دل میکَنم ز هر چه که بود ونبود هست
تنها به شرط اینکه
تو باشی برای من...♥️
#هاتف_حضرتی
پایان گرفت این همه لحظه شماری ام
یک اربعین گذشت ز چشم انتظاری ام
یک اربعین گریسته ام، آب رفته ام
حالا به خون رسیده دو ابر بهاری ام
در چند گام مانده به قبرت بریده ام
این چند گامِ مانده می آیی به یاری ام؟
چِل شب برای دیدنت ای صاحب الزّمان
گرم نماز و گریه و شب زنده داری ام
سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر
شرمنده ام کنار تو از این نداری ام
بر نیزه خوانده ای به دل خاک هم بخوان
قرآن برای خواهرت ای تشنه قاری ام!
گر سر به زیر آمده ام داغ دخترت
گردیده است علّت این شرمساری ام
#محسن_عرب_خالقی
ایکاش مرا چشم تو بیمار نمیکرد
شام نگهت روز مرا تار نمیکرد
از عشق، دل غمزدهام بود فراری
ای کاش مرا چشم تو ناچار نمیکرد
آن زندگی راحت و بیدردسرم را
ایکاش که دیدار تو دشوار نمیکرد
بی تیر قساوت، دل دیوانهام ایکاش
در معرکۀ عشق تو پیکار نمیکرد
خورشید من! ایکاش خدا خال رخت را
در زندگیام نقطۀ پرگار نمیکرد
طوفان محبت به دل هردوی ما زد
دیگر بلم خُرد خِرد کار نمیکرد!
هرچند که عاشق شده بود عاقل این شهر
ایکاش که پیش کسی اظهار نمیکرد
یک بار که از عشق سخن گفت مرا کشت
این فاجعه را کاش که تکرار نمیکرد
#زینب_نجفی
#راجی
سزد به تیغ غزل سر دهم کنون سخنی
یزیدیان همه مستند از فرافکنی
بریده اند سر از حق به دادخواهیِ حق
هزار مرتبه لعنت به داعشِ وطنی!
سزاست مویه کنی سالگردِ جهلت را
که بر هجای «امین» باز کردهای دهنی
وطن برای تو ناموس نیست زنباره!
مدافع چه کسی؟ ای که فکر خویشتنی!
از آن زمان که به خون خفت خاتمِ سردار
تو در سرای سلیمان صدایِ اهرمنی
ببین که ظالم و مظلوم کیست القصّه
محرم است و به هر سو عزای دلشکنی
مسعود یوسف پور
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دستدرجیبتکن و جدینگیرشبیخیال
#محمد_هروان
دیوانه نبودی، نه به اندازهی کافی
هر شب ننشستی که خیالات ببافی
بیحدّی غم، شوق رسیدن به تو را برد
هرگز نشود اشک به دیدار تلافی
بعد از تو نفهمید کسی عمق غمم را
من ماندم و یک سینه پر از حرف اضافی
من ماندم و یک حسرت و یک قصهی کوتاه
من ماندم و یک خنده و یک گریه و یک آه
فرق است میان من و تو، ساده بگویم
من بنده ی مضمونم و تو بند قوافی…
✍🏼| #سیدتقی_سیدی
آماده باش
مثلِ شکوهِ رفتن تن سوی جان است
جان اوست، تن این لشکرِ دلدادگان است
جان میدهند اینجا چه بیم از جان سپردن
اینجا حریمِ حضرتِ جانِ جهان است
آنکه به قصد جان سپردن رهسپار است
کی بیمش از کمبود خواب و آب و نان است
قبل از سلام دوستدارانش ،به آنها
بر لب سلام این امامِ مهربان است
او کشتهی اشک است و قطرهقطره این رود
تا پهنهی دریای عشق او روان است
درمانده کرده این صلابت دشمنان را
این بار، روی شانهی فتنه، گِران است
درماندهاند از این شکوهِ عشقبازی
درماندگیهاشان فراتر از بیان است
در خویش میسوزند از این شور فراگیر
در خشمشان این آتشِ سوزان عیان است
اینجا قدمهایی که میآیند بر خاک
پُتکی به فرقِ دشمنان ناتوان است
این عزم و شور اربعینیهای عاشق
آماده باشِ لشکر صاحبزمان(عج) است
#احمد_رفیعی_وردنجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️قهرمان شاهچراغ
اتل متل توتوله ...
غریب بودم و هستم که در جهان چشمی
بلد نبوده مرا و بلد نخواهد شد
اگر چه قسمت من جز بدی چشیدن نیست
دلم قسم به غزلها که بد نخواهد شد
#حسین_مرادی
پر میکشد روحم به شوق کربلایت
صد اربعین دلتنگی آوردم برایت
مضطرّم و ذکر لبم امن یجیب است
تنها شفای قلب عاشق، بوی سیب است
وقتی نمانده تا اذان عشق، ارباب
این کاهل جامانده ات را نیز دریاب
ای کاش میشد با شما، همسایه باشم
یا لااقل این اربعین، مشایه باشم
مشایه راهی از زمین تا آسمان است
"انا الیه راجعونِ "عارفان است
مشایه وقت عشقبازی با حسین است
پاها برهنه، ذکر لبها، یا حسین است
موکب به موکب، آب در دستان ساقیست
آب حیات زائران، چای عراقیست
تا کوله بار حسرتم را باز کردم
با پای دل، مشایه را آغاز کردم
هر اربعین بر خوان مهرت میهمانم
خود را به خیل عاشقانت میرسانم
من از عمود اول مشایه مستم
مست شراب ساقی روز الستم
قالو بلی گفتم، دلم در کربلا ماند
المنةُ ِللّه که قلبم، مبتلا ماند
مشایه می آیم که دل آرام گیرد
از دست پاک خادمانت، جام گیرد
می آیم از هفتاد و دو عاشق، بخوانم
در کربلایت تا ابد باید بمانم...
باید بمانم از علی اصغر بخوانم
از رد خون غنچه ی پرپر بخوانم...
از خیزران و آن لب و دندان بگویم
از نی سوارِ قاریِ قرآن بگویم
از نعل اسب و سرخی دشت شقایق
از سینه ی خرد پرستوهای عاشق
از اربا اربا، اکبر لیلا بخوانم
از مشک پاره پاره ی سقا بخوانم
از آیه ی صبری که بر زینب رسیده
وقت وداع از لاله های سر بریده
بوسیده رگهای دریده از جفا را
ذبح عظیم سر بریده از قفا را
باید بمانم کربلا از غم بمیرم
من از تپش های دلم،دور از تو سیرم
حالا که با پای خیالم دوره گردم
ای کاش میشد دست خالی بر نگردم
ارباب خوبم کربلا را قسمتم کن
من وصله ی ناجورم اما دعوتم کن...
#مرتضیدرزی
نقش ما گو ننـگارند به دیباچه عقل !
هر کجا نامه عشق است ، نشان من و تُست
#هوشنگ_ابتهاج
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو
#قیصر_امین_پور
دل و دین بردی و اکنون پیِ جان آمدهای
بنشین تا به تو آن هم بسپارم، بنشین...
#داعی_اصفهانی
با دو ابرویت دلــــــــم یاد خــــدا افتاده باز
این چه محرابیست آخر روی آن چشمان ناز
قـــــامتت از راستی نقش "صراطالمستقیم"
راه را سمت بهشت آرزوهــــــــا کــــــرده باز
قرص مـــاه صورتت تفسیر وجه الله هست
روز و شب افتـاده سمت قبلهاش چشم نیاز
در قنـــــوتم دیدمت، انگار حـــوری دیده ام
ذکـر شد طولانی و از قلب و با سوز و گداز
پای من بنـــــد تشهد بود وقتــــــی رد شدی
مهــــربان! آهستهتر رد شو میـــــان هر نماز
گاه گاهی سر بزن هنــــــگام نیت کـــــردنم
این نمــــــاز خشک را پرنور و عرفانی بساز
✍#اسماعیلعلیخانی
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می چکد از چشم آسمان شعر است...
#سعيد_بيابانكی
باز اربعین رسیده و عشاق صف به صف
این گوشه من به گریه و دل رفته آن طرف
یک رو سیاه غرق گناهم ولی خداااا
دلتنگ کربلایم و دیوانه ی نجف
#محمدجواد_منوچهری
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید؟
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید!
#فریدون مشیری
این مجازی بودنها یک روز تمام میشود!
و ما خیلی حقیقی پاسخ رفتارهای مجازیمان را میگیریم!
#حواسمون_هست؟
May 11
به آتش دل من داده جان،بدون ترحم
دو چشم هیزمی تو،برای بار هزارم
هزار راز نهفته به چشم برمودات
که وزن بیت شده در میان چشمت گم
به هر مسیر رَوم ختم میشود به دو چشمت
تمام جادّه ها ختم شد به منظره ی رُم
هر آنچه چشم به غیر دو چشم تو است خیالی است
به باد می دهد آخر ،مرا فریب توهم .....
دیار چشم تو ملک ری است و سهم منِ هیز
فریب ابن زیاد است و حسرتِ دو سه گندم
همین که سنگ لحد جا گرفت روی تن من
دو چشم تو است که مستم کند به جای میِ خُم
اگر که قسمت من بعد مرگ ،چشم تو باشد
عزا و گریه حرام است و ختم و سوم و هفتم
#سجاد_بادی
#حسین_جانم
🌹
جز بوسه بر روی تو را در سر ندارم
هر چند خواهی گفت "خواهر! سر ندارم"😭😭
«می خواستم خون گلویت را بشویم
شرمنده هستم من که آب آور ندارم»
با من نگو این استخوان، دست تو بوده
با من نگو ... من خواهرم ...باور ندارم
انگشت تو آن سوی گودال اوفتاده ست
آیا برادر میل انگشتر ندارم؟
از خیمه های سوخته تا پیکر تو ...
چیزی بغیر از چشمهای تر ندارم
این بار را تنها به بالینت رسیدم
عباس ما رفته ست ... عون اکبر ندارم
هر چه که کردم نیزه از تن در نیامد
نایی برای مصرعی دیگر ندارم
ای کاش می شد روزها با تو بمانم
سر روی حلقومت گذارم بر ندارم
#روح_الله_عمران
رَبِّأُنَاجِیکَبِقَلْبٍقَدْأَوْبَقَهُجُرْمُهُ
خدایاتوراباقلبیمیخوانمکه
گناهآنراهلاککرده🚶🏻♂!
نیست کم مادر، که در عالم پسر دارد
جای آن، امالبنین قرص قمر دارد
در میان هاشمیها، شاخ شمشاد است
از جوانی، در کنار پیر و استاد است
هم معلم، هم پدر، وقتی علی باشد
آن پسر باید که یک همچون یلی باشد
کم در این عالم، به غیر از او برادر نیست
هست، از عباس اما، باوفاتر نیست
او نه تنها برده با نامش، دل ما را
عاشق خود کرده حتی، ارمنیها را
این جهان کوچکتر از درک مقام اوست
این که عالم دید، یک مو، از مرام اوست
در جوانمردی، جوانمردی نظیرش نیست
هیچکس چون او، علمدار امیرش نیست
عشق مثل عقل، حیران مقامش بود
این برادر، کاشف الکرب امامش بود
کیست این ساقی؟ که گشته عالمی مستش
او که زد دست خدا هم، بوسه بر دستش
او نمینوشد، از آبی که به لب دارد
چون که یکجا، قد یک عالم، ادب دارد
عشق اگر دارد بهایی، آبرویش اوست
یوسف زهرا، بنازد که عمویش اوست
بر لب مستان عالم، یا اباالفضل است
خوش به حال آن دلی که با اباالفضل است
#قاسم_صرافان
باز امشب در خیالات خودم گم میشوم
آخر رویای من شب های جمعه، کربلا...
#زهره_قاسمی
#وصال