eitaa logo
در حرم یار
1.5هزار دنبال‌کننده
270 عکس
28 ویدیو
2 فایل
کانال جلسات استاد سیدعلی سیدعربی پیرامون مباحث و آثار آیت الله محمد شجاعی رضوان الله تعالی علیه و بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین @DarharameyarAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
rahe_solook.mp3
13.24M
گزیده جلسات سنوات قبل عمل به در طریق (سیدعلی سیدعربی) Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسه قبل توحید در کلاس جناب سیدعلی سیدعربی قبلا معنای را توضیح دادم میخواهم آن معنا همیشه در ذهن باشد و درگیر الفاظ نشوید وقتی ما میگوییم ایجاد میشود یا مثلا 30 از دوازده جلوه میکند منظورمان یک حقیقتی است که ظهور میکند نه حروف خاص خدا تعبیرات است ما می‌گوییم علیم است سمیع است بصیر است قیوم است ۳۶۰ اسم نام بردیم یا در جوشن کبیر هزار اسم ... حقیقت این است که خدا با این دارد کار می‌کند با خالقیت خلق می‌کند با رازقیت رزق می‌بخشد با محیی بودن زنده می‌کند با ممیت بودن می‌میراند یعنی چه ؟ من میخواهم مجدد توضیحات گذشته را با بیان دیگر تکرار کنم که فراموش نشود وقتی که ذات خدا شروع به خلق می‌کند و موجودات خلق میشوند میگوییم خالقیت خدا که یک قدرت و توانایی در ذات خداست جلوه کرده است و خالق روی آن ذات می‌گذاریم میگوییم خالق جلوه کرده خالق ایجاد شده یعنی اینکه وقتی میگوییم خالق ایجاد شد این ایجاد شدن اصلا توام است با خلقت موجودات یعنی به موازات هم هستند نه اینکه یک تولید شد خب( )تولید شد که اصلا معنا ندارد یعنی چه ایجاد شد ؟ چطور ایجاد میشود ؟ (وقتی ذات با صفتی بروز کند و آثار آن را شما ببینید) درست است؟ مطالب قبل را یادآوری میکنم که یک موقع تداعی نشود بر اینکه میگوییم ایجاد شد یعنی چه هم مگر ایجاد شدنی است ؟... شیطان با آن توانایی گمراه کنندگی اش که گمراه میکند اسمش می‌شود مضل پس مضل فقط لفظ نیست یک قدرت و توانایی است که آثاری دارد آن آثار را به جا می‌گذارد وقتی می‌گوییم خدا خالق است منظور ما خ الف لام و قاف که نیست این حروف که معنا و مفهومی ندارند وقتی میگوییم دوازده جلوه کرد سی جلوه کرد منظورمان کلمه و لغت و حروف که نیست ایجاد شدن کلمات که معنا ندارد وقتی میبینیم خدا با یک قدرت و توانایی که در ذات دارد دانه ها را میشکافد ذره ها را میشکافد و ازدرون آن ذرات آن قوه و استعدادها و آنچه خودش در نهادشان قرارداده را بیرون میدهد ظهور میدهد وجود جدیدی را خلق جدیدی را ایجاد میکند میگوییم آن خدا (فالق است) میگوییم (فالق) جلوه کرده است ...... (یعنی ذات بانضمام صفت )...... پس ،، آن توانایی‌های من است به اضافه ذات که آثارش هویداست .. اصلاً من میشوم خود خود نه اینکه دارم نه اینکه یک چیزی به من چسبیده باشد بنام وقتی من دارم به کسی رزق میرسانم وقتی این قدرت را بروز میدهم وقتی این توانایی و صفتی که در ذات دارم جلوه میدهم این من که اسمش من است اسمش میشود رازق من میشوم رازق نه اینکه اسم رازق را آورده باشند به من چسبانده باشند ..... لذا وقتی می‌گوییم یا میگوییم از جلوه میکند بعضی‌ها فکر می‌کنند اعظم یعنی لفظ یعنی برای خدا ما یک اسم گذاشتیم الف و لام و ه بعد این از جلوه کرده و از جلوه کرده خب یعنی چه ؟ ..... در حالی که ما با این حرف و کلمه و لفظ که کار نداریم حقیقتی را بیان میکنیم که بلاخره این حقایق در زبان بشر باید با حروف و کلماتی تفهیم شود .... برای خداوند هم که میگوییم دارد این جلوه میکند آن جلوه میکند نه اینکه دارد خودش است ذات خدا را در یک جلوه و ظهورات و خلق آثاری میگوییم در یک جلوه دیگر میگوییم همان را در یک جلوه ای در یک ظهوری در یک قدرتی در یک آثاری میگوییم آن را در یک جلوه ای و آثاری میگوییم یعنی همان ذات را همان را در جلوه و ظهور صفت و قدرتی اسمش را گذاشتیم و...... بلاخره همه ظهور و جلوات همان حقیقت واحد هستند وقتی آن حقیقت با آن قدرتها و توانایی ها و اوصافی که در ذاتش هست به انحاء مختلف آنها را یک به یک ظهور میدهد ما تعبیرات مختلفی برای آن ذات قائل میشویم...... Eitaa.com/darharameyar
(ره): آنچه که ما انجام می‌دهیم اگر خوب بفهمیم چیست متوجه می‌شویم که به محضر خدا بردنی نیست اگر ما آن که رسول خدا می‌خواندند آن روزه‌ای که داشتند آن تهجدی که داشتند میداشتیم وضع ما این نبود آنچه که ما در انجام می‌دهیم اصلاً نیست روزه‌ای که می‌گیریم اصلاً روزه نیست کارهایی که انجام داده‌ایم هیچ کدام کاری نیست که خدا رویش حساب بکند از اول تا آخر را حساب بکنیم ببینیم چه بوده اصلاً چه می‌کردیم در چه می‌گفتیم..... ما در برنامه عبودی خود حالت استهزاء را هم برای خود گرفته ایم یک قلب راحت هم داریم!!! شما این جمله را زیاد شنیده اید که تا حالا دقت کرده اید و در این جمله تدبر کرده اید؟ این کلام حق است معنی اش چیست؟ اینکه فرموده از معصیت باز می‌دارد آیا واقعا باز می‌دارد؟ این جدی است آیا حرفی که خدا گفته درست است؟ می‌شود نماز باشد و از معصیت باز ندارد؟ خداست کلام حق است و حق کلام است عین حقیقت است من نیستم که حرف بزنم و نفهمم که چه می‌گویم و یا با تعارف و مبالغه حرف بزنم تمامش حساب شده است اینکه می‌گوید از معصیت باز می‌دارد پس چرا باز نمی‌دارد؟ دقت کنید نمی‌دانم میتوانید جواب دهید یا خیر ؟ کلام حق است که حتما از معصیت باز می دارد پس چرا ما ما را از معصیت باز نمی‌دارد؟ اکثر ما می‌خوانیم یعنی مومنین می‌خوانند ولی از معصیت باز نمی دارد اینکه از بعضی معصیت ها باز دارد را نمی‌گوییم کلا از معصیت باز نمی‌دارد چرا؟ پس کلام خدا درست نیست؟ یا ما نماز نیست؟ کدام است ‌؟ مسلما ما نماز نیست حالا که این مطلب را مزه مزه کردید که یعنی ما نماز نیست حالا آیا ما راضی هستیم که آنسو بی باشیم؟ و با اینکه زحمت میکشیم و می‌خوانیم خدا ما را بی نماز حساب کند؟ آیا این جدی است یا مسامحاتی هست و خدا نادیده می‌گیرد؟ کدام است؟ اگر مسامحه ای باشد ( نادیده گرفتن) باشد پس چرا فرمود ؟ حالا میدانید چرا ما احتمال مسامحه می‌دهیم؟ چون از اول قرآن را خوب نفهمیدیم می‌گوییم انشاالله درست می‌شود انشااللهی که اصلا در صدر اسلام و در بین ائمه و حضرت رسول ع این حرفها نبود اینها را بعدا من و شما درست کردیم از این انشاالله ها یکی هم نبوده حالا آیا ما باید راضی باشیم به این مسئله که ما نماز نیست؟..... دقت کنید حتی ما با این که نماز نیست ترسی هم نداریم خدا می‌فرماید آنها که نمازشان بوده و در مراتب عالیه بودند تازه می‌ترسیدند وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَىٰ رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ اما ما با این نمازهایی که حتما خدا رویش حساب باز نمی‌کند نمی‌ترسیم و علی هذا سایر اعمال ضابطه ای هست طبق روایت از امام صادق علیه السلام که اگر کسی می‌خواهد بداند نمازش قبول شده است یا نه نگاه کند ببیند آیا نمازی که خوانده او را از گناه نگه داشته یا خیر آن اندازه که از گناه بازداشته نمازش قبول می‌شود دوستان را توصیه می‌کنم بر اینکه قرآن بخوانید تدبر کنید تا انشاالله قرآن شما را بیدار کند ما این است و سایر عبادات ما همینطور اما راحت نشستیم هیچ هم نمی‌ترسیم این حرف مرا بعید نشمارید اگر دلتان به خودتان سوخت بروید بعد از این تجدید نظر کنید توصیه می‌کنم گناه نکنید واجب‌ها را انجام دهید گناهان را خوب یاد بگیرید از گناه سخت اجتناب کنید دقیقاً بدانید وقتی گناه می‌کنید در یک جمله خود را به باد فنا دادید بقیه جملات را حساب نمی‌کنم مثلاً اینکه در همان جمله ایاک نعبد ببینید به خدا راست می‌گویید یا نه ایاک نعبد یعنی خدایا من به حرف تو گوش می‌کنم خب وقتی گناه می‌کنید ببینید این چه معنی پیدا می‌کند.... Eitaa.com/darharameyar
گزیده ای از جلسه نهم مورخ دهم آذر ماه ۴۰۲ (سیدعلی سیدعربی ) وقتی باران میبارد این آب در گودال های مختلف ریخته میشود هر گودالی به شکلی این آب را نشان میدهد در حوض به شکلی دیده میشود در یک استکان به شکلی در یک لیوان در یک تشت بزرگ به شکلی همین آب واحد به اشکال گوناگون خودش را نشان میدهد وقتی اینطور خودش را نشان میدهد دیگر شما حرفی از باران نمیزنید دیگر به باران توجه ندارید نمیبینید وقتی لیوان پر شده از ان آب را میبینید می‌گویید آب لیوان آب حوض آب استکان آب گودال آب دریا مرتب این آب را مقید می کنید اما اگر وقتی استکان را نگاه می کنید استکان بودنش را نبیند فقط آب بودنش را ببینید اگر به دریا نگاه می‌کنید دریا بودنش را نبینید آب بودنش را ببینید آب تنها آب مطلق قیدها را بردارید و آب ها را ببینید میشود یک وجود واحد ...... در عالم آفرینش یک وجود واحد بیشتر نیست ..... من و شما و دیگری نمی‌توانیم بگوییم وجود من وجود شما وجود این میز وجود این صندلی یک وجود واحد بیشتر در عالم نیست منتها این وجود خودش را در لباس های مختلف نشان داده است .... آنقدر ما دور خودمان از آن اول که وارد دنیا شدیم پرده کشیدیم و گرفتار حجابهای مختلف شدیم که نمی توانیم الان یک درخت را از وجود آن جدا ببینیم این دیدن کار ما نیست کار اولیا خداست آنها که درست برگشتند وتزکیه کردند این نگاه را پیدا میکنند .. لذا اینجاست که دست یافتن به خدا خیلی سخت نیست خدا را در همین جا باید پیدا کنید نه در آسمان ها کسی اگر در خودش سیری باطنی داشته باشد از ظاهر خود بگذرد از این جسم عبور کند وارد عالم مثال و نوری خود بشود فراتر برود و از قیدها حجاب‌ها عبور کند و لایه‌های مقید خود را کنار بزند می رسد به خدای متعال فانی در خدا می‌شود از طریق وجود خودش به خدا میرسد..... Eitaa.com/darharameyar
(ره): حضرت رسول صلوات الله علیه در اواخر عمر خودشان زیاد روی این مسئله تاکید می‌کردند که با باشید مخصوصاً در اواخر عمر که دانسته بودند مدت عمرشان دارد تمام می‌شود در حالاتشان هست که در هر مجلسی روی دو چیز تاکید می‌کردند یکی بخوانید و عمل کنید و دیگری هم در خصوص اهل بیت و و تحذیر می‌کردند از دور شدن از وقتی ما این جمله‌ها را می‌شنویم که حضرت از دور شدن از تحذیر می‌کردند گمان نکنید که خطابشان ما نبودیم و دیگرانند این گمان‌ها نمی‌گذارد ما اصلاح شویم نگویید کسانی که به توصیه رسول الله گوش نکردند غیر از ما هستند نگویید آنها که را کنار گذاشتند ما نیستیم آنها در مرتبه‌ای را کنار گذاشتند ما هم در مرتبه‌ای ما هم با تطبیق نیستیم و تطبیق نمی‌کنیم و هم برای ما به عنوان حجت مطرح نیست فرمودند به عمل کنید و ببینید چگونه بوده‌اند استغفار و توبه داشته باشید و از رسول الله یاد کنید وقتی از رسول الله یاد می‌کنید در باطن می‌روید به محضر رسول الله نکته‌ای ست در که هر کس به محضر رسول الله برود و در محضر رسول الله طلب مغفرت کند و رسول الله هم برای او طلب مغفرت کند خدا او را مشمول مغفرت می‌کند این غیر از استغفارهای دیگر است در زمان حیات رسول الله کسی می‌رفت به بیت حضرت و استغفار می‌کرد و ایشان هم برای او طلب مغفرت می‌کرد و عنایت خاصی هم از طرف خدا برای او می‌آمد این صریح است ما در محضر ایشان در حال حیاتشان نبودیم و نیستیم ولی الان می‌توانیم به سوی حضرت برویم و استغفار کنیم و او هم برای ما استغفار کند بلکه خدا عنایتی بکند حضرت برای مومنین زیاد استغفار می‌کرد این سری است و وظیفه بود برای رسول خدا وسیله رحمت است تا خدا مومنین را مشمول مغفرت کند چون رسول خدا هر کاری که می‌کردند با هدایت ربوبی و اشارات ربوبی بود همه کارها حساب شده بود..... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسه توحید مورخ دهم آذر ماه ۴۰۲ سیدعلی سیدعربی در آیات 4 و 5 سوره حدید می فرماید وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۴﴾ او با شماست هر کجا باشید در هر حالی باشید در هر وصفی باشید این باشما بودن که ذکر می‌فرماید مانند با شما بودن من و شما نیست که من بگویم من اینجا کنار شما هستم و شما هم کنار من هستید با من هستید در مجاورت من هستید نه این معیت به نحو خاصی است یعنی ما او نیستیم و او هم ما نیست ولی نه ما بدون او هستیم و نه او بدون ما این با شما بودن و معیت یعنی چه ؟ یک وقت معیت جسمانی است مانند من و شما کنار هم که من غیر از شما و شما غیر از منید دو نفر جدا از هم هستیم که کنار هم هستیم من نباشم شما هستید شما نباشید من هستم ولی در مورد معیت خدا با موجودات اینگونه نیست خدا کنار من یا درون من نیست به این معنا نیست فرض کنید شما در ذهن خود یک افرادی را تصور کنید درختی کوهی زمینی را در ذهن خود خلق کنید تصور کنید در این لحظه می توانید بگویید من با اینها هستم اما آیا اینها در کنار و مجاورت شما هستند ؟ و شما در کنار این ها ؟ یا آیا آنها در درون شما هستند یا شما در درون آنها هستید ؟ خیر اصلا آنها وجودشان منوط به وجود شماست حقیقت وجود آن ها از شماست شما به آنها وجود دادید حول و قوه آنها از شماست و شما با آنها معیت دارید و وجود اینها چیزی جز وجود شما نیست این معیت معیت قیمومیه است هو معکم اینما کنتم..... Eitaa.com/darharameyar
(ره): حضرت امیرالمومنین علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند همه بزرگان می‌دانند که من با رسول الله (ص) چگونه بودم همه می‌دانند روح حضرت قبض شد در حالی که سرش بر سینه من بود روح رسول الله در دست من از بدنش مفارقت کرد و دست را بر صورتم کشیدم حضرت رسول فرمود یا علی آنوقت که روح از بدنم خارج میشود سرم را بر دامنت بگیر با دستت بگیر انشاالله بفهمید اصلاً مسئله روح چیست با دست گرفتن چیست چه معنایی منظور است انشالله نکته‌ها را بسنجید و بفهمید که باید در دامن علی باشد باید به دست علی باشد آن وقت حضرت امیر صلوات الله علیه هم آن دست را باید بر روی خود بکشد این‌ها را اهلش می‌دانند چه سری هست اینکه دست بر صورتت بکش یا روحم بر صورت تو تماس بگیرد (یکی از این دو ) بعد چشم‌های مرا ببند و لباس‌های مرا تنظیم کن خودت اولین کسی باش که بر من نماز می‌خوانی و غسل را هم خودت بده و از من مفارقت نکن تا مرا به خاک بسپاری با من باش و در این کارها از خدا کمک بگیر این وصیت‌ها را به صورت اجمال به حضرت فرمود و چشم‌ها را بست و حضرت امیر سر رسول الله را گرفت بر سینه‌اش چسباند آنچه که زیاد یاد کرده‌اند گریه حضرت سلام الله علیهاست (س) در گوشه‌ای نشسته بود و نگاه می‌کرد و در رسای رسول الله چیزهایی میگفت و سخت گریه می‌کرد گریه (س) طوری زیاد و شدید بود که نظر رسول الله (ص) را جلب کرد حضرت در این حال چشم‌های خود را باز کرد و با صدای ضعیف فرمود یا این آیه را بخوان وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ...... ۱۴۴ آل عمران و حضرت هم امتثال فرمود (س) گریه‌اش شدید شد رسول الله (ص)دید حضرت خیلی گریه می‌کند چشم‌ها را باز کرد و اشاره کرد که بیا حضرت (س) کاملاً نزدیک شد رسول الله (ص) دهان خود را به گوش حضرت (س) گذاشت و مطلبی را گفت که وضعیت حضرت کاملاً تغییر کرد حالا شما می‌توانید بفهمید یکی بودن حضرت و پیامبر یعنی چه چقدر برای ایشان سخت و سنگین بوده است مسائل زیادی را حضرت (س) دیده اما این مسئله ای نبود که بتواند تحمل کند در ظاهر مسائلی شد که باید حضرت زهرا زودتر وفات بکند اما اگر کسی رموز را در نظر بگیرد می‌تواند تصور کند که شیفتگی بالا و وحدت و عشق بالای حضرت به پدر بزرگوارش به عنوان اینکه نور حق است موجب شد حضرت در ۱۸ سالگی برود و نمی‌شود نرود.... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات معاد سنوات قبل (سیدعلی سیدعربی) در بدو ورود به برزخ و تعيين مسير يعني هنگام مرگ شما شنيديد كه عموما فشار قبر هست اكثريت فشارقبر دارند الا اهل ايمان كه در تمحيض ايمان قدم برداشتند مابقي دچار فشارهايي خواهند بود با توجه به مراتب و درجات انحرافاتي كه داشته اند لذا در اين خصوص نكاتي لازم به تذكر است شما اگر يك نعمتي را پاداش را به كسي بدهيد فرزندتان دوستتان همسرتان با آن انس گرفته باشه بعد اگر لايق ندانستيد و صلاح دانستيد كه بگيريد و گرفتيد به آن شخص فشار روحي رواني وارد ميشود ..... دم بسط خدا آمد و موجوداتي را خلق كرد و هر چه نياز داشتند آن دم بسط ودم رحماني به آنها داد و ميدهد علي الاتصال موجودات و ما انسانها هرچه از کمالات و خوبی ها و نعمت‌ها داریم همه از خداست و الان ما مرتب تحت افاضه خدا هستیم هركمالي داريم از بودن و حيات گرفته تا نعمتهاي مختلف اعم از شنیدن ، دیدن ، درک کردن ، علم داشتن ، اعم از ايمان داشتن ،‌توفيق داشتن ، هر چه که شما نامش را کمال خود بگذارید همه اینها هم اکنون از جانب حق تعالی به من و شما می رسد و ادامه دارد رحمانيت خدا فيض ميرساند بدون در نظر گرفتن كافر يا مسلمان بودن ،‌ هندسه نظام هستي بر اساس رحمانيت خدا بنا نهاده شده و اداره ميشود حال اگر قرار باشد همه آن چیزهايي كه به هر كس داده شده از جمله آنچه در وجود من و شماست و از کمالات حق تجلی گرفته تكه تکه گرفته شود و برسد به آن نقطه آخر كه چيزي از كمالات نماند تصور کنید چگونه خواهد شد و به چه فشاري خواهد انداخت ... شما ببینید هر چه به وجود من و شما رسیده و می‌رسد از یک نقطه مرکزی است به نام روح و یا ناحیه قلب که می گوییم نقطه مرکزی است که همه آثار وجود از ديدن و شنيدن و لامسه و فهم و عقل و ادراك و همه از آن ناحیه به تمام بدن می رسد حالا تصور کنید از این ناحیه یک جذبی بیاید یک جذب کلی که همه آنچه را در وجود من و شما هست و رسیده همه را تکه تکه بیرون ببرد بیرون بکشد و از ما بگیرد در این حالت نه تنها رفته رفته باصره از بین می‌رود و ضعیف می‌شود نه تنها سامعه ضعیف می‌شود و می‌رود نه تنها قوای ادراکی می‌رود بلکه خود بدن هم به حالت انقباض در می آید این حالت قبض است در مقابل آن حالت بسط كه قبلا بود الان همه ما در حالت بسط هستیم خدا اقبال دارد رحمان است هستی و وجود و حیات و کمالات مرتب برای من و شما می آید اگر قرار باشد حالت قبض بیاید و جذبی بیاید که همه اینها را از درون انسان از قلب انسان بیرون بکشد این حالت و این قبض کردن فشار خیلی خاصی وارد می کند مثل اینکه تمام اعضای بدن به هم فرو میرود و مچاله ميشود البته این فشارها حواستان باشد به بدن مثالی وارد میشود در برزخ ،،، صحبت از بعد از مرگ است فشار قبر بلافاصله بعد از مرگ رخ ميدهد يعني آن فشار را شما با بدن مثالي احساس ميكنيد .... پس یک جهت فشاري که هنگام مرگ مطرح است به خاطر تعلق زیاد روح به بدن مادی است که حتی بعد از فارغ شدن از قفس بدن این تعلق باقی است خصوصاً در اوایل و ساعات اولیه این ارتباط بین روح و بدن مادی قویتر است ولی به مرور کمتر میشود ولی به هر حال قطع نمی‌شود این تعلق همیشه هست این ارتباط از ارتباط روح و بدن در طول زندگی سرچشمه می‌گیرد و یک نوع ارتباط تکوینی است که با جدا شدن روح از بدن از بین نمی رود بلکه به حد بسیار پایینی می‌رسد یعنی اینطور نیست که دیگر هیچ سنخیتی ارتباطی بین روح و بدن مادی وجود نداشته باشد بر همین اساس هم دستوراتی را شما در خصوص مستحبات و احکام خاصی در مورد قبر و بدن میت در متون اسلامی می بینید و خود اين جدا شدن روحي كه تكوينا وابسته به بدن شده فشارآور است حالا فرض کنید روح یک شخصی مانند بنده علاوه بر تعلقی که روح به بدن دارد حالا یک عمر هم از خدا در اين عالم در حال فرار بوده و مجذوب دنيا بوده در حاليكه هر چه داشته از كمالات و نعمتها اعم از دنيوي و غير دنيوي ومعنوياتش همه از خدا بوده از رحمانيت او بوده و به او داده بوده و هنگام مرگ تمام نعمتها و لذتهایی که تعلق پیدا کردم بر اساس بر چیده شدن آن مرتبه از رحمانیت خدا که مختص حیات دنیوی بوده از انسان گرفته خواهد شد ..... Eitaa.com/darharameyar
جلسات درس‌هایی از نهج البلاغه (سیدعلی سیدعربی ) آنچه كه در عالم وجود دارد فعل خدا است. شما نمي‌توانيد يك چيزي پيدا كنيد كه فعل خدا نباشد. هيچ كس نمي‌تواند. هر چه وجود دارد فعل خدا است. سلطنت تكويني او همه جا رسوخ كرده است. تكويناً نه تشريفاتي.... هر چه كه در اين عالم اتّفاق بيفتد اين فعل خدا است و از شئون الهيت است. كسي كه رابطه‌ي او با خدا درست باشد رابطه‌ي او قطعاً با جميع شئون موجودات برقرار  و مثبت است...... اين‌گونه نيست كه امير المؤمنين گزاف حرف بزنند. «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ» اين كلام، كلام كسي است كه خود او اسم اعظم خدا است. بنابراين اگر كسي با خدا هماهنگ بود با همه‌ي عالم هماهنگ است و لذا در روايت هم دارد كه اگر كسي بنده‌ي صادق بود خدا محبّت او را در آب‌ها مي‌اندازد و مردم اين آب‌ها را مي‌خورند، و به او محبّت پيدا مي‌كنند. اين تشبيه است و ما از اين نوع روايات زياد داريم.... چرا برای بدست آوردن خیلی چیزها دنبال روابط تکوینی آن نمیگردید از اين نوع نمونه‌ها خيلي زياد داريم كه كساني كه با خدا رابطه درست داشته باشند «يَهَابُهُ كُلُّ سَبُعَاً زَارَ» خيلي عجيب است. «يَهَابُهُ كُلُّ سَبُعَاً زَارَ» درنده با او كاري ندارد..... وقتي امير المؤمنين حرف مي‌زنند دست مي‌گذارند روي رابطه‌هاي  تكويني نه رابطه‌هاي قراردادي..... علم شيمي نمي‌تواند يك رابطه ابداع کند كه اگر مردم نماز شب خواندند ابر مي‌آيد روي مراتع مي‌بارد. اين را علم شيمي، فضاشناسي، علم هواشناسي نمي‌تواند اثبات كند كه اگر ما نماز خوانديم، نماز شب خوانديم، مردم داراي تقوا بودند، «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب.... اين را هيچ كس نمي‌تواند محاسبه كند. يا «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً» اين را يك فضاشناس نمي‌تواند محاسبه كند كه اگر مردم در خانه‌ي خدا توبه كردند ابر مي‌آيد روي آسمان مدراراً يعني به شدّت مي‌بارد. اين را نمي‌توانند اثبات كنند امّا اين رابطه وجود دارد. امير المؤمنين دست روي اين‌گونه رابطه‌ها مي‌گذارند كه از دسترس علوم بشري علي الإطلاق به دور است اين گرفتاري كه مردم دارند بي‌دليل نيست. از اين جالب‌تر «مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاه » اگر كسي آخرت را مقدّم بر دنياي خود داشت خدا هم دنياي او را مقدّم مي‌كند. چطور؟ «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» باور مي‌كنيد روزي‌هاي من حيث لا يحتسب خيلي بيشتر از روزي‌هاي من حيث يحتسب است ؟ گاهي از اوقات آدم از آن‌جايي كه نمي‌داند اداره مي‌شود. می‌خواهید در این دنیا آسایش صحیحی داشته باشید و یک زندگی با آرامشی داشته باشی ، زندگی با آرامش پول می‌خواهد، سواد می‌خواهد، مقام می‌خواهد، خانه می‌خواهد، شغل می‌خواهد، بچّه‌ی خوب می‌خواهد، همسر خوب می‌خواهد، دوست خوب می‌خواهد امّا یک اصل دیگری هم کنار این می‌خواهد و آن مقدّرات دقیق الهی است آن را هم می‌خواهد، گاهی از اوقات همه‌ی آن‌ها هست این یکی نیست اوضاع خراب است، اگر چه همه آنها نیز از همین اصل است و مستقلاً وجود ندارند هستی ندارند به هر حال این دنیا یک صاحبی دارد، صاحب آن می‌گوید: من همه کاره هستم، همه چیز دست من است، با صاحب آن هم نمی‌توانیم بجنگیم، می‌گوید: با من بیا حساب خود را درست کن، امیر المؤمنین از طرف خدا پیغام آورده « مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ عَلَانِيَتَهُ» اگر کسی باطن خود را درست کرد خدا ظاهر او را هم درست می‌کند، «مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ» اگر کسی به خاطر دین کار کرد خدا دنیای او را درست می‌کند، دنیای او در چالش نمی‌افتد،...... اما اگر كسي رابطه‌ي خود را بريد اگر كسي عبادت نكرد، اطاعت نكرد و پشت به درگاه او کرد فرمود  من اين را رها مي‌كنم «لَا أُبَالِي بِأَيِّ وَادٍ هَلَك‏»... Eitaa.com/darharameyar
(ره): با آن خصوصیاتی که از رسول الله(ص) برای شما عرض کردم با این حال این خطاب برای او آمد که قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ بگو من اگر بخواهم گناه کنم از عذاب آن روز بزرگ می‌ترسم به همه بگو به هر کس که باشد میخواستم با هم روی این آیه دقت کنیم فکرهای غلطی بین مردم رایج است از این انشاالله گفتن ها و فکرهای غلطی که داریم که خبری از این‌ها در بین مومنین و ائمه در صدر اسلام نبوده این‌ها را ما درست کرده‌ایم در این زمینه هم همینطور فکرهایی هست و آن اینکه انسان هرچه گناه کرد این آیه را می‌خواند که قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ یکی نقل می‌کرد که استادی در دانشگاه این آیه را می‌خواند و می‌گفت این آیه امیدوارترین آیه در قرآن است من حرف او را رد کردم و گفتم او نفهمیده او یک آیه را خوانده و از بقیه غفلت کرده و همین است که این برداشت‌ها ما را جری کرده و تیشه به ریشه خودمان زده‌ایم در قرآن که تنها این یک آیه نیست که بگوید بندگان من که گناه کرده‌اید و اسراف کرده‌اید و ظلم بر خود کرده‌اید فکر نکنید که راه بسته است و نمی‌توانید برگردید خیر راه بسته نشده ناامید نشوید اگر بازگشت کنید و توبه کنید ممکن است ابواب رحمت به روی شما باز باشد ماها این آیه را می‌گیریم و از آیات دیگر غفلت داریم و بعد می‌گوییم مأیوس نباشید از رحمت خدا هرچه گناه کردید خدا جمیعاً همه را می‌بخشد برای اینکه این فکرها از ذهن‌ها بیرون برود آیه‌ای که در اول خواندم را اشاره کردم و در برابر این آیه قرار می‌دهم این آیه را به پیامبر می‌فرماید نه به من و شما به رسول الله می‌فرماید با آن منزلتی که داشتند که قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ بگو من می‌ترسم اگر به پروردگارم معصیت کنم از عذاب روزی که بسیار بزرگ است چرا برای رسول الله نمی‌بخشد چرا به او می‌گوید بگو من می‌ترسم از عذاب روزی که بزرگ است و در پیش است هر کسی نمی‌تواند قرآن را معنا کند اگر خواستید معنا کنید اگر بخواهید یک آیه را معنا کنید و از آیات دیگر غفلت کنید حتماً برداشت ناصحیح خواهید داشت آیه دیگر در سوره قصص آیه ۶۷ فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَىٰ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ این آیات را با هم قرار دهید می‌فرماید من می‌بخشم اما کسی را که بازگشت کند آن هم چطور بازگشتی؟ ایمان جدی بیاورد و عمل صالح انجام دهد و بعد به آنچه که قرار است هدایت شود هدایت بشود آن وقت من نسبت به این‌ها غفار هستم پس آیه‌ای که می‌فرماید لا تقنطو من رحمت الله برای چه کسانی است ؟؟ برای کسانی که با شرایط خاص موفق به توبه باشند والا مسئله معصیت مسلماً گرفتاری دارد اگر کسی از اینجا با معصیت برود و از اینجا منتقل شود به عالم برزخ حتماً آتش دارد هیچ شبهه‌ای نیست مگر اینکه توبه‌ای قبل از انتقالش داشته باشد آن هم توبه‌ای که دارای شرایط باشد و مقبول بیفتد که آن هم چیز ساده‌ای نیست..... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات سنوات قبل : (سیدعلی سیدعربی ) دراين عالمي كه همه مستاجر هستيم فرصتي براي غصه خوردن در خصوص انواع معاملات دنيا باقي نميماند درچشم برهم زدني تمام است و آنچه به جا مانده عكس العملهاي خوب وبد ماست بین وجود مشکلات و نا امنی روحی ، فرق زیادی است مشکلات آرامش انسان را نمیگیرد اگر شما با مشکل درست برخورد کنید بستر رشد شما را هم فراهم میکند . مشکلات نگران کننده نیست بلکه برخورد کردن ناصحیح با مشکلات است که انسان را بهم می ریزد . مشکلات در زندگی انسان گره نمی زند . گره روحی بدلیل کمبود در مسائل روحی ماست قرآن می فرماید : من در عالم بن بستی فراهم نکرده ام اگر تو به بن بست رسیدی به وجود خودت برگرد و ببین در کجا کج رفتی . بن بست در وجود انسانهاست نه در معماری عالم ، خدا می‌فرماید ما در معماری عالم هیچ بُنی را نبستیم .... و اساس قرآن كريم اين است كه ما را موحّد بار بياورد آن وقت گِله نمي‌كنيم كه چرا فلان كس اين كار را كرد, چرا فلان كس آن كار را نكرد. چرافلان طور شد یا نشد ، آن وقت انسان نه مي‌رنجند نه مي‌رنجاند . برای یک انسان موحد هرچه خدا میدهد (چه ازنظر ما خیر باشد چه شر ) عین نعمت ورحمت خداست وباید با آن پدیده و رخداد بتواند خود را به خدا نزدیک کند و تقرب خود را تعالی ببخشد نه اینکه قافیه را ببازد و به نعمت مغرور و یا به مصائب ناشکیب باشد . بنابراین عبد خدا باید نگرش و زاویه دید خود را نسبت به همه امور اصلاح کند و به نگرش توحیدی نزدیک کند والا از توحید ناب نمیتواند بهره ببرد همه قضا وقدر را لطف خدا ونعمت او بداند وسعی کند با آنچه دارد و آن میزان که خدا عطا فرموده وموقعیتی که دارد وظیفه خود را در قبال او به سرانجام برساند که جز این تکلیف دیگری نیست و دنیا برای بقا نیست اگر کسی هدف از خلقت خودرا درست بفهمد و هدف از نعمت و هدف از مشکلات را خوب بشناسد و بداند کجاست و برای چه آمده و کجا خواهد رفت و اکنون با شرایط پیش آمده چه وظیفه ای دارد و اگر پیوسته متوجه مقصد ومقصود باشد در هر موقعیتی که قرار بگیرد راه را گم نمیکند و متوقف نمیشود وهمه را جز نعمت و لطف خدا در جهت تقرب نمی بیند..... Eitaa.com/darharameyar
(ره): اگر می‌خواهید بفهمید که اخلاق از نظر قرآن و روایات چیست یک تفسیر کلی بگویم هر خصوصیت روحی کریمی که قرآن و روایات به سوی آن دعوت می‌کند که مومن واقعی باید از آن برخوردار باشد عبارت است از اخلاق کریمه هر کرامت روحی هر مکرمت خلقی که در انسان باید باشد و قرآن و روایت مطرح می‌کند که در مقام عمل هر کدام به نوعی به ظهور می‌رسد مکارم اخلاق است اما متاسفانه امروزه تفسیر نادرست می‌کنند و بسیار خراب کرده‌اند و سوء استفاده‌ها شده مثلاً شدت و غلظت در برابر کفار و معاندین را از باب اخلاق حذف کرده‌اند گاهی بعضی آنچنان به ضلالت افتاده‌اند که میگویند نباید با کسی کار داشت فقط باید با خدا به خلوت نشست این ضلالت است این تفسیر ضلالت است اسمش هم امکان دارد عرفان باشد ولی عرفان مضل است عرفان قرآنی نیست اخلاق کریمه برای رسول خدا و اتباع واقعی رسول الله این بود که أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ این اخلاق کریمه است این خلق کریم است رأفت با مومنان و شدت در مقابل کفار خلق کریم است رکوع و سجود خلق کریم است کیست که بداند سجده طولانی خلق کریم است ؟؟؟ شب و روز در طلب رضوان حق بودن خلق کریم است تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا آنها که نشان فقر و مسکنت در پیشانی دارند خلق کریم است سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ خطبه جهاد را در نهج البلاغه بخوانید البته کل نهج البلاغه خواندنی است باید اشتیاق داشته باشید اما متاسفانه همه این‌ها متروک شده در میان بعضی از متصوفین و آنها که تفسیر محدود می‌کنند اخلاق کریم ناقص تعریف شده حضرت می‌فرمایند غارتتان می‌کنند غارتشان نمی‌کنید به جنگتان می‌آیند به جنگشان نمی‌روید (داعش‌ها تکفیری‌ها القاعده‌ها) معصیت می‌کنند راحت می‌نشینید این فقدان کرامت خلقی است شما این همه اخبار می‌شنوید مسلمان‌ها در یمن سوریه بحرین الجزایر مظلومان فلسطین عراق حجاز الی آخر مورد ظلم واقع می‌شوند اگر کسی چیزی از دستش برمی‌آید و راحت بنشیند این فاقد خلق کریم اسلامی و توحیدی است باید خودش به حال خودش گریه کند امام می‌فرماید اگر دیدی این‌ها در تو نیست به حال خودت گریه کن نقصان در وجودت هست... Eitaa.com/datharameyar
گاهي گفته مي‏شود كه عقل_مرد بيش ازعقل_زن است و تجارب گذشته وحال نيز مؤيد اين مطلب مي‏باشد، اين موضوع را مرحوم علامه طباطبايي ـ رضوان اللَّه تعالي عليه ـ در تفسير شريف الميزان آورده و مشخص فرموده است، آن عقلي كه در مرد بيش از زن است يك فضيلت زائده است نه معيار فضل. توضيح مطلب اين كه عدّه‏اي گفته‏اند در اسلام معيار كمال انساني است يعني هر كس كه عاقلتر است به كمال انساني نزديك‏تر و نزد خدا مقرب‏تراست، و هر كه از عقل دورتر است از كمال انساني كم‏بهره‏تر و از مقام قرب الهي محرومتر است، بنابراين چون در مرد بيش از زن است پس مردها بيش از زنها به خدا نزديك‏تر هستند. در صورتي كه اين استدلال تمام نيست بلكه مغالطه‏اي است كه در اثر اشتراك لفظ رُخ مي‏دهد. چون به صورت اشتراك لفظي بر معاني گوناگون اطلاق مي‏شود، لذا بايد اوّلاً، روشن شود كدام ، معيار كمال انساني و قرب الهي است و ثانياً، در كدام زن و مرد با يكديگر اختلاف و تفاوت دارند؟ عقلي كه در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غير از عقلي است كه مايه تقرب الي‏اللَّه است. عقلي كه در زن و مرد متفاوت است عقل اجتماعي، يعني در نحوه مديريت، در مسائل سياسي، اقتصادي، علمي، تجربي، رياضي است. و بر فرض هم كه ثابت بشود در اين گونه از علوم و مسائل اجرايي، عقل مرد بيش از عقل زن است ـ كه اثبات اين مطلب نيز كار آساني نيست ـ ولي اين سؤال وجود خواهد داشت: آيا آن عقلي كه مايه تقرب الي‏اللَّه است همين عقلي است كه بين زن و مرد مورد تمايز مي‏باشد؟ آيا مي‏توان گفت هر كس مسائل فيزيك، رياضي، طب، طبيعي و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزديك‏تر است؟ آيا اين ، مايه تقرب است يا عقلي كه «ما عبد به الرّحمان واكتسب به الجنان»مي‏باشد مايه تقرب است ؟ عقلي كه موجب تقرّب مي‏باشد همان است كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله درباره نامگذاري آن به اين اسم چنين آمده است: عقل، چيزي است كه انسان به وسيله آن، نيرو، غرايز و اميال را عقال مي‏كند ـ عقال زانوبندي است كه وقتي شتر سركش را بخواهند يك‏جا ببندند زانوهاي او را با آن مي‏بندند تا چموشي نكرده و از جا بيرون نرود. پس را به اين دليل مي‏گويند كه جلوي اميال و غرايز را گرفته و زانوي شتر سركش جهل و شهوت را عقال مي‏كند. در اين عقال كردن هر چه انسان بهتر و بيشتر غرايز را ببندد كاملتر مي‏شود، البته معناي بستن غرايز، تعديل و نه تعطيل آنهاست. بنابراين آنچه موجب تقرب الي‏اللَّه است عقلي است كه «يعبد به الرحمان ويكتسب به الجنان». و آن عقلي كه ممكن است در مرد بيش از زن باشد، عقل علوم، عقل سياست و عقل كارهاي اجرايي است. و اگر كسي در مسائل سياسي يا اجرايي عاقل‏تر و خردمندتر بود، نشانه آن نيست كه به خدا هم نزديك‏تر است، چه بسا همين هوش سياسي يا هوش علمي، او را به جهنم بكشاند و چه بسا ممكن است مردي در علوم اجرايي بهتر از زن بفهمد، امّا توان عقال كردن غرايز خويش را نداشته باشد. همه مذهب‏هاي باطلي كه در برابر انبيا صف بستند به وسيله مردها جعل شد. اكثر متنبّي‏ها كه در برابر انبيا به مبارزه مذهبي برخاستند، مرد بودند. هركس بتواند بهتر از ديگري غرايز را در هم بكوبد و اميال نفساني را تعديل كند و بهشت كسب بكند او عاقل‏تر است. پس اگر تفاوتي هست در مسائلي است كه سود و زيان ندارد. Eitaa.com/darharameyar
(ره): بعضی از شماها این سوال را کرده‌اید که چه باید کرد تا به خدا نزدیک شد و سفر به سوی خدا نمود و در موفق شد گاهی می‌گویند ما نمی‌توانیم چه (باید کردن‌ها) را گفته‌اند به جای نمی‌توانیم بگویید ما نمی‌خواهیم ما نمی‌خواهیم و ما نمی‌توانیم دو جمله‌ای است که قریب هم هستند ولی فاصله آنها از زمین تا آسمان است جواب همه این سوالها در دعا هست وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَفْضَلَ زادِ الرَّاحِلِ إِلَيْكَ عَزْمُ إِرادَةٍ يَخْتارُكَ بِها خدایا دانستم بهترین توشه و زاد آن کسی که میخواهد به سوی تو سفر کند است که فقط تو را اختیار کند و بقیه را کنار گذارد بهترین توشه این است که (بخواهد) به باطن خود مراجعه کنید ببینید جز (یک) اراده چیز دیگر می‌خواهد؟؟!! من این کار را کرده‌ام شما هم بکنید کار سختی است ولی به یک نظر آسان است یک اراده بیشتر لازم نیست اراده خدا و کنار گذاشتن هرچه غیر اوست یعنی اراده ثابت نه اراده ناثابت و متزلزل آن که ما داریم نیست ثابتی که او را بخواهد این جواب آن سوال‌هاست که می‌گویند چه کار کنید او را کنید ما نمی‌توانیم نیست نمی‌خواهید او را بخواهید تمام شود وقتی از ما بود قدم به میدان می‌گذارید شروع از است بعد آن می‌شود که باید بشود آن وظایف می‌آید که باید بیاید‌..... Eitaa.com/darharameyar
جلسات سنوات گذشته (سیدعلی سیدعربی) امام‌ رضا ع فرمود یابن شبیب «إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» اگر دوست دارید که در درجات عالی بهشت با ما باشید و از ما جدا نشوید با غصه ما غصه دار و با شادی ما شاد شوید و محبت و ما را داشته باشید؛ اگر شادی و نشاط انسان، غصه های انسان و محبت و دل انسان به امامش گره خورد، در درجات عالی بهشت با ائمه ع قرین است «وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا»(نساء/69)، انسان دیگر از این بهتر نمی تواند در بهشت جایی پیدا کند. همراه شدن با اهل بيت(ع) مستلزم بلاها و سختی ها است نه دنيا طلبي ، شخصی به حضرت عرض کرد: شما را دوست دارم؛ حضرت فرمودند: راست مي گویی، پس آماده بلا باش؛ چون محبت بلا مي آورد. البلاء للولاء امکان ندارد که انسان با معصوم(ع) باشد، ولی همراه غصه هاي معصوم(ع) و سختي هاي راه او نباشد؛ اگر انسان مي خواهد سفره خود را در شادي ها و خوشي ها و امنيت و خوف خودش از خدا و اولياءی خدا و دين خدا جدا کند، نمی تواند با خدا و اولياءی خدا همراهي کند؛ نمیشود سفره من جدای سفره امام باشد وبعد همراه امام هم باشم نمیشود من وابسته به همسر و فرزند وشغل و پول و اعتبار بین دیگران و غیره باشم ، اسیر تعلقات باشم بعد با امام حسین (ع)همراه باشم تصویری که شما از کربلا دارید چه را نشان میدهد ؟ اسارت در تعلقات یا قطع تعلقات؟ وقتي کسی همراه امام نبود چطور وارد وادي توحيد بشود ؟ آنها که همراه امام شدند آیا از همه چیز و همه کس خود را منقطع نکردند ؟ آیا آنها که دنبال دنیای خود حتی دنیای حلال خود بودند توانستند به امام برسند و همراه او باشند یا جا ماندند؟ اینکه مرتب مدعی هستیم (یا لیتنا کنا معک ) چه معنا می‌دهد ؟ آیا توخالی است ؟ اگر کسی همراه امام نباشد چطور از شفاعت بهره مند بشود ؟ مگر راهی غیر از این هست ؟ خب همراهی با امام چگونه است ؟ مگر تمام ملائکه جز شیطان برای رسیدن به عبودیت راهی غیر از سجده و خضوع و پذیرش این ولایت و عمل به آن داشتند ؟ ما چرا خضوع نداریم ؟ مگر ما از زمره عالین یا والهینی هستیم که امر به سجده نشدند؟ اگر انسان دوستی و مولای خود را پذیرفت بايد به لوازمش هم پایبند شود. و یقینا در این مسیر سختي هایي هست؛ ما آمدیم که تحمل کنیم سختي ها را ، برسیدم به بصيرت ها، تغيير بدهیم آرزوها و تمايلات و تعلقات را ، جهت بزرگ تر شدن از دنيا، نگاه جامع به دنيا، نگاه واسع به دنيا در زیارت اربعین میخوانیم «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الضَّلَالَةِ یعنی باید در راه امام حسین بذل مهجه کرد معنای زیارتی که می‌خوانید را می‌دانید ؟ یعنی هركس حاضر است در راه ما خون دل بخورد، با ما همراه شود! مهجه در عربي یعنی خون دل؛ و بذل مهجه يعني خون دل خوردن، يعني خار در چشم و استخوان در گلو بودن یعنی اگر میخواهید همراه امام معصوم باشید خون دل خوردن ها دارد مصائب دارد تحملها می بایدت مهجه در عرب گاهی نیز به معنای خون مانده در گلوی حیوانی است که ذبح شده خونی که بعد از ذبح از لحاظ فقهی پاک است یعنی برای حسینی بودن یا همراه امام معصوم بودن باید تمام هست و بودت را بدهی و از هر چه غیر اوست پاک شوی و با عشق تمام و با رغبت تمام مهجه کنی به قول معروف باید برای خرج کردن در این راه ریخت و پاش کنی!! نه اینکه پول فقط خرج کنی امام که پول من و شما را نمیخواهند خودت را باید خرج کنی اگر در این همراهی با امام صداقت داری باید دست از خواسته ها و تمایلات و تعلقاتت که زمین گیرت کرده برداری از غم وغصه ها و افسردگیهایی که مانع حرکتت بسوی خدا شده دست برداری نباشی از آنهایی که مرتب میگویند امروز این مشکل درست بشود بعد شروع میکنم این یکی مسئله هم حل بشود اعصابم آرام بشود بعد شروع میکنم !!! و علی هذا ...... Eitaa.com/darharameyar
فردا جمعه هفدهم آذر ماه کلاس مقالات ج ۳ رأس ساعت ۱۸/۳۰ برقرار است ان شاء الله
گزیده ای از جلسات : در تعریف گفته اند ، تصفيه نمودن عمل از شائبه غير خدا، و صاف نمودن درون و سر انسان است از رؤيت غير حق در همه اعمال ظاهريّه و باطنيّه. و كمال آن، ترك غير است مطلقا و پا نهادن بر انانيّت و غير و غيريّت است يكسره. اگر را حذف کنیم در واقع عبودیت خدا را حذف کرده ایم عبودیت بدون در صور مختلف عبودیت غیر حق محسوب میشود نه عبودیت حق ..... از آیات به خوبی برمیآید که آنچه انسانها به آن مأمور شده اند و وظیفه آنهاست و آنها را به مقصد میرساند فقط و فقط عبادت خالصانه است هرچه میتوانید روی این مسئله فکر کنید هر چقدر فکر کنید متوجه میشوید که انسان باید عبادت و حرکتش فقط برای خدا باشد حتی خوردنش خوابیدنش کسب وکارش ازدواجش بچه دارشدنش..... یعنی متوجه میشود که حتی عبادت برای نعمتهای بهشت نیز از فاصله دارد مشکل اینجاست که نوع نگاه اشخاص به نظام هستي نادرست است؛ به جاي آنكه خدا را تنها مؤثر مستقلّ در امور بدانند، نظر مردم را داراي اثر استقلالي مي‏پندارند و به جاي آنكه فقط از خدا بترسند، خوف از مردم آنها را به عمل وا مي‏دارد. ترس از خدا مانع خیلی از کارها نمیشود ولی ترس از مردم ترس از آبرو ترس از مال وفرزند ونعمتها مارا به کار میاندازد چون دیگران و اسباب وعلل را منشاء نعمتها و امنیت ها میبینیم نه خدا را.... تمام رياهاى عملی و آشکار ما و اكثر رياهاى قلبی و درونی و رقیق ما از نقصان توحيد افعالى است. توحید ما مشکل دارد همان توحیدی که اصل اول است ..... خدا ما را آفریده که به اینجا برسیم که خدا در دل ما بزرگ بشود و به تعبیر امیر المومنین ع «عَظُمَ‏ الْخَالِقُ‏ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ» بقیه از چشم ما بیفتند، کاری نداشته باشیم تعریف می کنند یا تکذیب راه خدا را برویم. فرمودند به نیت برمیگردد یعنی انسان در حرکت صعودی خود در انجام وظایف خود در عبادت خود جز خدا را کسب نکند و به هیچ وجه نیت دیگری نداشته باشد اگر ما بخواهیم قصد و نیت خود را آسان بگیریم و فقط به ظاهر اعمال بپردازیم و در قلب خود و نیات خود تدبر نداشته باشیم و مجاهدت جدی نکنیم و موشکافی نکنیم و فقط بخواهیم یک بررسی سطحی و صوری بکنیم مسلماً به ریزه کاریها و دقایق ریا در قلب خود متوجه نمیشویم و در نهایت به خسران میافتیم.... علما اخلاق مثالي میزنند که وقتی شما شیر زیادی از یک حيوان میدوشیددر آن شیر اگر رگه بسیار کوچکی از خون آمیخته شده باشد همه آن را ناپاک کرده و بيرون میریزید یا اگر در یک ظرف بزرگی مقدار زیادی غذا پخته باشید اگر یک فضله در آن ببینید کل آن غذا حرام شده و بلااستفاده است خیلی نکته ها در این مثال میتوان فهمید لذا برای همه و خصوصاً سالکان راه حق مسئله قصد ونيت و از امور بسيارمهم تلقی میشود.... تمام حقيقت اعمال همان جنبه ملكوتي وصور درونی آنها است كه نيت است‏ تمام اعمال در نيات فانى هستند و از خود استقلالى ندارند كسانى مى‏گويند اعمال خير كفّار، مقبول درگاه خداست چون میگویند حسن و قبح و نيك و بد عمل، ذاتى است، عمل نيك، چه از مؤمن باشد يا از كافر، ماهيتش نيك است و قهراً بايد مورد قبول حق تعالى واقع گردد؛ زيرا خوب از هر كس خوب است و بد از هر كس بد است و نسبت خداى متعال هم با همه بندگان يكى است.... مى‏گوييم صحيح است ولى يك مطلب اساسى، اينجا مورد غفلت قرار گرفته است و آن اصطلاح اين است كه حسن و قبح بر دو گونه است: فعلى و فاعلى...... از نظر اول بايد ديد اثر مفيد و يا مضرّ عمل تا كجا كشيده شده است؟ و از نظر دوم بايد ديد كه عامل، در نظام روحى و فكرى خود چه سلوكى كرده و با این عمل به سوى كدام مقصد مى‏رفته است؟ قرآن مى‏فرمايد: الّذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايّكم احسن عملا «آنكه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را در امتحان نيكوترين عمل و صواب‏ترين عمل قرار دهد». فرمود «صواب‏ترين» عمل و نفرمود «بيشترين عمل» عمده اين است كه بدانيم وقتی تحت تاثی انگیزه یا نیت وهدفی عملی را انجام میدهیم گذشته از ظاهر عمل که فقط یک سلسله حرکات وسکنات است فی الواقع از نظر روحی ومعنوی و حقیقت به کدام سو حرکت میکنیم.... Eitaa.com/darharameyar
اگر كسي اثر بر اهل بيت رسول الله (ص) را خوب بداند و خوب بفهمد كه اين چه طيبي است كه در باطن ميآيد و آلودگي هاي خلقت باطن را از ميان ميبرد و يك پاكيزگي مخصوص جايگزين آن ميكند كه کل ملكوتيان را به انسان مجذوب ميكند هرگز از فرستادن دست بر نمي داشت... Eitaa.com/darharameyar
🏴🏴🏴 آیت الله محمد شجاعی : هرقدر ریاست داشته باشید؛ مال داشته باشیدیافرزند داشته باشید همه موهوم است اینها را به خود چسبانده اید اینها به شما نمی چسبد آنچه باشماست همان است که در روح شماست نه اینکه بزور به خود بچسبانید به ما ارتباط ندارند دلیلش هم این است که گرفته میشود آنوقت که بنا شد گرفته شود میبینید که خیال بوده با ما نبوده؛ ما بی آنها بودیم و آنها هم بی ما بودند اگر ماباشیم یا باخداهستیم یا بی خدا ما اصلا با هیچ چیز ارتباط نداریم این حقیقت را مادامی که ریاضت نکشیدیم نخواهیم یافت با حرف و الفاظ یافته نمی شود مدتی به جریان فکری بپردازید تا بفهمید به هیچ چیز مرتبط نیستید انسان تنهای تنهاست فقط به خدا مرتبط است این حقیقت را مردم موقع مردن میابند هیچ چیز به ما اتصال ندارد ما خود را وصل کرده ایم و موقع مردن یافتن این حقیقت خیلی اندوهناک و وحشتناک است این یکی از علل وحشت است انسان یکدفعه میفهمد در ظلمت است و از همه خیالات و موهوماتی که برای خود داشته هیچ نمانده آنهایی که در ریاضت قدمهایی برداشته باشند و به تنهایی خود پی برده باشند از این فشار محفوظند قرآن میگوید که به میت میگوییم که جئتمونا فرادی تنها آمدی تنها بودی اگر تقوی داشته باشد حق همراه اوست.... 🏴🏴🏴 Eitaa.com/darharameyar
یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی(علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد، در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدند. او نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، علی(علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز می خواند: «امّن هو قانت آناء اللّیل ساجداً و قائماً یحذر الاخره و یرجو رحمه ربّه...؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی می کند یکسان می باشد؟!» (زمر/ ۹) کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت. امام به کمیل توجه کرد و فرمود: «صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، از اهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد».کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام) از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!! مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز ۹ نفر فراری ـ کشته شدند. کمیل در جبهه همراه علی (علیه السلام) بود، علی (علیه السلام)در حالی که از شمشیرش خون می چکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سرشمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل امّن هو قانت آناء اللّیل... این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را می خواند و تو را مجذوب ساخته بود. کمیل امام (علیه السلام) را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد.( سفینه البحار، ج۲، ص۴۹۲ـ۴۹۳)
(ره): از رسول الله (ص) زیاد نگرانی‌ها شنیده‌اید تفسیرهای زیادی برای نگرانی‌های حضرت هست اما یک تفسیر بر اساس همین ای است که حضرت داشتند یعنی عشق و محبت به خدای متعال و این رسول الله است بر این اساس بنابر این رسول الله اضطراب و خوف و خشیت و گریه‌های طولانی داشتند بسیار مضطرب بودند زیاد به زحمت می‌افتادند خیلی نگران بودند آنقدر به نماز می‌ایستادند که پاهایشان ورم می‌کرد خوب نگرانی برای چه بود ؟؟؟ ترس برای چه بود؟؟؟ اگرچه تفسیرهای دیگری هم هست اما امروز تفسیری بر اساس و عشق به حق را بیان می‌کنیم در احکام محبت و عشق و احکام شدت محبت به خدا اینگونه است که وقتی کسی محبت شدید به خدا دارد نقطه مقابلش یک نگرانی فوق العاده هم دارد نگرانی فراق نگرانی هجران اما کسی که محبت ندارد اصلاً این را نمی‌فهمد کسی که به وجودش محبت به معنی کلمه راه نیافته چطور می‌تواند این نگرانی را بفهمد ؟!! نگرانی کار محب است وقتی کسی کسی را خیلی دوست داشت از فراقش می‌ترسد وقتی دوست ندارد چه ترسی از فراق؟؟!! ترس از فراق دیگر معنا ندارد این از احکام محبت است آن هم نه محبت ابتدایی و ضعیف ما نسبت به خدای متعال هیچ محبتی نداریم ما نه محبت ضعیف را داریم و نه محبت ابتدایی را دلیلش این است که اگر به شما بگویند ساعت ۲ نیمه شب برای شما ۱۰۰ میلیون تومان قرار است پول بیاورند آیا می‌خوابید؟؟؟ این حرف‌ها به ظاهر خنده آور است ولی در واقع دردآور است در ما هیچ خبری از محبت نیست اگر چیزی هست باز ترس از جهنم است برای ما رو سیاهی است که حاضریم به خاطر ۱۰۰ میلیون تومان شب بیدار باشیم ولی برای نماز شب نه ذره‌ای در ما محبت نیست اگر شک دارید به من بگویید تا من به شما توضیح دهم که نمی‌فهمید در محبت‌های بالا محب عاشق از فراق و هجران سخت می‌ترسد در دعای کمیل حضرت امیر ص می‌فرماید فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ دقت کنید که حضرت زیاد نگران آتش جهنم نیست نگران فراق است اینها برای من و شما مفهوم ذهنیست فقط برای اهلش یافتنی است آیه آمد خطاب به رسول اکرم ص که فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ آنطور که دستور به تو رسیده استقامت داشته باش (چرا این آیه حضرت را پیر کرد ؟) این دستور در مقام محبت بود این دستور از خدای متعال برای رسول الله آن هم رسول اللهی که خلق عظیم داشت معنای خاصی داشت حضرت نگران بود که این دستور را نتواند خوب عمل کند ولی عمل کرد نگران بود اگر خوب عمل نکند ممکن است هجران پیش آید ممکن است به فراق منجر شود لذا فرمود این سوره مرا پیر کرد زود هم پیر شد گریه‌ها داشت حالاتی داشت این تفسیر از نگرانی و اضطراب رسول الله و ترس او در مقام محبت است در مقام واجد بودنش به و محبت بالا نسبت به خدای متعال است.... Eitaa.com/darharameyar
گزیده ای از کلاس مقالات ج ۳ مورخ هفدهم آذر ۴۰۲ سیدعلی سیدعربی در ادامه بحث طلب مرقوم فرمودند که .... لازم است شكر نعمت «طلب» را هميشه بجا بياورد، و خود را از اداى حق اين شكر عاجز بداند، كه عاجز نيز هست، تا اين نعمت از او گرفته نشود، و بلكه زياد و كامل‏تر گردد.... اینجا به یکی از راهکارها اشاره فرمودند که چطور این نعمت را میشود حفظ کرد شكر عبد، شكر «مولا» را به همراه دارد از اين رو يكي از اسماي حسناي الهي «شاكر» است: (فإنّ الله شاكر عليم)(إنّه غفور شكورٌ)(حلیم شکور) اصلا لغت «شكر» معنايش تقدير است، يعنى قدردانى كردن؛ شكر يعنى قدردانى يعنى بنده‏اى كه خدا نعمتى را به او داده است آن نعمت را اظهار مى‏كند. به ظهور میرساند ، گفتن «الهى شكر» نيست، الهى شكر خبر از است نه خود ؛ مثل اينكه «استغفراللّه ربّى و اتوب اليه» صيغه توبه است نه خود توبه برخى ميان صيغه توبه و خود توبه اشتباه مى‏كنند. توبه يعنى پشيمان شدن از گناه، و تصميم اكيد بر تكرار نكردن گناه و بازگشت به سوى حق و ... اين حقيقت يك لفظ و بياني دارد كه مى‏گوييم: «استغفر اللّه ربّى و اتوب اليه»، ولى خود اين كه توبه نيست. من اگر يك تسبيح دستم بگيرم، نه صد بار بلكه هزار بار اين جمله را بگويم در حالى كه پشيمان از گناه نيستم و تصميم به اينكه ديگر گناه نكنم ندارم و اگر باز هم گناه پيش بيايد انجام مى‏دهم، اين صد هزار بار گفتن، توبه نيست، اين نگفتنش بهتر از گفتنش است، اين صيغه توبه است نه خود توبه... یک معنی اظهار نعمت که همان نعمت محسوب میشود به اين است كه آن را به زبان بياورى،مرتب به یادت داشته باشی که از کجاست از کیست وکتمان نکنی و منعم را در برابر دادن اين نعمت، مدح و ثنا بگويى و در قلب به ياد آن باشى، و از يادش نبرى فراموش نکنی و .... اما معنی دیگر اظهار نعمت که نعمت است یعنی نعمت را در جاى خود استعمال كنى، آن جايى كه دهنده نعمت در نظر داشته، اگر دهنده نعمت آن نعمت را میدهد که شما بندگی کنید پس نعمتها باید ابزار طاعت و عبادت باشند پس او در برابر نعمت ‏هايش به اين است كه در آن نعمت‏ ها خدا اطاعت بشود، و به ياد مقام ربوبيّتش باشند این میشود اظهار نعمت یعنی نعمت را در آن هدف مربوطه شما به ظهور رساندی صرف کردی يعنى به كار بردن نعمت حق در مسيرى كه خداى متعال آن نعمت را براى آن آفريده است. پس اگر خدا نعمت را داد و دیدید که دردی سراغ شما امده و همش مترصد جلب رضای حق هستید و لحظه به لحظه رضای خدا را میخواهید..... این درد و این که در قلب آمده را باید قدرش دانست و از خدا خواست که این نعمت را نگیرد هم زبانا شاکر بود هم از خدا دید خدا و مدح و ثنا کرد هم توسل و تضرع داشت که خدایا با خطاها مواخذه نکن از دستم نگیر هم درست عمل کرد به ظهور رساند ..... اگر حق را فهمیدی و به یادت انداختند که چه باید بکنی و چگونه باید جلب رضای حق کنی بی درنگ عمل کنی و آن را به منزل مقصود برسانی.... Eitaa.com/darharameyar
(ره): راهی که ما در پیش گرفته‌ایم راه نیست و منطبق با آن راهی که قرآن فرموده که طریق بندگان خداست نمی‌باشد با این غفلت‌هایی که داریم با این تضییع اوقات با این آلودگی‌ها با این همه شواهد چرا باز غافل ماندیم قرآن مسئله را سخت بیان می‌کند روایات همینطور حالات ائمه (ع)همینطور حالات رسول اکرم (ص)همینطور با این وصف ما طریق غفلت را در پیش گرفته‌ایم با اکتفا به عبادات جزئی خود را از اهل می‌دانیم و خاطر جمع شدیم از کجا برداشت کردیم ؟؟!! چرا حالات ائمه و بیان آیات و روایات را که می‌بینیم به خودمان نمی‌آییم ؟؟!! به این چراها باید فکر کنیم عجیب است که انسان آیات روشن را می‌بیند ولی متوجه حقیقت نمی‌شود چرا بیدار نمی‌شویم؟؟ چرا از مطالعه حالات ائمه خصوصاً حالات امیرالمومنین (ع) که قدری بیشتر بیان شده است به خود نمی‌آییم ؟؟ چرا از دیدن حالت خوف شدید آنها و عبادت بالای آنها و ریاضت بالا و زهد و ورع باز به خود نمی‌آییم ؟؟ چراها علت می‌خواهد و خودش یک مصیبتی است به جای خود چرایی این را از قرآن می‌شود فهمید قرآن می‌گوید آنها که از خدا غافل شدند و خود را دیدند و در رضای هوای نفس خود کوشیدند نمی‌گذاریم به حقیقت‌ها متوجه شوند من فکر می‌کنم چرایش در اینجاست چرایی این‌ها با خود ما و در خود ماست این نکته‌ای است که من دعوت می‌کنم به آن فکر کنیم ما هرچه به غفلت رو آوردیم از درک حقایق محروم ماندیم و این یک سنت الهی است کما اینکه هرچه رو به خدا آوردیم بیشتر به نقایص خود پی خواهیم برد و خواهیم ترسید بندگان صالح خدا چون رو به خدا آوردند و از غفلت و از دنیا اعراض کردند روز به روز ترسشان بیشتر شد قضیه دو صورت دارد انسان هرچه غفلت کرد و رو به دنیا آورد نمی‌فهمد ووقتی نفهمید نمی‌ترسد و اگر رو به خدا کرد می‌فهمد و وقتی فهمید می‌ترسد برای اینکه این نکته را متوجه باشید آیه ۱۴۶ سوره اعراف را دقت کنید سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا‌...... می‌فرماید من محروم می‌کنم بر می گردانم از آیاتم نمی‌گذارم بیابند آن‌هایی که روی زمین تکبر می‌کنند تکبر در اصطلاح قرآن در مقابل خضوع و طاعت است (متکبرین یعنی کسانی که به خود و هوای خود مشغول هستند ) این معنای تکبر است تکبر در پیشگاه ربوبیت فرمود آنها که در زمین تکبر می‌کنند یعنی به خود و هوای خود مشغولند من به اندازه تکبرشان از آیات محروم می‌کنم نمی‌گذارم بفهمند ‌ نمی گذارم هر آیه‌ای را ببینند ایمان بیاورند نمی‌گذارم حقایق را بفهمند مانند من و شما که قرآن می‌خوانیم باز به خود نمی‌آییم روایات را می‌بینیم به خود نمی‌آییم حالات ائمه را مطالعه می‌کنیم به خود نمی‌آییم خدا می‌فرماید راه و روش به آنها نشان داده می‌شود ولی آنها نمی‌گیرند نمی‌فهمند ولی اگر راه ناصحیحی را دیدند فورا آن را قبول می‌کنند این خاصیت محجوب شدن است به من و شما هرچه بگویند ائمه اینطور می‌ترسیدند به خود نمی‌آییم اصلاً به دل ما نمی‌افتد چرا ؟؟!! اما وقتی گفته می‌شود خدا کریم است رحیم است شفاعت هست رحمت او بر غضب سبقت دارد و امثال آن اگر چه در جای خود درست است اما ما معنی غلط را در نظر می‌گیریم اینگونه معنا کردن و راه روش درست کردن با استفاده از کلمات حق روش ناصحیحی است روز و شب کار ما این است که این حرف‌ها را به خود می قبولانیم که انشالله خدا رئوف است کریم است مسئله زیاد سخت نیست نظر خدا بر عقوبت نیست و.... بله همه این حرف‌ها درست اما گفت جانا خوب ورد آوردی لیک ...... خدا کریم است اما به چه معنا ؟؟ برای حضرت علی (ع) کریم نبود؟؟ برای حضرت رضا (ع) عفو و رحیم و رئوف نبود ؟؟ اشتباهی کرده‌ایم و خلاص هم نمی‌شویم و آن اینکه راه را عوضی گرفتیم باید بیدار شویم هیچ چیز راه و روش ما را تایید نمی‌کند نه حالات ائمه نه روایات نه دعاها نه قرآن که حجت بالغه خداوند است اگر شما (اینگونه که ساخته ایم) راه در قرآن و در روایات و در حالات ائمه پیدا کردید به ما هم بشارت دهید در خواست من ازشما این است که قرآن بخوانید ببینید قرآن چه می‌گوید حالات ائمه و روایات را مطالعه کنید ببینید چه می‌گوید خدا انشالله از این راه عوضی و ناقص و صوری که برداشت کردیم که مخلوق خود ماست ما را دهد و به راه صحیح بیندازد.... Eitaa.com/darharameyar
غالباً دیدید کودکان در يک حالاتي نمي‌توانند خودشان را کنترل کنند. با اندک صدائي اضطراب پيدا مي‌کنند. ناملايمات، بيماري‌ها و دردها را نمي‌توانند تحمّل کنند؛ گرسنگي و تشنگي را اظهار مي‌کنند و اگر توجه نشد، داد و فرياد مي‌کنند، گريه مي‌کنند. وقتي گرفتاري شان رفع شد، اسباب بازي برايشان فراهم شد يا خوراکي خوبي يافتند، همه چيز را فراموش مي‌کنند. اين حالات کودکانه اي است که افراد معمولاً تجربه کرده اند. صحبت این است که بزرگترها هم که ما باشیم همین هستیم جز متقین درکودکی با ماشین کوچک و چند عدد کاسه بشقاب پلاستیکی ساکت میشدیم و آرام میشدیم یا چند عدد پشتی و بالشت میگذاشتیم روی هم و چادری میکشیدیم و میشد خانه بازی بعد میرفتیم داخل آن کیف میکردیم الان هم همان ماشین و کاسه بشقاب پلاستیکی و خانه پارچه ای تبدیل شده به ماشین بزرگتر فلزی و خانه آجری فرقی نکرده الان هم با همان سرگرم هستیم و سعی میکنیم با آنها آرامش پیدا کنیم همش بازی است قرآن فرموده همه اش لهو ولعب است تعارف که نداریم همه ما در همان عالم بچه گی سوزنمان گیر کرده هم ما و هم کودکان يک حالت انفعال شديد داریم. با رشد کودک، پدر و مادر سعي مي‌کنند اين حالات را تعديل کنند و با تلقين و تشويق او را عادت دهند که در مقابل اين تحولات، آرامشش را تا حدّي حفظ کند و اگر گرسنگي، تشنگي يا دردي برايش پيش آمد، يک مقدار تحمل کند، زود داد و فرياد و بي تابي نکند، و همين طور عادتش مي‌دهند که اگر يک کسي به او خدمتي کرد از او تشکّر کند. اين‌ها آداب اجتماعي است سعي مي‌شود به کودک القا شود؛ تا تدريجاً يک رشد اخلاقي و فرهنگي پيدا کند و حالتي فعال و مقاوم را جايگزين آن حالت انفعالي کند. اگر نداشت جزع وفزع نکند شخصیت خودش را لگد مال نکند صبور باشد شاکر باشد به آنچه دارد اینطور کودکان را تربیت میکنیم ولی خود اینطور تربیت نشدیم وقتي اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌فرمايد: شيعيان ما نمي‌خواهند فقط به این نوع هنجارهاي اجتماعي و ارزش‌هاي عُقلايي که همه عُقلاي عالم دنبالش هستند، و مثال زدیم اکتفا کنند بلکه مسئله بالاتر از این حرفهاست در این حد که گفتیم که اصلا غیر اهل ایمان و تقوا هم به آن معتقد هستند و میپسندند افسوس که ما همین هم نیستیم ..... انساني که ايمانش ترقي مي‌کند، اهل تقوی میشود نهايت فکرش اين است که براي خشنودي خدا چه کنم؟ و جز اين، هيچ چيز ديگر برايش مهم نيست. فقط آداب اجتماعی که نیست..... که مراد امیر المؤمنین علیه السّلام است، آن است که طبق فرمایش خود حضرت انسان با تقوی به هنگام سختی ها و مشکلات از خود بروز می‌دهد وگرنه در حالت رفاه و آسایش بسیاری از انسان ها با پوشش جلوه می کنند امّا این که روح ایمان و تقوا چنان سکینه و آرامشی به انسان بدهد که حتّی در سختی ها و مشکلات هم، همچون کوهی استوار، خم به ابرو نیاورده و متزلزل نگردد، مختص شیعیان و اهل تقوی است ... (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏) Eitaa.com/darharameyar
(ره): آیه ۱۴۶ سوره اعراف را دقت کنید سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا‌...... خدا در قرآن فرمود نمی‌گذارم آنها که تکبر روی زمین دارند (به خود و هوای نفسشان مشغولند ) را بفهمند معنی وسیعی دارد قرآن خلقت که در رفتار ائمه هست که در دعاهای ائمه هست که وجود خود ما هست فرمود نمی‌گذارم خوب به دلشان بیفتد خود من و شما با افراد بی‌سواد و روسیاه دیگر که مانند خود ما هستند وقتی روبرو میشویم صحبت می‌شود که مثلاً این دعاها و مناجات شعبانیه و امثال آن برای ائمه بوده طوری می‌گویند که گویا امام یک وظیفه دیگر داشته و ما نباید وظیفه امام را دنبال کنیم!!! میگویند چون امام است اتفاقاً چون امام است باید قدم به دنبال امام برداشت نه اینکه چون امام است باید او را رها کرد و راه دیگری را برای خود در پیش گرفت از این مهمتر که در وجود خود ماست شما و ما از اول چه عالمی درست کردیم ؟ چه حرکاتی کردیم ؟ چه ملکاتی کسب کردیم؟ موجودیت ما چیست؟ اگر الان اجل سراغ ما بیاید چه خواهد شد؟ اینها و هزاران وحشتناک که در وجود خود ما هست را نمی‌فهمیم نمی‌گذارند بفهمیم فلذا اصلاً نمی‌ترسیم نقطه مقابل آن را هم حساب کنید نظیر علامه طباطبایی (ره) که چون (یتکبرون فی الارض) نبود را خوب می‌فهمید مخصوصاً که در وجود خودش بود چون خوب می‌فهمید طبعاً همیشه هم می‌ترسید من و شما هزاران وزر و وبال با خود حمل می‌کنیم جهنمی را با خود حمل می‌کنیم با آن حرکت می‌کنیم ولی نمی‌فهمیم من هم همینطور عالمی وحشتناک با خود داریم و در وجود من است ولی نمی‌فهمم جهنمی با من هست و تکمیلش می‌کنم و نمی‌فهمم و راحتم خاطر جمع هستم این از نفهمیدن است سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ همه من و شما یقین داریم آنچه قرآن گفته حق است یکی از که می‌دانیم و همه شنیده‌ایم همین است که فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ  وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ  عمل هر چقدر کوچک و مثقالی هم باشد وقتی از شما سر بزند در فکرتان در قلبتان دستتان چشمتان و ... می‌فرماید همه را حفظ کردیم و به شما خواهیم داد این را همه می‌دانیم و قبول هم کردیم اما با وجود اینکه این حقیقت را می‌دانیم به خود نمی‌آییم از اول حساب کنیم از اول تکلیف لحظاتی که بر ما گذشته چطور بوده دل ما چطور بوده زمان ما چطور بوده خلق ما وصف ما همه را خدا حفظ کرده این از روشنی است در وجود ما ولی با این وضعیت درست مثل اینکه نیست و این (نشانه ها) را نمی‌فهمیم پس چه فرقی هست بین کسی که معتقد است با کسی که معتقد نیست ؟!! من یه حرف ساده می‌زنم معمولی صحبت می‌کنم فهم آن هم سواد نمی‌خواهد حرف من این است این همه که انبیاء و رسول الله و ائمه عليهم السلام اجمعين داشتند مفصل که هیچکس نمی‌تواند انکار کند من می‌گویم چرا این برچیده شد ؟!!! آیا شما الان در روحانیون در افراد دیگر مرد و زن متدین حتی در دراویش متصوفی که مدعی هستند این را می‌بینید ؟!!! همه این‌ها در جای خود خود را به بهشت رفته تکامل یافته و نجات یافته میپندارند !!! چرا در اینها پیدا نمیشود ؟ البته گاهی نمونه‌هایی پیدا می‌شود مانند مرحوم علامه طباطبایی من و شما که به اینجا رسیده‌ایم آیا یک بار از آن که آنها داشتند(امثال علامه ها ) داشته‌ایم؟ آیا آنها مبتلا به کارهای بدی بودند که ما مبتلا به آنها نیستیم؟!!! یا اینکه خدا برای ما حساب خاصی قائل شده؟!!! ولی برای آنها سخت‌گیری کرده بود؟!! مسئله چیست ؟ مگر می‌شود الان کسی را دعوت کرد که بیایند به سراغ این معنی که باید کنید؟ اگر بخواهید اینطور بگویید شما را هو می‌کنند میگویند شما بدعت آوردید اما بدانید موجب جذب رحمت است که نباشد رحمت نیست این در آیات و روایات پر است..... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات سنوات گذشته سیدعلی سیدعربی ..... مومنین در عوالم بعد یک به یک این تعلقات و محبت هایی که دارند که قابل شمارش نیست دامنگیرشان می شود تا می‌خواهند از یکی پاک شوند بعدی می آید و اول هم از آن محبت ها و علاقه هایی که از همه بیشتر وجودشان را فرا گرفته از آنها پاک می شوند آن هم با عذابها و فشارهای مختلف و در بعضی موارد با آتش و سوختن های پی در پی این تطهیر شدن ها ادامه دارد تا حالت وابستگی به غیر حق از وجود این انسان پاک شود در سوره بقره آیه ۲۸۴ می فرماید هر آنچه در ظاهر و باطن هست در واقع عمل شماست خدا محاسبه می کند چه در قلب تان باشد که در آرزو و چه در فکر مهم علاقه و وابستگی داشتن است ممکن است کسی از دار دنیا چیزی نداشته باشد اما دل بخواهد با فکر آن بخوابد با فکر آن بیدار شود کاخ ندارد اما خوی کاخ نشینی دارد این علاقه ها در وجودش هست که مثلاً فلان چیز باشد فلان لذت باشد و..... کسی هم ممکن است حشمت سلیمان را داشته باشد ولی کوچکترین وابستگی نداشته باشد لذتی برایش نباشد فرقی نکند که باشد یا نباشد .... نکته بعدی که این وابستگی هایی که ما به این عالم و به این دنیا و به این مقام و منزلت و مال و امثال آن داریم طبیعتا اینها باعث شده بود که ما به سمت خدای متعال و اطاعت و عبودیت او بطور کامل نرویم یا میل نداشته باشیم یا حالت فرار از خدا در ما ایجاد کرده بود که شما دارید می‌بینید که در این عالم این علاقه ها و محبت‌ها چطور ما را از نماز فراری داده از روزه‌داری فراری داده از دعا و تهجد و شب زنده داری و انس با خدا فراری داده ما را مشغول خودش کرده و از خدا دور انداخته .... مثال زدیم کسی که نماز می خواند چرا دوست دارد زود تمام شود؟ چرا توجه به نماز ندارد ؟ چرا می‌خواهد سریع به سراغ کارهای دیگر برود ؟ محبت های دیگر را ببینید چطور انسان را از خدا فراری داده ؟ بالاخره این شخص فرق می کند با کسی که خدا را دین را در متن زندگی قرار داده و مسائل دیگر را در حاشیه روایت است از رسول اکرم(ص) که می فرماید کسی که میخواهد بداند در زیاد توقف دارد یا نه به نمازش نگاه کند ما هرچقدر سعی کنیم در نماز حواسمان را جمع کنیم نمی توانیم دوست داریم سریع تمام شود و برویم سراغ آن محبت هایی که داریم بنابراین از خدا در حال فرار هستیم این حالت فرار از خدا در مجسم می شود آن را خواهیم دید که خطرات و فشارها و عذابها و ظلمات مختلف ما را در بند کرده و ما هر چقدر می‌خواهیم به سوی خدا برگردیم و دوست هم داریم برگردیم ولی نمی توانیم مانند همین نمازی که اینجا می خواهیم و دوست داریم متوجه خدا باشیم ولی نمی‌توانیم مرتب در نماز به سمت کوچه و بازار می‌رویم ..... در سعی می‌کنیم تلاش می‌کنیم که برگردیم به سمت حق و خود را نجات دهیم ولی باز نمی شود همانطور که اینجا پر نماز سعی کردیم به سمت توجه به خدا برگردیم و نشد و می‌بینیم که آن محبت ها و تعلقات ما را می کشاند به سمت خود و ظلمات خود .... زود این نماز را سرهم می کنیم که برویم سراغ مشغولیت های دیگر درآمد مشکلات زندگی خریدکردن ها برخورد با دیگران و.... همه اینها برای ما اهمیت دارد باید دید دل به کجا میرود اصل خواندن و قرائت نماز که ملاک حرکت به سمت بهشت نیست فقط رفع تکلیف است و الا ابن ملجم نمازهایش از من و شما بیشتر بوده روی قلب و روح حساب می‌شود.... بنابراین دو تا درد در داریم یکی اینکه لب پرتگاه ایستاده ایم و می لرزیم و می‌خواهیم به آتش بیفتیم و ترس و وحشت و اندوه ما را عذاب می‌دهد و یکی اینکه می‌بینیم که می‌توانیم به سمت خدا و منبع خیر و کمالات و نعمت برویم و می‌خواهیم برویم اما با دست خود و پای خود از آن فرار میکنیم این هم دردی مضاعف خواهد بود.... Eitaa.com/darharameyar
(ره): قرآن میفرماید وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ کسانی که از اعراض کنند از رحمان اعراض کنند و غفلت از خدا کردند ما شیطانی بر آنها می‌گماریم که همراه آنهاست و مرتب آنها را از راه به در می‌کند گرچه خود اینان فکر می‌کنند در راهند اگر ترجمه آزاد و ساده این آیه را دقت کنید خیلی از معانی و حقایق را در خودمان متوجه می‌شویم اعراض از متعال یعنی رویگردانی از و این سنت خداست که شیاطین را قرین انسان می‌کند انسانی که غفلت از خدا کرده انسانی که به نیست مسلماً شیطانی با او همراه می‌شود که مرتب با او هست این سنت خداست و این همراهی هم ساده نیست و علی الاتصال آنها را منحرف می‌کند و از راه بیرون می‌برد گرچه خود این غافلان توجه ندارند و فکر می‌کنند در راه هستند این معنی را اگر تصور کنید بسیار هشدار دهنده است برای من و شما همه شما متوجه هستید که راهی نداریم که معنای صریح آیه را طور دیگر برگردانیم به قول بعضی بزرگان نمی‌شود آیه را تاویل کرد باید خودمان را عوض کنیم این هم یکی از انحرافات ماست که وقتی آیات یا روایاتی را به نفع خود ندیدیم معنی آیه یا روایت را که از ظاهر آن فهمیده می‌شود فوراً می‌آییم تاویل می‌کنیم نباید آیه را به زور طور دیگری توجیه کرد که به ما ضرر نرساند این آیه اینطور پیغام دارد که هنگام نسیان و فراموشی خدا شیطان قرین است روی همین حساب مطلبی را به صورت موضوع کلی که یکی از حقایق است مطرح می‌کنم به چه معناست ؟ برای معانی متعددی هست یکی از معانی آن که بسیار بالاست و به درد همه می‌خورد و دانستن آن برای همه ضرورت دارد این است که انسان در همه لحظات در همه سکنات به یاد خدایی باشد که در محضر اوست و برابر این یاد مراقب رفتار و اعمال خود باشد آنچه که خدا امر کرده همانطور باشد و آنچه که نهی کرده همان گونه باشد یعنی علی الاتصال در ساعاتی که می‌گذرد اوامر خدا را امتثال کند این یکی از معانی خداست از آنجا که خود را در محضر خدای متعال می‌بیند و خدا هم ناظر است و او را زیر نظر دارد و در همه لحظات امر و نهی دارد چون چنین است این آدم نظرش دوخته است به حضور در محضر حق و تمام حرکات ظاهر و باطن خود را مراقب است که امری از خدا را پایمال نکند و نهیی از خدا را مرتکب نشود میخواهد فکری کند می‌بیند آیا کیفیت این فکر را خدا اجازه می‌دهد یا نه میخواهد نیتی کند می‌بیند آیا خدا اجازه می‌دهد یا نه میخواهد امری کند یا نهیی کند آیا خدا امر می‌کند یا نهی می‌کند می‌خواهد با کسی روبرو شودهمینطور می‌خواهد بخورد بلند شود بخوابد همینطور در هر کاری دقیقاً مراقب امر و نهی خداست مراقب جانب دستورات حق است این یکی از معانی بالای خداست آیا همان است که انسان به زبان بگوید یا معانی دیگری دارد ؟!!! اگر این معنی از که گفتم در ما نباشد ومرتب مراقب اعمال و رفتار خود در محضر خدا که مرتب امر و نهی دارد نباشیم و طبق هوی و امیال خودمان باشیم در این صورت ما به نیستیم اگرچه به زبان مشغول یا وردی باشیم وردی را به زبان تکرار کردن نه اینکه خدا نیست بلکه وقتی فردی ذکری را در زبان دارد اما در رفتار و سکنات خود مراقبت نکند و جانب حق را مراعات نکند حرکات خود را منطبق با امر و نهی خدا نکند مسلماً به زبان است ولی به وجود و دل حق نیست.... Eitaa.com/darharameyar
دروس تفسیر در سنوات گذشته سیدعلی سیدعربی (و نشاطا فى هدى) ترجمه تحت الفظي اين است كه براى هر يك از متقين" و "سرورى" در مسير هدايت و حق وجود دارد يعني پرهيزگاران در مسيرهدايت و حق است آنها چون ايمان قلبي دارند و ايمان حقيقي به هدفشان دارند هميشه روحى بانشاط دارند، تمام اعمال آنها نيز منطبق بر است،چون بر مدار حق و در مسير ايمانشان ميچرخد ، عبادت و اعمال شبانه روز آنها با راحتى و انجام مى گيرد. از روي ذوق و علاقه انجام ميدهند نه با اجبار وكسالت ثانيا - در هدایت دیگران دارند یعنی متّقین خود خواه نیستند، نسبت به گمراهی و جهالت مردم بی تفاوت نیستند. فساد و تباهی مردم ایشان را رنج می دهد و دلشان را به درد می آورد و در راه هدایت و کمک به گمراهان و یا کسانی که از روی جهل در دام شیاطین انس و جنّ اسیر گشته اند، از هیچ کاری فرو گذار نیستند و سبک و با در این راه قدم بر می دارند...‌ چرا ما وسرورمان در مسير هدايت و بندگي رخ نميدهد بلكه سرور ما در جهات ديگر است ؟ ما كه دراعمالمان بى نشاطيم يا در عبادات سست وبي حاليم براى اين است كه يا هدف مشخصى نداريم ، يا ايمان به آن هدف نداريم ، يعني اعتقادما واقعي وقلبي نيست طبق معمول ،،....... علم به خدا و معاد هست اما نور ايمان بر قلب سايه افكن نشده است،..... اين ايمان و سستى در عقيده موجب بى نشاطى در عبادت مى شود، جهان بيني ما درست نيست فكر ما غلط رشد كرده ...... فكر ميكنيم تكاليف فقط زحمت است و اجبار و تحميل ..... گاهي هم خستگى از مشغوليت هاي زيادي كه براي خودمان درست كرديم باعث - عدم در كار و عبادت ميشود ،،‌ ..... مشغولیت های کاری بیش از توان که به خاطر زیاده خواهی ها یا طمع یا دنیاطلبی به خود تحمیل کردیم که روح در عمل به اعتقادات را بدلیل خستگی مفرط گرفته .... تجربه ثابت کرده هر عملی که بدون و علاقه انجام بگیرد معمولاً رو به سستی و نابودی گذارده و یا از جهت کیفیّت و کمّیّت به درجه مطلوب نخواهد رسید..... نکته بعد اینکه اگر روحيه ى انسان مجذوب عملى شد، آن عمل با صورت مى گيرد، آن كس كه شغلش را محل كارش را همكارانش را دوست دارد عشق به كار و كسبش دارد، صبح زود با به سر كار مى رود، اگر كسي روحيه اش مجذوب مطالعه و درس خواندن باشد، با درس مى خواند، و به كسى توجهى ندارد، و خود را در اوج خوشى مى بيند. .... در ما جذبه نيست . عشق به خدا نيست .... بهره‌اي كه توده مردم از نعمت دين و اعتقاداتشان و نبوّت يا امامت مي‌بردند يك بهره صوري و قشري است که در قلب آنها جا پيدا نكرده است..... اين بيان نوراني حضرت سيّد الشهداء(ع) است كه فرمود: «إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِم‏»؛ لعق يعني آنچه انسان با زبان بازي مي‌كند و گاهي اين را تُف مي‌كند و مي‌اندازد دور، اين مي‌شود «لعق»، . فرمود خيلي‌ها اسلامشان مادامي که در فضاي دهن اينها مزه دارد مغايرت با دنيا و لذات و وبهجت دنيايي آنها ندارد مسلمانند مومند قبول دارند وگرنه دور مي‌اندازند .... اگر انسان عشق داشته باشد و عاشق حقيقت باشد نه مجاز هركاري را به ذوق نزديكي معشوق انجام ميدهد باذوق وبا است اما آنكه معشوق ندارد با كسالت وناراحتي انجام ميدهد .... من وشما معشوق اخروي نداريم و به خاطر همين كسالت وافسردگي داريم...... هر انسانی معشوقي دارد که در گرو آن است؛ همه ما اسیر معشوقات خودمان هستیم متاسفانه آزاد نیستیم همه اسیریم ومعشوقهای ما که یکی دوتا هم نیست ما رو گرو گرفتند ..... مادامی که ما در کنار محبوب و معشوقهایمان باشیم، احساس اُنس و راحتي و سرور و مي كنیم . منتهی در اینجا مهم اين است كه محبوب ما تا چه اندازه مي تواند ما را سرشار كند؛ پر بکند .... ما هیچ گاه از داشتن مقصود و معشوق و پرستش فارغ نيستیم . هر انسانی در حال پرستش و خضوع نسبت به مقصد و معبودی است. مهم اين است كه آن مقصد و معبود و معشوقش چیست و کیست و چه چيزی میتواند به او بدهد؟ واین انسان با حقیقت پیدا کرده یا با مجاز ..... Eitaa.com/darharameyar