eitaa logo
شــهرِکـتـʙᴏᴏᴋ ᴄɪᴛʏــاب
3.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
334 ویدیو
510 فایل
┄┅✧﷽✧┅┄ °تو بگو من گوش میدم(: @Nashenas_ketab_baz °اینجا را بِکاوید✆: @tablighatbookcity 4k••••🚎•3k °مطآلب کانآل‌را کپی‌نکنید✐خدآونـد فـوروآرد را آفرید
مشاهده در ایتا
دانلود
کتـٰابهامون #لحظه_های_واقعی #یک_روز_قشنگ_بارانی #در_خیابانی_که_تو_زندگی_میکنی #خاطرات_حاج_سیاح #تسخیر_شدگان #نامه_به_فلیسه #سفر_به_انتهای_شب #پشت_درهای_بسته #بازی_های_میراث #بانوی_میزبان #جای_خالی_سلوچ #قمار_عاشقانه #آنجا_که_جنگل_و_ستاره‌ها_به_هم_میرسند #نوری_میان_اقیانوسها #کنت_مونت_کریستو #سیصد_و_شصت_و_پنج_روز_بدون_تو #هزار_خورشید_تابان #در_باب_قدرت
ژانر: «جکی» سال‌هاست که پدر و مادر خویش را از دست داده و همراه خاله‌اش، گرتا، زندگی می‌کند. آن‌ها به تازگی در روستای عجیبی که جلوی تمام خانه‌های آن آدم‌برفی‌های ترسناکی ساخته شده، ساکن شده‌اند. دوستان جدید جکی برای او، داستان دو جادوگر را حکایت می‌کنند که به یک آدم‌برفی جان بخشیده‌اند و او که دارای نیرویی اهریمنی شده، خطرات بسیاری را برای ساکنان روستا به وجود آورده است. جادوگرها تنها موفق شده‌اند او را به غاری بالای کوه فرستاده و خود همراه بسیاری ازمردم بگریزند. ساکنان روستا برای آرام کردن این موجود وحشتناک آدم‌برفی‌های شبیه به آن ساخته و جلوی منزل خود گذاشته‌اند. جکی تصمیم می‌گیرد به کوه رفته و آدم‌برفی را از نزدیک ببیند. او در مقابل غار، بر اثر یک اشتباه، طلسم آدم‌برفی را باطل کرده و هیولایی وحشتناک از میان برف‌ها بیرون می‌آید که قصد از بین بردن او را دارد. در همین حین نگهبان کوهستان، که مردی منزوی و بدخلق است، همراه لشکر آدم‌برفی‌ها سر رسیده و به کمک آن‌ها هیولا برای همیشه نابود می‌شود و جکی به این واقعیت پی می‌برد که نگهبان، پدر وی است. او از توضیح‌های پدر درمی‌یابد که مادر و پدرش همان جادوگرهایی بودند که بر اثر اشتباه، این هیولا را خلق کردند و پس از آن مادر همراه جکی گریخت، اما پدر که در برابر مردم روستا احساس مسئولیت می‌کرده، تصمیم می‌گیرد بماند و از ساکنان ده در برابر هیولا و آدم‌برفی دفاع کند. 📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ