eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
قبول‌کردن‌و رد کردنش به‌دست علی‌است نخست سمت نجف می‌رود دعای همه السلام علیک یا امیرالمؤمنین
سلام صبحتون بخیر🌼
انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار يـک بـــار نـه ده بــــار نـه صـد بـــار کـه بسيار بــر مــا تـو وفـــا کــرده ولــي خيــــر نديــدي از جــانـب همسايــه ی ديــــوار بــــه ديــــوار مــا ايــل يهــودا و شمــــا يوســف زهــــــــرا بــا حيلــه ي اعــداء بــه دل چـــاه گرفتــــــار يک عمر چه ديدي؟ چه نديدي؟ چه کشيدي؟ از ايـن همه بي عـرضه ی بي همّتِ بي عار گِــل باد دهــانم، چــه بگـويـم کـــه بگـــويند: دست از سر ايــن مردم بي حــوصله بــردار آيينــه شکست است، بگـو از چه شده سَلب از ديــــده ی آلــوده ی مــا فـــرصت ديـــدار « گفتــي کــه بيــاييد ولــي خلــق نشستند » آقـــــــا نکــشد منّـــت ايـــن قـــوم طـلبکـــار يــک روز مي آيـــي و صدا مي زنـــي، امّـــــا مــا نيز همــه خــواب، ولــي خفتــه ي بـيـدار اصـلاً بـــه روي خـــويش نيـــاورده و شــايــد انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار
هم طعمِ گلابِ ناب دارد چشمت! هم شربت ِبی حساب دارد چشمت! از برقِ نگاه روشنت فهمیدم صد پنجره آفتاب دارد چشمت!
تازيانه خانه ای همقد دنيا دارد همه جا پنجه ی شلاق ترش جا دارد به درختی که به تن پوست ندارد پیچد دست در جیب قبایی است که یک لا دارد جرأتم سایه ی او دید و مسافر شده است چمدان بست و فقط چشم به فردا دارد لقمه هایی که سرسفره شیر است و پلنگ مستی و عربده و نعره و غوغا دارد سیری عده ای از ثروت باد آورده ریشه در سفره ی جارو شده ی ما دارد ته نانی که تملق خورش آن باشد نتواند قد افراشته بر پا دارد می رسد صبح و سپيدی همه جا می رويد قاصدک بوی زمستان زليخا دارد
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد کتبیه‌های ترک‌خورده خواندنش سخت است
کشتی ام در حمله یِ امواجِ غم بی ناخُداست ای دُعا کاری اگر می آید از دستت بیا!
🌼 در جواب سردمهری‌های او بوسیدمش از پیمبر خوانده‌ام نیکی کنم جای بدی کانال آبادی شعر 🌼 @abadiyesher
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ در آتش عشق سوختم بعد از تو دل را به غمت فروختم بعد از تو از داغ، هزار پاره شد قلبِ من و با اشک دوباره دوختم بعد از تو! ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
این چنین عشق به رسوا شدنش کی ارزد سرگذشتی چو ذلیخا شدنش کی ارزد عقل سر باخته در کوره ره این وادی همچو مجنون پی لیلا شدنش کی ارزد در به در کوی به کوی و سر سودایی دل دیده و دل به تمنا شدنش کی ارزد خسته از قلعه تاریک جهان برگشتن بعد از آن هم تک و تنها شدنش کی ارزد ارزش زندگی و جاه و جلالت برود جای اینها به تو همتا شدنش کی ارزد گیرم آخر به ندایت سر تسلیم آرد چو غلامی پی شاها شدنش کی ارزد بگذر از وصل دل شاه و گدایی امروز سِرّ خود بین که هویدا شدنش کی ارزد جام زرین ثمر سینه (داوود) نگر جام بازیچه دلها شدنش کی ارزد
تو گردبادی! کار تو دل کندن از خاک است من کمتر از خاکم، حسابم با خودم پاک است هرگز گل سرخ از دلش سر برنمی آرد این سرزمین عمری ست زیر کشت تریاک است دنیا برای لاک پشتان ساحل امنی ست آواره ی کوه است آهویی که چالاک است گل های بادآورده ام را باد خواهد برد چیزی که با من بازخواهد ماند خاشاک است آتش بزن خاشاک را در من هراسی نیست پروانه از بدو تولد، پیرهن چاک است تنها صدا می ماند... اما کوه می گوید باید صدا برگردد، این قانون پژواک است
قطاری کهنه ام، اما چه جای شکوه از مردم؟! شکسته شیشه ام را سنگِ لطفِ همقطارانم.
آدرس شانه ام را به تو خواهم داد! اگر روزی به تکیه دادن نیاز داشتی. بدون ذره ای تردید، بیا !
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
. مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من که جز ملال نصیبی نمی‌برید از من
یک آن شد این عاشق شدن ، دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد! آدم زمینی تر شد و  عالم به آدم ، سجده کرد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خدمتیم مرد خطر خواستی اگر معجونی از جنون و هنر خواستی اگر
🌼🌼 باید که دار خاطره‌ها را به‌پا‌کنم عشق تو را عزیز قشنگم! رها کنم باید که بیشتر، پس از این، چشم خویش را با دستمال گل‌گل اشک آشنا کنم عشق است علت‌العلل دردهای من با عشق تو چگونه خودم را دوا کنم؟ از نامه‌های پارۀ تو دامنم پر است حاشا که باز با خط خوبت خطا کنم!  بگذار مس شوم، برو ای کیمیای عشق! اصلا نخواستم که دلم را طلا کنم دیگر به عشق، نفخۀ او جان نمی‌دهد دلخوش به این بهار  خودم را چرا کنم؟ آخر چقدر از خودم ای چرخ روزگار! از اینکه صید عشقْ دلم شد حیا کنم؟ از خویش خسته‌ام ولی از دوست خسته‌تر بهتر که ترک صحبت آن بی‌وفا کنم باید به‌جای بال‌زدن در هوای شهر خود را پرندۀ قفس انزوا کنم امشب برای آنکه بمیرند خاطرات باید که دار خاطره‌ها را به‌پا‌کنم 🦋 🌼🌼
جاده بهانه است مقصود چشم توست من راهی توام ای مقصد درست
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم استاد
بیخبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟! زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟!
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
شاعران عزیزی که در کانال حضور دارن میتونن اشعارشون رو به لینک ناشناس بفرستن و یا به آیدی مدیر @Seyed_moris2020 تا در کانال بارگذاری بشه🌼🌼 https://abzarek.ir/service-p/msg/1377745 لینک ناشناس 👆👆