◼️خدا انوار خلقت خود را فرو فرستاد تا به دلها روشنی بخشد و روح آدمی را جلا دهد و #نفس ها را آنچنان صیقل دهد که آماده پذیرش لهم فیها خالدون شوند.🌿
.
◼️اما باز کار که به اختیار بشر رسید و دستِ #شیطان بازتر شد، تمام آن سیزده پارهی خورشید را یا #سوزاندند یا #مسموم کردند یا #سر_بریدند و یا #تبعید و #زندان و...😞
.
◼️عاقبت تمام تجلی #خدا در دویستوپنجاه سال، شده روضهای ۱۴۰۰ ساله که تا امروز #داغ بر جگر ماست و کاری از دست ما بر نمیآید.😔
.
◼️هــــــادی، #هدایت_کننده آل طاها و بشارت دهنده تولد منجی، جهل زمانه را به جایی فرستاد که محصور در سایه گرگ بنیعباس شد و تمام عمر، #هادی در گودال بود و جماعت دورش هلهله میکردند و شیعیان نیز محکوم به تقیّه و سکوت...🤫😔
.
و اما سکوت، در گذر زمان معنایی را در دل خود جای داده است که گاه فکر به آن، #بغضِ گلویت را با خودِ گلو پاره خواهد کرد😣
.
سکوت #علی در خانه، سکوت #حسن در کوچه، سکوت #حسین در #گودال، سکوت #سجاد در #مدینه و...😭
.
◼️گاه برای از بین رفتن جهلِ مردم باید دندان روی هم سایید و #صبر کرد و پلک زد، تا #اشک سرازیر نشود، تا ملت در جهل خود بمانند و حالِ غریقی چون تو را با تمام وجود نفس بکشند.🥺
.
◼️#یا_صاحب_الزمان! اینک ما ۱۳ نور را خاموش کرده و در سر، بانگِ #العجل داریم؛ تو خود دانای کل جهانی! باشد که کاری کنی در #قلبهایمان مرض نباشد و از دل طلب کنیم رنگ فیروزهای تو را...💙💚
.
✍نویسنده: #محمد_صادق_زارع
.
🖤به مناسبت #شهادت_امام_هادی_(ع)
.
#گرافیست_الشهدا #کربلا #مشهد #عمار_عبدی #طراحی
🍃آخرین روز سال ۹۳ بود. مردم روز شماری میکردند تا #سال تحویل شود و سال جدیدی را شروع کنند؛ سالی جدید و زیبا.
.
🍃این سال برای همه یکسان بود بهجز علیرضا.
علیرضا سال جدید زندگیاش را با مُهر شهادتش تمام کرد و پرکشید تا سال نو را کنار #سیدالشهدا بگذراند.
.
🍃بیایید بار دیگر ببینیم، بخوانیم و بدانیم،
از شهیدی که #چشمهی جوشان اشکش ز #غم #حسن و #حسین(ع) بود.
.
🍃ذکر لبانش که با نام #علی(ع) جان میگرفت.
روح پریشانش که با پرفروغی روح فاطمه(س) آرام می شد، و آن خوشرویی عمیقش که نشانها از الگویش #پیامبر اکرم(ص) را در میان میگذاشت.
.
🍃شهیدی که شهادتش با رنگ #خورشید نوشته و تقدیرش با سرنوشتی همچون #شهادت رقم خورد.
مردی که از همان خردسالیاش با #شهدا رفاقتی عمیق داشت و همیشه به مهمانیشان میرفت.
مهمانیای که ارمغانش آرامی #روح و سوغاتش تجربه و #درس زندگیشان بود.
.
🍃هر گاه که خواستم زندگیاش را بخوانم، #اشک هایم بر گونه هایم هجرت میکردند.😢
اشک هایی گرم و مزاحم که باعث میشد عکس رخسار پر فروغش را تار ببینم.😣
هرسخنم با او، با این جمله شروع میشد، بارالها تا چه حد میتوان خوب بود؟
تا چه حد میتوان #عاشق شهــ🥀ــادت بود؟
تا چه حد میتوان لحظهشماری کرد برای رسیدن به #معشوق؟
🍃او در نهایت به معشوقش رسید، و چه بسیار معشوق زیبایی😍
.
▪️مردان خدا پرده پندار دریدند
▪️یعنی همه جا غیرِ خدا هیچ ندیدند
.
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_علیرضا_نوری
.
✍نویسنده: #بنت_الهدی
.
📆 تاریخ تولد : ۵مرداد ۱۳۶۶
.
📆 تاریخ شهادت : ۲۹اسفند ۱۳۹۳ سوریه شیخ هلال
.
📆 زمان انتشار طرح: ۲۸ اسفند ۱۳۹۸
.
🥀مزار : گلزار شهدای نجف اباد
.
#گرافیست_الشهدا #مدافع_حرم #سوریه #استوری_شهدایی
🍃میگویند برات #کربلا اگر میخواهی؛ دخیل به #پنجره_فولاد امام رضا(ع) ببند...
عجیب تمامِ کربلاییها نمک گیرِ معرفتِ حضرت سلطان هستند❤
نمونه اش حسن!🙂
.
🍃متولد یک روزِ گرم شهریور در #مشهد؛در همسایگی امامِ رئوف...
دومین پسر خانواده شش نفره قاسمی دانا و عجیب برای مادر؛این پسر با بقیه فرق داشت!!!
.
🍃معرفتش؛اولین جرقه تمام رفاقت هایش بود...اصلا هرکه به او جذب میشد؛مریدِ خونگرمی و معرفتِ بی حسابش بود.
.
🍃مریدِ علی (ع) و آلِ علی بود...سَنَدَش؟ پیرهن سیاهی که به نشانه عزا،تمام #محرم و صفر،همسفرِ روضه ها و هیئت هایش بود.
.
🍃اینبار به جای کربلا؛ براتِ #سوریه را از حضرت سلطان گرفت.
عازمِ شهرِ عشق شد...
ارادتش به خاندانِ عصمت،گلوگیرِ آسایش و آرامشِ دنیایی اش بود...و اصلا حسن مردِ ماندن نبود...
.
🍃همیشه از خدا میخواست مرگِ با عزتی داشته باشد و چه عزتی بالاتر از #شهادت؟؟
.
🍃شوق به #شهادت در چشمانش شعله میکشید و کیست که بتواند پرستویِ عاشقِ پرواز را از بال و پر بیندازد جُز معشوقی که سرش را به دامن گیرد؟!😔
.
🍃صبح ولادتِ مولایش #علی (ع) غسل شهادت کرد... مدح مولایش را خواند و بال و پر گشود.
.
🍃چون شیر به میدان زد...پرواز نزدیک بود و حسن هر لحظه بیشتر از زمین کنده میشد...
.
🍃در ۱۹ اردیبهشت؛در سرزمینِ #حلب؛با گروهی #هشت نفره،در عملیاتی که نامِ امام رضا(ع) بر رویش میدرخشید؛ به آسمان پرواز کرد.
🍃حسن با #معرفت بود...هنوز هم هست.
#مادر دلتنگش میشود و او مرهَم به این دلتنگی...❤
مادر حسن را در گوشه و کنار خانه حس میکند...مادر است و عطر حضورش را لمس میکند...
مادر است و دلخوش که عاقبتِ دردانه اش؛ ختم به خیر و عزت شده است.
.
🍃حال حسن #آسمان_نشین است...به همان اندازه با معرفت.
و همچون آقایش #حسن(ع) با کرامت،گره ها باز میکند...
.
#با_حسن_ها_کارها_دشوار_نیست 💚
#یا_حسن ⚘
.
نویسنده:#زهرا_قائمی
.
به مناسبت سالروز شهادت شهید #حسن_قاسمی_دانا
.
📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳
.
📅تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.حلب
.
📅تاریخ انتشار:۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
.
🥀مزار : خواجه ربیع مشهد
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #مشهد #اربعین #عمار_عبدی
#جَهل_و_ما_اَدْراکَ_جَهل؟
▪️جهل بهتر است از ادعای فهم و دانایی.
#علی غریب کویر جهل است.جهل امت پسر عمّاش #محمد.
.
▪️جَهل و ما اَدْراکَ جَهل؟
نادانی است که لگد بر در خانه #ولایت می زند و آتش پشت در میافروزد و حکایتی می شود میخ در.
بعد از ۲۵ سال بیعت آن هم نه از روی فهم بلکه به اجبار که کسی نیست و همه امتحان پس داده اند و مردود، راهی دیار مکافاتشان شده اند.
.
▪️جَهل و ما اَدْراکَ جَهْل؟
جهل مصیبت می آفریند از اول خلقت تا آخر؛ آنگاه که حضرت آدم از جهل خود پنداشت که #شیطان رنگ دوستی دارد اما حسرتِ آنگاه که شیطان در حسابرسی برایمان خواهد گفت من فقط گفتم و او از جهل اش پنداشت که راست میشِنوَد.
.
▪️امّت جنگها و غزوهها مصیبت آفرید. #مصیبت آفرید برای تمام تاریخ که از منارهها بانگ #اللهاکبر بر می آید.
روزی که #سکوت جایز نبود سکوت اختیار کرده و حکایت میخ ودر و دیوار برای علی شروع شد.
.
▪️میخ؛ مسئله لاینحل است. آن شبی هم که علی با دهان #روزه سوی #مسجد می رفت میخ در خانهِ دخترش بر دامن پیراهنش دست گرفت تا مانع شود اما جلوی رفتنش را فقط برای مدتی گرفت.
.
▪️میخ در هم آن زمان از جهل بیرون آمده بود و از کرده ۳۰ سال پیش خود خجالت کشیده بود .دامن علی را می گرفت که اندکی از شرم و سرخی رنگ خونی که سالها با خود داشت کم کند اما دریغ علی دیگر بند دنیا نبود؛ #فراق ۳۰ سالهی #فاطمه در وجودش شعله میکشید خود را از میخ آزاد کرد و راه محراب را با وقار در پیش گرفت.
.
▪️میدانست لحظاتی نخواهد گذشت که این مسیر را بر می گردداما با تفاوت بسیار.
تفاوتش #فرق_شکافته ای بودکه بعد از #فُزْتُ_وَ_رَبِّ_اَلکَعْبه رویش را قرمز کرده بود و با پای خودش بر نخواهد گشت و دست بر شانه #حسن و #حسین و عباس و تکیه بر دیوار راه تا خانه را کم می کرد.
.
▪️دیوار هم از جهل ۳۰ سال پیش خود شرمنده و به علی کمک می کرد تا طاقتش تمام نشود و به منزل برسد و نشوند مثل آن زمان که شاخه یاساش را کنار دیوار دید چشماش نبندد و رو از دیوار رو برنگرداند.
.
▪️اما هیچ انسانی پشیمان نشد و آنقدر امّت اسلام در جهل غرق بود که وقتی خبر پرکشیدن علی در کوفه پیچید در همان شهر گفتند مگر علی #نماز میخواند که در محراب #ضربت خورده؟؟؟
.
▪️با جهل از تاریخ تا حال آمده ایم و #فرزند_علی را از جهل خویش هرروز می گریانیم.
امت جهل که بویی از #اسلام و پیغمبرش نبرده اید اما مثل #معاویه چپاول اش را خوب می دانید. از جانب خودم می گویم من از جهل خسته ام و می خواهم بانگ دم آخرم این باشد.#فُزْتُ_و_رَبِّ_المَهْدی
.
✍نویسنده: #محمد_صادق_زارع
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#عمار_عبدی #محراب_خونین #فرق_شکافته
#مسلم پیشدار حکومت #انبیا و اولیاست سیپده صبح که نوید میدهد، صبح صادق به چشم برهم زدنی خواهد رسید.
.
▪️مسلم هوا سپیده دم است که خدا گفت رزق و روزی را در همین زمان برای اهل #زمین تقسیم میکنم، خواب نمانید تا روزی از دستتان نرود؛اما چه بگویم که #اهل_کوفه فاصله نماز تا طلوع آفتاب را با خیال راحت خوابیدند و جا ماندند از رزق #شهادت.
.
#نماز_صبح را به وقت #اذان علی خواند و #حسن ذکر مستحباتش را گفت و #حسین مسلم که سپیده خبر صبح صادق بود فرستاد تا نوید طلوع را بدهد که خودش بود، اما دریغ از مردم و دریغ از #جهل ابدیشان تخت خوابیدند که حتی صدای مسلم را نشنوند.
.
▪️تاریخ به کرّات تکرار میشوند، حال که سفیر صبح، نوید بهتر آورده نگذاریم او را #سر ببرند و از بالای #دارالعماره به پایین بیندازند......
.
✍نویسنده:#محمد_صادق_زارع
.
🕊به مناسبت شهادت #مسلم_بن_عقیل
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #کوفه #عرفه #حج_ناتمام #نامه #کربلا #بیعت #مدینه #امام_حسین #طفلان_مسلم #سفیر
🍃میگویند برات #کربلا اگر میخواهی؛ دخیل به #پنجره_فولاد امام رضا(ع) ببند...
عجیب تمامِ کربلاییها نمک گیرِ معرفتِ حضرت سلطان هستند
نمونه اش حسن!🙂
.
🍃متولد یک روزِ گرم شهریور در #مشهد؛ در همسایگی امامِ رئوف...
دومین پسر خانواده شش نفره قاسمی دانا و عجیب برای مادر؛این پسر با بقیه فرق داشت!!!
.
🍃معرفتش؛اولین جرقه تمام رفاقت هایش بود...اصلا هرکه به او جذب میشد؛مریدِ خونگرمی و معرفتِ بی حسابش بود.
.
🍃مریدِ علی (ع) و آلِ علی بود...سَنَدَش؟ پیرهن سیاهی که به نشانه عزا،تمام #محرم و صفر،همسفرِ روضه ها و هیئت هایش بود.
.
🍃اینبار به جای کربلا؛ براتِ #سوریه را از حضرت سلطان گرفت.
عازمِ شهرِ عشق شد...
ارادتش به خاندانِ عصمت،گلوگیرِ آسایش و آرامشِ دنیایی اش بود...و اصلا حسن مردِ ماندن نبود...
.
🍃همیشه از خدا میخواست مرگِ با عزتی داشته باشد و چه عزتی بالاتر از #شهادت؟؟
.
🍃شوق به #شهادت در چشمانش شعله میکشید و کیست که بتواند پرستویِ عاشقِ پرواز را از بال و پر بیندازد جُز معشوقی که سرش را به دامن گیرد؟!😔
.
🍃صبح ولادتِ مولایش #علی (ع) غسل شهادت کرد. مدح مولایش را خواند و بال و پر گشود.
.
🍃چون شیر به میدان زد.پرواز نزدیک بود و حسن هر لحظه بیشتر از زمین کنده میشد...
.
🍃در ۱۹ اردیبهشت؛در سرزمینِ #حلب؛با گروهی #هشت نفره در عملیاتی که نامِ امام رضا(ع) بر رویش میدرخشید به آسمان پرواز کرد.
.
🍃حسن با #معرفت بود.هنوز هم هست.
#مادر دلتنگش میشود و او مرهَم به این دلتنگی...❤️
مادر حسن را در گوشه و کنار خانه حس میکند...مادر است و عطر حضورش را لمس میکند...
مادر است و دلخوش که عاقبتِ دردانه اش؛ ختم به خیر و عزت شده است.
.
🍃حال حسن #آسمان_نشین است...به همان اندازه با معرفت.
و همچون آقایش #حسن(ع) با کرامت،گره ها باز میکند...
.
#با_حسن_ها_کارها_دشوار_نیست 💚
#یا_حسن ⚘
.
✍️نویسنده:#زهرا_قائمی
.
به مناسبت سالروز #تولد شهید #حسن_قاسمی_دانا
.
📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳
.
📅تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.حلب
.
📅تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۹
.
🥀مزار : خواجه ربیع مشهد
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #مشهد #اربعین #عمار_عبدی
🍃روضهها جمع شدهاند در #مدینه و این دم آخری که وقت گرفتن کارنامه نوکریمان شده بر دل ما میتازند....
تکه جگرهای #حسن، خون دل #محمد، عطش اباالحسن همه و همه🖤
.
🍂اما وای، غافل از تاریخی هستیم که در این روزا آتش آن جرقه خورده و دارد گُر میگیرد، دیری نپاید که #زهرا مهمان کوچه است و صورتش کبود💔
.
🍃نمیخواهم مشکیام را در بیاورم چون میدانم #مادرم تا نودوپنچ روز هرروز درد میکشد و زار میزند😔
🍂امام غریبم، همه از هم غریبی را به ارث بردهاید، همه #غریب_ابن_غریب....
لعنت ب کوچه و طناب و شمشیر و خلافت لعنت لعنت😞
.
🍃روضه میخوانم، بسوزد جگرم روی خاک حجره فرشها را کنار زده بودی و مثل جد غریب روی خاک پا میکشیدی، #پسرت آمد سرت را به دامن گرفت تا کمی از غربتت کم شود اما #لایوم_کیومک_یااباعبدالله😭
.
🍂حتما انتظار دارید بگویم سر #حسین روی #خاک بود و کسی سرش را به دامن نداشت، آری همین بود اما #حسین هم سرش در دامن فرزندش بود که جان داد کجا؟
#رقیه سر بابا را به دامن گرفت و همراه با پدر جان داد، شاید حسین تا #خرابه جان نداده باشد چرا که از بعد رقیه دیگر سر #اباعبدالله #قرآن نخواند😓
.
🍃یابن شبیب جد ما را غریب گیر آوردند.....
بشکن سبوی باده را....
مزد نوکری نمیخواهم سوز بده بر جگرم تا #کفن پاره کنم......
.
✍نویسنده : #محمد_صادق_زارع
.
#شهادت_امام_رضا_تسلیت ....
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #ضامن_آهو #ثامن_الحجج #پنجره_فولاد #حرم #محرم #صفر
🥀روزها پی در پی میگذرد، تاریخ باسرعت طی می شود و غمی بزرگ در این میان به چشم میخورد.😔
.
🥀غمی جانسوز که بعد از گذشت۱۴قرن، جای زخمش تازه است .گویا در این غم سری نهفته است که تنها #عاشقان کاشفش هستند و امروز #اول این ایام است،ایامی که نه تنها #حسن و #حسین (ع)و #زینب (س)بلکه تمام شیعیان را#یتیم کرد.🖤
.
🥀خاطره سوختن بین در و دیوار و #پهلوی شکسته از یاد شیعیان نمی رود.مگر می شود #سیلی بخورد بر صورت و لگد بر پهلو و تو در غفلت باشی؟
.
🥀واکنون این زخم تازه و تازه تر میشود از آن هنگام که#سه ماه میهمان بستر شد و هیچ گلایه نکرد تنها #تبسمی کرد بر تابوت و امان از آن غروبی که دیدگان برهم گذاشت و هل اتی را غرق در#ماتم گذاشت😢
.
"بی توبا شمع علی تا به سحر میسوزد
شمع میمیرد او بار دگر میسوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در میسوزد"
.
✍نویسنده: #گمنام
.
به مناسبت سالروز شهادت #حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها 💔
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #دخت_نبی #فاطمه_الزهرا
🍃چقدر سخت است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔
.
🍃یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓
.
🍃روزهایی که از خیل #عشاق جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام #حسن، اشک ریختی. از #حضرت_مادر، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀
.
🍃جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ#گناهانم است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞
.
🍃باید در دفتر زندگی ام، قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد #ساری.
.
🍃آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان #شهدا ببری. چشم هایم را ببندم و در #دارالشفای عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش #هجران را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر #یازهرا (س) بگویم تا نگاهم کنی❤
.
🍃باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، #علمدارش باش .برای این سر به هوا کمی روضه بخوان. در روز #تولدت که #شهادتت هم امضا شد، برای حال دلم #امن_یجیب بخوان.
بطلب که #زائرت شوم🌹
.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
.
🌺به مناسبت سالروز تولد و شهادت #شهید_سید_مجتبی_علمدار
.
📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵
.
📅تاریخ شهادت : ۱۱ دی ۱۳۷۵
.
📅تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهر ساری
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃خانه، بوی خداحافظی می دهد، مدتی است بوی دود و هیزم سوخته مهمان خانه شده و صاحب خانه برای سفری که در پیش دارد آماده می شود😔
.
🍃سینه کوچک #حسن هنوز داغدار بغض کوچه و سیلی است. #زینب آشفته است از وصیت مادر و پیراهن کهنه و ظرف آبی که هر شب باید کنار #حسین لب تشنه بگذارد...
.
🍃حسین برای شفای مادر دعا می کند. زهرا با صورت نیلی از #علی رو می گیرد و بعد از مدتی، با دیدن تابوت لبخند می زند. چند وقتی است در قنوت نمازهایش "اللهم عجل وفاتی سریعا " را زمزمه می کند🥺
.
🍃طعنه های مردم مدینه دلش را آزرده. این جماعت تا دیروز از گریه زهرا در فراق پدر، پیش علی شکایت می کردند و امروز می خواستند، علی را برای #بیعت ببرند.
.
🍃اما زهرا پای علی ایستاد. پای #حق و امام زمانش. به قیمت سوختن بین در و دیوار، فداشدن محسنش، به قیمت سوختن بازویش از غلاف شمشیر و نیلی شدن صورتش😞
.
🍃دلش از نامردی مردم #مدینه گرفته است. چه کسی می داند بر زهرا چه گذشته است که تمنا می کند:"یا علی غسلنی فی الیل، کفنی فی الیل دفنی فی الیل و لا تعلم احدا"
.
🍃در این میان امان از دل علی که به مصلحت صبری که برایش مقدر شده بود #سکوت پیشه می کند. با دیدن در سوخته، غیرتش بغض می کند و با دیدن مسمار دلش می شکند. با دستهایی که #خیبر را فتح کرد، برای همسرقدکمانش تابوت می سازد و زهرایش را شبانه غسل میدهد و کفن می کند و به خاک می سپارد😭
.
🍃امان از دل علی که جز چاه کسی امانت دار رازها و دردهایش نبود. درد بازوی ورم کرده زهرا، درد یتیمی فرزندانش وقتی آستین به دهان برای مادر می گریستند، دردتنهایی و درد سلام هایی که بی جواب ماند😓
.
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
پرستوی زخمی علی پرزده تا آسمون🖤
.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
.
🥀به مناسبت سالروز شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
.
📅تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍂مسلم پیشدار حکومت #انبیا و اولیاست سیپده صبح که نوید میدهد، صبح صادق به چشم برهم زدنی خواهد رسید.
🍂مسلم هوا سپیده دم است که خدا گفت رزق و روزی را در همین زمان برای اهل #زمین تقسیم میکنم، خواب نمانید تا روزی از دستتان نرود؛ اما چه بگویم که #اهل_کوفه فاصله نماز تا طلوع آفتاب را با خیال راحت خوابیدند و جا ماندند از رزق #شهادت.
🍂نماز صبح را به وقت اذان علی خواند و #حسن ذکر مستحباتش را گفت و #حسین مسلم که سپیده خبر صبح صادق بود فرستاد تا نوید طلوع را بدهد که خودش بود، اما دریغ از مردم و دریغ از #جهل ابدیشان تخت خوابیدند که حتی صدای مسلم را نشنوند.
🍂تاریخ به کرّات تکرار میشوند، حال که سفیر صبح، نوید بهتر آورده نگذاریم او را سر ببرند و از بالای #دارالعماره به پایین بیندازند.
✍نویسنده : #محمد_صادق_زارع
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#مسلم_بن_عقیل💔
📅تاریخ انتشار : ۲۹ تیر ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃روضهها جمع شدهاند در #مدینه و این دم آخری که وقت گرفتن کارنامه نوکریمان شده بر دل ما میتازند....تکه جگرهای #حسن، خون دل محمد، عطش اباالحسن همه و همه...
🍃اما وای، غافل از تاریخی هستیم که در این روزا آتش آن جرقه خورده و دارد گُر میگیرد، دیری نپاید که #زهرا مهمان کوچه است و صورتش کبود... نمیخواهم مشکیام را در بیاورم چون میدانم #مادرم تا نودوپنچ روز هرروز درد میکشد و زار میزند😔
🍃امام غریبم، همه از هم غریبی را به ارث بردهاید، همه #غریب_ابن_غریب... لعنت ب کوچه و طناب و شمشیر و خلافت لعنت لعنت...
🍃روضه میخوانم، بسوزد جگرم روی خاک حجره فرشها را کنار زده بودی و مثل جد غریب روی خاک پا میکشیدی، #پسرت آمد سرت را به دامن گرفت تا کمی از غربتت کم شود اما #لایوم_کیومک_یااباعبدالله😭
🍃حتما انتظار دارید بگویم سر #حسین روی خاک بود و کسی سرش را به دامن نداشت، آری همین بود اما حسین هم سرش در دامن فرزندش بود که جان داد کجا؟ رقیه سر بابا را به دامن گرفت و همراه با پدر جان داد، شاید حسین تا #خرابه جان نداده باشد چرا که از بعد رقیه دیگر سر اباعبدالله #قرآن نخواند😓
🍃یابن شبیب جد ما را غریب گیر آوردند، بشکن سبوی باده را... مزد نوکری نمیخواهم سوز بده بر جگرم تا #کفن پاره کنم...
✍نویسنده : #محمد_صادق_زارع
🕊به مناسبت سالروز #شهادت_امام_رضا(ع)🖤
📅تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃خانه، بوی #خداحافظی میدهد، مدتی است بوی دود و هیزمِ سوخته مهمانِ خانه شده و صاحبِ خانه برای سفری که در پیش دارد آماده میشود.
🍃سینه کوچک #حسن هنوز داغدار بغض کوچه و سیلی است. #زینب آشفته است از وصیت مادر و پیراهن کهنه و ظرف آبی که هر شب باید کنار #حسین لب تشنه بگذارد...
🍃حسین برای شفای مادر دعا میکند. زهرا با صورت نیلی از #علی رو میگیرد و بعد از مدتی، با دیدن تابوت لبخند میزند. چند وقتی است در قنوت نمازهایش: «#اَلّلهُمَّ_عَجِّلْ_وَفاتِی_سَریِعاً_قَدْنَقَضْتُ_الْحیوةَ» را زمزمه میکند.
🍃طعنههای مردم #مدینه دلش را آزرده. این جماعت تا دیروز از گریه زهرا در فراق پدر، پیش علی شکایت میکردند و امروز میخواستند، علی را برای #بیعت ببرند.
🍃اما زهرا پای علی ایستاد. پای #حق و امام زمانش. به قیمت سوختن بین در و دیوار، فداشدن محسنش، به قیمت سوختن بازویش از غلاف شمشیر و نیلی شدن #صورتش.
🍃دلش از نامردی مردم مدینه گرفته است. چه کسی میداند بر #زهرا چه گذشته است که تمنا میکند: «يا علي غَسِّلْني فِي اللَيلِ و كِفِْني فِي الليلِ و دَفِّني فِي الليلِ ولا تَُعْلِن اَحَداً».
🍃در این میان امان از دل علی که به مصلحت صبری که برایش مقدر شده بود #سکوت پیشه میکند. با دیدن درِ سوخته، غیرتش بغض میکند و با دیدن مسمار دلش میشکند. با دستهایی که #خیبر را فتح کرد، برای همسرقدکمانش تابوت میسازد و زهرایش را شبانه غسل میدهد و کفن میکند و به #خاک میسپارد😭
🍃امان از دل #علی که جز چاه کسی امانتدار رازها و دردهایش نبود. درد بازوی ورم کرده زهرا، درد یتیمی فرزندانش وقتی آستین به دهان برای مادر میگریستند، درد تنهایی و درد #سلامهایی که بیجواب ماند😓
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
پرستوی زخمی علی پر زده تا آسمون🖤
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🥀به مناسبت #شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
📅تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی