🔹 _ما در حال حاضر میخواهیم در یکزمان مترجم، متفکر، مبارز سیاسی، فیلسوف و خوشتیپ باشیم و این نمیشود.
🔸 _فلسفه اساساً کار آسانی نیست. اگر کسی بخواهد بهطورجدی فلسفه بخواند، این کار نوعی نظم و انضباط روحی و روانی میخواهد. برای اینکه فلسفه در ایران احیا شود، باید از کلاس فلسفه که متکی به خطابه است دوریکنیم و متن محوری را جایگزین کنیم .
📚 برشی از مصاحبه با #محمد_علی_مرادی
- اینکه مترجم فقط یکزبان خارجی بداند، برای ترجمه متون سنگینی چون هگل و کانت کافی نیست. این نباید زحمات این دوستان را بیارزش کند. اما ما باید به سمتی برویم که بتوانیم با استانداردهای جهان حرکت کنیم. ما نمیتوانیم زمانی که نقد سیاسی را مطرح میکنیم، در استاندارهای جهانی سخن بگوییم، اما وقتی خودمان دستبهکار تولید میشویم، این استاندار را نداشته باشیم. پس یک ترجمۀ قابلقبول شرایطی دارد. نخستین شرط آن، تحصیل آن رشته به همان زباناصلی است. بعدازآن است که باید تکلیف خود را روشن کنیم. آیا ما میخواهیم مترجم باشیم یا متفکری در قلمرو زبان فارسی؟ بسیاری به من میگویند چرا ترجمه نمیکنی؟ جواب من این است که چون تخصص ترجمه را ندارم. ترجمۀ متون فلسفی مانند کانت و هگل یک شرط لازم دارد که آنهم آموزش در این رشته است؛ اما یک شرط کافی نیز دارد و آنهم دانش ترجمه این متون است که من نه علاقهاش را دارم نه تخصصش را. پس ما باید بهطرف این شکل مدرن از تقسیمکارها برویم و از این اصطلاحات مندرآوردی جهانسومی مانند «مترجم-متفکر» بیرون بیاییم.
- مترجمی کاری بهطور عمده تخصصی و صوری است که شیوۀ زندگی خاص خود را میطلبد. به نظرم این شعار سپهری وصف حال اوست: «به سراغ من اگر میآیید نرم و آهسته بیاید». به نظرم آقای ادیب سلطانی این پروژه را در سطح استاندار جهانی دنبال کرده است. حال میتوان با بنیادهای نظری او در مورد زبان اختلاف داشت؛ اما کسی نمیتواند در این شک کند که او دقیقترین ترجمه از کانت در تمامی زبانها را صورت داده است. ترجمۀ او از انگلیسی و فرانسوی هم دقیقتر است؛ اما اینکه چرا ترجمۀ او را نمیخوانند، اما ترجمۀ انگلیسی کانت در محافل آکادمیک ما خوانده میشود، دلیلش برمیگردد به اینکه فلسفه اینجا هنوز شأن و منزلت خود را ندارد. ما در ترجمه یک استاندارد جهانی داریم و آنهم ادیب سلطانی است. حالا اگر کسی میخواهد در فرم زبانی دیگر، بهطور مثال سنت فروغی، آن را ترجمه کند که کاری بسیار عالی است، باید دقتهای ادیب سلطانی را داشته باشد. توجه کنید که ادیب سلطانی در ساختار زبان آلمانی این کتاب را ترجمه کرده است.
-ما باید بدانیم که مترجم متفکر نیست و باید تلاش کنیم که این دو مقوله را از یکدیگر تفکیک کنیم. ما در حال حاضر میخواهیم در یکزمان مترجم، متفکر، مبارز سیاسی، فیلسوف و خوشتیپ باشیم و این نمیشود؛ اما راجع به ده درصد و نود در صد بههرحال ما که نمیتوانیم به فهم ناب از هیچ متفکر کلاسیکی دستیابیم. آن جوان هم که به همان سطح از فهم رسید و در آن راستا تلاش کرد، بازهم خوب است که تلاش میکند. من از این موسسههای پرسش و رخداد و امثالهم دوری میکنم، چون آنجا مونولوگ است.
-باید موسسههایی راه بیندازیم که دیالوگ-محور باشند.
- باید متن را خواند و سر کلاس نباید آنچنان محیط رعب و وحشتی ایجاد کرد که دانشجو نتواند حتی همان درک دهدرصدی خودش را بیان کند. بیان همان ده درصد، آغازِ درستی است؛ اما باید او یاد بگیرد. باید تن به انتقاد بسپرد و میتوان البته همان درک دهدرصدی او را موردنقد قرارداد. کلاسهای من متنخوانی است و همواره این را میگویم که در سر کلاس آنکس که چیزی میگوید، هرچند اشتباه، برای من بسیار جالبتر است تا آنکسی که بخواهد فقط مصرف کند. پس همان تلاشهای عنایت، مرتضوی، زیبا جبلی و پرهام شروع راهی است که میخواهیم آغاز کنیم؛ اما باید از آنها عبور کنیم. کما اینکه هگل و کانت و فیشته و شیلینگ و هایدگر را در خود زبان آلمانی با تصحیحهای گوناگون چاپ میکنند. ما باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که متن کلاسیک را نمیتوان صددرصد فهمید؛ اما ما تلاش میکنیم این متون را دوباره فهم کنیم. این تلاشی انسانی است که باید دوباره پرسید و دوباره فهمید، چراکه فرهنگ بشری چیزی جز این اندوختهها ندارد.
_____
#فلسفه #ترجمه #علوم_انسانی
__
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
قسمت دوم~1.mp3
14.12M
▪️#پادکست_نظامی_گنجوی
▪️لیلی و مجنون
▫️قسمت دوم
خوانش و شرح: محمدرضا طاهری
.
.
.
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
🖊 چرا جمهوری اسلامی در تربیت "دهه هشتادی" ها شکست خورده است؟
✍️ مهران صولتی
حسین یکتا عضو قرارگاه عمار (کلیپ پیوست) در حال تبیین نقشه های دشمن برای تاثیر گذاشتن روی دهه هشتادی هاست. یکتا ملایم سخن می گوید. طنازی می کند و حتی از مقدسات برای جا انداختن استدلال های خود مایه می گذارد. ویژگی هایی که به جز آخری خیلی در میان انقلابیون سابقه ندارد. یکتا را می توان یکی از نمایندگان شاخص جمهوری اسلامی در مواجهه با دهه هشتادی ها دانست. ولی واقعیت این است که این تلاش ها هم نتوانسته به پرورش نسلی در تراز آرمان های انقلاب اسلامی بینجامد. چرا؟
✅ نظام سیاسی در ایران ایدئولوژیک است و ایدئولوژی؛ سازه ای انتزاعی برای توجیه تبعیض، توهم آفرینی و غیریت سازی است. تربیت مبتنی بر ایدئولوژی لاجرم عمودی، آمرانه و انعطاف ناپذیر است. همچنین این نوع تربیت مونولوگ وار و بی اعتنا به علوم تربیتی نوین بوده و مخاطبان را افرادی منفعل می پندارد.
✅ در آموزش و پرورش ایران سعی می شود تا حقیقت از طریق موعظه و نصیحت، به مخاطب عرضه شود حال آن در جهان امروز معلم بیشتر یک تسهیل گر است و باید صرفا موقعیت های آموزشی را برای مخاطبان فراهم آورد. به عبارت دیگر دانش آموزان باید در کشف حقیقت مشارکت فعال داشته باشند که اکنون ندارند.
✅ تربیت در نظام تعلیمی ایران منقطع از تجربیات سیاسی دوره های مختلف در نظر گرفته می شود. دهه شصتی ها و هفتادی ها در آوردگاه جنگ و اصلاحات جامعه پذیر شدند ولی دهه هشتادی ها در معرض دیجیتالی شدن زندگی روزمره و انقباض ساخت سیاسی در کشور قرار داشته اند. به دلیل غیبت روشنفکران نیز فضایی برای تحولات عمیق معرفتی شکل نگرفته است.
✅ در آموزش و پرورش ایران تربیت بدون در نظر گرفتن ویژگی های شخصیتی "دهه هشتادی" ها مانند؛ فردگرایی، جهان اندیشی، سنت گریزی و اقتدار ستیزی پیگیری می شود. مشکل مهم تر اما این جاست که حتی در صورت اذعان مسئولان به این واقعیت ها، ساختارهای آموزشی موجود امکان تحول در این راستا را نداشته و لاجرم وضعیت آسیب زای کنونی ادامه می یابد.
✅ تربیت در ایران به صورت گلخانه ای و بدون توجه به تنگناهای اقتصادی، انسداد سیاسی و محدودیت های فرهنگی انجام می شود. حال آن که دانش آموزان به طور روزانه و از طریق رسانه ها در معرض دریافت اطلاعات زیادی در این حوزه ها هستند. وجود این شکاف نه تنها تربیت را بی اثر می کند بلکه موجب افزایش بی اعتمادی نسبت به نهادهای رسمی می شود.
🔹 نکته پایانی: تربیت "دهه هشتادی" ها به سبک مربیانی مانند حسین یکتا اگر چه با زبان امروزی تری انجام می شود ولی هنوز هم به شدت ایدئولوژیک و شعار زده است. واقعیت این است که تربیت این نسل بیش از سخنان زیبا، نیازمند مشارکت کودکان و نوجوانان در فراهم آوردن موقعیت های آموزشی، کاهش تمرکز گرایی، افزایش مدرسه محوری، و بهره گیری از تجربیات جهانی است.
#رصد
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
🔷طلبه قبل از اتمام سطوح هیچ کار غیر علمی نباید کند.
♦️نقش آفرینی غلط از نقش آفرین نبودن به مراتب خسارت بار تر است.
____
#سید_علی_خامنه_ای
#رهبر_حوزه_ها
__
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
کنش طبقه متوسط در ایران
منطقاً محافظه کارانه و اصلاح طلبانه است و رادیکال نیست.
اگر طبقه متوسط ، احساس کند
زیست آن در حال به هم خوردن است،
مقاومت میکند و اینجا ، ستیز ظهور میکند
و واکنش آن به نوعی ، یک (شبه رادیکالیسم) است،
ولی آنچه که در حالت طبیعی انتخاب میکند ، محافظه کاری است
چون میخواهد زیست اش به هم نریزد
و از طریق بوروکرات ها، دانشگاهیها، هنرپیشهها،
گروههای خرده پای اقتصادی و… بازی میکند.
در اغلب اوقات ، بازی طبقه متوسط ، یک بازی اصلاح گرایانه است
و اتفاقاً قابل پیش بینی است.
ایده آل ها و آرمانهای طبقه متوسط مشخص است.
آرمان آن ، سامان اجتماعی،
بهره گیری از امکانات زندگی و توسعه شهری و… است.
#آزاد_ارمکی
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
#شعر_آخر_شب ☕
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست
گلهای نیست، من وفاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گه گاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم ! کافی ست
#محمد_علی_بهمنی
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
♦️انبیا و مرسلین اگر راجع به خواص خوراکی ها حرفی زده اند به خاطر جنبه طبی آن نبوده است! چرا که این کار در شان انبیا نیست.
📝 #امام_خمینی
@ensani_islami
🔸اگر گاهى انبيا و مرسلين آثار و خواص مطعومات را بيان فرمودهاند، نظرشان نظر طبى نبوده است، چنانكه اطبا نظر به آثار و خواص اغذيه مىكنند و آثار آنها را بيان مىنمايند و مرادشان بيان تأثير و خاصيت آنها در فربهى بدن و يا تقويت كبد و يا زيادى خون است؛ بلكه اين گونه آثار از نظر انبيا كنار بوده است، و نظر ايشان به همان جهت مواد اغذيه است كه موجب صفاى روحى و توجه به كمال و قبول فيض و كمالات مىباشد.
اگر پيامبرى در مورد آثار و خواص خربزه- مثلًا- سخنى فرموده و به آن ترغيب و تحريص نموده است، همان جنبه و خاصيتش را كه موجب لطافت روح و صفاى ذات و لطافت وجود است در نظر دارد.
و اگر طبيب خاصيت آن را بيان كرده و به آن ترغيب نمايد، نظر به چاق نمودن جسم و كلفت نمودن گردن انسان دارد و هر گز اطبا و حكماى طبيعى با عقولشان نمىتوانند بيشتر از اين آثار را بفهمند؛ آثار و خواص اشياء را از آن حيث كه دخالت در سعادت ذاتيه و صفاى وجود و ضياء ذوات دارند، فقط سلسله انبيا و مرسلين به تعليم الهى و غيبى مىدانند.
🔸ممكن است غذايى در مذاق و ذائقه نوع مردم، طعم و حظّ و لذت قابل اهميت نداشته باشد، بلكه خوش نيايد، اما خاصيت لطافت وجودى و قبول فيض و كمالات را بيشتر داشته باشد، و اى بسا اغذيهاى كه در ذائقه مردم، خوشطعم و گوارا باشد ولى مادهاش صلب و غير قابل براى كمالات و فيوضات باشد و كدورت و ظلمت وجودى و صلابت داشته باشد.
اگر در ابواب اطعمه و اشربه كتب فقهيه در لسان انبيا و ائمه هدى از برخى مواد غذايى انتقاد شده و طباع را از آنها تنفّر دادهاند و يا به بعضى تحريص و ترغيب نمودهاند و بعضى از مواد را تحريم فرمودهاند و بعضى را مستحب و مباح اعلام نمودهاند، نظرشان به تحريص بر خوردن و خدمت به بطن نيست؛ زيرا اين كار، شأن انبيا نمىباشد بلكه شأن طبّاخين است؛ زيرا آنها كه به نام خدمت به بشريت بشر و روحانيت انسان و صفاى ذوات و روحيات و تنوير قلوب و افكار خود را معرفى نمودهاند، مرام و منظور خود را تعقيب مىنمايند نه دعوت به دنيا و خوردن و نوشيدن، و در هر حكمى اصل منظور خود را در نظر دارند كه توده بشر را به عالم نور گسيل دهند و قلوب را به مبدأ عالم جلب نمايند و صفحه الهى وجود انسانى را صيقل و صاف و زلال نمايند، و در همان تحريص و ترغيب به اغذيه، استكمال وجود بشر و صفاى ذات افراد انسان را در نظر دارند.
تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج3، ص: 336
____
#گستره_دین #طب_اسلامی #سبک_زندگی
__
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
📝 تقریبا کل اسلام را به صورت وارونه فهمیده ایم...
#شهید_مطهری
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
جلسه سوم نظامی~1.mp3
10.47M
▪️#پادکست_نظامی_گنجوی
▪️لیلی و مجنون
▫️قسمت سوم
[آن شیفته را به مه رسانند...]
خوانش و شرح: محمدرضا طاهری
.
.
.
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
📝 "بیایید دست از توحید ذهنی برداریم"
#طاها_مجاهد
- نگاه غالب ما در زندگی به مسئله لااله الا الله یک نگاه فانتزی دست نیافتنیِ مقیدِ است. وقتی به نماز می ایستیم، خدایی را پرستش میکنیم که در مقابل خود قرار داده ایم، این خدای مقابل پذیر که "صمدیتش" را خراب کرده ایم با توحید هم خوانی ندارد. نماز که تمام میشود مشی و حرکتمان باز بریده از توحید است. توحید را در ذکر و دوردست و ماورای ذهن مقدس کرده ایم. توحید دقیقا در تمام ساعات و متن و لحظات زندگی هست. توحید مگر نفی غیر نمیکرد؟ چگونه آن صندلی مقابل چشم ما، آن دوست دیرین ما، فرزند ما، غذای در دست ما دقیقا همین بدن ما غیر از دامنه توحید است؟
بیاید ببینیم چه کسی انتزاعی بحث میکند؟ چه بخواهید و چه نخواهید مملکت توحید جای برای خود نمایی موجودی غیر از خود نگذاشته است. دقیقا در آن لحظه و مکانی که شما حاضر هستید، باید توحید را دید. البته من و شما توحید را نبینیم و نفهمیم هم بودن عالم همین است. نمیخواهم بگویم هرکس که آدم خوبی شد و نگاهش به عالم الهی شد میتواند توحید را ببیند و توحید در نگاه او یافت میشود. نه توحید نحو بودن خارج از من و من تمام هستی است و یک مسئله در شناخت نیست!
- آب میتواند تر نکند؟ آتش میتواند نسوزاند؟ عالم نمیتواند خارج از توحید باشد. این دقیقا داعیه اعمیت فلسفه اسلامی است که لیوان در درست شما را، پندار و احساسات درونی تان و حتی سیر و سلوک غیر مادی شمارا با توحید نمایان میسازد.
- فلسفه دقیقا در نقطه ای ایستاده که میتواند همه علوم را در دل خود جای دهد چرا که هیچ علمی غیر از خود را باقی نمیگذارد و البته میگذارد. فلسفه در نقطه ای رخ نمایان میکند که داعیه اعم آن اجازه ظهور هیچ فلسفه دیگری بیرون از خودرا نمیدهد و زمین بازی را در دل خود برای همه فراهم میکند. فلسفه نه آن است که در ذهن باشد بلکه بودن خارجی واقعی مقابل و شامل خود ما است. چه عجیب که در زمانه ما میشود با احساسات علوم انسانی بافت و هر مسئله ای را توصیف کرد اما به بودن واقعی عالم که میرسد آن را در ذکر زیر زبان و خلوت سجاده خلاصه میکنیم...
#سبک_زندگی #علوم_انسانی
#فلسفه
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
#شعر_آخر_شب ☕
از زمزمه دلتنگيم، از همهمه بيزاريم
نه طاقت خاموش ، نه ميل سخن داريم
آوار پريشانیست، رو سوی چه بگريزيم؟
هنگامه حيرانیست، خود را به که بسپاريم؟
تشويش هزار «آيا»، وسواس هزار «اما»
کوريم و نمیبينيم، ورنه همه بيماريم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکيده و بیباريم
دردا که هدر داديم آن ذات گرامی را
تيغيم و نمیبريم، ابريم و نمیباريم
ما خويش ندانستيم بيداريمان از خواب
گفتند که بيداريد؟ گفتيم که بيداريم
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
اميد رهايی نيست وقتی همه ديواريم
#حسین_منزوی
زندگی برای علوم انسانی
@ensani_islami
"تفاوت مقام حضرت ختمی مرتبت با امیرالمومنین"
📝 #امام_خمینی
🔸حضرت على عليه السلام گرچه به آن نحوى كه ممكن است وحدت حفظ شود و به آن نحوى كه ممكن است كثرات را هم ملاحظه نمايد، قلب و شرح صدر داشت و كشف حقايق و بسط حقايق را هم به آن قدر كه كشف و بسط ممكن مىباشد، فى حد ذاته داشت، اما بعد از آنكه اين معنى براى پيامبر حاصل شده، اگر حضرت على عليه السلام بخواهد كشفش بيشتر باشد، ممكن نيست. و چون كشف زيادتر ممكن نشد، بسط بيشتر هم ممكن نمىشود، لذا اگر او بخواهد همانها را كه براى پيامبر كشف شده بود و ايشان بسط داده، كشف كند و بسط دهد، غير آن چيز نمىشود بلكه خود آنها مىشود، چون صرف الشىء لا يتكرر. و اگر بخواهد كمتر از آن را بسط كند، اين ضلالت مىشود نه هدايت.
🔸پس در عين اينكه ملاك نبوت در حضرت امير عليه السلام هست و ملاك نبوت ختمى مرتبتى هم در او هست، ممكن نيست نبى باشد.
فرقى كه ايشان با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دارد اين است كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم جلوتر اين مقام را پيدا كرده بود، و بالفرض اگر حضرت امير عليه السلام زماناً از او جلوتر بود و به مقامى كه بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن رسيد، قبل از او مىرسيد، او پيغمبر خاتم بود، منتها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم زودتر به اين مقام رسيد و خاتم پيامبران شد.
🔹و الحاصل: مقام نبوت و امامت يك مقام تعارفى اعتبارى و منصب جعلى اعتبارى نيست كه مشورت كنند چه كسى نبى باشد و چه كسى ولى، بلكه حقيقت نبوت، كشف الحقايق و بسط الحقايق است، يعنى اگر كسى وحدت و كثرت را با هم بتواند حفظ كند، نبى است و از بين مردم هر كس كه اين طور شد، قهراً نبى خواهد بود و چيز ديگرى لازم نيست؛ و حقيقت نبوت اين است.
📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج3، ص: 352
_
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
♦️ عاطفه اجتماعی و نوع دوستی در میان مردم ما بیشتر به دلیل "خود پرستی" است و این نوع اظهار عواطف نوعی تظاهر و دروغ است.
#شهید_مطهری
🔸معروف در ميان ما اين است كه مىگوييم فرق ما شرقيها و بالاخص ايرانيها با غربيها به اين است كه ما اهل عاطفه هستيم و آنها اهل نظم و منطق، و حال آنكه اگر ما اهل عاطفه مىبوديم حداقل اين بود كه مرتبه دوم را حفظ مىكرديم، زيرا حداقل عاطفه اجتماعى اين است كه آزار شخص به ديگران نرسد و حال
آنكه تمام زندگى ما پر است از انواع آزارها به خاطر جلب منافع شخصى و بلكه دچار ساديسم مىباشيم و از نفس آزار ديگران لذت مىبريم و يك نوع خبث طينت داريم. حقيقت اين است كه آنچه در ميان ما هست چيز ديگرى است. در ميان ما افرادى احياناً پيدا مىشوند كه داراى عواطف عالى اجتماعى مىباشند و اهل فضل و ايثار مىباشند و اين شكاف بين افراد اجتماع ما هست كه بعضى اهل تجاوزند و بعضى اهل ايثار، برخلاف غربيها كه يكدست مىباشند و همه اهل عدل و متوسطند.
🔸ديگر آنكه عواطفى كه در ميان عموم ما هست يك نوع حالتى است كه نمىشود اسم آن را انسان دوستى گذاشت؛ عادتى است در ما كه بيش از آنكه در آن غيردوستى دخالت داشته باشد، خودپرستى دخالت دارد كه براى اينكه مثل اعراب جاهليت صلاى كرم داده باشيم در مواقعى مهمانيها و خرجها مىكنيم و لهذا در همان حال بر زيردستان از زن و نوكر ظلم مىكنيم.
🔹بعلاوه اينكه ما مردمى هستيم كه عادت كردهايم به يكديگر دروغ بگوييم و دروغ بشنويم. همان طورى كه از گفتن دروغ لذت مىبريم از شنيدن و ديدن دروغ و از تعارفهاى لفظى و عملى دروغين به يكديگر لذت مىبريم. عواطف ما يك نوع تظاهرات و تعارفات دروغينى است كه به آنها عادت كردهايم، نه اينكه حقيقتاً انسان دوستى و مهربانى و صفا و يكرنگى باشد. به اضافه همه اينها وضع غربيها نشان مىدهد كه همه افراد آنها هدف اجتماعى دارند و آن نظم و عواطف اجتماعى را به خاطر هدف اجتماعى در خود به وجود آورده و تكميل و تربيت كردهاند ولى از خصوصيات ما مردم، بى هدفى است و اگر هم فرضاً هدفى داشته باشيم هدف فردى است نه اجتماعى.
📚 يادداشتهاى استاد مطهرى، ج6، ص: 152
____
#اخلاق #اصلاح_دینی #نوع_دوستی
_
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
نه نغمه نی خواهم و نه طرف چمن
نه یار جوان نه باده صاف كهن
خواهم كه به خلوتكده ای از همه دور
"من باشم و من باشم و من باشم و من "
_
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
امیرالمومنین علی علیه السلام:
فمن وَصفَ اللَّهَ فقد قَرِنَه، ومن قَرِنَه فقد ثنّاه، و من ثناه فقد جَزّأه، و من جزّأه فقد جَهِله، و من جَهِله فقد أشار إليه، و من أشار اليه فقد حدّه، و من حدّه فقد عدّه؛
هركس او را به صفتى (زائد برذات) توصيف كند او را به چيزى مقرون داشته است، و هركس او را به چيزى مقرون سازد به دوگانگى او معتقد شده است، و هركس به دوگانگى او معتقد شود اجزايى براى او قائل شده است، و هر كس براى او اجزايى قائل شود او را نشناخته است، و هركس او را نشناسد به سوى او اشاره كرده است، و هركس به سوى او اشاره كند او را حد و مرزى قائل شده است، و هركس براى او حد و مرزى قائل شود او را قابل شمارش دانسته است.
. نهج البلاغه صبحى صالح، ص 39 و توحيد صدوق؛ ص 37 و 57
____
پ.ن؛ موجودی که نتوان بر آن علتی یافت چرا که غیر از خود چیزی ندارد. و نتوان معلولی داشت چرا که علت و معلول و دلیل همه اوست چگونه برهان بپذیرد؟ این معارف ناب را بی شک جز با لسان معارفی که در قالب فلسفه الهی برای ما به یادگار گذاشته اند نتوان معنی کرد.
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
امیرالمومنین علی علیه السلام: فمن وَصفَ اللَّهَ فقد قَرِنَه، ومن قَرِنَه فقد ثنّاه، و من ثناه فقد
از خطبههاى اميرمؤمنان على عليه السلام چنين آمده است:
دَليلُه آياتُهُ، و وجُودُه إثْباتُهُ وَ معرفتُهُ توحيدُه، وتوحيدُهُ تَميّزُهُ عَنْ خَلْقِه، وحُكْمُ الَتميْيز بَيْنونَةُ صِفَةٍ، لابَيْنُونَةُ عَزلَةٍ؛
آيات و نشانههاى قدرت، برهان قاطعى بر اثبات هستى خداست بلكه خود وجود او كه در همه چيز تجلى دارد گواه هستى خويش مىباشد. شناخت او همان توحيد و يگانه دانستن اوست و توحيد واقعى جدا دانستن او از مخلوقات است به اين معنا كه صفاتش را مغاير با صفات ما سوى بدانيم نه اينكه كنارهگيرى و جدايى جسمانى مقصود باشد.
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
از خطبههاى اميرمؤمنان على عليه السلام چنين آمده است: دَليلُه آياتُهُ، و وجُودُه إثْباتُهُ وَ معرفت
هُوَ فى الأشياءِ كُلّها غيرُ مُتَمازجٍ بها ولابائنٍ عَنْها؛
او در تمام اشياء است ولى با آنها آميخته نيست و در عين حال از اشياء نيز بيگانه نيست.
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
تربیت ما از بس غیر توحیدی شکل گرفته، هرچه نماز بخوانیم، هرچه روزه بگیریم باز فکر کردن به این معارف شبیه غیرممکن شده است. چرا که دین را با فکر نفهمیده ایم و اینک از فکر گریزانیم...
دانشگاه شریف مکتب ما #شاهچراغ است، که شهید پرور شد...
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ یعنی حرکت انقلاب ما آغازش از اوست و منتهایش هم به اوست. قوه این انقلاب با خون #شهید به فعلیت مطلق میرسد و سفره رنگین آن تا قیامت بر روی تاریخ انسانیت پهن خواهد شد!
شهدای #شاهچراغ فعلیت این حرکت را سرعت بخشیده اند...
در نفس این انقلاب عقلانیت آغشته به شور عرفانی است که اختیارش منجر به حرکت سمت کمال مطلق را رقم میزند و نظاره به ثبات آن از عالم تجرد چیزی جز خون سید الشهدا را نشان نمیدهد.
آری مبدا و منتهی حرکت این انقلاب توحیدی است و حشر امت ما در قیامت کبری یک حشر جمعی حسینی است.
_
#شاهچراغ
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
#شعر_آخر_شب ☕
در کوشش گریختن از دست خویشتن
چون برگ بیمزارم و چون باد بیوطن
پیروز رزم رستم و سهراب هر که هست
غیر از شکست نیست در این جنگ تنبهتن
خاموش از آن شدم که به جایی نمیرسد
فریادهایِ جنگلِ در حالِ سوختن
چون کودکی که بر لب ساحل دویده است
پیداست رد پای تو بر شعرهای من
بر دشت لاله برف نشستهست و دور نیست
رزوی که سر دوباره برآریم از کفن
.
#فاضل_نظری
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
خوب است اما برای همسایه!
برخی از این دوستان عزیز و یا نسبتاً عزیز و یا ناعزیزِ سیاسیِ خارج از کشور گویی راه خود را به کلی گم کردهاند و یا به موقعیت خود واقف نیستند!
آنها حتی با اصل خشونتپرهیزی نیز به جنگ و نزاع برخاستهاند! یعنی رسماً طرفدار اعمالِ خشونت شدهاند؟ اگر خشونت در نگاه آنان مشروع است، پس با کدام منطق، خشونت حکومتی را محکوم میکنند؟
آنها از راه دور، بیوقفه و خستگیناپذیر جوانان داخل ایران را به حضور در خیابان و درگیری با نیروهای امنیتی و انتظامی و نادیده گرفتنِ توصیههای مسالمت جویانه فرا میخوانند و این شیوه را تنها راه نجات ایران معرفی میکنند. نتیجۀ این کار روشن است: بازداشتهای گسترده، حبسهای طولانی، ضرب و جرح و احیاناً قتل.
در واقع آنها به صراحت، جوانان ما را تشویق میکنند که خود را در معرض بازداشت و انواع ضرب و جرح و احیاناً قتل قرار دهند. فرض کنیم که اصلاً این کاری درست و تنها راه نجات ایران است. خب چرا خودشان این "وظیفۀ مقدس" را شخصاً به عهده نمیگیرند و با تشریففرماییشان به داخل کشور، به مصاف لباس شخصیها و دیگر نیروها در خیابان نمیروند؟
لابد خواهند گفت؛ اگر ما وارد کشور شویم، دستگیر و زندانی و چه بسا اعدام خواهیم شد؛ پس صلاح این است که خود را به مخاطره نیاندازیم و از همین راه دور زنان و جوانان کشور را تشویق به "جانفشانی" و از آنها حمایت کنیم! عجب! مرگ خوب است اما برای همسایه!
همین منطق در مورد آن دسته از فعالان داخلی هم که از یک طرف مردم را به اعتراض خیابانی تشویق میکنند و از طرف دیگر خودشان در خیابان آفتابی نمیشوند، صدق می کند!
اگر کسی کاری را در این دنیا صحیح و درست و مفید میداند، اخلاق و انصاف حکم میکند که ابتدا خودش در آن کار پیشگام شود نه آنکه خود به گوشۀ عافیت بخزد و بچههای مردم را بدان کار پرخطر ترغیب کند!
گاهی البته پیش میآید که افرادی داوطلبانه دست به کاری توأم با خطر میزنند و دیگرانی که قادر به انجام آن کار نیستند اما آن را می پسندند، به اعلام حمایت از آنان میپردازند. اعلام حمایت اما با ترغیب و تشویق به خطرپذیری دیگران زمین تا آسمان فرق دارد.
برخی از این فعالان خارج از کشور فقط از اعتراضها اعلام حمایت نمیکنند بلکه با تمام ابزارهای در خدمت خود معترضان را به ریسک پذیری فرا میخوانند چنانچه گویی هیچ مسئولیتی در مقابل خونهای به زمین ریخته شده ندارند! چقدر هم به این کار غیرمسئولانه و غیراخلاقی خود مفتخرند!
احمد زیدآبادی
#رصد
------------
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻