eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد که داغ سوختگان غمت شماره ندارد بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد رقیه آمده و گریه می کند بغل من گلایه می کند از این که گوشواره ندارد گلایه می کند از این که چادرش شده غارت به روی سر به جز این روسری پاره ندارد رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد 😭😭😭🥀🥀🥀
زینَت گرفته هَر سُخَنم، با دَمِ حسین چون عَطردان شده دَهَنم، با دَمِ حسین از کودکی برای غمش گریه کرده ام تا روزِ مَرگ سینه زَنم، با دَمِ حسین بر من دُعای حَضرتِ صِدّیقه می رسد تا مِشکی است پیرُهَنم، با دَمِ حسین عیسی نَفَس گرفته اگر با دَمِ علی من کوهِ نَفس می شِکَنم با دَمِ حسین من کربلایی از کَرمِ مُجتبی شدم من عاشقِ دَمِ حَسَنم با دَمِ حسین هنگامِ غُسلِ من بنِویسید: "کَربَلاء با تُربتی روی کَفَنم" با دَمِ حسین یک روضه ی رُقَیّه بخوانید دوستان... دَر لحظه ی کَفَن شُدَنم... با دَمِ حسین... 😭😭😭🥀🥀🥀🥀
تصوّر کن که ظهری گرم باشد جنگ هم باشد شمار دشمنان بسیار و عرصه تنگ هم باشد تصوّر کن که بین لشکر دشمن نه تنها شِمر که خولی باشد و صد حرمله نیرنگ هم باشد کنارِ این همه جُرثومه‌های پست و بی‌احساس فقط کافی‌ست اِبن‌سعْد پیشاهنگ هم باشد جوانی بر زمین افتاده و دستِ حرامی‌ها نه تنها نیزه باشد، چوب باشد! سنگ هم باشد چگونه می‌شود آیا که روی صورت یک زن کنارِ جای زخم تازیانه ، چنگ هم باشد تحمّل کردن سرها به روی نیزه جانکاه است اگر از کربلا تا شام ده فرسنگ هم باشد شبیه مادری که طفل او دارد عطش ، امّا به دشمن رو زدن خیلی برایش ننگ هم باشد سر خونینِ بابا را برای دختر آوردند تصوّر کن که دختر بچّه اش دلتنگ هم باشد 😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
بـارهـا افتـاده ام زيرِ دست و پايِ خصم از دست و پا اُفتاده ام بس كه هِق هِق كرده ام گـوشـه ي ويــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام قطره قطره روي خاك مـثل اشــكِ شمـع هر شــب بي صـدا اُفتاده ام چند جا خوردي زمين ؟ تو بگــو تا من بگــويـم ، چـند جا اُفـتاده ام ... نـيستم اهـل گِـله چـون به ميـل خويشـتن در اِنـزوا اُفتاده ام با تمـاشـاي خــودم يــادِ رويِ نـيليِ خَــيرُ النّـسـا اُفـتـــاده ام من نمي پرسم تو هم بعد از آن صحرا مپرس از من كجا اُفتاده ام جُـز همان يك مرتبه عمّه ، فُــوراً آمــده هر دفعه تا اُفـتاده ام يـادِ آغـوشت بخير آه ! از گـرمايِ دلچـسبش ، جُـدا اُفتاده ام... من عزادارِ توأم بي رمـق ، در گوشـه ي دارُ العَــزا اُفتاده ام حال كه برگـشته اي بــاز هــم يـادِ لـبت در كربلا اُفـتــاده ام... تا بگـيرم انتقـام فـكرِ ويـران كـردنِ شــام بلا اُفتـــاده ام 😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
نوکر همیشه عشق خود ابراز می کند با یا حسین نوکری آغاز می کند دل خوش نکرده ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می کند هر کار کوچکی که در این خیمه می کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کربلا دو مرتبه پرواز می کند سرّ است روضه ها و دلم را امام عصر محرم به درک قدری ازین راز می کند ویرانه ی دلی که پر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می کند ما را محبتی که به دل بر رقیه هست نزد عزیز فاطمه ممتاز می کند جانم فدای شأن عظیمش که سال هاست با دست های کوچکش اعجاز می کند فرمود رو به نیزه ی بابا ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می کند 😭😭😭😭😭
دل را چو بعشق توسپردم چڪنم دل دادم و اندوه تو بردم چڪنم من زنده بعشق توام اے دوست و لیڪ از آرزوے روے تو مُردم، چڪنم
می‌خواست کوره در دلِ انسان بنا کند مقدور چون نبود، جگر آفریده است...
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدمه آغاز می کند گله را نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را ز استلام لب و خیزران شکایت داشت از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را سبب چه بود که هنگامه ورود به شام نمی شنید صدای بلند هلهله را و در ازای دو تا بوسه داد جانش را ندیده چشم کسی اینچنین معامله را 😭😭😭
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد چنگ خمیده قامت می‌خواندت به عشرت بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد احوال گنج قارون کایام داد بر باد در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان کان شوخ سربریده بند زبان ندارد کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد
آن دم ک عدو آمد گوش منو گوشواره دزدید و بغارت برد بابا توکجابودی ازماتوجدا بودی . + آن دم ک عدو آمد دزدیدو بغارت برد جسمم ب بیابان ها زیر سم اسبها بود آن دم ک عدو طعنه بر عمه ی ما میزد آن دم ب کجا بودی ازما توجدا بودی + آن دم ک عدو طعنه برخواهرمن میزد بر تشت طلا بودم کی ازتو جدا بودم😔
عمّه این سر که به نزدم بِنَهادند ز کیست این همه زخم و تَرک بر دولبش حاصل چیست مِهر او در دلم افتاد به یک لحظه بگو تا که چشمش به من افتاد چرا ساده گریست ؟ 💔😔😔
🍃 من غرق خوابم و تو برای ظهور خویش هـر صبح جمعه رو بـه خـداونـد می‌زنـی
گفتم خوشا که خواب ِ وصال تو دیده‌ام گفتی همین به خواب ببینی وصال را
انار برایت شکسته‌ ام که غمم را به این بهانه برایِ تو دانه دانه بگویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. عالم پریشان است، در تفسیر عشقت عشقی که با موی پدر ابراز کردی
✨ زادروز استاد فاضل نظری ✨ چو آه در تن بی روح نی دمیده شدم سکوت بودم و با یک نفس شنیده شدم شبیه سایه، عدم بود هستی‌ام اما به هر طرف نظر انداخت نور، دیده شدم همین که چشمه‌ی عشق تو در دلم جوشید ز کوه صبر به دشت جنون کشیده شدم تو سیب سرخی و من برگ سبز، خوشحالم که در کنار تو بودم، که با تو چیده شدم قسم به آه که فاضل ندارد از خود هیچ من از اضافه‌ی خاک تو آفریده شدم
گرچه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم عشق اگر حق است، این حق تا ابد بر گردنم تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی پیله‌ای پیچیده از غم‌هایِ عالم بر تنم بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت دست زیر شانه ام مگذار! باید بشکنم من که عمری دل برای دوستان سوزانده‌ام حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم گرچه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال بویِ گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت از تو می‌پرسم بگو ای عشق! آیا این منم؟ فاضل نظری
گفته بودم که تورا یک روز پیدا میکنم باز می آیی و رویت را تماشا میکنم میشود نازم کنی؟یک ذره نازم را بکش بعد در آغوش تو آرام لالا میکنم من‌ اگر خلخال پایم نیست آن را برده اند تو برایم هدیه خلخالی بخر پا میکنم این همه این ها مرا هرروز دعوا میکنند تو که هستی شمر را امروز دعوا میکنم دست های زبرشان آنقدر خورده بر رخم پلکهایم را به زحمت پیش تو وا میکنم زجر گفته گریه کردی قید جانت را بزن بیخیال زجر،من کار خودم را میکنم! آنقدر با مشت میکوبم به لبهای خودم تا خودم را آخرِ سر مثل بابا میکنم گریه ام را ریختم بر صورتت پاکش کنم صورتت را باز مثل قبل زیبا میکنم از یزید و دوستانش بگذر و حرفی نزن درد میگیرد سرم تا یاد آنها میکنم به عموجانم بگو حرف کنیزی شایعه ست هرچه مردم پشت من گفتند حاشا میکنم
مانده است ز فرصتم دراین دنیا کم لب تشنه ام و بضاعت دریا کم روضه است پناه ما، بیا از سر ما.. یارب مکن این سایه ی طوبا را کم   هرکس که رسید توپناهش دادی در مجلس روضه ات نیامد جا کم   ما بغض که کردیم نوشتی گریه حرفی نزدی زیاد باشد یا کم وسع کم مابه وسع زهرا خورده کم نیست کنار برکت زهرا کم یک عمر زمن طی شد و حالا مانده در نامه ی نوکریم یک امضا کم   تو رحمت مطلقی و از پیکر تو بردند ولی نشد ازین معنا کم   فرمود که گریه مرهم زخم من است باگریه کنم جراحت ازمولا کم یارقیه والله که شام را به هم میریزم مویی بشود گر از سر بابا کم زینب نگذاشت تا در آن بزم شود یک دخترت ازباقی دخترها کم
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت ✍🏻
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
‍ ‍ نوشتی از همان اول برایم ... دوستت دارم علی رغم همه ، دل شوره هایم ، دوستت دارم نوشتم اینکه بعد از تو ، جهان دلتنگی محض است نوشتم اینکه من هم مبتلایم ، دوستت دارم! تو می خندی و دنیا ، بر مدار خنده ات شاد است چنان حیران این حال و هوایم دوستت دارم :- -که حالا (شانه هایت را برای گریه ) می خواهم تو را اینک فراتر از خدایم دوستت دارم   چه حالی می کنم وقتی که محبوب دلم هستی همیشه عاشقانه دلربایم !... دوستت دارم خدا هم دوستم دارد که سرمست از همین حالم اگرچه ریخت از غم ها به پایم ... دوستت دارم الا یا ایها الخورشید ، در  شب های دلتنگی تو را معشوق بی چون و چرایم دوستت دارم خدا از ابتدای خلقت دنیا به من آموخت بگویم عاشقم ، درد آشنایم ، دوستت دارم تو را می خواهم و می بوسمت ای عشق ای رویا ! تو را ای وسعت بی انتهایم دوستت دارم!   عاشقانه های
رو ندارم که بگویم صنم و عشق منی مذهبی بودن ما دردسری شد که نگو...🤦🏻‍♂ | |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینجا انگلیس است... زنان ایرانی فریب نخورید....!! ، یک امر الهی، برای بالا بردن شآن و منزلت زن است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسیده روضه به بازار شام واویلا تمام مرثیه در یک کلام واویلا شدند پرده نشینان آیه ی تطهیر شکنجه در ملأ عام واویلا ز کوچه ها همه بوی شراب می آید رسیده قافله در ازدحام واویلا در ازدحام نظرها،سلاله های علی اسیر و خسته و بی احترام واویلا 🥀 💔
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه ی دل هنوز عشق تو عنوان سر مقاله ی ماست 📜
من که حیران ، ز ملاقات توام ... چون خیالی ز خیالات توام ... 🦋💫