eitaa logo
بی‌نشانه‌ها
1.3هزار دنبال‌کننده
329 عکس
72 ویدیو
13 فایل
کانال اشعار معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
“تـا لحـظــه لـقـاء” با هر نگاهِ خويش صدا می‌زنم تو را دائم به توأم، با خود بِبَر مرا می‌جويَمَت مدام به يادِ گذشته‌ها و مادرِ پنهان و بچه‌ها ! هميشگی است يادِ تو درقلب‌های ما دلبسته‌ی توايم ما كودكان هنوز در بُهْت و حيرتيم مبهوتِ فهمِ نورِ تو و كُنْهِ ماجرا ، شديم جاری به إذنِ أبر ما را ببر به بحر! ای أصلِ قطره‌ها داريم می‌دَويم در پیِ جلبِ رضای تو آيا شود كه كنی به ما خوبِ ما به فريادمان برس! مثلِ هميشه رحم كن به يتيمانِ بينوا آن عدّه‌ای كه از همه جا رانده می‌شدند سوی تو آمدند در می‌گفت: ، از نور می‌وَزد در اين تا كربلا به تاخت! خود را رسانده‌ايم تا بهره‌مندمان كنی از نورِ اين فضا در پيشگاهِ تو، ما هم قسم شديم به شما زين پس شبانه روز با تو هماهنگ می‌شويم مادر! تويی همان همراه با توأيم به هر سو كه می‌روی پَر می‌كِشيم با تو به هر سو…! به هر كجا...! چشمانِ جستجوگری ای نور! دائماً در جستجوی توست تا خدا كه با همه‌ی بی‌لياقتیم پيغام داده‌ای! که فلانی تو هم …! ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی https://eitaa.com/bineshaneha
پرنده مهاجر.pdf
حجم: 455K
قطعه‌ای از شعرِ “پرنده‌ی مهاجر”: تو هم بالا بیا! ای ! بیا بالا که زینجا نیست بهتر…! بالا و زین مَنظر نظر کن به دیروز و…! به امروز و…! به فردا…! تو زین مَنظر ببینی آشکارا که ما از نورِ مادر خلق گشتیم! همه سرشتیم…! همان زهرای أَطْهَر همان زیباترین مفهومِ مادر! داشت می‌دید…! که … از آن آغاز در دامانِ مِهرش تمامِ نورِ ما را پرورش داد… نگو کاین نیست… در یاد! نگو ای نورِ مادر…! تو پایینی برادر…! ز خود بیرون بیا تا خود ببینی که نورت از نورِ زهراست…! از آن آغازمان در نور…!؟ بودیم…! وگر بینی! درونِ نور…!؟ هستیم…! و هم به سوی نورِ …! چرا مِنْکُمْ…؟ چرا فِیکُمْ إِلَیْکُمْ…؟ گمانم آن!؟ کلیدِ این معمّاست… من و تو با وجودش! اُنس… داریم وَ زین رو از فراقش بی‌قراریم فراقش در ماست…! ای دوست…! وگرنه در …! ای دوست…! ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی https://eitaa.com/bineshaneha
“به سوی فاطمه” تا از همین حالا به سوی آسمان باشیم فلک را سقفْ بشکافیم و با او بیکران باشیم درونِ بیتِ او وارد شویم و سال‌های سال ! نوری! فراتر از زمان باشیم تمامِ عمر مردانه برای نصرتِ مادر همه همگامِ نورِ او حنیفانه! دَوان باشیم به یُمنِ آب و جاروی‌های ، در مسیرِ مُلْک روان گردیم و همراهش درونِ کاروان باشیم طلوعِ همچون اذانِ صبحِ عاشوراست بیا آماده‌ی بذلِ تمامِ مال و جان باشیم فقط از فاطمه گیریم، فقط با فاطمه باشیم برای ، چو دست و بازوان باشیم به سمتِ دشمنانِ او همه بُرّان و کوبنده چو شمشیری به دستانِ امیرِ مؤمنان باشیم رها از نَفْسِ اَمّاره، فقط از او اثر گیریم! به هر شکلی که او میخواست، همان شکل و همان! باشیم خبر می‌داد می‌بیند! جُنوداً لَمْ تَرَوْها را بیا در نورِ او زین پس سپاهی در نهان باشیم بسانِ پرتوهای ساطعْ گشته از خورشید همه دلداده‌ی مادر، پیِ مولایمان باشیم چو حزب الله بی وقفه به تاییداتِ روحٍ مِنْه همه با هم بتازیم و سپاهی در عیان باشیم یقیناً فاطمه اینجاست! همین جا در میانِ ما بیا در محضرِ مادر، چو مادر باشیم درونِ دست و بالش چون غلامان و کنیزانش! بیا تا در قبالِ او غلامی قدردان! باشیم به یادِ مادری‌هایش، که با ما مهربانی کرد بیا چون فاطمه ما هم همیشه مهربان باشیم س س ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی https://eitaa.com/bineshaneha
“برای ظهورش مهیّا شویم” باغِ گل‌های زیبا شویم برای ظهورش مهیّا شویم بیا توشه از خیمه‌گاهِ رضا بگیریم و در کوی مولا شویم به دنبالِ اَیْنَ الَحَسن یا حسین؟ بیا ذِي طُوىٰ یا به رَضْوا شویم بیا صادقانه پیِ محضرش به خدمت همه عمر برپا شویم بیا رو به خورشیدِ کنیم بیا ذرّه باشیم و بالا شویم بیا قاصدک‌های مفتونِ عشق از اینجا ببُرّیم و آنجا شویم بیا فارغ از ما و من! او شویم! بیا غرقِ انوارِ شویم بیا از دلِ روزهایی که رفت به امّیدِ رخسارِ فردا شویم بیا تا بمیریم از این مردگی در او باقیِ عمر، اِحیا شویم بیا خنده باشیم بر صورتش به تقوا و اخلاق رعنا شویم بیا با صفات وَرَع، اجتهاد به یاریِّ آن شاهِ والا شویم به سبحانَ سبحانِ مولا شبی بیا تا دمِ صبح، اِسراء شویم بیا ریزه‌خوارِ سرِ سفره‌اش بمانیم و عمری شکیبا شویم برای شفای دل مادرش بیا باقیِ عمر برپا شویم به سوی همان ذکرِ در آیه‌ها بیا غرقِ طاها شویم کجایی رفیقِ شفیقِ ؟ بیا کربلایی! مهیّا شویم بیا همچو هفتاد و دو لاله رو بروییم در دشت و زیبا شویم کجایی حبیب؟ و کجایی زهیر؟ کجایی که چون جُوْن، شیدا شویم؟ بیا زیرِ بارانِ تیر و سَنان سپر سینه در پیشِ شویم بیا و ، بیا همچو هادی، هویدا شویم بیا قاسمِ جبهه‌ها! یا علی بگوییم و در آسمانها شویم بیا تا یکی از هزاران هزار از این لاله‌های مصفّا شویم بیا نسلِ سلمان! کمی زودتر به دنبال آن نورِ اَعْلیٰ شویم بیا شهدِ چشیده! بیا در آن قلّه‌ها رو به بالا شویم بیا اربعینی که یادت به خیر بیا موکبش تا مصفّا شویم بیا قافله قافله بیشتر برای تَحَسُّس به صحرا شویم بیا يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا سوی او وَلَا تَيْأَسُوا رو به مولا شویم بیا در صراطِ السَّوی غرقِ او تَرَبُّصْ کنان سوی بالا شویم بیا پیرمردِ مسیرِ حبیب! در این جاده‌ها باز برنا شویم مبادا چو مرداب خموش چو جویی چو رودی چو شویم بیا خیمه‌گاهش که مهر و صفاست بیا تا در این خیمه معنا شویم ✍🏻 شاعر: دکتر محمدجواد عسکری https://eitaa.com/bineshaneha
“کاروانِ عشق” گر تو هم در کویِ دلتنگی، رها ماندی، بیا مثلِ ما از عشق جا ماندی، بیا جمع، جمعِ عدّه‌ای از قافله جامانده‌هاست جمع کن، گر در صفِ جامانده‌ها، ماندی، بیا انتهایِ کویِ غربت محفلی داریم، اگر... در غبارِ غربتی بی‌انتها ماندی، بیا پاتوقِ دنجی‌است آنجا، مختصِ خط خورده‌هاست‌‌! پس اگر از خیلِ مشتاقان، جدا ماندی، دورِ هم چون ابر می‌باریم و حسرت می‌خوریم شک نکن! در حسرتِ کرب و بلا ماندی؟ بیا اشکِ عاشق تازه روزِ گل می‌کند ای که در زندانِ بُغضی بی‌صدا ماندی…! بیا... خود را عرضه کردیم و خریداری نبود چون در این بازار دیدی بی بَها ماندی! بیا اربعینی بودن انگاری نمی‌آید به ما! آشنا بازیست، گر بی‌آشنا ماندی بیا ✍🏻 شاعر: مهران ساغری https://eitaa.com/bineshaneha
بی‌نشانه‌ها
“بايد بتازم” از #كاروان جا مانده‌ام بايد بتازم پَر می‌كِشم مادر! به سويت در #نمازم بايد درونِ نورِ
خواهانِ زهرایی! در كربلايش! آنجا بيابی كاروان را در لِقايش! آن شهر در خود خانه‌ای آباد! دارد يعنی حريمِ كربلا أبعاد دارد! تا با ما بتاز و همسفر باش با ما در آن أبعادِ نوری! در سفر باش https://eitaa.com/bineshaneha
“مادر! کجا هستی؟” عزیزم! سایه‌ی روی سرم! مادر! کجا هستی؟ پناهم! تکیه گاهم! یاورم! مادر! کجا هستی؟ اگر طفلانه گم کردم تو را در کوچه‌ی دنیا دوباره بگذر از چشمِ ترم، مادر! کجا هستی؟ درِ امّیدها را بسته دیدم در خرابِ شهر بگشا امیدِ آخرم! مادر! کجا هستی؟ ببین! آتش گرفته چشمه‌ی چشمم بدون تو بیا ای آبشار کوثرم! مادر! کجا هستی ؟ سرم را زیر نورت می‌کِشی هر بار می‌آیی ستاره! ماه! خورشیدِ سرم! مادر! کجا هستی؟ فقط من با نسیمِ تو آرام می‌گیرم نسیمِ مهربانِ فاطرم! مادر! کجا هستی؟ کجا، کی یا چگونه باز می‌گردی من؟ بگو تا کی رَوَم زیر پَرَت، مادر! کجا هستی؟ عزیزم! مهربانم! مادرانه باز هم بازآ وجودم! سایه‌ی روی سرم! مادر! کجا هستی؟ س س ✍🏻 شاعر: دکتر محمدجواد عسکری https://eitaa.com/bineshaneha
مهمانِ حسین‌اند! رسولان! شبِ جمعه به حرم آمده! مهمان! شبِ جمعه برخیز و درونِ این مهمانی! در برزخِ کربلای ایشان! شبِ جمعه ص ص https://eitaa.com/bineshaneha
“صاحبِ کلمه‌ی ایجاد در عالم” اَلا! که صاحبِ ایجادِ این آقـاست! خزانه‌دارِ! تـمـامِ خزانه‌ها اینـجـاست! ز گـوشه گوشه‌ی اینـجا ! می‌بـارد چـرا که این نور! حضرتِ زهـراست قیـامِ مهـدویـان از درونِ این حـرم است! به خاطرِ وَجْهِ کلِماتی! که در امامِ رضاست! به سوی رضـا و سلاح و توشه بگیر! بدان! قـوا و معـارف به دست این مولاست! ز سیرِ حرکـتِ این ! می‌توان فهمید که سرزمیـنِ خراسـان! دریـچه‌ی فـرداست! بهشتِ روی زمیـن است حیـطـه‌ی حرمش! چـرا که بُعدِ زمینش! ز جنس بالاهـاست! زیارتِ رضوی یک زیارتِ عرشی است! که ارتفـاعِ حرم تا حریمِ خـداست! ع عج عج ع ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی https://eitaa.com/bineshaneha
مهمانِ حسین‌اند! رسولان! شبِ جمعه به حرم آمده! مهمان! شبِ جمعه برخیز و درونِ این مهمانی! در برزخِ کربلای ایشان! شبِ جمعه ص ص https://eitaa.com/bineshaneha