بابای نِکویم
🍂نمی زد شمر دون سیلی به رویم
هر کجای مجلس نشستی..به سوز دل سه ساله ابی عبدالله..به اون لحظه ای که سر بابا رو بغل گرفت ناله کرد گریه کرد..به حق اون لحظه حاجتتو مد نظر بیار رأس همه حوائج فرج مولامون آقامون صاحب الزمان...صدای نالتو بلندکن 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حسین..
💔️زندگی بی تو در این قافله سخت است پدر
💔️گذر عمر ازاین مرحله سخت است پدر
💔️دخترت تشنه اشک است ولی باور کن
💔️گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر
AUD-20220726-WA0022.mp3
8.08M
◾نوحه حضرت زینب(س)◾
#حضرت_زینب_س☑️
#شاعره_خانم_علیمحمدی📝
#اجرای_سبک_استاد_پرویزی🎤
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
کربلادیدی تو زینب راکشیده رنج ودرد
آمدم درقتلگاه وُ میکِشیدم آهِ سرد
کربلادیدم حسینم را عدو سر می بُرید
زیرِ بارِ داغِ او دیدی که قدِ من خمید
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
دیده ام تیرسه شعبه رابه حلق اصغرم
دیده ام پاره تنِ رعنا علیِ اکبرم
در کنار علقمه دیدم که یاسم آرمید
هردو دست نازنینش را عدو ازتن بُرید
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
قاسمِ تازه جوان رادیده ام گلگون کفن
پایمالِ سُمِ اسبان نو گُلِ باغ حسن
روزگارم شد سیاه ای سرزمین پُر بلا
راز مظلومیِ ما را کرده ای تو بر ملا
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
کربلا خاک عزا را من بریزم بر سرم
آمده درقتلگاه پهلو شکسته مادرم
کربلا درکوی توگردیده ام خونین جگر
دیدی رفتم دراسارت وُ شدم من دربِدر
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
روزگاری درمدینه داغ مادر دیده ام
من حسینم را به زیرتیغِ خنجردیده ام
دردیارِ نینوا گلهای پرپر دیده ام
کربلا من زینبم تن های بی سردیده ام
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
متن آهنگ امیر لشکر من عباس برادر من مجید فیروزی
───┤⚡🎵📥🎵⚡├───
میکشه عشقش زبونه یه مادری هی میخونه ✦✦
ای اهل عالم بدونید پسر من پهلوونه ✦✦
اون خوشگل و مه جبینه چه با وقار و متینه ✦✦
واسه من همین بسه که یل ام البنینه✦✦
عباس من آرزوشه که نوکر حسین باشه ✦✦
دل به حسین بسپاره و با غمش افسرده باشه ✦✦
اون کریم و مهربونه دو ابروهاشم کمونه ✦✦
رفته که آب بیاره داداشی تشنه نمونه ✦✦
امیر لشکر من عباس من برادر✦✦
بودی تو یاور من ای غم گسارم✦✦
عمود خیمه هایی امید بچه هایی ✦✦
باب الحوائج هستی پناهِ مایی ✦✦
عشق حسین و زهرا جانم ابوفاضل ✦✦
یا سیدی مولا جانم ابوفاضل ✦✦
بی تو غمگسارم ای شمع شام تارم✦✦
بی تو عزیز حیدر، یاری ندارم ✦✦
برخیز و یاورم باش پشت و پناه من باش ✦✦
ای میر لشکر من سردار لشکر ✦✦
ای یادگار حیدر خیز و علم به پا کن ✦✦
دادی تو وعده ی آب به وعده ات وفا کن ✦✦
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
التماس دعا دارم شعبانپور
متن نوحه ی یه باغ بون ازعباس مفتاح
يه باغبون خسته دل باغي پر از آلاله داشت
گُل هاي كوچيك و بزرگ شش ماه و سه ساله داشت
وقتي به باغش سر ميزد ديگه غم و ماتم نداشت
با بودن يك باغ گُل چيزي تو عالم كم نداشت
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
اما يه روزي ناگهون قصد سفر كرد باغبون
همراه گُل ها قُنچه ها پا زد به جاي بي نشون
ميرفت و رو دوش خود كوهي ز درد و غم كشيد
تا كه يكي از روزا به دشت كربلا رسيد
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
يه مشت حسود كينه دل ميخواست آواره باشه
تو صحراي كربلا بي كس و بيچاره باشه
تو اون ديار بي كسي كه غافله بار رو گشود
بين گُلاي باغبون يه قُنچه اي شش ماهه بود
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
باغبون كربُ و بلا قُنچه رو خيلي دوست ميداشت
هميشه قُنچه گُل رو به روي سينش ميگذاشت
از بس كه تشنه شده بود شبنم اشك رو ميمكيد
از سوز گرما و عطش جايي رو چشماش نميديد
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
التماس دعا دارم شعبانپور