.
|⇦•یتیمِ کربلا...
#روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی
●━━━━━━───────
وقتی ابی عبدالله رسید.این ها از ترس حضور ابی عبدالله اون جنود سوارا ریخت به هم.. هی دور این بدن شروع کردن چرخیدن ،نگم چه بلایی سر این بدن اومد همون بلای عظیمی که عموش دیشب گفته بود، اما دید یه نانجیب روی سینه ی این بچه نشسته.. یه نانجیب رو سینه ی یادگاری حسنش نشسته با پنجه موهای ایت بچه رو گرفته سر رو بلند کرده خنجر رو رو حنجر گذاشته.. آقا با یک ضربه کارش رو ساخت گرد و غبار که خوابید دید نه اوضاع وخیم تر از این حرفهاست..این بچه داره هی دست و پاش و رو زمین میکشه..نوشتن امام حسین متحیر فقط ایستاده بود نگاه میکرد ..
گل رو سر بچه یتیم باید بپاشن،بچه یتیم رو نباید با سنگ بزنن...گفتم بچه یتیم یاد یه یتیم دیگه افتادم..گفت:بابا!ما رو بردن محله ی یهودیها از بالا پشت بوم اینقدر ما رو زدن... حسین آه...آه..آه..*
یتیمِ کربلا غریبم و ببین
جلو چشام نکش پاهاتو رو زمین
عموت بمیره کاش برای غربتت
تموم سنگهاشون خورده به صورتت
از گل هم این جوری گلاب نمیگیرن
که از تنت، عمو از نعل اسبهاشون
یکی شده تنت با جوشنت
گل طوفان سواری وای بر من
تمامِ عشق یاری وای بر من
علی اکبر که جوشن داشت آن شد
تو که جوشن نداری وای بر من
* این صحنه رو تصور کن آقا داغ جوان دیده..گفت من جوان مرده ام برخیز..
دست برد زیر کمر قاسم سینه رو به سینه قاسم چسبوند.. یا امام حسین کمرش خم شده بود، یا این بچه قد کشیده بود.خلاصه این پاهاش هی رو زمین کشید...*
حسین
قربون مهربونیت حسین..قربون لطافتت حسین.. سینه ی زخمی قاسم رو چسبوندی به سینه ات..اما نوبت خودش که شد"و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه الحسین"
«رحم الله من نادی یا حسین یاحسین»
*بدن قاسم رو آورد تو خیمه ی شهدا گذاشت کنار بدن ریز ریز علی اکبر یکی قد کشیده یکی ریز ریز ارباً اربا.. غریبونه نشست بین دوتاشون صورتش رو گذاشت بین صورت جفتشون علی اکبرم، قاسمم سلام من رو به مادرم برسونید..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_قاسم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_امیر_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
بخش هشتم روضه (5).mp3
14.22M
|⇦•یتیمِ کربلا.....
#روضه_حضرت_قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید امیر حسینی
.
|⇦•یا ولی الله...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی
●━━━━━━───────
يا وَلِيَّ اللّهِ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عزوجل ذُنُوبی
تو که اینقده خوبی ما رو کربلا ببر تنگِ غروبی
راضی میشه ازم خدا،تو که راضی بشی ازم
میگذره از گناه ما، اگه ما رو ببری حرم
منتظرانِ زمان ظهوریم
سربازانِ پادگان ظهوریم
بحقِّ ابا عبدالله
عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج یا الله
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زمینه #امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_امیر_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
پیش زمینه.mp3
3.88M
|⇦•یا ولی الله......
#زمینه_امام_حسین و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید امیر حسینی
.
|⇦•تا عمویش رسید...
#روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
تا عمویش رسید بر سر او
دید جسم به خون شناور او
گفت قاسم بلند شو پسرم
روی پات بند شو پسرم
ای فدایت شوم زجا برخیز
سرو رعنای مجتبی برخیز
شعله برجان ما نکش اینقدر
به روی خاک پا نکش اینقدر
پسرم! تو امانت حسنی
چه کنم تا که دست و پا نزنی
روی جسمت برو بیا شده است
استخوانهای سینه وا شده است
شاهد دست و پا زدن شده ام
آه شرمنده ی حسن شده ام
قدکشیدی تو آنقدر اینجا
در عبا جا نمی شوی حتی
راه رفتند بر حریم تنت
جای نعل است برروی بدنت
اسب روی تنت شتاب گرفته
نعل از پیکرت گلاب گرفته
کینه ها نقش برزمین ات کرد
عقده های جمل چُنین ات کرد
قاسمم!
قد کشیدی، ولی کمان شده ای
تو پُر از خُرده استخوان شده ای
*وقتی دید قاسم اونجوری داره دست و پا میزنه توکربلا دوتا بدن بودهنوز نفًس برتن بود اسبا رفتن روی بدن ابی عبدالله تا نگاه کرد یاد مادرش افتادحرفهاش عوض شد امام زمان منوببخشید آقا...*
روی جسم توهمهمه شده است
داغ تو داغ فاطمه شده است
پهلویت درفشار بود شکست
سینه دراظطرار بود شکست
قاسمم!
روضه ات امتداد تاریخ است
زخم نیزه مشابه میخ است
تا که پا پشت در گذاشت زدند
مادرم بار شیشه داشت زدند
یه مادرو تو روز روشن بزنند
چکارمیکنی بگو؟؟
نه مادرت زن همسایه اصلا
چکارمیکنی بگو؟؟
تحملش سخته تو رو امام حسن
چکار میکنی بگو؟؟
در افتاد.. مادر افتاد..
*موسی ابن جعفر علیه السلام فرمود: اون روز نامرد یه جوری تازیانه رو می چرخوند دیگه تا روزای آخر دست مادر ما بالا نیومد..*
حسن جان!
به هیچکس نگو که خوردم زمین
به هیچکس نگو عزیزم آفرین
حسن جان!
حسن تو چادر مرا تکان بده
جلو بیفت خانه را نشان بده
دنبال حیدر می دوید
از چادرش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید
*اگه تو مدینه ندید خون پهلوی مادر را
اگه فضه و اسماء مخفی کردند از این دختر بچه، عوضش کربلا جبران شد..از بالای تل هی با صورت زمین خورد و بلند شد...*
منو زابراه نکن
دست و پا که می زنی مادر و نیگا نکن
*همین که قافله راه افتاد دیدند دختر علی سرشو پایین انداخت کاری ازش بر نمیومد میخواستن قافله رو راه بندازن دستشو بلندکرد....*
یه نفر کاری کنه
شمر اومده، برا ما جلوداری کنه
«حسین حسین حسین..»
ای بی کفن حسین
خونین بدن حسین
عریان بدن حسین
حسین جان!
به یاد لبت یک شبم خواب راحت ندارم
شبی که میرفتم واست کاسه آب گذاشتم
تا حالا از این خونواده زنی رو نبُردن اسارت
الهی میمَردم نمی دیدم اینقدر جسارت
واویلا...
صلی الله علیک یا اباعبدالله.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_قاسم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
4_5904268907333554173.mp3
37.34M
|⇦•تا عمویش رسید.....
#روضه_حضرت_قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
.
|⇦•دنبال کبریایی ..
#مناجات و توسل به #امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
دنبال كبريايى؟! بى كبر و بى ريا باش
وقت اداى دِیْنَت فارغ ز هر ادا باش
راه سلوک نوکر از جاده ی سکوت است
پروانه باش اما چون شمع بی صدا باش
وقتی که پشتِ این در پیغمبران نشستند
در کوی نیکنامی پیوسته خاکِ پا باش
هر منصبی که داری، بیرون روضه داری
اینجا که پا نهادی، تا میشود گدا باش
گفتیم رو سیاهیم، گفتند: پیش ما نه
گفتيم بى پناهيم، گفتند: پيش ما باش
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است
ديوانه ی حسين و مجنون مجتبى باش
سینه به سینه یادم دادند که بگویم
بابای من فدای یک تار موی باباش
آب زلال را در سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی خواهان مرتضی باش
حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟!
پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش
اول بده بدست همسایه نذری اش را
الجّار ثمَّ الدّار از این قبیل ها باش
*همش داره همسایه ها رو دعا میکنه. گفت مادر این حال و روزته. آخه یه مقدارم برا خودت دعا کن. گفت: برا خودم شرط داره. اگه میخوای برا خودم دعا کنم بگو حسینم بیاد حسن جان بگو حسینم بیاد زینب ام کلثوم دور بستر من بشینید شما دستای کوچیک تون رو بالا ببرید من دعا میکنم. همه با هزار امید اومدن دستای کوچیک رو بالا بردن. الآن مادر دعا میکنه حالش خوب میشه. یه وقت دیدن دست شکسته رو بالا آورد. صدا زد.. "اللهم عجل وفاتی سریعا"...*
فرمود امام صادق: از پشت بام خانه
با یک سلام ساده الساعه کربلا باش
او غرق خون خود شد، من غرقِ در گناهم
سر داد، دل ندادم، ای بی وفا مرا باش
یابن الحسن کجایی؟
ای داد از این جدایی
من آمدم به به سویت
لطفی به من نمایی
یابن الحسن کجایی؟
کی می شود بیایی؟
ای غایب از نظر ها
کی می شود بیایی؟
پرده ز رخ بگیری
صورت به ما نمایی
یابن الحسن کجایی؟
ای داد ازین جدایی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_با_امام_زمان
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
1402050102.mp3
29.5M
|⇦•دنبال کبریایی....
# مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•چه دلخون شدم..
#زمزمه و #روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
چه دلخون شدم
چه گلگون شدم
به زیر سم اسب ها بی جون شدم
کفن پیرهَنم
که بی جوشنم
به بزم هزار نیزه مهمون شدم
چه گلگون شدم
شده عشق من با تو ضرب المثل
لبم را بهم بسته طعم عسل
عمو! قاسمت رو بغل میکنی
همون جور که اکبر رو کردی بغل
«عمو جانم عمو جانم»
*حالا ابی عبدالله نشسته بالاسرش میگه:*
یتیم حسن آتیشم نزن
چرا مادرم رو صدا میزنی
بمیرم برات برای نگات
پیش چشم من دست و پا میزنی
دارم میزنن، عمو روی دست
کدوم نیزه راه گلوی تو بست
زیر سمِّ مرکب نفس میزنی
مثه مادرم سینه ی تو شکست
دلِ من شکست...
* وقتی قاسم داشت میرفت میدان، ابی عبدالله سوار اسب کرد. پاش به رکاب نمی رسید. حالا حسین بدن قاسمو داره بر میگردونه. روایت میگه ابی عبدالله سینه ی قاسمو به سینه اش گذاشته بود داره میاره پاهای قاسم رو زمین کشیده میشه. دیگه این بدن نرم شده، دیگه استخونی تو این بدن باقی نمونده.میگن بدنو آورد تو خیمه دارالحرب. کنار بدن علی اکبر گذاشت، خود حسین نشست ما بین این دو تا فرزند. یه نگاه به علی اکبر میکنه یه نگاه به قاسم میکنه، میگه دعا کنید دیگه منم بیام.. میگن وقتی خیمه ها رو آتیش زدن خیمه دارالحرب رو هم آتیش زدن. اگه این بدن ها تو خیمه دارالحرب باشه روضهٔ فاطمه تکمیل شده.*
«عمو سوختم ...»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زمزمه #حضرت_قاسم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1402050104.mp3
16.07M
|⇦•چه دلخون شدم.....
#زمزمه_حضرت_قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•هرکه از عاشقی..
#قسمت_اول #روضه_حضرت_قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او
همنشینی گُل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر أحلی من العسل به لبش
پیش او مرگ هم شکر دارد
بی زره آمده عدو می گفت
چه قَدَر این پسر جگر دارد
آمده مثل شیر می غرّد
نسل حیدر عجب ثمر دارد
یاد صفین زنده شد امروز
بس که او جلوه ی پدر دارد
زاده یوسف است و یوسف روی
جلوه هایی چُنان قمر دارد
* ابی عبدالله صورتشو پوشوند. گفت:*
نور چشم حسن نظر نخوری
چشم این گرگ ها خطر دارد
*سیزده ساله امام حسن یجوری جنگ کرده، که لرزه به اندام شامیان انداخته. اَزْرق شامی بهش گفت عمر سعد برو. گفت برا من زشته. من دلاورم تو شام. به جنگ یه پسر بچه برم؟ یکی از بچه هامو میفرستم کارو تموم میکنه. اولین بچشو فرستاد به یه ضربه ی شمشیر قاسم بن الحسن رو زمین افتاد. صدای الله اکبر بلند شد. عمو میگه لا حول و لا قوه الا بالله... عباس میگه: جانم قاسم. فرزند دوم سوم چهارم همه رو به درک فرستاد، خود اَزْرق شامی اومد تو میدون به یه ضربه شمشیر قاسم، اَزْرق هم رو زمین افتاد. صدای سپاه اسلام بلنده. البته دیگه چیزی ازاین سپاه نمونده. سپاهیای ابی عبدالله زینب و نجمه و بچه ها و رباب و ... همه از صبح به شهادت رسیدن اصحاب، اما عباس میگه: جانم قاسم. دیدن هیچ چاره ای براشون نمونده دوره اش کردن. «از هر مسیری بری روضت میره دوباره کوچهٔ بنی هاشم.» این دوره کردن رو نانجیبا ازون جا یاد گرفتن. سنگ بارانش کردن...*
گفت نور چشم حسن نظر نخوری
چشم این گرگ ها خطر دارد
تو برای حسین، یک حسنی
با تو انگار بال و پر دارد
هم برایت عمو و هم پدر است
نشده چشم از تو بردارد
مجتبای حسین صبری کن
که عمو چشم های تر دارد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_قاسم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
*چه وداعی کرده قاسم.وقتی اومد تو خیمه زانوی غم بغل گرفته بود. «این صحنه ها رو ما زیاد دیدیم از بچه ها که میرفتن دفاع مقدس کم سن و سال بودن، مادراشون نمیذاشتن. کِز می کردن یه گوشه ای تا بخوان اذن بگیرن.»
اون وقت مادرش نجمه خاتون سلام الله علیها نگاه کرد عزیز دلم! چرا اینطوری پژمرده شدی؟ گفت مادر هرکاری کردم بابا اجازه نداد، عمو اجازه نداد. درستش همینه بابا اجازه نداد. گفت دورت بگردم. من گره ات رو باز میکنم. نترس! یه ساروق بسته ای رو آورد گره هاش رو باز کرد، یه نامه ای ازاین بیرون آورد بوسید روی چشماش کشید. گفت این دست خط باباته. بابات نوشته برا عموت. کربلا نیستم حسین جان. اگه بودم خودم جونمو فدات میکردم. بچه های من نکنه از شهدا جا بمونن. یه وقت دیدن نامه رو گرفته داره میدوه. عمو حسین!...چیه قاسمم؟ قربونت بشم! گفتم نه نمیشه بری. تو امانت داداشمی. گفت: عمو این نامه رو بگیر بخون! میگن ابی عبدالله نامهٔ برادر رو خوند اینقدر گریه کرد دست گردن قاسم انداخت. یه طوری گریه کردن "فَغُشی عَلیهما..." هر دو غش کردن رو زمین افتادن.حالا داره میره... خدا به داد دل مادرش برسه.*
قول داده مراقبت باشد
چه کند کربلا خطر دارد
تو برای حسین یک حسنی
گرچه مثل حسین بی کفنی
ناگهان زادهٔ مجتبی زمین افتاد
ناگهان بی هوا زمین افتاد
فرق او تا شکافت دشمن گفت:
آفرین مرحبا! زمین افتاد
ناله اش بین هلهله گم شد
گرچه او با صدا زمین افتاد
مثل حیدر، شهید شد قاسم
یا علی گفت تا زمین افتاد
پیش قاسم رسید و از گریه
حضرت کربلا زمین افتاد
یادش آمد مدینه هم مادر
وسط کوچه ها زمین افتاد
بر زمین خوردن ارث مادری است
هرکه از نسل ما زمین افتاد
آن طرف تر کنار علقمه هم
ساقی با وفا زمین افتاد
*یه موقعی ابی عبدالله رسید، روایت نوشته مثل بِسمِل! بِسمِل میدونی چیه؟ مرغی که سر می کَنَن میندازن رو زمین هی بال بال میزنه. داره بال بال میزنه، هی پاهاشو داره رو زمین میکشه. نانجیب بالاسرش نشسته، کاکل قاسم در دستشه، میخواد سرو جدا کنه. ابی عبدالله رسید، شمشیرو حواله کرد دست این نانجیب قطع شد. این یه وقت ناله زد قومش به دادش رسیدن میخواستن اینو جدا کنن و ببرن، دیگه نگم چه شد! زیر دست و پای اسب ها. یه وقت دید یه صدای ناله میاد.. عمو حسین!...*
گلم! اما گلابم را ز سمِّ اسب ها بو کن
جدا کن ای عمو از خاک صحرا استخوانم را ...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#قاسم_بن_الحسن
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1402050103.mp3
36.68M
|⇦•هرکه از عاشقی.....
#روضه حضرت قاسم بن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•بی زره آمدم..
#سینه_زنی حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
بی زره آمدم و پیروهنم شد کفنم
قاسم بن الحسنم، قاسم بن الحسنم
مثل عباس عمویم بخدا صف شکنم
قاسم بن الحسنم، قاسم بن الحسنم
حسن! شده فتح الفتوحم
حسن! رجز پر شکوهم
حسن! نامت آرامش روحم
حسن! علمت روی دوشم
حسن! کفنم را بپوشم
حسن! مانند تو میخروشم
«حسن جانم، ای جانم ای جانم»
در حرم ولوله افتاد که بر روی جبین
قاسم افتاده زمین، قاسم افتاده زمین
ای عمو برگ گُلت را بر روی خاک ببین
قاسم افتاده زمین، قاسم افتاده زمین
عمو! برسی اینجا به دادم
عمو! به زمین سر نهادم
عمو! زیر دست و پا فتادم
عمو! بنگر که ز کینه
عمو! چه شده زخم سینه
عمو! دشت کربلا مدینه
«عمو جانم، ای جانم، ای جانم»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_قاسم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
1402050108.mp3
16.4M
|⇦•بی زره آمدم.....
#نوحه حضرت قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•تحتُ القبه...
#سینه_زنی حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
تحتُ القبه دعا کردم
واسه هر کی گرفتاره
تحتُ القبه سلام دادم
جای هر کی حسینو دوست داره
بیشتر از همه یادش کردم
رفیق امام حسینیمو
بیشتر از همه دوسش دارم
عکس بین الحرمینیمو
جان کربلا..
بهترین جای جهانی تو به قرآن ، کربلا
دور دورم باشم یا نه به هر حال، کربلا
«حرم سیدالعطشان، کربلا
جان ... کربلا
حرم سیدَ العطشان، کربلا »
تحتُ القبه صدا کردم
دونه دونه عزیزامو
تحتُ القبه خودم دیدم
عشق مردم به اسمِ آقامو
چه تلاطمی عجب شوری
توی هیأتای اربابه
نور آقامون داره هر روز
بیشتر از خورشید میتابه
جان کربلا...
کاش زیارتت میکردیم همین الان، کربلا
چقدر عاشقتن مردم ایران، کربلا
«حرم سید العطشان، کربلا
جان کربلا ...
حرم سید العطشان، کربلا»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شور #امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
1402050113.mp3
10.78M
|⇦•تحتُ القبه.....
#شور_امام_حسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
#زمینه و #زمزمه #واحد.
مقتل عاشورا
#شب_دهم_محرم
تو روایت اومده. زدنت
نیزه زد سنان توی دهنت
بوریا شد آخرش کفنت
تو روایت اومده زدنت
غارت بردن حتی پیروهنت
زیرمرکبا گذاشتن بدنت 2
ای وای. ای وای. ای وای
تو گلوت حنجره شو که می زد
ای وای ای وای ای وای.
می خندید به اشک زینب نامرد
عریان بدن. ای بی کفن. ای پاره تن. ابی عبدالله. 2
تو روایت اومده پریدش
روسینت خنجرشو کشیدش
سرتو از پشت سر بریدش 2
تو روایت اومده پریدش
از قفا سر ه تورو بریدش
تن تو روی زمین کشدش2
ای وای. ای وای. ای وای.
چه بلایی سره تو آوردن
ای وای ای. وای. ای وای
حتی پیراهن تو هم بردن
ای بی کفن. عریان بدن. ای پاره تن. ابی عبدالله.
تو روایت اومده تو گودال
آروم آروم رفتی دیگه از حال
زیره دست و پا شدی تو پامال
توروایت اومده انگشتر
سهم ساربون شدش ون آخر
تن تو مونده رو خاکا بی سر
ای وای ای وای ای وای
به روی نیزه سره تو می ره
ای وای ای وای ای وای
به کجاها خواهره تو میره
ای بی بدن. ای پاره تن. عریان بدن. ابی عبدالله.
#رضا_نصابی ✍
👇
4_6046105263071568940.mp3
3.41M
تو روایت اومده. زدنت
روضه ابالفضلی ع.mp3
4.41M
#زمزمه
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
برادر
میخواستم برا اصغرت آب بیارم ، ولی اه
زدن مشک آب منو پاره کردن ، توی راه
برادر
برادر
میگی من بیام با تو خیمه ولی با ، چه رویی؟؟
نه دیگه برام مونده آبی و نه ابرویی
برادر
دیگه دست به پیکر ندارم ، میبینی
برادر مثه نیزه زارم ، میبینی
برو هر چی زودتر تو خیمه , مردی نیست
برا زینبم بی قرارم ، میبینی
حسین جان
،،،،،،،
برادر
اومد مادرت جای ام البنین در کنارم
دیگه دلخوشی بعد این مشک پاره ندارم
برادر
برادر
تو خیمه همه انتظار منو میکشیدن
بمیرم که دیگه همه بچه ها نا امیدن
برادر
میده گریه ی تو عذابم میبینی
خجالت منو کرده آبم میبینی
بگو که حلالم کنه اون شیش ماهه
خجالت زده از ربابم میبینی
حسین جان
شعر: #رضا_نصابی ✍
#سبک_حسین_جان
.
|⇦•پا بر زمین نکوب..
#سینه_زنی #واحد حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی میرداماد
●━━━━━━───────
پا بر زمین نکوب عمو در کنار توست
این سرو قد خمیده که دار و ندار توست
ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا
ماه شب چهاردهم بی قرار توست
دل بردن از امام و سراپا عسل شدن
این کار، کار بی هنران نیست کار توست
ای جان فدای نغمه ی اِن تَنکُرونی ات
هر کس شهید عشق شود از تبار توست
حتی به بند کفش تو باید دخیل بست
این بندِ بازمانده گره یادگار توست
دارد زره به قامت تو گریه میکند
حتی کلاهخودِ تو هم داغدار توست
قاسم شدی که روی زمین قِسمَتَت کنند
این تکّه های تن، سند افتخار توست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#نوحه #حضرت_قاسم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
Mirdamad 1402 shab06 e.mp3
9.53M
|⇦•پا بر زمین نکوب.....
#سینه_زنی و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی میرداماد
.
|⇦•با رُخ غرق خون..
#قسمت_اول #روضه_حضرت_قاسم بن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی #میرداماد
●━━━━━━───────
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
"يا رب الحُسين، بحق الحُسين، اِشف صدر الحُسين، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اِشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة "
*شب ششم ماه محرم، شبِ آقازاده امام حسن، شب سيزده ساله ي كربلا...*
اي شهادت تو را شهد شيرين به كام
به جلالت درود به جمالت سلام
بر مه عارضت بوسه ي چهار امام
نسل صبر و سكوت، مرد خون و قيام
با رُخ غرقِ خون، ماهِ هر انجم
سيدي سيدي، قاسم بن الحسن
يوسف فاطمه سبط خير البشر
هم برايت عمو، هم برايت پدر
او به جاي پدر، تو به جاي پسر
تو از او سرفراز، تو به او مفتخر
او تو را جانِ پاك، تو بر او عضوِ تن
سيدي سيدي، قاسم بن الحسن
سيزده ساله اي در دلِ كارزار
*ياد همه ي سيزده چهارده ساله هاي جنگ بخير...*
سيزده ساله اي در دلِ كارزار
زخم ها بي حساب، قاتلان بي شمار
* توي فتنه هاي اخير، اين چند تا شهيد كه همه ي شما ميشناسيد، آرمان علي وِردي و روح الله عجميان، بارها همه ي شما فيلم هارو ديديد، چند نفر به يه نفر اين شهدارو ميزدند، هفده نفر در قتل روح الله عجميان دست داشتن، مدينه هم همينجوري بوده، چند نفر به يه نفر زهرارو مي زدن، چند نفر به يه نفر كربلا ابي عبدالله رو توي قتلگاه مي زدند، قاسم رو هم همينجوري زدن، هم با شمشير ميزدن و هم با اسباشون از روي بدنش رد ميشدن، خيلي روضه ي امشب روضه ي سختي است، ابي عبدالله كنار بدن قاسم يه جمله اي گفته، كنار هيچ بدني نگفت، گفت: سخته برا عمو تورو جلوش ببينه دست و پا ميزني...*
سيزده ساله اي در دلِ كارزار
زخم ها بي حساب، قاتلان بي شمار
*قاسم نه كلاه خود داشت، نه زره داشت، نه سپر داشت...*
تن چو گُل برگ برگ، دل پُر از نيشِ خار
استخوانها شكست، با هزاران سوار
خونِ سر آبِ غسل، خاكِ صحرا كفن
سيدي سيدي، قاسم بن الحسن
*وقتي رفت ميدان، لباس مناسبِ رزم نداشت، رجز خوند، رجزي كه خوند خيلي دشمن رو تحريك كرد، تا اون موقع نميشناختنش، تا گفت:" اَنَا بن الحسن" يهو همه به خودشون اومدن، خيلي ها توي لشكر دشمن عثماني مذهب بودن، از اميرالمؤمنين كينه داشتن، فكر ميكردن اميرالمؤمنين در قتل عثمان دخيل بوده، خيلي هاشون هم از جنگ جمل از #امام_حسن مجتبي كينه داشتن، وقتي امام حسن توي جنگ جمل اون نيزه رو زد، اون شتر رو زد زمين، اون كينه توي دلِ اينا موند، تا فهميدن نوه ي اميرالمؤمنينِ، تا فهميدن پسرِ امام حسنِ، اول كاري كه كردن سنگ بارونش كردن...*
عضو عضوش همه گشته از هم جدا
بارها زيرِ تيغ كرده جان را فدا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_قاسم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_دوم #روضه #حضرت_قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی میرداماد
●━━━━━━───────
*قاسم بعد از علي اكبر رفت ميدان، يعني ابي عبدالله يه داغِ سنگيني رو ديده، علي اكبري رو از دست داده كه شيخ جعفر شوشتري ميگه: نگيد روضه ي علي اكبر، بگيد روضه ي جون دادنِ حسين... ابي عبدالله يه بار داغ ديده، نميخواد يه داغ ديگه ببينه، لذا تا از وسط ميدان يه ناله ي ضعيف بلند شد: "یَا عَمَّاهْ!" عمو! به دادم برس... نوشتن: ابي عبدالله مثل بازِ شكاري، يعني خيلي سريع رفت ميدان، لا إله إلّا اللّه، اما اين ميدان رفتن با ميداني كه برا علي اكبر رفت خيلي فرق داشت، وقتي رسيد بالا سَرِ علي اكبر، از بالاي ذوالجناح بدن قطعه قطعه رو ديد، ميدان رو ديد، از بالاي اسب افتاد، اما بالاي سر قاسم ديد صداش مياد اما خودش رو پيدا نكرد، ديد يكي بين غبار اسب ها هي ميگه: عمو! استخونام شكست... عمو به دادم برس... اي حسين!...*
ميپيچه تو گوشم صدايي
نمي دونم اما كجايي
صدات غرقِ درده، خدايي نكرده
ببينم زيرِ دست و پايي
برام سخته دردِ جدايي
بلند شو دلم رو نسوزون
دوباره صدام كن عمو جون
*آخه رسيد بالا سَرِ علي اكبر، دلش ميخواست يه بار ديگه علي اكبر بگه: بابا! اما هرچي منتظر شد يه بار ديگه نگفت، اما قاسم تلافي كرد، هي مي گفت: عمو جان! عموجان!... چيكار كرد ابي عبدالله؟ يه نگاه كرد، تا گرد و خاك خوابيد، ديد قاسم رو زمينه، " وَهُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْه " ديد اين بچه داره پاهش رو از درد به زمين ميكِشه، هي از درد به خودش ميپيچه...
من اينجوري روضه بخونم امشب، اين شهادت همه ي روضه هارو برا ابي عبدالله تكرار كرد، شباهت روضه اش اينجوريه، هم به جدش پيغمبر، همه به جدش اميرالمؤمنين، همه به مادرش فاطمه، همه به باباش امام حسن، همه به ابي عبدالله، بگم برات با هم ضجه بزنيم، شباهتش به پيغمبر، هر دو رو سنگ باران كردن، هر دو بر اثر سنگ باران زخمي شدن، پيشاني شكست، پيغمبر هم توي اُحد زخمي شد هم توي طائف، تاريخ ميگه: قاسم رو هم سنگ باران كردن...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی #روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی میرداماد
●━━━━━━───────
شباهتش با مادرش زهرا، فقط همين رو بگم: وقتي ابي عبدالله سينه ي قاسم رو چسبوند به سينه اش، گودال بوي مدينه گرفت، همون كاري كه نعل اسب ها با سينه ي قاسم كرد، اون لگد و مسمار بين در و ديوار با سينه ي زهرا كرد، سينه شكست، الان بگو: يازهرا!...
قاسم با باباش امام حسن هم شباهت داشت، هر دو رو تيربارون كردن، جنازه ي باباش رو تيربارون كردن، اما قاسم زنده بود، هنوز جون داشت تيربارون شد...
اما شباهت آخر، يا اباعبدالله، اجازه ميديد من روضه بخونم؟ اونم شبِ شيشم، شباهت اول اين بود، قاسم رو از روي اسب رو زمين انداختن، بعضي ها نوشتن نيزه زدن به پهلوش، ابي عبدالله هم خودش نيوفتاد، مرحومِ شيخ مفيد ميگه: تيربه پيشانيِ ابي عبدالله زدن، وقتي پيراهنش رو بالا زد تا خون صورت رو پاك كنه تير به قلبش زدن، نتونست خودش رو نگه داره، نيزه به پهلوش زدن، از بالاي ذوالجناح رو زمين افتاد، ببرمت جلوتر، معلوم نيست ما عاشورا باشيم، فقط يه جمله بگم، اين حرف مالِ ظهر عاشوراست، اين شباهت آخر يه اما داره، تنها بدني كه زنده بود زيرِ سُم اسب ها رفت بدن قاسم بود، اين بلاي عظيمش بود، آخه ابي عبدالله شب عاشورا بهش گفت به بلاي عظيمي دچار ميشي، اما توي زيارت ناحيه امام زمان ميگه:" فَهَوَيْتَ إِلَى الْأَرْضِ جَريحاً" اون ساعتي كه حسين از اسب مجروح روي زمين افتاد" وأثْخَنُوكَ بِالجِّرَاح، فَأحْدَقُوا بِكَ مِنْ كِلِّ الجِّهَاتِ،تَطَأُكَ الخُيولُ بِحَوَافِرِهَا" حسين وقتي زمين افتاد، زنده بود مثل قاسم، لشكر با اسب ها از روش رد شدن، حسين مجروح بود، اي حسين...
#گریز
اما تفاوت شهادت ابي عبدالله و قاسم، برا قاسم حسين تونست بدن رو برگردونه، تونست بدن رو برداره، اما وقتي خودش افتاد كسي نبود بدن حسين رو برداره، كسي نبود بدن حسين رو برگردونه، شمر اومد، سنان اومد، خولي اومد، لشكر اومد، همه حسين رو غارت كردن، بلند همه بگن: حسين!... اللهم عجل لوليك الفرج...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇