به وقت صبح دل را تازه یابی
همه ذرّات در آوازه یابی
به وقت صبح دل را شاد گردان
حقیقت جان و دل آباد گردان
#عطار_نیشابوری
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من ...
نفسی هست،
دلی هست،
ولی جانی نیست!!
#محمد_عزیزی
این ساعت عشق است که هر شب بزنم تا
با دیدن آن بلکه تو بر رحم بیایی
#سید_طباطبایی
❤️❤️:❤️❤️
روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما
خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما
آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند
تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما
ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ
تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد
بس سری در سر رود گر این بود سودای ما
از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده
جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما
بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم
رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما
مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور
روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما
#شاه_نعمت_الله_ولی
از صدای پر مرغان سحر
لاله از خواب گران دیده گشود
اولین پرتو سیمایی صبح
بوسه بر گنبد مینا زده بود
#فریدون_مشیری
قــوی سپیــدِ عشـقِ مـــن
دیده بـه مـن گُشا که مـن
بابت بوی عشـــق تـو
ّ«صبـح» ترانه خوان شوم.
#هما_کشتگر
🌹🌹🌹
دیدمت لرزید دستم، چادر اُفتاد از سرم
یک نفر پرسید:خوبی؟! گفتم: اکنون بهترم!
زیر لب با اخم گفتی: چادرت را جمع کن...
خنده رو، آهسته تر گفتم: اطاعت سرورم :)
عاشق این غیرت و مردانگی هایت شدم
عشق پاکت مردِ با احساسِ من! شد باورم
عشقِ تو رنگین کمان پاشیده بر دنیایِ من...
هم تو عشقِ اولم هستی،هم عشقِ آخرم
هرچه در انکار کوشیدم نشد؛ ناممکن است!
آخرش هم عشقِ من! فهمید گویا مادرم
کرده شاعر دختری مغرور را چشمت عزیز...
تا نگاهم باز کردی،چادر افتاد از سرم!
#طاهره_اباذری_هریس
ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری...
#تکتم_حسینی
به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست
چنان شعری که میماند به خاطر آخرین بندش...
#حسین_زحمتکش
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش که نشنید یا شنید ...
#حضرت_حافظ 🍀
💚
دنیا مرا فروخت، مرا باز پس بگیر
ای کشتیِ نجاتِ زمینخوردهها حسین!
💚💚💚
#نوید_نیّری
.
تا شد از صدق طلب چون صبح، روشن جان ما
از تنور سرد، آید گرم بیرون نان ما
از خَزَف ناز گهر از بردباری میکشیم
سنگِ کم گردد تمام از پلۀ میزان ما
رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب
میزبان ماست هرکس میشود مهمان ما
ما به تردستی زبان خصم کوته میکنیم
سبز سازد خار دامنگیر را دامان ما
نشئۀ رطل گران از سنگ مییابیم ما
هست در آزادی اطفال گلریزان ما
میکنیم از ترزبانی دشمنان را مهربان
میکند شیرین زمین شور را باران ما
غافلان را شهپر طاوس میآید به چشم
بسکه رنگین شد ز الوانِ گنه دامان ما
نیست چون آیینۀ تصویر، امید نجات
عکس روی یار را از دیدۀ حیران ما
در گرفتاری ز بس ثابتقدم افتادهایم
برنخیزد ناله از زنجیر در زندان ما
ما ز گلپیراهنان صائب به بویی قانعیم
از نسیمی یوسفستان میشود زندان ما
#صائب_تبریزی
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّة
ثُمَّ إنّها وَضَعَتْ فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف وَبَكَتْ بُكاءًا شَديدًا حَتّی غُشِيَ عَلَيها، فَلَمّا حَرَّكُوها، فَإذا بِها قَدْ فارَقَتْ روحُهَا الدُّنيا...
میزدودی به دست مجروحت
اشک از چشم دختران شهید
دل تو باغ داغ یاران بود
لبت اما هنوز میخندید
کاش در شام هم یکی چون تو
با رقیّه کمی محبت داشت
که بهجز خار و تازیانه کسی
ناز دخت سهساله را نخرید
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۱/۰۶/۱۱
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز #حاجقاسم_سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌷
.
🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّة
میزدودی به دست مجروحت اشک از چشم دختران شهید
دل تو باغ داغ یاران بود، لبت اما هنوز میخندید
کاش در شام هم یکی چون تو با رقیّه کمی محبت داشت
که بهجز خار و تازیانه کسی ناز دخت سهساله را نخرید
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۱/۰۶/۱۱
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌷
#حضرت_رقیه_شهادت
دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد
که داغ سوختگان غمت شماره ندارد
بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه
ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد
بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند
بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد
رقیه آمده و گریه می کند بغل من
گلایه می کند از این که گوشواره ندارد
گلایه می کند از این که چادرش شده غارت
به روی سر به جز این روسری پاره ندارد
رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته
تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد
بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را
دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد
#حسن_شیرزاد
😭😭😭🥀🥀🥀
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_رقیه
زینَت گرفته هَر سُخَنم، با دَمِ حسین
چون عَطردان شده دَهَنم، با دَمِ حسین
از کودکی برای غمش گریه کرده ام
تا روزِ مَرگ سینه زَنم، با دَمِ حسین
بر من دُعای حَضرتِ صِدّیقه می رسد
تا مِشکی است پیرُهَنم، با دَمِ حسین
عیسی نَفَس گرفته اگر با دَمِ علی
من کوهِ نَفس می شِکَنم با دَمِ حسین
من کربلایی از کَرمِ مُجتبی شدم
من عاشقِ دَمِ حَسَنم با دَمِ حسین
هنگامِ غُسلِ من بنِویسید: "کَربَلاء
با تُربتی روی کَفَنم" با دَمِ حسین
یک روضه ی رُقَیّه بخوانید دوستان...
دَر لحظه ی کَفَن شُدَنم... با دَمِ حسین...
#رضا_رسول_زاده
😭😭😭🥀🥀🥀🥀
#امام_حسین_مرثیه
#اسارت
#حضرت_رقیه
تصوّر کن که ظهری گرم باشد جنگ هم باشد
شمار دشمنان بسیار و عرصه تنگ هم باشد
تصوّر کن که بین لشکر دشمن نه تنها شِمر
که خولی باشد و صد حرمله نیرنگ هم باشد
کنارِ این همه جُرثومههای پست و بیاحساس
فقط کافیست اِبنسعْد پیشاهنگ هم باشد
جوانی بر زمین افتاده و دستِ حرامیها
نه تنها نیزه باشد، چوب باشد! سنگ هم باشد
چگونه میشود آیا که روی صورت یک زن
کنارِ جای زخم تازیانه ، چنگ هم باشد
تحمّل کردن سرها به روی نیزه جانکاه است
اگر از کربلا تا شام ده فرسنگ هم باشد
شبیه مادری که طفل او دارد عطش ، امّا
به دشمن رو زدن خیلی برایش ننگ هم باشد
سر خونینِ بابا را برای دختر آوردند
تصوّر کن که دختر بچّه اش دلتنگ هم باشد
#مهدی_خداپرست
😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
#حضرت_رقیه_شهادت
#غزال
بـارهـا افتـاده ام
زيرِ دست و پايِ خصم از دست و پا اُفتاده ام
بس كه هِق هِق كرده ام
گـوشـه ي ويــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام
قطره قطره روي خاك
مـثل اشــكِ شمـع هر شــب بي صـدا اُفتاده ام
چند جا خوردي زمين ؟
تو بگــو تا من بگــويـم ، چـند جا اُفـتاده ام ...
نـيستم اهـل گِـله
چـون به ميـل خويشـتن در اِنـزوا اُفتاده ام
با تمـاشـاي خــودم
يــادِ رويِ نـيليِ خَــيرُ النّـسـا اُفـتـــاده ام
من نمي پرسم تو هم
بعد از آن صحرا مپرس از من كجا اُفتاده ام
جُـز همان يك مرتبه
عمّه ، فُــوراً آمــده هر دفعه تا اُفـتاده ام
يـادِ آغـوشت بخير
آه ! از گـرمايِ دلچـسبش ، جُـدا اُفتاده ام...
من عزادارِ توأم
بي رمـق ، در گوشـه ي دارُ العَــزا اُفتاده ام
حال كه برگـشته اي
بــاز هــم يـادِ لـبت در كربلا اُفـتــاده ام...
تا بگـيرم انتقـام
فـكرِ ويـران كـردنِ شــام بلا اُفتـــاده ام
#محمد_قاسمی
😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_رقیه
نوکر همیشه عشق خود ابراز می کند
با یا حسین نوکری آغاز می کند
دل خوش نکرده ایم به اعمال خیر خود
ما را غم حسین سرافراز می کند
هر کار کوچکی که در این خیمه می کنیم
زهرا به دست خویش، پس انداز می کند
دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه
تا کربلا دو مرتبه پرواز می کند
سرّ است روضه ها و دلم را امام عصر
محرم به درک قدری ازین راز می کند
ویرانه ی دلی که پر از معصیت شده
ذکر حسین، قلعه ی نوساز می کند
درهای معرفت که به عالم گشوده نیست
گریه به داغ دختر او باز می کند
ما را محبتی که به دل بر رقیه هست
نزد عزیز فاطمه ممتاز می کند
جانم فدای شأن عظیمش که سال هاست
با دست های کوچکش اعجاز می کند
فرمود رو به نیزه ی بابا ببین که زجر
با ضرب تازیانه مرا ناز می کند
#محمدجواد_شیرازی
😭😭😭😭😭
دل را چو بعشق توسپردم چڪنم
دل دادم و اندوه تو بردم چڪنم
من زنده بعشق توام اے دوست و لیڪ
از آرزوے روے تو مُردم، چڪنم
#سیف_فرغانی
میخواست کوره در دلِ انسان بنا کند
مقدور چون نبود، جگر آفریده است...
#غلامرضا_طریقی
#حضرت_رقیه_شهادت
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدمه آغاز می کند گله را
نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را
نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد
نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را
ز استلام لب و خیزران شکایت داشت
از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را
کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش
شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را
سبب چه بود که هنگامه ورود به شام
نمی شنید صدای بلند هلهله را
و در ازای دو تا بوسه داد جانش را
ندیده چشم کسی اینچنین معامله را
#محمد_علی_بیابانی
😭😭😭
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد
چنگ خمیده قامت میخواندت به عشرت
بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد
احوال گنج قارون کایام داد بر باد
در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد
گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان
کان شوخ سربریده بند زبان ندارد
کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد
#حافظ
#رقیه
آن دم ک عدو آمد
گوش منو گوشواره
دزدید و بغارت برد
بابا توکجابودی
ازماتوجدا بودی
.
+ آن دم ک عدو آمد
دزدیدو بغارت برد
جسمم ب بیابان ها
زیر سم اسبها بود
آن دم ک عدو طعنه
بر عمه ی ما میزد
آن دم ب کجا بودی
ازما توجدا بودی
+ آن دم ک عدو طعنه
برخواهرمن میزد
بر تشت طلا بودم
کی ازتو جدا بودم😔
#محسن_رشیدی
عمّه این سر که به نزدم بِنَهادند ز کیست
این همه زخم و تَرک بر دولبش حاصل چیست
مِهر او در دلم افتاد به یک لحظه بگو
تا که چشمش به من افتاد چرا ساده گریست ؟
#عباس_بهمنی
💔😔😔
#یا_ایها_العزیز🍃
من غرق خوابم و تو برای ظهور خویش
هـر صبح جمعه رو بـه خـداونـد میزنـی
#وحیدقاسمی