#تجربه_من ۲۳۲
#فرزندخوانده
حدود ۱۷ ساله که ازدواج کردم و عاشق فرزند بودم. خیلی دکتر رفتم شهرهای مختلف با هزینه های گزاف و حتی ای یو ای و ای یو اف چند بار ولی خدا نخواست و شاید لیاقتشو نداشتم...
شوهرم از سالهای اول راضی بود به فرزند خوانده ولی من قبول نمیکردم به خاطر حرف دیگران و اینکه دوست دارم بچه خودمو بزرگ کنم. دو سال پیش با کمک مشاور مذهبی و تشویق همسرم راضی شدم و پسری رو به فرزندی پذیرفتیم.
برای فرزند خوانده، به بهزیستی تقاضا دادیم و بعد از بازدید از منزل و عکس گرفتن و فرم پر کردن رفتیم تو لیست انتظار... که بالاخره به لطف خدا روز موعود رسید. بعد از دیدن گل پسرمون دنبال کارای اداری رفتیم. پزشک قانونی، آزمایشگاه، دادگاه، بهزیستی، و در آخر مشاوره که چند جلسه طول میکشه. در کل حدود ۲۰ روز طول کشید ولی باید کمر همت رو بست و اگر واقعا عشق و علاقه و توکل به خدا وجود داشته باشه هیچ سختی نداره...
البته باید شرایط هم داشته باشیم تاییدیه پزشکی و سن هم باید بالای ۴۰ سال نباشه و مالی داشته باشیم که به نامش بزنیم که اونم رئیس دادگاه از خودمون سوال کرد که چقدر میزنیم. که البته فقط تعهد میدیم و تو دادگاه ثبت میشه. کارای اداری که تمام شد عزیزمو تحویل گرفتیم بدون هیچ احساسی بهش... چند روز که گذشت شاید باورتون نشه طوری مهرش به دلم نشست که به شوهرم گفتم برو دوباره هم تقاضا بده... و دیگه یادم رفت که از کجا اومده....
منی که هر کس بهم میگفت این کارو انجام بده مخالفت میکردم الان تشویق میکنم دوستانی که مشکل منو داشتن از این نعمت الهی بی نصیب نباشن و باور کنن شاید قبلش دغدغه هایی باشه، بعد که فرزند میاد هیچ فکری برات مهم نیست، یعنی وقت فکر کردن نداری☺️ همه هم خوشحال و تشویقت میکنن...
باور کنید از پا قدمش زندگیمون زیر و رو شد و کلا رنگ و بوی دیگری به خودش گرفت. روحیه دوتامون خیلی عالی شد. برکت به زندگیمون سرازیر شد و.... و من پشیمان از اینکه چرا زودتر اینکار رو نمیکردیم و هیچ فرقی با بچه خودم نداره...
مادرم که اصلا راضی نبودن الان همش میگن همه نوه ها یه طرف پسر تو یه طرف... اصلا مهری به دل همه میندازه که باور نکردنیه...
اطرافیان هم خیلی دوستش دارن، حتی الانم که پسرم دو ساله هستش و خیلی هم کنجکاو... خیلی دوست دارم خدا فرزند دیگری بهمون بده حتی فرزند خوانده... لطفا برام دعا کنین....
و خوش به سعادت خانومایی که به حرف آقا گوش دادن و دنیا و آخرتشون روشیرین کردند...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅ رهبر انقلاب در مهرماه سال ۹۱ و در جریان سفر به #خراسان_شمالی، در منزل خانوادهی شهیدان دوراندیش حضور یافتند.
👌خانوادهای که دو نفر از سه شهیدش، بچههایی بودند که والدین خانواده آنها را از #پرورشگاه آورده بودند تا بزرگ کنند.
✨ رهبر انقلاب در این دیدار خطاب به پدر شهیدان فرمودند:
«این که پدر و مادری با وجود داشتن بچه بروند از پرورشگاه بچه بیاورند، کار بزرگی است. شاید اصلا این نور شهادت که در خانواده شما تابید، ناشی از تفضل الهی باشد بخاطر این ترحمی که شما به این دو بچه کردید.» ۹۱/۷/۲۰
👈 شرح کامل این حضور را در پیوند زیر بخوانید:
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=21179
#فرزندخوانده
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۲۴۵
#فرزندخوانده
#رزاقیت_خداوند
میخاستم در رابطه با فرزندآوری و رزاقیت خداوند مطلبی رو عرض کنم تا جوانان عزیز ما به خدا یقین پیدا کنن.
خدا رحمت کنه رفتگان همه رو، مادرم همیشه میگفت مادر، به خدا علاوه بر اطمینان، یقین هم داشته باش... روزی رو خدا میده... رزق پدر و مادر هم در گرو فرزندان هستش.
بنده بهورز هستم و همسرم هم نظامی در دوران مجردی مطالعه زیاد داشتم و چون عاشق بچه بود، هر اسمی خوشم میومد، می گفتم اسم بچم اینه تا شد ۱۱تا اسم😂😂 گفتم خب یکی دیگه پیدا کنم دوجین بچه!!
که خدا نخواست یکی هم نصیبم بشه و حکمت بوده (البته درپی فرزندخوانده بودیم درشیرخوارگاه آمنه)
۸ سال از ازدواج ما گذشته بود، هر دو کارمند، درخونه سازمانی، هزینه برق ،آب،نفت و گاز رایگان اما در این هشت هیچی نتونستیم اضافه کنیم وسایل همون جهیزیه و هرچی از اول ازداوج داشتیم...
ساعت ۱۱ شب بود خواهرم تماس گرفت که بچه نمیخوای؟ گفتم کور از خدا چی میخواد... خلاصه یه دختر سه روزه رو قبول کردیم و من شددددم ماماااان
چه لذتی داشت شبا بیدار می شدم، شیر براش درست میکردم، تو صورتش نگاه میکردم، تو صورتم نگاه میکرد با خنده اش خندان بودم 😍😍😍
دخترکم بزرگ و بزرگ شد رسید به ۸ سالگی یعنی ۱۶ سال ازازدواجم گذشت...
حالا در طی این ۸ سال دوم من و همسرم علاوه بر لذذت پدرومادرشدن چه چیزهای دیگه بدست آوردیم؟
🌺زمین
🌺یه آپارتمان در شهر ورامین ۹۰متری
🌺ثبت نام جهت حج تمتع
🌺ثبت نام جهت عمره مفرده
🌺 زیارت کربلا
🌺 تعویض وسایل زندگی
🌺خرید ماشین
ما هیچ گنج زیرخاکی هم بدست نیاوردیم، ارثیه هم نداشتیم بجز گنج👧👧👧👧👧👧نی نی خوشگلمون و یقین بخدا
عزیزای جوان به خدا توکل کنید و یقین حاصل کنید تا نتیجه ببینید....
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅ رهبر انقلاب در مهرماه سال ۹۱ و در جریان سفر به #خراسان_شمالی، در منزل خانوادهی شهیدان دوراندیش حضور یافتند.
👌خانوادهای که دو نفر از سه شهیدش، بچههایی بودند که والدین خانواده آنها را از #پرورشگاه آورده بودند تا بزرگ کنند.
✨ رهبر انقلاب در این دیدار خطاب به پدر شهیدان فرمودند:
«این که پدر و مادری با وجود داشتن بچه بروند از پرورشگاه بچه بیاورند، کار بزرگی است. شاید اصلا این نور شهادت که در خانواده شما تابید، ناشی از تفضل الهی باشد بخاطر این ترحمی که شما به این دو بچه کردید.» ۹۱/۷/۲۰
👈 شرح کامل این حضور را در پیوند زیر بخوانید:
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=21179
#فرزندخوانده
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅تفضل الهی...
رهبر انقلاب در مهرماه سال ۹۱ و در جریان سفر به خراسان شمالی، در منزل خانوادهی شهیدان دوراندیش حضور یافتند.
👌خانوادهای که دو نفر از سه شهیدش، بچههایی بودند که والدین خانواده آنها را از #پرورشگاه آورده بودند تا بزرگ کنند.
✨ رهبر انقلاب در این دیدار خطاب به پدر شهیدان فرمودند:
«این که پدر و مادری با وجود داشتن بچه بروند از پرورشگاه بچه بیاورند، کار بزرگی است. شاید اصلا این نور شهادت که در خانواده شما تابید، ناشی از تفضل الهی باشد بخاطر این ترحمی که شما به این دو بچه کردید.» ۹۱/۷/۲۰
👈 شرح کامل این حضور را در پیوند زیر بخوانید:
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=21179
#فرزندخوانده
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من
#فرزندخوانده
#رویای_مادری
#سبک_زندگی_اسلامی
حدود ۱۷ ساله که ازدواج کردم و عاشق فرزند بودم. خیلی دکتر رفتم شهرهای مختلف با هزینه های گزاف و حتی ای یو ای و ای یو اف چند بار ولی خدا نخواست.
شوهرم از سالهای اول راضی بود به فرزند خوانده ولی من قبول نمیکردم به خاطر حرف دیگران و اینکه دوست دارم بچه خودمو بزرگ کنم. دو سال پیش با کمک مشاور مذهبی و تشویق همسرم راضی شدم و پسری رو به فرزندی پذیرفتیم.
برای فرزند خوانده، به بهزیستی تقاضا دادیم و بعد از بازدید از منزل و عکس گرفتن و فرم پر کردن رفتیم تو لیست انتظار... که بالاخره به لطف خدا روز موعود رسید. بعد از دیدن گل پسرمون دنبال کارای اداری رفتیم. پزشک قانونی، آزمایشگاه، دادگاه، بهزیستی، و در آخر مشاوره که چند جلسه طول میکشه. در کل حدود ۲۰ روز طول کشید ولی باید کمر همت رو بست و اگر واقعا عشق و علاقه و توکل به خدا وجود داشته باشه هیچ سختی نداره...
البته باید شرایط هم داشته باشیم تاییدیه پزشکی و سن هم باید بالای ۴۰ سال نباشه و مالی داشته باشیم که به نامش بزنیم که اونم رئیس دادگاه از خودمون سوال کرد که چقدر میزنیم. که البته فقط تعهد میدیم و تو دادگاه ثبت میشه. کارای اداری که تمام شد عزیزمو تحویل گرفتیم بدون هیچ احساسی بهش... چند روز که گذشت شاید باورتون نشه طوری مهرش به دلم نشست که به شوهرم گفتم برو دوباره هم تقاضا بده... و دیگه یادم رفت که از کجا اومده....
منی که هر کس بهم میگفت این کارو انجام بده مخالفت میکردم الان تشویق میکنم دوستانی که مشکل منو داشتن از این نعمت الهی بی نصیب نباشن و باور کنن شاید قبلش دغدغه هایی باشه، بعد که فرزند میاد هیچ فکری برات مهم نیست، یعنی وقت فکر کردن نداری☺️ همه هم خوشحال و تشویقت میکنن...
باور کنید از پا قدمش زندگیمون زیر و رو شد و کلا رنگ و بوی دیگری به خودش گرفت. روحیه دوتامون خیلی عالی شد. برکت به زندگیمون سرازیر شد و.... و من پشیمان از اینکه چرا زودتر اینکار رو نمیکردیم و هیچ فرقی با بچه خودم نداره...
مادرم که اصلا راضی نبودن الان همش میگن همه نوه ها یه طرف پسر تو یه طرف... اصلا مهری به دل همه میندازه که باور نکردنیه...
اطرافیان هم خیلی دوستش دارن، حتی الانم که پسرم دو ساله هستش و خیلی هم کنجکاو... خیلی دوست دارم خدا فرزند دیگری بهمون بده حتی فرزند خوانده... لطفا برام دعا کنین....
و خوش به سعادت خانومایی که به حرف آقا گوش دادن و دنیا و آخرت شون رو شیرین کردند...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#مقام_معظم_رهبری
✅ تفضل الهی...
رهبر انقلاب در مهرماه سال ۹۱ و در جریان سفر به خراسان شمالی، در منزل خانوادهی شهیدان دوراندیش حضور یافتند.
👌خانوادهای که دو نفر از سه شهیدش، بچههایی بودند که والدین خانواده آنها را از پرورشگاه آورده بودند تا بزرگ کنند.
✨ رهبر انقلاب در این دیدار خطاب به پدر شهیدان فرمودند: «این که پدر و مادری با وجود داشتن بچه بروند از پرورشگاه بچه بیاورند، کار بزرگی است. شاید اصلا این نور شهادت که در خانواده شما تابید، ناشی از تفضل الهی باشد بخاطر این ترحمی که شما به این دو بچه کردید.»
۹۱/۷/۲۰
👈 شرح کامل این حضور را در پیوند زیر بخوانید:
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=21179
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۵۶
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندخوانده
#قسمت_اول
من ۲۸ سالمه، سال ۹۶ روز تولد امام حسین جان عقد کردیم😊 آشنایی ما به سه سال قبل از ازدواج برمیگرده ،همسرم اون موقع منو تو محیط کار دیده بود، اومده بودن برای تحقیقات قبل ازدواج، آدرس خونه و محل زندگی و همه رو پیدا کرده بودن...
یه روز یکی از همکارا اومد و گفت که یه نفر میخواد با شما صحبت کنه، کارتون داره،خواسته قبلش اجازه بگیره، منم که هنوز تو حال و هوای ازدواج نبودم متوجه نبودم که بحثی که قراره صورت بگیره اصلا چیه....
خلاصه ایشون اومدن و صحبت کردن گفتن منو دیدن و قصد ازدواج دارن، مام که هر دو طرف خانواده مذهبی بودیم در دقایق اول فورا به خانواده اطلاع دادیم.😅😅
تا قبل همسرم هرکسی خواستگار میومد میگفتم نه، بدون اینکه اصلا فکر کنم، ولی ایشون رو وقتی دیدم انگار صد ساله میشناختم ،خیلی قیافه با نمک و مذهبی و با ادبی داشت، خیلی باحیا بود، اصلا نگاه نمیکرد.
وقتی با خانواده موضوع رو مطرح کردم، گفتن با خانواده تشریف بیارن، اونام اومدن و گفتن ما به اصرار پسرمون اومدیم از راه دور دختر نمیگیریم خدانگهدار و رفتن😅😅
این قضیه همینطوری موند و من دلم گیر کرده بود به خودم قول دادم یا ایشون یا هیچ کسی، جناب همسر اونجا بود که گفتن سرکار خانم منتظر ما باشید دوباره برمیگردیم، ولی نیومدن و منم ناراحت از این اتفاق،
ولی به خدا سپردم که اگه به صلاح هست خودت جورش کن، ما هیچ گونه ارتباطی نداشتیم تا اینکه ۳ سال گذشت و یه دفعه جناب همسر سروکلش پیدا شد.
بعد از سه سال، با پدر بنده تماس گرفت که من خانوادمو راضی کردم اجازه میدید که بیایم، حالا بابای من اصلا یادش نبود این کیه🤣🤣🤣 خلاصه اینکه اومدن خواستگاری مجدد، ولی خانواده من گفتن اینا بعد از سه سال اومدن خیلی خانواده سختگیری هستن بهت تو زندگی خیلی سخته میگذره هااا...
گفتم نه خودم میدونم چکار کنم، بعد کلی دردسر عقد کردیم و ما بعد از سه سال باهم ازدواج کردیم، منو همسرم به شدت عاشق بچه هستیم طوری که اگه امکانش بود هر سال یه بچه میاوردیم، ولی زندگی اینطوری برامون رقم نخورد، هدف زندگیمون و مسیری که برنامه ریزی کرده بودیم برعکس شد، ما همون سال اول اقدام کردیم برای بارداری ولی نشد، از اونجا که عاشق بچه بودیم فورا رفتیم دکتر که زمان رو از دست ندیم ما میخواستیم هر دو سال یک بار بچه دار بشیم، رفتیم دکتر ولی جوابی رو گرفتیم که انگار قرار بود پایان زندگی مشترک ما باشه....
دکتر به ما گفت که مشکل داریم و ما نمیتونیم بچه دار بشیم، اون روز زمین و زمان جلو چشم ما سیاه شد، قبل اینکه به خودم فکر کنم داشتم به همسرم فکر میکردم که چطوری میخواد با این اتفاق کنار بیاد، همچنان میخواد با هم زندگی کنیم یا نه....
دکتر گفت شماها چرا ناراحت هستید، شما باهم بچه دار نمیشد اگه جدا بشید تک تک قادر به داشتن بچه هستید و این از نظر اون خوب بود ولی برای ما جهنم بود، ما همو خیلی دوست داشتیم، بعد از کلی ناراحتی و گریه گفتم تصمیمتو بگیر به منم فکر نکن، کدوم مرد هست که همسر بودن رو به پدر بودن ترجیح بده، برگشت گفت من😐 منم بعد از صدتا مرحله راستی آزمایی فهمیدم واقعا نمیخواد جدا بشه...
ما ک عاشق بچه بودیم تحمل نمیکردیم بدون بچه زندگی کنیم، نمیشد که از همم جدا بشیم، یه روز به همسرم یه پیشنهاد دادم گفتم ما هیچ راهی الان نداریم ولی یه راه مونده کاش بهش فکر کنی، گفتم من که قرار نیست باردار بشم که مامان بابا بشیم، خیلی از بچهها هستن الان بدون سرپرست دارن این روزا رو تجربه میکنن، بیا مثل بقیه زندگیمون رو تباه نکنیم. به جای ناراحتی و ماتم گرفتن کاری کنیم هم خودمون خوشحال بشیم هم خدا...
همسرم رفت سرکار بعد از چند ساعت تماس گرفت، گفت خانمی بریم فردا پرونده تشکیل بدیم، من از خوشحالی فقط گریه میکردم، رفتیم بهزیستی، پرونده تشکیل دادیم، بخاطر اینکه سن ما خیلی کمتر از بقیه بود فورا رفتیم تو اولویت، دو روز یکبار میرفتم میگفتم چی شد چرا زنگ نمی زنید، میگفتن وااای تازه پرونده تشکیل دادی چه خبرته خااانم😀
👈 ادامه در پست بعدی....
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۵۶
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندخوانده
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
انقدر هر روز رفتم اونجا که کلافه شدن، یک ماه نگذشت بهمون زنگ زدن که بیاید یه مورد هست، از خوشحالی داشتم پرواز میکردم، این قضیه رو به هیچ کسی نگفته بودیم، مشورت نکردیم، میدونستیم اگه بگیم مخالفت میکنن، خلاصه اینکه بچه عزیزمو دیدم الهی مامان براش بمیره که انقدر ناز بود، داشتم سکته میکردم. همش چندروزش بود، فورا همون روز رفتیم سیسمونی خریدیم، هر چیزی نیاز بود گرفتیم، چند روز بعد رفتیم پسر عزیزمو تحویل گرفتیم، بعد با خانواده همسرم و خودم واتساپ تماس گرفتیم و گفتیم که بابا مامان شدیم. 😍
همه تعجب کرده بودن فکر میکردن بچه رو دزدیدیم🤣🤣🤣🤣 افتادن تو عمل انجام شده، تبریک گفتن ولی همش پیام میدادن که الکی میگید، شوخی میکنید، گناه داشتن همچنان هنگ کرده بودن مام فقط میخندیدیم😆😆😆
برخلاف تصوری که داشتیم وقتی رفتیم خونه مادرامون، خیلی همه تحویل گرفتن از ذوق انگار واقعا من زایمان کردم، هیچ کسی هیچی نپرسید هیچ کسی دیگه ناراحتی نمیکرد که ما بچه نداریم، رفتار ما باعث شد که اجازه ندیدم کسی برامون تصمیم بگیره کسی برامون ناراحتی کنه، نوع زندگی ما دست خودمون بود.
از اینکه این تصمیم رو گرفتیم به شدت خوشحالم طوری که اگه شاید فیزیولوژیکی بچه دار میشدیم، انقدر ذوق نمیکردم.
بعد اومدن پسرم، خونه خریدیم، ماشین خریدیم، واقعا خیر و برکت رو به معنای واقعی احساس کردیم.
همیشه از خودم میپرسم کسی که توانایی بارداری رو داره چرا اقدام نمیکنه؟ مگه تو این دنیا لذتی، بزرگتر از داشتن بچه وجود داره مگه، اون کسی که هم دکتر گفته بچه دار نمیشه، چرا انقدر خودشو دردسر میده آسیب به خودش میزنه، ناراحتی میکنه تا آخر عمر خودشو از داشتن یه بچه محروم میکنه، مگه اون بچها که پدر و مادر ندارن، دیگه حق زندگی ندارن؟؟؟
خدا ما رو انتخاب کرده بود ک این مسیر رو بیایم و خوشحالم از اینکه سربلند شدیم تو این امتحان ،اگه تنها رسالت من تو این دنیا این بود که همچین تصمیمی رو بگیرم بهش افتخار میکنم از ته قلبم میگم خداااااااایا ممنونتم.
پسرم زیباترین، باهوش ترین، عاقل ترین بچه این دنیاس، تو این چند سال یکبار ما رو اذیت نکرده، دردسری نداشته، فقط خوشحالی بوده و خنده، به حدی قیافش به ما رفته که بقیه شک کردن که نکنه واقعا مال خودمونه همچنان شوخی میکنیم🤣🤣🤣🤣
یه نکته بگم تا یادم نرفته، اون موقع که گفتم خانواده همسرم راضی نبودن برای ازدواج ما، الان که انقدر منو دوس دارن همش همیشه میگن مارو حلال کنید که زندگیتون عقب افتاد زودتر با هم ازدواج نکردید.
از همه کسایی که به هر دلیلی توانایی بچه دار شدن رو ندارن، می خوام که به این گزینه هم فکر کنن، با خدا معامله عاشقانه کنید. طوری کمکتون میکنه که خودتون میمونید🤗
خانم عزیزی که هزارتا دلیل میاری که باردار نشی، منم میدونم به اندامت فکر می کنی، منم میدونم به دوران بارداری و زایمان فکر میکنی، منم میدونم گرونی هست، منم میدونم بچه بزرگ کردن سخته، منم میدونم شب نخوابی، از شیر گرفتن، از پوشک گرفتن، دندون درآوردن بچه چقدر سخته، میدونم فاصله کم بچها برات سخته، همش پر از مسئولیته، ولی کاش یه بار فقط یه بار به مراکز ناباروری سر بزنی، ببینی چقدر از زنا و مردا اونجا دارن با ناامیدی راه درمان رو میرن، بخوان شروع کنن به درمان الان باید از ۱۰۰ میلیون هزینه کنن، شما که میتونی بدون دردسر مادر بشی چرا داری گارد میگیری، اون دنیا جلوی امام زمان باید جوابگو باشی که نسل شیعه رو تداوم ندادی...
به امید خوشبختی تمام مردم عالم
یاعلی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۷۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندخوانده
من متولد سال ۶۳ هستم و در سن ۱۶ سالگی عقد کردیم و در سن ۱۸ سالگی زندگی مشترکمون رو شروع کردیم.
بعد از یک سال تصمیم به بارداری گرفتم اما نتیجه ای نگرفتم و پیگیری هامون برای درمان شروع شد، تا دو سال بعد یک سقط داشتم و بعدش تا ۱۴ سال همچنان در حال درمان بودیم و ۴ بار روش های مصنوعی ناباروری با اون هزینه های هنگفت رو هم تجربه کردیم وکلی تو وام و قرض افتادیم و البته کلی روحیه مون هم داغون شد.
خلاصه بعد از ۸,۹ سال به این نتیجه رسیدم که یه دختر از بهزیستی بیاریم چون همیشه اعتقاد و باوردارم تو این دنیا هر مشکلی یه راه حلی داره و بن بست و نشستن و گذر عمر کردن بی معناست، اما متاسفانه همسرم بسیار سختگیر بود و به همین راحتی ها قبول نمیکرد و متاسفانه متاسفانه یه ۳,۴ سالی طول کشید تا باحرف زدن و التماس و زاری کردن و تحقیق کردن راضی بشه والبته توکل به خدا و توسل به امام رضا بود که کوتاه اومد و قبول کرد و بالاخره ما در بهزیستی تقاضا دادیم.
بهزیستی هم گفتن باید تو نوبت باشیم. کلی جلسه و سوال پرسیدند، اومدند وضع زندگی مونو دیدند، معمولا یک تا پنج سال تو نوبت می مونی اما چون موقعیت شغلی و مذهبی بودن خانواده براشون مهم بود و اینکه عنایت امام رضا علیه السلام شد، بعد از ۸ماه وقتی تو حرم امام رضا بودم از بهزیستی بهم زنگ زدند که تا چند روز دیگه آماده باشیم برای تحویل دخترمون که این زیباترین هدیه ای بود که امام رضا جان مون بهم عنایت کرد.
به اصرار من بچه ۴۰ روزه رو بهمون دادن به خاطر مسائل محرمیت. و چون شیرخوار بود، یک شبانه روز خواهرم به بچه شیر داد و از این راه به پدروبرادرم محرم شد. از سمت همسرم هم صیغه محرمیت به پدربزرگ آقام خونده شد و به همسرم و پدرشوهر و برادرشوهرام محرم شد.
بعد از اومدن این بچه، زندگیم این نعمت و فرشته الهی شد، دختری مهربون و ناز به نام ریحانه جون☺️ که به زندگی مون روح و نشاطی وصف ناشدنی داد و الان ۶ ساله کنارمون هست با افتخار😍
البته دوسالی هست از بهزیستی پیگیریم که یه خواهر برای ریحانه مون بیاریم اما متاسفانه سختگیری های بهزیستی زیاده و بچه نمیدن، اما دعا می کنم و محتاج دعاهای شما خوبان هستم که فرجی بشه و دوباره خدا ما رو لایق بدونه تا سرپرستی یتیم دیگه ای رو بعهده بگیریم. چون تک فرزندی خیلی بده و بچه های زیاد بانشاط تر هستند مطمئنا...
همه ما یه قصه و سرنوشتی داریم که با درایت و توکل میتونیم بهترین تصمیم ها رو تو زندگیمون بگیریم و باقیات و صالحات زیبایی چون فرزندان صالح از خودمون بجا بذاریم.
خانم هایی که شرایطشون مثل من هست حتما این راه فرزند خواندگی رو پیگیر باشند که بهترین ذخیره برای دنیا و آخرت شون و بهترین تبلیغ برای فرزندآوری هست در این موارد ناباروری.
هرچند از لذت زیبای طبیعی مادر شدن محرومیم و خیلی سخته این محرومیت برای هر زنی، اما از این راه مادرشدن هم عالیه و لذتش کمتر نیست.
ممنونم از صبر و حوصله تون. التماس دعا. عاقبتتون بخیر.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
گاهی بیان روایت گونه ی زندگی دیگران می تونه تلنگری باشه برامون، من شرایط چند نفر از اطرافیانم رو که خودم مشاهده کردم، میخوام خدمت تون بگم:
🔹 یکی از دوستام، ١۵ سال از ازدواجش میگذره، همسرش ناباروری داره، چند بار هم با روشهای کمک باروری اقدام کردن اما به نتیجه نرسیدن، میگفت طبق بررسی و نظر متخصصین، آقاشون بخاطر اینکه در دوران جوانی، در باشگاه بدنسازی از آمپول ها و داروهای هورمونی استفاده میکرده، دچار مشکل شده... لذا: آقایون مواظب سلامت خودتون باشین، فکر نکنید ناباروری فقط از طرف خانمهاست، طبق تحقیقات یک سوم ناباروری ها از طرف آقایون هست.
🔹 یکی از دوستان دیگه، بعد از ازدواج باردار شده، بخاطر رفتن سر کار، تا ۵ سالگی بچه اش اقدام به بارداری نکردن، تا سر فرصت و بعد از ثبات کار به فکر بچه بشن، از زمانی که اقدام کرده متاسفانه خانم باردار نمیشه، دکترا گفتن ذخیره تخمدانی تون کم هست و شاید با روش های کمک باروری بشه براتون کاری کرد... لذا :بخاطر کار و درس و... هیچ وقت فرزندآوری تون رو به تاخیر نندازین.
🔹 یکی دیگه از دوستان، خانم بعد از ۴ سال زندگی مشترک و داشتن یک فرزند، بخاطر اعتیاد و بداخلاقی از همسرش جدا شده، همیشه تو مجردی می گفت من میخوام ۴ تا بچه بیارم، ولی سرنوشت طور دیگه ای رقم خورد براش. الان میگه کاش زمانی که از همسرم جدا شدم، لااقل ۲یا۳ تا بچه میداشتم. لذا :تو فامیل به فکر ازدواج افراد طلاق گرفته هم باشین. یا لااقل وقتی کسی به فکر ازدواج با یک خانم یا آقای طلاق گرفته هست، نگین اگر آدم خوبی بود، همسر اولش طلاقش نمی داد.
🔹 یکی دیگه از دوستان هم بعلت ناباروری، مدتی زندگیش بهم ریخته بود، دائم هراس و نگرانی، تا بالاخره زن و شوهر راضی شدن و یک دختر ناز از بهزیستی برداشتن، هم ثواب کردن و هم زندگی این زوج از نظر روانی و اجتماعی عالی شد، پا قدم دخترش براش خیر بود. لذا: وقتی خدا یک در رو بست، درهای دیگه ای به روت باز میکنه، کافیه با دقت به اطرافت نگاه کنی.
🔹 یکی از همکارام هم، بچه دار نمیشدن، سال گذشته خانم یک بچه رو به فرزند خواندگی برداشت، و بعد از ۹ ماه که از مرخصی آمد، خودش حامله بود.. چقدر حال دل آدم خوش میشه وقتی خبر بارداری یک نفر رو میشنوه. لذا: به خدا اعتماد کنید. اون بهترین ها رو برا شما میخواد
🔹 گروهی هستن که میگن ما دوست داریم برای جوان ماندن ایران کاری کنیم، اما دیگه سن مون گذشته، شرایط باردار شدن نداریم، درسته شما توان بارداری ندارین اما میتونین اگر فرزند در شرف ازدواج دارین، شرایط ازدواج آسان برای بچه هاتون رو مهیا کنید، تا لااقل اونا برای فرزندآوری به موقع اقدام کنن، اگر هم بچه تو این سن ندارین، میتونین با معرفی جوانان دم بخت و واسطه شدن برای ازدواج دیگران، قدم خیر بردارین، از طرفی اگر در اطرافیان، خانواده تک فرزند دارین حتما هر بار که اون نفر رو میبینید یک تلنگر بهش بزنید، در مورد رزاقیت خدا، معایب تک فرزندی و... باهاشون صحبت کنید از خانواده های خوش جمعیت و باشکوه براشون بگین تا شاید کم کم بتونین در ذهن اونا اثر مثبتی بذارین و اونا رو به تفکر در این خصوص وادار کنید ... لذا: همه ما مسئولیم، همه ما می تونیم در راستای فرمایشات رهبر عزیزمون و داشتن ایران جوان و ابر قدرت گام برداریم.
#سبک_زندگی_اسلامی
#فرزندآوری
#ناباروری
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#واسطه_گری_ازدواج
#جامعه_دوستدار_کودک
#خانواده_دوستدار_فرزند
#فرزندخوانده
#عبرتها
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ درباره فرزندخواندگی بخوانید و بدانید.
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
✅ تفضل الهی...
رهبر انقلاب در مهرماه سال ۹۱ و در جریان سفر به خراسان شمالی، در منزل خانوادهی شهیدان دوراندیش حضور یافتند.
👌خانوادهای که دو نفر از سه شهیدش، بچههایی بودند که والدین خانواده آنها را از پرورشگاه آورده بودند تا بزرگ کنند.
✨ رهبر انقلاب در این دیدار خطاب به پدر شهیدان فرمودند: «این که پدر و مادری با وجود داشتن بچه بروند از پرورشگاه بچه بیاورند، کار بزرگی است. شاید اصلا این نور شهادت که در خانواده شما تابید، ناشی از تفضل الهی باشد بخاطر این ترحمی که شما به این دو بچه کردید.»
۹۱/۷/۲۰
👈 شرح کامل این حضور را در پیوند زیر بخوانید:
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=21179
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ یه پیشنهاد عالی...
#رویای_مادری
#فرزندخوانده
#طرح_اکرام
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۹۶
#فرزندآوری
#حق_حیات
#سختیهای_زندگی
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
۱۶ ساله بودم که به اصرار خواستگار، ازدواج کردم اما این ازدواج اول تمام سختی هام بود، همسرم از همون ماه های اول خیلی اذیتم کرد، یک سال و ۸ماه بعدش به خواست خودم و بخشش مهریه جدا شدم.
بعد از پنج سال در سن ۲۲ سالگی عید سال ۹۷، همسایه ۱۷ سال پیشمون پدر رو میبینن و قرار میذارن بیان عید دیدنی، اون روز میخواستم برم مهمونی خونه دوستم همه چی دست به دست هم داد که من بعد از اومدن مهمون ها برم.
زنگ در خورد و همسایه ۱۷ سال پیش با خانوادشون اول پسرشون اومد بالا پرده تکون خورد من دیدم یک آقا با لباس روحانیت از پله میاد بالا، باورم نمیشد محمد طلبه شده باشه.
وقتی نشستن من گفتم آقا محمد الان اینقدر با وقار شدین، من یک عکس از بچگیمون دارم با لباس تو خونه ای، ادا خشایار در آوردین و این حرف من خاطرات دوران کودکی رو برای محمد آقا زنده کرد.
۱۳ بدر شد من رفتم سر مزار شهید مدافع حرم که دوست پدرم بود، نشسته بودم و کتاب شهید هادی رو میخوندم.
آقایی اومد و رو به رو من نشست سرمو بالا کردم دیدم آقا محمده، بعد احوال پرسی گفتن اینجا چه میکنید؟ منم مفصل توضیح دادم که شهید هادی دوست منه من هر پنج شنبه میام سر این مزار شهید که دوست پدرمه و نامه برای شهید هادی مینویسم لبخندی از رو تایید زدن و یک تسبیح شرف شمس که تو دستشون بود، هدیه دادن بهم...
چند وقت بعد قرار بود خانواده آقا محمد گویا برای من خواستگاری بفرستن اما نگو دل خودش گیر کرده بود و میترسید من به طلبه جواب منفی بدم.
محمد قبلاً مهندس بوده با حقوق بالا اما بخاطر علاقش به طلبگی وارد حوزه میشه و بخاطر همین همسر سابقش ازش جدا میشه و هرچی داشته و نداشته رو ازش میگیره
خلاصه من و محمد زندگی خودمون از زیر صفر شروع کردیم اما عاشق هم بودیم. مهریه من برداشتن یک فرزند یا چند فرزند به فرزند خواندگی بود، همون ماه اول عقد خدا توفیق داد و من باردار شدم و با مخالفت ها سخت خانواده ها مواجه شدم برای نگهداری از فرزندم، وقتی همه میگفتن باید سقط بشه تا برات عروسی بگیریم.
انقدر تحت فشار بودم برای سقط که بی خبر رفتم مشهد، سه روز دنبالم میگشتن و من تو حرم به امام رضا گفتم خودت فرزند منو نگهدار و در رکاب خودتون پرورش بده و همه رو راضی کن.
پدر فهمیده ای داشتم با وجود همه ی اذیت ها پدرم پشتم بود و منو با خرید جهاز کامل فرستاد خونه ی بخت...
خانواده همسرم به شدت مخالف نگه داشتن بچه ام بودن و چون من گفتم نگهش میدارم، منو از همه چی محروم کردن در بدترین شرایط مالی همسرم...
فاطمه خانوم فرشته کوچولو من خرداد ۹۸ دنیا اومد، در سه ماهگی فاطمه، ما بخاطر تحصیل همسرم راهی مشهد شدیم با اندکی رهن و اجاره که واقعا واقعا کم بود، دوباره رفتم پیش امام رضا گفتم آقا در شهر شما یک خونه کوچیکم نیست برای ما فقیر درگاه شما؟ که خیلی معجزه وار یک خونه نزدیک حرم برامون پیدا شد، اینقدر اوضاع مالی بد بود که حتی پول خرید نان هم نداشتیم و هیچ کسی کمک حال ما نبود.
تو این اوضاع پدر همسرم یهو گذاشت و برای همیشه از پیش خانواده رفت از طرفی همسر من بخاطر ورشکستگی پدرش، همه وام ها رو بنام خودش برداشته بود، پدرش رفت و ما موندیم یک عالمه قسط و بدهی... از طرفی هر چند ماه یکبار، باید مهریه میدادیم به خانوم سابقش، گذشت
خیلی روزا بدی بود بخاطر همسرم خیلی از تیکه های جهیزیه رو فروختم.
ر این بین شرایطی پیش آمد، همسرم آزمایشی داد که متوجه شدیم اسپرم صفر شده، دکترا میگفتن از استرس هست. همسرم واقعا پیر شده بود تو این مشکلات
مونده بودم چکار کنم؟ چطور همسرم رو از این شرایط سخت نجات بدم، آخه خیلی خودش باخته بود و افسرده شده بود.
با خدا و امام زمان معامله کردم. گفتم با همین اوضاع مالی میرم بهزیستی تقاضا بچه میدم. خیلی رفتم بارها بارها بدترین برخورد ها باهام شد. اون موقع دخترم ۲ ساله بود.
صاحب خونه گفت باید بلند شید. ماهم مونده بودیم چطور با این رهن و اجاره که داریم خونه پیدا کنیم، سختی خیلی کشیدیم خیییییلی ها... تمام دکترا رو رفتیم، می گفتن فقط باید استرس کم بشه و درمان نداره...
دوبار رفتم پیش امام رضا آقا نذار طلبه شما پیش زن و بچش خجالت بکشه، آقا ما جایی جز شما نداریم. فردا شد از حوزه زنگ زدن خونه هست با این شرایط برید ببینید، رفتیم اینقدر نزدیک آقا که پیاده میشه رفت حرم...
خیلی دوندگی کردم که بتونم از بهزیستی بچه بگیرم، هربار نمیشد و نمیدادند. ماه رمضون شبها احیا گفتم خدایا شرط من برای ازدواج با روحانی بچه بوده، میخواستم شیعه ها زیاد بشن و من حداقل سهمی داشته باشم. خدایا نه دیگه میتونم خودم بچه بیارم نه بهم بچه های یتیم رو میدن، کمکم کن.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۹۶
#فرزندآوری
#حق_حیات
#سختیهای_زندگی
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
بعد از احیا یک پیامک اومد برام که بهزیستی با شرایط ویژه ای بچه میده، اسم این بچه ها فرزند میهمان هست یعنی امکانش هست تا دوسال پدر و مادرش پیدا بشن و بگیرنش ازت
اما من به همین هم قانع بودم چون میگفتم یک روز پرستاری از این بچه یتیم آینده و آخرت منو میسازه و اینکه حداقل اون بچه دوسال میدونه مادر داشته خیلی چیزا رو درک میکنه، محبت، عشق، مادر، پدر، خانواده...
وقتی هم که خانوادش بیان قطعا از من براش خیلی بهترن، هرچی باشه پدر و مادرشن
دل به دریا زدم و رفتم موسسه چند جلسه مشاوره، بازدید از خونه که میترسیدم رد بشه چون خونه ما ۶۵ متره و طبقه چهارم و اجاره است، درآمد همسرم خیلی پایین تر از خط فقره...
اما با دل و جرات و بخاطر هدفی که داشتم جلو میرفتم، همسرم بخاطر مهریه من دینی به گردن خودش میدونست از طرفی هم اینکار رو دوست داشت و میگفت کسی که به یتیم خدمت کنه، همنشین پیامبر، من حتی میگفتم بچه تحت درمان هم راضی ام نگه دارم اونام دل دارن عیبی ندارد من اذیت شم.
یکسری کار اداری انجام شد و گفت باید برید تو نوبت، چند روز طول کشید شهادت امام صادق تلفنم زنگ خورد یک پسر ۱/۵ ساله، سالم پدر و مادرش دچار اعتیاد بودن این بچه حتی شناسنامه نداشت با سوختگی بردنش بهزیستی در ۸ ماهگی، رو بدنش رد آزار اذیت خانوادش هست.
دو دل بودم برم ببینمش یا نه اصلا پسر دوساله میتونم نگه دارم یا نه؟ گفتم میرم حتما حکمتی داره چون میگفتن به من فقط دختر میدن بخاطر که بچه زیستی من دختر بود، چی شد زنگ زدن برای پسر؟ حتما حکمتی داشت.
بعد که فکر محرمیت رو کردیم، رفتیم دیدنش، تو سالن انتظار نشسته بود. صدای کفش جیغ جیغی میومد یک پسر بچه از در اتاق اومد داخل، چهره ملیح و دلنشینی داشت. همینکه منو دید خندید بغلش کردم و بهش خوراکی دادم. گفتم به همسرم بریم که کاراش بکنیم و ببریمش خونه...
وقتی داشتم از در اتاق میرفتم دستشو از من جدا نمیکرد و دنبالم گریه افتاد فقط خدا میدونه من چقدر گریه کردم، چقدر غصه خوردم به مظلومیت این بچه ها...
برای محرمیت، از طرف من به مادر بزرگم که بدون همسر هستن، محرم شد که اینطوری به من و خواهر و مادرم و همسرم محرم میشه و از طرف همسرم به دختر خواهر شوهرم، که به مادر همسرم و خواهرشون و مادربزرگشان محرم شد.
اسمشو گذاشتم محمد صادق و گفتم برام مهم نیست میخواد دائمی بشه در آینده یعنی مال خودمون بشه یا نه مهمان باشه و بیان ببرنش، من این لحظه های که باهمیم، خوش هستیم.
محمد صادق خیلی منو اذیت کرد، خیلی شیطون بود و خیلی خیلی بی کله کارای خطرناک میکرد، طوری که از وقتی اومد تا ۶ماه که گذشت من ۱۰ کیلو کم کردم اما قدمش برای من خیر بود. دخترم حالش خیلی بهتر بود و دیگ هی نمیگفت داداش و آبجی می خوام. قرض های همسرم داده شد، مهریه خانوم سابق به لطف خدا داده شد، همسرم کار خوبی پیدا کرد و طلبگی رو ادامه میداد و زندگی ما جوری شد که ما اصلا نمیفهمیدم این همه برکت از کجا میاد!
با عقل جور در نمیاد واقعا، با درآمد ۸ میلیونی، ۱۵ میلیون قسط، خرج خونه، خرج بچه ها، اجاره خونه، خرج مادر همسرم، که همسرم میداد و اون بار اولین و آخرین باری بود که حساب کتاب کردیم چون بهتره که ندونیم عقل ما قد نمیده به لطف کرم خدا (ما چیزی به نام محمد صادق نکردیم، نداشتیم که بکنیم فقط با یک تعهد نامه به لطف خدا حل شد )
الان محمد صادق ۲/۵ و کنار ما داره زندگی میکنه باور کنید این بچه وقتی اومد میوه نمیدونست چیه، بغل نمیدونست، بوس نمیدونست، مامان و بابا نمیدونست چیه و اینها قلب منو به درد میآورد که چرا میگیم بچه خودم باشه، چرا میگیم بچه خودِ آدم چه گلی به سرت میزنه که این بزنه و....
اینام آدمن، حق زندگی دارن، حق دارن مادر و پدر داشته باشن، گناهی ندارن که پدر ومادرشون آدم های با صلاحیتی نبودن
حالا محمد صادق یک پسر معمولیه و روزی چند بار به من میگه مامانی دوستت دارم ❤️
چند روز پیش دخترم آرزو میکرد که خواهر دار بشه اونم دوقلو منم ته دلم میخندیدم آخه چه جوری؟ دیگه به ما نمیدن بچه خودمم که با وضع بیماری همسرم بچه نمیتونم بیارم.
رفتیم موسسه که ببینم آقا محمد صادق تکلیفش چی میشه. آخه ۶ماه که دادگاه گفته بود تموم شده بود، گفتن ان شالله دائمی میشه.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۹۶
#فرزندآوری
#حق_حیات
#سختیهای_زندگی
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_سوم
من و همسرم گفتیم نمیشه یک بچه دیگه هم بهمون بدین؟ اونا پرسیدند که چرا میخواین؟ گفتم دختر من خواهر میخواد، خوب وقتی میشه اینجوری هم ثواب کنی، هم یک بچه بی سرپرست مادر دار بشه ،چی بهتر از این (از طرفی که بهزیستی پوشک و شیرخشک این بچه ها رو تامین میکنه یعنی محمد صادق تا ۲ سالگی پوشکش رو میدادن) و صادق برای ما برکت زیاد داشته، دوست دارم تمام بچه های اینجا رو ببرم خونه، از طرفی مهریه ام همینه... گفتن دختر یا پسر؟ گفتم نوزاد دختر میخوام یا دوقلو دختر یا دوقلو دختر و پسر...
گفتن پس باید برید تو صف، گفتم اشکالی نداره ولی من خیلی مشتاقم اگر میشه زودتر به نوبت ما رسیدگی کنید (هر ماه یک بار برای بازدید از بچه میان منزل از طرف بهزیستی) از طرفی که سابقه ما خوب بود و صادق پیشرفت چشم گیری داشت گفتن دوقلو میخواین؟ گفتن اررره چی از این بهتر، دوتا برکت و رحمت...
گفتن برید شیر خوارگاه دیدن بچه ها تا اگر بشه همین امروز کاراشو بکنیم. بدو بدو رفتیم باز هم اون اتاق انتظار و اسم ۳۰۰تا بچه بی سرپرست که رو تخته بود، منو داغون کرد.
یهو با صدای نوزاد به خودم اومدم، وقتی قل اول رو گذاشتن بغلم، اشک تو چشام جمع شد و دوباره گریه امانم نداد. اینقدر اینا ناز بودن و خنده رو، عجله ای رفتم کاراشون کردم. بنده خدا مسئول شیرخوارگاه رو تا بعد از ساعت کاری نگه داشتم تا بچه ها رو تحویل گرفتم و اسمشون گذاشتم معصومه و زینب...
همه بهم میگن سختته، دور از خانواده دست تنها، ۴تا بچه اما انگار من انرژی مضاعفی دارم و همسرم بی نهایت خوشحاله
راستی اصلا از برخوردها نترسید، وقتی محمد صادق گرفتم تا دوهفته خانواده ها باهامون دعوا داشتن اما به محض که دیدنش عاشقش شدن و الان عزیز دل همه است و صدر نوه ها...
لطفا لطفا کمی به سرنوشت من فکر کنید من الان غرق در خوشبختی ام، با اینکه خونه اجاره ای دارم ولی میدونم این بچه ها منو خانه دار میکنن چون بی نهایت برکت دارن
بلافاصله بعد از آوردن دخترا، همسرم تو یک آزمون استخدامی قبول شد و ان شالله بهمن میخواد بره مصاحبه
امیدوارم هر خانواده ای فقط یکی از اون بچه ها رو بیاره تا دیگه هیچ شیر خوارگاه وجود نداشته باشه الهی آمین ❤️
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
✅ تفضل الهی...
رهبر انقلاب در مهرماه سال ۹۱ و در جریان سفر به خراسان شمالی، در منزل خانوادهی شهیدان دوراندیش حضور یافتند.
👌خانوادهای که دو نفر از سه شهیدش، بچههایی بودند که والدین خانواده آنها را از پرورشگاه آورده بودند تا بزرگ کنند.
✨ رهبر انقلاب در این دیدار خطاب به پدر شهیدان فرمودند: «این که پدر و مادری با وجود داشتن بچه بروند از پرورشگاه بچه بیاورند، کار بزرگی است. شاید اصلا این نور شهادت که در خانواده شما تابید، ناشی از تفضل الهی باشد بخاطر این ترحمی که شما به این دو بچه کردید.»
۹۱/۷/۲۰
👈 شرح کامل این حضور را در پیوند زیر بخوانید:
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=21179
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ تجربه ی ۸۹۶...
#فرزندآوری
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
#بازخورد_اعضا
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ امکان واگذاری «سرپرستی موقت» کودکان بدسرپرست به متقاضیان فرزندخواندگی
وزیر دادگستری در خصوص اصلاح آیین نامه حمایت از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست گفت: بر اساس این آییننامه دیگر نیاز نیست منتظر فرآیندهای طولانی فرزندخواندگی ماند و به محض اینکه کودک بیسرپرست و بدسرپرستی با دستور دادستان در اختیار سازمان بهزیستی قرار گرفت، سازمان میتواند او را به خانوادههایی که مایل به نگهداری موقت هستند، تحویل دهد.
http://fna.ir/3fvgeu
#فرزندخوانده
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۵۳
#رویای_مادری
#ناباروری
#فرزندآوری
#معرفی_پزشک
#فرزندخوانده
#توکل_و_توسل
من متولد ۶۳ هستم، کلاس اول دبیرستان بودم که با پسرعمه ام عقد کردیم. حدود ۱۴ سال سن داشتم.
سال ۸۱ زندگی مشترکمون را شروع کردیم، اون موقع ۱۸ سال داشتم، تازه دیپلم گرفته بودم.
همون اوایل زندگی خیلی بچه دوست داشتیم، همش دعا میکردم که زود بچه دار بشم. یک سال که گذشت هیچ خبری نشد تصمیم گرفتم برم دکتر، توی شهر خودمون هرچه دارو استفاده کردم، بازم خبری از بارداری نشد.
تصمیم گرفتم برای درمان به یزد بریم اونجا هم درمانی حاصل نشد. چندتا دکتر دیگه هم رفتم بالاخره سال ۸۸ باردار شدم، بدون علت سقط شد. بعد از ۹سال تصمیم گرفتیم از شیرخوارگاه فرزندی را به سرپرستی قبول کنیم، یک گل پسر ۴ماهه که خیلی پرصدا هم بود به ما دادن و من با جون و دل ازش مواظبت میکردم و خیلی دوستش داشتم و دارم.
پسرم امین آقا که روز به روز بزرگتر میشد من باز به دکتر رفتنم ادامه میدادم. هیچ وقت ناامید نمیشدم.
سال ۹۵ آی وی اف انجام دادم، دوتا جنین انتقال دادم که جوابش منفی شد. بازم کم نیاوردم، همه جور دکتری طب سنتی هم امتحان کردم، هرکه هر چی میگفت میخوردم.
سال ۹۸ باردار شدم که همون ماههای اول بازم سقط شد. هنوزم امیدوار بودم تا سال ۱۴۰۰ حساب کردم ۲۵ جا دکتر رفته بودم.
سال ۱۴۰۰ بازم ۲تا از جنین های فریز شده که داشتم انتقال دادم، بازم جواب منفی شد. آقام بهم میگفت تا کی میخوای بری دکتر، این همه دارو نخور، ضرر داره برات منم میگفتم تا وقتی حامله بشم.
سال ۱۴۰۱ یکی از اقوام بهم گفت آزمایش ایمنی دادی تا حالا من که اولین بار بود میشنیدم، گفتم نه... گفت تو اصفهان آقای دکتر رضایی ان شاالله عمربا عزت داشته باشن انجام میدن. برو به امید خدا تصمیم گرفتیم که بریم.
دوبار نوبت گرفتم دودل بودم که بریم. گفتم شاید اینم نشه آقام هم میگفت ما که همه راه درمانی رفتیم، اینم امتحان میکنیم ان شاالله خدا کمک میکنه.
برج ۶ همون سال برای بار اول رفتیم اصفهان آزمایش ایمنی رو انجام دادیم، ماه محرم بود برای بار دوم که میخواستیم بریم یک ماه بعدش ماه صفربود، شب شهادت امام رضا علیه السلام جانم به قربانش😭
تو مسجد محله مون مراسم بود، بانی مسجد اعلام کرد که هزینه گوشت شام امشب هنوز پرداخت نشده، آقام همون جا نذر کردن که یا امام رضا فردا داریم میریم دکتر دست خالی برنگردیم و هزینه گوشت رو پرداخت کردن.
روز بعد برای بار دوم رفتیم اصفهان برای آزمایش که انجام دادیم دکتر هم قول صددرصد به ما نداد که حتما باردار میشین به لطف خدا و امام رضا و دکتررضایی ماه بعدش من باردار شدم، خودم هم باورم نمیشد ولی ته دلم روشن بود که امام رضا حاجتمون رو میده.
بالاخره بعد از ۹ماه انتظار گل پسرم علی آقا بعد از ۲۱ سال تیرماه ۱۴۰۲ بدنیا اومد، الان ۱۰ماهه است. امیدوارم از سربازان امام زمان عج باشه و در راه ولایت و رهبری قدم بگذاره.
ان شاالله خداوند قسمت همه چشم انتظارها کنه طعم شیرین بچه دار شدن رو به زودی و اصلا ناامید نشن و تلاش و پشتکار داشته باشن ان شاالله به نتیجه میرسن🤲
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075