آسمان آبی عرفان من چشمان توست
اختر تابنده ی کیهان من چشمان توست
در حضور چشمهایت عشق معنا میشود
اولین درس دبیرستان من چشمان توست
در بیابانی که خورشیدش قیامت می کند
سایبان ظهر تابستان من چشمان توست
در غزل وقتی که از آیینه صحبت می شود
بی گمان انگیزه ی پنهان من چشمان توست
من پر از هیچم پر از کفرم پر از شرکم ولی
نقطه های روشن ایمان من چشمان توست
باز می پرسی که دردت چیست؟بنشین گوش کن
درد من ،این درد بی درمان من چشمان توست
#محمد_سلمانی
#عاشقانه
اصلا قرار نیست که سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخم های تو مرهم بیاورم
می خواستم که چشم تو را شاعری کنم
اما نشد که شعر مجسم بیاورم
دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل
می شد تو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت
می خواستم برای تو مریم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانه ی نم نم بیاورم
کلی قرار با تو،ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم
باعث شود به زندگیت غم بیاورم
حوای من تو باشی اگر٬ قول می دهم
عمراً دوباره رو به جهنم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیر سنگ هم شده٬ آدم بیاورم
بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت
یا باز هم بهانه ی محکم بیاورم
#فریبا_عباسی
#عاشقانه
زنده به عشق...
تسلیم و سازش است همیشه حرامِ ما
نامِ مقاومت شده همراهِ نام ما
بادا فدایِ نامِ بلندِ مقاومت
گر سر دهیم در ره مکتب تمام ما
این اعتقادِ دایمی نسلِ شیرهاست:
بادا حرامِ جمع شغالان کُنامِ ما
طوفان جواب کوچکی از ما به دشمن است
همواره باقی است به جا انتقام ما
ما را چه بیمِ زخم در این کارزارِ عشق
وقتی که زخمِ ما شده خود التیام ما
میدان،ملاکِ تیغِ جهاد است،تیغ نیست
تیغی که خو کند به بقا در نیام ما
گر خون دهیم در دل سنگر چه باکمان؟
با خون ما رسیده است به عالم پیام ما
مارا چه بیم کشته شدن در مسیرِ عشق
وقتی همای وصل نشسته به بامِ ما
ما را وصال دوست نصیب است غم چرا؟
دنیا اگر نگشت دو روزی به کامِ ما
جانم فدای حضرت ساقی که بی دریغ
پر می کند شراب شهادت به جام ما
(هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما)
#شکست_غیر_قابل_ترمیم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
امروز که من فعالیت نداشتم بقیه هم شعری نذاشتند 😐😐
باید که مدیر و ادمینهای کانال رو عوض کنم... 😊👌
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
یاد این بیت #ناصر_فیض افتادم☺️
با من برادران زنم خوب نیستند
باید برادران زنم را عوض کنم...
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم از این میدان، ولی جان باختیم!
#محتشم_کاشانی
رفته ای چندی است تا خالی شوی از ما و من ها
خوش ندارم ناخوش احوالت کنم با این سخن ها
گریه کردم بی تو روی شانه های جالباسی
عطر تلخت مانده روی تک تک این پیرهن ها
بعد تو باد است حرف عالم و آدم به گوشم:
پندهای پیرمردان... شایعات پیرزن ها...
رفته بودی.. مثل اشک از چشم ها افتاده بودم
با تو اما باز افتاده ست اسمم در دهن ها
کیستی ای عشق؟ دور از امن آغوش تو این جا
بوسه معنایی نمی گیرد فراتر از بدن ها
کیستی ای عشق؟ وقتی نیستی در سوگ و سورم
پیرهن های عروسی چیست فرقش با کفن ها؟
حوض بی ماهی، حیاط برگریزان، چای بد طعم
باز با گلپونه ها « من مانده ام تنهای تنها
#علیرضا_بدیع
تصویرِ قشنگ بیدِمجنون، ساده
صد برگ که در مقابلش جان داده
پاییز زیادی گذرانده ست درخت
این بار چرا از کت و کول افتاده؟؟؟
#مرضیه_سادات_هاشمی
چون شمعِ خاموشم كه بر من دل نميبندى
پروانه اى هستى كه با فانوس ميخندى
#کارن_مقدم
آمد آن یار و سر اندر قدم انداختمش
بنشاندم ز وفا در بر و بنواختمش
سر سودا زده ام بار گران بود به دوش
تا سبک بار شوم در قدم انداختمش
هر دم آن بت به لباس دگری جلوه نمود
من به هر جلوه نظر کردم و بنشاختمش
گفت حال دل خونین تو بی من چون است
گفتم از آتش هجران تو بگداختمش
شاید ار دوست به حال دل من پردازد
که من از هرچه جز او بود بپرداختمش
فلک آن روز به پایم سر تسلیم نهاد
که ز ابروی تو شمشیر به سر آختمش
#عبرت_نایینی
اگر چه بين من و تو هنوز ديوار است
ولى براي رسيدن، بهانه بسيار است
بر آن سريم كزين قصه دست برداريم
مگر عزيز من! اين عشق دست بردار است
كسى به جز خودم اى خوب من چه مى داند
كه از تو – از تو بريدن چه قدر دشوار است
مخواه مصلحت انديش و منطقى باشم
نمي شود به خدا، پاى عشق در كار است
تو از سلاله ىسوداگران كشميرى
كه شال ناز تو را شاعرى خريدار است
در آستانه ى رفتن، در امتداد غروب
دعاى من به تو تنها،خدا نگهدار است
كسى پس از تو خودش را به دار خواهد زد
كه در گزينش اين انتخاب ناچار است
#محمد_سلمانی
#عاشقانه
#صبح هم شرمنده چشمان زیبایت شده
با طلوع چشم تو خورشید شیدایت شده
صبح زیبایت بخیر ای ماهروی شعر من
باز در این قافیه با بوسه پیدایت شده
#حمید_حسینی
#صبح_بخیر
از سجده تسلیم رسیدیم به معراج
طی می شود این رَه به جبین بیشتر از پا
#عاصی_خراسانی
هجویهای برای احوالات این روزهای رژیم غاصب مظلومنما!
چارمین ارتش پرقدرت دنیا! چه خبر؟!
از چپ و راست و از خشکی و دریا چهخبر؟
غمت این بود که آن روزِ مبادا برسد
عاقبت آمده آن روزِ مبادا، چه خبر؟!
تو از این جنگ بعید است کمر راست کنی
ای کمر بسته به نابودی دنیا چه خبر؟!
جعلیِ فاسدِ گستاخِ تفرعنپیشه!
سگِ زنجیریِ کفتارْهیولا! چه خبر؟!
گاوهای پُر از ایرادِ بنیاسرائیل!
سامریهای به گوساله مطلّا! چه خبر؟!
دِیرِیاسین و کفَرقاسم و قانا به کنار
ای جنایتگرِ صبرا و شتیلا چه خبر؟!
پادشاها چهعجب، لخت تو را هم دیدیم
آبرو رفتهی لوْ رفتهی رسوا! چه خبر؟!
راه قدس از طرف کربوبلا میگذرد
زائر کربوبلا! مسجد الأقصی چهخبر؟
سامری نیّت مظلومنمایی دارد
چهخبر ای غضب حضرت موسی! چهخبر؟؟
#مهدی_جهاندار
#طوفانالاقصی
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
سر من مست جمالت دل من دام خیالت
گهر دیده نثار کف دریای تو دارد
#مولانا
بیا سر قرارهای صبح
فنجان فنجان لبخند بنوشیم و
صبح را به سپیدی ترانه دچار شویم
#مریم_پورقلی
خزان رسیده و از من قرار میگیرد
ز خون عاشق شیدا انار میگیرد
شبیه ساقی مـسـتی که درپیالهی عشق
شراب مانده، ز چشم خمار میگیرد
غلام قدرت عشقم، که یک نگاه غمش
چگونه، کشتهی بیش از هزار میگیرد؟
خزان رسیده و باران و چتر و همدوشی
و بوسه ای که کسی در کنار میگیرد
صدای زوزهی باد و سرود خشخش برگ
نسیم خسته، به دستش دوتار میگیرد
زمان کوچ پرستو ،رسیده در پاییز
دوباره، چلچله، شور بهار میگیرد
چه شاعرانهی خوبی ،به رنگ پاییز است
دوباره، واژه، قلم را بکار میگیرد.
#احمد_مهدوی
📣یه کانال پییییییییدا کردم پر از #شعر های دوبیتی و غزلهای ناب‼️
❌لنگشو هیچ کجا #پیدا نمیکنی💯
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
گلچین شده از غزلها و دوبیتی های عاشقانه